eitaa logo
مهدخانگیِ آسوریک
86 دنبال‌کننده
0 عکس
0 ویدیو
0 فایل
بیایید حلقه‌های مادرانه بسازیم... eitaa.com/mahde_khanegi
مشاهده در ایتا
دانلود
🔆 و این شد ریتم جلسات مهدخانگی. توی شروع جلسات بعد از سلام و احوالپرسی، با بچه ها بازی می کردیم. عمو زنجیرباف،گرگم و گله می برم، جم جمک برگ خزون و از این دست بازی ها؛ متناسب با خونه ای که میزبانمون بود و ما مامان ها رو حسابی می تونست رها و کودک کنه.☺️ حدود 40 دقیقه از وقتمون به بازی مشترک می گذشت و زمان باقی مونده که حدود یک ساعت بود، حلقه می نشستیم نزدیک بچه ها و اسباب بازی هاشون و ما هم بازی خودمون رو شروع می کردیم؛ کتاب خوندن و گپ و گفت و پاسخ صبورانه به مراجعه ی زیاد و طبیعی بچه ها:) 📖🤱 🐣 وقتی شروع کردیم سن کمترین کودک مهد یک سال و سه ماه بود و حالا اون کودک دوسال و یازده ماهشه:) 🐥
🌱 حالا حدود دوساله که مهدخانگی، شده یک جمع امن برای بازی و گپ و گفت و کتاب خوندن... بازی‌هایی متناسب با سن رشد بچه‌ها و نیازشون، بازی‌هایی برای مامان‌ها برای تمرینِ رها و کودکانه بازی کردن،جایی برای بلندبلند فکر کردن موقع خوندن کتاب با خیال راحت و گفتگوهای شفاف و رشددهنده، جایی برای رشد توامان مادر و کودک...🤱
از من بپرس اینجا قراره چه اتفاقی بیفته؟☺️ اینجا قراره یک بستر باشه برای تعامل ما با والدین و والدین با هم.👩‍👧‍👦👩‍👦👩‍👧 🌱شما میتونید توی این بستر مامان‌های مثل خودتون رو پیدا کنید و حلقه ی مهدخانگی تشکیل بدید که ما تمام قد حمایت می‌کنیم و از راه و رسمش بهتون می‌گیم و کنارتون هستیم. 🌱اینجا گاهی با هم گپ می زنیم💭 و فارغ از ارائه ی اطلاعات سعی می کنیم کمی عمیق تر به اونچه که می دونیم نگاه کنیم. به روابط و تعاملاتمون با خودمون و کودکمون و جهان. 🌱گاهی روایت ها و یادداشت‌هایی رو می خونیم که مامان‌ها با ما به اشتراک می‌گذارند و خلاصه توی این فرصت ناب کنار هم بودن، سعی می کنیم به جای غرق شدن در سیل اطلاعات و ورودی‌ها، کشتی خودمونو بسازیم...
کتاب دانش است، کلاس دانش است، دوره ها محل انتقال دانسته‌ها هستن، در صورتی‌که مادری تجربه است... تجربه ای که هر لحظه اش پر از ناگهان است، تجربه‌ای وسیع و متنوع... تجربه ای پر از یادگیری. و مهدِخانگی قراره جایی برای گفتن، شنیدن و بازاندیشی این تجربه‌ها باشد.🔆
سلام🌱🔆 اگر سه‌ چهار تا مامان هستید که کودکان هم‌سن و سال دارید (اینجا می‌تونه محل اتصالتون باشه) و دوست داشته باشید که این فرصت رو تجربه کنید، ما همه‌جوره کنارتون هستیم و حمایتتون می‌کنیم. برامون بنویسید اگر که؛ یک مامان هستید که مشتاقید و می‌خواهید این کار رو شروع کنید، یا تعدادی مامان هستید که مشتاق شروع این کار هستید.
حالا شما بگید از خودتون... مامان چندتا بچه‌‌اید؟ کجای این دیار و سرزمین خونه‌تونه؟ تا به حال این جمع‌ها رو تجربه‌ کردید؟ اگر بله چه مدتی و چه اثری داشته روی شما، ارتباطتون با کودکتون و کودکتون؟ دوست دارید همراه بشید با ما و تجربه‌ی حلقه‌ی مادرانه و مهدخانگی‌ِ آسوریک رو داشته باشید؟ ما سراپا چشمیم برای خوندنتون 🌻 @Mahd_e_khanegi
مهدخانگیِ آسوریک
سلام🌱🔆 اگر سه‌ چهار تا مامان هستید که کودکان هم‌سن و سال دارید (اینجا می‌تونه محل اتصالتون باشه) و
از من بپرس چه‌طور می‌تونیم حلقه‌ی مادرانه تشکیل بدیم؟ 🔆 شما می‌تونید با چهار پنج تا مامان دیگه که فرزندان هم‌سن و سال دارید یک حلقه‌ی مادرانه‌ شکل بدهید و توی این مسیر، ما برای هرگونه همراهی از جمله (مشاوره، معرفی کتاب و سیر مطالعاتی، طراحی بازی و فعالیت‌های هنری و ...) در کنارتون هستیم. راه ارتباطی‌مون: @Mahd_e_khanegi
مهدخانگی آسوریک محل شروع و اجتماع حلقه‌های مادرانه‌‌؛ 🔆 شما می‌تونید : ۱.با چهار پنج تا مامان دیگه که فرزندان هم‌سن و سال دارید یک حلقه‌ی مادرانه‌ شکل بدهید و ۲.توی این مسیر، ما برای هرگونه همراهی از جمله (مشاوره، معرفی کتاب و سیر مطالعاتی، طراحی بازی و فعالیت‌های هنری و ...) در کنارتون هستیم. https://eitaa.com/mahde_khanegi
گاهی خوندن روایت‌های یک آدم دیگه، مثل طلوع می‌مونه.‌ طلوع کلمات برای تک‌تک احساسات روی هم تلنبار شده، اون‌وقت من می‌تونم توی سرزمین بیکران احساسات و افکارم یکی از اون‌ حس‌های قدیمی رو از اون زیر بیرون بکشم، ببینمش، بغلش کنم و گاهی همین دیدن و ارتباطم با حس‌ها کافیه برای سروسامون پیدا کردنشون...
تابستان سالِ یک، با یکی از حلقه‌‌های مادرانه‌ی مهد خانگی آسوریک، خوندن کتابی رو شروع کردیم که مدام ما رو ارجاع می‌داد به مشاهده‌ی سرزمین احساسات و افکارمون. توی تمرینات هفتگی نوشتن لازم داشتیم. اما برای ما‌، بیرون اومدن از دنیای جمله‌های سریع پرقضاوت ذهنی و ارتباط دادن کلمه‌ها و ساختن جمله‌های مخصوص به هر فکر و حسمون سخت بودن. تا این‌که به نقطه‌ای رسیدیم که دیدیم نیاز داریم بتونیم درونمون رو برای خودمون فقط، تبدیل به کلمه کنیم. فکرمون، حسمون، اتفاقات اطرافمون رو، بتونیم بنویسیم تا ببینیم چقدر برای هر تجربه‌ی حسمون خودمون رو قضاوت می‌کنیم،ببینیم کجاها پر شدیم از باید و نباید‌هایی که برای کلمه‌ انتخاب کردن هم مانع ما شدن... و باید برای این دیدن، فرصتی خلق می‌کردیم.
وقتی به این نیاز رسیدیم،از یک متخصص ادبیات کمک گرفتیم و سعی کردیم یک فرصتی برای مامان‌های مهدخانگی آسوریک ایجاد کنیم که این ارتباط  رها و بی‌چارچوب کلمات با درون رو خلق کنن. اینجا گاهی با هم روایت‌ها و یادداشت‌های ناب مادرانه‌ می‌خونیم و مشتاقیم که روایت‌های شما رو هم بخونیم. @Mahd_e_khanegi