eitaa logo
250 دنبال‌کننده
229 عکس
20 ویدیو
4 فایل
مدرس حوزه و دانشگاه؛ نویسنده، پژوهشگر حوزه دین و فرهنگ ارتباط با نویسنده سید جواد محمدزاده: @seyedjmdz
مشاهده در ایتا
دانلود
تولد روز اول خرداد، بدنیا آمدم. از پیامک های بانک ها که از اول صبح مدام در حال آمدن است که سید جواد محمدزاده عزیز زادروزتان مبارک و فرخنده؛ فهمیدم امروز روز تولدم است. سید جواد محمدزاده
🔹چراغ خامش! (( تحلیلی بر نامگذاری آپارتمان ها)) خانه های ویلایی به نام صاحب خانه معروف بودند« حسن آقا، منزل دکتر، حسین بنا، منزل حاج آقا،خانه جناب سرهنگ » اگر پست چی می خواست نامه ای را برساند، پلاک ها را در کوچه ها فرد و یا زوج دنبال می کرد تا به آدرس خانه برسد. خانه های ویلایی به آپارتمان و برج ها تغییر کردند. قد کشیدند. سر در آغوش فلک گذاشتند و طبقه روی طبقه، واحد کنار واحد، آپارتمان در آپارتمان ساختند و در هر کدام از ساختمان ها از یک خانواده به هشت، ده، شانزده، بیست و چهار، هشتاد و هزاره ها رسیدند و نام های مختلفی برای هر کدام از آپارتمان ها و برج ها انتخاب شدند . نام های«رزیدنس یسنا، آنیتا،نکیسا، ایلدا،گیسیا، هونام،رزیدنس هور، هژیر ناک، برج آریا مهر، دیپلمات آراه منش،عمارت گل پونه،قصر ایلدا،برج آسمانا،رزیدنس هور آسا،رزیدنس هلما، سایدا، عمارت ئابرا ،قصر گیسیا،عمارت هونام، ساختمان لومانا،برج نورهان رو، بارمان،بروای مانا، چاوکال» بخشی از تغییر نامگذاری آپارتمان های جدید می باشد. 🔸برداشت اول؛ تغییر برای تغییر فرهنگ یک روستا، یک محله، یک شهر، یک جامعه؛ نمی توان آن را به چشم برهم زدنی گل و بلبل کرد! آهستگی و تدریج در ساختن یک باور و ایجاد یک رفتار فردی و اجتماعی، اصل مهم می باشد. سیصدو نه سال طول کشید تا خواب چند جوانمرد اصحاب کهف، تعبیر شود و جامعه مشرک و بت پرست به خداباوری برسند. 🔸برداشت دوم؛ دومینو فرهنگ در یک دومینوی پیوسته حرکت می کند. نامگذاری فرزندان به آپارتمان می رسد و برخی سازنده ها نام فرزند خود را بر آن می گذارند. نامگذاری رستوران ها، کافی شاپ ها، پارک ها، سوپر مارکت ها، ساندویچی ها، لوازم یدکی ها، آپاراتی ها در همان حرکت مهره اول تغییر می کند. 🔸برداشت سوم؛ اندیشه سازی راس هرم رفتار سازی،برای فرهنگ جامعه در پازل نخست، اندیشه سازی است. نامگذاری در بافت سلولی رفتار جامعه از شاهرگ اسامی و الفاظ می گذرد. 🔸برداشت چهارم؛ تقدس زدایی در جبهه ها، رزمندگان وقتی می خواستند عملیاتی را شروع کنند؛ نام عملیات را محرم، بیت المقدس، والفجر، نصر، ثامن الائمه می گذاشتند. موشک که می سازند نام آن را زلزال، شهاب، ذوالفقار معرفی می کنند. برای اینکه جامعه دینی از تقدس خارج شود و به برهوت پا بگذارد، سریع ترین مسیر همان تغییر نامگذاری ها است. ✍️سید جواد محمدزاده https://eitaa.com/mahammmadzadeseyedjavad
خمینی بت شکن تقدیم آقا روح الله خمینی «ره» «گفت بخور و سخن بگو» این تیتر خبر رسانه های امپراطوری جناب نمرود بود. کسی باور نمی کرد که ابراهیم غذایی چرب و چیل آماده کرده و محضر عالیجنابان و بتان نهاده است و هر کدام را سه مرتبه قسم داده که بخو ر وسخن بگو؛ پاسخی نمی شنید تا اینکه تیشه برداشت و دست و پای بت های قوی هیکل و خدایان خود ساخته نمرودیان را تکه تکه کرد و تیشه را بر گردن بُت بزرگ که در بالای بُت خانه قرار داشت، آویزان کرد. نمرود خواست تا لاف خداوندی زند و برج و باروی خدا را بشکند ولی پشه ای برخاست و دیده خودبین او را خاک کرد . «گفت آماده باش و حرکت کن» شبی رسول خدا به علی علیه السلام فرمود: آماده باش و از پی من حرکت کن تا به درون خانه خدا کعبه برسیم و گفت؛ علی از دوش من بالا برو. خم شد و بالای کتف نبی اعظم قرار گرفت تا بت ها را بشکند و فرو بریزد. آقا روح الله خمینی برخاست. و عبا بر دوش کشید. ایستاد. قیام کرد. سخن گفت. کتاب نوشت. شاگرد تربیت کرد. بت شکست. خمینی بت شکن شد. انقلاب برپا شد. بت منم! من! آقا روح الله بت های من من شده را کنار هم گذاشت و همه را به آتش کشید. زندگی من! دختر من! شغل من! تفریج من! فرزند من ! روستای من! شهر من! باغ و کاشانه من ! معلم من! مدرسه من! دانشگاه من! طایفه و قبیله و نام و نسب من! آقا روح الله همه من ها را کشت و نابود کرد. انقلاب خمینی عزیز همین بود. ما شدیم. همه کنار هم به توحید رسیدند. بت بزرگ برای انسان و جامعه « من و منیت ها» است. سید جواد محمدزاده https://eitaa.com/mahammmadzadeseyedjavad
💠 خمینی بت‌شکن 🔻تقدیم به آقا روح الله خمینی(ره) ✍️ حجت الاسلام سید جواد محمدزاده، استاد دانشگاه «گفت بخور و سخن بگو» این تیتر خبر رسانه های امپراطوری جناب نمرود بود. کسی باور نمی کرد که ابراهیم غذایی چرب و چیل آماده کرده و محضر عالیجنابان و بتان نهاده است و هر کدام را سه مرتبه قسم داده که بخو ر وسخن بگو؛ پاسخی نمی شنید تا اینکه تیشه برداشت و دست و پای بت های قوی هیکل و خدایان خود ساخته نمرودیان را تکه تکه کرد و تیشه را بر گردن بُت بزرگ که در بالای بُت خانه قرار داشت، آویزان کرد. نمرود خواست تا لاف خداوندی زند و برج و باروی خدا را بشکند ولی پشه ای برخاست و دیده خودبین او را خاک کرد . «گفت آماده باش و حرکت کن» شبی رسول خدا به علی علیه السلام فرمود: آماده باش و از پی من حرکت کن تا به درون خانه خدا کعبه برسیم و گفت؛ علی از دوش من بالا برو. خم شد و بالای کتف نبی اعظم قرار گرفت تا بت ها را بشکند و فرو بریزد. آقا روح الله خمینی برخاست. و عبا بر دوش کشید. ایستاد. قیام کرد. سخن گفت. کتاب نوشت. شاگرد تربیت کرد. بت شکست. خمینی بت شکن شد. انقلاب برپا شد. بت منم! من! آقا روح الله بت های من من شده را کنار هم گذاشت و همه را به آتش کشید. زندگی من! دختر من! شغل من! تفریج من! فرزند من ! روستای من! شهر من! باغ و کاشانه من ! معلم من! مدرسه من! دانشگاه من! طایفه و قبیله و نام و نسب من! آقا روح الله همه من ها را کشت و نابود کرد. انقلاب خمینی عزیز همین بود. ما شدیم. همه کنار هم به توحید رسیدند. بت بزرگ برای انسان و جامعه « من و منیت ها» است. @HOWZAVIAN
🔹کتاب را بخورید! ✍️ حجت الاسلام سیدجواد محمدزاده 🔸کتاب را بعضی ها می خرند و می خوانند و از آن لذت می برند. 🔸چندین جلد گالینگور کتاب را برخی ها برای زیبایی و دکور در بوفه و کتابخانه منزل می خرند و می گذارند. 🔸کتاب های رنگارنگ و خوش نقش، اطلس ها، دائره المعارف ها را گاهی می خرند و از زیبایی آن سرمست می شوند. 🔸گروهی از خردمندان؛ کتاب را می خرند که خریده باشند. 🔸و انگشت شمار هستند که کتاب را می خرند و می خوانند. 📌کتاب را باید خورد. ریز ریز کرد. لقمه لقمه کرد. سرسفره باید گذاشت تا خانواده با سس خردل میل کنند. 🔻وقتی کتاب خورده شود، تبدیل به ویتامین و پروتئین می‌شود، وارد افکار و اندیشه می‌شود، رفتارها تغییر می‌کند و جامعه متحول. ‼️کتاب خوردنی است. 🌾همه کتاب ها خوردنی نیستند. @HOWZAVIAN
تنها یک « واو» فرق است! برخواستن یا برخاستن؟! ایستادن، به پا خاستن، بلندشدن، شوریدن، قیام کردن، یعنی « برخاستن» و برخواست یعنی: هیچ زاهد به خرابات مغان آمد می، خواست انسان در طراز تمدن اسلامی باید « برخاستن» را بر برخواستن پیروز گرداند. والسلام سید جواد محمدزاده https://eitaa.com/mahammmadzadeseyedjavad
♦️اوقات فراغت یا طناب پوسیده؟!! تابستان با فریاد هندوانه شیرین به شرط چاقو، فرا می رسد و فرهنگی کاران و فرهنگ دوستان؛‌ در اندیشه اوقات فراغت نوجوان و جوان ساعت‌ها به فکر و برنامه ریزی می‌ پردازند که فراغت تابستانه را به یک فستیوال مهارت‌های هزارگانه برای جوانان تبدیل کنند! 🔹زهی طناب پوسیده! شبکه های فضای مجازی از بدو تولد تا لب گور همه لحظات نوجوان و جوان و میانسال و کهنسال را به اوقات فراغت رسانده است! کنار بالشت وقت خواب، سر سفره ناهار و شام، مترو و قطار و اتوبوس، صف نانوایی و واکسن، اتاق انتظار زایمان و رستوران، کتابخانه و مسجد و کلیسا، همه اوقات فراغت است. دیگر فصل اوقات فراغت، تابستان نیست.بهار و پاییز و زمستان و تابستان فرقی ندارد! 🔻جنگ است برادر! 🔻صدای خمپاره و موشک بلند است برادر! 🔻دست و پا و قلب و جان‌ها تکه تکه شده برادر! فراغت جوانان از تابستان به همه فصل‌ها و مکان‌ها، کوچ کرده است برادر عزیزم و خواهر ارجمندم! و ما هنوز در زمهریر اوقات فراغت تابستان قندیل زده‌ایم! وقت کوچ است برادر! وقت برخواستن! وقت دیدن! وقت شنیدن! اینجا برف بر افکار نوجوان باریده است! اینجا شکوفه مصنوعی رشد کرده است! اینجا برگ ریزان جوانان است! اینجا خواهر و برادر در صفحه مجازی متولد شده است! 🔺اینجا جنگ است برادر و خواهر! 🔺اینجا اوقات فراغت است! ✍️سید جواد محمدزاده https://eitaa.com/mahammmadzadeseyedjavad
با دانشجویان نشستم و شنیدم و گفتم! با طلبه ها و حوزویان چند قدم راه رفتم و کشکول حرفهای آنان را به جان خریدم! در زندان با عزیزانم در بندهای بهم پیوسته، یک چای نوشیدم و پای درد و دل آنان گریستم! در کنار زوج های جوان با شاخه گل و نبات؛ خندیدم و از خوشبختی گپ و گفت کردم! مدرسه؛ پاتوق من بود. رفتم و آمدم و از تمام سوالات و شبهات جوانان یک خانه ساختم! صف نانوایی از هیتلر و جنگ جهانی شنیدم تا یک دوره تاریخ پهلوی را مرور کردم! پای روضه مداحان، چند قطره اشک شنیدن ریختم! در میان دسته های عزاداری هیات ها؛ آهسته راه رفتم تا سخن آن پیرمرد عصا بدست را با گوشت و پوست و استخوانم عجین کنم! شنیدم! و گفتم! این روزها که چشم ها خیره به دریچه دوربین موبایل شده است و پاها؛ ناتوان از حرکت و دست ها عاجز از نوشتن و قلم در باتلاق تکرار معلق، باید شنید و گفت! در تعامل بین انسان ها رشد می یابد و جان می گیرد و به پرواز در می آید. سید جواد محمدزاده https://eitaa.com/mahammmadzadeseyedjavad
با دانشجویان نشستم و شنیدم و گفتم! با طلبه ها و حوزویان چند قدم راه رفتم و کشکول حرفهای آنان را به جان خریدم! در زندان با عزیزانم در بندهای بهم پیوسته، یک چای نوشیدم و پای درد و دل آنان گریستم! در کنار زوج های جوان با شاخه گل و نبات؛ خندیدم و از خوشبختی گپ و گفت کردم! مدرسه؛ پاتوق من بود. رفتم و آمدم و از تمام سوالات و شبهات جوانان یک خانه ساختم! صف نانوایی از هیتلر و جنگ جهانی شنیدم تا یک دوره تاریخ پهلوی را مرور کردم! پای روضه مداحان، چند قطره اشک شنیدن ریختم! در میان دسته های عزاداری هیات ها؛ آهسته راه رفتم تا سخن آن پیرمرد عصا بدست را با گوشت و پوست و استخوانم عجین کنم! شنیدم! و گفتم! این روزها که چشم ها خیره به دریچه دوربین موبایل شده است و پاها؛ ناتوان از حرکت و دست ها عاجز از نوشتن و قلم در باتلاق تکرار معلق، باید شنید و گفت! در تعامل بین انسان ها رشد می یابد و جان می گیرد و به پرواز در می آید. ✍ سید جواد محمدزاده @HOWZAVIAN
شیخ رسانه یک عدد تخته سیاه، چند عدد گچ و یک دنیا عشق و معرفت، همه لوازم یک معلم قرآن بود. چند روایت؛ روایت اول« تکنولوژی» استفاده از مدرن ترین تکنولوژی در تبلیغ از هنرهای معلم قرآن شیخ محسن قرائتی بود. یعنی تخته سیاه ولی نو به نو شدن تخته سیاه به سفید و شیشه ای و لمسی و کنترلی؛ قاعده ایشان را بهم نریخت و گرفتار تکرار تکنولوژی نگشت. روایت دوم« دردمندانه» درد را شناخت و دردمند شد و همه سخن های خود را از کوره درد می گذراند. لذا در جان مخاطب می نشست. روایت سوم« شهید بهشتی» در خاطرات خود می گوید که روزی شهید بهشتی به منزل ما آمد و گفت :دست از معلمی قرآن برندارید. گوهرشناسی شهید بهشتی در ایجاد انگیزه بی نهایت برای یک فرد ستودنی بود. روایت چهارم« ساده و صمیمی» اصلی که در کلام و سخن و نوشتار یافت نمی شود. ساده و صمیمی بودن است. شیخ رسانه در اوج سادگی و نهایت صمیمیت پای تخته می رود و جان می بخشد. روایت پنجم« بسته بندی» کالایی در بازار بورس می شود که از مواد مرغوب استفاده شود و در یک بسته بندی شیک و مجلسی به بازار عرضه شود. همه محتوی قرآنی ایشان با یک چینش درست و منطقی به بسته بندی ذهنی مخاطبان می انجامید که همه را مشتاق می کرد. روایت ششم « استمرار» چهل و چهار سال یک برنامه را بصورت هفتگی ادامه داد و دست برنداشت. روایت هفتم«رسانه» رسانه را شناخت و هنرمندانه تبلیغ دین کرد. روایت هشتم« سبک قرائتی» صاحب یک سبک در بیان و تبلیغ شد و تقلید نکرد. سید جواد محمدزاه https://eitaa.com/mahammmadzadeseyedjavad
💠 شیخ رسانه سیدجواد محمدزاه یک عدد تخته سیاه، چند عدد گچ و یک دنیا عشق و معرفت، همه لوازم یک معلم قرآن بود. چند روایت؛ روایت اول« تکنولوژی» استفاده از مدرن ترین تکنولوژی در تبلیغ از هنرهای معلم قرآن شیخ محسن قرائتی بود. یعنی تخته سیاه ولی نو به نو شدن تخته سیاه به سفید و شیشه ای و لمسی و کنترلی؛ قاعده ایشان را بهم نریخت و گرفتار تکرار تکنولوژی نگشت. روایت دوم« دردمندانه» درد را شناخت و دردمند شد و همه سخن های خود را از کوره درد می گذراند. لذا در جان مخاطب می نشست. روایت سوم« شهید بهشتی» در خاطرات خود می گوید که روزی شهید بهشتی به منزل ما آمد و گفت :دست از معلمی قرآن برندارید. گوهرشناسی شهید بهشتی در ایجاد انگیزه بی نهایت برای یک فرد ستودنی بود. روایت چهارم« ساده و صمیمی» اصلی که در کلام و سخن و نوشتار یافت نمی شود. ساده و صمیمی بودن است. شیخ رسانه در اوج سادگی و نهایت صمیمیت پای تخته می رود و جان می بخشد. روایت پنجم« بسته بندی» کالایی در بازار بورس می شود که از مواد مرغوب استفاده شود و در یک بسته بندی شیک و مجلسی به بازار عرضه شود. همه محتوی قرآنی ایشان با یک چینش درست و منطقی به بسته بندی ذهنی مخاطبان می انجامید که همه را مشتاق می کرد. روایت ششم « استمرار» چهل و چهار سال یک برنامه را بصورت هفتگی ادامه داد و دست برنداشت. روایت هفتم«رسانه» رسانه را شناخت و هنرمندانه تبلیغ دین کرد. روایت هشتم« سبک قرائتی» صاحب یک سبک در بیان و تبلیغ شد و تقلید نکرد. @HOWZAVIAN
الهی من فدای شما بشم. چرا در دو قطبی کردن جامعه می دمی؟!! این خطاست برادر من! خواهر ارجمند! چرا میخوای چشم دربیاری؟!! فدات بشم. یه کار تمییز فرهنگی در روز عید غدیر انجام شد. نشر کن ...... والسلام سید جواد محمدزاده https://eitaa.com/mahammmadzadeseyedjavad
خبر یا خبر؟! در آفتاب سوزان خبرها و رسانه های غول افکن، انسان هایی با اراده دست از نشستن برداشته اند و در خبرگزاری ها و رسانه های مکتوب، شنیداری و دیداری به انعکاس و انتشار و تولید خبر؛ می پردازند که باید در مقابل این همه رنج، ایستاد و سراسر تعظیم و تشویق کرد. مرحبا به شما برادران و خواهران حالا که گذشت و مجالی برای چند خط کوتاه فراهم شد. خبر را با خبر آیا فرقی است؟ باتلاق خبر تا کنون شنیده اید؟ جذب منیزیم خبرها در شبکه های بی بی سی و اینترنشنال بر جان مخاطبان، چسبنده تر است؟ خبرها در آنسوی آبها با طوفان سهمگین هر روز می آید و ده ها و صدها مغز و اندیشه جوانان و مردم را از کاسه سر جدا می سازدو به عالم هپروت پرتاب می کند؟ خبر اگر خبر باشد؛ محمد امین را به اوج پیامبری می رساند! خبر اگر خبر باشد؛ لنین را در میدان سرخ مسکو، مومیایی می کند! خبر اگر خبر باشد؛ صدام را پای چوبه دار می کشاند! خبر اگر خبر باشد؛ قاسم را شهدا به آغوش می گیرند!«دیشب ارواح طیّبه‌ی شهیدان، روح مطهّر قاسم سلیمانی را در آغوش گرفتند»! خبر اگر خبر باشد؛ پیرمرد چوپان روستا را بر هزاران استاد دانشگاه می چرباند! خبر اگر خبر باشد؛ آرامکو عربستان را یمنی ها می لرزانند! خبر اگر خبر باشد؛ پدری درگوشه آسایشگاه سالمندان، چشم انتظار فرزند نمی ماند! خبر اگر خبر باشد؛ مادری در پستوی جهل خود؛ طفل جنین را سقط نمی کند! خبر اگر خبر باشد؛ کوچه پس کوچه های شهر، برای جشن عروسی علی و محمد و زهرا و ملکیا چراغانی می شود! خبر اگر خبر باشد؛ هیچ مسئولی شب از غصه نمی خوابد! شنیدید نمی خوابد! خبر اگر خبر باشد؛ دروغ بار و بنه خود را جمع می کند و سر به بیابان می گذارد! خبر اگر خبر باشد؛ دزد؛ فضیل عیاض می شود و زاهد و عابد می سازد! خبر اگر خبر باشد! خبر این روزها خبر هست ولی خبر نیست! خبر این روزها خبر هست ولی قطار نمی شود! مسافر سوار نمی کند! آدم نمی کشاند! خواننده و بیننده ندارد! خبر این روزها خبر هست ولی با غروب خورشید، تمام می شود! خبر این روزها خبر هست ولی با یک باد آرام، برگ برگ می شود! خبر این روزها خبر هست ولی با یک تلنگر آب دوغ و خیاری؛ از هم وا می رود! خبر این روزها خبر هست ولی سازنده ندارد! جان ندارد! حرکت ندارد! حیات ندارد! خبر این روزها خبر هست ولی بقالی مش محمد، حال و حوصله ورق زدن آن را ندارد! خبر این روزها خبر هست ولی خبر نیست! خبر را از زیر سنگ باید بیرون کشید. خبر را از دهان گرگ باید بیرون آورد. خبر را از حلقوم نتانیاهو باید گرفت. خبر را از هزاران کیلومتر آن طرف تر باید آهن ربایی جذب کرد. خبر را از دل نهنگ یونس پیامبر باید شنید. خبر را از چهل سال نیامده باید جست. خبر را از دل سیاه شب باید یافت. خبرنگاران عزیزم روز خبرنگار بر شما مجاهدان خستگی ناپذیر مبارک ✍️سید جواد محمدزاده https://eitaa.com/mahammmadzadeseyedjavad
آیا تا حالا از روضه شنیده اید؟! «روضه،توسل،اشک،» ابزار جامعه سازی است. چرا؟! می دانید؛مهمترین اشکال تمدن غربی است. عزیزان من؛ مداحان، هیاتی ها، روحانیون، در برج و ساختمان هست ولی بیش از تکنولوژی زنده است و ها حرکت می کند. والسلام سید جواد محمدزاده https://eitaa.com/mahammmadzadeseyedjavad
جوانی از من پرسید؛ در یک کلمه بگو«امام سجاد در 34 سال امامت چه کار کرد؟ +گریه کرد و روضه خوانی کرد؟ +نشست دعا کرد و صحیفه سجادیه نوشت؟ مسجد رفت و موعظه کرد؟ گفتم:همه ولی چند هزار تربیت کرد! برده خرید و کرد و آزاد ساخت! لشکر درست کرد! والسلام سید جواد محمدزاده https://eitaa.com/mahammmadzadeseyedjavad
📝 خبر یا خبر؟! ✍️سید جواد محمدزاده در آفتاب سوزان خبرها و رسانه های غول افکن، انسان هایی با اراده دست از نشستن برداشته اند و در خبرگزاری ها و رسانه های مکتوب، شنیداری و دیداری به انعکاس و انتشار و تولید خبر؛ می پردازند که باید در مقابل این همه رنج، ایستاد و سراسر تعظیم و تشویق کرد. مرحبا به شما برادران و خواهران حالا که گذشت و مجالی برای چند خط کوتاه فراهم شد. خبر را با خبر آیا فرقی است؟ باتلاق خبر تا کنون شنیده اید؟ جذب منیزیم خبرها در شبکه های بی بی سی و اینترنشنال بر جان مخاطبان، چسبنده تر است؟ خبرها در آنسوی آبها با طوفان سهمگین هر روز می آید و ده ها و صدها مغز و اندیشه جوانان و مردم را از کاسه سر جدا می سازدو به عالم هپروت پرتاب می کند؟ متن کامل در این صفحه @HOWZAVIAN
از بهلول پرسیدند: علت سنگینی خواب چیست؟ گفت: سبک بودن اندیشه؛ هر چه اندیشه سبکتر باشد خواب سنگین تر است ...! 🆔https://eitaa.com/mahammmadzadeseyedjavad
دل و دماغ نوشتن دل و دماغ می خواهد که این روزها کیمیاست. فکر می کردم؛ آدم ها مزاج غذایی را تغییر کاربری داده اند و سرد مزاج شده اند!! حالا خورشید از پس از ابر بیرون آمد که نه! اخلاق و مرام و معرفت آدم های پر مدعای این روز ها، از گرمای محبت به زمهریر زمستان نقل مکان کرده است. خوردن پنیر مکروه است که اگر آن را با کمی گردو میل کنید کراهت آن از بین می رود. انسان چطور؟ طوفان انسان های کراهت آلود از زمین و آسمان می ریزد! خودتان هم می توانید امتحان کنید. خرجی ندارد. دل و دماغ این روزهای پر از هیاهو طلا است. دل هست ولی دلدار نیست! دماغ هست ولی چاق نیست! غول تکنولوژی دست و پای دل و دماغ انسان ها را چهار قفله کرده است! دل اگر دل باشد با خدا است. سید جواد محمدزاده https://eitaa.com/mahammmadzadeseyedjavad
آغاز زینب خواهر حسین یک آغاز است برای زندگی در مسیر پر از فراز و نشیب. زینب همان انسان سراسر آغاز است بی نقطه و ویرگول! تو اگر بخواهی عشق را آغاز کنی و سرمستانه در کوچه فریاد برآوری که ای عشق همه بهانه از توست؛ آغاز تو زینب است. روز ولادت حضرت زینب را روز پرستار نامیده اند و گل و شیرینی را تقدیم پرستاران و زحمتکشان این دیار می کنند. ولی زینب یک آغاز بود برای زندگی! برای ادامه دادن! برای ایستادن! برای حرف زدن! برای گفتن! برای دیدن! برای شنیدن! برای روایت عاشقی! و چه ساده از زینب می گذریم؟! آیا تا کنون از میان چکاچک شمشیر و خون و تیر بر گلوی شش ماهه تا سر بریدن و تاختن بر جنازه ها؛ شما سرود توانسته اید بسرایید؟! سهراب کجاست تا ببیند؛ چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید را زینب در کربلا سرود! اخوان در کدامین مصرع چمباتمه زده است؛ که سرما سخت سوزان است را زینب حسین را به لاتبرد ابدا رساند! مولوی بر فراز کدام دفتر نی می نوازد؛ که لنگ و لوک و خفته شکل را کاروان زینب ساربانی می کند! زینب آغاز است. آغاز برای گذشتن از میان تکه تکه شدن زمین و آسمان! آغاز برای روایت از آنچه دیده است! آغاز برای رفتن و توقف نکردن! آغاز برای تولد! آغاز برای نترسیدن از غیر خدا! آغاز برای له کردن مشکلات فوران کرده از درون خشم یک پلیدی! زینب کبری تولدت مبارک روز پرستار بر همه پرستاران گرامی باد سید جواد محمدزاده https://eitaa.com/mahammmadzadeseyedjavad
📌آسمان آپارتمان نشینی دهان ما را بسته است و چشم ما را از سخن گفتن گرفته است! آسمان را ندیده؛ شب می کنیم! راستی ابرها چه شکلی هستند؟! تکنولوژی با همان هیکل گل و گشاد خودش؛ چنان سایه بر اندیشه و رفتار ما انداخته است که تبدیل به یک رباط متحرک فعال شده ایم!!! خورشید دیگر دست ها را گرم نمی کند! مکروه دیگر خوردن پنیر بدون گردو نیست! سیاهی شب ما را به استراحت وادار نمی کند! ماشین آلات پر زرق و برق مدرنیته؛ مدار انسان ها را از طبیعت الهی، درختان، آسمان و ماه و خورشید، قطع کرده است! صبح که از خواب بلند شدم دیدم دخترم حنانه سادات این عکس را از آسمان گرفته است. صبح زیبای شما بخیر 💠سید جواد محمدزاده https://eitaa.com/mahammmadzadeseyedjavad
🔸زاویه دید تمام بدبختی ها و خوشبختی های من و تو در همین دو کلمه جمع شده است« زاویه دید» خانه سالمندان افتتاح شد؛ برای فرزندانی که لنز دوربین آنها به دنیا، زندگی بدن پدر و مادر بود! سیگاری ها؛ پشت به پشت هم فندک را روشن نگه می دارند؛ چون از زاویه آرامش می نگرند و در هپروت سر می کنند! با پای پیاده از نجف تا کربلا از کربلا تا مشهد الرضا گز می کنند؛ به امید زاویه نگاه امام! می خورد، می پوشد، بریز و بپاش می کند، می زندو می رقصد؛ بی آنکه دستی از فقیر و گرفتار بگیرد! همه زاویه خود را در همین قاب دنیا خلاصه کرده است! یکی شهادت را برمی گزیند و دیگری عیش در شراب و مستی را می پسندد؛ خانه یکی است ولی پنجره برای زاویه نگاه دو تا تعبیه شده است! خط جغرافیایی یک کشور یا محل تولد در پایین محله روستا می شود؛ نهایت زاویه آمال و آرزوی خیلی از انسان ها! همه ما مختار هستیم؛ که از چه زاویه به خانه و شهر و پول و ماشین و درخت های پرتغال و فرنگ و پست و مرگ و غسالخانه بنگریم. زوایه ها را با زوایه آسمان تنظیم کنید. سید جواد محمدزاده https://eitaa.com/mahammmadzadeseyedjavad
رمقی نیست! سالروز وحدت حوزه و دانشگاه گذشت و شمعی روشن نشد! همه چیز در سکوت مه آلود پایان یافت! دو عنصر انسان ساز و تربیت محور و مخاطبان جوان و تر و تازه رمقی برای ایستادن کنار هم ندارند و عزلت را خوشتر می دانند. هر چند روحانیون فرهیخته ای که با دانشگاه رفت و آمد دارند و اساتید گرانقدری که با نظام حوزوی آشنا هستند و می گویند و می نویسند. اما رمقی اگر بود؛ به سادگی از این وحدت حوزه و دانشگاه نمی گذشتیم. سید جواد محمدزاده https://eitaa.com/mahammmadzadeseyedjavad
📌دو کلمه و بس 💢کلمه اول: تلاش و خستگی ناپذیری، برنامه محوری، داشتن تیم قوی متخصص و جهادی، گام به گام حرکت کردن، مردمی و در میدان خود و مدیران، عزم و اراده پولادین برای حل مسائل جامعه، بی حاشیه، فراوان دلسوز، با اخلاق، عالم و فرهیخته... بخشی از ویژگی های رئیس جمهور است. 💢کلمه دوم: ایدئولوژی و اندیشه آیت الله رئیسی مهمتر از همه نکات بالا است. و آن اندیشه؛ ولایت پذیری و امامت محوری ایشان بر مدار مکتب امامین انقلاب اسلامی است و همین بس. ✍️سید جواد محمدزاده https://eitaa.com/mahammmadzadeseyedjavad
📌کاموا و یلدا پاییز که از راه می رسید، دست هر مادر و مادربزرگی یک کلاف کاموا بود. فرقی نمی کرد؛ شال گردن یا پلیور یا جوراب! مهم این بود که عشق و محبت خود را در بافتن می دیدند. رنگ ها را به هم گره می زدند و هر چند روز یکبار صدا می زدند تا اندازه گیری کنند. همسایه ها هم دور هم با حرف زدن از زمین و آسمان تا شکل دماغ عروس خاله مریم دست از میل و کاموا و بافتن برنمی داشتند. حالا مادرهای این روزگار؛ در چهار دیواری آپارتمان نشینی؛ دست به گوشی برده اند و ایسنتاگرام و فیلترشکن های رنگارنگ! خبری از کاموا و بافتن نیست. اگر مادر بزرگی این روزها بخواهد به نوه ناز و تپل، اظهار عشق نماید؛ گوشی خود را چند دقیقه با اکراه تمام به او می سپارد تا چند بازی کلش و تک تیرانداز کند. حالا شب یلدا رسید. دور هم جمع می شوند. هندوانه قاچ می کنند. تخمه می شکنند. فال حافظ می گیرند. انار دانه می کنند. گاهی کاموا می بافند. 💥من در عجبم! مادر و مادر بزرگ ها این همه عشق و محبت خود را اگر کاموا نبافند چگونه به بچه های خود می رسانند؟! سید جواد محمدزاده https://eitaa.com/mahammmadzadeseyedjavad