eitaa logo
مَه گُل
670 دنبال‌کننده
11.1هزار عکس
3.6هزار ویدیو
103 فایل
❤پاتوق دختران فرهیخته❤👧حرفهای نگفتنی نوجوانی و جوانی😄💅هنر و خلاقیت💇 📑اخبار دخترونه و...🎀 📣گل دخترا😍کانال رو به دوستانتون معرفی کنید @Mahgol31 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
مشاهده در ایتا
دانلود
❣شهیدی که منافقین چشمهایش را درآوردند و گوش‌هایش را بریدند و بعد شهیدش کردند... دفعه آخر که به مرخصی آمد دیدم خیلی فرق کرده و حالت معنوی خاصی پیدا کرده. وقتی بغلش کردم با خودم گفتم برای آخرین بار است که می بینمش. به سید مهدی گفتم «مادر مگر جنگ تمام نشده و امام قطعنامه را امضا نکردند؟» گفت «مگر امام نفرمودند من جام زهر را نوشیدم، من باید دوباره برگردم.» گفتم «برو و مواظب خودت باش!» با اینکه خودش می دانست بر نمیگردد گفت «این دفعه که برگردم تحصیلاتم را ادامه می دهم به خاطر شما!» 🔸مادر این شهید, نحوه شهادت فرزندش توسط منافقین در عملیات مرصاد را این‌چنین بیان می‌کند: سید مهدی در گردان مسلم لشکر 27 و در منطقه اسلام آباد غرب بود که به شهادت می رسد. منافقین سفّاک چشم هایش را در آورده بودند, گوشهایش را بریده بودند و آنقدر به فکش ضربه زنده بودند تا فکش خرد شده بود و پوستش را کنده بودند و بدنش را سوزانده بودند.زمانی که پیکرش را برای ما آوردند اجازه ندادند او را ببینم ولی بعدا فیلم پیکرش را دیدم. شهید🕊🌹 🌷🍃https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 امام علی(علیه السلام) : 🖋 از زمین خوردن کسی شاد مشو ، که نمی‌دانی گردش روزگار برای تو چه در آستین دارد. 📚 غررالحکم الـٰلّهُمَ ؏َجــِّلِ‌ لوَلــیِّڪَ‌ اَلْفــَرَجْ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🌻بسم الله الرحمن الرحیم🌻 🌹پنجشنبه ست و روز مهربانی ❤️شاخه گلي بفرستيم 🌹براي تموم کسانیكه نيستند ❤️کسانی که یه روز عاشقشون بودیم 🌹و الان دلمون فقط خوش است ❤️به دعاهاشون که هنوزكارگشاست 🌹يادشون باماست ❤️دلمون خيلي وقتا هواشونو ميكنه 🌹امادیدارشون میفته به قیامت ❤️شاخه گلی به زیبایی یک فاتحه 🔖کپی آزاد؛فرج امام زمان(عج):صلوات 🌸اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 ازش‌ پرسیدم: چیکار میکنی که‌ این‌ متن‌ ها‌ رو‌ مینویسی؟! گفت: خودمم‌ نمیدونم. اما اگه‌ میخواۍ‌ که‌ اینجوری شی وضو بگیر دو رکعت‌ نماز‌ بخون آب‌ وضو ‌خشک‌ نشده‌ و‌ هنوز سرت‌ رو‌ برنگردوندی همونجا‌ با همین‌ نیت‌ شروع‌ کن‌ بنویس، بهت‌ میدهند. پ‌ن: رفقاشون‌ میگن‌ میز کار‌ آقاسید همیشه‌ رو به‌ قبله‌ بوده.. 📚 شهید 🕊🌹 🌷🍃https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فصل یازدهم: روز وداع قسمت دوم همه حساب کار دستشان آمد و فهمیدند این علی زمین تا آسمان با گذشته فرق کرده. با این حرف‌ها خام نمی‌شود و جلوی او را نمی‌توان گرفت. میهمانان خداحافظی کردند و رفتند. یک مشت اسپند برداشتم دور سر علی چرخاندم. بردم داخل آشپزخانه و برایش دود کردم. قند در دلم آب می‌شد وقتی می‌دیدم علی محکم پای عقایدش ایستاده و غیر از رضایت خدا هیچ‌چیز برایش مهم نیست. رجب هم اندک امیدی که تا آن روز برای نرفتن علی داشت، ناامید شد و به جبهه رفتن علی رضایت داد. علی مدام بین جبهه و خانه در حال رفت‌و‌آمد بود. محرم سال 65 را تهران ماند و در مسجد مداحی کرد. بعد از محرم ساکش را بست، بند کتانی را محکم گره زد و گفت: «خب مامان خانوم وقت رفتنه! علی رو حلال کن. سپردم امیر نوروزی، دوستم، کارنامه رو براتون بیاره. نمره‌های پسرت رو ببین و کیف کن! اگه کسی گفت علی برای فرار از درس و امتحان رفته جبهه، کارنامه رو بهش نشون بده. بگو من برای دین و کشورم رفتم. دست راستم اسلحه بود، دست چپم کتاب. تو جبهه کنار جنگ با دشمن، درسمم خوندم.» گفتم: «علی جان! بلا گردونتم مادر! فدات بشم که برای خودت مردی شدی! نوزده ساله به من و بابات بی‌حرمتی نکردی. شیرم حلالت! خدا ازت راضی باشه. برو خدا پشت و پناهت. الحمدلله که بابات هم راضی شده، هیچ مانعی جلو پات نیست.» امیر و حسین را در آغوش گرفت و بوسید. دستش را باز کرد که بغلم کند، بغض کردم، ناخودآگاه لرزیدم. ترسیدم دلش بلرزد؛ عقب رفتم و از او دور شدم. پله‌ها را دوتایکی کردم. دامن به پاهایم پیچید، نزدیک بود پرت شوم پایین. خودم را رساندم طبقه دوم. بغض داشت خفه‌ام می‌کرد. یک لیوان آب خوردم. از گلویم پایین نرفت و به سرفه افتادم. رفتم کنار پنجره بالکن وداع علی و رجب را تماشا کردم.‌ ای کاش نمی‌رفتم! دلم برای رجب سوخت. آن لحظات به یاد وداع امام حسین (علیه‌السلام) و حضرت علی اکبر (علیه‌السلام) در روز عاشورا افتادم. صحنه‌‌ی تکان‌دهنده‌ای بود. علی دو قدم به طرف در می‌رفت، رجب صدایش می‌زد: «علی جان! زودی برگرد.» علی به طرف در می‌رفت، رجب صدایش می‌زد: «علی جان! من طاقت دوریت رو ندارم.» علی دستش را به طرف در حیاط دراز کرد، رجب صدایش زد: «علی جان! صبر کن. بیا جلوی من راه برو می‌خوام تماشات کنم.» علی جلوی خودش را گرفت تا گریه نکند. دور پدرش چرخید. رجب دست علی را گرفت و به طرف خودش کشید. سینه به سینه‌ی هم شدند. رجب گفت: «آخ بابا! من می‌میرم از دوری تو.» علی دستی به سر رجب کشید و خودش را از سینه‌ی او کند. بدون اینکه به پشت سرش نگاه کند، از در خانه بیرون رفت. پای رجب لرزید و افتاد وسط حیاط. چشمش به در ماند تا شاید علی دوباره برگردد، اما نیامد. با کمک حسین زیر بغل رجب را گرفتم و به داخل خانه آوردم. قلبم تندتند می‌زد. رفتم سراغ وسایل امیر. دفترچه نوحه‌اش را برداشتم و روضه وداع حضرت علی اکبر (علیه‌السلام) را خواندم. آن‌قدر به سینه‌ زدم تا قلبم کمی آرام گرفت. روایت زندگی زهرا همایونی؛ مادر شهیدان 📙 🌷🍃https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1🌷🍃🌷🍃🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فصل یازدهم: روز وداع قسمت سوم در را باز کرد. تا چشمش به من افتاد، هول کرد. - چی شده زهرا؟! - صدای مارش جنگ رو می‌شنوی؟ - آره، خدا پشت و پناه رزمنده‌ها باشه. عملیاته. تو چت شده؟! چرا رنگت پریده؟! - چند روز قبل علی تلگراف زد، گفت حالش خوبه؛ اما نه، علی شهید شده. - وا! چی میگی زهرا جان؟! بد به دلت راه نده. ان‌شاءالله صحیح و سالم برمی‌گرده. چرا خودت رو اذیت می‌کنی؟! - نه زارع! علی دیگه برنمی‌گرده. روزی که داشت می‌رفت جبهه ازش دل کندم. هرچه گفت، دلم آرام نگرفت. نفهمیدم چطور نماز خواندم. همه‌ی هوش و حواسم پیش علی بود. بعد از نماز برگشتیم خانه. می‌دانستم دلم دروغ نمی‌گوید. ده روز خواب و خوراک نداشتم. جرئت نمی‌کردم حرفی به رجب بزنم. همه‌چیز باید عادی پیش می‌رفت. این بار نباید به وسیله من خبردار می‌شد. دو سه ماه تا عید مانده بود. فرش‌ها را وسط حیاط پهن کردم و افتادم به جانشان. رجب در را باز کرد و وارد حیاط شد. تعجب کرد. ایستاد به تماشای من. حتما پیش خودش گفت: «این زن باز به سرش زده! چه وقت خونه تکونیه؟!» فوری گفتم: «حاج‌آقا! تا من یکی دو دست پارو به این فرشا می‌کشم، شما هم برو سلمونی موهات رو رنگ کن. تو آینه خودت رو نگاه کردی؟! نذار مردم بگن حاجی بعد از شهادت امیر موهاش سفید شده.» رجب هیچ‌وقت برای من تره هم خرد نمی‌کرد و همیشه بنای لج‌بازی می‌گذاشت؛ اما آن روز خدا به دلش انداخت و برای اولین بار به حرفم گوش داد و رفت سلمانی. در صف نانوایی دو سه نفر پچ‌پچ‌کنان رجب را مسخره کردند. آمد خانه و گفت: «زهرا! مردم یه چیزایی میگن. تو صف نون می‌گفتن بچه‌ش شهید شده، اون وقت رفته موهاش رو رنگ کرده. نکنه علی؟!» اخم کردم و گفت: «بیخود گفتن! خوش‌تیپ شدی، بهت حسودی کردن. شهادت کجا بود؟! خیالت راحت علی به من تلگراف زد و گفت حالش خوبه. ان‌شاءالله برگشت تهران باید کم‌کم براش آستین بالا بزنیم و دامادش کنیم. پسرمون دیگه داره بیست سالش میشه؛ وقتشه عروس‌دار بشی. اتاق پایین رو میدیم به علی و زنش، خودمونم بالا سرشونیم. اون‌قدر نوه بریزه دوروبرمون حاج‌آقا که وقت سر خاروندن نداشته باشیم. به علی گفتم اسم همه‌ی بچه‌هاش رو باید بابا رجب انتخاب کنه.» خندید. نفس راحتی کشید و رفت داخل خانه. وسط حیاط نشستم روی فرش خیس. بغضم ترکید و گفتم: «بمیرم برات علی جان که رخت دامادیت کفن شد! دیدار ما به قیامت مادر.» مسجد مراسمی برای شهدا گرفته بود، ما هم دعوت بودیم. رجب نیامد و من تنها رفتم. دو عدد سنگ مزار داخل شبستان مسجد برای شهید گمنام ساخته بودند. دو شاخه گل رُز به نیت امیر و علی خریدم و روی سنگ قبر گذاشتم. بعد از مراسم، یکی از بچه‌های بسیج صدایم زد. رفتم داخل اتاق پایگاه. بعد از کلی مقدمه‌چینی گفت: «حاج‌خانوم! حقیقتش می‌خواستم درباره موضوع مهمی با شما صحبت کنم.» - بفرما پسرم، من در خدمتم. - درباره‌ی علی آقا... - علی!؟ علی چی؟! علی شهید شده؟! - اِه! حاج‌خانوم! - اِه نداره پسرم! نمی‌خواد از من مخفی کنی. ده روزه خبر دارم، من مادرم. بچه گرسنه میشه مادر می‌فهمه؛ علی شهید شده توقع داری من نفهمم؟! چطور میشه قلب بچه‌ی آدم از کار بیفته و مادر متوجه نشه؟! ‌نفس راحتی کشید و گفت: «خدا خیرت بده حاج‌خانوم! کار ما رو راحت کردی. تصمیم گرفتیم یه کم دیرتر اعلام عمومی کنیم تا شاید بچه‌ها بتونن جنازه علی رو برگردونن عقب، اون قسمت الان دست عراقه. دو سه نفر داوطلب شدن برن پی جنازه.» روایت زندگی زهرا همایونی؛ مادر شهیدان 📙 🌷🍃https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1🌷🌿🌷🌿🌷🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅آنتی بیوتیکهای گیاهی:🌱 🔹سیر+ماست قبل شام 🔸زنحبیل به همراه عسل وآبلیمو بعد صبحانه 🔹دمنوش بابونه قبل نهار 🔸دوغ به همراه پونه 🔹شلغمی که درونش عسل ریخته باشیم 🔸دارچین+ماست عصرانه 💐🍃💐🍃💐🍃💐🍃💐🍃💐🍃💐🍃💐🍃💐 ❤️علائم فشار خون بالا برخی از علائم که به فشارخون نسبت داد عبارت انداز: ◽️بالا رفتن دمای بدن (گر گرفتگی) ◽️درد در ناحیه سینه ◽️وجود لکه خون در ادرار ◽️به سختی و غیر شمرده نفس کشیدن ◽️سر درد غیر منتظره علائم دیگری نیز وجود دارند که در اندکی از بیماران این علایم بروز پیدا می‌کند : ◽️تعریق بیش از حد معمول ◽️اضطراب شدید ◽️مشکلاتی در خوابیدن ◽️سرخ شدن رنگ پوست در وضعیتی که این بیماری خطرناک و بحرانی می‌شود علائم زیر پدیدار می‌شود : ◽️خونریزی از بینی بدون داشتن جراحت ◽️سرگیجه ◽️سردرد های مداوم و پر درد 💐🍃https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1💐🍃💐🍃💐🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣«شهدای حرم شاهچراغ» گفتم: چرا بیشتر شهدا در بالای سر حضرت شاهچراغ به شهادت رسیدند؟ گفت: نمیدانم شاید حضرت به رسم و زبان شیرازی‌ها گفته: قدم زوار رو سَرُم. گفتم: چرا هنگام نماز مردم را تیرباران کردند؟ گفت: شیوه اینها همین است مگر فرق مولا علی(ع)را موقع نماز نشکافتند؟ مگر سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله (ع)را موقع نماز تیرباران نکردند؟ گفتم: چرا زن و مرد و کودک و جوان و پیر را باهم شهید کردند؟ گفت: روز عاشورا که برپا شود دشمن همه را سرباز می‌داند حتی طفل شش ماهه را. گفتم: اینها که دشمن نبودن و سلاح در دست نداشتند. گفت: همین بودنشان دور ولایت از نظر دشمن بدترین جرم است. گفتم: چرا حریم خانه مولا را شکستند؟ گفت: این قصه سر دراز دارد و اینها این خصلت زشت را از اجدادشان به ارث برده‌اند. گفتم: آخه کشتن مهمان در حریم امن صاحب خانه؟ گفت: مگر سینه بانوی دوعالم حضرت زاهرای مرضیه را در خانه امنش نشکافتند. گفتم: مگر اینها از نسل همانها بودند که درب خانه مولا را آتش زدند؟ گفت: آری مگر نشنیدی خودشان بر این امر اصرار دارند. گفتم: مثل زمان آتش زدن درب خانه مولا علی (ع) مردم هم از آنها حمایت کردند؟ گفت: چه می‌گویی؟ مردم ما و حمایت؟ مگر تشییع جنازه باشکوه شهدا را ندیدی؟ گفتم: ولی من عده‌ای حتی خواص را دیدم که بی تفاوت بودند. گفت: آری، عده‌ای در این بی تفاوتی نان به نرخ روز می‌خورند. گفتم: پس تکلیف ما با این گونه خواص چیست؟ گفت: تکلیف را که حضرت آقا مشخص کردند، همان کن که رهبر گفت. گفتم: فکر کنم در این جنگ احزاب تنها راه پیروزی اطاعت از ولی است. گفت: آری، اگر دنبال سعادت و پیروزی هستی امروز تنها راه همین است. گفتم: با این جنگی که دشمن در فضای مجازی راه انداخته و باطل را حق جلوه می‌دهد و هر دروغی را راست نشان می‌دهد چکنم؟ گفت: در حد توانت روشنگری کن و راه حق را به مردم نشان بده. گفتم: به امید یاری خداوند تمام توانم را برای این کار خواهم گذاشت. چهارم آبان اولین سالگرد شهدای تروریستی حرم مطهر شاهچراغ علیه السلام گرامی باد.💔 «حسن تقی‌زاده بهبهانی » 🌷🍃https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1🌷🍃🌷🌷🌷🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. ⭕ یک مناظره جالب امام جواد علیه السلام نخستین امامی است که در خردسالی (تقریبا در هشت سالگی) به منصب امامت رسید. در عین حال، چون علمشان از جانب خداوند بود بر تمام اهل فضل از لحاظ علم و دانش برتری داشت، مخالفین آن حضرت مناظرات و گفتگوهایی با آن بزرگوار انجام می‌دادند و گاهی سؤالات مشکلی مطرح می‌نمودند تا به خیال باطل خودشان او را در صحنه مبارزه علمی شکست دهند. بعضی از آنها هیجان انگیز و پر سر و صدا بوده، از جمله مناظره یحیی بن اکثم قاضی القضات کشورهای اسلامی است. بنا به دستور مأمون خلیفه عباسی مجلس مناظره ای تشکیل یافت. امام جواد علیه السلام حاضر شد و یحیی بن اکثم نیز آمد و در مقابل امام نشست. یحیی بن اکثم به خلیفه نگریست و گفت: اجازه می‌دهی از ابو جعفر (امام جواد علیه السلام) پرسشی بکنم؟ مأمون گفت: از خود آن جناب اجازه بگیر. یحیی از امام اجازه خواست. امام علیه السلام فرمود: هر چه می‌خواهی سؤال کن. یحیی گفت: چه می‌فرمایید درباره شخصی که در حال احرام حیوانی را شکار کرده است؟ امام جواد علیه السلام فرمود: این شکار را در خارج حرم کشته است یا در داخل حرم؟ آیا آگاه به حکم حرمت شکار در حال احرام بوده یا ناآگاه؟ عمدا شکار کرده یا از روی خطا؟ آن شخص آزاد بوده یا بنده؟ صغیر بوده یا کبیر؟ اولین بار شکار کرده یا چندمین بار اوست؟ شکار او از پرندگان بود یا غیر پرنده؟ از حیوان کوچک بوده یا بزرگ؟ باز هم می‌خواهد چنین عملی را انجام دهد یا پشیمان است؟ شکار او در شب بوده یا در روز؟ در احرام حج بوده یا در احرام عمره؟ یحیی بن اکثم از این همه آگاهی متحیر ماند و آثار عجز و ناتوانی در سیمایش آشکار گردید و زبانش بند آمد، طوری که حاضران مجلس ضعف و درماندگی او را در مقابل امام علیه السلام به خوبی فهمیدند. بعد از این پیروزی، مأمون گفت: خدا را سپاسگزارم که هر آنچه در نظرم بود همان شد. آن گاه رو به خویشاوندان خود کرد و گفت: حال آنچه را که قبول نداشتید پذیرفتید؟ (چون آنان می‌گفتند امام جواد علیه السلام به امامت لایق نیست). پس از صحبت‌هایی که در مجلس به میان آمد مردم پراکنده شدند. تنها گروهی از نزدیکان خلیفه مانده بودند. مأمون به امام علیه السلام عرض کرد: - فدایت شوم! اگر صلاح بدانید احکام مسائلی را که در مورد کشتن شکار در حال احرام مطرح شد را بیان کنید تا بهره‌مند شویم. امام جواد علیه السلام فرمود: آری! اگر شخص محرم در حل (بیرون از حرم) شکار کند و شکار او از پرندگان بزرگ باشد، باید به عنوان کفاره یک گوسفند بدهد و اگر در داخل حرم بکشد، کفاره اش دو برابر است (دو گوسفند). اگر جوجه ای را خارج از حرم بکشد، کفاره اش بره ای است که تازه از شیر گرفته شده باشد. اگر در داخل حرم بکشد، باید علاوه بر آن بره، بهای جوجه را هم بپردازد. اگر شکار از حیوانات صحرایی باشد چنانچه گورخر باشد کفاره اش یک گاو است و اگر یک شتر مرغ باشد باید یک شتر کفاره بدهد. اگر هر کدام از اینها را در داخل حرم بکشد، کفاره اش دو برابر می‌شود. اگر شخص محرم عملی انجام دهد که قربانی بر او واجب گردد، چنانچه در احرام عمره باشد، باید آن را در مکه قربانی کند و اگر در احرام حج باشد، باید قربانی را در منی ذبح کند و کفاره شکار بر عالم و جاهل یکسان است. منتها در صورت عمد (علاوه بر وجوب کفاره) معصیت نیز کرده است؛ اما در صورت خطا گناه ندارد. کفاره شخص آزاد بر عهده خود اوست، اما کفاره برده را باید صاحبش بدهد. بر صغیر کفاره نیست ولی بر کبیر کفاره واجب است. آن کس که از عملش پشیمان است، گناهش در آخرت بخشیده می‌شود؛ ولی کسی که پشیمان نیست عذاب خواهد دید. 📔 بحار الأنوار: ج۵، ص٧۵-٧٨ 🔰 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1🍃🌿🍃🌿🍃🌿🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 چگونگی شهادت سلام الله علیها در بیان پدر بزرگوارش ◾️ پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند: 🔹 كَأَنِّي بِهَا وَ قَدْ دَخَلَ الذُّلُّ في بَيْتَهَا وَ انْتُهِكَتْ حُرْمَتُهَا وَ غُصِبَتْ حَقَّهَا وَ مُنِعَتْ‏ إِرْثَهَا وَ كُسِرَ جَنْبُهَا [وَ كُسِرَتْ جَنْبَتُهَا] وَ أَسْقَطَتْ جَنِينَهَا وَ هِيَ تُنَادِي يَا مُحَمَّدَاهْ فَلَا تُجَابُ وَ تَسْتَغِيثُ فَلَا تُغَاثُ ... 🔵 انگار می‌بینم آن لحظه‌ای را که ذلت وارد خانه او (فاطمه سلام الله علیها) شده،‌ حرمتش پایمال گشته، حقش غصب شده، از ارث خود منع شده، پهلوی او شكسته شده و فرزندی را كه در رحم دارد، سقط شده؛ در حالی كه پیوسته فریاد می‌زند: وا محمداه ! ولی كسی به او پاسخ نمی‌دهد،‌ کمک می‌خواهد؛ اما كسی به فریادش نمی‌رسد.. و او اوّل كسی است كه از خاندانم به من ملحق می‌شود ؛ و در حالی بر من وارد می‌شود كه محزون و غمگین است حقش غصب شده و شهید شده است. 📚 منبع شیعه: الامالی صدوق، ص ۱۱۴ 📚 منبع سنی: فرائد السمطين ج۲ ، ص ۳۵
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📝تکالیف منتظران در عصر غیبت امام زمان علیه السلام 💠 هدیه کردن ثواب نماز به آن جناب علیه السلام 🔸از امامان علیهم السلام نقل شده که فرمودند: “هرکس ثواب نماز خود را برای رسول خدا و ائمه اطهار صلوات الله علیهم اجمعین قرار دهد، نیت کند ثواب نمازش برای رسول خدا و ائمه علیهم صلوات الله باشد، خداوند ثواب نمازش را آنقدر افزایش می دهد که از شمارش آن نفس قطع می گردد و پیش از آنکه روح از بدنش برآید. به او گفته می شود: ای فلان! هدیه تو به ما رسید؛ پس امروز روز پاداش و تلافی کردن [نیکی های] توست، دلت خوش و چشمت روشن باد به آنچه خداوند برایت مهیا فرموده”. 📚 جمال الاسبوع سید بن طاووس ص ۴۹۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگه عاشق لازانیایی و وقت نداری این آموزشو تا اخر ببین😍 به یک عدد پیاز نگینی و تفت داده شده ۳۰۰ گرم گوشت چرخ کرده اضافه کنید. ادویه ها (یک ق چ نمک، نصف ق چ پودر سیر ،نصف ق چ پودر آویشن، نصف ق چ فلفل سیاه، نصف ق چ پاپریکا و یک قاشق چایخوری ادویه لازانیا) نصف پیمانه قارچ و مقداری فلفل دلمه رنگی بریزید. وقتی خوب تفت خوردند، یک ق غ رب رو اضافه کنید. یک‌بسته لازانیارو خرد و یکم زیر روش کنید تا مواد روی ماکارانی ها هم باشه. تا روی لازانیا آب جوش بریزید و بذارید بپزه و آبش جمع بشه. در آخر یک پیمانه پنیر پیتزا و مقداری اویشن بریزید و اجازه بدید پنیر آب بشه. طعمش بی نظیره حتما امتحان کنید🤍 نوش جان .👩‍🌾. [<🍕😋https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1>]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا