eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
1.5هزار دنبال‌کننده
2 عکس
0 ویدیو
2 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
عمر زهرا اگر امان میداد و خدا هم به او توان میداد جلوه های غدیر مولا را به همه منکران نشان میداد ساکنان مدینه را آنروز با همان آسیاب، نان میداد سفره ای می گشود روی زمین که از آن هم به آسمان میداد همچنان خطبه ی غدیر نبی خطبه می خواند و شرح آن میداد آن چنان از علی سخن میگفت که تن کعبه را تکان میداد پیرها را به فکر می انداخت ایده بر مردم جوان میداد ولی افسوس عمر او کم بود عمر کوتاه او پر از غم بود آی ای شیعه ی علی برخیز جان به راه غدیردوست بریز خرج کردن ز مال، خوب ولی آبرو خرج کن برای علی! هر که دراین مسیر غیرت داشت بیشتر ازبقیه همت داشت اجر او پربهاتر از همه است گل لبخند های فاطمه است سر درِ خانه پرچمی بگذار بر دل دشمنان غمی بگذار کودکان را گره بزن به غدیر دستشان را بده به دست امیر بازی کودکانه بایدساخت از غدیرش نشانه بایدساخت آخر قصه اینکه برخیزید جان به پای غدیر او ریزید!
من جای آب عمری رو بر سراب کردم در آتش گنه سوخت هر چه ثواب کردم هز چند از کفم رفت ، ماه خدا ، شب قدر روی غدیر اما خیلی حساب کردم
مشغول تو بودن خودش گیراترین پند است تلخ است کامم، مدح تو شیرین تر از قند است انگشترت قسمت نشد ما خاک پا بردیم .. خاکی که پایت را ببوسد آبرومند است دستی که انگشتر به او دادی که جای خود دستی که قطعش کرده ای هم از تو خرسند است خوبان ندارند آنچه را در چنته داری تو آنچه نداری و  همه دارند، مانند  است آن که تحیر را به چشمش دیده اعجاز است آن که کمر بسته به اثبات تو سوگند است درک من  از الیوم اکملت لکم ... این است در زیر دینت تا ابد  دین خداوند است
دل ها اگر که بال برایِ تو می زنند هر شب سری به سمتِ سرای تو می زنند جبریل می شوند تمامِ کبوتران وقتی که بال و پر به هوای تو می زنند از وصله های کهنه یِ نعلینِ خاکی ات پیداست سر به سویِ خدایِ تو می زنند هرشب فرشته ها که به معراج می روند دستی به ریشه های عبای تو می زنند بینند اگر خیال تو را بُت تراش ها تا روزِ حشر تیشه برای تو می زنند بر سینه ام نوشته خدا والی الولی یا مظهر العجائب و یا مرتضیٰ علی وقتش رسیده تا که زمین امتحان دهد وقتش رسیده تا که زمان را تکان دهد فصل ظهورِ نَفْسِ رسالت رسیده است می خواهد از خدای به گامش توان دهد باید سه روز صبر کند در غدیرخم تا که به رویِ منبری از دل اذان دهد می خواست حق که آینه ای در برابر ِ... ... آئینه ی تمام نمایش مکان دهد می خواست حق که عین نبی را عیان کند می خواست حق که دست خودش را نشان دهد شوری میان عرصه ی محشر بلند شد دست علی به دست پیمبر بلند شد وقتی غضب کند همه زیر و زِبَر شوند جنگ آورانِ معرکه ها در به در شوند وقتی غضب کند همه در خاک می روند گیرم که صد سپاه بر او حمله وَر شوند چشمش اگر به پهنه یِ میدان نظر کند گردن کشانِ دهر همه بی سپر شوند از ضربِ ذوالفقار،خدا فخر می کند سرهای بی شمار جدا بیشتر شوند فرقی نمی کند که یسار است یا یمین آن قدر سر زند که دو سر،سر به سر شوند این مردِ تکیه گاهِ نبردِ پیمبر است این شیر،شیرِ حضرتِ حق است حیدر است عطری بده که غنچه ی نیلوفرم کُنی تا در حضورِ خویش شبی پرپرم کُنی اصلاً مرا نگاهِ تو در صبحِ روزِ عهد پروانه آفرید که خاکسترم کُنی دُرِّ نجف دلم شده شاید به دست خویش روزی مرا بگیری و انگشترم کُنی من را جلا بده که تو را جلوه گر شوم بهتر همان که آینه ی دیگرم کُنی نان جوئی به دست تو دیدم چه می شود.... ....هم سفره ی غلام خودت،قنبرم کُنی همراه ظرفِ خالیِ شیر آمدم که باز دستی کشی به رویِ سرم سرورم کُنی آقا نظر به چشم تر مادرم نما بوی محرم آمده عاشق ترم نما
بركه ! ذكر سَمَكَت تا به سما بالا رفت چون كه بر دست نبي،دست خدا بالا رفت ظاهراً روي جهاز شتران بود ولي كس نفهميد علي تا به كجا بالا رفت ! صبحِ زيرِ بغلِ شيرِ خدا كرد طلوع بسكه آن روز يَدِ شمسِ ضُحيٰ بالا رفت خطبه اي خواند محمّد كه همه مات شدند خطبه اي خواند كه شأن خُطبا بالا رفت اوّلين بارِ نبي بود كه در شصت و سه سال تا بگويد سخن اين قدر صدا بالا رفت كرد در حقّ علي هر چه دعا در آن روز گفت "الهي بِعلي" موجِ دعا بالا رفت وقت بيعت شد و دست همه پايين آمد دست زهراش در آن واقـعه تا بالا رفت "أَشـــهدُ اَنَّ عَليّاً ولـي اللهِ " بـِـلال بال وا كرد و چونان بادِ صبا بالا رفت ذهن بر خاك كف پاش تيمّم ها كرد تـــا عيـــار ادب ما شُعــــرا بالا رفت چون كه مؤمن به ولاي علي و آلش شد اين همه ارزش يك قطعه طلا بــالا رفت گَبر هم وقت نيازش به علي رويْ آورد بسكه در صحن نجف ، خواسته ها بالا رفت واژگون شد عَلَم مُنكِر او هر جا بود در عوض پرچم حيدر همه جا بالا رفت هركسي دور شد از وادي او خورد زمين هركسي گفت از او مدح و ثنا، بالا رفت مُنـتقل شد عوض مكّه به "واديّ سلام" روح آن شيعه كه در كوي منا بالا رفت از همان روز كه شش ماهه ي او را كشتند آه شش ماهه ي شاه شهدا بالا رفت از همان روز كه باب الحرمش سوخته شد آتش از هر طرف كرب و بلا بالا رفت
قدمتی که شاه دارد را گداهم داشته حکمتی که فقر دارد را غنی هم داشته تازمین خوردیم با نام تو سرپا میشدیم دردهامان از طفولیت دوا هم داشته سجده بر پای تو کردن منشا توحید ماست یاعلی در باطنش یا ربنا هم داشته باز شد آغوش کعبه تا تورا دیده علی پس بگو کعبه در اینجا اشنا هم داشته رد شدی از کوچه و قومی مسلمانت شدند کیمیای اصل را این خاک پا هم داشته پیچش عمامه ات تا کهکشانها میرسد یاعلی تنها به داد ناتوانها میرسد یاعلی و یاعلی و یاعلی و یاعلی مرتضی یعسوب دین کرار علی مولا علی هرچه خوبی هست را دادست او یکجا به ما هرچه خوبی هست را داریم یکجا با علی انبیا را دیده هرکس که علی را دیده است نوح ابراهیم یوسف یونس و عیسی علی اسم اعظم را که میگویند بر لبهای ماست السلام ای حق مطلق عالی اعلی علی هرچه میبینم تفاوت نیست بین این دوتا هم علی زهرا شده هم میشود زهرا علی وصله ی روی عبایت آبروی خلقت است به تماشای عباداتت عبادت دعوت است .برق چشمان تو گه جبراست گاهی اختیار با سرانگشت تو میگردد مدار روزگار وقت رد الشمس آمد تو فقط یک اخم کن دست و پا گم میکند از هیبتت لیل و نهار در نجف خاکی شدن یعنی که معراجی شدن جلوه ی نورخدا دارند ذرات غبار بی همای رحمتش آوازه ای دیگر نداشت ای تمام آبروی شعرهای شهریار لا کریم الا علی لا فیض الا نوکری لا فتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار نور پیشانیت نوری داد بر آفاق ما دست خالی آمدیم ای حضرت رزاق ما پشت تو هرکس که راه افتاد سلمان میشود سائل خورشید هم یکروز تابان میشود من نمیخواهم عقیقت را!فقط راهم بده آنکه آمد زیر سقف تو سلیمان میشود آخر معراج احمد هم تو پیدا میشوی آخر معراج هم پیش تو مهمان میشود من نمیگویم خدایی تو ولی آخر چرا باصدای تو خدا حتی نمایان میشود لطف اگر لطف تو باشد دست اگر که دست تو قنبر بی خانمان یکروزه سطان میشود از همان اول فقط دل برشما دادیم بس تا که در بند توایم آزاد آزادیم و بس ازهمین حالا هجوم غصه ها سر میرسد روز شادی میرود روز  عزا سر میرسد هر سلامی میکنی بی اعتنا رد میشوند طعنه مردم جدا غربت جدا سر میرسد همسرت را پیش چشمت تازیانه میزنند لحظه ی افتادن خیرالنسا سرمیرسد آتش در میرود تا خیمه ها روز دهم بعد بلوای مدینه کربلا سر میرسد آنزمانیکه ته گودال می افتد حسین یک نفر با کهنه خنجر بی هوا سر میرسد شهر تو با دخترت افسوس بد تا میکند آل عصمت را به چه وضعی تماشا میکند
دستان تو حالا شده بالاترین دست جبریل بوسه می زند بر اینچنین دست خلق ازل ، کارِ ابد بر عهده یِ توست ای اولین دستِ خدا ، ای آخرین دست آن دست ها را آنقدر بالا گرفتند تا داد یزدان با امیرالمؤمنین دست یادِ تو و دست تو افتادم وقتی در علقمه افتاد بر روی زمین دست هر سه حکایات نگاهت را نوشتند پس آفرین آب، آفرین مشک، آفرین دست این دست ها که پیش روی ما باز است از پشت ، بسته میشود روزی همین دست پشت و پناه محکمی بودند این ها زهرا توقع داشت در کوچه از این دست دست مغیره ، دست زهرا ، دادِ بی داد افتاد دست بدترین ها بهترین دست
شهادت می دهم حبل المتین عین الیقین هستی صراط مستقیم حقی و یعسوب دین هستی شهادت می دهم دست خدا در آستین هستی شهادت می دهم مولا امیرالمومنین هستی علی! حکم ولی اللهی‌ات در عرش امضا شد خدا دستور داد و مصطفی مأمور اجرا شد تمام عمر بودی گوش به فرمان پیغمبر پیمبر جان تو بود و تو بودی جان پیغمبر هزاران بار رفتی که شوی قربان پیغمبر خدا مدح تو را گفته است در قرآن پیغمبر خدا در شأن و مدح تو هزاران آیه نازل کرد "علی بین نماز انگشتری تقدیم سائل کرد" علی! چشم خدا هستی و یک لحظه نخوابیدی علی! خشم خدا هستی و از ظالم نترسیدی شهادت می دهم اول خدا را تو پرستیدی خودت گفتی خدا را با دو چشم خویش می دیدی شهادت می دهم اول تو سجده بر خدا کردی نخستین مرد بودی که به احمد اقتدا کردی شهادت داد هرکس به ولای تو مسلمان است ولای تو نشان قطعی تکمیل ایمان است کسی که از محبینت نباشد عبد شیطان است علی حب تو شرط لازم عفو گناهان است خدا هرگز نمی بخشد بدون تو گناهی را بدون تو نمی بیند کسی عفو الهی را قسیم النار و الجنه تو هستی ساقی کوثر ولی الله اعظم هستی و داماد پیغمبر نداری هیچ همتایی به جز صدیقه اطهر علی ابن ابیطالب امیر المومنین حیدر نه این حرف پیمبر نیست این حکم خداوند است امیرالمؤمنینی به علی تنها برازنده است به احمد وحی آمد که علی مولا الموالی شد چه وحیی بود جبرائیل هم حالی به حالی شد امیرالمومنین حیدر شد و اوضاع عالی شد هر آنچه بود در مشت خدا امروز خالی شد علی تصویر شفاف خدا در صفحه دنیاست علی مولا علی مولا علی مولا علی مولاست امام جن و انسان است علی بن ابی طالب به روز حشر میزان است علی بن ابی طالب پناه بی پناهان است علی بن ابی طالب ولی امر و سلطان است علی بن ابی طالب به گوشم میرسد امروز از هر سو "علیٌ حق" ملائک ذکر میگویند" علیٌ هو علیٌ حق" علی عالی اعلا، یل حق، حیدر کرار علی شمشیر اسلام است بر فرق سر کفار کسی جرات ندارد که بجنگد با تو در پیکار علی مولاالموالی و علیٌ قاهر القهار امام العارفین خیر الوصیین منتهی الآمال بگو حیدر مدد ذکر علیٌ افضل الاعمال
درظهر غدير تا كه موسای نبی بوسه به رخ منور هارون زد چشمان حسودان و بخيلان عرب از شدت غم ، از حدقه بيرون زد از مشرق دستهای پر مهر نبی خورشيد ولايت و امامت تابيد با شوق ملائک همه فرياد زدند: « تا كور شود هر آنكه نتواند ديد» فرمود نبی به امر معبود وَدود بر امت من علی امام است امام اين مژده ی من به شيعيانش، دوزخ بر شيعه ی مرتضی حرام است حرام گُل كرد سپيده ی تبسم به لبش تا آيه ی «اكملتُ لكُم» نازل شد فرمود: خوشا به حالتان ای مردم با حُب علی دين شما كامل شد فرمود خدا ولايت حيدر را بر آدم و نسل بعد او واجب كرد در روز ازل كليد فردوسش را تقديم ِ علی بن ابيطالب كرد فرمود: برادرم علی مَحرم ماست از عالم غيب مثل من آگاه است قرآن چقدر مدح و ثنايش را گفت او نقطه ی زير باء بسم الله است فرمود كه يادگار من بين شما تا روز حساب، عترت و قرآن است بايد كه به هر دوشان تمسک جوييد اين راه نجات اصلی انسان است ذكر صلوات عرشيان می آمد تا رفت به سوی آسمان دست ِ علی از عرش بلند و يک صدا می گفتند: اَلحَق كه اميرمومنان است علی جبريل به خدمت علی آمد و گفت تبريک؛ كه اين مقام زيبنده ی توست ای حضرت بوتراب درهر دو جهان هارونی ِ اين قوم برازنده ی توست جبريل به جانشين پيغمبر گفت ای مظهر افتادگی و آقايی مردم اگر امروز امامت خوانند عمريست امام عالم بالايی از فتنه ی بين كوچه ها می ترسم از سيلی و بغض يک پسر می ترسم دلواپس غربت تو هستم آقا از آتش و ميخ پشت ِ در می ترسم با ديدن اين بركه و گودال غدير يكباره به ياد كربلا افتادم در گودی قتلگاه خود را ديدم بر پای حسين سر جدا افتادم
باده بده ساقیا! ولی ز خُمِّ غدیر چنگ بزن مطربا! ولی به یاد امیر تو نیز ای چرخ پیر! بیا ز بالا به زیر دادِ مسرّت بده، ساغر عشرت بگیر بلبل نطقم چنان قافیه پرداز شد که زُهره در آسمان به نغمه دمساز شد محیط کون و مکان، دایرۀ ساز شد سَرور روحانیان هو العلیّ الکبیر وادی خمّ غدیر، منطقۀ نور شد یا ز کف عقل پیر، تجلّی طور شد؟ یا که بیانی خطیر ز سرّ مستور شد؟ یا شده در یک سریر قِرانِ شاه و وزیر؟ چون به سرِ دست شاه، شیر خدا شد بلند به تارک مهر و ماه، ظلِّ عنایت فکند به شوکت و فرّ و جاه، به طالعی ارجمند شاه ولایت پناه، به امر حق شد امیر فاتح اقلیمِ جود به جای خاتم نشست یا به سپهرِ وجود نیّر اعظم نشست؟ یا به محیط شهود مرکز عالم نشست؟ روی حسود عنود سیاه شد همچو قیر جلوه به صد ناز کرد لیلی حسن قِدَم پرده ز رُخ باز کرد بدْر منیر ظُلَم نغمه‌گری ساز کرد معدن کلِّ حِکم یا سخن آغاز کرد عنِ اللَّطیفِ الخبیر: به هر که مولا منم، علیست مولای او نسخۀ اسما منم، علیست طغرای او سرِّ معمّا منم، علیست مَجْلای او محیط انشا منم، علی مَدار و مدیر طور تجلّی منم، سینه سینا علیست سرِّ انا اللّه منم، آیت کبرا علیست درّۀ بیضا منم، لؤلؤ لالا علیست شافع عقبی منم، علی مُشار و مُشیر حلقۀ افلاک را، سلسله جنبان علیست قاعدۀ خاک را، اساس و بنیان علیست دفتر ادراک را، طراز و عنوان علیست سید لولاک را، علی وزیر و ظهیر دایرۀ کن فکان، مرکز عزم علیست عرصۀ کون و مکان، خطّۀ رزم علیست در حرم لا مکان، خلوت بزم علیست روی زمین و زمان به نور او مُستَنیر یوسف کنعان عشق، بندۀ رخسار اوست خضر بیابان عشق، تشنۀ گفتار اوست موسی عمران عشق، طالب دیدار اوست کیست سلیمان عشق بر درِ او؟ یک فقیر ای به فروغ جمال آینۀ ذوالجلال «مفتقر» خوش مقال مانده به وصف تو، لال گرچه بُراق خیال در تو ندارد مجال ولی ز آب زلال، تشنه بُوَد ناگزیر
خمار جام غدیرم شراب می خواهم طهوری از نفس بوتراب می خواهم جوانه ای شده ام، آفتاب می خواهم سلام می دهم آقا جواب می خواهم «سلام ساقی کوثر، سلام قرص قمر زمین که لطف ندارد از آسمان چه خبر؟! » خوشست خلوت اگر یار یار من باشد چه خوب می شود اینجا کنار من باشد تمام عمر علی سایه سار من باشد به روز واقعه، او افتخار من باشد اگر نگار من امروز لب فروش شود دکان میثم شعرم رطب فروش شود ابوتراب، که کارش تراب پروری است شعاع ماه رخش آفتاب پروری است دو وزن ابروی او شعر ناب پروری است نگاه ساقی کوثر شراب پروری است «به ذره گر نظر لطف بوتراب کند به آسمان رود و کار آفتاب کند» دوباره وقت کرم کاسه ی نیاز شدن در آستان طلوعش چو غنچه باز شدن به شوق بوسه به دستش ترانه ساز شدن به روی دوش همه اشتران جهاز شدن بدان امید که ذی الحجّه در هوای علی شویم منبر و باشیم زیر پای علی غدیر برکه ی مستی بی حد است، علی حدیث روز ولایت زبانزد است، علی کتاب ناطق و قرآن ایزد است علی علی محمد و اصلان محمد است علی پس از رسول علی مقتدای اسلام است پسر عموی رسالت، صدای اسلام است علی برای رسالت دلیل خواهد شد ولایتش گهری بی بدیل خواهد شد محبّ حضرت حیدر خلیل خواهد شد کسی که دشمن او شد، ذلیل خواهد شد علی خلاصه ی حمد است، ناسپاس نشو نباش یار معاویّه، عمر و عاص نشو کسی که پای قیامش، سجود باید کرد هنوز در پی کشفش، شهود باید کرد در آسمان نگاهش صعود باید کرد به پادگان ولایش ورود باید کرد کنار برکه ی ایمان دوباره جام شده است به امر عالی اعلا، علی امام شده است قلم فروش، دریغا غزل شناس شده مگس نشسته به کندو، عسل شناس شده عدم مقام گرفته ازل شناس شده و آنکه جنگ نکرده، جمل شناس شده کسی که بر سر این راه شاخص است علیست که هست حقّ و مع الحق، مشخص است علیست شما که از دل جبهه خبر نداشته اید برای کشتن فتنه جگر نداشته اید خراش مختصری نیز برنداشته اید به هر چه غیر خدا کم نظر نداشته اید شنیده اید علی یک تنه سپاه شده؟ برای ماندن اسلام جان پناه شده؟ شنیده اید علی سوره تکاثر بود تهی از آنچه شمایید و از خدا پر بود نگاه او به دو عالم پر از تدبّر بود و درک او بخدا خارج از تصوّر بود کسی به غیر علی این همه کمال نداشت میان سینه ی خود چشمه ای زلال نداشت چه اشتباه بزرگی ز دستتان سر زد چه زود عهد غدیر از خیالتان پر زد به قلب های شما دست شرک منبر زد سپاه کفر طنابی به دست حیدر زد همین که جمع پلید سقیفه شور گرفت برای کشتن زهرا مغیره دور گرفت
سر چیست اگر در آستان بگذارد باید که به پای عشق جان بگذارد مجنونِ علی همین همان بگذارد از هرچه که هست بیش از آن بگذارد این بیت به روی دیدگان بگذارد: "هرکس که علی علی علی می‌گوید پا بر سرِ دوشِ آسمان بگذارد" در مصحف خویش حَیِ سرمد فرمود در عیدِ غدیرِ خم محمد فرمود یک روز دو روز نَه که ممتد فرمود فرمود به اصحاب و مجدد فرمود باید که شبیه آلِ احمد فرمود   مولاست علی و با علی حق میخواست منت به سر هر دو جهان بگذارد شد منبرشان از همه جا بالاتر بر دستِ نبی دست خدا بالاتر گویید : علی... یکصدا... بالاتر تکبیر بگویید شما ....بالاتر آنقدر خدا دست علی بالابرد تا دست به دست این جوان بگذارد این تیغ بنازم که دو سر می‌ریزد می‌چرخد و باز کُرک و پر می‌ریزد با جوهر خویش هِی جگر می‌ریزد از جمع سپاه بیشتر می‌ریزد از هر نفرش دوتا نفر می‌ریزد صد بار سپاه را بهم می‌دوزد یک تیر اگر که در کمان بگذارد از در بگرفت و گفت خود : یاحیدر تا کَند تمامِ قلعه از جا حیدر گفتند همه وقتِ تماشا : حیدر لاحول ولا قوه الا حیدر تا گفت خداوندِ تعالی حیدر هرگز نرسد به تار و مارت هرچند از جان ملک الموت توان بگذارد این غُلغله چیست در مصاف اُفتاده دشتی سپر و تیغ و قلاف اُفتاده سرها به روی قله‌ی قاف اُفتاده این همهمه در وقتِ طواف اُفتاده بر سینه‌ی کعبه گر شکاف اُفتاده تا منکر مرتضی طَوافش بکند حق خواست که بر کعبه نشان بگذارد از عشق تو شُکر باده را فهمیدیم دلداده‌ی بی اراده را فهمیدیم اجر دو قدم پیاده را فهمیدیم ما از نجفِ تو جاده را فهمیدیم معنیِ حلال زاده را فهمیدیم فرمود حسین تو : فقط می‌خواهد تا نام علی به کودکان بگذارد بر سیره‌ی مرتضی به جان پابندیم سربندِ علی و فاطمه می‌بندیم ما بر گُل روی مرگ هم می‌خندیم ما گورِ حرامزاده‌ها را کندیم گفتیم و جهان از این سخن آکندیم یک روز رسد که ذوالفقارش را حق بر دامنِ صاحب الزمان بگذارد آیینه شدیم زیر بارانِ نجف خاکیم ولی اسیرِ طوفان نجف ما دُر شده‌ایم در بیابانِ نجف دستیم همه دست به دامانِ نجف تا نعره زنیم پیشِ ایوان نجف "هرکس به ولایت علی شک دارد بامادرخویش درمیان بگذارد"
امروز روز عید خدا روز یا علی است فریاد جنّ و انس و ملک یکصدا علی است نزدیک و دور شیعه به هرجاست با علی است شور و دعا و زمزمه و ذکر ما علی است ای جبرئیل مدحت مولا علی بگو پرواز کن به دور علی یا علی بگو عید بزرگ خالق و خلقت خجسته باد جشن سرور احمد و امّت خجسته باد آوای وحی و مژدۀ رحمت خجسته باد اکمال دین، تمامی نعمت خجسته باد این قول احمد است چه نیکو روایتی یوم الغدیر افضل اعیاد امّتی عید غدیر عید خدا و پیمبر است عید غدیر عید تولّای حیدر است عید غدیر عید امامان سراسر است عید غدیر از همه اعیاد برتر است عیدی شیعه، آیۀ اکمال دین شده مولا علی امام همه مسلمین شده ما دل به مهر حیدر کرّار باختیم با نای جان نوای ولایت نواختیم چون شمع در شرار محبّت گداختیم با خطبۀ غدیر علی را شناختیم تا شیعه ایم بار ولایت به دوش ماست این خطبه تا قیام قیامت به گوش ماست... تنها تویی به ختم رسل جان و جانشین تنها تو را رسول خدا خوانده کلِّ دین تنها تویی تو دست الهی در آستین تنها تویی امیر تمامیّ مؤمنین بر منبر رسول، سلونی تو گفته ای در بستر رسول، به جایش تو خفته ای قرآن کتاب م دح و خدا مدح خوان توست قرآن نیازمند به نطق و بیان توست هم تو زبان حقیّ و هم حق زبان توست جاویدی و هماره زمان ها زمان توست قرآن به وصف توست که تکمیل می‌شود  كى غير تو معلم جبریل می‌شود؟ حج و زکوة و صوم و صلوة و قیام، تو حمد و رکوع و سجده، تشهد، سلام، تو سعی و صفا و مروه تو، ركن و مقام، تو تکبیر تو، طواف تو، بیت الحرام، تو ای در تمام ملک خدا ذکر خیر تو مولود کعبه، رکن حرم کیست غیر تو؟ دنیا هزار چهره بیاراست یاعلی با صد کرشمه وصل تو را خواست یاعلی کی در دلت محبت دنیاست یاعلی از کفش وصله‌دار تو پیداست یاعلی دیدم همه حکومت دنیات در نظر حتـی ز آب بینـی بز بود پست‌تر... مولای اولیای خدا کیست جز علی دست گره گشای خدا کیست جز علی مصداق "هل اتا"یِ خدا کیست جز علی ممدوح "انّما"ی خدا کیست جز علی انصاف کو مروّت و مردانگی کجاست؟! آیا لباس کعبه بر اندام بت رواست؟! غیر از علی که جان پیمبر خطاب شد؟ غیر از علی که صاحب "علم الکتاب" شد؟ غیر از علی که هم سخن آفتاب شد؟ غیر از علی که روی زمین بوتراب شد؟ غیر از علی که مادرش او را به کعبه زاد؟ غیر از علی که قاتل خود را پناه داد؟ غیر از علی که خوانده محمّد برادرش؟ غیر از علی که حضرت زهراست همسرش؟ غیر از علی که زینب کبری است دخترش؟ غیر از علی که داده خدا فتح خیبرش؟ مرد نبرد خیبر و ننگ اُحد کجا؟! حیدر کجا فراری جنگ اُحد کجا؟! آن مدعی که چون بز کوهی فرارکرد ننگ فرار را به جهاد اختیار کرد ترک نبی به معرکهء کارزار کرد خود را نهان به پیچ و خم کوهسار کرد می دید رزم تو به یسار و یمین علی می گفت بر شجاعت تو آفرین علی   وقتی که او به جنگ احد گفت الفرار آورد جبرییـــل بــرای تــو ذوالفقــار بر لیلة المبیت تو حق کرده افتخار تو یار یار بودی از اول نه یار غار تو بر دفاع ختم رسل پا فشرده ای دور رسول گشته نود زخم خورده ای... ممدوح جبرئیل به ارض و سما علی است در ذوالفقار زمزمهء لافتی علی است قرآن، نماز، ذکر، عبادت، دعا علی است دنیا بدان که رهبر و مولای ما علی است مرد غدیر پیرو خطّ سقیفه نیست با غصب منبر نبوی کس خلیفه نیست مرد فرار فاتح خیبر نمیشود بیگانه با رسول، برادر نمیشود جز تو كسى كه نفس پیمبر نمیشود جز تو به شهر علم نبی، در نمیشود بگذار تا رود به سر دارها سرم من خاک پای "میثم" تمار حیدرم
اسلام چون کودکی بود در اول راه مانده مانند ماهی هلالی در اول ماه مانده خورشید امادرآمد با ماه بر منبر آمد امروز اگر ماه کامل بر بام درگاه مانده ظهر است و آن آبگیرش آری غدیر است و شیرش دیگر چه باک است اگر دشت در مکر روباه مانده گشتیم و جز او ندیدیم گشتیم و دیگر نگردید غیر از علی هیچ کس نیست تا این زمان شاه مانده از دشمنانش نمانده است غیر از تباهیّ و از او هذا علیٌ کنار من کنتُ مولاه مانده هم عادِ عاداه خوانده هم والِ والاه دیده هرکس که بیراه رفت و هر کس به دلخواه مانده ایراد کوتاهی ماست تقصیر گمراهی ماست خرما اگر بر نخیل و دستی که کوتاه مانده ما آسمان را ندیدیم تنها سلونی شنیدیم از کوه بالا نرفتیم از ما فقط کاه مانده بسم اللهِ سوره ی ناس قدر است و ما قدرنشناس گوشی نماند و صدایش عمریست در چاه مانده عصر از غدیرش گذشتیم شب شد به چاهش کشیدیم زآن شب نمانده است چاهی زآن شب ولی آه مانده
جوابم شد بلي، ألحمدلله برایم شد «ولی» ألحمدلله به دستور خداوند و پیمبر امامم شد علی ألحمدلله!
هوالغنی الحمید هو العلی الکبیر هو الغفور الرحیم هو اللطیف الخبیر هوالولی الودود هو السمیع البصیر هو الرئوف الکریم هو الولی القدیر که در تمام وجود گرفته عید غدیر عیدی بس جانفزا عیدی بس دلپذیر عید خدای جلی عید ولای علی عید رسول خدا عید بزرگ علی عید تمام نعم نعمت بی حد شده ملک خدا سر به سر خلد مخلد شده شادتر از خلق خود، خالق سرمد شده آیة اکمال دین هدیه به احمد شده معرف شیر حق رسول امجد شده بلکه محمد علی، علی محمد شده ثنای حیدر کنید علی علی سر کنید بَلّغ ما اُنزل اِلیکَ از بر کنید ندای اکمال دین عیدی خاص خداست حیات دین خدا از این مبارک نداست تمام عالم پر از علی علی یک صداست وجودش از هم جدا هر که ز حیدر جداست علی سراج المنیر علی طریق الهداست طریق تا انتها سراج از ابتداست عروج حق تا علی است تمام دین یا علی است بخوان بخوان جبرئیل بگو که مولا علی است زعیم خلق جهان علی است آری علی است رسول را جان جان علی است آری علی است کتاب حق را زبان علی است آری علی است خطاب حق را بیان علی است آری علی است امام پیش از زمان علی است آری علی است بهشت را میزبان علی است آری علی است جان پیمبر یکی است ساقی کوثر یکی است چه باک از دشمنان بگو که حیدر یکی است ندای قرآن علی نظام قرآن علی است حروف قرآن علی  کلام قرآن علی است صلاة قرآن علی صیام قرآن علی است پیام قرآن علی امام قرآن علی است قوام قرآن علی نظام قرآن علی است تمام دین نه، بگو تمام قرآن علی است قیام یعنی علی قعود یعنی علی رکوع یعنی علی سجود یعنی علی امیر پیش از وجود امیر شد در غدیر سفیر ملک ازل سفیر شد در غدیر به خاتم الانبیا وزیر شد در غدیر مدار شد در غدیر مدیر شد در غدیر مشار شد در غدیر مشیر شد در غدیر بشیر شد در غدیر نذیر شد در غدیر الا تمام ملل به ذات حی ازل علی است خیر البشر علی است خیرالعمل امام ما کیست کیست فاتح خیبر علی است فاتح خیبر علی جان پیمبر علی است جان پیمبر علی ساقی کوثر علی است ساقی کوثر علی مظهر داور علی است مظهر داور علی اول و آخر علی است اول و آخر علی حیدر، حیدر علی است شیعه فقط حیدری است ز خصم حیدر بری است هر که علی را فروخت دوزخ را مشتری است مشام خصم علی کجا و بوی بهشت علی است بوی بهشت علی است روی بهشت شیعة او راست پا بر سر کوی بهشت علی است خلق بهشت علی است خوی بهشت شیعه کند کار خضر بر لب جوی بهشت آی علی دوستان پیش به سوی بهشت نجاتتان سرنوشت بهشت تان در سرشت بهشت یعنی غدیر غدیر یعنی بهشت سقیفه آن سو برو غدیر از آن ماست غدیر توحید ما غدیر ایمان ماست غدیر پیوند ما غدیر پیمان ماست غدیر در روز حشر صراط و میزان ماست غدیر تفسیر نور غدیر فرقان ماست غدیر فردوس ماست غدیر رضوان ماست مپرس ما کیستیم چه بوده و چیستیم به جان مولا قسم سقیفه ای نیستیم بت شکن کعبه بر دوش نبوت یکی است برادر مصطفی روز اخوت یکی است امیر خیبر ستان به دست قدرت یکی است علی اگر شد امام تمام امت یکی است رسول اگر حکم کرد حکم رسالت یکی است اگر دوبین نیستی غدیر و بعثت یکی است هماره این یاد ماست فیض خداداد ماست حرا و خم غدیر کعبه میلاد ماست اگر چه بین دو یار سه یار شد فاصله فقط به شأن علی است روایت منزله محمد است و علی حلقة یک سلسله هر که جدا از علی است جداست از قافله نامة اعمال اوست نوشتة باطله به دوزخش نیست جز شرار آتش صله "میثم" اگر میثمی، میثم تمار باش دل بِبُر از جان و سر در طلب یار باش
خورشید طلوع کرده از لبخندش نور است و هزار  رشته در پیوندش دیدند در آسمان دستان رسول دست علی است و یازده فرزندش در آینه مهر و مه ، شکوفایی کرد دستان علی ، بلند بالایی کرد آن روز خداوند ، خودش از مردم با سوره ی " مائده " پذیرایی کرد جبرییل مکرر این صلا را سر داد بلغ ،  بلغ ،   ندا  به   پیغمبر داد فرمان خداست بر سر دست بگیر آن دست که در رکوع انگشتر داد گل نغمه ی سرپرست  بر می آید این جوش خم از الست بر می آید شق القمری دوباره ، یا  رد الشمس هر کار از این دو دست بر می آید باید که هزار رفت و آمد بشود باید که مبلغش   محمد   بشود باید که علی به جانشینی برسد این خواسته ی خداست  باید بشود بر دست نبی آیت انوار خداست جبریل مدیحه خوان ، کرار  خداست فرمود علی ابوتراب است  ولی همسایه ی دیوار به دیوار خداست بتخانه ی شرک را  شکستی ای دست بر خندق جهل ، راه بستی ای دست هر جا که نشان "فوق ایدیهم" بود معنای "ید الله " تو هستی ای دست در سجده ی شکر آفتاب افتاده جای قدم ابوتراب   افتاده عمریست که از حلاوت  نام علی حتی دهن کویر آب افتاده
آن دل که در او نیست ولایت دل نیست پیش نظر اهل نظر قابل نیست اکملتُ لکم بر همه عالم فهماند بی حب علی دین خدا کامل نیست ..... تا عشق ، به سرزمینِ دل غالب شد معشوق ، علی بن ابیطالب شد تا کلّ جهان عاشقِ این عشق شوند تبلیغِ غدیر خم به ما واجب شد ....... آن دل که در او نیست ولایت دل نیست پیش نظر اهل نظر قابل نیست اکملتُ لکم بر همه عالم فهماند بی حب علی دین خدا کامل نیست
صدای کیست چنین دلپذیر می‌آید؟ کدام چشمه به این گرمسیر می‌آید؟ صدای کیست که این‌گونه روشن و گیراست؟ که بود و کیست که از این مسیر می‌آید؟ چه گفته است مگر جبرئیل با احمد؟ صدای کاتب و کلک دبیر می‌آید خبر به روشنی روز در فضا پیچید خبر دهید:‌ کسی دستگیر می‌آید کسی بزرگ‌تر از آسمان و هرچه در اوست به دست‌گیری طفل صغیر می‌آید علی به جای محمد به انتخاب خدا خبر دهید: بشیری نذیر می‌آید کسی به سختی‌سوهان،به سختی صخره کسی به نرمی موج حریر می‌آید کسی که مثل کسی‌نیست،مثل او تنهاست کسی شبیه خودش، بی‌نظیر می‌آید خبر دهید که: دریا به چشمه خواهد ریخت خبر دهید به یاران: غدیر می‌آید به سالکان طریق شرافت و شمشیر خبر دهید که از راه، پیر می‌آید خبر دهید به یاران:‌ دوباره از بیشه صدای زندۀ یک شرزه شیر می‌آید خُم غدیر به دوش از کرانه‌ها، مردی به آبیاریِ خاکِ کویر می‌آید کسی دوباره به پای یتیم می‌سوزد کسی دوباره سراغ فقیر می‌آید کسی حماسه‌تر از این حماسه‌های‌سبُک کسی که مرگ به چشمش حقیر، می‌آید غدیر آمد و من خواب دیده‌ام دیشب کسی سراغ منِ گوشه‌گیر می‌آید کسی به کلبۀ شاعر، به کلبۀ درویش به دیده‌بوسیِ عید غدیر می‌آید شبیهِ چشمه کسی جاری و تپنده، کسی شبیهِ آینه روشن‌ضمیر می‌آید علی همیشه بزرگ است در تمام فصول امیر عشق همیشه امیر می‌آید به سربلندی او هر که معترف نشود به هر کجا که رَوَد سر به زیر می‌آید شبیه آیۀ قرآن نمی‌توان آورد کجا شبیه به این مرد، گیر می‌آید؟ مگر ندیده‌ای آن اتفاق روشن را؟ به این محلّه خبرها چه دیر می‌آید! بیا که منکر مولا اگر چه آزاد است به عرصه‌گاه قیامت، اسیر می‌آید بیا که منکِر مولا اگر چه پخته، ولی هنوز از دهنش بوی شیر می‌آید علی همیشه بزرگ است در تمام فصول امیرِ عشق همیشه امیر می‌آید
تجلّي همه اسماء ذات هستى تو براى خَلق ، ظهور صفات هستى تو تو آفريده شدى جزء ممكنات شوى ولى ز سلسلهء واجبات هستى تو گره گشاى همه انبيا تو بودى و گره گشاى همه مشكلات هستى تو به توبه گفت كه "يا عالىُ بِحَقّ عَلي" براى حضرت آدم برات هستى تو تو يار نوح شدى تا رها شد از طوفان و بر خليل در آتش نجات هستى تو براى حضرت موسى تويى يَدِ بَيضا براى حضرت عيسى حيات هستى تو به جز تو هيچ كسى نيست نَفْس پيغمبر كه رونماى وى از هر جهات هستى تو چگونه مثل منى شاعرت شود!، كه خودت به نظم آورِ صدها لُغات هستى تو (به ذره گر نظر لطف بوتراب كند به آسمان رود و كار آفتاب كند) مسير قافله سوى غدير مى گردد غدير واقعه اى بى نظير مى گردد رسيد روح الأمين گفت يا رسول الله بگو پيام خدا را كه دير مى گردد بگو كه پشت تو بر ذات كبريا گرم است به بند سلسله شيطان اسير مى گردد به حاضرين تو بگو تا به غائبين گويند عليست آنكه پس از تو امير مى گردد بگو نه از طرف من كه حكم حكمِ خداست على ولي و وصي و وزير مى گردد هميشه دوست او سربلند مى گردد هميشه دشمن او سر به زير مى گردد قسم به ذات خدا عاقبت بخير شود هر آنكه بر در او مُستجير مى گردد چه اعتنا به كم و بيش اين جهان دارد كه بهره مند ز خير كثير مى گردد كسى كه عيد غدير و عليست معيارش دعاى حضرت زهرا بُوَد نگهدارش به دست حضرت خورشيد مى درخشد ماه بر اين جلالت و شوكت همه كنند نگاه از اين به بعد بلند است روى مأذنه ها صداىِ "أشهدُ أنّ عَلي وَليُّ الله" على براى خدا و رسول يك شير است مجالِ عَرضه ندارد به پيش او روباه فقط براى رضاى خدا زَنَد شمشير عليست كوه و سپاه مقابلش چون كاه عليست مرد عبادت ، عليست مرد جهاد عليست مرد قضاوت ، على عدالت خواه هر آنكسى كه دمى بى على نَفَس بكشد تمام زندگى اش را نموده است تباه براى آنكه بُوَد دست او به دستِ على مسير قُربِ خداوند مى شود كوتاه (على امام من است و منم غلام على) كسى كه غير على خواست مى شود گمراه مُريد شاه نجف پيرو سقيفه كه نيست هر آنكه غصب خلافت كند خليفه كه نيست نشسته ام بنويسم نَمى از اين يَم را بزرگى تو شمارد بزرگ اين كم را به وصف توست "يَدُ الله فَوقَ أيْديهِم" كه در احاطه گرفتى تمام عالم را شعاع نور تو را در وجود او ديدند اگر ملائكه كردند سجده ؛ آدم را اسير روى تو ديدم هزار يوسف را گداى كوى تو ديدم هزار حاتم را اگر بزرگ شدم در قبيله اى شيعى تو داده اى به من اين نعمت فراهم را اگر اجازه دهى باز آخر اين شعر كمى مرور كنم خاطرات ماتم را پس از غدير ، پس از رحلت رسول خدا مدينه مى زند آتش بهشت خاتم را ميان آن همه نامحرم اى غيورِ صبور خدا كند كه نبينى حضور مَحرم را حوائج از تو بخواهند مردم ، اما من نخواهم از تو به جز روزىِ مُحرّم را سلام بر لب عطشان سيدالشهدا به زخم هاى فراوان سيدالشهدا
"در رهِ اِبقای ولای علی" عالم و آدم به‌فدای علی گر شهدایند همه فاطمی فاطمه هست از شهدای علی کارِ رسالت به چه تایید شد؟ مُهرِ ولای کفِ پای علی وحی به آوای که نازل شده؟ صوتِ الهی‌ست، صدای علی چیست که اِتمامِ همه نعمت است؟ نورِ ولایت، ز عطای علی سِرِ خداوند، غدیر است و خم اَلیَوم اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم اول و آخر به حقیقت علی است حافظ قرآن و شریعت علی است راهِ صراط است اگر مستقیمِ سلسله جنبانِ طریقت علی است پرتوِ خورشیدِ فروزانِ عدل ضامنِ اجرای عدالت علی است بابِ علومِ نبوی، قلبِ او ماهِ شبستان هدایت علی است سَروَر و مولای همه اولیاء قافله سالارِ ولایت علی است سِرِ خداوند، غدیر است و خم اَلیَوم اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم غدیر، شیرازه‌ی دینِ خداست غدیر، نوروزِ همه انبیاست غدیر، معراجِ رسول خدا غدیر، روزِ سِدرةُ المُنتهاست غدیر اُستوانه‌ی دینِ حق غدیر پشتوانه‌ی اولیاست غدیر اِحرازِ امامت به خلق غدیر جاودانه در نسل‌هاست غدیر ضامنِ بقای ولی غدیر ضامنِ بقای وِلاست سِرِ خداوند، غدیر است و خم اَلیَوم اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم کیست علی؟ جلوه‌گرِ آفتاب کیست علی؟ نوردِهِ ماهتاب کیست علی؟ زمزمه‌ی فاطمه کیست علی؟ خواسته‌ی مستجاب کیست علی؟ مالکِ روزِ جزا کیست علی؟ بوالحسن و بوتراب کیست علی؟ فصلِ حق و باطل است کیست علی؟ مَرزِ ثواب و عِقاب سِرِ خداوند، غدیر است و خم اَلیَوم اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم جانِ جهان، علی علیه السلام شاهِ شهان، علی علیه السلام مظهر اَسماءِ خدای بزرگ نورِ جنان، علی علیه السلام آن نَبَاءِ عظیم در عالمین نبضِ زمان، علی علیه السلام هم شهِ مردانِ جوانمرد، هم... سِرّ نهان علی، علیه السلام علی سایه ی سبحان به سرِ بندگان اَمن و اَمان، علی علیه السلام سِرِ خداوند، غدیر است و خم اَلیَوم اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم کیست معمای خدا؟ حیدر است عبدِ سراپای خدا حیدر است مَحرمِ اَسرارِ اَزل تا اَبد مَردِ سحرهای خدا حیدر است زینتِ محراب جمال علی دستِ تمنای خدا حیدر است عارفِ بِالله، بِوَالله اوست عاشق و شیدای خدا حیدر است دستِ خدا، چشمِ خدا، گوشِ حق دیده ی بینای خدا حیدر است سِرِ خداوند غدیر است و خم اَلیَوم اَکمَلتُ لِکُم دینَکُم اُلگوی هر مؤمنِ پرهیزگار اُسوه‌ی اخلاص و شکیب و قرار محنتِ او محو کند از مُحِب کوه‌ترین سَیئه‌ی روزگار مُظهِرِ ایمان به همه مؤمنین کاتبِ وحی و شهِ دُل دُل سوار کاشفِ کرب از سَر و روی نبی جانِ محمد، سپرِ جانِ یار شیر خدا، دَمدَمه‌ی لافتی صاحبِ تیغِ دو دمِ ذوالفقار سِرِ خداوند، غدیر است و خم اَلیَوم اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم اوست امیرِ همه‌ی مؤمنین اوست مبیرِ همه‌ی مشرکین اوست مجیرِ همه پیغمبران اوست مجیبِ همه‌ی مرسلین اوست امیدِ همه مستضعفان اوست کمینِ همه مستکبرین اوست براتِ همه یاران ز نار اوست نجاتِ همه اصحابِ دین ختم کُنِ قائله‌ی نَهرَوان کور کُنِ فتنه‌گر و قاسطین سِرِ خداوند، غدیر است و خم اَلیَوم اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم "آنچه ز مخلوق، خدا طالب است حبِ علی بنِ ابیطالب است" وجهِ جمالِ اَزلی روی او وَه که چه رخسارِ علی جاذب است هر چه سئوال است بپرسید از او پاسخِ او بر همگان جالب است فاتحِ خیبر، همه جا پهلوان مَرحب، مغلوب و علی غالب است طبقِ فرامینِ رسولِ خدا نشرِ غدیرِ علوی واجب است سِرِ خداوند، غدیر است و خم اَلیَوم اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم قدرِ غدیر از چه شناسا نشد؟ اُمتِ دین، یاورِ مولا نشد! بعدِ پیمبر، ز چه رو هیچکس بر سرِ آن عهد، مهیا نشد؟ روزِ حمایت ز ولایت، چرا یارِ علی، جز دلِ زهرا نشد؟ خانه نشین شد ولی الله، آه... شیعه که جز فاطمه اِحیا نشد! سیلیِ محکم که به رویش زدند خورد زمین، جز به عصا پا نشد! شد در و دیوارِ حرم شعله‌ور هیچکسی مُعترضْ آنجا نشد! در وسطِ شعله در آن اِزدحام جز به لگد، دربِ حرم وا نشد! دستِ علی بسته شد و باز هم مردِ رهی، مانعِ شورا نشد! باز کمربندِ علی را گرفت مانعِ او صد صفِ اعدا نشد! ضربِ غلاف آمد و دستش فتاد باز علی یکه و تنها نشد! قامت زهرا وسطِ کوچه‌ها جز به غمِ غربتِ او تا نشد! باز خروشید چو آتشفشان کار بجز خطبه‌ی غرّا نشد! با همه تأکیدِ رسول خدا مزدِ رسالت ز چه اجرا نشد؟! وای به بیعت‌شکنانِ غدیر بیعتشان بهر چه ابقا نشد؟! بعدِ علی و حسن و فاطمه پرچمِ دین، جز به حسین پا نشد کرب و بلا، یارِ غدیر است و خم اَلیَوم اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم
نشست بر سر دست نبی به منبر دست زدند دست شعف آسمانیان بر دست (روایت است که در حجه الوداع رسول خبر رسید که جبریل نامه آورده است نوشته بود بگو دست کیست دست خدا نوشته بود بگو آنچه را که در پرده است) برای بیعت او دست ها بلند شدند شد آسمان و زمین ناگهان سراسر دست کدام دست یداللهی است این دستی که پیش آن نمی آید به چشم دیگر دست رسول رفت به معراج و دید در پرده نشسته است کسی سیب نیمه ای در دست گرفته است به تحقیق دست موسی را شده است در "ید بیضا" اگر منور دست خلیل هم متوسل به او شد آن وقتی که برد پیش گلوی پسر به خنجر دست کدام دست؟ همان دست بی محابایی که برد یک تنه بر چارچوب خیبر دست کدام دست؟ که پرورده آنچنان پسری که پای عهد بشوید ز دست آخر دست به یک اشارت شق القمر چنان کرده که مانده است در اعجاز دست او تردست به کارگاه ازل هرکه رفته می داند "ابو تراب" نشسته است آب و گل در دست ز چیره دستی ساقی بس آن که هیچ کسی نیافته است به جز او به راز کوثر دست گرفته ام چو گدا دست خود به امیدی که او بگیرد از این دست روز محشر دست..
غدیر، خاطری از گل شکفته‌تر دارد غدیر، یک چمن آلاله زیر پر دارد غدیر، از سفر حجّة الوداع هنوز هزار خاطرۀ ناب در نظر دارد غدیر، چشم به راه حضور مهمانی‌ست که جان عاشق و چشم خدانگر دارد چه میهمان عزیزی، که در مدینۀ وحی غم هدایت و آزادی بشر دارد غدیر گفت: خدایا چگونه اقیانوس به سوی «برکۀ خم» نیّت سفر دارد؟... غدیر، جلوۀ سینا به خود گرفته، مگر از اتفاق شگفت‌آوری خبر دارد؟ غدیر دید، که یکصد هزار دل لرزید دل است و صحبت دلبر در او اثر دارد غدیر و صبر و سکوت نبی مسَلّم بود که پرده‌دار حرم، بیم پرده‌در دارد در این مکاشفه، ناگاه دست غیب آمد که از حقیقت اسلام پرده بردارد امین وحی خدا گفت: یا رسول الله بگو که شمس جمال تو یک قمر دارد کنون که چلّه‌نشینان همسفر جمع‌اند بگو که جامعه، حاجت به راهبر دارد بگو به حکم صریح خدا علی مولاست به هرکسی که ولای پیامبر دارد عبادت دو جهان، ناز ضرب شصت علی‌ست بگو کدام جوانمرد، این هنر دارد حدیث منزلتش را بخوان در این صحرا تلاوت از لب تو لذّت دگر دارد بگو به عارف و عامی مراقبت بکنند از این نهال، که هم سایه، هم ثمر دارد غدیر و آیۀ «یا اَیُّها الرَّسول» و علی چه ارتباط عمیقی به یکدگر دارد دلش رضا نشود جز به دوستی علی «مگر کسی که دل از سنگ سخت‌تر دارد»...
و بدانید که تا زنده ام و جان دارم به خدای علی و فاطمه ایمان دارم ی_رافضی ام از سه نفر‌ بیزارم کور خواندید که دست از سرشان بردارم علوی ام،سر ناموس خدا حساسم من مُرید پسر حضرت حق،عباسم لب به آبشخور کفتار نخواهد زد شیر آب خوردم فقط از چشمه ی جوشان غدیر! از خدا خواسته ام اهل باشم نه که با عامّه دنبال رفاقت باشم مانده حرف پدرم تا به ابد در گوشم غیرتم را به دو مثقال طلا نفروشم سایه اش تا به ابد از سر من کم نشود گردنم پیش کسی غیر خم نشود بهتر آن است سخن وصف مخاطب باشد شعر من درد دل مادر زینب باشد پشت کردی به که بگویی حق کیست حق علی باشد و رفتار علی جز‌ حق نیست خطبه خواندی به همه درس شهامت دادی امر کردی به خودت اذن شهادت دادی ای همه دل خوشی زندگی ام لبخندت مادرم! کاش که من هم بشوم فرزندت رو سیاهم ولی از حُب‌ِّ علی شعله ورم تو قبولم کنی از قید خودم می‌ گذرم عاقبت تکیه به شمشیر پدر خواهم داد و به خونخواهی پهلوی تو سر خواهم داد
اي كه جز خانه تو خلوت ما نيست كه نيست هر چه گشتيم دراين ميكده جا نيست كه نيست من كه جز نام تو نامي نشنيدم بي شك جز صداي تو در اين دهر صدا نيست كه نيست كاسه اي اشك و دو جرعه نفسي با يادت شهر ما را به جزاين آب و هوا نيست كه نيست صبح در شهرتو يك مشت گدا آمد و شب هرچه گشتيم نديديم،گدا نيست كه نيست بسكه اخبار غديرت همه جا پيچيده است خبري جز خبرت هيچ كجا نيست كه نيست بر جهاز شتران حرف پيمبر اين بود دست بالاتراز اين دست خدا نيست كه نيست آنكه محمود صدا كرده صدا بايد زد و فقط بوسه به دستان خدا بايد زد بايد اين خطبه ميان همگان پخش شود سينه سينه ضربان در ضربان پخش شود بايد اين چشمه كه امروز به راه افتاده ست مثل رودي كه بود در جريان پخش شود چون نسيمي كه شده پيك بهاران خدا اين خبر از پدران در پسران پخش شود مادرم خواست كه با شير محبت دادن نمك عشق تو در هر شريان پخش شود چهارده قرن گذشته است ولي جا دارد خبرش صدر خبرهاي جهان پخش شود اين خبر را به مؤذن برسان تا هر روز بر سر مأذنه مابين اذان پخش شود از شبم كاش نگيري نفسي ماه مرا أشهد أن عليً ولي اللهِ مرا ما كه عمري دل در عشق اسيري داريم چه غم از آتش دوزخ كه مجيري داريم روزي ام را در اين خانه نوشته است خدا بي سبب نيست كه چشم و دل سيري داريم راست گفتند كه راه تو به خورشيد رسد چه كسي گفته جز اين راه مسيري داريم؟ آب نه عين سرابند پس از تو"أديان" ما فقط آب در اين خاك كويري داريم همه ديدند پيمبر چه وزيري دارد همه گفتند از اين پس چه اميري داريم بعد هر ياعلي ام زمزمه يازهراست بهتر از اين چه مراعات نظيري داريم همرديف دل دريا كه به غير از درياست بهترين قافيه خانه مولا زهراست سفره را باز كن اي شاه گدا آماده ست به يتيمان بگو امروز غذا آماده ست سوره مائده نازل شد و ما فهميديم لب اين بركه غذاي دل ما آماده ست چه غديريست،چه عيديست،براي بخشش بيشتر از همه اعياد،خدا آماده است اختيار سر ما دست دو ابروي تو هست بكِش آن تيغ دو دم را كه منا آماده ست دردم اين است كه اي خواجه مرا دردي نيست ورنه در دست طبيبانه دوا آماده ست باز هم بوي محرم همه جا را پر كرد هر كه دارد هوس كرببلا آماده ست اي كه بر دشمني ات بغض وحسد گشت شريك پسرت گفت: گناهم؟، همه گفتند :أبيك