💢تواضع در برابر حق
ما موجودات به شدت منفعتطلبی و لذتجویی هستیم. از همین منفعتطلبی و لذتجویی باید استفاده کنیم و ذهن را رام خود کنیم.
تمرین کنیم نفسمان را در برابر این حقیقت که رشد و لذت ابدی از آنِ حقطلبان است، به کرنش وادار کنیم. ممکن است در مواردی بین حقطلبی و منفعتطلبی تعارض ببینیم و این دو را در اجرا متضاد یکدیگر بدانیم؛ اما با توجه به معاد، منفعتطلبی را منطبق بر حقطلبی خواهیم دید. هر منفعتی که خارج از مدار حق باشد در نهایت به ضد خود تبدیل میشود. با تذکر مدام این گزاره (انطباق منفعتطلبی بر حقطلبی در بلندمدت) به ذهن وباور کردن آن، دور زدن حق را معارض با منافع خود خواهیم دید، در نتیجه با استفاده از ویژگی منفعتطلبی، حقطلبی را در خود پرورش میدهیم و ذهن را قانع میکنیم که برای دستیابی به لذت باید در برابر حق کرنش کند.
آری همانطور که لقمان به فرزندش فرموده عاقلترین و زیرکترین مردم کسی است که در برابر حق خاضع باشد و خود را در برابر آن کوچک و اندک بداند؛ چرا؟ چون با مرکب حق است که میتوانیم دستیابی به منافع خود را تضمین کنیم.
📚الکافی 1: 16
یا هشام إن لقمان قال لابنه تواضع للحق تکن أعقل الناس و إن الکیس لدی الحق یسیر.
💢کالای خواب! شهر لوازم خانگی! فست فود و رستوران! پارک آبی چند منظوره! سرگرمیهای متنوع!
تحلیل روانی رفتار انسان برای من بسیار جذاب است. اگر بتوانم ریشهی رفتاری را کشف کنم حسابی کیفور میشوم.
تا به حال حتی به ذهنم خطور نکرده بود که ممکن است یکی از ریشههای تنوع در خوردن و نوشیدن تکبر باشد و ساده و یک رنگ خوردن و زیستن ریشه در تواضع داشته باشد.
حدیثی دیدم که برای پیامبر نوشیدنی مخلوط با عسل آوردهاند. ایشان فرموده حرام نمیکنم ولی به دلیل تواضع و خاکساری در پیشگاه خدا نمیخورم.
چه ربطی دارد؟ یعنی مثلا من که اهل معجون خوردنم متکبر تشریف دارم؟ نه لزوما ولی دستکم تکبر را باید لحاظ کنم و متوجه باشم که ممکن است یکی از ریشههای رفتارم باشد.
من کسی نیستم که بخواهد برایم تدارکهای آنچنانی دیده شود، چرا باید اهل سفرههای رنگین باشم؟ چرا اسم سفرههای رنگین را سفره شاهانه گذاشتهاند؟ اگر با غذای سادهای پذیرایی شوم آیا احساس میکنم به من توهین شده است؟ چه ربطی بین سادگی و توهین به من وجود دارد؟ تا چه حد سادگی در غذا را میتوانم تحمل کنم؟ آیا فقط سادگی در غذاست؟ یا سادگی در مرکب و سادگی در وسایل زندگی و سادگی در لباس را هم شامل میشود؟ به نظرم ملاک دارد و قابل تعمیم است: تواضع از ریشههای سادگی و کم بهره بردن از دنیا است و تکبر از ریشههای پیچیدگی و اشرافیت و پروتکلهای زیاد در خوردن و پوشیدن و زندگی کردن است.
البته نمیخواهم با اضافه کردن پیاز داغ، چیزی را که پیامبر حرام نکرده است حرام کنم، ولی گاهی اینقدر این فضایل مهجور میشوند که حتی در نگاه مؤمنان ضد ارزش تلقی میشوند. حواسمان باشد که انسان کم کم از راه دور و گمراهیش تبدیل به گمراهی دور میشود (ضلال بعید). وقتی فرسنگها از راه دور میشویم بازگشت سختتر و سختتر میشود. با خودم میگویم اهل عمل که نیستم بگذار با گفتن همین حرفها دست و پا بزنم و نگذارم ضلالم دورتر و دورتر شود.
📚الکافی 2: 122
ابْنُ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: أَفْطَرَ رَسُولُ اللَّهِ ص عَشِيَّةَ خَمِيسٍ فِي مَسْجِدِ قُبَا فَقَالَ هَلْ مِنْ شَرَابٍ فَأَتَاهُ أَوْسُ بْنُ خَوَلِيٍّ الْأَنْصَارِيُّ بِعُسِ مَخِيضٍ بِعَسَلٍ فَلَمَّا وَضَعَهُ عَلَى فِيهِ نَحَّاهُ ثُمَّ قَالَ شَرَابَانِ يُكْتَفَى بِأَحَدِهِمَا مِنْ صَاحِبِهِ لَا أَشْرَبُهُ وَ لَا أُحَرِّمُهُ وَ لَكِنْ أَتَوَاضَعُ لِلَّهِ فَإِنَّ مَنْ تَوَاضَعَ لِلَّهِ رَفَعَهُ اللَّهُ وَ مَنْ تَكَبَّرَ خَفَضَهُ اللَّهُ وَ مَنِ اقْتَصَدَ فِي مَعِيشَتِهِ رَزَقَهُ اللَّهُ وَ مَنْ بَذَّرَ حَرَمَهُ اللَّهُ وَ مَنْ أَكْثَرَ ذِكْرَ الْمَوْتِ أَحَبَّهُ اللَّهُ.
______________
عُس: نوعی ظرف
مخیض بالعسل: مخلوط با عسل
💢عجب آدم کار درستیه!
چه اتفاقی در عمق جان انسان رخ میدهد که با تعریف دیگران از خوبیهایش خوشحال نمیشود؟ اصلا مگر میشود خوبیهای کسی را بگویی و خوشش نیاید؟
پاسخ مثبت است؛ گویا خدا بندگانی دارد که حقیقتا و بدون فیلم بازی کردن از تشویق شدن به خاطر رفتار خوبشان خوشحال نمیشوند.
نمیشود فکر و ذکرمان شغل و درآمد تعویض ماشین و خانه و ویلا و.. باشد و این ویژگیهای بندگان خوب خدا را هم بتوانیم به دست بیاوریم. برای کسب این صفات نیازمند معرفت، تذکر، تمرین هستیم.
برای نزدیک شدن ذهنم به فضای فکری آن بندگان خوب خدا فرض کردم دعوت شدهام به محضر شخصی که جایگاه بسیار بالایی دارد. حالا رهبر یک مملکت باشد یا یک سیاست مدار خاص یا یک سلبریتی یا هر شخصی که دارای قدرت و امکانات مادی فوق العاده بالاست. به دلیل فقر مالی و دورافتاده بودن محل زندگی و شغل و اوضاع احوال نامناسب نتوانستهام هدیهای فراهم کنم. انگشتر بیارزشی را برداشتهام و با خود آوردهام.
پیشکش کردن چنین انگشتری به چنان شخصی که انگشترهای دستش ارزش میلیاردی دارد واقعا خجالتآور است. هر وقت کسی بخواهد از هدیه من به آن شخص سخن بگوید سعی میکنم با لطایف الحیل منصرفش کنم و اگر نتوانم، از بیان جریان هدیهام خجالت میکشم؛ چرا؟ چون هدیه را در شأن آن شخص نمیدانم.
اعمال خوب ما با تمام دک و پزمان آنقدر ناچیز است و آنقدر سوراخ دارد که در پیشگاه خدا و اولیای مقربش، حتی قابل مقایسه با آن انگشتر پیشکشی هم نیست؛ چطور رویمان میشود وقتی کسی از این اعمال و از این احوال تعریف میکند خوشحال شویم!
رسیدن به چنین درکی از کوچکی خودمان و اعمالمان و درنتیجه دوست نداشتن تعریف دیگران نشانه تواضع است.
📚الکافی2: 122
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَال من التواضع ... أَنْ لَا تُحِبَّ أَنْ تُحْمَدَ عَلَى التَّقْوَى.
💢اینجا جای منه!
اتوبوس، مترو، مسجد، مهمانی، جلسات کاری، مسافرت، سر سفره، فرقی نمیکند؛ هیچوقت جای خاصی برای نشستنشان مشخص نمیکنند. هر جا شد، شده؛ حاضر نیستند جوانترها و حتی کوچکترها را بلند کنند تا جای مناسبی برای نشستن خود فراهم کنند. اصلا به ذهنشان هم خطور نمیکند که بزرگترها را در فشار قرار دهند تا جای مناسبی برای نشستن بیابند. فکر کنم در پارک وسیلهی نقلیهشان هم همینطور باشند. حقوق دیگران و ضایع نشدن حق آنها در مرکز نگاه انسان فروتن است بر عکس خودبزرگبینهایی که جز خود و خواست خودشان، توانایی دیدن دیگری را ندارند.
بله اینگونه فروتنی به جزئیترین اعمالشان نفوذ کرده است.
📚الکافی 2: 122
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مِنَ التَّوَاضُعِ أَنْ تَرْضَى بِالْمَجْلِسِ دُونَ الْمَجْلِس...
◾️اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الصِّدِّيقَةِ فَاطِمَةَ الزَّكِيَّةِ حَبِيبَةِ حَبِيبِكَ وَ نَبِيِّكَ وَ أُمِّ أَحِبَّائِكَ وَ أَصْفِيَائِكَ الَّتِي انْتَجَبْتَهَا وَ فَضَّلْتَهَا وَ اخْتَرْتَهَا عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِينَ.
◾️اللَّهُمَّ كُنِ الطَّالِبَ لَهَا مِمَّنْ ظَلَمَهَا وَ اسْتَخَفَّ بِحَقِّهَا وَ كُنِ الثَّائِرَ اللَّهُمَ بِدَمِ أَوْلَادِهَا اللَّهُمَّ وَ كَمَا جَعَلْتَهَا أُمَّ أَئِمَّةِ الْهُدَى وَ حَلِيلَةَ صَاحِبِ اللِّوَاءِ وَ الْكَرِيمَةَ عِنْدَ الْمَلَإِ الْأَعْلَى فَصَلِّ عَلَيْهَا وَ عَلَى أُمِّهَا خَدِيجَةَ الْكُبْرَى صَلَاةً تُكْرِمُ بِهَا وَجْهَ أَبِيهَا مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ تُقِرُّ بِهَا أَعْيُنَ ذُرِّيَّتِهَا وَ أَبْلِغْهُمْ عَنِّي فِي هَذِهِ السَّاعَةِ أَفْضَلَ التَّحِيَّةِ وَ السَّلَام.
💢بهشت زیر پای مادران است
دوست ندارم سلبی بنویسم. چرا مثلا در روز مادر حدیث «الجنة تحت اقدام الأمهات» باید به تور من بخورد؟! سلبی نوشتنِ زیاد، حس خوبی به مخاطب منتقل نمیکند. انصافا خوب هم نیست که ذهن آمدم دائما دنبال اشکال گرفتن باشد. قلبا دوست ندارم دنبال نشان دادن نقاط ضعف مشهورات باشم؛ اما از یک طرف حجم گسترده اعتماد به مشهورات را میبینم و از یک طرف دیگر وظیفه قطعی ما طلبهها حفاظت از مرزهای دین است. تفکر علمی بر ما لازم میکند مستند سخنان منسوب به دین را عیارسنجی کنیم و نتیجه را بدون کم و کاست اعلام کنیم. خوب از نظر من حدیث فوق مصدر درست و حسابی ندارد. باخودم کلنجار میروم که باید بگویم یا نه؟!بلاخره که میگویم این حدیث در منابع اهل سنت آمده است. اصلا شاید پیامبر یا فاطمه زهرا سلام الله علیهما فرموده باشند، اما دلیل محکمی برای اینکه چنین فرموده باشند در دست نداریم. در همان منابع اصلی هم که مورد اعتماد ما نیست به شکل دیگری روایت شده است.
این کلنجار تمام شد و بازم گرفتار سلبی نوشتن شدم!
✅ میخواستم یه مقاله دربارهاش بنویسم ولی خوب نوشتن قبلا و همون بسه
از اینجا میتونین مقاله رو بخونین
💢مروری بر 16 حدیث از کافی کلینی
🔹کلینی در کافی بابی را باز کرده است به نام «رفتارهایی از امامان در مسیر طلب رزق که اقتدا به آنها واجب است»
در این باب علاوه بر سیره امامان شیعه برخی از مدلهای رفتاری انبیا هم ذکر شده است. در 16 روایتی که در این باب آمده نکاتی ساده، شفاف اما بسیار بنیادی و پر اهمیت بیان شده که دیدگاه ما را به مسائل اقتصادی تغییر میدهد.
🔹فعالیت اقتصادی توسط شخص پیشوای دینی با وجود امکان واگذاری آن به دیگران مورد تأکید واقع شده است. روایت 10، 13، 14، 15 این معنا را به خوبی بیان کردهاند. در روایت 10، این رفتار سیره تمام ائمه و انبیا معرفی شده است. حتی در روایت 13 تأکید شده که امام صادق دوست داشته در طلب روزی گرمای سوزان آفتاب را بچشد.
برخی دیگر از روایات، همین معنا را بیان کردهاند اما در آنها تأکید بر وجود امکان واگذاری بیان نشده است. صرفا گزارشی از انجام فعالیت اقتصادی توسط شخص ایشان بیان شده است. روایت 1، 2، 3، 4، 5، 6، 7، 9، 11 این معنا را بیان کردهاند.
این بدان معنا نیست که پیشوایان تمام کارهای اقتصادی را شخصا متکفل میشدهاند. بخشی از کنش اقتصادی ایشان به این روش بوده است. در بخشی دیگر کار تجاری را واگذار میکرده و سرمایه گذاری میکردهاند. روایت 16 و 12 ورود با واسطه ایشان به کار تجاری را مطرح کرده است.
🔹کارهایی اقتصادی که در این باب از کافی بیان شده است عبارت است از کشاورزی، تأسیس باغ و تجارت. در روایت پنجم دریافت حقوق از بیت المال به وضوح امری منفی هر چند غیر حرام معرفی شده است.
🔹در برخی روایات مانند روایت 12 دیدگاه توحیدی عمیقی را مشاهده میکنیم. فرموده کسب سود را دوست دارم ولی بیشتر از کسب سود، دوست دارم خدا من را در حال تلاش برای به دست آوردن بهرههای الهی و رزق حلال ببیند. از دیگر هدف گذاریهای کارهای تجاری در نظر روایات این باب، میتوان به تأمین مخارج خود و افراد تحت تکفل به گونهای که نیازمند مردم نباشند (روایت اول) ادای قرض و رسیدگی به نزدیکان (روایت هشتم) اشاره کرد. در روایت دوم و چهارم بیان شده که ثمره تلاشِ یدیِ حضرت امیر آزاد سازی 1000 بنده بوده است.
🔹در این باب از کافی رد پای جریانی که کار اقتصادی را منافی شأن پیشوایان دین و طالبان آخرت میدیدهاند، مشهود است. برخی از ایشان «رجال لا تلهیهم تجارة و لابیع عن ذکر الله» را نافی تجارت میدانستهاند ولی طبقِ نقل، امام باقر به صراحت کار اقتصادی را طاعت خدا و مرگ در حال کار اقتصادیِ درست را مرگ در راه طاعت دانسته و امام صادق ضمن تکذیب آن تفسیر تأکید کردهاند آیه منافی تجارت نیست بلکه ترغیب به تجارتی است که مانع از ذکر الهی و نماز نباشد. ایشان علاوه بر این، نماز کاسبی که در وقت ادا میشود را از دیگران دارای فضیلت بیشتر دانسته است.
🔹امید به فضل الهی در حدیث 6 و 9 موج میزند به گونهای که وقتی از هستههای خرمای داخل کیسه پرسیدهاند حضرت پاسخ نداده اینها دانه خرماست بلکه با تعلیق به مشیت الهی، هستهها را نخل خرما معرفی کرده است.
هدایت شده از تاوان | پژوهشهای قرآنی و حدیثی
🔻متولدین ۱۳۶۳، تاوان و جبران
کلینی و صدوق به سند صحیح از امام صادق علیه السلام نقل کردهاند:
إِنَّ الْعَبْدَ لَفِي فُسْحَةٍ مِنْ أَمْرِهِ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ أَرْبَعِينَ سَنَةً فَإِذَا بَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى مَلَكَيْهِ قَدْ عَمَّرْتُ عَبْدِي هَذَا عُمُراً فَغَلِّظَا وَ شَدِّدَا وَ تَحَفَظَّا وَ اكْتُبَا عَلَيْهِ قَلِيلَ عَمَلِهِ وَ كَثِيرَهُ وَ صَغِيرَهُ وَ كَبِيرَهُ.
"إِنَّ الْعَبْدَ لَفِي فُسْحَةٍ مِنْ أَمْرِهِ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ أَرْبَعِينَ سَنَةً":
این عبارت نشان میدهد که انسان در مرحله قبل از چهل سالگی در وسعت و گشایشی از کار خود قرار دارد، یعنی خداوند متعال برای او آسان میگیرد و ممکن است نوعی تخفیف در حساب و مؤاخذه برایش وجود داشته باشد. گویا این مرحله به عنوان دوره شکلگیری، آزمایش و تجربه برای انسان محسوب میشود.
"فَإِذَا بَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى مَلَكَيْهِ":
رسیدن به چهل سالگی نقطه عطفی در زندگی انسان است. در این هنگام، خداوند متعال به دو فرشتهای که مأمور ثبت اعمال انسان هستند دستور ویژهای ابلاغ میکند.
"قَدْ عَمَّرْتُ عَبْدِي هَذَا عُمُراً":
این عبارت بیانگر لطف خدا تا این مرحله از زندگی است، به طوری که خداوند آن را عمری قابل توجه میداند که به بندهاش ارزانی داشته است.
"فَغَلِّظَا وَ شَدِّدَا وَ تَحَفَظَّا وَ اكْتُبَا عَلَيْهِ قَلِيلَ عَمَلِهِ وَ كَثِيرَهُ وَ صَغِيرَهُ وَ كَبِيرَهُ":
این گزاره، جوهر اصلی حدیث است و به تشدید نظارت و محاسبه بر اعمال انسان پس از رسیدن به چهل سالگی اشاره دارد. "غلظا و شددا و تحفظا" به معنای دستور به دقت و سختگیری بسیار در ثبت اعمال فرد چهل ساله است. اما "اكتبا عليه قليل عمله وكثيره وصغيره وكبيره" به معنای جامعیت ثبت و عدم غفلت از هیچ عمل فرد، اعم از عمل کوچک یا بزرگ، کم یا زیاد است.
📿این حدیث انسان را به اهمیت مرحله بعد از چهل سالگی آگاه میکند، زمانی که انسان در برابر خداوند مسئولیت بیشتری پیدا میکند. این مرحله نیازمند محاسبه دقیق نفس، تلاش ویژه در انجام اعمال نیک و دوری از گناهان و جبران گذشته است.
رسیدن به چهل سالگی هشداری لطیف برای انسان است تا مسیر زندگی خود را مرور کند، اشتباهاتش را اصلاح کند و به انجام وظایف دینی و دنیوی خود به بهترین شکل ممکن بپردازد.
این حدیث و برخی از احادیث مشابه پیرامون هشدار به چهلسالهها، به این معنا نیست که انسان قبل از چهل سالگی مسئولیتی ندارد، بلکه او نیز مسئول است، اما بعد از چهل سالگی مسئولیت به طور خاص افزایش مییابد.
متولدین ۱۳۶۳: عقلتان کاملتر و تجربهتان بیشتر و مرگتان نزدیکتر شد. گذشتههای دوری از خدا و غفلت از امور مهم دنیوی و اخروی را به یاد بیاوریم که جز خسران و افسوس چیزی نداشت. از این بیشتر تاوان ندهیم، جبران کنیم.
عمرتان دراز باد
@tavanerejal
هدایت شده از مدرسه علم و دین
تاریخ مستطاب آمریکا .pdf
10.9M
#معرفی_کتاب | تاریخ مستطاب آمریکا
روایتی طنزگونه از تاریخ آمریکا به قلم دکتر کوشکی و تصویرگری مازیار بیژنی
🏫 مدرسه علم و دین؛ نقد الحاد جدید |ایتا|تلگرام|وبگاه|گروه|
«انصاف آن است که استعمال زیاد این دو لفظ (کفر و شرک) در غیر کفر و شرک ظاهری باعث شده است که ظهورشان از بین برود. از دست دادن این ظهور باعث شده در مواردی که اجماع و دلیل دیگری بر نجاست نداریم نتوانیم به آن دو برای اثبات کفر و شرکِ موجب نجاست و تنزل تمام آثار استناد کنیم. این مطلب برای کسانی که در روایات تتبع کنند بسیار واضح است.»
📚 امام خمینی، کتاب الطهارة 3: 460
هدایت شده از تاوان | پژوهشهای قرآنی و حدیثی
⚠️ ليلة الرغائب
چند نفر از ما نافلههای نمازهای واجب روزانه را میخوانیم؟ روایات فراوان داریم که به خواندن نافلههای روزانه، تشویق کردهاند. روایات معتبر و متقن و بیشمار. چقدر در جامعه دیدهایم که مردم برای یکدیگر پست و پیام فوروارد کنند که نافلههای روزانه و پرثواب و پرفایده و نجاتبخش را بخوانند؟ چقدر رسانههای رسمی و غیررسمی، از نافلههای مستحب مؤکد که بر اساس احادیث حتی به وجوب نزدیکاند سخن گفتهاند؟ خوب، تقریبا صفر.
اما تا دلتان بخواهد، همه چسبیدهایم به یک حدیث غیرشیعی از طریق اهلسنت؛ حدیث "ليلة الرغائب" که بسیاری از خود اهلسنت هم ردش کردهاند و پنبهاش را زدهاند. حدیثی که راویاش جاعلی معلوم الحال است و از متنش آثار جعلیبودن بیرون زده را متدیّن و مقیّدیم و احادیث نمازهای پربرکت و دنیاوآخرتساز نوافل را هیچ!
مردمان عجیبی هستیم
پ.ن: دست آقای فرزاد حسنی هم درد نکند