#امام_حسین_علیهالسلام
نمى گنجد به راه عشق تو پا پس كشيدن ، نه ...
هزاران بار تب كرديم اما تب بريدن نه
طنين اسم تو پر كرده از بس عالم ما را
ز عشقت حرف خورديمو ولی هرگز شنيدن نه
به لطف عطر ناب مرقدت ما چشم و دل سيريم
چو حوا نيست بر نوكر هوای سيب چيدن ، نه
به احسان نگاهت كربلا قابی است بی تكرار
كه چشمان تشنه مى مانند و سير از ميل ديدن نه
كبوتر بچه ميداند تمناى دل ما را
كه ميل پر زدن داريم و پر های پريدن نه
#مهرشاد_واحدی
#چله_محرم
#امام_حسين_عليهالسلام
مسیر نور در اوج رهایی
رسیده تا افق های جدایی
شنیده شد صدای آشنایی
ز اطراف حریم کبریایی...
ندا آمد:الا یا اهل العالم
چهل شب مانده تا ماه محرم
شراب سرخ با پیمانه ای گفت
کبوتر وقت ترک لانه ای گفت
جنون عشق در دیوانه ای گفت
شنیدم شمع با پروانه ای گفت
بسوزی پابهپای من در این غم
چهل شب مانده تا ماه محرم
سرِ بازار با قدی خمیده
عصای پیری بابا رسیده
خودش با شانه ای بیرقکشیده
برایم پیرهن مشکی خریده
عجب رختی شود این رخت ماتم
چهل شب مانده تا ماه محرم
از این دنیای پوچِ هیچمقدار
ز دست روزگار مردم آزار
گرفتارم گرفتارم گرفتار
اجل دست از سرم بردار..،بردار
به من مهلت بده ای مرگ..،این دم
چهل شب مانده تا ماه محرم
شبیه بادها باشیم ای کاش
رهاتر از رها باشیم ای کاش
شکوهِ ربنا باشیم ای کاش
مُحرم کربلا باشیم ای کاش
همین امشب بده اذن مرا هم
چهل شب مانده تا ماه محرم
هبوط ماه،چشمِ روشن تو
چه بد بودهاست طرز کشتن تو
به دست کیست آن پیراهن تو
دگر وقتی نمانده تا تن تو
شود در زیر سم اسب درهم
چهل شب مانده تا ماه محرم
نوشته چکمه رویِ بال بُردند
تنت را تا تهِ گودال بردند
تو را با نیزه ای از حال بردند
سرت را بین آن جنجال..،بردند
بِگِرید عالمی پای "مُقَرَّم"
چهل شب مانده تا ماه محرم
چه می شد دور تو بلوا نمی شد
برای غارتت دعوا نمی شد
رقیّه خانمت تنها نمی شد
سنان پایش به خیمه وا نمی شد
کنارِ زینب تو نیست مَحرَم
چهل شب مانده تا ماه محرم
#بردیا_محمدی
#امام_حسین_علیهالسلام
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین
دل من با غمِ عشقت شده درگیر ،حسین
داده دنیای مرا عشقِ تو تغییر ،حسین
مادرم نذرِ تو کرده است جوانیِ مرا
تا که یک روز به پای تو شوم پیر، حسین
مثلِ اصحابِ تو قطعا به سعادت برسم
بسپارم به تو گر رشته ی تقدیر ،حسین
یک نگاهِ تو چه ها کرد به احوالِ زُهِیر
عجبا ، یک نگه و این همه تاثیر، حسین
رحمتِ واسعه بودن صفتی در خورِ توست
که شده عشقِ تو این قدر جهان گیر، حسین
خالصم کن که شوم عابسِ دیوانه ی تو
کمکم کن بِدَرم جامه ی تزویر، حسین
گریه در بزمِ عزای تو کند پاک مرا
قطره ای اشک شده مایه ی تطهیر ،حسین
قتلگاه و تل و یک خواهر و شمر و سر تو
زده آتش به دلم این دو سه تصویر، حسین
بس که انوارِ خدا از تن تو می تابید
سجده کردند به تو نیزه و شمشیر ، حسین
وقتِ غارت شد و انگشتر تو رفت که رفت
زینب آمد به سراغِ تو ولی دیر ، حسین
آمد و دید که قرآن به زمین افتاده
سوره فجر چگونه شده تفسیر ، حسین!
خواهرت بعد تو با رنجِ اسارت چه کند ؟
زینبت بی تو شد از دارِ جهان سیر، حسین
شعر: رضا یزدی اصل
#اربعین
#امام_حسین_علیهالسلام
#حضرت_زینب_سلاماللهعلیها
پروانه پای شمع ، پرش را نثار کرد
دیوانگی نکرد اگر ، پس چکار کرد؟
وقتی که حرف دل وسط آمد ، چه بهترست
این عقل را ز محکمه ها برکنار کرد
پیچیده نسخهی من دلخسته را جواد(ع)
باید به کربلای معلا فرار کرد
جمعی که بر حسین توافق نمودهایم
وحدت شمار قافله را بی شمار کرد
با چای روضهها و سلام و زیارتی
ما را به گونه های زیادی دچار کرد
او وعده داد کرببلا را در اربعین
اصلاً همین قرار مرا بی قرار کرد
دیدم چگونه مرد نداری به یمن قرض
خود را به هر طریق شده ، رهسپار کرد
مردی که هر چه داد دو چندان پسش گرفت
خوشبخت آنکسیست که با او قمار کرد
پاسخ نداده اند ؛ چه جهل مبارکیست
آقا چطور شد دل ما را شکار کرد؟
در کشتی حسین جلوتر ز دیگران
زینب نشست ، خم شد و ما را سوار کرد
هر آنچه خواستم که ببندم دهان خود
اشک دو چشم حرف مرا آشکار کرد
حتی شرار با تن چوب اینچنین نکرد
کاری که با عقیله ی ما روزگار کرد
#سید_امیرحسین_موسوی
#امام_حسین_علیهالسلام
🚩 نفس مطمئنّه
ای نفس مطمئنّهی قالوا بَلَی حسین
راضیترینِ خلق به جام بلا حسین
ای از ازل حرارت داغ تو شعلهور
جان جهانیان به غمت مبتلا حسین
آلودهایم و نام تو را جار میزنیم
نام تو میدهد دل ما را جلا حسین
ای مقصد حقیقی حیَّ عَلَیالصّلوة
ای در گلوی مأذنههامان صلا حسین
سر دادهای که سر بدهی سِرّ عشق را
بر روی نیزه راز تو شد برملا حسین
در سینهام محبت تو موج میزند
ای کشتی نجات و چراغ ولا حسین
دلدادهی تو را چه هراس از قیامت است؟
آنجا که عشق توست چه هول و ولا حسین؟
وقتی به شوق کربوبلا سینه میزنم
حس میکنم دلم شده ایوان طلا حسین
جان مرا بگیر و به آغوش خود ببر
یک شب میان تشنگی کربلا حسین
گل میکند به روی لبم وقت رفتنم
بعد از شهادتین "سلامٌ عَلَی حسین"
#علی_سلیمیان
#امام_حسین_علیهالسلام
#روز_یازدهم
اينهمه راه دويدم به سوی دلدارم
به اميدی كه در اين دشت برادر دارم
تو دعا كن كه كنار بدنت جان بدهم
فكرِ همراهیِ با شمر دهد آزارم
يک عبا داشتی و خرج علی اكبر شد
با چه از روی زمين جسم تورا بردارم
به وداع من و تو خيره بُوَد چشم رباب
خواندم از طرز نگاهش كه منم دل دارم
خيز و نگذار كه ما را به اسيری ببرند
منكه از راهیِ بازار شدن بيزارم
#سعيد_خرازی
#امام_حسین_علیهالسلام
لطف زمین گرم تو را نُه فَلَک نداشت
گودال تو چه داشت که مُلک و ملک نداشت
جز خانه ات تمام جهان خاک غربت است
بی کربلا بشر وطن مشترک نداشت
این حرف عاشقان تو هنگام مردن است
بی گریه بر تو زندگی اصلا نمک نداشت
مادر گذاشت خاک تو را بر زبان من
شیرش حلال باد به کار تو شک نداشت
یادش بخیر تا که تو لبخند می زدی
زهرا دگر نیاز به باغ فدک نداشت
آخر چگونه چوب به لبهای تو زدند...
#مجید_تال
.
#شور
#امام_حسین_علیهالسلام
#حضرت_رقیه_سلاماللهعلیها
ذکر یا حسین منو مستم میکنه
هر جا غیر روضه هات خستم میکنه
از دنیا و آدماش آزادم ولی
بوی تربت تو پابستم میکنه
برای اینکه کنار تو باشم
تموم دنیا رو پس زدم آقا
خوشی عمرم دقایقی بوده
که توی هیئت نفس زدم آقا
نفس زدن تو هیئت افتخارمه
رقیهی تو همهی کس و کارمه مولا
با اسم تو به مرز جنون میرسم
گدایی از غیر تو ننگ و عارمه مولا
حسین یا حسین
مدد اباعبدلله
ذکر یا حسینه دلیل بندگیم
همواره حسین میگفتم از بچگیم
تا باشه نفس برات میخونم اقا
دورت میگردم ای همهی زندگیم
به هم خورده روزگارم از دوری
ببین بیتابم بذار بیام آقا
منم مجنون محبتای تو
همون کهنه گدای روسیام آقا
حرم لازمم بی تو خرابم خراب
خمارم مگه تو بدی به جامم شراب آقا
ببین نوکرت سیره از این زندگی
نگاهی بکن به دلم که داره ثواب آقا
حسین یا حسین
مدد اباعبدالله
با ذکر رقیه من اعجاز میکنم
عشقمو با اشک چشام ابراز میکنم
تو هیئت با چشم خیس و سینه زنون
یا رقیه میگم و پرواز میکنم
پر پروازه رقیه خاتونه
دم و دمسازه رقیه خاتونه
برا سینه زن رقیه فرماندهس
اونم سرباز رقیه خاتونه
کوچیکه دستاش اما شبیه عموش
کرم داره و حاجت روا میکنه خاتون
تو فکر غم دنیا نباش و بدون
تموم دردامونو دوا میکنه خاتون
رقیه خاتون
مددی یا مولاتی
شعر و سبک:
#میثم_کاوسی ✍
#شب_سوم_محرم
.👇
.
#شور
#امام_حسین_علیهالسلام
#حضرت_رقیه_سلاماللهعلیها
ذکر یا حسین منو مستم میکنه
هر جا غیر روضه هات خستم میکنه
از دنیا و آدماش آزادم ولی
بوی تربت تو پابستم میکنه
برای اینکه کنار تو باشم
تموم دنیا رو پس زدم آقا
خوشی عمرم دقایقی بوده
که توی هیئت نفس زدم آقا
نفس زدن تو هیئت افتخارمه
رقیهی تو همهی کس و کارمه مولا
با اسم تو به مرز جنون میرسم
گدایی از غیر تو ننگ و عارمه مولا
حسین یا حسین
مدد اباعبدلله
ذکر یا حسینه دلیل بندگیم
همواره حسین میگفتم از بچگیم
تا باشه نفس برات میخونم اقا
دورت میگردم ای همهی زندگیم
به هم خورده روزگارم از دوری
ببین بیتابم بذار بیام آقا
منم مجنون محبتای تو
همون کهنه گدای روسیام آقا
حرم لازمم بی تو خرابم خراب
خمارم مگه تو بدی به جامم شراب آقا
ببین نوکرت سیره از این زندگی
نگاهی بکن به دلم که داره ثواب آقا
حسین یا حسین
مدد اباعبدالله
با ذکر رقیه من اعجاز میکنم
عشقمو با اشک چشام ابراز میکنم
تو هیئت با چشم خیس و سینه زنون
یا رقیه میگم و پرواز میکنم
پر پروازه رقیه خاتونه
دم و دمسازه رقیه خاتونه
برا سینه زن رقیه فرماندهس
اونم سرباز رقیه خاتونه
کوچیکه دستاش اما شبیه عموش
کرم داره و حاجت روا میکنه خاتون
تو فکر غم دنیا نباش و بدون
تموم دردامونو دوا میکنه خاتون
رقیه خاتون
مددی یا مولاتی
شعر و سبک:
#میثم_کاوسی ✍
#شب_سوم_محرم
.👇
بسم الله الرحمن الرحیم
حبیب
امید آخر دلهای بیقرار حسین
«مرا هزار امید است و هر هزار» حسین
به کوه امنیت و بندگی رسید سریع
بهکشتی تو هرآنکس که شد سوار حسین
تویی که شان نزول «تبارکاللّه»ی
بهخلقت تو خدا کرده افتخار حسین
خدا به طالع ما مهر نوکری زده است
به غیر نوکریات نیست کاروبار حسین
غلام و نوکر و مداح و شاعر و خادم
گذاشتی سر ما اسم مستعار حسین
گناهکارم و در بین خلق محترمم
غلامی تو بهمن داده اعتبار حسین
از اینمحبّت و اینعشق و اینحسینیهها
هزارشکر که «لایمکنالفرار» حسین
اگر حبیب به عشقت دوبار جان دادهست
هزارجان بده تا من هزاربار حسین...
#مجتبی_خرسندی
#امام_زمان
#امام_حسین_علیهالسلام
#امام_حسین_علیهالسلام
#اربعین
کسی که درد نشستهست در مقابل او
نگاه رحمت تو در میارد از دل او
تمام زندگیاش چیست غیر یک چمدان؟
کسی که فیض زیارت شدهست شامل او
چقدر زائر تو راحتست در موکب
فراقتی که ندارد اتاق منزل او
کلاه و پیرهن و کفش و کولهی زائر
گرفته بوی تو را تک تک وسائل او
چگونه مرد مسیحی به راه افتاده
نگاه کن به وهب میخورد شمائل او
سوال کردم و شیخ قبیله پاسخ داد
که با حسین فقط حل شده مسائل او
کنار جاده دو تا ظرف آب بر سر میز
چه با شکوه شده سور و سات محفل او
کسیکه از گذرِ این عمودها نگذشت
عجب تباه گذشتهست عمر باطل او
دوباره فاصلهها را سهساله کم کرده
همانکه فاصله افتاد در مفاصل او
#سید_امیرحسین_موسوی