قانون حجاب، دلسوزی و خیرخواهی حاکمیت است!
✍ مهدی محمدصادقی
خداروشکر به واسطه گسترش شبکههای اجتماعی در ایران، الی ماشاءالله تحلیلگر و قطبنمای داخلی یافتهایم؛ از ریشوهای متجدد تا کرواتیهای فمینیست، و از ولاگرهای سودجو گرفته تا برخی محجبههای گاگول!
افرادی که این روزها آروغ مذهبی میزنند و ژست دغدغهمندی اجتماعی میگیرند؛ حال آنکه از روی سفاهت یا خیانت، ارزشها را نادیده گرفته و حجاباسلامی را «مهجور» و «مخذول» میکنند!
خدا عاقبت همه ما را ختم به خیر کند. در این نوشتار قصد توبیخ و سرزنش کسی رو ندارم؛ اما بعضی کنشها و موضعگیریهای منفعلانه، مرا به این واداشت تا در حد یکی دو پاراگراف، این مسئله را نقد کرده و از این منکر نهی کنم!
در باب همگرایی و تقویت وحدت ملی نباید از اون ور بوم افتاد و جوری حرف زد یا نوشت که از هوشیاری زنان دوراندیش با حجاب، غفلت کرد و تمام ظرفیت و توجه افکار عمومی را به سمت دلجویی از دختران فریبخورده و برخی ولنگاران گسیل داشت!
بزرگواران، شتر سواری دولا دولا نمیشود اگر به دین مبین اسلام و رهنمونهای ارزشمند آن مومن هستیم و اجرای فرامین و مقررات الهی در جامعه را نافع و بایسته میدانیم؛ نباید با ادا و اطوار درصدد نرمالیزاسیون برهنگی برآییم و بیحجابی را عرفاجتماعی تلقی کنیم!
طبق باور دینی، پوشش برای همزیستی و سلامت اجتماعی، قانون و حکمی لایتغیر است. حال به برکت زندگی در جامعهاسلامی، حاکمیت نسبت به اجرای این هنجار دینی دغدغه دارد. این نیکبختی را باید ارج نهاد!
در واقع، کنش و اصرار جمهوریاسلامی بر اجرای قانون حجاب، از «خیرخواهی» و «دلسوزی» آن سرچشمه میگیرد؛ وگرنه از همان ابتدا در این موضع سنگرسازی نمیکرد تا بعد از تقدیم هزاران شهید، مشتی بلاگر مجازی با سادهانگاری ایدئولوژی حاکمیت در قبال حجاب را تخطئه کنند و سران آن را نسبت به اجرای هر سیاستی در این زمینه، تخویف دهند!
باید اشاره داشت که جمهوریاسلامی هم میتوانست طبق ضربالمثل «دختر همسایه هرچی چلتر، برای ما بهتر» عمل کرده و مانند خیلی از کشورهای مسلمان سکولار مسلک، جوانان و خانوادهها را در وادی شهوتپرستی و بیبندوباری جنسی غوطهور کند تا مردمش سرشان به کار خودشان گرم شود!
حال چه باید کرد؟
به نظر میرسد در جامعه دادهمحور امروزی، باید در کنار اجرای ضابطهمند «طرح نور»، با زبان داده و محتوای آماری، مردم را با فلسفه و ضرورت حجاب همگام کرد.
بنابراین باید مدیران فرهنگی قفل گنجینههای آماری و دادههای همیشه محرمانه قوهقضائیه را بشکنند تا نسل جدید بدانند در بین شکواییههای موجود این نهاد، نسبت پوشش و آزار خیابانی زنان چگونه است؟
چه حجمی از حوادث تجاوز و آزار جنسی زنان، به نوع پوشش و برهنگی ایشان ارتباط دارد؟
چند درصد فریب و خیانت زن و مرد خانواده در پروندههای طلاق، با بیحجابی و ولنگاری زنان ارتباط دارد؟
حاکمیت باید تا دیرتر نشده، این دادهها را از پستوهای دستگاهها بیرون کشیده و به مردم عرضه بدارد؛ انشاءالله، آنوقت حیا و غیرت زنان ایرانی، بازیچه سیاسیکاری برخی رجال سیاسی نمیشود و سناریوهای پیچیده خارجی راه به جایی نخواهند برد!
#حجاب_قانونی
#دلسوزی_حاکمیت
#زنان_محجبه
#جمهوری_اسلامی
📲 @mahdimsadeghi
May 11
چرا افتتاح دانشکده علوم خانواده دانشگاه تهران، بیمعنی است؟
✍️ مهدی محمدصادقی
اهمیت تمدنی نهاد خانواده که اظهر من الشمس است. در اینکه طی نبرد گفتمانی ما با دنیای غرب، تقویت جایگاه خانواده و عنایت به این ساختار مقدس، ضروری است؛ شکی نیست!
ولی به باور بنده، هنوز سیاست و طرحهای نافرجام مهمتری در حوزه دانشگاهها هست که راهاندازی سرسری و سختافزاری دانشکده علوم خانواده، باد در قفس نگه داشتن است!
رویکرد عقلایی خانوادهمحور در حیطه آموزش عالی، اجرای دقیق و بدون کموکاست مشوقهایی نظیر افزایش ظرفیت خوابگاههای متاهلی، لحاظ کردن امتیاز تاهل در پرداخت وامهای دانشجویی، آموزش مجازی مادران دارای کودک زیر دوسال و اعطای مرخصی بدون سنوات دوران زایمان است!
جا دارد مسئولین مربوطه وزارت علوم، به این نکته پاسخ دهند که اگر نسبت به مقوله خانواده دغدغه دارند؛ چرا راهاندازی خوابگاه متاهلی و افزایش ظرفیت این منازل دانشجویی را جدیتر پیگیری نمیکنند؟
یا اگر خانوادهمحوری را سرلوحه خود قرار دادهاند؛ از چه رو سال گذشته در صندوق رفاه دانشجویان مصوب کردهاند تا بسیاری از دانشجویان بیمهپرداز که عمدتاً متاهل هستند؛ از دریافت وام شهریه محروم شوند؟!
طی دو سال گذشته با چند درصد درخواست مادران دانشجو برای برگزاری کلاسهای غیرحضوری درس، موافقت شدهاست؟ آیا مسئولین آموزش عالی نسبت به اجرای این مصوبات قانونی، سیاستی ابلاغ کردهاند؟!
در کنار این پرسشها و سایر ترکفعلها، روشن است که خیلی از مقررات و محتوای آموزشی با مقوله خانوادهمحوری سنخیتی ندارد.
تا وقتی این مسائل حل نشود و مقررات به نفع نهاد خانواده، اصلاح نگردد؛ دانشکده یا دانشگاه برای گفتمان خانواده بستری آسیبزا محسوب میشود و هرگونه سیاستگذاری نقض غرض قلمداد میگردد!
همچنین، شایسته است متولیان امر پیش از احداث فیزیکی دانشکده خانواده، فلسفه و مبانی گفتمانی این واحد آموزشی را اصولی و مبتنی بر گفتمان اسلامی، تهیه و تدوین میکردند!
در غیر اینصورت، با احترام به دغدغهمندان و مسئولین این حوزه، موضوع افتتاح و راهاندازی دانشکده خانواده فقط و فقط بر حجم دختران و پسران مجرد میافزاید و میانگین سن ازدواج را بالا میبرد.
از این رو به نظر میرسد، ایجاد ساختاری یلخی بدون ملحوظ ساختن نظرات و دیدگاه کارشناسی، اقدامی شکلی و بیمعنی است!
#دانشکده_علوم_خانواده
#خانواده_محوری
#کار_شکلی
#دانشگاه_تهران
📲 @mahdimsadeghi
May 11
مبادا حق را زیر پا بگذاریم!
همهی حرف و سخنهای عالم از همین سیودو تا حرف درست شده. به هر زبانی هم که بنویسی: #ترکی یا #فارسی یا #عربی یا فرنگی. گیرم یکی دوتا بالا و پایین برود؛ اما اصل قضیه فرقی نمیکند. هرچه فحش و بد و بیراه هست؛ هرچه کلام مقدس داریم؛ حتی اسم اعظم خدا که این قلندرها خيال میکنند گیرش آوردهاند؛ همهشان را با همین سیودو تا حرف مینویسند. میخواهم بگویم مبادا یک وقت این #کوره_سوادی که داری، جلوی چشمت را بگیرد و حق را زیر پا بگذاری. یادت هم باشد که ابزار کار شیطان هم همین سیودو تا حرف است. حکم #قتل همهی بیگناهها و گناهکارها را هم با همین حروف مینویسند. حالا که اینطور است؛ مبادا قلمت به ناحق بگردد و این حروف در دست تو یا روی کاغذت بشود ابزار کار #شیطان!
برشی از رمان #نون_و_القلم، نوشتهی #جلال_آل_احمد
📲@mahdimsadeghi
May 11
حرف راست را باید از بچه شنید!
✍️ مهدی محمدصادقی
وقتی من بزرگ شم؛ بچههام بدبخت میشن. این جمله برجستهترین بخش گفتگوی امروزم با نوجوانی ۱۱ ساله بود!
غروب تو مسیر برگشت به خانه، اپلیکیشن #اسنپ رو روشن کردم، مسافر پسری نورسته بود که میخواست به کلاس زبانش برسد!
بدون اینکه حرفی بزنم شروع کرد به تعریف از مدرسه که: «امروز ورزش داشتیم و یک گلِ برگردون زدم؛ همه بهم میگن رونالدوی تهران؛ الآنم دارم میرم کلاس زبان. ده روز دیگه مدرسه تموم میشه و تعطیلات تابستونیمون شروع میشه اما چه فایده من بازم باید برم کلاس زبان، شنا.... و رباتیک»!
کلامش رو با آه حسرت کشیدن قطع کرد و بلافاصله پرسیدم، دوست نداری این کلاسها رو بری؟ ناراحتی یعنی؟!
گفت:«ناراحت که نه، مامانم میگه برا آیندهام خیلی لازمه و وقتی برم متوسطه کلی سوال انگلیسی میپرسند تو امتحان که باید بلد باشم. اما میدونی خیلی تنهام؛ دوست داشتم چندتا داداش داشته باشم تا پشت هم در میاومدیم؛ حالا وقتی من بزرگ شم، بچههام بدبخت میشن، نه پسرعمویی دارن نه پسر عمهای که با هم بازی کنند»!
بعد این جملات، ناخودآگاه کل مطالب و محتوایی که چند سال اخیر تو رسانه و گزارشهای پژوهشی درباره تک فرزندی نوشته یا خونده بودم تو چشم بر هم زدنی از خاطرم گذشت!
بهش گفتم، خب به بابا و مامانت بگو برات چندتا آبجی و داداش بیارن:) گفت: «میگم، ولی میگن، همین از پس تو یدونه هم بر بیایم، برا هفت پشتمون بسه؛ آخه میدونی من خیلی شیطون و بازیگوشم. وقتی میریم خونه عموهام کلی پسرعموهام رو اذیت میکنم».
گفتم، عموهات؟؟ مگه بابات چندتا داداش داره؟
گفت: «خیلی، ی پنج شش تا داداش داره و یدونه آبجی. بابام اینا بچه اکباتان بودند، بعداً خودمون اومدیم اینجا، منم همون اکباتان به دنیا اومدم. بعدش اومدیم اینجا. حالا شاید برم باشگاه چندتا رفیق پیدا کنم و بتونم باهاشون برم کوچه فوتبال بازی».
از شنیدن حرفهای تلخ نیما، انقدر تو فکر بودم که هشدار به مقصد رسیدن مسیریاب رو نشنیدم، طفل معصوم بعد اینکه ی صد متری رد شده بودم، گفت: «ممنون آقای راننده، من باید سر کوچه قبلی پیاده میشدم، خداحافظ».
با خنده بدرقهاش کردم و برام جالب بود که یکی از گزارههای پر تکرار پژوهش اخیرم در خصوص «علل فرهنگی کاهش نرخ باروری تو تهران» رو تو واقعیت دیده بودم.
#فرزندسالاری به مفهومی اطلاق میشود که پدر و مادرهای امروزی بسیاری از امکانات و آموزشهای غیرضروری و خستهکننده رو برای یک یا نهایتا دو بچه تدارک میبینند؛ به همین دلیل، این انگاره در ذهنشان شکل میگیرد که با وجود هزینههای بالای فرزند و کمبود وقت همین یک بچه برایمان کافی است»!
#دلواپسی_تک_فرزندان
#یک_بچه_کافی_نیست
#نه_به_فرزندسالاری
📲 @mahdimsadeghi
May 11
محفل ابراهیمی را پاس بداریم!
✍ مهدی محمدصادقی
دیروزِ ما ایرانیان، شب نداشت. همهاش مثل روز روشن بود. تشعشع انوار ابراهیمی، همهی تاریکی و کدورتها را زدوده بود. همه ایرانیان در محفلِ ابراهیم، کل واحدی شده بودیم و میلیونها چشم در اقصی نقاط جهان فارغ از هر علقه سیاسی، منتظر سرد شدن آتش بر ابراهیم بودیم و برای سلامت خادمالرضا، ذکر میگفتیم!
اما گاهی نمیشود که نمیشود که نمیشود؛ چه میدانم، خدایش بیامرزد؛ شاید ابراهیم دیگر اینجایی نبود یا اینکه او رفت تا شمعی شود و محفل بشریت و انسانیت را در ایران روشنتر سازد.
حقیقتاً که «شهدا همیشه شمع محفل بشریتاند؛ سوختند و محفل بشریت را روشن كردند. اگر این محفل تاریك میماند هیچ دستگاهی نمیتوانست كار خود را آغاز كند یا ادامه بدهد».
گرچه او و یارانش پر کشیدهاند و داغی جانسوز بر دل ما گذاشتهاند؛ اما باید مراقب میراث ابراهیم باشیم و محفلی که برایمان منور کرده را ارج بنهیم.
هرچند دشمنان و گرگصفتان فرصتطلب در کمین نشستهاند تا همه ما را مایوس و رخوتزده کرده، دوباره به جان هم بیاندازند و محفل ابراهیمی ما را بر هم بزنند!
نباید حریصانه و غافلانه وارثی کنیم؛ باید بدانیم شهید جمهور برای چه از میزش جدا شد و به میان مردم رفت؟!
خادمان ملت باید از این همدلی مراقبت کنند و بهجای رقابت سیاسی، رفاقت پیشه کنند. اینطوری میشود مردم را به این محفل ابراهیمی امیدوارتر کرد.
همه خادمان باید از این نمود عینی مجاهدت، الگو بگیرند و مصممتر از گذشته محفلی خدمت کنند؛ یعنی از آمدن بین مردم و فداکاری برای حل مسائل کشور نهراسند. بدانند مسیر مردمی بودن، به عاقبتبخیری ختم میشود!
به برکت شهادت «سید محرومان»، خدمت مردمی در دال مرکزی گفتمان انقلاباسلامی، جاودانه و ماندگار شد. معبر تازهای باز شده و بسیاری از ما مردم، انتظار داریم که من بعد عمده ظرفیتها بهجای دعوا و مشاجره سیاسی صرف خدمترسانی به ملت شود. آنوقت آتش تحریم و گرانی سرد شده و مملکت ابراهیمی گلستان میشود!
باور ما این است که این مملکت صاحب دارد؛ نگران نیستیم، خدا سید خراسانی ما را حفظ کند و بر توفیقاتش بیافزاید!
#محفل_ابراهیمی
#شهید_جمهور
#ایران_اسلامی
📲@mahdimsadeghi
May 11
#حکایت
مردکی را چشم درد خاست، پیش بیطار* رفت که دوا کن. بیطار از آنچه در چشم چارپای میکند در دیده او کشید و کور شد. حکومت به داور بردند گفت بر او هیچ تاوان نیست. اگر این خر نبودی، پیش بیطار نرفتی. مقصود از این سخن آن است تا بدانی که هر آن که ناآزموده را کار بزرگ فرماید با آن که ندامت برد به نزدیک خردمندان به خفت رای منسوب گردد.
ندهد هوشمند روشن رای
به فرومایه کارهای خطیر
بوریاباف اگر چه بافندهست
نبرندش به کارگاه حریر
*بیطار: دامپزشک
گلستان سعدی، باب هفتم، حکایت 14.
📲 @mahdimsadeghi
May 11
May 11
هرچه میکشیم از این جماعت است!
✍ مهدی محمدصادقی
در خصوص اثر همنشین و دوستی با نااهلان، سعدی در باب هشتم گلستان، آورده است: «هرکه با بدان نشیند اگر نیز طبیعت ایشان در او اثر نکند؛ به طریقت ایشان متهم گردد و گر به خراباتی رود به نماز کردن، منسوب شود به خمر خوردن».
این روزها که موضوع تمام محافل سیاسی_اجتماعی، انتخابات و ارزیابی برنامههای تبلیغاتی کاندیداهای محترم است؛ از آنجا که برخی از این عزیزان کارنامه اجرایی زیادی ندارند و گفتمانشان مبهم است؛ برای تصمیمگیری و رای به فرد اصلح، باید به تفکر و عملکرد اطرافیان هر نامزد نیز توجه شود.
از این رو، نگارنده این نوشتار با توجه به حیطه مطالعاتی خود، مختصراً به ریشه برخی از مسائل سیاسی_اجتماعی فعلی، اشاره خواهد کرد تا مردم شناخت بهتری از کارنامه این افراد پیدا کنند!
احتمالاً در میان جمعیت واجدین شرایط سیساله و بالاتر کشور، کمتر کسی پیدا میشود که دلش برای زندگی ساده و صمیمی دهه شصت و هفتاد تنگ نشده باشد؛ حس نوستالژیک به زیست بیآلایش و به دور از تفاخر مردم، ناخودآگاه ما را به پاسخ این پرسش وا میدارد که «ما چگونه، ما شدیم»؟!
اساساً چه شد که زندگی در آن منازل ویلایی و حیاطدار، جایش را به زیست در آپارتمانهای کوچک و بیروح غربی داد؟ چگونه خرید مسکن آبرومندانه برای بسیاری از جوانان، به رویا بدل شد؟ چرا محلهمحوری و همدلی بین همسایگان، به بیاعتمادی و ضعف صلهرحم در بین خویشاوندان، انجامید؟ چه تفکری فرهنگ خانوادهمحوری را سست و ارزشِ احترام به پدر و مادران ایرانی را کاهش داد؟
کدام تفکر با تولید سریالهایی همچون «پدرسالار» خانواده ایرانی را بیسروسامان کرد؟ کدامین جریان سیاسی ارزش حجاب را ایدئولوژیک ساخت و با شعار آزادی و توسعه سیاسی، واپسگرایی در این حوزه را ترویج نمود؟
چه شد که شیوه زیست غربی جایگزین سبک زندگی ایرانیان گشت؟ کدام طرحها سیاستگذاری کلان کشور را تمرکزگرا ساخت و با تمرکز امکانات در نواحی مرکزی، موجب مهاجرت گسترده روستاییان شد و مناطق روستایی را به حفرههای خالی از جمعیت، تبدیل کرد؟
اقدامات کدامین جریان سیاسی، به تضعیف ارزشها و اصول اسلامی هویتی زنان منجر شد و دختران جوان را دنبالهرو و مقلد گفتمانهای وارداتی ساخت؟ چه گفتار و اندیشهای بیش از سایرین نهاد خانواده ایرانی را متزلزل نمود و ازدواج را به اولویت دست چندمی جوانان بدل کرد؟
فعالیتهای چه جریان سیاسی، میانگین سن ازدواج جوانان را افزایش داد و با پیگیری نامسئلهها، از دغدغههای اصلی خانواده ایرانی همچون تسهیل ازدواج جوانان، غفلت کرد؟
در باب مسائل اجتماعی، پرسش بسیار است اما بد نیست به این نکته سیاسی نیز توجه شود که این تفکر، حتی در کادرسازی و تغییر نسل نیز ناموفق بوده؛ چرا که بررسیها نشان میدهد هسته مرکزی این جریان به تعدادی فرد تکراری محدود شده که بعضا بیش از سه دوره سابقه وزارت دارند و نیروی جوان در بدنه مدیریتی این گفتمان، فرصت عرض اندام نیافته است!
حال با توجه به موارد مطرح شده، لازم است به برخی از اقدامات و موضعگیریهای شاخص این جریان سیاسی، اشاره شود تا پرسشهای بالا بیپاسخ نماند.
در این زمینه، علی عبدالعلیزاده، رئیس دفتر جناب پزشکیان که دو دوره در دولت سیدمحمد خاتمی، مسئولیت وزارت مسکن و شهرسازی را عهدهدار بود؛ پایه غلط انبوهسازی در ایران را بنا نهاد و روند ساخت آپارتمان در تهران و کلانشهرها، در دوره او رشد چشمگیری یافت.
همچنین، خاتمی که برای موفقیت در انتخابات ۷۶، بسیاری از ارزشها و باورهای فرهنگی را نادیده گرفت؛ با سر دادن شعار آزادی، بیشترین نقش را در گسترش فرهنگ لاابالیگری و بیبندوباری دارد. وی در این زمینه طی مصاحبهای با شبکه ان.اچ.کی ژاپن، در خصوص حجاب، میگوید: «در آئین اسلام پوشش و رعایت موازینی برای زنان مورد توجه قرار گرفته و این مسالهای است که کل دنیای اسلام قبول دارد اگر این حجاب و پوشش مانع حضور زن و بروز شخصیت زن شود قطعا مضر است».
همچنین، نباید فراموش کرد که جناب آخوندی، مشاور و حامی پزشکیان، که در دولت روحانی بیش از ۵ سال سابقه وزارت دارد و بسیاری از کارشناسان، اقدامات وی را عامل اصلی کمبود مسکن میدانند؛ پس از استعفا، طی اظهارنظری تلخ گفت: «افتخار میکنم حتی یک مسکن مهر افتتاح نکردم».
در باب کارنامه شکست خورده و ناموفق این جماعت، مصادیق بسیار است؛ اما این موارد با هدف یادآوری و مرور واقعیتهای اجتماعی، بیش از بقیه ضرورت طرح داشت.
بنابراین افرادی که پزشکیان را نمیشناسند و با رویکرد او در اداره کشور ناآشنا هستند؛ اساساً «برای ایران» و آینده فرزندان خود هم که شده، لااقل یکبار به کارنامه اطرافیان و حامیان ایشان نیک بنگرند. چرا که از قدیم گفتهاند: «تو اول بگو با کیان زیستی؛ پس آنگه بگویم که تو کیستی»!
📲 @mahdimsadeghi
پزشکیان به ایران و ایرانی اعتماد ندارد!
فراموش نکنید که او بارها در مناظرات و برنامههای تبلیغاتی به واردات کارشناس و مشاوران خارجی اشاره کرد و تفکر وابسته، ناآگاه و نامطمئنی از خود بروز داد!
📲 @mahdimsadeghi
May 11
عقبگرد نکنیم!
✍ مهدی محمدصادقی
اینکه خودمان میتوانیم، بدون تجربه و استناد ملی و تجربه بینالمللی چگونه میتوانیم؟ با این نسخه دل و روده مملکت را بیرون میریزیم و نمیتوانیم جمع کنیم... چرا کارشناس خارجی نمیآوریم؟... چرا برای اقتصاد بیمار، صنعت، بانکداری و کشاورزی به سراغ اروپا نمیرویم؟!
شاید اگر موتورهای جستجوگر اینترنتی در دسترس نبود؛ هیچ کس، گوینده این جملات را نمییافت و لاجرم این گزارهها به افراد شاخص جریان غربزده دوران پهلوی همچون تقیزاده یا فرنگیمآبان عصر قاجاری نظیر آخوندزاده و میرزا ملکمخان، منتسب میشد.
بنمایه این تفکر و اندیشه محوری آن، غربباوری و اروپاپرستی است که پیامد هولناک آن، سلطهجویی و وابستگی به اجنبی و بیگانگان است.
علاوه بر این، پذیرش این گفتمان موجب میشود از ظرفیتها و استعدادهای داخلی کشور غافل شده و با هزینهتراشی از بیتالمال، طالبوفها و لطیفها را به سفرهای لاکچری فرستاد تا با پیوستن به معاهدات و توافقات بینالمللی، ما را به مقلدان و غلامان حلقه به گوش فرنگیها، مبدل سازند.
بگذریم که این الگوی اداره کشور، چه به روز مملکتمان خواهد آورد؛ اما ناگزیر به برخی از تبعات خسارتبار این گفتمان اشاره میشود و درباره آثار این اندیشه در توقف فرایند پیشرفت کشور و تضعیف روحیه خودباوری مردم، مطالبی ارائه خواهد شد.
روزی که تقیزاده برای حل مسائل کشور، نسخه غربی شدن ایرانیان از فرق سر تا نوک پا را تجویز میکرد؛ گمان نمیبرد پس از خاتمه دوران استعمار نیز نامزدی در انتخابات ریاستجمهوری ایران، اینچنین پرچم غربپرستی و خودباختگی را به دست بگیرد!
جالب ماجرا این جاست که این بنده خدا با چنین تفکر واداده و ناامیدانهای دنبال نگهداشت سرمایه انسانی در کشور است و میخواهد از میل به مهاجرت جوانان بکاهد.
حال آن که این قبیل گفتار، بر طبل ناامیدی و غفلت از سرمایههای ملی میکوبد و همراستا با رسانههای دشمن، انگاره خودتحقیری را تقویت میکند و روحیه خودباوری جوان ایرانی را فرو میپاشد!
ضمناً بسیاری از اندیشهورزان و فرهیختگان ایرانی بر این باورند، پیشرفت هر کشور، دارای نسخه بومی و ملی است؛ بنابراین با درک اقتضائات کلان و ملاحظات فرهنگی جامعه، باید الگوها و مدلهای ارتقا دهنده و سیاستهای پیشبرنده را اجرا کرد.
البته این نافی بهرهمندی از تجربیات موفق سیاستگذاری سایر کشورها نیست. فقط اعتقاد بر این است که نباید در این زمینه در وادی افراط افتاد و به طرحها و برنامههای خارجی به دیده «معیار» و «قبله آمال» نگریست.
متاسفانه اطرافیان و حامیان جناب پزشکیان، نماد بیبرنامگی و خودبیگانگی هستند که تاریخ نشان میدهد تمام تخممرغهایشان را در سبد توسعه خارجی و سفرهای فرنگ میچینند و اگر در انتخابمان دقت نکنیم؛ آیندهمان را تباه میکنند و به روز سیاه مینشانندمان.
مطمئن باشید این قماش، چون در غرب فرو رفته و محو الگوی توسعه غربی هستند؛ هیچگاه نگاه درونزا نخواهند داشت و دلشان به حال و روز ما نخواهد سوخت.
یقین بدانید این بیبرنامههای غربپرست، به جز تقلید و دنبالهروی، هیچ الگو و مدل پیشرفتی برای کشور متصور نیستند و وقتی به نتیجه نرسند و به عملکردشان انتقاد شود؛ میکروفن به زمین خواهند کوبید و با دوگانهسازی تخیلی، به «نمیگذارند» و «نمیشود»، حوالهمان خواهند داد!
فراموش نکردهایم که بعد کلی سفر لاکچری و اتلاف بیتالمال از سوی این عزیزان، نه تنها گشایش اقتصادی ایجاد نشد و به نتیجهای نرسیدیم؛ بلکه هر روز شاهد تعطیلی کارخانجات و بیکاری جوانانمان بودیم.
پس، فریب جلیلیهراسی این جماعت را نخوریم و با دست خود دوباره مسیر پیشرفت کشور را به سرطان غربزدگی مبتلا نکنیم که این موقف، تکرار تاریخ و بازگشت به دوران ماقبل مشروطه است!
#ما_میتوانیم
#نه_به_خودتحقیری
#یک_ایران_دعوت
#نقش_من
📲 @mahdimsadeghi
زنان در بیحجابی گم شدهاند
این روزها و در کشاکشهای انتخاباتی میتوان به شکلی عینی آنچه در لایههای سیاستگذاری میگذرد را مشاهده کرد. یکی از موضوعات پرچالشی که ابعاد سیاسی آن بر دیگر جنبههای فکری و اجتماعیاش چربیده، مسئله حجاب است.
مفهومی که با مطرح کردن موضوع زن در جامعه حال حاضر ایران بازگو میشود. در سطحی از سیاستگذاری دهههای اخیر، موضوع حجاب از اولویتهای مسائل زنان بوده و در برخی از سالها نیز با رویکردهای سطحی برخی از قوانین سلبی در این حوزه حاکم شده و موجب بازنمایی منفی از حجاب در جامعه گردیدهاست.
هرچند مسئله حجاب اهمیت بسیاری دارد و از ابتداییترین حقوق زن برای حضور سالم در جامعه است؛ اما این نوع کنش سیاستگذاران و رویکردهای سیاسی به آن، تبعات منفی را دربردارد. یکی از مهمترین پیامدهای منفی آن نادیده گرفتن و گم شدن دیگر موضوعات اولویتدار و مهم زنان است. این مسئله را میتوان به عینه در بحبوحه رقابتهای انتخاباتی نیز مشاهده کرد.
موضوع اولی که درخصوص زنان از زبان نامزدها مطرح و در فضای انتخاباتی نیز پررنگ جلوه داده شد، رویکرد و تصمیم نامزدها درباره حجاب و قوانین مرتبط با آن بود. حتی در این میان برای نشان دادن رویکرد عامیانه نامزدها به مسئله زن، بعضا عکس آنان با زنان و دخترانی که با حجاب معیار فاصله داشتهاند؛ انتشار یافت.
هرچند فضای رسانهای جامعه به سمت ارزشمندی بیحجابی و نفی حجاب پیش میرود و نامزدها ناچار به سمت پاسخگویی نسبت به این مسئله سوق داده میشوند. اما باید به تبعات این رویکرد، توجه داشت.
درحال حاضر دختران ما با خلاهای هویتی شدیدی روبهرو هستند و حوزه سیاستگذاری در مقابل این هویت یا سکوت کرده و یا به مسیری سوق داده شدهاست که راهش به ترکستان است.
زن ایرانی در حوزه خانواده هنوز با برخی از رویکردهای متعصبانه دسته و پنجه نرم میکند و نقش خانوادگیاش تنها در انجام کارهای خانگی محدود میشود. به طوری که این کارها نیز بسیار خرد و سطح پایین دانسته شده و عملا جایگاه والای معنوی همسری و مادری در خانواده گم شده و در سطح تبریک روز مادر باقی ماندهاست.
به شکلی شعاری از ارزش مادری صحبت میشود و مادر بودن از سمت خردترین دستگاههای اداری به رسمیت شناخته نمیشود و زیست شهری با مادری بیگانه ماندهاست. حتی در سطح سیاستگذاری صحبتی از زنان خانهدار نمیشود و این قشر به طور کلی فراموش شدهاند.
از آن سوی در بیرون از خانه و در کف جامعه نگاههای غربی به زن ارزش او را به کار اقتصادی صرف پیوند زده و در کارهای خرد اقتصادی با شرایطی که عزت و کرامت او به حراج میرود او را استخدام میکنند. حقوق پایین، نداشتن بیمه، به کارگرفتن جذابیتهای جنسی برای جذب مشتری از ویژگیهای این فضای کاری برای زنان است.
این بخشی از هزاران مسئلهای است که جامعه زنان با آن مواجهه دارد. اما همه اینها در سایه موضوع حجاب گم شدهاست. یکی از دلایلی که جامعه نیز به سمت مطالبه کردن مسئله حجاب و قوانینش میروند و به این فضا محدود ماندهاند، همین تمرکز بیش از اندازه و به دور از عقلانیت سیاستگذاری بر مسئله حجاب است.
بنابراین حتی برای مسئله حجاب نیز باید از این تمرکز که به دور از فضای عقلانیت است کمی فراتر رفت و جمیع مسائل زنان توسط سیاستگذاران مورد توجه قرار گیرد. در صورت پرداختن سیاستگذاری به چالشهای اصلی این حوزه، میتوان امید داشت جامعه زنان به سمت احقاق و مطالبه حقوق اصلی خود، حرکت کند!
✍ زهره حسنی سعدی
May 11
به پیام عاشورا بیتفاوت نباشیم!
دست من و تو نیست که ما نوکرش شدیم
نابرده رنج گنج به ما داده #فاطمه
هر سال یک محرم از عمر ما ایرانیها کم میشود؛ خانه را سیاهپوش میکنیم و رخت عزا میپوشیم.
دلمان برای شور و نوای حسینی آکنده در ایستگاههای صلواتی لک میزند و چشمانمان با ثبت صباحت و جمال کتیبهها و پرچمهای محیط اطراف، مشعوف میشود!
به واقع، ذوق و عشق وصفناپذیر این دو ماه عزاداری، دلهای یکایک ما را به هم نزدیک میکند و بیش از سایر ایام سال همدل میشویم. دیگر چند سالی است دهه اول که تمام میشود؛ اخبار اربعین رو پی میگیریم و اعتبار گذرنامهمان را چک میکنیم.
وقتی با قدما و پیرغلامان، درباره محدودیتهای عزاداری در دوران پهلوی و قاجار، صحبت کنیم و منابع معتبر تاریخ را مرور نماییم؛ متوجه میشویم که همه این حس و حال و خاطرات بهیادماندنی مذهبی را به امام (ره) و شهدای انقلاباسلامی مدیونیم.
پس بر ماست که این نعمت را شکرگزاریم و اهداف شهدا برای زنده نگه داشتن مکتب عاشورا را پی بگیریم. سادهلوحی و جهالت است اگر پیام سیاسی و روح معنوی قیام سیدالشهدا و شهدای کربلا را نادیده بگیریم و در دنیای امروزی، نسبت به ظلم یزیدیان زمان بیتفاوت باشیم و بر آن صحه بگذاریم.
بنابراین، بیایید امسال کمی بیشتر برای کودکان و زنان مظلوم غزه، دعا کنیم و اشک بریزیم. شاید در این مسیر، بهتر بتوانیم بهای گنج فاطمه(س) را دریابیم!
خداروشکر ما که امشب خانهمان را به عشق ارباب سیاهپوش کردیم و برا همدردی با فلسطینیان مظلوم، در خاموشی و کربت، این شبها را صبح میکنیم!
✍️ مهدی محمدصادقی
📲@mahdimsadeghi
May 11
May 11