#حضرت_رقیه_ولادت
آنجا که شور عشق نباشد کمال نیست
آنجا که گریه هست صحبت مجال نیست
آنجا که هجر نیست امید وصال نیست
در پیش ما مقام ، به سن و به سال نیست
اینجا سه ساله حجت حق بر بزرگ هاست
ارث نواده ، عصمت مادربزرگ هاست
آیینه ی مقابل زهراست صورتش
خیلی کشیده است به زینب نجابتش
اسلام را کشیده به دوش رسالتش
حوریه های عرش نشینند کلفتش
مانده دخیل چادر او مریم از نخست
محتاج یک دمش شده عیسی هم از نخست
برده حجاب درس حیا از حجاب او
خورشید رو گرفته ز شرم نقاب او
دارد هزار شرح سه جلد کتاب او
چشمان عالمی ست سوی انقلاب او
گرچه اسیر سلسله ها شد اسیر نیست
کوچه به کوچه رفت ولی سر به زیر نیست
پای برهنه پایه ی تکفیر را شکست
بت های شام و کوفه از این ردپا شکست
با دست بسته اش کمر فتنه ها شکست
کاخ یزید را شب موعود تا شکست
آمد خلیل و از برکاتش اثر گرفت
از قطره های اشک دو چشمش تبر گرفت
مجنون ترین شده است که لیلاترین شود
ویران نشین شده است که بالا نشین شود
او آمده است قبله ی این سرزمین شود
جا دارد اینکه مالک یوم الدین شود
در شام با وصیت بابا سفیره شد
از بس که در صغیره شدن هم کبیره شد
تکیه به عمه کرده است و فانی زینب است
یعنی عصای قد کمانی زینب است
تصویری از وقار جهانی زینب است
پا منبری مرثیه خوانی زینب است
هرگز ندیده است کسی این شکوه را
بالا گرفت پرچم فتح الفتوح را
تقدیر او شده است پر از در به در شدن
از طعنه ها شکسته شدن خون جگر شدن
با پلک زخم چشم به راه پدر شدن
با یک تبر ز روضه ی بابا خبر شدن
وقت عبور حس خطرداشتن بد است
در ازدحام درد کمر داشتن بد است
دارد دوباره گردن او تیر میکشد...
این درد را ز حلقه ی زنجیر میکشد
از کعب نی مصیبت شمشیر میکشد
صد روضه از مدینه به تصویر میکشد
رفته است چادر سر او بر سری به زور
از او گرفته مقنعه را لشگری به زور
#سیدپوریا_هاشمی
#حضرت_رقیه_ولادت
#دوبیتی
بیت الغزل هر غزل ناب رقیه ست
خورشید علی اصغر و مهتاب رقیه ست
نزدیک ترین راه به الله حسین است
نزدیک ترین راه به ارباب رقیه ست
#مجتبی_خرسندی
#حضرت_رقیه_ولادت
حِـسّي از عشـق فـراتر متولّد شده است
نــور در قـالب اَخــتر متولد شده است
جبرئيل آيه ي تطهير نخواند عجب است
ماه بانـــوي مُـطهّر متولّد شده است
گفت ارباب پس از بوسه زدن بر دهنش
طـفـل نَه ، قنـدِ مكــرّر متولّد شده است
فاطمه آمده از سلســله ي فاطمــيون
كوثر از تيره ي كوثر متولّد شده است
مي شود از حَرَكات و سَكَناتش فهميد
عشق عــبّاسِ دلاور متولّد شده است
آخرين"فاطمه سادات"حسين آباد است
اينكه در خانه ي دلبـر متولّد شده است
بي سبب نيست اكر حيدريون سرمستند
نوه ي حضرت حيــدر متولّد شده است
دخترِ زينت دوش نبي آمد ، يعني
زينت دوش بــرادر متولّد شده است
عطر مادر شده از هر نفسش ، اِستشمام
گرچه در كِسْوت خواهر متولّد شده است
أمّ إسحاق تو رفتي ولي از دامانت
غنچه اي ناز و مُعطّر متولّد شده است
توأمان است غم و شاديِ امروزِ حسين
همسرش رفته و دختر متولّد شده است
تا كه آماده ي جُـنباندن گهـواره شود
زودتر از علي اصغر متولّد شده است
كوچ او مثل پرستوست ، غريبانه و تلخ
گر چه مانند كبــوتر متولّد شده است
بعداً از "أَيتمني"گفــتن او مي فهميـــم
خِبره ي روضه ي منبر متولّد شده است
#محمد_قاسمی
#حضرت_رقیه_ولادت
ای رونق فصل بهار أُمِّ إِسحاق
ای دلخوشی روزگار أُمِّ إِسحاق
تو فرق داری با همه ، از دار دنیا
تنها تویی دار و ندار أُمِّ إِسحاق
تو به حیات مادر خود جلوه دادی
ای روشنی شام تار أُمِّ إِسحاق
گویا خدیجه فاطمه آورده از نو
بالا گرفته کار و بار أُمِّ إِسحاق
امشب ملائک به تماشایت نشستند
امشب که هستی در کنار أُمِّ إِسحاق
در چشمهای تو نجابت خانه کرده
ای سوگلی باوقار أُمِّ إِسحاق
دختر به خوبی تو این دنیا ندارد
غمخوار بابا ! خانه دار أُمِّ إِسحاق
نورٌ علی نورٌ علی نوری یقینا
خورشید زاده ! شاهکار أُمِّ إِسحاق
بی شک به دنبال کمالات است اگر که
بوسه به دستت زد هماره أُمِّ إِسحاق
در دامنش خاتون محشر پروریده
صدها درود حق نثار أُمِّ إِسحاق
کل میکشم امشب به یمن مقدم تو
کف میزنم به افتخار أُمِّ إِسحاق
عطر خوش قنداقه ات می آید از راه
با یاد تو مستم تَوَکَّلتُ عَلَی الله
خورشید روی بام دنیای حسینی
فرزانه ای و ماه شب های حسینی
باباست محو حُسن سیمای تو بانو
یا اینکه تو گرم تماشای حسینی
سر تا به پا آیینه ی مادربزرگی
هانیه ، حسنا ، زهره ، زهرای حسینی
ای أَشبَهُ النّاسِ به زهرا بین فامیل
محبوبه ی محجوب و زیبای حسینی
إِنسیه ای اما شبیه به فرشته
باید صدایت کرد "حورای حسینی"
با مادری هایی که کردی میتوان گفت
در کودکی أم أبیهای حسینی
عالم فدای طرز بابا گفتن تو
شیرین زبان! یک عمر رؤیای حسینی
دل میبرد چادر نمازت از ملائك
مأموم شبهای مصلای حسینی
تو عصمت اللهی شبیه عمه هایت
پیداست در خوی تو تقوای حسینی
بابا از این لحظه دو تا غمخوار دارد
تو زینب کبری نه صغرای حسینی
حبل المتین از ریشه های چادر توست
تو گرمی بازار فردای حسینی
ای آبرو بر خلق داده ! خیر مقدم
ارباب زاده ! شاهزاده ! خیرمقدم
روحی لطیف آکنده از احساس داری
قلبی پر از مهر و دلی حساس داری
سیب دو نیم فاطمه هستی و حتما
در هر نفس هایت شمیم یاس داری
جز حق برای هیچ کس کاری نکردی
مانند زهرا مادرت اخلاص داری
لطف زیاد تو به بابا رفته انگار
بنده نوازی و نگاهی خاص داری
گرم است پشت تو به کوه انگار بانو
تا تکیه ای بر شانه ی عباس داری
ما رعیتی ساده در این دربار هستیم
خاتون ! نگاهی به عوام الناس داری ؟
جودِ حسن ، مهرِ علی ، احسانِ زهرا
در تو نهفته ، بی گمان "میراث داری"
آيینه دار نور ناب پنج تن تو
زهرا ، حسین و مرتضی ، احمد ، حسن تو
از عزم جزم ات دشمن احساس خطر کرد
گوش فلک را هم رجزهای تو کر کرد
آنقدر ای بانو بزرگی که برایت
هجده سر بر روی نی سینه سپر کرد
محکم قدم برداشتی عالم به هم ریخت
پس همنشینی با عمو در تو اثر کرد
شمشیر دشمن پیش تو از کار افتاد
با شیوه ی تدبیر تو کلی ضرر کرد
با ناله ات طوری به مسجد حمله بردی
گویا دوباره فاطمه چادر به سر کرد ...
با همت ات چیزی نماند از آل فتنه
هشیاری تو شام را زیر و زبر کرد
تاریخ بعد از این نخواهد دید قطعا
کاری که خشمت با بساط زور و زر کرد
تا حرمله را از نفس انداخت آهت
نفرین تو شمر و سنان را دربه در کرد
تو مغز بادام امیر لافتایی
آوازه ات امروز عالم را خبر کرد
با گرد و خاک چادرت محشر به پا شد
کرببلا با همت تو کربلا شد
#علیرضا_خاکساری
#حضرت_رقیه_ولادت
#حضرت_رقیه_مدح
#رباعی
خاك قدم رقیه باشی عشق است
زیر علم رقیه باشی عشق است
با مهدی صاحب الزمان از ره لطف
یك شب حرم رقیه باشی عشق است
هر جا سخن از رقیه جان می آید
صوت صلوات عرشیان می آید
در مجلس این سهساله من معتقدم
عطر خوش صاحب الزمان می آید
امشب كرم رقیه را می بینیم
خیر قدم رقیه را می بینیم
این حرف تمام عاشقان است حسین
پس كی حرم رقیه را می بینیم
در محفل عشقتان ادب آوردم
غم از دلتان برده طرب آوردم
یادت نرود یك صلواتی بفرست
تا نام رقیه رابه لب آوردم
#سیدمجتبی_شجاع
#حضرت_رقیه_ولادت
یک جلوه کرد نور منور درست شد
نورش تلالو کرد ، که گوهر درست شد
از گرد و خاک مقدم او زر درست شد
بهر ثناش این همه منبر درست شد
محبوبه ای به هیبت حیدر درست شد
یا ذوالجلال رکن جلال آفریده ای
اعجوبه ی وقار و کمال آفریده ای
او را فقط برای سه سال آفریده ای
یعنی برای کار محال آفریده ای
پیغمبری ز نسل پیمبر درست شد
سر می دهند پای تو ایل و تبار ما
وفق مراد می شود این روزگار ما
کر شد دو گوش عالم و آدم ز جار ما
افتاده دست دختر ارباب کار ما
او لطف کرد و مشکل نوکر درست شد
یک یا رقیه گفته ام و جان گرفته ام
آشفته حال بودم و سامان گرفته ام
از دست این کریمه خودم نان گرفته ام
نذر سه ساله سفره ی احسان گرفته ام
نذرم قبول حاجتم آخر درست شد
مریم کجا و حضرت لیلای پنج تن
در تو حلول کرده سراپای پنج تن
هستی چکیده ای تو ز سیمای پنج تن
تکیه زدی تو یکتنه بر جای پنج تن
قدیسه ای به دامن کوثر درست شد
تا روز حشر قبله ی حاجات میشوی
تو سربلند عرصه ی شامات میشوی
همپای زینب عمه ی سادات میشوی
والله نور ارض و سماوات میشوی
شاهد مثال قصه هم اختر درست شد
حورای کربلایی و زهرای دیگری
بنت الحسین ، ام ابیهای دیگری
جای تو نیست روی زمین ، جای دیگری
باید قدم زنی تو به دنیای دیگری
صرفا برایت عالم دیگر درست شد
ای جان فدای سوریه ، قربان کربلا
ما هم شدیم جمله مسلمان کربلا
خون شد دهان دیده ی مهمان کربلا
آتش زدند خیمه ی سلطان کربلا
از خیمه های سوخته معجر درست شد
با تازیانه دور و بر تو یکی یکی
خون کرده اند بر جگر تو یکی یکی
وقتی که ریخت بال و پر تو یکی یکی
گشته سپید موی سر تو یکی یکی
ای وای من مدینه ی دیگر درست شد
بال شکسته قصد پریدن نداشته
دنبال پای خسته ، دویدن نداشته
ظالم نفس نفس که ، بریدن نداشته
موی یتیم ، زجر ! کشیدن نداشته
درد سر است آمدنت... شر درست شد
#علیرضا_وفایی #خیال
#حضرت_رقیه_ولادت
#بحر_طویل
سحری روشن و عاشق/سحری غرقِ شقایق/سحری چاک گریبان و/شبی خیره و حیران/همه آفاق گل افشان
و زر افشان و چراغان و غزل خوان/همه لبریز زِ آوازِ هَزاران
دشت ها غرق ترنّم/پُرِ گلهای تبسم/زِ مِیِ نوش ترین خُم/به ترانه/به تلاطم
سحری ریخته از بامِ فلک دامنی از ماه/به هر راه/به هر کوچه شبانگاه/چه نوری است/چه طوری است/در این خاک/چه هنگامهی شوری است
که در حلقهی گیسوی ستاره/زمان/ لحظهی احساس/زمین تکّهی الماس/پُر از عطرِ گلِ یاس ترین یاس
شگفتا از این بزم/از این فرش/از این عرش تر از عرش/اگر هوش رمیده/وَ گر عقل پریده/وَ گر دل برمیده/زِ طربخانهی سینه/پِیِ دلهای دگر تا به مدینه/به نگین شب رؤیایی هر دیدهی بی خواب/شب بارش مهتاب/دَرِ خانهی ارباب/چه نوری است/چه شوری است/چه طوری است/در این خانه چه هنگامهی شوری است
ببین قبله نما را/که گم کرده خودش را و مِنا را و صفا را/وَ زِ سر تا به قدم غرق نیاز است و دو دستش که دراز است/ بدین خانه که در هالهی راز است
در این بزمِ معطر/در این مستی یکسر/چه بی تاب/چه مجنون/چه شیدا/شده لیلا/شده اکبر
چه مبارک سحری هست و چه فرخنده شبی هست/همین شب/که شد از عشق لبالب/وَ گُلِ خنده شکوفاست به رخسارهی زینب/و خدا دانَد از آن چشم تماشایی بیدار/وَز آن قامت سرشار زِ دلدار/وَز آن چهرهی یوسف کُشِ بی تاب/علمدار/چه طوفان شده بر پا به دلش/در دَمِ دیدار/در این شامِ بهاری/نه صبری نه قراری/پُر از لحظه شماری/چه مشتاق/چه بی خویش/قدم میزند و منتظرِ عطر دل انگیز و دل افروز گل ناز حسین است/چه شعری است/چه نوری است/چه طوری است/چه هنگامه ی شوری است
چه شد باز/که در باز شد و لحظهی اعجاز شد و محشری آغاز شد و دید که در حُلهای از برگ گل یاس/و پیچیده به قُنداقهای از شهپر جبریل امین/در آغوش حسین بن علی/یاس ترین/ناز ترین جلوه که دیده است/به چشمی که ندیده است به جز روی حسینش
دو چشمش گُل دریاست/چه شیوا و ثریاست/دل آراست/تماشایی و بابایی و تنهاست/وَ ناگاه ابوالفضل رو کرد به انبوه فرشته و فرمود : اَلا باغ ملائک/وَ ای فوجِ فرشته/که دگر دور و برِ غنچهام این گونه مگردید مریزید گُل از شوق مرقصید/مبادا که به بال و پر خود ناز کنیدش/که شاید رُخَش آزرده شود/از نفَسِ گرم و پَرِ نرم/که این گُل بُوَد حساستر از معنیِ احساس/و آئینهتر از آینه در بوسهی یک آه/و ای آه/از این آینه دوری/وَ مبادا که عبوری/کُنی از گرد رُخِ یاستر از یاس
و ای شبنم شیرین مَنِشین/بر سرِ گلبرگی از این غنچه/که ترسم که کبودش کند این بار که با توست چنین/
خدایا چه گُل است این/که شیرینِ دل است این/در این چهره بگو کیست/بگو این مَثَلِ کیست/همه محو/همه مات/همه واله و حیرانِ ابوالفضل/
که زینب به نَمِ اشکی و با سینهی پُر آه و دلی سخت غمین/گفت چنین/با پسرِ اُمِ بنین/ای پسر فاطمه عباس ببین/دخترکِ نازِ حسین بن علی نَه/که همان گوهر مفقود و همان مادر رنجور/که میبود حدیثِ فدک و غصبِ فدک/زخمِ دلِ حضرت زهرا و نمک/همانی که به هر صبح و به هر شام/فقط صحبت او بود/همان خانه/همان شعله/همان دود/همان است که باز آمده امروز.....
#حسن_لطفی
#حضرت_رقیه_ولادت
#دوبیتی
درقاب سحرجلوه مهتاب مبارک
پیداشدن گوهرنایاب مبارک
برعرش خداسوره کوثربنویسید
میلادعزیزدل ارباب مبارک
#قاسم_نعمتی
هدایت شده از کانال شعر وسبک ابوذر رییس میرزایی (بهار)
بحر طویل
میلادیه و مدح حضرت ولیعصر(عج)
به اذن و مدد خالق یکتا به اذن و مدد حضرت
طاها به اذن و مدد حضرت حیدر به اذن و مدد
حضرت زهرا قلمم را بزنم داخل جوهر بزنم بر
سر دفتر بنویسم نمی از مدحت دریای مطهر،
چه جمالی چه جلالی چه کمالی چه شکوهی چه
خصالی همه اوصاف پیمبر که نمایان شده در
سیرت این ثانی احمد، قمر کل ائمه به شجاعت
علی عالی اعلای دگر صاحب تیغ دودم حیدر
صفدر نه بگو بهترازاین فاتح خیبر، بگو بهتراز
این مدح ورا جان جهان است بگو نورعیان سرّ
نهان است به هر سوخته دل کهف حصین مهد
امان است، گل زهرا و علی در بغل حضرت نرجس
شده خرم همه جا ازگل لبخند حکیمه، به لب
لاله ی نرجس همه آیات کریمه بنگر ماه جمالش
همه آثار عظیمه مه زهرا شده ظاهر شب نیمه
وعجب نیست اگرخالق هستی دهد از مقدم او
صبح و شب و روز ولیمه ، صدف بحر ولارا دُر
یکدانه مبارک ، خُم سرشار ، به پیمانه مبارک به
عروس علی و فاطمه ریحانه مبارک، ببین غیب و
شهود است ببین رحمت و جود است به یعقوب
بگویید که این گمشده ی مصر وجود است
رسیده به جهان آینه ی روی خدا منبع انوار هدی
سید جمع سعدا طالب خون شهدا صوم و صلات
است و اسباب نجات است، ببین پاک صفات
است، حیات است و ممات است ببین نور خدا
در ظلمات است علی را جلوات است و او منتقم
خون قتیل العبرات است تمام حسنات و نفحات
است که شایسته ی صدها صلوات است بگو
شاهد و مشهود رسیده ببین حجت معبود رسیده
همان مقصد و مقصود رسیده ببین مهدی موعود
رسیده بگویید که ای منتظران منتَظَر آمد زلبهای
حسن خنده برآمد که خیرالبشر آمد و آن حجت
ثانی عشر آمد که از بهرنجات بشر آمد بگویید
که از پیرهن یوسف زهرا خبرآمد ، همه جا وادی
طورش زخداوند دوردش زخداوند سلامش
همگان محو کلامش وسلام همه ی خلق به
اجداد کرامش، چه خوش آن روز که از کعبه به
عالم برسد سوز صدایش وچه خوشحال شود
مادر او حضرت زهرا که رسیده پسرش با دم
مولا علی و تیغ قیامش و بلرزند شیاطین
ز ندایش، به روی لب هرشیعه ی اثنی عشری
زمزمه این است کجایی گل زهرا بیا و بنما آن
رخ زیبا ،ببینیم همه روی دل آرا که حیف است
نبیند پس ازاین هجر فراوان، اسیرت به دودیده،
گل روی تورا حضرت مولا ، و بازآ و نشان ده به
چشم تر هرشیعه دوتا گمشده اش را ،یکی تربت
محسن یکی تربت زهرا
ابوذر رییس میرزایی
هدایت شده از کانال شعر وسبک ابوذر رییس میرزایی (بهار)
میلاد حضرت رقیه(س)
سرود زیبا
دل و دلبر حسین.سوره ی کوثرحسین
میخونن فرشته ها.اومده دخترحسین
دریای عشق اومده.رویای عشق اومده
زیباگشته مدینه.زیبای عشق اومده
مجنون باعشق میخونه.لیلای عشق اومده
آسموناپره نوره.بساط عاشقی جوره
زوجود گل ارباب.غم وغصه زدل دوره
رقیه جان3 ای دردونه ی ارباب
گل گلزاراومده.ماه شبه تاراومده
عشق زینب وحسین.عشق علمدار اومده
ازگل بهتراومده.بازم کوثراومده
ساقی جامی تو بده.آخه ساغراومده
زینب باخنده میگه.انگارمادر اومده
دین ودنیام رقیه جان.خواب و رویام رقیه جان
گل بی خار ثارالله.ماه شبهام رقیه جان
رقیه جان3 ای دردونه ی ارباب
به دلم جلابده.به قلب من صفابده
شبه میلادت بیا.برات کربلا بده
باتو آروومه دلم.دخترشاه کرم
عمریه نوکرتم.سایته روی سرم
پرمیگیره دل من.سوریه تا به حرم
عمریه ازتومیخونم.پای عشق تو میمونم
موج دریا توو چشماته.تویی لیلا و مجنونم
رقیه جان3 ای دردونه ی ارباب
ابوذر رییس میرزایی(بهار)
اجرا: کربلایی محمد اکبری
هدایت شده از کانال شعر وسبک ابوذر رییس میرزایی (بهار)
سرود میلاد حضرت رقیه(س)
شکوفه ی بهار مولا اومد
فرشته ای از آسمونا اومد
رسیده نوگلی ز ام اسحاق
رقیه ی حسین به دنیا اومد
دلبر باباس به به نامش چه زیباس
ثانی زهرا زهرا زینت دنیاس
اومده عشقه عشقه حضرت عباس
حسین سرشت اومده
خوده بهشت اومده
بگو به عاشقای مجنون
دنیای عشق اومده
ماه دمشق اومده
بگو اومد رقیه خاتون
نوگل باغ حسین۳رقیه خاتون
مدینه داره امشب شور و حالی
جای فاطمه امشبه چه خالی
میخونه جبرییل توو عرش اعلا
رسیده نوه ی مولی الموالی
دلای عاشق عاشق دلای بی تاب
از دل دریا اومد گوهر نایاب
اومده دنیا دنیا کوثر ارباب
پای شما میمونم
به زیرلب میخونم
هزارتا لعنت به امیه
توو رگ و خون منه
ورد زبون منه
فدای تو بی بی رقیه
نوگل باغ حسین۳ رقیه خاتون
رقیه مرهمه غمه حسینه
رقیه دم و بازدمه حسینه
خلاصه ی کلام میدونی چیه
رقیه همه عالمه حسینه
میبینه بی بی حال این نوکرارو
میگیرم امشب اذنه ایوون طلارو
سفر سوریّه و کرب وبلارو
اومدم امشب بگم
به عشقه زینب بگم
یه آرزو دارم توو سینم
میخام بازم ببینم
توو موکبا میشینم
زائر راه اربعینم
نوگل باغ حسین۳ رقیه خاتون
ابوذر رئیس میرزایی
#سرود_ولادت_حضرت_رقیه_خاتون_س
دل ما آروم نداره ، آسمون شد پُر ستاره
مژده که میلاد ناز ِ ، دختر حضرت یاره
ای عاشقانِ حضرت رقیه
سینه زنانِ حضرت رقیه
شادی کنید همه توی محفلِ
ِ دیوانگانِ حضرت رقیه
یا حضرت رقیه خاتون مدد (۴)
لطف او شبیه باباس ، کَرَمش مثال دریاس
تا اومد بدنیا دیدن ، چقَدَر شبیه زهراس
حسین میگه لالا برا رقیه
ناز می کنه برا بابا رقیه
زمین و آسمون صداش میزنن
ما هم می گیم یکصدا یا رقیه
یا حضرت رقیه خاتون مدد
اومده فخر دو دنیا ، کلید حاجتای ما
حاجت دِلا همینه ، کربلا با هم ایشالا
پناه اهل عالمه رقیه
شاید که اسم اَعظمه رقیه
همیشه ما تو رو صدا میزنیم
تو ذکرا بهترین دَمه رقیه
یا حضرت رقیه خاتون مدد
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی
@mortaza110shahmandi ایتا