👌 داستان کوتاه پند آموز
💭 ﺷﺒﻲ "ﺳﻠﻄﺎﻥ" ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ مےکرد ﻭ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﺴﺖ ﺑﺨﻮﺍﺑﺪ؛
ﺑﻪ ﺭییس ﻣﺤﺎﻓﻈﺎﻧﺶ ﮔﻔﺖ: ﺑﯿﺎ ﺑﺼﻮﺭﺕ ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﺮﻭﯾﻢ، ﻭ ﺍﺯ ﺣﺎﻝ مردم و ﻣﻠﺖ ﺧﺒﺮ ﺑﮕﯿﺮﯾﻢ .
💭 ﺩﺭ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﮔﺸﺖ ﻭ ﮔﺬﺍﺭ بودند که مردی را ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭﺵ ﺭﺩ مےﺸﻭﻧﺪ ﻭ ﺍﻋﺘﻨﺎﯾﯽ به ﺍﻭ ﻧﻤﯿﮑﻨﻨﺪ ﻭﻗﺘﯽ ﻧﺰﺩﯾﮑﺘﺮ ﺷﺪﻧﺪ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﮐﺮﺩﻧﺪ،
" ﻣﺮﺩ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ " ﻓﻮﺕ ﮐﺮﺩﻩ
ﻭﻣﺪﺗﯽ ﻧﯿﺰ ﺍﺯﻣﺮﮒ ﺍﻭ ﻣﯿﮕﺬﺭﺩ .
💭 ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻣﯽ ﮐﻪ ﺑﯽ ﺍﻋﺘﻨﺎ ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭ ﺟﺴﺪ ﺭﺩ ﻣﯿﺸﺪﻧﺪ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ: ﭼﺮﺍ ﺗﻮﺟﻬﯽ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻓﺮﺩ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯿﺪ؟
مردم ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩﻧﺪ: ﺍﻭ ﻓﺮﺩﯼ ﻓﺎﺳﺪ،
" ﺩﺍﯾﻢ ﺍﻟﺨﻤﺮ " ﻭ "ﺯﻧﺎﮐﺎﺭ " ﺑﻮﺩ! ﺳﻠﻄﺎﻥ ﺑﻪ ﮐﻤﮏ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﺭﺍ
ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺮﺩ ﺑﺮﺩﻩ ﻭ ﺗﺤﻮﯾﻞﻫﻤﺴﺮﺵ ﺩﺍﺩ.
💭 ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺑﺎ ﺩﯾﺪﻥ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﮔﺮﯾﻪ ﻭ ﺷﯿﻮﻥ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﮐﺮﺩ ﻭ(خطاب به جنازه همسرش) ﮔﻔﺖ :
ﺧﺪﺍ ﺭﺣﻤﺘﺖ ﮐﻨﺪ ﺍﯼ ﻭﻟﯽ ﺧﺪﺍ !
ﺗﻮ ﺍﺯ ﺻﺎﻟﺤﯿﻦ ﻭ ﻧﯿﮑﻮﮐﺎﺭﺍﻥ ﺑﻮﺩﯼ !!....
ﻣﻦ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻣﯿﺪﻫﻢ ﮐﻪ ﺗﻮ " ﻭﻟﯽ ﺍﻟﻠﻪ " ﻭ ﺍﺯ "ﺻﺎﻟﺤﯿﻦ " ﻫﺴﺘﯽ !
💭 "ﺳﻠﻄﺎﻥ " ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﮔﻔﺖ :
ﭼﻄﻮﺭ ﻣﯿﮕﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺍﻭﻟﯿﺎﺀ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﭼﻨﯿﻦ ﻭﭼﻨﺎﻥ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﺵ ﻣﯿﮕﻮﯾﻨﺪ؟ !!
ﺯﻥ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ : ﺑﻠﻪ ، ﻣﻦ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﭼﻨﯿﻦ ﮔﻔﺘﺎﺭ ﻭ ﻭﺍﮐﻨﺸﯽ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻡ ﻭ ﺍﺯﻗﻀﺎﻭﺕ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﺘﻌﺠﺐ ﻧﯿﺴﺘﻢ .
ﺳﭙﺲ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﮔﻔت:
💭 ﺷﻮﻫﺮﻡ ﻫﺮ ﺷﺐ ﺑﻪ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﻣﺸﺮﻭﺏ ﻓﺮﻭﺷﯽ ﻣﯿﺮﻓﺖ ﻭ ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ می توﺍﻧﺴﺖ ﻣﺸﺮﻭﺏ ﻣﯿﺨﺮﯾﺪ ﻭ ﻣﯿﺂﻭﺭﺩ ﺧﺎﻧﻪ ﻭ ﺩﺭﻭﻥ ﺩﺳﺘﺸﻮﯾﯽ ﻣﯽﺭﯾﺨﺖ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺖ : «ﺍﻟﺤﻤﺪ ﻟﻠﻪ ﺍﻣﺸﺐ ﺍﯾﻦ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﺍﺯ ﮔﻤﺮﺍﻩ ﺷﺪﻥ ﻭﻓﺴﺎﺩ ﻣﺭﺩﻡ ﮐﻤﺘﺮ ﺷﺪ؛
ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﻨﺰﻝ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ "ﺯﻧﺎﻥ ﻓﺎﺣﺸﻪ ﻭ ﺑﺪﻧﺎﻡ " ﻣﯿﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﭘﻮﻝ ﻣﯿﺪﺍﺩ
ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺖ : ﺍﯾﻦ ﺩﺭ ﺁﻣﺪ ﺍﻣﺸﺒﺖ !
ﺍﻣﺸﺐ ﺩﺭﺏ ﻣﻨﺰﻟﺖ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺻﺒﺢ ﺑﺒﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﮐﺴﯽ ﭘﺬﯾﺮﺍﯾﯽ ﻧﮑﻦ !!
💭 ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻝ ﺑﺮﻣﯿﮕﺸﺖ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺖ : ﺍﻟﺤﻤﺪﻟﻠﻪ ﺍﻣﺸﺐ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺍﺭﺗﮑﺎﺏ ﮔﻨﺎﻩ ﻭ ﮔﻤﺮﺍﻩ ﺷﺪﻥ ﻭ ﺑﻪ ﻓﺴﺎﺩ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺷﺪﻥ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﺟﻠﻮﮔﯿﺮﯼ ﺷﺪ !!
ﻣﻦ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﻼﻣﺖ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺘﻢ: ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﺕ ﺟﻮﺭ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ، ﻭﺟﻨﺎﺯﻩ ﺍﺕ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻣﺎﻧﺪ ﻭ ﮐﺴﯽ " ﻏﺴﻞ " ﻭ " ﮐﻔﻨﺖ " ﻫﻢ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ .
💭 ﺍﻣﺎ ﺍﻭ ﻣﯿﮕﻔﺖ : ﻏﺼﻪ ﻧﺨﻮﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﻤﺎﺯ ﻣﯿﺖ ﻭ ﮐﻔﻦ ﻭ ﺩﻓﻦ ﻣﻦ، ﺳﻠﻄﺎﻥ ﻭ ﺍﻭﻟﯿﺎﺀ ﻭ ﻋﻠﻤﺎﯼ ﺍﺳﻼﻡ ﺣﺎﺿﺮ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺷﺪ !! ﺳﻠﻄﺎﻥ ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﻌﺮﻓﯽ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ :
ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻗﺴﻢ ﻣﻦ " ﺳﻠﻄﺎﻥ ﻭ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﮐﺸﻮﺭ " ﻫﺴﺘﻢ . ﻭ ﻓﺮﺩﺍ ﺻﺒﺢ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﻋﻠﻤﺎﯼ ﺍﺳﻼﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﻏﺴﻞ ﻭ ﮐﻔﻨﺶ ﻣﯽﺁﯾﯿﻢ ...ﺻﺒﺢ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ "ﺳﻠﻄﺎﻥ " ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ "ﻋﻠﻤﺎ " ﻭ " ﻣﺸﺎﯾﺦ " ﻭ ﺑﺰﺭﮔﺎﻥ ﻣﻤﻠﮑﺖ ﻭ ﺟﻤﻊ ﮐﺜﯿﺮﯼ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺮ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﻧﻤﺎﺯ ﺧﻮﺍﻧﺪﻧﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺎﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺩﻓﻦ ﮐﺮﺩﻧﺪ !!...
ﺧـﺪﺍﻭﻧـﺪﺍ ❣
ﺑﺪ ﮔﻤﺎﻧﯽ ﻭ ﺳﻮﺀ ﻇﻦ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺩﻭﺭ ﺳﺎﺯ ﻭ " ﺣﺴﻦﻇﻦ " ﻭ ﺧﻮﺵ ﮔﻤﺎﻧﯽ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻫﻤﮕﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﺼﯿﺒﻤﺎﻥ ﺑﻔﺮﻣﺎ.....
«ﺻﺪ ﺳﺎﻝ ﺭﻩ ﻣﺴﺠﺪ ﻭ ﻣﯿﺨﺎﻧﻪ ﺑﮕﯿﺮﯼ
ﻋﻤﺮﺕ ﺑﻪ ﻫﺪﺭ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﮔﺮ ﺩﺳﺖ ﻧﮕﯿﺮﯼ
ﺑﺸﻨﻮ ﺍﺯ ﭘﯿﺮ ﺧﺮﺍﺑﺎﺕ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﭘﻨﺪ
ﻫﺮ ﺩﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺍﺩﯼ ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺩﺳﺖ ﺑﮕﯿﺮﯼ»
"ﺷﯿﺦ ﺑﻬﺎﯾﯽ ره"
🍃🍃🌺🍃
✍سیره ی شهید سید احمد مهدوی مطالعه قرآن و مطالعه رساله ی امام...
🔹در روزهای سرد و سخت مهاباد بیشتر مواقع او را در حال قرائت قرآن و مطالعه رساله امام می دیدم.
🔸یک روز که در حال مطالعه بود کنارش رفتم مسائل مربوط به تجارت را می خواند.
🔹به او گفتم: سید! مگر می خواهی تاجر شوی که این مسائل را می خوانی؟!
🔸نگاهش را از کتاب گرفت و به من خیره شد و گفت: سعی کنید همیشه مسائلی را که مورد نیازتان است و در طول شبانه روز با آنها سر و کار دارید از رساله امام درآورید و بخوانید شما مقلّد امام هستید و باید این مسائل را یاد بگیرید.
🔹او و شهید علی اسدی باهم قرار گذاشته بودند که رساله را بخوانند و در مورد مسائلش باهم مباحثه کنند برای همین در اوقات فراغت گرم حرف زدن پیرامون مسائل موجود در رساله می شدند.
🔸علی موفق شد تمام رساله را بخواند اما سید احمد هنوز چند صفحه به پایانش داشت که شهید شد.
💢راوی آقای محمد عرب نژاد همرزم شهید...
شهید#سیداحمد_مهدوی🕊🌹
🌷https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
.
💠 افتخار به همنشینی با امام
احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی نقل کرده است: من و صفوان بن یحیی و محمد بن سنان و عبدالله بن مغیرة با عبدالله بن جندب، همه محضر امام رضا (علیه السلام) وارد شدیم و ساعتی در خدمت آن حضرت نشستیم.
چون برخاستیم آن حضرت مرا فرمود: ای احمد تو بنشین. پس نشستم و شروع کرد با من سخن گفتن. من نیز سؤالهائی مینمودم و پاسخ آنها را میشنیدم.
تا اینکه بیشتر شب گذشت چون خواستم به خانه برگردم، بمن فرمود: که میروی یا همینجا میمانی؟ عرض کردم: قربانت گردم اگر بفرمائی بروم میروم و اگر بفرمائی بمانم میمانم.
آنگاه فرمود: که همینجا بخواب که دیر شده است، مردم به خواب رفتهاند. چون حضرت به اندرون رفتند، من به سجده افتادم و در سجده گفتم خداراشکر که حجت خدا و وارث علم انبیاء در میان برادران مؤمن با من انس گرفت.
هنوز در سجده بودم و شکر پروردگار میکردم که ناگاه متوجه شدم که امام تشریف آوردند. پس برخاستم و حضرت دستم را گرفت و فرمود:
ای احمد براستی که امیرالمؤمنین (علیه السلام) صعصه بن صوحان را در بیماریاش عیادت کرد. چون از بالین او برخاست فرمود:
ای صعصعه مبادا که بر برادران خود افتخار کنی که من تو را عیادت کردم، و از خدا بترس.
امام رضا (عليهالسلام) این را فرمود و به اندرون خانه تشریف برد.
📔 بحار الأنوار: ج٧۳، ص٢٩٢
#امام_رضا #داستان_بلند
🔰 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
#خواص_روغن_سیاه_دانه
مصرف روغن سیاه دانه در برنامه غذایی در کاهش قند خون، تعادل فشارخون، بهبود آرتروز و التهاب لثه مۆثر است و کلیه و مجاری ادرار را تصفیه میکند
🌿https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
غذای نونی😍😋
سینه مرغ یک عدد
جعفری یک قاشق غذاخوری
نمک وادویه به میزان لازم
تخم مرغ یک عدد
سیب زمینی کوچک دوعدد
پیاز یک عدد
𝐉𝐨𝐢https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
࿐჻❥⸙😋⸙❥჻࿐
🩺🌱درمان وسواس و استرس ترس در طب اسلامی
⚠️حاصل غلبه سودا ست
✅وسواس_فکری
👈🏻درمان غلبه_سودا
👈🏻فصد خون
👈🏻داروی افتیمون حداقل ۳ عدد
👈🏻روغن بنفشه_پایه_کنجد شبی دو قطره در هر بینی تا دو ماه
👈🏻هل دارچین گوشت شتر و کبوتر
👈🏻انار شیرین
👈🏻مویز ناشتا 21عدد
👈🏻انجیر و زیتون روزی هفت عدد
👈🏻داروی زبیب حداقل ۵ عدد
👈🏻اسفند دود کنید
👈🏻بوهای خوش مثل نرگس.یاس.گل محمدی
👈🏻داروی انفیه «سعوط کندش»
👈🏻ریختن گلاب روی بالشت وقت خواب
👈🏻روزانه ورزش همراه با تعریق داشته باشید
👈🏻از غذاهای طبع سرد بدون مصلحات پرهیز کنید
👈🏻هیچ وقت تنها نباشید حتی موقع خواب
👈🏻نگذارید فکرتان از افکار مثبت یا حل مسائل علمی و حفظیات خالی باشد؛ در غیر این صورت شیطان برای شما برنامه خواهد داشت.
👈🏻هر شب قبل از خواب ملاج سر را با روغن بادام_شیرین ماساژ بدید
👈🏻تمرین کنید که هر کاری را یك بار انجام دهید و در صورت تکرار برای خود جریمه قرار دهید
پرهیزات👇🏻
⛔️گوشت گاو
چای سیاه⛔️
⛔️قهوه
ترشی جات صنعتی⛔️
⛔️غذاهای سرد و خشك
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک عدد امید به زندگی ..😍😍
صبـحتون قشنــگ
. ࿐჻❥⸙💚⸙❥჻࿐
↝𝐉𝐨𝐢𝐧 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🔴 ﺷﺎﺀﻥ ﻧﺰﻭﻝ ﺁﻳﺎﺕ ﭘﻮﺷﺶ
ﺭﻭﺯﻯ ﺩﺭ ﻫﻮﺍﻯ ﮔﺮﻡ ﻣﺪﻳﻨﻪ، ﺯﻧﻰ ﺟﻮﺍﻥ ﻭ ﺯﻳﺒﺎ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻰ ﻛﻪ ﻃﺒﻖ ﻣﻌﻤﻮﻝ ﺭﻭﺳﺮﻯ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭘﺸﺖ ﮔﺮﺩﻥ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻪ ﻭ ﺩﻭﺭ ﮔﺮﺩﻥ ﻭ ﺑﻨﺎ ﮔﻮﺷﺶ ﭘﻴﺪﺍ ﺑﻮﺩ، ﺍﺯ ﻛﻮﭼﻪ ﻋﺒﻮﺭ ﻣﻰ ﻛﺮﺩ.
ﻣﺮﺩﻯ ﺍﺯ ﺍﺻﺤﺎﺏ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ (ﺹ) ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻣﻰ ﺁﻣﺪ. ﺁﻥ ﻣﻨﻈﺮﻩ ﺯﻳﺒﺎ ﺳﺨﺖ ﻧﻈﺮ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺟﻠﺐ ﻛﺮﺩ ﻭ ﭼﻨﺎﻥ ﻏﺮﻕ ﺗﻤﺎﺷﺎﻯ ﺁﻥ ﺯﻳﺒﺎ ﺷﺪ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺵ ﻭ ﺍﻃﺮﺍﻓﻴﺎﻧﺶ ﻏﺎﻓﻞ ﮔﺸﺖ ﻭ ﺟﻠﻮ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﻧﮕﺎﻩ ﻧﻤﻰ ﻛﺮﺩ.
ﺁﻥ ﺯﻥ ﻭﺍﺭﺩ ﻛﻮﭼﻪ ﺍﻯ ﺷﺪ ﻭ ﺟﻮﺍﻥ ﺑﺎ ﭼﺸﻢ ﺧﻮﺩ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻣﻰ ﻛﺮﺩ. ﻫﻤﺎﻧﻄﻮﺭ ﻛﻪ ﻣﻰ ﺭﻓﺖ، ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥ ﻳﺎ ﺷﻴﺸﻪ ﺍﻯ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺩﻳﻮﺍﺭ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺁﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺗﺶ ﺍﺻﺎﺑﺖ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺻﻮﺭﺗﺶ ﺭﺍ ﻣﺠﺮﻭﺡ ﺳﺎﺧﺖ، ﻭﻗﺘﻰ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﺁﻣﺪ ﻛﻪ ﺧﻮﻥ ﺍﺯ ﺳﺮ ﻭ ﺻﻮﺭﺗﺶ ﺟﺎﺭﻯ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ.
ﺑﺎ ﻫﻤﻴﻦ ﺣﺎﻝ ﺑﻪ ﺣﻀﻮﺭ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻛﺮﻡ ﺭﻓﺖ ﻭ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻋﺮﺽ ﺭﺳﺎﻧﺪ. ﺍﻳﻨﺠﺎ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺁﻳﻪ ﻣﺒﺎﺭﻛﻪ ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪ: ( (ﺍﻯ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ! ﺑﻪ ﻣﺆ ﻣﻨﺎﻥ ﺑﮕﻮ ﻛﻪ ﺩﻳﺪﻩ ﻫﺎﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﻓﺮﻭ ﮔﻴﺮﻧﺪ ﻭ ﻋﻮﺭﺗﻬﺎﺷﺎﻧﺮﺍ ﻧﮕﺎﻫﺪﺍﺭﻧﺪ؛ ﺯﻳﺮﺍ ﻛﻪ ﺁﻥ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﭘﺎﻛﻴﺰﻩ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ. ﺑﻪ ﺩﺭﺳﺘﻰ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ - ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ - ﺁﮔﺎﻩ ﺍﺳﺖ. ﻭ ﺑﻪ ﺯﻧﺎﻥ ﺑﺎﺍﻳﻤﺎﻥ ﻧﻴﺰ ﺑﮕﻮ ﻛﻪ ﺩﻳﺪﻩ ﻫﺎﺷﺎﻧﺮﺍ ﻓﺮﻭ ﮔﻴﺮﻧﺪ ﻭ ﻋﻮﺭﺗﻬﺎﺷﺎﻧﺮﺍ ﻧﮕﺎﻩ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﺯﻳﻮﺭ ﻭ ﺯﻳﻨﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ - ﻣﮕﺮ ﺁﻧﭽﻪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺁﺷﻜﺎﺭ ﺁﻣﺪ - ﻇﺎﻫﺮ ﻧﺴﺎﺯﻧﺪ ﻭ ﺑﺎﻳﺪ ﻛﻪ ﺭﻭﺳﺮﻳﻬﺎ ﻭ ﻣﻘﻨﻌﻪ ﻫﺎﺷﺎﻧﺮﺍ ﺑﺮ ﮔﺮﻳﺒﺎﻧﻬﺎﺷﺎﻥ ﻓﺮﻭ ﮔﺬﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﭘﻴﺮﺍﻳﻪ ﻫﺎﻯ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻇﺎﻫﺮ ﻧﺴﺎﺯﻧﺪ ﻣﮕﺮ ﺑﺮﺍﻯ ﺷﻮﻫﺮﺍﻧﺸﺎﻥ، ﻳﺎ ﭘﺪﺭﺍﻧﺸﺎﻥ، ﻳﺎ ﭘﺪﺭﺍﻥ ﺷﻮﻫﺮﺍﻧﺸﺎﻥ، ﻳﺎ ﭘﺴﺮﺍﻥ ﺧﻮﺍﻫﺮﺍﻧﺸﺎﻥ، ﻳﺎ ﺯﻧﺎﻧﺸﺎﻥ، ﻳﺎ ﻣﻤﻠﻮﻛﺎﻥ، ﻳﺎ ﺩﻳﻮﺍﻧﮕﺎﻥ ﻭ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺑﻠﻪ، ﻳﺎ ﻛﻮﺩﻛﺎﻥ ﻏﻴﺮ ﻣﻤﻴّﺰ) ) (۱)
۱-ﻣﺴﺌﻠﻪ ﺣﺠﺎﺏ، ﺻﺤﻔﻪ 138 - 137
داستان های استاد مرتضی مطهری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🌻بسم الله الرحمن الرحیم🌻
🌹پنجشنبه ست و روز مهربانی
❤️شاخه گلي بفرستيم
🌹براي تموم کسانیكه نيستند
❤️کسانی که یه روز عاشقشون بودیم
🌹و الان دلمون فقط خوش است
❤️به دعاهاشون که هنوزكارگشاست
🌹يادشون باماست
❤️دلمون خيلي وقتا هواشونو ميكنه
🌹امادیدارشون میفته به قیامت
❤️شاخه گلی به زیبایی یک فاتحه
🔖فرج امام زمان(عج):صلوات
🌸اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
وقت هایی که بچه هایش تب می کردند
تا صبح بیدار می ماند و با دستمال خیس
پاشویه شون می کرد.
با بچه هایش نماز میخواند
و بعد از نماز رو به آن ها می کرد
و می گفت :
اولین دعاهایتان شهادت من باشد.
#شهید_روح_الله_سلطانی
🌹🍃https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1🌹🍃🌹🍃
شلمچهـ💔
رفیــــق💕
تاحالاشلمچـهرفتی!؟
اگهرفتیبراچنددقیقهبہیادش
بیارُتوذهنتتصـورشکن...
اگههمنرفتیمنالانبهتمیگم
شلمچهکجاست!
شلمچهیہجایخیـلیبزرگهولیتا
چشمکارمیکنهپـرازخاک...
شلمچهجاییکهحدود50هزار
نفر،تواینخاکوزمینشهیدشدند...💔
شلمچهجاییکهبویچادرخاکی
حضرتزهراسلاماللهعلیهارومیده...💔
شلمچهجاییکهحضرتآقا
گفتن:قطعهایازبهشت...
توشلمچهنسیمباعطـرسیبمیوزه!
آخهنسیمشلمچهازکربـلامیاد...
حاجحسینیکتـاتعریفمیکرد...
یهخواهرنشستهبودروهمین
خاکایشلمچـه!
خاکاروکنارزد،کنارزد،کنارزد...
رسیدبهیهجمجمه!!😭
استخوناوجمجمههاوپلاکاو
سربنداوقمقمهها...
همهروازاینجاخارجکردن...
پسخـونشهیدکجاست؟!
خونشونقاطیهمینخاکاست!😞
خونشونروچـادراست...
تاحالاباخودتفکـرکردیچندتاجـوون!
دامادیااصلاچندتا«دارونداریهمامانبابا»
زیراینخاکاست!؟💔
خونچندتاشونقاطیاینخاکاست؟
یکی؟دوتا؟صدتا؟هزارتا؟
دوهزارتا؟!دههزارتا؟
آیدخترخانممذهبی!
آیآقاپسرمذهبی!
حواستبہفضایمجازیهست!؟☝
حواستهستبہنحوهحرفزدنت؟!
حواستهستبہلفظهای
خودمونیکهگاهیوقتابہکارمیبریم!؟😔
حواستهستبہآشوببپاکردن
تودلمخاطبت؟!😣
دخترخانم...
حواستهستبہعکسپرعشوه
چادری(!) پروفایلت؟!
آقاپسر...
حواستهستبہعکسباژست
هایمختلفت؟!
نکنہگولبخوریم!
نکنهتوجیهکنیم!
نکنهحالاشهیدیکهسیسالپیش
رفتوگفتبخاطرنسلوخاکمون...
شهیدیکهگفتزندگیموفدای
آیندگانودینممیکنم...
حالاخیرهشدهباشهبہچشماتوبگه...
قرارمونایننبوداخوی!😞
قرارمونایننبودخواهـر!😞
[ بذاریدیهچیزیُتولفافهبگم!
ازخودیضربهخوردنخیلیبده!
توخودیای...
ازخودشونی...
آخهاگهاوناتوروازخودشون
نمیدونستنکهنمیرفتنبخاطر
توییکههنوزاونزمانبدنیاهم
نیومدهبودییاتوقنداقبودی
بجنگنکه!!!!!
میفهمیچیمیگم...؟ ]
عاشق،معشوقُدعوتمیکنهیا
معشوقعاشقُ؟!
عاشقمعشـوقُ!
اونروزیکهدیدیراهیشلمچهای...
بدونشهدارسماازتدعوتکردن...
گفتنبیامادلمونواسهبیقراریاتتنگ شده...
مراقبدلهامونباشیم!
فضایمجازیهممیتواند؛
سکویپروازباشد؛
وهممردابشیطان...😣
وَبِالنَّجْمِهُمْمُهْتَدونْ
بااینستارهها(شهدا)میتوانراه
راپیداکرد❤
کافیهخودتوبهشوننزدیککنی....💕
#دلنوشته
#دلتنگی
#شلمچه
🌹🍃https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1🌹🍃🌹🍃🌹🍃