#حضرت_زهرا_شهادت
#سقیفه
#رباعی
یک روز مدینه هتک حرمت کردند
یک روز به کربلا جسارت کردند
در گودی قتلگاه زینب می گفت:
ای عشق تو را دوشنبه غارت کردند
#محمدحسین_مهدی_پناه
#امیرالمومنین_غدیر
#امیرالمومنین_مدح
#غدیریام
و بدانید که تا زنده ام و جان دارم
به خدای علی و فاطمه ایمان دارم
#شیعه ی_رافضی ام از سه نفر بیزارم
کور خواندید که دست از سرشان بردارم
علوی ام،سر ناموس خدا حساسم
من مُرید پسر حضرت حق،عباسم
لب به آبشخور کفتار نخواهد زد شیر
آب خوردم فقط از چشمه ی جوشان غدیر!
از خدا خواسته ام اهل #برائت باشم
نه که با عامّه دنبال رفاقت باشم
مانده حرف پدرم تا به ابد در گوشم
غیرتم را به دو مثقال طلا نفروشم
سایه اش تا به ابد از سر من کم نشود
گردنم پیش کسی غیر #علی خم نشود
بهتر آن است سخن وصف مخاطب باشد
شعر من درد دل مادر زینب باشد
پشت کردی به #سقیفه که بگویی حق کیست
حق علی باشد و رفتار علی جز حق نیست
خطبه خواندی به همه درس شهامت دادی
امر کردی به خودت اذن شهادت دادی
ای همه دل خوشی زندگی ام لبخندت
مادرم! کاش که من هم بشوم فرزندت
رو سیاهم ولی از حُبِّ علی شعله ورم
تو قبولم کنی از قید خودم می گذرم
عاقبت تکیه به شمشیر پدر خواهم داد
و به خونخواهی پهلوی تو سر خواهم داد
#شایان_مصلح
#حضرت_محسن_شهادت
#محسنیه
#سقیفه
امان نداد سقیفه به چشم های ترت
هنوز خشک نشد در کفن تن پدرت
هنوز میوه ی اشک تو کال بود ولی
که خواستند ببینند باغ بی ثمرت
برای امر خلافت شروع شد قصه
بساط هیزم و آتش نشست پشت درت
((به روی سینه ی تو جای بوسه ی میخ است))
و خنده کرد عدو بر شکستن کمرت
نیاز بود که طفلت بزرگتر باشد
اگر که خواست میان بلا شود سپرت
به جای ظلمت خانه فروغ بود ای کاش
تمام قصه ی کوچه دروغ بود ای کاش
#مهدی_فلاح_نیا
#حضرت_محسن_شهادت
#محسنیه
#سقیفه
امان نداد سقیفه به چشم های ترت
هنوز خشک نشد در کفن تن پدرت
هنوز میوه ی اشک تو کال بود ولی
که خواستند ببینند باغ بی ثمرت
برای امر خلافت شروع شد قصه
بساط هیزم و آتش نشست پشت درت
((به روی سینه ی تو جای بوسه ی میخ است))
و خنده کرد عدو بر شکستن کمرت
نیاز بود که طفلت بزرگتر باشد
اگر که خواست میان بلا شود سپرت
به جای ظلمت خانه فروغ بود ای کاش
تمام قصه ی کوچه دروغ بود ای کاش
#مهدی_فلاح_نیا
#امیرالمومنین_مدح
و بدانید که تا زنده ام و جان دارم
به خدای علی و فاطمه ایمان دارم
#شیعه ی_رافضی ام از سه نفر بیزارم
کور خواندید که دست از سرشان بردارم
علوی ام،سر ناموس خدا حساسم
من مُرید پسر حضرت حق،عباسم
لب به آبشخور کفتار نخواهد زد شیر
آب خوردم فقط از چشمه ی جوشان غدیر!
از خدا خواسته ام اهل #برائت باشم
نه که با عامّه دنبال رفاقت باشم
مانده حرف پدرم تا به ابد در گوشم
غیرتم را به دو مثقال طلا نفروشم
سایه اش تا به ابد از سر من کم نشود
گردنم پیش کسی غیر #علی خم نشود
بهتر آن است سخن وصف مخاطب باشد
شعر من درد دل مادر زینب باشد
پشت کردی به #سقیفه که بگویی حق کیست
حق علی باشد و رفتار علی جز حق نیست
خطبه خواندی به همه درس شهامت دادی
امر کردی به خودت اذن شهادت دادی
ای همه دل خوشی زندگی ام لبخندت
مادرم! کاش که من هم بشوم فرزندت
رو سیاهم ولی از حُبِّ علی شعله ورم
تو قبولم کنی از قید خودم می گذرم
عاقبت تکیه به شمشیر پدر خواهم داد
و به خونخواهی پهلوی تو سر خواهم داد
#شایان_مصلح
#امیرالمومنین_غدیر
#امیرالمومنین_مدح
#غدیریام
و بدانید که تا زنده ام و جان دارم
به خدای علی و فاطمه ایمان دارم
#شیعه ی_رافضی ام از سه نفر بیزارم
کور خواندید که دست از سرشان بردارم
علوی ام،سر ناموس خدا حساسم
من مُرید پسر حضرت حق،عباسم
لب به آبشخور کفتار نخواهد زد شیر
آب خوردم فقط از چشمه ی جوشان غدیر!
از خدا خواسته ام اهل #برائت باشم
نه که با عامّه دنبال رفاقت باشم
مانده حرف پدرم تا به ابد در گوشم
غیرتم را به دو مثقال طلا نفروشم
سایه اش تا به ابد از سر من کم نشود
گردنم پیش کسی غیر #علی خم نشود
بهتر آن است سخن وصف مخاطب باشد
شعر من درد دل مادر زینب باشد
پشت کردی به #سقیفه که بگویی حق کیست
حق علی باشد و رفتار علی جز حق نیست
خطبه خواندی به همه درس شهامت دادی
امر کردی به خودت اذن شهادت دادی
ای همه دل خوشی زندگی ام لبخندت
مادرم! کاش که من هم بشوم فرزندت
رو سیاهم ولی از حُبِّ علی شعله ورم
تو قبولم کنی از قید خودم می گذرم
عاقبت تکیه به شمشیر پدر خواهم داد
و به خونخواهی پهلوی تو سر خواهم داد
#شایان_مصلح