eitaa logo
مَه گُل
668 دنبال‌کننده
11.2هزار عکس
3.6هزار ویدیو
103 فایل
❤پاتوق دختران فرهیخته❤👧حرفهای نگفتنی نوجوانی و جوانی😄💅هنر و خلاقیت💇 📑اخبار دخترونه و...🎀 📣گل دخترا😍کانال رو به دوستانتون معرفی کنید @Mahgol31 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحيم 🌷 تفسیر آیه به آیه قرآن 🌷 از ابتدا تا انتهای قرآن 🌷 تفسیر_یک_دقیقه_ای_قرآن 💬مالک یوم الدین(4) 🗯 ترجمه: مالک روز جزاست 🌷 در تفسیر آیات قبلی گفتیم اسم و صفاتی دارد اسم خداوند است و از جمله صفاتی که در این سوره تا کنون خواندیم الرحمن، الرحیم و رب است و چهارمین صفتی که به خداوند در سوره نسبت داده شده مالک است. خداوند مالک زمین و آسمان ها و دنیا و آخرت است در این آیه می فرماید خداوند مالک یوم الدین است یعنی مالک روز قیامت است 🌷 چرا و آخرت را با واژه یعنی روز یاد می کند؟ چون وقتی می شود همه چیز معلوم و و آشکار می شود در روز قیامت مشخص می شود چه کسی روسفید است و چه کسی روسیاه است و همه چیز از خوب و بد و زشت و زیبا روشن می شود.اما مثل شب و ظلمانی است. 🌷 چرا در این آیه می فرماید روز دین است؟ زیرا در آن روز فقط حرف اول و آخر می زند و ملاک خوب و بدی فقط دین است و کسانی که به دستورات دین عمل کردند خواهند شد و روز دین روز جزای اعمال انسان هاست. 🌷🌷 پیام های آیه4سوره حمد: 🌷 حرف اول و آخر را در قیامت دین خواهد زد. 🌷 روز دین یعنی روز قیامت یعنی روز جزای اعمال انسان هاست. 🌷 مالک روز قیامت خداست همان خدایی که الرحمن الرحیم و رب العالمین است. مه گل پاتوق دختران فرهیخته https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1 🦋🦋🦋
✍️ 💠 نگاهش روی صورتم می‌گشت و باید تکلیف این زن روشن می‌شد که باز از پاسخ سوالم طفره رفت :«تو اینو از کجا می‌شناختی؟» دیگر رنگ شیطنت از صورتش رفته بود، به انتظار پاسخی چشمش به دهانم مانده و تمام خاطرات خانه بسمه و ابوجعده روی سرم خراب شده بود که صدایم شکست :«شبی که سعد می‌خواست بره ، برا اینکه فرار نکنم منو فرستاد خونه اینا!» 💠 بی‌غیرتی سعد دلش را از جا کَند، می‌ترسید در آن خانه بلایی سرم آمده باشد که نگاهش از پا درآمد و من می‌خواستم خیالش را تخت کنم که (علیهاالسلام) را به شهادت گرفتم :«همون لحظه که وارد اون خونه شدم، این زن منو برد ، فکر می‌کرد وهابی‌ام. می‌خواستن با بهم زدن مجلس، تحریک‌شون کنن و همه رو بکشن!» که به یاد نگاه مهربان و نجیب مصطفی دلم لرزید و دوباره اشکم چکید :«ولی همین آقا و یه عده دیگه از مدافعای و حرم نذاشتن و منو نجات دادن!» 💠 می‌دید اسم مصطفی را با چه حسرتی زمزمه می‌کنم و هنوز خیالش پیِ خیانت سعد مانده و نام ترکیه برایش اسم رمز بود که بدون خطا به هدف زد :«می‌خواست به ملحق بشه که عملگی ترکیه و آمریکا رو بکنه؟» به نشانه تأیید پلکی زدم و ابوالفضل از همین حرف‌ها خطری حس کرده بود که دستم را گرفت، با قدرت بلندم کرد و خیره در نگاهم هشدار داد :«همونجور که تو اونو شناختی، اونا هم هر جا تو رو ببینن، میشناسن، باید برگردی !» 💠 از قاطعیت کلامش ترسیدم، تکه‌ای از جانم در اینجا جا مانده و او بی‌توجه به اضطراب چشمانم حکمش را صادر کرد :«خودم می‌رسونمت فرودگاه، با همین پرواز برمی‌گردی و میری خونه دایی تا من مأموریتم تموم شه و برگردم!» حرارت غمی کهنه زیر خاکستر صدایش پیدا بود که داغ مصطفی گوشه قلبم پنهان شد و پرسیدم :«چرا خونه خودمون نرم؟» 💠 بغضش را پشت لبخندی پنهان کرد و ناشیانه بهانه تراشید :«بریم بیرون، اینجا هواش خوب نیست، رنگت پریده!» و رنگ من از خبری که برایش اینهمه مقدمه‌چینی می‌کرد پریده بود که مستقیم نگاهش کردم و محکم پرسیدم :«چی شده داداش؟» سرش را چرخاند، می‌خواست از چشمانم فرار کند، دنبال کمکی می‌گشت و در این غربت کسی نبود که دوباره با نگاهش به چشمان پریشانم پناه آورد و آهسته خبر داد :«هفت ماه پیش کنار اتوبوس زائرای ایرانی تو بمبگذاری کردن، چند نفر شدن.» 💠 مقابل چشمانم نفس‌نفس می‌زد، کلماتش را می‌شمردم بلکه این جان به لب رسیده به تنم برگردد و کلام آخر او جانم را در جا گرفت :«مامان بابا تو اون اتوبوس بودن...» دیگر نشنیدم چه می‌گوید، هر دو دستم را روی سرم گرفتم و اختیار ساقم با خودم نبود که قامتم ازکمر شکست و روی زمین زانو زدم. باورم نمی‌شد پدر و مادرم از دستم رفته باشند که به گلویم التماس می‌کردم بلکه با ضجه‌ای راحتم کند و دیگر نفسی برای ضجه نمانده بود که به‌جای نفس، قلبم از گلو بالا می‌آمد. 💠 ابوالفضل خم شده بود تا از روی زمین بلندم کند و من مقابل پایش با انگشتان دستم به زمین چنگ می‌زدم، صورت مهربان پدر و مادرم در آینه چشمانم می‌درخشید و هنوز دست و پاهای بریده امروز مقابل چشمم بود و نمی‌دانستم بدن آن‌ها چند تکه شده که دیگر از اعماق جانم جیغ کشیدم. در آغوش ابوالفضل بال‌بال می‌زدم که فرصت جبران بی‌وفایی‌هایم از دستم رفته و دیدار پدر و مادرم به رفته بود. 💠 اینبار نه حرم حضرت سکینه (علیهاالسلام)، نه چهارراه ، نه بیمارستان که آتش تکفیری‌ها به دامن خودم افتاده و تا مغز استخوانم را می‌سوزاند و به جای پرواز به سمت تهران، در همان بیمارستان تا صبح زیر سِرُم رفتم. ابوالفضل با همکارانش تماس گرفت تا پیشم بماند و به مقرّشان برنگشت، فرصتی پیش آمده بود تا پس از چند ماه با هم برای پدر و مادر شهیدمان عزاداری کنیم و نمی‌خواست خونابه غم از گلویش بیرون بریزد که بین گریه به رویم می‌خندید و شیطنت می‌کرد :«من جواب رو چی بدم؟ نمیگه تو اومدی اینجا آموزش نیروهای یا پرستاری خواهرت؟» 💠 و من شرمنده پدر و مادرم بودم که دیگر زنده نبودند تا به دست و پایشان بیفتم بلکه مرا ببخشند و از این حسرت و دلتنگی فقط گریه می‌کردم. چشمانش را از صورتم می‌گرداند تا اشکش را نبینم و دلش می‌خواست فقط خنده‌هایش برای من باشد که دوباره سر به سرم گذاشت :«این بنده خدا راضی نبود تو بری ایران، بلیطت سوخت!» 💠 و همان دیشب از نقش نگاهم، احساسم را خوانده و حالا می‌خواست زیر پایم را بکشد که بی‌پرده پرسید :«فکر کنم خودتم راضی نیستی برگردی، درسته؟»... ⁦(◕ᴗ◕✿)⁩⁦_________🍃🌹 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🌿 آیت‌الله (ره) : سعی کنید پایتان را از ڪشتی حضرت علیه‌السلام بیرون نگذارید و دائمــاً به امری از امور دستگاه علیه‌السلام مشغول باشید تا بواسطه آن از همه شیعیـان دستگیری شود والا حسـاب و ڪتـاب آن طـرف، دقیق‌تر از این حـرف‌هاست. ⚘🌿⚘🌿⚘🌿⚘🌿⚘🌿⚘ https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🌸🌸🌸🌸🌸 ✨ حکمتی از نهج‌البلاغه حضرت علی«ع» 📖 موضوع: «راه شادکردن دیگران» (اخلاق خانواده) ▫▫▫ ⭕امام علیه‌السلام فرمودند : ⬅ ! خانواده ات را فرمان ده كه در به دست آوردن بزرگوارى، و ها در رفع نياز خفتگان بكوشند. ⬅سوگند به كه تمام صداها را مى شنود ! هر كَس دلى را كند، خداوند از آن شادى لطفى براى او قرار دهد ، كه به هنگام چون آب زلالى بر او باريدن گرفته و مصيبت را بزدايد چنان كه شتر غريبه را از دور سازند. ▫▫▫ ‼ نکات : ✅ امام«ع» در ، را چنين تنظيم مى‌فرمايد ✔كه در بخشى از آن انسان باايمان بايد به و كسب فضايل مشغول باشد، 🔻بر خود بيفزايد، 🔻از ديگران استفاده كند، 🔻 برجسته انسانى را در خود پرورش دهد، 🔻 را دور نمايد و به سوى كمال انسانى سير كند، 📌و در بخش ديگر به دنبال باشد. ✅بنابراين كسانى كه تنها به مى‌پردازند و كارى براى حل مشكلات ديگران انجام نمى‌دهند از دورند. ✅همچنين كسانى كه براى انجام حوائج مردم تلاش مى‌كنند و از آن‌ها نيز بيگانه‌اند؛ ✔➕ كسى است كه هم به اصلاح خويش بپردازد و هم به حل مشكلات مردم توجّه كند. 🚨انسان تا خود را نمى‌تواند به ديگران بپردازد. ✅البته ، تمام فضايل اخلاقى را كه در آيات و روايات و كتب علماى اخلاق وارد شده است شامل مى‌شود؛ ✅از جمله در حديثى از «ع» مى‌خوانيم: 🚨«مكارم اخلاق است. اگر مى‌توانى تمام آن‌ها در تو باشد انجام ده… راوى مى‌كند: آن‌ها چيست؟ امام علیه السلام مى‌فرمايد: ✔« در اظهار يأس از آنچه در دست مردم است و نظر به داشتن (يا راستگو بودن در مقام ابراز شجاعت در برابر دشمنان) و راستگويى و و و پذيرايى از ميهمان وسير كردن و جبران كردن مردم و داشتن در برابر همسايگان و تعهّد داشتن در برابر دوستان و رأس همه آن‌ها ».  ➕اشاره به اين است كه انسان بايد خدماتش به مردم بى سر و صدا و غالبآ باشد ➕آبروی آن‌ها محفوظ بماند و در برابر ديگران نشوند. ✅ امروز، كمك‌رسانى به نيازمندان را تحت برنامه‌هاى محدود، در اختيار دولت‌ها قرار مى‌دهد و افراد، كمتر مسئوليتى براى خود قائلند، در حالى كه در چنين نيست؛ 🔸همه كسانى كه توانايى دارند، در برابر مشكلات ونيازهاى حاجتمندان مسئوليت دارند 🔹تا آن‌جا كه «ص» در حديث معروفى مى‌فرمايد: ✔« به كسى كه جان محمد در دست قدرت اوست كسى كه شب بخوابد و برادر مسلمانش (يا فرمود: همسايه مسلمانش) گرسنه باشد به من (كه پيغمبر اسلام) نياورده است».  ✅ «ع» در ادامه اين سخن به نكته ديگرى پرداخته ، دستور به دل‌هاى افسرده است.  ✅ در احاديث اسلامى نيز درمورد ادخال سرور در به‌طور خاص، يا انسان‌ها به‌طور عام، روايات زيادى وارد شده است؛ 🔸 «ص» میفرمایید : «مَنْ سَرَّ مُوْمِناً فَقَدْ سَرَّنِي وَمَنْ سَرَّنِي فَقَدْ سَرَّ اللَّهَ؛ كسى كه را مسرور كند مرا مسرور ساخته و كسى كه مرا مسرور كند را مسرور كرده است». ✅ از «ع» روايت گويايى در اين زمينه نقل شده است كه خلاصه‌اش اين است: 🔻«هنگامى كه در انسانِ باايمان از قبرش خارج مى‌شود 🔻شخصى (نورانى) از قبر با او برمى‌خيزد و او را به خير مى‌دهد 🔻و در تمام مراحل قيامت با اوست و از ترس و او مى‌كاهد 🔻تا زمانى كه او را وارد مى‌سازد. ❓شخص مؤمن از او مى‌پرسد: تو كه همراه من آمدى و در تمام اين مسير مونس من بودى؟ مى‌گويد: 🔸« من همان هستم كه بر برادرانت در دنيا وارد ساختى. 🔹من از آن آفريده شدم كه تو را بشارت دهم و تنهايى و وحشت تو باشم». 📚حکمت۲۵۷ _ (اخلاقی، اجتماعی) 🙏ترجمه مرحوم استاد محمد دشتی. ➖➖➖🌹🌹➖➖➖ https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1