eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
1.7هزار دنبال‌کننده
1 عکس
0 ویدیو
2 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
یاحسین(ع) ❤🌺🌹🌸 یک رستخیز دلشده غرق نگاه توست روح الامین یکی ز هزاران سپاه توست انسان اگر سعادت خود جستجو کند راه بهشت از طرف بارگاه توست
بهانه کرده‌ام دفن سرت را که بوسم بار دیگر حنجرت را مگر رنجیدی از طرز وداعم نگفتی خیرمقدم، خواهرت را نمی‌گویم که سر از خاک بردار که اینک با خود آوردم سرت را بمیرم من، نشد ممکن، نهادن به سمت راست، جسم اطهرت را به تشییع سرت رفتم چهل روز چو بی تشییع دیدم پیکرت را نخواهد برد هرگز هیچ داغی ز یاد من، وداع آخرت را
. 🥀 مرثیه | امام حسین صلوات‌الله علیه 🥀 آن کشته‌‌ای که نیست جزایی، برای او الّا خدای او که بُوَد خون‌بهای او آن کشته‌ای که حیدر و زهرا و مصطفی دارند صبح و شام به جنّت، عزای او آن کشته‌ای که داغ غمش را به باغ خُلد چیزی نمی‌بَرَد ز دل الّا لقای او آن کشته‌ای که شمّه‌ای از شرح ماتمش خوانْد از برای موسی عمران، خدای او آن کشتۀ جفا که جز او هیچ کشته‌ای هرگز نشد جدا، سر او از قفای او از سر چو شد عمامه و از دوش او ردا گردید کبریای خدایی، ردای او کاش آن زمان! که در ره جانان شد او فدا جان جهانیان همه می‌شد، فدای او قربانی منای خلیل است، گر ذبیح هفتاد زآن فزون بُوَد اندر منای او دل تا ز جان بُرید و به جانان خویش بست دل‌های دوستان همه شد، آشنای او بهر لقا چو خویش فنا کرد در بقا شد تا ابد، لقای خدایی، لقای او معراج اوّلش، سر دوش پیمبر است معراج آخرش ز هر اندیشه، برتر است ▫️وفایی شوشتری رضوان‌الله تعالی علیه
شاه سلامٌ علیک! من به پناه آمدم باز کن آغوش را، خسته ی راه آمدم دل به تو خوش داشتم عشق تو را داشتم چشم بریدم ز غیر سوی تو راه آمدم خاک رهت توتیا، آب فراتت شفا در غم جانسوز تو با دمِ آه آمدم در حرم فیض تو، ساکت و شرمنده ام پیش تو با حسرتِ نیم نگاه آمدم تشنه لب و خسته جان، خاکی و آشفته حال تا که نگاهم کنی راه به راه آمدم ای به دو عالم عزیز، دست مرا هم بگیر من به امید نجات از ته چاه آمدم بنده ی عاصی کجا، عرش معلی کجا؟ لطف تو دستم گرفت محضر شاه آمدم هیچ کس اینجا نگفت جای تو این قبه نیست گرچه در این آستان نامه سیاه آمدم گرچه که نالایقم، باز تو را عاشقم شاه پناهم بده من به پناه آمدم
به اشک دیده بشویم غبار راهت را مگر که درک کنم لحظه‌ ای نگاهت را به خانه ی تو رسیدم که اصل من اینجاست مگیر از من بی خانمان پناهت را قسم به جوْن که وقتی رسید جان به لبم بخر تو آبروی عبدِ روسیاهت را فضای زیر لحد غم فزا و دلگیر است چه غم! ببینم اگر قرص روی ماهت را بیا به خانه ی قبرم صفا ببخش حسین که اشک ریخته ام داغ قتلگاهت را هزار بار به شرمندگی مرور کنم ربود داغ غمت،صبر ذوالجناحت را به سجده بودی و سنگینی قساوت شمر شکست حال مناجات و "یا اله" ت را برای دین خدا روی خاک افتادی خدا به عرش خودش بُرد بارگاهت را تو جذبه ی دو جهانی که قادر ازلی گذاشت پیش قدم های خسته راهت را بیا به کرببلا -ای که مثل من هستی- نظر نمیکند این دلربا، گناهت را شقی ز کرببلایش سعید برگردد بیا که زود ببخشند اشتباهت را بگو به هر که از این آستان جدا مانده حسین می خرد این عشق گاه گاهت را
ما بعد از آنکه بر غم تو مبتلا شدیم بــا راه بندگـی خـدا آشــنا شدیم هرکس وسیله داشت برای هدایتش ما با نســیم روضـه‌ی تو با خــدا شدیم وقتی که جاه‌ و مال و هوس راهمان گرفت با رمز یاحسین ز شیطان جدا شدیم ذکر حسین اشرف اذکار عالم است گفتیــم و همـدم همه‌ی انبیــا شدیم مسکین و مستکین و فقیر آمدیم و بعد با کیمیـای مهر شمــا پر بها شدیم اشکی چکید و آتش دوزخ فرو نشست تأثیـر گریـه است اگـر بـا حیــا شدیم ما را خدا برای غمت برگزیده است با دست مادرت ز بقیّه سوا شدیم شب‌های جمعه مادرتان روضه‌خوان ماست با ناله‌های دل شکنش هم نوا شدیم شبهای جمعه هیئت ما مثل کربلاست با یک سلام، راهی کرب و بلا شدیم
چشم خود را باز کردم ابتدا گفتم حسین با زبانِ اشک‌های بی‌صدا گفتم حسین یاد تو شرط قبولی نمازم بوده است در قنوت خویش قبل از ربنا گفتم حسین... ماند هَل مِن ناصِرَت بی‌پاسخ اما بارها آمد از کرب‌وبلا لبیک تا گفتم حسین نام زهرا را شنیدم هرکجا گفتم علی نام زینب را شنیدم هرکجا گفتم حسین کُلُّ أرضٍ کربلا... من تازه می‌فهمم چرا در خراسان، در نجف، در سامرا، گفتم حسین عاشقی گفت آن‌چه می‌خواهد دل تنگت بگو با دلی غم‌بار گفتم کربلا... گفتم حسین...
آورده‌ام تمام توانی که با من است ناقابل است، نذر تو جانی که با من است در کودکی به نام تو وا شد زبان من مشغول ذکر بوده زبانی که با من است عمری "زبان" به داغ تو چرخید در دهان فرصت بده به "مرثیه‌خوانی" که با من است بر سینه می‌زنم، به قیامت دلم خوش است تو می‌شناسی‌ام به نشانی که با من است نان می‌برم به خانه‌ام از سفره‌ی خودت از من نگیر برکت نانی که با من است من نذر کرده‌ام پسرم نوکرت شود مال تو این غلام جوانی که با من است
؛ ؛ ؛ سخت در نفْس خود گرفتارم نیست جز‌ معصیت دراین بارم دور افتاده‌ام ز آغوشت تو به فکر منی و من زارم فیض آماده‌ست و من کورم نور آماده‌ست و من نارم با تو بودم ولی عوض نشدم این همه با گُلم، ولی خارم مثل خوبان به من محل دادی نه! نگفتی که من گنه‌کارم تو به رویم نمی‌زنی اما... چه کنم با گناه بسیارم عمر رفت و اجل رسید و هنوز بنده‌ی زرق و برق بازارم نیمه‌شب آمدم که عرض کنم... عذرخواهم خدای غفارم! تو دوای منی، شفای منی نظری کن که سخت بیمارم به سرم فکر کربلا زده است به هوای حسین بیدارم کربلای مرا ضمانت کن برسان تربتی ز دلدارم فاطمه امشب آمده به حرم آرزومند شام دیدارم ناله ی یا بُنَیَّ خواهد زد به تنت هرکسی که آمد زد... اهل کوفه چرا نفهمیدند به بزرگان لگد نباید زد... تو بریده بریده جان دادی خنجرش را کشید و ممتد زد حرمله بر گلوت محکم زد و سنان بر دهان تو بد زد
طوری که نم ز بحر کرم فیض می‌برد از فیضِ اشک، چشم ترم فیض می‌برد جان و دلم اگرچه نشد مَحرمش؛ ولی هر شب همین که پشتِ درم، فیض می‌برد اینجا حسینیه‌ست، شبش مثل کربلاست هرکس که می‌رسد، ز حرم فیض می‌برد در مجلس حسین که خیرِ کثیر هست اسمی هم از کسی نبرم، فیض می‌برد فهمیدم از مقام رفیعی که یافته از یاحسینِ من، پدرم فیض می‌برد فطرس شدن بهانه‌ی رفتن به کربلاست اینگونه است بال و پرم فیض می‌برد از گرد و خاکِ روی سرِ زائران تو تا شهرِ کُفر هم ببرم، فیض می‌برد وقتی که خونْ برای تو گریه کنم حسین بیش از تمام تن، جگرم فیض می‌برد
هرکس که در معامله با دوست غم خرید حتی اگر زیاد خریده‌ست، کم خرید... قبل از الست بود که ما گریه‌کن شدیم ما را برای روضه‌ی خود در عدم خرید می‌خواست با زیارت او زندگی کنیم این شد که در دل همه‌ی ما حرم خرید گفتیم روسیاهی ما را نمی‌خرد دیدیم از قضا همه را با کرم خرید قیمت گرفته بود دل روسیاه ما وقتی حسین میوه‌ی گندیده هم خرید یک قطره اشک شافع روز قیامت است ما را حسینِ فاطمه با این رقم خرید در استکان ساده چرا چای می خوریم؟ باید برای مجلس او جام جم خرید ** خواهیم دید روز قیامت که فاطمه یک قوم را به نرخ دودست قلم خرید
ی ندارد ابرِ اشکی را که ما داریم؛ باران هم ندارد شورِ اشکِ دیده‌ی ما را نمکدان هم به دنبال دوای درد خود جایی نمی‌گردیم که ای محبوب ما! همواره درد از توست؛ درمان هم تو چون پروردگاری و نه تنها امت اسلام که بر تو می‌کند تعظیم حتی نا مسلمان هم تو آن دست کریمی که گره وا می‌کنی از خَلق گره‌هایی که حتی وا نخواهد کرد دندان هم من از آیات فجر و مریم و اسراء فهمیدم که نازل شد برای روضه خواندن از تو قرآن هم رسید از راه، ایام وصال و پای من لنگ است اگر لب تر کنی سوی تو آیم لَنگ لَنگان هم نجف تا کربلا راهِ رسیدن تا خداوند است خدایی که نخواهم یافت در حجِ فراوان هم دلِ مجنون نه در گلزار، در صحرا شود آرام ولی این روز‌ها پس می‌زند ما را بیابان هم به انگور نجف محتاج‌تر از ما نخواهی یافت چه انگوری که مثلش را نمی‌یابند مستان هم عراقی‌ها به سمت بارگاهت راه افتادند دری بگشای ای بابِ کرامت سوی ایران هم مسیح از دور می‌آید، کلیم از طور می‌آید شبیه مور می‌آید عصاکوبان سلیمان هم حرم محتاج زائر نیست وقتی مادرت باشد که زهرا میزبان کربلای توست، مهمان هم ضریحی در خراسان التیامِ زخمِ هجران است کمال عجز را بنگر که محرومیم از آن هم شکایت می‌کنم بر تو، از این هجران طولانی از این دنیای تلخی که ندارد قصد پایان هم دلم سیر است از دنیا؛ بگیر ای عشق جانم را مگر پایان بگیرد در زمانِ مرگ هجران هم