eitaa logo
مَه گُل
668 دنبال‌کننده
11.2هزار عکس
3.6هزار ویدیو
103 فایل
❤پاتوق دختران فرهیخته❤👧حرفهای نگفتنی نوجوانی و جوانی😄💅هنر و خلاقیت💇 📑اخبار دخترونه و...🎀 📣گل دخترا😍کانال رو به دوستانتون معرفی کنید @Mahgol31 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت : 6⃣9⃣1⃣ خودم هم لباس های کثیف را توی تشتی ریختم تا ببرم حمام و بشویم که یک دفعه صدای وحشتناکی ساختمان را لرزاند. همه سراسیمه از اتاق بیرون آمدند. بچه ها از ترس جیغ می کشیدند. تشت را گذاشتم زمین و دویدم پشت پنجره. قسمتی از پادگان توی گرد و خاک گم شده بود. خانم ها سر و صدا می کردند و به این طرف و آن طرف می دویدند. نمی دانستم چه کار کنم. این اولین باری بود پادگان بمباران می شد. خواستم بروم دنبال بچه ها که دوباره صدای انفجار دیگری آمد و انگار کسی هلم داده باشد، پرت شدم به طرف پایین اتاق. سرم گیج می رفت؛ اما به فکر بچه ها بودم. تلوتلوخوران سمیه را برداشتم و بدوبدو دویدم طبقه اول. سمیه ترسیده بود. گریه می کرد و آرام نمی شد. بچه ها هنوز داشتند توی همان اتاق بازی می کردند. آن قدر سرگرم بودند که متوجه صدای بمب نشده بودند. خانم های دیگر هم سراسیمه پایین آمدند. بچه ها را صدا کردیم که دوباره صدای انفجار دیگری ساختمان را لرزاند. این بار بچه ها متوجه شدند و از ترس به ما چسبیدند. یکی از خانم ها اتاق به اتاق رفت و همه را صدا کرد وسط سالن طبقه اول. ده پانزده نفری آدم بزرگ بودیم و هفت هشت تایی هم بچه. بوی تند باروت و خودمان سالن را پر کرده بود. بچه ها گریه می کردند. ما نگران مردها بودیم. یکی از خانم ها گفت: «تا خط خیلی فاصله نداریم. اگر پادگان سقوط کند، ما اسیر می شویم.» ادامه دارد...✒️ 🌹🍃https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1🌹🍃🌹🍃🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گزارشگره اومد تو اتوبوس از یه آقایی پرسید : شما چرا با اتوبوس اینور اونور میرین؟؟ گفت : بنام خدا.. اولا" واسه اینکه آلودگی هوا رو بیشتر نکنم!.. ثانیا" زود تر به کارام میرسم ، تو ترافیک نیستم ، دنبال جا پارک نمیگردم از همه مهمتر ماشین ندارم ! مجبورم ! 😂 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ •┈┈••✾❀🧸◍⃟🤓🧸❀✾••┈┈• https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1 •┈┈••✾❀🧸◍⃟🤪🧸❀✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 مواد لازم : آرد ۳ لیوان ,شکر۱.۵ لیوان ,روغن ۱.۵ لیوان (من یه کوچولو از این مقدار کمتر ربختم) (فرقی نداره مایع یا جامد,ماست ۱.5لیوان( ترش نباشه),تخم مرغ ۶ عدد,بیکینگ پودر ۳ ق چ,پودر هل ۱ ق چ,زعفران غلیظ به میزان لازم و به دلخواه برای شربت ,آب ۱.۵ لیوان,شکر ۱.۵ لیوان,گلاب کمتر از نصف لیوان,زعفران به میزان لازم 🔴دستور تهیه : 👇 روغن و شکر رو با هم مخلوط کردم . با همزن کمی زدم . پودر هل رو هم اضافه کردم .تخم مرغ ها رو دونه دونه به موادم اصافه کردم و هر سری خوب با همزن زدم . بعد ماست رو ریختم و کمی هم زدم .( من این بار داخل مواد هم کمی زعفران ریختم به دلخواهه) آرد و بیکینگ پودر رو الک کردم و داخل موادم ریختم و دیگه با قاشق هم زدم ، زیاد هم نزنین . قالب ۳۰ در ۴۰ ( قالب من ۳۴ در ۴۴ بود) رو انتخاب کردم و توش کاغذ روغنی انداختم . اگه قالب کوچیکتر باشه ارتفاع کیک بیشتر و اگه قالب بزرگتر باشه ارتفاعش کمتر میشه . بستکی به علاقه خودتون داره موادم رو داخلش ریختم و در فر از پیش گرم شده با درجه ۱۸۰ به مدت ۲۵ دقیقه قرار دادم 💐🍃https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1🌿🌿🌿🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣صبح یکی از روزهای کربلای ۵ بود. بعد از نماز بچه ها شروع کردند به خواندن زیارت عاشورا. ناصر زیارت را می خواند و اشک می ریخت تا به فراز سلام زیارت رسید... السلام علی الحسین و ... بغضش ترکید. گفت اقا در روایت داریم جواب سلام واجب است. ما به شما سلام دادیم, جواب سلام ما واجب است, ما را دریاب... ان روز, شب نشده, ناصر شهد شیرین شهادت را چشید تا جواب سلام مولایش را بشنود. قبل از شهادت رادیو کوچک و شخصیش را در اورد, موج رادیو را تغییر داد. رادیو را به یکی از بچه ها داد و گفت: خبر شهادت من را که شنیدی, بدون اینکه موجش را عوض کنی, روشنش کن! خبر شهادتش که امد. رادیو را روشن کردیم. همزمان در رادیو قاری شروع کرد به تلاوت این ایه ولا تحسبن الذین قتلو فی سبیل الله امواتا... هرگز مپندارید انها که در راه خدا کشته می شوند, مرده اند. بلکه زنده و نزد پروردگار خود روزی میگیرند! هدیه به شهید ناصر ثابت اقلیدی صلوات, تولد:۱۳۴۷ اقلید شهادت:۱۳۶۵/۱۰/۲۹-شلمچه شهید🕊🌹 🌷🍃https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1🌷🍃🌷🍃🌷🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹 نگاه‌ها همه بر روی پرده سینما بود. اکران فیلم شروع شد، شروع فیلم، تصویری از سقف یک اتاق بود. دو دقیقه بعد همچنان سقف اتاق… سه،چهار، پنج… هشت دقیقه اول فیلم فقط سقف اتاق! صدای همه در آمد. اغلب حاضران سینما را ترک کردند! ناگهان دوربین حرکت کرد و آمد پایین و به جانباز قطع نخاع خوابیده روى تخت رسید. در آخر زیرنویس شد: این تنها ۸ دقیقه از زندگى این جانباز بود! ‌ 🌷🍃https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1🌷🍃🌷🍃🌷🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭕️‏بورسیه آلمان بود برای تحصیلات، بخاطر جنگ، قید ادامه تحصیلات را زد حتی نماینده امام هم به او اقتدا میکرد، شهید علی پرویز یک عده به بهانه نخبگی، تجارت، تحصیل از کشور فرار کردند تا در امان باشند اما یک عده با وجود نخبگی و آسایش به میدان جنگ رفتند... شهید 🌷🍃https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1💐🍃💐🍃💐🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فصل سوم : شمشیر ذوالفقار قسمت دوم آرام در حیاط قدم برداشتم تا به اتاق رسیدم. از بوی غذا عُق می‌زدم! به اصرار زن دایی چند قاشق خوردم و برگشتم خانه. مریم، زن داداشم، مشغول پهن کردن لباس بود. چشمش که به من افتاد، گفت: «کجا بودی زهرا؟! سید خانوم اومده بود کارت داشت!» سید خانم همسایه دیوار به دیوار خانه‌ی مادرم بود. دست و صورتم را شستم. برگ درختان از سوز سرمای پاییز زرد شده بود؛ اما من از درون گُر گرفته بودم. با جوراب رفتم داخل آب و لب حوض نشستم. مریم دستم را گرفت، گفت: «چقدر تنت داغه! حالت خوبه؟! سرما نخوری؟!» گفتم: «خوبم. سید خانوم چی‌کار داشت؟» بلند شد و به طرف لباس‌ها‌ی داخل تشت رفت و گفت: «خواب دیده یه آقایی با اسب سفید اومده طرف تو و یه بچه گذاشته بغلت. بعدش گفته: این پسر شماست دخترم، اسمشم امیره. زهرا! نکنه خبریه؟!» رفتم توی فکر. یاد خواب دیشبم و حرف زن دایی افتادم، گفتم: «خیر باشه ان‌شاءالله! نمی‌دونم، شاید.» صبح زود همراه رجب رفتم دکتر و بارداری‌ام را تأیید کرد. خواب سید خانم را برای رجب تعریف کردم؛ خیلی خوش‌حال شد. برادر تنی نداشت و تنها بزرگ شده بود؛ برای همین هم عاشق پسر بود. خدا می‌داند بعد از شنیدن این خواب‌ها در خیال خودش چه نقشه‌هایی برای پسرش کشید! روایت زندگی زهرا همایونی؛ مادر شهیدان 📙 🌷🌺🍃https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1🌺🍃🌺🍃🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بالاخره خوب میشه، قشنگ میشه، میرسیم، میبینیم، میخندیم... بقول صائب تبریزی : آرامش است آخر این اضطراب ها السلام علیک یا صاحب الزمان سلام، صبح بخیر زندگی 💐 💐🍃💐https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1💐🍃💐🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 ♻ انار اشتهار آور است و قدرت باروری را بالا میبرد. در اغلب شربت های از انار استفاده میشود. انار با افزایش اشتها، سبب افزایش میگردد. و سبب ایجاد و سالم در بدن است. 🍒🥦https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1🍒🥬🍎🥬
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
: بستن کلیه‌ها با شال ، سبب گرم شدن و درست کار کردن کلیه‌ها میشه✔️ کلیه ، نسبت به سرما خیلی حساسه اگر پی کلیه کم بشه کلیه بلافاصله سرما میخوره❌ ♻️طبق روایت معصومین علیهم السلام ، ➖خوابیدن در حمام ➖تکیه دادن به دیوار حمام ➖ ونشستن کف حمام باعث آب شدن و از بین رفتن پی و در نتیجه سرد شدن کلیه ها میشه. 🦋https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1🦋🦋🦋🦋