•┈┈••••✾•✨🌿🌺🌿✨•✾•••┈┈
#خطبه189
و درود خدا بر او فرمود:« ایمان بر دو قسم است: یکی ایمانی که در دلها ثابت و برقرار ، و دیگری در میان دلها و سینه ها ناپایدار است(تا سرآمدی که تعیین شده است.) پس اگر از کسی بیزارید، او را به حال خود گذارید تا مرگ او فرا رسد، پس در آن هنگام وقت بیزاری جستن است.
#سؤال
1⃣: در این خطبه، منظور مولا چگونه بیزاری جستنی در آن لحظه است؟
#جواب:
✅برائت در مقابل ولایت است.
‼️ما همانگونه که باید نسبت به خاندان رسالت و دوستان آنها ولایت و مودت داشته باشیم باید نسبت به دشمنان آنها، برائت و نفرت داشته باشیم.
⏪اما از آنجا که محتمل است افراد تا قبل از فرارسیدن اجل، از نظر ایمانی دچار تحول و تغییر می شوند؛ لذا ما حق نداریم از مؤمن بیزاری و برائت بجوییم.
↩️مگر آنکه در لحظه مرگ ایمانش از قلبش بیرون برود و بدون محبت و ولایت اهل بیت بمیرد.
⚠️که در این صورت، برائت از او جایز است.
🔰بند اول:
ایمان دو قسم است...
2⃣:لطفا کمی توضیح دهید.
#جواب:
✅بر اساس گفته مولا:
👈دوگونه ایمان داریم؛
🔴ایمان ثابت و مستقر،
🔴و ایمان مستودع و عاریهیی.
⬅️ایمان عاریهیی هم ایمان است؛ نه اینکه آن شخص، منافق است؛ ایمانش راسخ نیست؛ لذا زود زایل میشود.
⬅️ایمان ثابت و مستقر: یعنی جای گرفتهی در قلب، تکیه کردهی به یک استدلال و یک بینش عمیق، و پشتیبانی شدهی با عمل صالح.
⏪نوع دیگر ایمان این است که با احساسات پیدا شده، با منطق پیدا نشده؛ انسان پای آن، عمل صالح نگذاشته؛
‼️یعنی این ایمان با عمل صالح آبیاری نشده؛ این میشود ایمان عاریهیی.
📣حضرت میفرماید: «و منه ما یکون عواری بین القلوب والصّدور الی اجل معلوم».
🔵آن وقتِ معلوم چه هنگام است؟
⚠️تا این ایمان، عاریهیی است؛ تا وقتی که این ایمان از او زایل شود؛ گنجشکی که در سینهی خودش حبس کرده، بپرد و برود.
🚫چون این ایمان جزو وجود او نشده است.
⁉️در چه مواقعی اینگونه ایمان زایل میشود؟
⭕️وقتهای امتحان و لحظات هوای نفس. هر کدام از ماها لغزشگاهی داریم.
↩️منظور حضرت این است تا لحظه ای که انسان در معرض هوای نفس و امتحان الهی است و فرصت هایی برای صعود یا سقوط دارد ، قضاوتی درباره ایمان و عاقبت افراد نکنید .
✔️بیزاری جستن یعنی دوری کردن و قطع رابطه.
‼️دقت بفرمایید حضرت نفرمودند ، عدم ایمان( کافر یا منافق یا فاسق ) بلکه فرمودند ایمان عاریه ای و متزلزل .
3⃣:یعنی اگر از فرد «مومنی که ایمانش عمیق نشده» بخواهیم بیزاری بجوییم، تا زمان مرگش صبر کنیم؟
4⃣:این «به حال خود گذاشتن تا مرگش فرا رسد»، حاکی از همین مفهوم است که کاری به کارش نداشته باشید و منتظر مرگش باشید؟
5⃣:«پس در آن هنگام وقت بیزاری جستن از اوست»؟
یعنی وقتی میمیرد بگوییم که از او؛متنفریم؟ از کجا معلوم خدا به او عنایت نکرده و عاقبت بخیرش نکرده است ؟
#جواب:
✳️اتفاقا منظور امیرالمؤمنین که صریحا از الفاظ حکمت بر می آید همین است ، می خواهند بفرمایند تا وقتی لحظه مرگ کسی نرسیده است معلوم نیست که ایمان از قلبش برود.
↩️بنابراین چون برائت و بیزاری جستن از مؤمن جایز نیست.
⚠️اگر نسبت به کسی به هر دلیلی غصه و کینه ای داشتید که میخواستید برائت از او بجوئید صبر کنید تا لحظه وفات او برسد اگر در لحظه وفاتش ایمان داشت که اجازه نداریم از مؤمن برائت بجوییم.
💯اما اگر از دایره ایمان خارج شد و به دایره کفار و منافقین پیوست اون موقع مجاز هستیم از منافق یا کافر برائت و بیزاری بجوییم.
🔰بند دوم :
«...و نام مستضعف در دین بر کسی که حجت بر او تمام شد و گوشش آن را شنید و قلبش آن را دریافت کرد صدق نمیکند (و معذور نیست)...
6⃣:یعنی کسی که حجت بر او تمام شد و گوشش آن را شنید اما قلبش آن را دریافت نکرد ، مستضعف است؟!
7⃣:آیا منظور این است که اگر کسی در منطقه ای چنان شد که حجت بر او تمام گردد و... آنگاه هجرت نکند ، مستضعف نیست و مورد عتاب خدا و فرشتگان در قیامت قرار میگیرد که «آیا ارض الله واسعه نبود؟!»؟
#جواب:
❇️بله همین طور است، یعنی اگر کسی ندای حق و منادیان حق را شنید و فهمید یعنی توانست درک بکند و بپذیرد دیگر بعد از آن هیچ عذری ندارد و حجت بر او تمام شده است .
❎حالا اگر در آن منطقه وظیفه اش هجرت بوده تا از آن محیط فاسد نجات پیدا کند و بتواند ایمانش را حفظ کند و نکرده است ، دیگر به او مستضعف فکری یا فرهنگی نمی گویند به او می گویند مقصر.
⚠️یعنی کسی که از روی عمد و با اختیار خودش در محیط فسق و فجور مانده است و ایمان او ضربه دیده است.
↩️ادامه دارد...
🖊حجت الاسلام مهدوی ارفع
•┈┈••••✾•✨🌿🌺🌿✨•✾•••┈┈؛
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈؛
#خطبه189
🔰بند دوم :
«...هرکس حجت خدا را شناخت و به امامت او اقرار کرد مهاجر است...»
8⃣:آیا صرفا با شناخت حجت خدا و اقرار به امامت ایشان، عنوان مهاجر به انسان تعلق میگیرد درحالی که ممکن است هجرت کند ویا ممکن است اصلا نیاز به هجرت نداشته باشد؟
#جواب:
❇️محل بحث در این مورد است که مهاجر حقیقی کیست؟
⁉️مهاجر کاذب و اعتباری کیست؟
❓آیا کسی که صرفا از خانه و شهر و دیارش خارج بشود با هر قصد و نیتی مهاجر محسوب می شود؟
📣حضرت می فرمایند: نه! شرط لازم برای صدق عنوان " مهاجر الی الله"
⬅️معرفت حجت و اقرار به امامت اوست وگرنه همواره در صف مهاجران حقیقی عده ای نفوذی و منافق هم رخنه می کنند.
🖊حجت الاسلام مهدوی ارفع
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
╭┅═ঊঈ✨💠⚜💠✨ঊঈ═┅╮
#تبیین_نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
💥بسم الله الرحمن الرحیم💥
👈بنده سؤالی را عرض می کنم و تقاضا دارم که خواهران هرچه به ذهن شریفشان درباره این سؤال می رسد بیان بفرمایند.
💢شهید مطهری در مقدمه کتاب سیری در نهج البلاغه می فرمایند: بعد از 10 سال تحصیل در حوزه تازه به برکت آشنایی با مردی در اصفهان وارد " عالم نهج البلاغه" شدم و تازه فهمیدم که من و همه هم قطاران روحانیم با عالم نهج البلاغه" بیگانه ایم.
⁉️مراد ایشان از عالم نهج البلاغه چیست؟
✅اولا: قطعا شهید مطهری تفاسیر مختلف نهج البلاغه در دسترس و اختیارشان بوده ولی باز می گوید با عالم نهج البلاغه بیگانه بودم.
✅ثانیا: از طرفی نمی گوید من در اصفهان با عالم استادی فرزانه -حاج میرزا علی آقا شیرازی- آشنا شدم؛ بلکه می گوید با عالم نهج البلاغه آشنا شدم.
✅ثالثا: عالم قرآن را هم حسرت می کشد در حالیکه ایشان قطعا اهل مطالعه قران و تفاسیر بوده است.
⚠️آری عالم نهج البلاغه اگر قابل توضیح بود خود شهید مطهری آن را توصیف می کرد.
👌🏻بگذارید مثالی بزنم :
⏪آیا شده تا حالا خواب شیرینی ببینید یا در موقعیتی حال وجد فوق العاده ای بهتون دست بدهد بعد بخواهید آن حس و خواب را با همان کیفیت که شما درک کرده اید به همسرتان یا دوستتان بگویید؟
🔴هرچه بیشتر توضیح می دهید می بینید که اون حس را نمی تواند دریافت کند.لذا حتی گرفته و پشیمان می شوید که چرا گفتید.
💯عالم نهج البلاغه یعنی همان فضای فکری و روحی خاصی که همه خواهران هم به آن اشاره کردند. اصلا توصیف کردنی نیست.
⏪بلکه فقط جانهای پاک و متواضع که به جهل و هیچ بودنشان در محضر امیرالمومنین اعتراف کرده باشند آن را با همه سلول هاشون می چشند.
✅خواهران بزرگوارم تا دیر نشده خودتان را به این عالم شگفت انگیز برسانید وگرنه عمری در تحصیل علوم و معارف تباه می کنید و در آخر می فهمید که هیچ نفهمیده اید.
🔴ورود به عالم نهج البلاغه 3 شرط دارد:
1⃣: ایمان و ان شاءالله در آینده یقین به امیرالمؤمنین و جایگاهش در هستی.
2⃣: تزکیه فکر و روح از خودخواهی و خودپسندی و اعتماد به داشته های ناچیز خود
3⃣: گوش دل به سخنانش دادن و آن قدر خواندن و خواندن تا دریچه ی روح به فهم معانی و از آن جا به کشف حقایقش باز شود و ما ان شاءالله فانی در امیر بیان و بیان امیر بشویم.
والسلام
🖊حجت الاسلام مهدوی ارفع
╰┅═ঊঈ✨💠⚜💠✨ঊঈ═┅╯
📣📣📣🌿🌹﷽🌹🌿📣📣📣
📣در سفارش به تقوا
1⃣سفارش به پرهیز کاری
♦️ ای مردم! شما را به پرهيزکاری، و شکر فراوان در برابر نعمت ها، و عطاهای الهی، و احسانی که به شما رسيده سفارش می کنم، چه نعمت هايی که به شما اختصاص داده، و رحمت هايی که برای شما فراهم فرمود. شما عيب های خود را آشکار کرديد و او پوشاند، خود را در معرض کيفر او قرار داديد و او به شما مهلت داد.
2⃣ ارزش یاد مرگ
♦️ مردم! شما را به يادآوری مرگ، سفارش می کنم، از مرگ کمتر غفلت کنيد، چگونه مرگ را فراموش می کنيد در حالی که او شما را فراموش نمی کند؟ و چگونه طمع می ورزيد در حالی که به شما مهلت نمی دهد؟ مرگ گذشتگان برای عبرت شما کافی است. آنها را به گورشان حمل کردند، بی آن که بر مرکبی سوار باشند، آنان را در قبر فرود آوردند بی آن که خود فرود آيند. چنان از ياد رفتند گويا از آبادکنندگان دنيا نبودند و آخرت همواره خانه شان بود! آنچه را وطن خود می دانستند از آن رميدند، و در آنجا که از آن می رميدند، آرام گرفتند، و از چيزهايی که با آنها مشغول بودند جدا شدند، و آنجا را که سرانجامشان بود ضايع کردند. اکنون نه قدرت دارند از اعمال زشت خود دوری کنند، و نه می توانند عمل نيکی بر نيکی های خود بيفزايند. به دنيايی اُنس گرفتند که مغرورشان کرد، چون به آن اطمينان داشتند، سرانجام مغلوبشان کرد.
3⃣ ضرورت شتاب در نیکی ها
♦️ خدا شما را رحمت کند! پس بشتابيد به سوی آباد کردن خانه هايی که شما را به آبادانی آن فرمان دادند، و تشويقتان کرده، به سوی آن دعوت کرده اند، و با صبر و استقامت بر عبادت، نعمت های خدا را بر خود تمام گردانيد، و از عصيان و نافرمانی کناره گيريد، که فردا به امروز نزديک است. وه! چگونه ساعت ها در روز، و روزها در ماه، و ماه ها در سال، و سال ها در عمر آدمی شتابان می گذرد؟!.
📜 #نهج_البلاغه، #خطبه188
📣🌹🕊
📣🌿🌹
📣📣📣📣
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
#سؤال: در خطبه 188 بند سوم
منظور از عبارت «نعمت های خدا را بر خود تمام گردانيد» استفاده درست و صحیح از نعمتهاست ؟
#جواب:
✍🏻یعنی همانگونه که خداوند نعمت های دنیایی را برای شما تمام و کامل عطا فرموده است، شما هم با بندگی خداوند و عبادت؛ زمینه اتمام و اکمال نعمت های اخروی را که جز با ایمان و عمل صالح به دست نمی آیند، فراهم کنید.
🖊حجت الاسلام مهدوی ارفع
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
📣📣📣🌿🌹﷽🌹🌿📣📣📣
📣در بيان پيشامدها
1⃣ خبر از حوادث آینده
♦️ آگاه باشيد! آنان که پدر و مادرم فدايشان باد، از کسانی هستند که در آسمان ها معروف، و در زمين گمنامند. آگاه باشيد! در آينده پشت کردن روزگارِ خوش و قطع شدن پيوندها و روی کار آمدن خردسالان را انتظار کشيد، و اين روزگاری است که ضربات شمشير بر مؤمن، آسان تر از يافتن مال حلال است. روزگاری که پاداش گيرنده از دهنده بيشتر است، و آن روزگاری که بی نوشيدن شراب مست می شويد، با فراوانی نعمت ها، بدون اجبار سوگند می خوريد، و نه از روی ناچاری دروغ می گوييد. و آن روزگاری است که بلاها شما را می گزد، چونان گزيدن و زخم کردن دوش شتران از پالان! آه! آن رنج و اندوه چقدر طولانی، و اميد گشايش چقدر دور است!.
2⃣ ضرورت اطاعت از رهبری
♦️ای مردم! مهار بار سنگين گناهان را رها کنيد، و امام خود را تنها مگذاريد، که در آينده، خود را سرزنش می کنيد. خود را در آتش فتنه ای که پيشاپيش افروخته ايد نيفکنيد، راه خود گيريد، و از راهی که به سوی فتنه ها کشانده می شود دوری کنيد. به جانم سوگند که مؤمن در شعله آن فتنه ها نابود شود، امّا مدّعيان دروغين اسلام در امان خواهند بود. همانا من در ميان شما چونان چراغ درخشنده در تاريکی هستم، که هرکس به آن روی می آورد، از نورش بهره مند می گردد. ای مردم! سخنان مرا بشنويد، و به خوبی حفظ کنيد، گوش دل خود را باز کنيد تا گفته های مرا بفهميد.
📜 #نهج_البلاغه، #خطبه187
📣🌹🕊
📣🌿🌹
📣📣📣📣
📣📣📣🌿🌹﷽🌹🌿📣📣📣
📣(در اصول کافی ج١، ص١٣١ آمده است، که این سخنرانی در شهر کوفه ایراد شد و پیرامون توحید و خدا شناسی است که اصول آن در هیچ خطبه ای یافت نمی شود. )
(قسمت_اول)
1⃣شناساندن صحيح خداوند سبحان
♦️کسی که کيفيّتی برای خدا قائل شد، يگانگی او را انکار کرده، و آن کس که همانندی برای او قرار داد، به حقيقت خدا نرسيده است. کسی که خدا را به چيزی تشبيه کرد، به مقصد نرسيد. آن کس که به او اشاره کند يا در وَهم آورد، خدا را بی نياز ندانسته است. هرچه که ذاتش شناخته شده باشد، آفريده است، و آنچه در هستی به ديگری متّکی باشد، دارای آفريننده است. سازنده ای غير محتاج به ابزار، اندازه گيرنده ای بی نياز از فکر و انديشه، و بی نياز از ياری ديگران است. با زمان ها همراه نبوده، و از ابزار و وسايل کمک نگرفته است. هستی او برتر از زمان، و وجود او بر نيستی مقدّم است، و ازليّت او را آغازی نيست. با پديد آوردن حواس، روشن می شود که حواسّی ندارد، و با آفرينش اشياء متضاد، ثابت می شود که دارای ضدّی نيست، و با هماهنگ کردن اشياء دانسته می شود که همانندی ندارد. خدايی که روشنی را با تاريکی، آشکار را با نهان، خشکی را با تری، گرمی را با سردی، ضدّ هم قرار داد و عناصر متضاد را با هم ترکيب و هماهنگ کرد، و بين موجودات ضدّهم، وحدت ايجاد کرد، آنها را که با هم دور بودند نزديک کرد، و بين آنها که با هم نزديک بودند فاصله انداخت. خدايی که حدّی ندارد، و با شماره محاسبه نمی گردد، که همانا ابزار و آلات، دليل محدود بودن خويشند و به همانند خود اشاره می شوند. اينکه می گوييم موجودات از فلان زمان پديد آمده اند، پس قديم نمی توانند باشند و حادثند، و اين که می گوييم حتماً پديد آمدند، اَزَلی بودن آنها رد می شود، و اينکه می گوييم اگر چنين بودند کامل می شدند، پس در تمام جهات کامل نيستند. خدا با خلق پديده ها در برابر عقل ها جلوه کرد، و از مشاهده چشم ها برتر و والاتر است، و حرکت و سکون در او راه ندارد، زيرا او خود حرکت و سکون را آفريد، چگونه ممکن است آنچه را که خود آفريده در او اثر بگذارد؟ يا خود از پديده های خويش اثر پذيرد؟ اگر چنين شود، ذاتش چون ديگر پديده ها تغيير می کند، و اصل وجودش تجزيه می پذيرد، و ديگر اَزَلی نمی تواند باشد، و هنگامی که (به فرض محال) آغازی برای او تصوّر شود، پس سرآمدی نيز خواهد داشت، و اين آغاز و انجام، دليل روشن نقص، و نقصان و ضعف دليل مخلوق بودن، و نياز به خالقی ديگر داشتن است. پس نمی تواند آفريدگار همه هستی باشد، و از صفات پروردگار که هيچ چيز در او مؤثر نيست، و نابودی و تغيير و پنهان شدن در او راه ندارد خارج شود.
↩️ و ادامه دارد....
📜 #نهج_البلاغه ، #خطبه186
📣🌹🕊
📣🌿🌹
📣📣📣📣
📣📣📣🌿🌹﷽🌹🌿📣📣📣
(قسمت_دوم)
2⃣ والاتر از صفات پديده ها
♦️خدا فرزندی ندارد تا فرزند ديگری باشد، و زاده نشده تا محدود به حدودی گردد، و برتر است از آن که پسرانی داشته باشد، و منزّه است که با زنانی ازدواج کند. انديشه ها به او نمی رسند تا اندازه ای برای خدا تصوّر کنند، و فکرهای تيزبين نمی توانند او را درک کنند، تا صورتی از او تصوّر نمايند. حواس از احساس کردن او عاجز، و دست ها از لمس کردن او ناتوان است و تغيير و دگرگونی در او راه ندارد، و گذشت زمان تأثيری در او نمی گذارد. گذران روز و شب او را سال خورده نسازد، و روشنايی و تاريکی در او اثر ندارد. خدا با هيچ يک از اجزاء و جوارح و اعضاء و اندام، و نه با عَرَضی از اَعراض، و نه با دگرگونی ها و تجزيه، وصف نمی گردد. برای او اندازه و نهايتی وجود ندارد، و نيستی و سرآمدی نخواهد داشت؛ چيزی او را در خود نمی گنجاند که بالا و پايينش ببرد، و نه چيزی او را حمل می کند که کج يا راست نگه دارد؛ نه در درون اشياء قرار دارد و نه بيرون آن؛ حرف می زند نه با زبان و کام و دهان؛ می شنود نه با سوراخ های گوش و اعضاء شنوايی؛ سخن می گويد نه با به کار گرفتن الفاظ در بيان؛ حفظ می کند نه با رنج به خاطر سپردن؛ می خواهد نه با به کارگيری انديشه؛ دوست دارد و خشنود می شود نه از راه دلسوزی؛ دشمن می دارد و به خشم می آيد نه از روی رنج و نگرانی. به هرچه اراده کند، می فرمايد باش، پديد می آيد نه با صوتی که در گوش ها نشيند، و نه فريادی که شنيده شود، بلکه سخن خدای سبحان همان کاری است که ايجاد می کند.
3⃣ شناخت قدرت پروردگار
♦️ پيش از او چيزی وجود نداشته وگرنه خدای ديگری می بود. نمی شود گفت: خدا نبود و پديد آمد که در آن صورت صفات پديده ها را پيدا می کند، و نمی شود گفت: بين خدا و پديده ها جدايی است و خدا بر پديده ها برتری دارد تا سازنده و ساخته شده، همانند تصوّر شوند، و خالق و پديد آمده به يکديگر تشبيه گردند. مخلوقات را بدون استفاده از طرح و الگوی ديگران آفريد، و در آفرينش پديده ها از هيچ کسی ياری نگرفت. زمين را آفريد و آن را برپا نگهداشت، بدون آن که مشغولش سازد، و در حرکت و بی قراری، آن را نظم و اعتدال بخشيد، و بدون ستونی آن را به پاداشت، و بدون استوانه ها بالايش برد، و از کجی و فرو ريختن نگهداشت و از سقوط و در هم شکافتن حفظ کرد. ميخ های زمين را محکم، و کوه های آن را استوار، و چشمه هايش را جاری، و درّه ها را ايجاد کرد. آنچه بنا کرده به سُستی نگراييد، و آنچه را توانا کرد ناتوان نشد. خدا با بزرگی و قدرت بر آفريده ها حاکم است، و با علم و آگاهی از باطن و درونشان باخبر است، و با جلال و عزّت خود از همه برتر و بالاتر است. چيزی از فرمان او سرپيچی نمی کند، و چيزی قدرت مخالفت با او را ندارد، تا بر او پيروز گردد، و شتابنده ای از او توان گريختن ندارد که بر او پيشی گيرد، و به سرمايه داری نياز ندارد تا او را روزی دهد. همه در برابر او فروتنند، و در برابر عظمت او ذليل و خوارند. از قدرت و حکومت او به سوی ديگری نمی توان گريخت که از سود و زيانش در امان ماند. همتايی ندارد تا با او برابری کند، و او را همانندی نيست که شبيه او باشد. اوست نابودکننده پديده ها پس از آفرينش، که گويا موجودی نبود.
↩️ و ادامه دارد....
📜 #نهج_البلاغه ، #خطبه186
📣🌹🕊
📣🌿🌹
📣📣📣📣
📣📣📣🌿🌹﷽🌹🌿📣📣📣
(قسمت_سوم)
4⃣ معاد و آفرينش دوباره پديده ها
♦️نابودی جهان پس از پديد آمدن، شگفت آورتر از آفرينش آغازين آن نيست. چگونه محال است در صورتی که اگر همه جانداران جهان، از پرندگان و چهارپايان، آنچه در آغل است و آنچه در بيابان سرگرم چراست، از تمام نژادها و جنس ها، درس نخوانده و انسان های زيرک، گرد هم آيند تا پشّه ای را بيافرينند، توان پديد آوردن آن را ندارند، و راه پيدايش آن را نمی شناسند، که عقل هايشان سرگردان و در شناخت آن حيران می مانند، و نيروی آنها سُست و به پايان می رسد، و رانده و درمانده باز می گردند، آنگاه اعتراف به شکست می کنند، و اقرار دارند که نمی توانند پشّه ای بيافرينند و از نابود ساختنش ناتوانند!. و همانا پس از نابودی جهان، تنها خدای سبحان باقی می ماند، تنهایِ تنها که چيزی با او نيست، آن گونه که قبل از آفرينش جهان چيزی با او نبود، نه زمانی و نه مکانی، بی وقت و بی زمان. در آن هنگام مهلت ها به سر آيد، سال ها و ساعت ها سپری شود و چيزی جز خدای يگانه قهّار باقی نمی ماند که بازگشت همه چيز به سوی اوست. پديده ها، چنان که در آغاز آفريده شدن قدرتی نداشتند، به هنگام نابودی نيز قدرت مخالفتی ندارند، زيرا اگر می توانستند پايدار می ماندند. آفرينش چيزی برای خدا رنج آور نبوده و در آفرينش موجودات دچار فرسودگی و ناتوانی نشده است. موجودات را برای استحکام حکومتش نيافريده، و برای ترس از کمبود و نقصان پديد نياورده است. آفرينش مخلوقات نه برای ياری خواستن در برابر همتايی بود که ممکن است بر او غلبه يابد، و نه برای پرهيز از دشمنی بود که به او هجوم آورد، و نه برای طولانی شدن دوران حکومت، و نه برای پيروز شدن بر شريک و همتايی مخالف، و نه برای رفع تنهايی. سپس، همه موجودات را نابود می کند، نه برای خستگی ازاداره آنها، و نه برای آسايش و استراحت، و نه به خاطر رنج و سنگينی که برای او داشتند، و نه برای طولانی شدن ملال آور زندگيشان، بلکه خداوند با لطف خود موجودات را اداره می فرمايد، و با فرمان خود همه را برپا می دارد، و با قدرت خود همه را استوار می کند. سپس بدون آن که نيازی داشته باشد، بار ديگر همه را باز می گرداند، نه برای اينکه از آنها کمکی بگيرد، و نه برای رهاشدن از تنهايی تا با آنها مأنوس شود، ونه آن که تجربه ای به دست آورد، و نه برای آن که از فقر و نياز به توانگری رسد، و يا از ذلّت و خواری به عزّت و قدرت راه يابد.
📜 #نهج_البلاغه، #خطبه186
📣🌹🕊
📣🌿🌹
📣📣📣📣
🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿؛
🌹🌿؛
🌿؛
#خطبه186_بند_اول:
«...کسی که کیفیتی برای خدا قائل شد یگانگی او را انکار کرده است...»
#سؤال1⃣:در پاورقی آمده که حتی توصیف هم شامل این موضوع میشود... آیا اگر قائل به صفات خدا مثل رحمانیت و رحیمیت و ...باشیم هم یگانگی او را انکار کرده ایم؟
#جواب:
✍ برای فهم دقیق این نکته راهی بهتر از مراجعه به تبیین خود نهج البلاغه نمی شناسم در #خطبه1 فرمود:
⏪سرآغاز دين، معرفت و شناخت اوست
🔻و کمال معرفتش تصديق به ذات پاک اوست.
🔻و کمال تصديق به او همان توحيد اوست
🔻و کمال توحيدش، اخلاص براى اوست.
🔻و کمال اخلاص براى او، نفى صفات ممکنات از اوست.
✅چرا که هر صفتى (از اين صفات) گواهى مى دهد که غير از موصوف است و هر موصوفى (از ممکنات) شهادت مى دهد که غير از صفت است.
↩️پس هر کس خداوند سبحان را (با صفاتى همچون صفات مخلوقات) توصيف کند؛
⬅️او را با امور ديگرى قرين ساخته و آن کس که او را با چيز ديگرى قرين کند دوگانگى در ذات او قائل شده
⬅️و کسى که دوگانگى براى او قائل شود اجزايى براى او پنداشته.
⏪و هر کس براى او اجزايى قائل شود به راستى او را نشناخته است.
⏪و کسى که او را نشناسد به او اشاره مى کند
⏪و هر کس به او اشاره کند او را محدود شمرده.
‼️و هر کس او را محدود بداند او را به شمارش درآورده است (و در وادى شرک افتاده است)
#بند_اول :
«...از ابزار و وسایل کمک نگرفته است...»
2⃣: آیا خلقت آسمانها توسط آبی که خدا در فضا خلق کرد و سپس طوفانی بر آن افکند و از ابتدایش برمیداشت و به انتهایش میریخت و سپس کفی درست شد پس از آن، هفت آسمان پدید آمد، استفاده از اسباب نیست؟
#جواب:
✍ وسیله عبارتست از چیزی خارج از اراده و مخلوقات خدا که خدا بخواهد از آن استفاده کند تا اراده خودش را محقق سازد.
✅مثل توسل ما به وسایل و وسائط اما آیا آسمان و زمین و جن و انس و ملک و .... خارج از دایره اراده و مخلوقات باری تعالی هستند؟
#بند_سوم:
«...نمیشود گفت بین خدا و پدیده ها جداییست.. تا سازنده و ساخته شده ، همانند تصور شوند و خالق و پدید آمده، به یکدیگر شبیه گردند...»
3⃣: پس نسبت خدا و پدیده ها چگونه است؟
#جواب:
✍ نسبت خدا به مخلوقاتش نسبت غنی به فقیر است.
🔴نسبت عالم به معلوم است به علم حضوری.
↔️یعنی همه هستی محضر خداست و مخلوقات همه در محضر و مرآ و مسمع اویند.
هو معکم اینما کنتم
اینما تُوَلّوا فَثَمَّ وَجهُ الله
🖊حجت الاسلام مهدوی ارفع
🌿
🌹🌿
🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿