،،،،،
مواضع پزشکیان دربارهی کشف حجاب، ترجمهی سطحی «لیبرالیسم فرهنگی» است. فراتر از این، باید گفت دولت او، امتداد و دنبالهی دولتهای لیبرال گذشته است. باز هم تجربهی «التقاط دولتی»، تکرار شده است. شک نکنید که این لیبرالیسم اصلاحطلبانه و متظاهر به قرآن و نهجالبلاغه، در پی حجاب اختیاری و آزاد است.
https://virasty.com/Mehdi_jamshidi/1734967801366016980
هدایت شده از پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
▫️حکمرانی بر علوم انسانی در تجربۀ غربی
🖌 نوشتاری از #مهدی_جمشیدی عضو هیات علمی گروه #فرهنگ_پژوهی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
🔹 بهطور کلّی، استفاده از تجربههای بشری، مطلوب است و نمیتوان آن را نافی دینداری تلقی کرد؛ مگر در آنجا که لازمۀ چنین استفادهای، نادیدهگرفتن احکام و آموزههای دین باشد، به این معنی که دین را کنار بنهیم و به تجربههای انسانی رجوع کنیم...
🔍 متن کامل را اینجا بخوانید👇
🌐 iict.ac.ir/tajrobegharbi
#یادداشت
سایت I ایتا I بله I آپارات I اینستاگرام
🆔 @iictchannel
،،،،
شورایعالی فضای مجازی با مصوبهاش دربارهی رفع فیلتر، به دولت متخاصم آمریکا اجازه داد که بهآسانی و بیمانع، از دو سکوی مجازی برای «اغتشاشسازی در ایران» استفاده کند. در اغتشاش سال ۱۴۰۱ نیز امریکا در همین بسترها، شبکهسازی و تهییج نمود و کشف حجاب را مستقر کرد.
گویا «حاکمیت، علیه حاکمیت» است ...
https://virasty.com/Mehdi_jamshidi/1735060863691240432
🔻غیرمحرمانه با بزرگان جبهۀ انقلاب
🖊مهدی جمشیدی
۱. فرضیۀ من این است که حاکمیّت و یا دستکم بخش عمدۀ آن، دچار مجموعهای درهمتنیده از سیاستهای فرساینده و مخرّب شده است که در پی آنها، اکنون وارد مرحلۀ بهشدّت چالشبرانگیز و مخاطرهآفرینی شدهایم که لحظهبهلحظه، امکانهای بازگشت و جبران، بیشتر زوال مییابند و شرایط قهری، ما را به محاصره درمیآورند. برای اثبات سخنم، به شواهد تجربی و عینی استناد میکنم.
۲. در همۀ انتخاباتها، دوگانۀ مشارکت حداکثری و انتخاب اصلح مطرح میشود و در نهایت نیز، مشارکت حداکثری، ترجیح داده میشود و صالحان در اثر سازوکارهای سکولاریستی، از قدرت بازمیماندند. چندی که میگذرد، نارضایتیهای اجتماعی از منتخبِ متوسط یا ضعیف، سربرمیآورد و مشارکت حداکثری، دود میشود و به هوا میرود. این چرخۀ باطل، دههها در جریان بوده و انتخابات ریاستجمهوریِ اخیر نیز، نمونۀ روشن آن است. این در حالی است که حاکمیّت باید از طریق انتخاب «اصلح»، معضل دیرینۀ «کارآمدی» را علاج میکرد و آنگاه بهصورت خودبهخود، «مشارکت حداکثری» نیز در دورههای بعدی برآورده میشد.
۳. از سال آغاز دهۀ نود، جریان تجدّدی تلاش کرد تا از حجاب، بحران بیافریند. در این راستا، گامبهگام پیش آمد و در نهایت در سال نودوشش، چندین زن روسریشان را بر سر چوب نهادند و آشکارا، کشف حجاب کردند. در اینجا بود که موج شکل گرفت و اندکاندک، کشف حجاب به یک «جریان اجتماعی» تبدیل شد و در نهایت در متن اغتشاش، حالت انفجاری یافت. حاکمیّت نیز در مقابل، منفعل گردید و حجاب را رها کرد و به بهانۀ تقنین، سه سال در وضع تعلیق بهسربرد؛ قانونی که اکنون دولت لیبرال، به اجرای آن تن در نمیدهد و البته مسألۀ این دولت، خودِ «قانونیبودن حجاب» است و میخواهد از کشف حجاب، عبور کند و برهنگی را بهعنوان خط قرمز معرفی نماید. از این گذشته، کارگزارانی که در این مدت، سخن از «سازوکار فرهنگی» به میان آوردند، قدمی برنداشتند و نشان دادند کار فرهنگی، اسم رمزی برای تحقّق حجاب اختیاری است.
۴. در زمینۀ فضای مجازی نیز، حاکمیّت با وجود اینکه میداند از میانۀ دهۀ هشتاد به این سو، همواره شبکههای اجتماعیِ غربی، خاستگاه اصلی تدارک نظری و عملیِ بحرانها و تنشها بودهاند، اما اینک در مسیر گشودن دوبارۀ آنها حرکت میکند. در اغتشاش اخیر، بهعیان دیدیم که شبکههای اجتماعیِ غربی، ابتدا به تولید و بازتولید «هویّتهای دگراندیشانه» پرداختند و سپس این هویّتهای تجدّدی را در مسألۀ حجاب، متمرکز کردند و از ظرفیت آنها، «اغتشاش خیابانی» پدید آوردند. این بدان معنی است که حاکمیّت، به دیگریِ سیاسی و تمدّنیاش، مجال و میدان داده تا جامعهاش و ذهنیّت فرهنگیِ مردمانش را بهآسانی، به تصرّف خود درآورد و آنگاه بر اساس این بدنۀ اجتماعیِ استحالهشده و مخالف، طرحهای تجدّدیِ خویش را پیش ببرد. فیلترینگ، همۀ برنامۀ حکمرانی نیست، اما در زمانۀ جنگ و نزاع هویّتی، بهقطع، یکی از اضلاع مواجهه است. اکنون حاکمیّت در مسیر میداندادن به بسترها و سکوهای تجدّدی قرار گرفته و این اقدام را احیای سرمایۀ اجتماعیاش میداند، درحالیکه داستان، معکوس است؛ چون نهفقط سرمایۀ اجتماعیاش، بیشتر دچار زوال هویّتی خواهد شد، بلکه حتی لایهای از جامعه که هوادار سرسخت او هستند، با مشاهدۀ این سیاستهای لیبرالی، سرخورده و دلزده میشوند و همچون گذشته، حاضر به پرداخت هزینه نخواهند شد. ازاینرو، حاکمیّت در روزهای دشوارِ پیش رو، تنها خواهد ماند.
۵. بهنظرم همین سیاستهای ناصواب و نامعقول برای اینکه حاکمیّت را در شرایط بحرانی و موقعیّت گرهخوردگی قرار بدهند، کافی هستند. مسأله این است که کنشها و دغدغهها و سازوکارها از وجه «ساختاری»، غلط اندر غلط هستند؛ یعنی «مدار» و «مسیر»، نابجاست و امنیّت ملّی را دچار چالشهای مهلک خواهد کرد. اینک بهجای آنکه در افق «بازسازی انقلابی» حرکت کنیم و فاصلهها و زاویهها از اصالتهای انقلابی را جبران نماییم و به مبنا و منطق امام خمینی بازگردیم، در جهت معکوس آن به حرکت افتادهایم و لیبرالیسم را در همۀ اضلاع و وجوهش، محقّق میکنیم. این مسیر، به ناکجاآباد خواهد انجامید و حاکمیّت را چه از درون و چه از بیرون، دچار انسداد خواهد کرد. حاکمیّتی که ذهنیّت و هویّت جامعهاش را بهراحتی در اختیار ساختارهای ارتباطیای قرار بدهد که مخالفپرور و معارضساز هستند، روزبهروز، نحیفتر و محدودتر خواهد شد و جز پوستهای ظاهری از آن باقی نخواهد ماند. این سیاست، هرگز به احیای سرمایۀ اجتماعی نخواهد انجامید، بلکه برعکس، از جامعه، یک قلمرو غیرانقلابی و تجدّدی خواهد ساخت که بهمثابه ابزار «سکولاریزاسیون حاکمیّتی» عمل خواهد کرد؛ و مگر تاکنون، چنین نبوده است؟! روی سخن من با بزرگان جبهۀ انقلاب است؛ به صحنه بیایید!
https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60
🔻حکمرانی انفعالی و سکولاریسمِ ساختاری
🖊مهدی جمشیدی
۱. اصلیترین و عمدهترین دلیلی که برای رفع فیلتر مطرح میشود این است که خواست و ارادۀ جامعه، همسو با این تصمیم است و جامعه میخواهد به شبکههای اجتماعیِ غربی، دسترسی داشته باشد. ازاینرو، استدلال میشود که چنانچه حاکمیّت در راستای رفع فیلتر حرکت نکند، سرمایه و بدنۀ اجتماعیاش را از دست میدهد و میان دولت و مردم، شکاف پدید میآید. برایناساس، هرچند آشکار است که بسترها و سکوهای غربی، به قواعد ما تن در نمیدهند، بلکه حتی لحظههای بحران سیاسی را میآفرینند و خاستگاه نهفته و ناپیدای تنش و تلاطم اجتماعی هستند، اما نگهداشت سرمایۀ اجتماعی، مهمتر است و بهناچار، باید آنها را رها گذاشت. در واقع، حاکمیّت میان دو امر متزاحم و متعارض، گرفتار شده است که گویا قابلجمع با یکدیگر نیستند و باید یکی از آن دو را انتخاب کند. دولتهای غربی نیز که از این وضع انقباضی اطلاع دارند، عقبنشینی نمیکنند و برای گفتگو و تفاهم، وارد میدان نمیشوند؛ چراکه میدانند فشار اجتماعی و درونی، برای منفعلساختن حاکمیّت، کافی است.
۲. نخستین مسأله این است که حاکمیّت، دیرهنگام به صحنه وارد شد؛ در جایی که جامعه، جغرافیای زیستِ مجازی خود را انتخاب کرده بود و نسبت به آن، شرطی و و ابسته شده بود. تودهها در این انتخاب، اختیار و ارادۀ مستقلی ندارند و تابع موقعیّتها و جریانهایی هستند که ساخته میشوند. این موقعیّتها و جریانها، موج جامعه را به سوی خود میکشانند و در یک جغرافیا مینشانند؛ بیآنکه مشخص باشد این حرکت و سیر، چه مبدأ و سرچشمهای دارد. موجهای جمعیّتی، بهتدریج و در اثر شرایطِ ساختهشده، شکل میگیرند و در مرحلهای قرار میگیرند که دیگر، چندان مهارشدنی نیستند. از این نقطه به بعد، به جغرافیای انتخابشده، وابسته میشوند و زندگی روزمرّۀ خود را به آن گره میزنند و روزبهروز، امکان گسستن و استقلال و عبور، برایشان دشوارتر میشود. در این وضع، حاکمیّت دیگر نمیتواند تصمیمهای منجمدشده و تعلّقات گرهخورده را تغییر بدهد. ازاینرو، تأخیر و تعلل در مقام صورتبندی وضعیّت و شکلدهی به شرایط، چندان قابلجبران نیست.
۳. از سوی دیگر، سیاست، وادی انتخابهای ساده و آسان نیست، بلکه سیاست، بازی هوشمندانه در میدان همین تزاحمها و تعارضها است. سیاست، میدان عمل و مواجهه با تحمیلها و اقتضاهای متعدّد آن است و موقعیّت در آن به گونهای است که کنشگر را از حقیقت به سوی مصلحت سوق میدهد و وادار به عملگرایی و فرسایش و انفعال میکند. دراینحال، پیشپاافتادهترین و ناسیاسیترین کار، تسلیمشدن و عقبنشینی است و سیاسیترین کار، بازی زیرکانه با شرایط و تغییر نسبتِ خویش با موقعیّتِ تحمیلگر است. موقعیّت، طبیعی و تکوینی نیست، بلکه طرف مقابل برای ما ساخته است تا قدرت خویش را به ما تحمیل کند و ارادۀ ما را تابع خود گرداند. حال چنانچه ما از ارادۀ او تبعیّت کنیم، در واقع، کنش پیشاسیاست داشتهایم و نتوانستهایم وضع را به نفع خود تغییر بدهیم. در اینجا نیز باید گفت بر فرض اینکه قضاوتها دربارۀ جامعه، سوگیرانه و ساختگی نباشد، میتوان ذهنیّت جمعی را نسبت به شبکههای اجتماعیِ غربی تغییر داد؛ این ذهنیّتها، قطعی و نهایی نیستند و میتوان آنها را دگرگون کرد. در عمل، بارها دیدهایم که در اثر همین تغییر ذهنیّت، موجهای انتقالی و کوچهای مجازی رخ داده است و شرایط جدید و متفاوتی تولید شده است. این جابجاییها، همگی طبیعی و خودجودش نیستند، بلکه دستکاریها و دخالتهایی در میان است. این امکان و فرصت برای ما نیز بهمثابه یک کنشگر سیاسی وجود دارد که ذهنیّت جمعی را بازسازی کنیم.
۴. مسیری که اکنون بخشی از حاکمیّت – بهخصوص لیبرالهای دولتی و شبهانقلابیهای تکنوکرات – انتخاب کردهاند، به انقباض و انسداد بیشتر حکمرانی میانجامد و انتخابهای آیندۀ حاکمیّت را محدودتر خواهد کرد. این مسیر، از سوی خودِ حاکمیّت، ساخته نشده، بلکه طرف مقابل، آن را تعریف و طراحی کرده و اکنون حاکمیّت باید به دلیل احساس انفعال و سردرگمی و اضطرار، به آن گردن بنهد؛ درحالیکه هرچه در این مسیر پیشتر برود، چنان است که گویا به مرداب پا نهاده است. این مسیر، گشایشهای لحظهای و زودگذر در پی دارد و گرههای کورِ فلجکننده. اینکه هر از گاهی، به شرایط تولیدشده از سوی تجدّد، تن در بدهیم و قدمبهقدم، به اقتضاها و ضرورتهای آن وادار بشویم، به معنی غلتیدن به یک مدار بیبازگشت و انقباضی است که انقلاب را از خویشتن هویّتی و فرهنگیاش، تهی و تخلیه میکند و به روند سکولاریسمِ ساختاری، دامن میزند. انقلاب از حیث ساختاری، در حال عبور از هنجارها و غایات و ارزشهای خویش است و میرود که توسط تجدّد، بلعیده شود.
https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60
،،،،
آیتالله خزعلی نقل کرده که علامه مصباح به ایشان گفته بودند: «خاتمی سَیّئة مِن سَیِّئاتِ هاشمی»؛ یعنی خاتمی، تنها یکی از گناهان هاشمی است. آری، هاشمی، ریشهی «واگراییهای دههی هفتاد» بود که در نقطهی نهاییاش، به فتنهی سال هشتادوهشت انجامید. عاقبت شخصیتهای انقلاب، بسی متفاوت است...
https://virasty.com/Mehdi_jamshidi/1735364048853321314
علامّه مصباح و منطق کنشگری سیاسی.mp3
21.04M
🔻درسگفتار:
منطق کنشگری سیاسیِ علامه مصباح
🖇 مجتمع فرهنگی سرچشمه
۹ دی ۱۴۰۳
https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60
در محضر حکیم انقلابی -1.pdf
545.1K
🖇 در سال هشتادوسه، دیداری خصوصی با علامه مصباح داشتم. این دیدار، نخستین مواجهۀ من با ایشان بود. نهفقط کتابهای ایشان را خوانده بودم، بلکه بیش از پانصد ساعت، درسها و سخنرانیهای ایشان را گوش داده بودم. در پایان دولت اصلاحات و زمانۀ ورقخوردن تاریخ انقلاب قرار داشتیم. هشت سال، سختترین و انبوهترین تهاجمات رسانهای و مطبوعاتی، علامه را هدف گرفته بود و چهرۀ واژگونهای از وی ساخته بودند. این چهره کجا، و واقعیّتی که من در آن روز مشاهده کردم کجا. من همۀ آرمانهای انقلابیام را در شخصیت ایشان، مجسّم و محقّق میدیدم و اینک مجالی فراهم شده بود که ساعتی در کنار ایشان بنشینم و بگویم و بشنوم. تا ماهها، حالوهوای این دیدار، در جانم زنده بود و از این دیدار، طراوات و نشاط مییافتم. چه بگویم که قصّۀ عشق، در لفظ نگنجد ...
https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60
ریزشها و شورشها.mp3
33.8M
🔻درسگفتار:
ریزشها و شورشها
(جریان غیرانقلابی درون نظام)
https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60
🔻قایق کاغذیِ روشنفکریِ تمامیّتخواه:
اخلاق بهعنوان پلۀ اضطراری
🖊مهدی جمشیدی
[یکم]. گفتگوی آقای حاتم قادری با آقای بیژن عبدالکریمی، در لحظهای که در انتظار شنیدن پاسخها و دفاعهای ایشان بودیم، قطع شد؛ البته نه از سوی حاکمیّت، بلکه از سوی خودش. عبدالکریمی، به اقتضای گفتگویی که طرف مقابلش، یک روشنفکرِ متعلّق به جریان مخالف حاکمیّت بود، به نقد منطق و مبنای روشنفکران پرداخت و اشاراتی نیز به قادری داشت. قادری، شاید مَثَل اعلای همان روشنفکرانی بود که عبدالکریمی، چندین سال است که زبان انتقادیاش را به رویشان گشوده است، اما روشن است که مخاطبش، نوعی از شخصیّت روشنفکری در دوۀ پساانقلاب است و نه شخص قادری. عبدالکریمی، خودش به جریان روشنفکری تعلّق دارد اما روشنفکری، ماهیّتی بهشدّت پیوستاری دارد. بههرحال، این بار مواجهه در درون جریان و جبهۀ روشنفکری بود و یک روشنفکر، روشنفکر دیگر را خطاب قرار داد تا نشان بدهد که در این پهنۀ معرفتی، دیگرانی نیز هستند که به گونهای دیگر میاندیشند. عبدالکریمی، چاره را در تقابلهای نفیمدار و تمامیّتخواهانه نمیبیند و میخواهد در میانۀ همۀ امکانها و امتناعهای عینی، مسیری بیابد که تلاطم و تکانه نیافریند و جامعه را از چاله به چاه نیفکند. او چون هویّتی مستقل و درونزاد دارد و حجّتش را در جایی بیرون از اندیشهاش جستجو نمیکند، میتواند به روشنفکریِ برانداز و بحرانزاد و مطلقبین بتازد و واقعیّتها و عینیّتهایی را پیش روی دیدگان این لایه از روشنفکری بنشاند که آشکارا، مبطل استدلالهای تخیّلی آنهاست. نزاع او با اینان، واقعیّتبنیان و اینجایی است، نه سهمخواهانه و مصلحتاندیشانه. او بهخوبی میداند که چهارچوبشکنی و ساختارستیزی، حاصلی جز غلتیدن به آشوب و اغتشاش و بحران و ویرانی ندارد و فردایی که روشنفکریِ جزمیّتزده و همیشهمخالف وعده میدهد، هرگز فرا نخواهید رسید.
[دوم]. و اما قادری. او در دهۀ هفتاد و در همنوایی با جبهه و جریان اصلاحات، برخاست و نامش بر سر زبانها افتاد، اما او حتی در آن زمان نیز آنچنان خویشتنِ معرفتی و غایاتِ روشنفکریاش را شاذ و شدید و بیرونزده تعریف کرد که هیچگاه، جدّی انگاشته نشد. میشد بهروشنی دریافت که نقدها و گفتهها و مواضع وی، کارکردی جز ساختهوپرداختهکردن یک هویّت تقابلیِ ساختارشکن ندارد و نمیتواند هیچ مسیر و معبری را بگشاید. بنابراین، فقط میتوان او را خواند و شنید و بس. تفکّر وی، امکانی برای تحقّق ندارد؛ چون نسبتی با واقعیّت ندارد. او یک قایق کاغذی ساخته بود که به کار بازی سادهسازانۀ روشنفکری میآمد و نه یک طرح فاخر و عینی که بتواند واقعیّت را دگرگون کند. قادری نشان داد که با ریشهها و بنیانها، سرِ ستیز دارد و منطقش، بر نفی و تصادم و تضاد و اصطکاک استوار است و میخواهد همۀ داشتهها و اندوختههای تاریخی را بسوزاند. روشن است که چنین اندیشهای، بیبدنه و بد اقبال میماند و در عمق مهجوریّتِ نظری و اجتماعی، روزبهروز، بر غلظت و نفیپایهگیاش افزوده میشود، اما همچنان به آن اعتنا نمیشود. حادشدگی و غلیان انفجاری، همیشه مخاطبساز نیست. بااینحال، او بر همین مدار اندیشید و به اکنون رسید. اکنونِ او، تکرار همان گذشتۀ ناپخته و بیحاصل است؛ او همان اندیشههای دهههای هفتادی خویش را تکرار میکند و میکوشد چهارچوب نظریِ منسوخ و معیوبش را برای ارائۀ توضیح معرفتی، مطرح کند. این اندیشه، نه در گذشته از کفایت تبیینی برخوردار بود و نه اکنون چنین بضاعتی دارد.
[سوم]. پس از چالشگریِ عبدالکریمی، قادری دچار عصبیّت و برانگیختگی شد و عنان از کف داد، اما برای نهفتن و پوشاندن این حالت انفعالی، فرار به جلو کرد؛ او میخواست از موقعیّت انقباضی بگریزد و دستاویزی بهتر از اخلاقِ گفتگو نداشت. او نمیتوانست از خودش دفاعِ استدلالی کند، پس باید عبدالکریمی را متهم به تندی و غلظت و بیاخلاقی میکرد تا هم بگریزد و هم آبرو و اعتبارش را حفظ کند. ادبیات عبدالکریمی، در سطح گفتگوهای رایج بود و حاجت به عذرخواهی نداشت، اما مسأله این بود که وی توانسته بود قادری را از غار تخیّلات روشنفکرانهاش بیرون بیاورد و تازیانۀ واقعیّتها و امکانها را بر تنِ طرح وی بنوازد. این نواختنِ بیپروا همان و گریختنِ ناموجّهِ قادری از معرکۀ گفتگو، همان. قادری از اخلاق بهعنوان پلۀ اضطراری استفاده کرد، اما مخاطب میفهمد که او از آتشِ استدلالهایی گریخت که به جانِ قایق کاغذیاش افتاده بود. طرح قادری، نهفقط بیگانه با حقیقت و آرمان است، بلکه حتی با واقعیّت و امکان نیز سرِ ستیز دارد؛ این طرحِ غیرقابلدفاع، تنها در موقعیّتی میتواند بیان شود که یکسویه باشد یا در آن سو، طرحی نشسته باشد که همگون و مشابه باشد.
https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60
در محضر حکیم انقلابی-2.pdf
508.1K
🖇 دوستانی که خاطرۀ نخست را خواندند، بسیار همدلی کردند و بر سرِ شوق آمدند. گویا جزئیّاتی در میان بود که اغلب، از دیدهها پنهان مانده بود. بزرگان، نهفقط درس و بحثشان، بلکه حتی دقایق زندگیِ عینی و روزمرّهشان، سرشار از لطایف و حقایق است. دو صد لعنت بر لیبرالهای ایرانی که میان بخشهایی از جامعه و ایشان، فاصله افکندند و با شبهه و دروغ و تحریف نسبت به ایشان، بدفهمی ایجاد کردند. در تمام دورۀ پساانقلاب، هیچکس همچون او، فکر غنی و فاخر و متقن دربارۀ نقد التقاط و لیبرالیسم و در دفاع از اسلامِ سیاسی و تفکّر اصیلِ اسلامی تولید نکرد. او یکهتاز بود و همچنان نیز کسی توان برابری با وی را ندارد. یگانه و بیمثال بود، اما قدر و منزلتش دانسته نشد. اندیشۀ او، مکمّل و متمّمِ مطهری است. آثارش، مستحکمترین و مطمئنترین سنگر فکری است که میتوان به نسل جوان توصیه کرد.
https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60
9.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🗒 کنشگری علامه مصباح(۱):
موقعیتمندی مواضع
🖇 در مجتمع فرهنگی سرچشمه
@sarcheshmeh_nour