eitaa logo
مجله خردسالان
35.3هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
4.2هزار ویدیو
33 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/a68l.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
💕💕 آی قصه قصه قصه باغچه ی مادربزرگ یکی بود یکی نبود. مادر بزرگ👵 یه باغچه قشنگ داشت که پراز گل های رنگارنگ بود. از همه ی گل ها زیباتر گل رز بود. البته گل رز🌹 به خاطر زیبایی اش مغرور شده بود و با بقیه گل ها بدرفتاری می کرد. یک روز دوتا دختر 👧کوچولو و شیطون که نوه های مادربزرگ 👵بودند به سمت باغچه آمدند. یکی از آن ها دستش را به سمت گل رز 🌹برد تا آن را بچیند، اما خارهای گل در دستش فرو رفت. دستش را کشید و باعصبانیت گفت: این گل به درد نمی خورد! آخه پر از خار است. مادربزرگ نوه ها را صدا زد آن ها رفتند. اما گل رز🌹 شروع به گریه کرد. بقیه ی گل ها با تعجب به او نگاه کردند. گل رز🌹گفت: فکر می کردم خیلی قشنگم اما من پر از خارم! بنفشه🌺 بامهربانی گفت: تو نباید به زیباییت مغرور می شدی. الان هم ناراحت نباش چون خداوند برای هرکاری حکمتی دارد. فایده این خارها این است که از زیبایی تو مراقبت می کنند وگرنه الان چیده شده و پرپرشده بودی! گل رز🌹 که پی به اشتباهاتش برده بود باشنیدن این حرف خوشحال شد و فهمید که نباید خودش را با دیگران مقایسه کند و هر مخلوقی در دنیا یک خوبی هایی دارد. بعد هم گل رز🌹 قصه ما خندید و با خنده او بقیه گل ها هم خندیدند و باغچه پر شد از خنده گلها🌸🌺🌹🌻🌼. امیدواریم این داستان قشنگ را برای بچه ها بخوانید و به آن ها یاد بدهید داشته های خودشان را با دیگران مقایسه نکنند. 👫@majaleh_khordsalan
001-GoleAftab-MaryamNashiba.Com_.mp3
2.79M
💠 گل آفتاب 🔻موضوع: انجام کارهای خوب 🎼 با صدای بانو مریم نشیبا 📚 عموکتابی | مربی تربیتی🌱 👫@majaleh_khordsalan
❤️ ❤️ 💚 💚 💝 💝 السلام علیک یا صاحب الزمان سلام به عزیزترین ها😍 😍 خوبین بچه های گل؟🧒👧 صبحتون بخیر باشه 🌼🌸🌺🌹 تعجیل درظهور و سلامتی مولامون حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) سه تا صلوات بخونین🌸🍃 اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیّکَ الفَـرَج🌼🍃 👫@majaleh_khordsalan
جانوران1.pdf
2.45M
فلش کارت جانوران 🐶🐱🐭🐹 👫@majaleh_khordsalan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶️کاردستی با مواد بازیافتی♻️ °•°•°•°☀️°•°•°•° احتیاج داریم به: 1درب بطری 🔴 2ماژیک سبز🖍 3چسب دوطرفه 4برگ درخت 🍃 5صفحه گرد برای زمینه کار😀 🔶️طبق فیلم بسازید و لذت ببرید 🪴 👫@majaleh_khordsalan
🔶️شعر عطر فرشته✨🧚‍♀️🦋 👫@majaleh_khordsalan
کاربرگ های دست ورزی برای دلبندان شما❤ 👫@majaleh_khordsalan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
࿐🍂﷽🍂࿐ 📹 حجّت‌الاسلام حاج‌علی‌اکبری خبر داد: 🔹آیات فتح و دعای نصر؛ توصیه رهبر انقلاب برای پیروزی جبهه مقاومت 🔹حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر انقلاب اسلامی، خواندن سوره فتح، دعای چهاردهم صحیفه سجادیه و دعای توسل را برای موفقیت جبهه مقاومت توصیه کردند. 🔹همزمان با پیروزی‌های اخیر جبهه‌ی مقاومت و ناکامی دشمن در دستیابی به اهداف خود، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در پاسخ به درخواست راهنمایی برای خواندن برخی ادعیه جهت کسب فتح نهایی برای این جبهه‌ و دفع شر رژیم صهیونی، خواندن «سوره فتح»، «دعای چهاردهم صحیفه سجادیه» و «دعای توسل» را توصیه کردند. این خبر را حجت‌الاسلام‌والمسلمین محمدجواد حاج علی‌اکبری، شامگاه دوشنبه ۱۴۰۳/۸/۲۸ در جوار مزار مطهر شهیدسپهبد حاج قاسم سلیمانی در جمع برخی از جوانان بیان کرد که رسانه KHAMENEI.IR متن و فیلم سخنان وی را منتشر میکند. 🔍 مشروح این توصیه‌ها را از اینجا بخوانید: khl.ink/f/58343
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگه از درست کردن سوپ های تکراری برای نی نی خسته شدی،حتما این سوپ مقوی رو امتحانش کن که حتی برای بزرگتر ها هم طعم خوشایندی داره. ❗️سوپ دال عدس یه غذای مقوی و پر از ویتامین برای کوچولوهای هفت ماه به بالاس.دال عدس موجب فعالیت کلیه،تقویت عضله قلب،رشد و نمو کودکان و فعالیت مغز و هوش کودکان را افزایش میدهد و برای پیشگیری از یبوست بسیار مفید است. ‼️نیم فنجان دال عدس تقریبا هشت گرم فیبر دارد و حاوی۳.۳ میلی گرم آهن است.دال عدس موجب تقویت سیستم ایمنی میشود. ااین سوپ خیلی خوشمزه و مقوی رو حتما تو برنامه غذایی کوچولو و خودتون قرار بدین. این پست رو بفرست برای مامان ها که تو این هوای سرد پاییزی این سوپ رو برای کوچولوها درست کنن☺️ 👫@majaleh_khordsalan
هدایت شده از قاصدک
. 🏷 لایو رایگان به مناسبت هفته کتاب 💢 ویژه والدین، معلمان و مربیان تربیتی 🔷 معرفی بهترین کتاب‌های کودک و نوجوان درباره موضوعات مختلف با محوریت سوالات شما 🔶 از داستان درباره حجاب و دیگر مسائل مذهبی تا کتاب‌هایی درباره فلسطین، قهرمانان ملی، طنز، تاریخ، کتاب‌هایی برای جذب نوجوان به کتابخوانی و هر موضوع دیگری که شما سوال داشته باشید. 🏷 با ارائه حجت‌الاسلام اسفندیاری، کارشناس تربیتی و مروّج کتاب کودک و نوجوان ⏰ پنج‌شنبه یکم آذرماه، ساعت ۱۶ ⭕️ برای اطلاعات بیشتر و ارسال سوالات، کانال باور را دنبال کنید. 📚 🔰 باور؛ خانه کنشگرانِ تربیت اسلامی. 🆔 @Bavar_tarbiat
هدایت شده از قاصدک
انگشتر هیات شهدای گمنام تهران💚 🔴زیر قیمت کل بازار😎 🟡بیش از۸سال فروش💍 🔵 شما سود ماست✨ 🟢ارسال رایگان و سریع+ضمانت مرجوعی+هدیه😘📦 http://eitaa.com/joinchat/4067164162C323f980ba7 ⚠️بیا و تخفیف ویژه و مسابقه رو از دست نده 👆😍
در جنگلي بزرگ و زيبا ، حيوانات مهربان و مختلفي زندگي مي كردند . يكي از اين حيوانات كلاغ پر سر و صدا و شلوغي بود كه يك عادت زشت هم داشت و آن عادت زشت اين بود كه هر وقت ،كوچكترين اتفاقي در جنگل مي افتاد و او متوجه مي شد، سريع پر مي كشيد به جنگل و شروع به قارقار مي كرد و همه حيوانات را خبر مي كرد . هيچ كدام از حيوانات جنگل دل خوشي از كلاغ نداشتند. آنها ديگر از دست او خسته شده بودند تا اين كه يك روز كلاغ خبر چين وقتي كنار رودخانه نشسته بود و داشت آب مي خورد صدايي شنيد .... فيش، فيش .... بعد ، نگاهي به اطرافش انداخت و ناگهان مار بزرگي را ديد كه سرش را از آب بيرون آورده است ... فيش ، فيش ... كلاغ از ديدن مار خيلي ترسيده بود ، از شدت وحشت ، تمام پرهاي روي سرش ريخت و پا به فرار گذاشت . كلاغ خبر چين ، همينطور پر زبان حركت كرد بالاخره به لانه اش رسيد وقتي كه داخل آينه نگاهي به خودش انداخت ، تازه فهميد كه پرهاي سرش ريخته است خيلي ناراحت شد و شروع به گريه كرد . طوطي دانا كه همسايه كلاغ بود صداي گريه اش را شنيد ، به لانه او رفت تا دليل گريه اش را بفهمد . كلاغ با ديدن طوطي دانا سريع يك پارچه به دور سرش پيچيد ! طوطي دانا با ديدن كلاغ كه روي سرش را با پارچه پوشانده شروع كرد به خنديدن . كلاغ با شنيدن اين حرف سريع پارچه را از روي سرش برداشت طوطي با ديدن سر بدون پر كلاغ ، باز هم شروع به خنديدن كرد و گفت : كلاغ ؟ پرهاي سرت كجا رفته است ؟ پس اين همه گريه بخاطر كله كچلت بود ؟! كلاغ ماجراي ترسش را براي طوطي باز گو كرد و طوطي با هم با شنيدن حرفهاي كلاغ شروع به خنديدن كرد . كلاغ گفت : « يعني تو از ناراحتي من اينقدر خوشحالي » . طوطي جواب داد : آخر همه حيوانات جنگل مي دانند كه مار آبي هيچ خطري ندارد و هيچ كس هم از مار آبي نمي ترسد اما تو آنقدر ترسيده اي كه پرهاي سرت هم ريخته اند . اگر حيوانات جنگل بفهمند كه چه اتفاقي افتاده است كلي مي خندند . كلاغ با شنيدن اين جمله ها به التماس افتاد ، گريه مي كرد و مي گفت : طوطي جان خواهش مي كنم اين كار را نكن اگر حيوانات جنگل بفهمد كه چه اتفاقي برايم افتاده آبرويم مي رود . طوطي گفت : كلاغ جان يادت هست وقتي اتفاقي براي حيوانات جنگل مي افتاد سريع پر مي كشيدي و به همه جار مي زدي و آبروي آنها را مي بردي ، حالا ببين اگر چنين بلايي بر سر خودت بيايد چه حالي پيدا مي كني . كلاغ كمي فكر كرد و گفت : « حالا ديگر فهميده ام كه چه قدر اشتباه مي كردم و چقدر حيوانات جنگل را آزار مي دادم خواهش مي كنم آبروي مرا پيش حيوانات جنگل نبر من هم قول مي دهم كه هرگز كارهاي گذشته را تكرار نكنم ، اصلاً تصميم مي گيريم كه هر وقت پرهايم در آمد بروم و از تمام حيوانات جنگل عذر خواهي كنم » . طوطي دانا با ديدن حال و روز كلاغ و پشيماني از رفتار گذشته اش به او قول داد كه دارويي برايش درست كند تا هر چه زودتر پرهاي سرش در بيايند . نتيجه مي گيريم كه هر كس در حق ديگران خطايي مرتكب شود خودش هم به زودي گرفتار خواهد شد. 〰〰〰〰〰 👫@majaleh_khordsalan
059-AngoshtayeDast-www.MaryamNashiba.Com.mp3
2.23M
انگشت های دست🖐 🔻موضوع: همکاری با صدای بانو مریم نشیبا 💗 👫@majaleh_khordsalan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 پویانمایی زیبای مهارت های زندگی 📼 قسمت ۱۲۷ : راز مهتاب 👌🏻 نقش دعا در آرامش 👫@majaleh_khordsalan
سلام مامان خانوما🥰😍 شیطونی از چشام میریزه،معلومه؟😁 👫@majaleh_khordsalan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🧚🏻‍♂️ دانش آموز داری اینو ببین👌ماکت چشم👁 کاردستی خوشگل درست کنید 👫@majaleh_khordsalan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ شاد ورزش💪 با ورزش ؛صبح رو پر نشاط و پر انرژی آغازکنیم🥰 👫@majaleh_khordsalan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بازی با بطری آب معدنی مامانای عزیز می تونید بچه ها رو با این بازی کلی سرگرم کنید 👌 👫@majaleh_khordsalan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بازی با هدف یادگیری الگویابی و افزایش دقت و تمرکز 👌 👫@majaleh_khordsalan
💕💕 ملخ طلایی داستان کودکانه روزی روزگاری در سرزمین ما، مرد با ایمان و خوش اخلاقی زندگی می کرد که خیلی دوست داشت به دیگران کمک کند. او همیشه مواظب آدم های فقیر و بیچاره و معلول بود و برای کمک به آنها بسیار تلاش می کرد. مردم به خاطر خیرخواهی این مرد، به او عموخیرخواه می گفتند. او کشاورز بود و هر روز روی زمین کار می کرد و زحمت می کشید و موقعی که کارش تمام می شد، به یاری مستمندان می شتافت. یک روز عصر، وقتی تمام پول هایش را برای کمک به مردم فقیر خرج کرده بود و داشت به خانه برمی گشت، حیدر را دید. حیدر کارگربود و روی زمین های مردم کار می کرد و دستمزد ناچیزی می گرفت. او مرد فقیری بود و چندین بچه ی قد و نیم قد داشت و به زحمت شکم آنها را سیر می کرد. عمو خیرخواه به حیدر سلام کرد و حالش را پرسید. حیدر با ناراحتی گفت: «عموخیرخواه، چند روزی است که نتوانسته ام کارکنم و دستمزد بگیرم. بچه هایم گرسنه اند. پولی به من قرض بده تا بتوانم نانی بخرم و شکم آنها را سیر کنم.» عموخیرخواه جیب هایش را گشت اما هیچ پولی توی جیب هایش باقی نمانده بود. خجالت می کشید به حیدر بگوید که پول ندارد. ناگهان ملخ درشتی روی دستش نشست. عموخیرخواه ملخ را کف دستش گذاشت و به آن نگاه کرد. بدن ملخ زرد رنگ بود و در غروب آفتاب، مثل طلا می درخشید. هیکلش هم از ملخ های معمولی خیلی بزرگ تر بود. عموخیرخواه با خودش گفت: «ای کاش این ملخ از جنس طلا بود تا آن را به حیدر می دادم. با پولش می توانست به راحتی زندگی کند.» توی همین فکرها بود که حیدر پرسید: «عموخیرخواه، چی توی دستت داری؟» عمو خیرخواه ملخ را کف دست حیدر گذاشت. حیدر به ملخ نگاه کرد. ناگهان ملخ تبدیل به مجسمه ای از طلا شد.عموخیرخواه و حیدر با تعجب به آن خیره شدند. حیدر چندبار ملخ را لمس کرد و با شادی فریاد زد: «معجزه شده عموخیرخواه! ملخ تبدیل به طلا شده است!» عموخیرخواه فهمید که خدا آرزویش را برآورده ساخته است. دستی به شانه ی حیدر زد و گفت: «از این ماجرا به کسی چیزی مگو. ملخ را به بازار ببر و بفروش و سرمایه ی کارکن.» بعد هم خداحافظی کرد و رفت. حیدر ملخ طلایی را به شهر برد و به یک جواهرفروش فروخت و پول زیادی گرفت. با آن پول توانست زمین و گاو و گوسفند بخرد و ثروتمند شود. سال ها گذشت. حیدر به فکر افتاد تا ملخ طلایی را بخرد و به عموخیرخواه بدهد. او پول زیادی داد و ملخ را خرید و پیش عموخیرخواه برد و آن را در دست عمو خیرخواه که حالا پیرشده بود گذاشت. عمو خیرخواه با لبخند به ملخ نگاه می کرد. ناگهان ملخ جان گرفت و به شکل اولش درآمد و جست و خیزکنان از آنها دور شد و رفت. حیدر با تعجب به ملخ نگاه می کرد و نمی دانست چه بگوید. اما عموخیرخواه با لبخند گفت: «حیدرجان، آن روز که تنگدست بودی خدا این ملخ را تبدیل به طلا کرد تا تو بتوانی سرمایه ای به دست بیاوری و کاری بکنی و امروز که به لطف خدا ثروتمند و بی نیاز هستی، ملخ هم به آغوش طبیعت بازمی گردد تا به زندگیش ادامه دهد.» اشک از چشمان حیدر سرازیر شد، به خاک افتاد و سجده ی شکر به جای آورد. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃 👫@majaleh_khordsalan
15.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠کلیپ تصویری: سرچشمه آفتاب ◾️معرفی حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) از ولادت تا شهادت 👫@majaleh_khordsalan
❤️ ❤️ 💚 💚 💝 💝 السلام علیک یا صاحب الزمان سلام بچه های با ادب و خوبم😍 😍 خوبین گلای خوش بوی من؟🧒👧 صبحتون بخیر باشه 🌼🌸🌺🌹 تعجیل درظهور و سلامتی مولامون حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) سه تا صلوات بخونین🌸🍃 اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیّکَ الفَـرَج🌼🍃 👫@majaleh_khordsalan