tasnim group 09140043816.mp3
12.06M
🌙یه شَبِ صَحنِ گوهَرشاد به هَمه ی دُنیا می اَرزه... ✨ 🕌تواشیح بابُ الجَواد 🎧همخوانی بسیار زیبا(فارسی-عربی) 💐ویژه ولادت حضرت امام رضا علیه السلام💫 💠گروه تواشیح بین المللی تسنیم💠 ⭕️مشاهده آثار گروه: 📲 @tasnim_esf
#امام_رضا
❣رهبر معظم انقلاب
🌹🍃درس امام رضا علیهالسلام به همهی ما این است که ای مسلمان! از مبارزه خسته نشو. نخواب چون دشمن همیشه بیدار است و در شکلهای مختلف و در لباسها و نقابهای گوناگون و با آرایشهای رنگارنگ ظاهر میشود؛ چشم تیزی داشته باشید، دشمن را بشناسید و راه مبارزهی با دشمن را بلد بشوید و مثل علیبنموسیالرضا از اول تا آخر مبارزه را ادامه بدهید.
۱۳۶۳/۰۹/۰۳
#امام_رضا
#ولادت_امام_رضا(علیهالسلام)
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🦋🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️لحظهی تماشایی ورود حاج قاسم به داخل ضریح مطهر🌹🍃
❤️دههی کرامت و میلاد امام رضا(علیهالسلام) مبارک🌹🍃
#امام_رضا
#شهید_حاجقاسم_سلیمانی
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🦋🦋🦋
🖤
❣رهبر معظم انقلاب:
✅درس امام رضا (علیهالسلام) به همهی ما این است که ای مسلمان! از مبارزه خسته نشو. نخواب چون دشمن همیشه بیدار است و در شکلهای مختلف و در لباسها و نقابهای گوناگون و با آرایشهای رنگارنگ ظاهر میشود؛ چشم تیزی داشته باشید، دشمن را بشناسید و راه مبارزهی با دشمن را بلد بشوید و مثل علیبنموسیالرضا (علیهالسلام) از اول تا آخر مبارزه را ادامه بدهید.
۱۳۶۳/۰۹/۰۳
#امام_رضا
#شهادت_امام_رضا
#همه_خادم_الرضاییم
(◕ᴗ◕✿)_________🍃🌹
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🖤
🏴ضربتی از غم
▫️ حضرت آیتالله خامنهای: «وضع علاقهی مردم نسبت به اهلبیت در دوران امام رضا علیه السلام خیلی بالا بوده. منتها متأسّفانه با حادثهی شهادت قطع شد، و دوران غم اهلبیت از دوران امام جواد (علیهالسلام) به بعد شروع میشود.
۱۳۶۵/۰۴/۲۸
حضرت امام جواد (علیه السلام) نیز در نوجوانی به رهبری امت اسلام منصوب شد و در سالهایی کوتاه، جهادی فشرده، با دشمن خدا کرد.»
۱۳۵۹/۰۷/۱۸
#امام_رضا
#شهادت_امام_رضا
#همه_خادم_الرضاییم
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥دوربین مخفی: اتفاق عجیب تو حرم امام رضا
🔺واکنشهای جالب مردم به اولین دوربین مخفی تو حرم!
#امام_رضا
#شهادت_امام_رضا
#همه_خادم_الرضاییم
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
💢🔴💢
🔴 امشب راس ساعت ۹شب همزمان با کل کشور از حرم #امام_رضا سوره ی #یاسین خوانده میشود .
🔸هر کجا هستید همه با هم همنوا شوید ، اهل بیت رو واسطه قرار دهید وبرای سلامتی کل مردم ایران #سوره_یاسین خوانده شود .
🔸هدف از خواندن رفع مشکلات ومصیبتها وگرفتاریهای کل مردم ایران می باشد تا دوباره ارامش به کشور باز گردد ..
"التماس دعا"
(◕ᴗ◕✿)_________🍃🌹
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🌷ساقی امشب راحت جان می دهد
هر چه خواهی از کرم آن میدهد🌷
🌷گردش چرخ فلک بر کام ماست
حاجتت شاه خراسان می دهد🌷
میلاد شمس الشموس، امام علی بن موسی الرضا(ع) مبارک🎊
#میلاد_امام_رضا علیه السلام
#دهه_کرامت
#امام_رضا
__________«🎉__________
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
💐💐💐💐💐💐💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌠☫﷽☫🌠
🌺نقاره زنی شب میلاد #امام_رضا علیه السلام در حرم مطهر رضوی
#میلاد_امام_رضا #دهه_کرامت
╲\╭┓
╭🌺🍂🍃
🇮🇷 ╲\╭┓
╭🌺🍂🍃
┗╯\╲━━━━━━━━
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🔴 فضیلت عجیب زیارت امام رضا علیهالسلام
🌺 شهید دستغیب در کتاب داستانهای شگفت انگیز نقل می کند:
🔹 حیدر آقا تهرانی گفت: در چند سال قبل، روزی در رواق مطهر حضرت رضا علیه السلام مشرف بودم پیرمردی را که از پیری خمیده و موی سر و صورتش سفید و ابروهایش بر چشمانش ریخته بود - دیدم؛ حضور قلب و خشوعش مرا متوجه او ساخت.
وقتی که خواست حرکت کند دیدم از حرکت کردن عاجز است؛ او را در بلند شدن یاری کردم؛ آدرس منزلش را پرسیدم تا او را به منزلش رسانم؛ گفت:
حجره ام در مدرسه خیرات خان است او را تا منزل همراهی کردم و سخت مورد علاقه ام شد؛ به طوری که همه روزه می رفتم و او را در کارهایش یاری می کردم نام و محل و حالاتش را پرسیدم.
گفت: نامم ابراهیم و از اهل عراقم و زبان فارسی را هم خوب می دانم؛ ضمن بیان حالاتش گفت: من از سن جوانی تا حال هر سال برای زیارت قبر حضرت رضا علیه السلام مشرف می شوم و مدتی توقف کرده، باز به عراق بر می گردم؛
در سن جوانی که هنوز اتومبیل نبود دو مرتبه، پیاده مشرف شده ام؛ در مرتبه اول سه نفر جوان، که با من هم سن و رفاقت ایمانی بین ما بود و سخت به یکدیگر علاقه داشتیم؛مرا تا یک فرسخی مشایعت کردند و از مفارقت من و این که نمی توانستند با من مشرف شوند، سخت افسرده و نگران بودند؛ هنگام وداع با من می گریستند و گفتند: تو جوانی و سفر اول پیاده و به زحمت می روی؛ البته مورد نظر واقع می شوی؛ حاجت ما از تو این است که از طرف ما سه نفر هم سلامی تقدیم امام علیه السلام نموده،در آن محل شریف، یادی هم از ما بنما.
پس آنها را وداع نموده،به سمت مشهد حرکت کردم. پس از ورود به مشهد مقدس با همان حالت خستگی و ناراحتی به حرم مطهر مشرف شدم. پس از زیارت، در گوشه ای از حرم، و حالت بیخودی و بی خبری به من عارض شد؛ در آن حالت دیدم حضرت رضا علیه السلام به دست مبارکش رقعه های بیشماری بود که به تمام زوار، از مرد و زن، حتی به بچه ها هم رقعه ای می داد؛ چون به من رسیدند، چهار رقعه به من مرحمت فرمود: پرسیدم چه شده است که به من چهار رقعه دادید؟
فرمود: یکی از برای خودت و سه تای دیگر برای سه رفیقت؛عرض کردم این کار، مناسب حضرتت نیست خوب است به دیگری امر فرمائید تا این رقعه ها را تقسیم کند.
حضرت فرمود: این جمعیت همه به امید من آمده اند و خودم باید به آنها برسم. پس از آن یکی از رقعه ها را گشودم دیدم چهار جمله در آن نوشته شده بود:
🔴 برائة من النار و امان من الحساب و دخول فی الجنة و انا بن رسول الله صلی الله علیه و آله
🔵 خلاصی از آتش جهنم و ایمنی از حساب و داخل شدن در بهشت منم فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله
📚 داستانهای شگفت انگیز ص ۱۶۵
🌕 ۲۳ ذیقعده روز مخصوص زیارتی #امام_رضا علیه السلام
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
.
🍃 غريب نوازى ثامن الحجج (ع)
شيخ على نامى كه از مردان شايسته و پارسا بود در معيّت حاج شيخ مهدى نجفى عازم زيارت آقا على بن موسى الرضا عليه السلام مىشود.
شيخ على كه كفيل خدمت و امين خرج شيخ مهدى و از ملازمان او بود مى گويد:
ما از شهر بغداد خارج شديم. من بيش از نيم درهم با خود نداشتم.
وقتى وارد مشهد شديم و مدّت زمانى در آنجا مانديم چيزى براى خرجى ما باقى نماند و كسى را هم نمىشناختيم كه از او پولى بعنوان قرض بگيريم.
به همراهانى كه مهمان شيخ مهدى بودند گفتم: امشب چيزى براى خوردن نيست. آنها هم هر كدام از پى كار خود رفتند.
ما وارد روضه مطهّر امام هشتم عليه السلام شديم و نماز خوانديم و زيارت كرديم. ديدم يك نفر پهلوى شيخ مهدى ايستاده و شيخ هم دست به دعا برداشته است.
آن مرد كيسهاى در ميان دست شيخ گذاشت. شيخ اشاره كرد كه شايد اشتباهى كيسه را در دست وى گذاشته است.
امّا آن مرد رو به شيخ نمود و گفت:
مگر نمىدانى براى هر امامى مظهرى
است؟ و براستى امام رضا عليه السلام كفيل حال غريبان است!
آنگاه اشاره به كيسه نمود وگفت: اين از جانب امام رضا عليه السلام است. بعد هم رفت.
مهدى شگفت زده شد. آنگاه به من نگاهى كرد وگفت: بيا كيسه را بگير.
من كيسه را از دست شيخ گرفتم، به بازار رفتم براى مهمانان، غذا و ميوه خريدارى كردم.
مهمانان وقتى طعامها را ديدند گفتند: تو كه سر شب ما را نااميد كردى. اكنون مىبينيم غذاى ما از هر شب بهتر و بيشتر است.
داستان شيخ و مردى كه كيسه اهدايى را داده بود را براى آنها بازگو نمودم. در ميان كيسه سيصد اشرفى بود.
📔 دارالسّلام نورى: ج۲، ص۲۵۸
#امام_رضا #داستان_بلند
🔰https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
.
🌩️ نزول عذاب
محمد بن سنان گوید: نزد امام رضا (علیه السلام) بودم، به من فرمود:
ای محمد، در زمان بنی اسرائیل چهار نفر مؤمن بودند، یکی از آنها نزد سه نفر دیگر رفت که در خانۀ یکی از آنها برای مناظره میان خودشان گرد آمده بودند.
در خانه را کوبید، پس غلام خارج شد و از او پرسید آقایت کجا است؟ گفت در خانه نیست.
آن مرد برگشت و غلام نیز نزد آقای خودش بدرون خانه رفت.
آقایش از او پرسید که بود که در را کوبید؟ گفت فلانی و من در پاسخش گفتم که شما در خانه نیستید.
آقایش خاموش شد و غلام خود را در برابر این کار ملامت و سرزنش نکرد و هیچکدام از آن سه نفر هم از برگشتن آن مؤمن از در خانه غمگین نشدند و به گفتگوئی که داشتند باز روی آوردند.
چون فردا صبح شد، آن مؤمن به قصد دیدار آنها بیرون رفت و به آنها رسید در حالیکه با هم بیرون آمده بودند تا به کشتزاری که یکی از آنها داشت بروند.
پس به آنها سلام کرد و به آنها گفت: من هم با شما بیایم؟ گفتند آری و از آن مرد راجع به کار دیروز عذرخواهی کردند و آن مرد محتاج و ضعیف الحال بود.
در بین راه ابری بر آنها سایه افکند گمان کردند که دنبالش باران است و شتافتد که زودتر به مقصد برسند.
چون آن ابر بالای سرشان استوار گردید، ناگاه از میان ابر یک منادی ندا کرد: ای آتش اینان را بگیر و منم جبرئیل فرستادۀ خدا.
پس آتشی از میان ابر برخاست و آن سه نفر را گرفت و آن مؤمن وحشتزده به جا ماند و در شگفت بود از آنچه بر سر همراهانش فرود آمد،
و سبب آنرا نمیدانست تا اینکه به شهر برگشت و یوشع بن نون وصی موسی (علیه السلام) را ملاقات کرد و آنچه را که دیده و شنیده بود به او خبر داد
یوشع فرمود: آیا نمیدانی که خداوند بر آنها خشم کرد بعد از آنکه از آنها خشنود بود و این خشم برای کاری بود که دربارۀ تو انجام دادند.
پرسید: با من چه کار کردند؟
یوشع کار آنها را به او باز گفت.
او گفت من آنها را حلال کردم و از آنها در گذشتم.
فرمود: اگر این (حلال کردن) پیش از نزول عذاب بود فایده میداد. اما اکنون سودی ندارد و شاید بعد از این برای آنها سودمند افتد.
📔 الکافي: ج٢، ص٣۶۴
#امام_رضا #داستان_بلند
🔰 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
.
💠 افتخار به همنشینی با امام
احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی نقل کرده است: من و صفوان بن یحیی و محمد بن سنان و عبدالله بن مغیرة با عبدالله بن جندب، همه محضر امام رضا (علیه السلام) وارد شدیم و ساعتی در خدمت آن حضرت نشستیم.
چون برخاستیم آن حضرت مرا فرمود: ای احمد تو بنشین. پس نشستم و شروع کرد با من سخن گفتن. من نیز سؤالهائی مینمودم و پاسخ آنها را میشنیدم.
تا اینکه بیشتر شب گذشت چون خواستم به خانه برگردم، بمن فرمود: که میروی یا همینجا میمانی؟ عرض کردم: قربانت گردم اگر بفرمائی بروم میروم و اگر بفرمائی بمانم میمانم.
آنگاه فرمود: که همینجا بخواب که دیر شده است، مردم به خواب رفتهاند. چون حضرت به اندرون رفتند، من به سجده افتادم و در سجده گفتم خداراشکر که حجت خدا و وارث علم انبیاء در میان برادران مؤمن با من انس گرفت.
هنوز در سجده بودم و شکر پروردگار میکردم که ناگاه متوجه شدم که امام تشریف آوردند. پس برخاستم و حضرت دستم را گرفت و فرمود:
ای احمد براستی که امیرالمؤمنین (علیه السلام) صعصه بن صوحان را در بیماریاش عیادت کرد. چون از بالین او برخاست فرمود:
ای صعصعه مبادا که بر برادران خود افتخار کنی که من تو را عیادت کردم، و از خدا بترس.
امام رضا (عليهالسلام) این را فرمود و به اندرون خانه تشریف برد.
📔 بحار الأنوار: ج٧۳، ص٢٩٢
#امام_رضا #داستان_بلند
🔰 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
.
🔰 زمانه، دو روز است!
برقی از پدرش و او از حسین، پسر امام کاظم علیه السلام نقل کرده است:
ما، جوانانی از بنی هاشم، نزد امام رضا علیه السلام رفته بودیم.
در این هنگام، جعفربن عُمر علوی با لباسی ژنده از کنار ما گذشت.
ما به قیافه و شکل او خندیدیم.
امام رضا علیه السلام فرمود: به زودی او را ثروتمند و با پیروان زیادی خواهید دید.
تا این که کم تر از یک ماه جعفر فرمانروای مدینه شد.
روزی از کنار ما میگذشت؛ در حالی که بزرگان و غلامان با او همراه بودند.
⭕ امیرالمؤمنین على عليهالسلام: زمانه، دو روز است: روزى با توست و ديگر روز بر تو. اگر با تو بود، سرمست مشو و اگر بر تو بود، دلگير نشو. (مطالب السؤول: ص۵۷)
📔 بحار الأنوار، ج ۴۹، ص ۳۳
#امام_رضا #داستان_کوتاه
🔰 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
.
💰 مزد نامعین
آن روز را سلیمان بن جعفر و امام رضا عليهالسلام به دنبال کاری باهم بیرون رفته بودند، غروب آفتاب شد و سلیمان خواست به منزل خویش برود، علی بن موسی الرضا به او فرمود: بیا به خانه ما و امشب با ما باش؛ اطاعت کرد و به اتفاق امام به خانه رفتند.
امام، غلامان خود را دید که مشغول گلکاری بودند. ضمنا چشم امام به یک نفر بیگانه افتاد که او هم با آنان مشغول گلکاری بود، پرسید : این کیست؟
غلامان گفتند: این را ما امروز اجیر گرفتهایم تا با ما کمک کند.
- بسیار خوب چقدر مزد برایش تعیین کردهاید؟
- یک چیزی بالاخره خواهیم داد و او را راضی خواهیم کرد.
آثار ناراحتی و خشم در امام رضا پدید آمد و رو آورد به طرف غلامان تا آنها را تأدیب کند.
سلیمان جعفری جلو آمد و عرض کرد: چرا خودتان را ناراحت میکنید؟
امام فرمود : من مکرر دستور دادهام که تا کاری را طی نکنید و مزد آن را معین نکنید، هرگز کسی را بکار نگمارید ، اول اجرت و مزد طرف را تعیین کنید بعد از او کار بکشید.
اگر مزد و اجرت کار را معین کنید، آخر کار هم، میتوانید چیزی علاوه به او بدهید.
البته او هم که ببیند شما بیش از اندازهای که معین شده به او میدهید، از شما ممنون و متشکر میشود، و شما را دوست میدارد، و علاقه بین شما و او محکمتر میشود.
اگر هم فقط به همان اندازه، که قرار گذاشتهاید، اکتفا کنید شخص از شما ناراضی نخواهد بود.
ولی اگر تعیین مزد نکنید و کسی را به کار بگمارید، آخر کار هراندازه که به او بدهید بازگمان نمیبرد که شما به او محبت کردهاید، بلکه میپندارد شما از مزدش کمتر به او دادهاید.
📔 بحار الأنوار: ج١٢، ص٣١
#امام_رضا #داستان_بلند
🔰 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
.
🔰 زمانه، دو روز است!
برقی از پدرش و او از حسین، پسر امام کاظم علیه السلام نقل کرده است:
ما، جوانانی از بنی هاشم، نزد امام رضا علیه السلام رفته بودیم.
در این هنگام، جعفربن عُمر علوی با لباسی ژنده از کنار ما گذشت.
ما به قیافه و شکل او خندیدیم.
امام رضا علیه السلام فرمود: به زودی او را ثروتمند و با پیروان زیادی خواهید دید.
تا این که کم تر از یک ماه جعفر فرمانروای مدینه شد.
روزی از کنار ما میگذشت؛ در حالی که بزرگان و غلامان با او همراه بودند.
⭕ امیرالمؤمنین على عليهالسلام: زمانه، دو روز است: روزى با توست و ديگر روز بر تو. اگر با تو بود، سرمست مشو و اگر بر تو بود، دلگير نشو. (مطالب السؤول: ص۵۷)
📔 بحار الأنوار، ج ۴۹، ص ۳۳
#امام_رضا #داستان_کوتاه
.
🔸 ولایتعهدی
محمّد بن زید میگوید: در آن زمانی که حضرت رضا ولیعهد مأمون بود، روزی در خدمت ایشان بودم.
مردی از خوارج که در دست کاردی مسموم داشت وارد شد. او به دوستان خود گفته بود: میروم پیش این کسی که مدعی است پسر پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم است و ولایتعهد مأمون شده ببینم چه دلیلی برای این کار خود دارد.
اگر دلیل قانع کننده ای داشت قبول میکنم، وگرنه مردم را از دستش آسوده مینمایم.
آن مرد وارد شد. حضرت رضا علیه السّلام به او فرمود: جواب سؤالت را میدهم، مشروط بر اینکه یک شرط را بپذیری. گفت: چه شرطی؟
فرمود: به شرط اینکه اگر جواب سؤالت را دادم و قانع شدی، کاردی را که در آستین پنهان کرده ای بشکنی و دور بیندازی.
مرد خارجی مذهب متحیر ماند و کارد را خارج نموده و دسته اش را شکست.
آنگاه پرسید: چرا ولایتعهدی این ستمگر را پذیرفتی با اینکه آنها را کافر میدانی؟ شما پسر پیامبری! چه چیز شما را بر این کار واداشت؟
فرمود: بگو ببینم؛ اینها در نظر تو کافرند یا عزیز مصر و اطرافیانش؟ مگر اینها به وحدانیت خدا قائل نیستند، با اینکه آنها نه خدا را میشناختند و نه موحد بودند؟
یوسف پسر یعقوب پیغمبر که پدرش نیز پیامبر بود، به عزیز مصر که کافر بود گفت: مرا وزیر دارایی خود قرار ده که مردی وارد و امین هستم و با فرعونها نشست و برخاست میکرد.
من از اولاد پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم هستم. مرا به این کار مجبور کرد و به زور مرا وادار کرد. چرا کار مرا نمی پسندی و از من خوشت نمی آید؟
مرد خارجی گفت: ایرادی بر شما نیست. من گواهی میدهم که شما پسر پیامبری و راست میگویی.
📔 بحارالانوار، ج۴۹، ص۵۶
#امام_رضا #داستان_کوتاه
🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕌 زیارت #امام_رضا و توبه شاهرخ ضرغام . . .
گفتم شراب وصل به " اوباش" میدهند؟
با خنده گفت: بندهی "او" باش، میدهند..!
به روایت: قاسم صادقی، همرزم شهید
.
🔘 موی پیامبر
مردی از اولاد انصار یک جعبه نقره ای که قفل داشت خدمت حضرت رضا علیه السّلام آورده گفت: کسی مثل چنین هدیه ای برای شما نیاورده.
درب آن را گشود و هفت دانه مو بیرون آورد و گفت: این موی پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم است.
حضرت رضا علیه السّلام چهار دانه آن را جدا کرده فرمود: اینها موی پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله و سلم است.
آن مرد به ظاهر قبول کرد، ولی در باطن قبول نداشت. حضرت رضا علیه السّلام او را از این تردید خارج کرد.
سه دانه موی باقیمانده را که روی آتش گذاشت، آتش گرفت و سوخت، ولی آن چهار دانه موی دیگر را که بر آتش گذاشت، مثل طلا درخشید.
📔 بحارالانوار، ج۴۹، ص۶۰
#امام_رضا #داستان_کوتاه
🔰
.
💠 ختم قرآن
از ابراهیم بن عباس شنیدم که میگفت: هر چه از حضرت رضا علیه السّلام میپرسیدند، میدانست.
کسی راجع به تاریخ گذشته تا آن روز، از حضرت رضا علیه السّلام واردتر نبود. مأمون او را با سؤالهایی در هر مورد آزمایش میکرد.
حضرت جواب آنها را میداد و در تمام سخنها و جوابها و مثالهایی که میآورد، از قرآن استفاده میکرد.
هر سه روز یک مرتبه قرآن را ختم میکرد و میفرمود: اگر بخواهم در کمتر از سه روز ختم کنم میتوانم، ولی به هر آیه ای که میرسم، در آن دقت میکنم که درباره چه چیز و چه زمانی نازل شده. به همین جهت در هر سه روز یک مرتبه ختم میکنم.
📔 عیون اخبارالرضا (ع): ج۲، ص۱۸۰
#امام_رضا #داستان_کوتاه
🔰