#اصحاب
تا چراغ خیمهی ارباب روشن میشود
فرق بین بیعتِ اصحاب روشن میشود
عاقبت در دامن عشقِ حسینی، زاده شد
مثل «حر بن ریاحی» هرکسی آزاده شد
هم «حبیب» و هم «وهب» تا پای جان دارد حسین
عاشقانِ جانْ به کف، پیر و جوان دارد حسین
یاوری دیگر نمانده تا بیاید در خروش؟
بانگ هل من ناصر از گودال میآید به گوش
کاش من هم بودم آنجا، سر بهراهش میشدم
روسپید عشق چون «جونِ» سیاهش میشدم
#سیده_ت_حسینی
#حضرت_اباالفضل
#رباعی
دل برده و دل سپرده و دلداده است
هرکس که حسینی بشود آزاده است
آن دست که دستگیر ما خواهد بود
دستی است که از شانه جدا افتاده است..
#سیده_ت_حسینی
#امام_حسین_علیه_السلام
ذوالفقار است و کوثر است حسین
عشق زهرا و حیدر است حسین
وقت یاسین به گریه می افتم
یاحسین است و بی سر است حسین
خلق بسیار گفته اند از او
هرچه گفتند دیگر است حسین
به قیام نماز می ماند
بس که الله اکبر است حسین
شد دهانم به نام او شیرین
بس که قند مکرر است حسین
من سر از عشق در نمی آرم
گرچه عشق مصور است حسین
به تلاوت نشسته بر سر نی
قاری روی منبر است حسین
همه جا بوی یاس می آید
سر به دامان مادر است حسین..
#سیده_ت_حسینی
#امام_حسین_علیه_السلام
این عشق فرق می کند، این عشق دیگر است
عشق حسین از همه ی عشق ها سر است
او آمده است معنی «کفوا احد» شود
او بی بدیل آمده، این سان مقدر است
آری حسین آمده، شمشیر برکشد_
هرکس که مدعی است که خیلی دلاور است
خورشید از شراره ی داغش جرقه ای است
دریا نمی از آن همه چشمِ به خون تر است..
آن غم، همان مصیبت عظمی که بعد او
لبخند اگر به لب بنشیند مکدر است
می افتد و به سجده می افتند کائنات
می ایستد دوباره و الله اکبر است
با ذکر او زمین و زمان سینه می زنند
عالم همه حسینیه او سراسر است
یا با حسین باش و به آزادگی برس
یا هرکه بی حسین شد از هیچ کمتر است
در من هزار خیمه به آتش کشیده اند
صحرای کربلا شده، صحرای محشر است..
#سیده_ت_حسینی
#امیرالمومنین
#لیلة_المبیت
رسید وحی تا که از بلا تو را خبر کند
خبر کند که یک نفر به جای تو خطر کند
چقدر تیغ آخته به خانۀ تو تاخته
کدام مرد حاضر است سینه را سپر کند؟
چه صولتی! عجب یلیست! مرد مردها علیست
به جان او مباد چشم تیغها نظر کند
بگو چگونه رد شدی؟ کسی ندیده برگ گل
چنین سلامت از میان خارها گذر کند
به گرد پای لیلة المبیت هم نمیرسد
هر آنکه مدعیست هر چقدر هم هنر کند
#سیده_ت_حسینی
#امیرالمومنین_مدح
به نام علی آنکه پروردگارش
به خود آفرین گفته بر شاهکارش
مبدل به گل می کند خارها را
نسیم دل انگیز لحن بهارش
علی اصل دین است، حبل المتین است
نشسته است قرآن دو زانو کنارش
علی آمد و بانگ الله، الله
به پا خاست از عرش در افتخارش
همان کس که تا گنبد عرش اعلی
بلند است آوازه ی ذوالفقارش
به عشق علی هرکه افتاد افتاد
نگردید دنبال راه فرارش
علی کیست؟ تجسیم خوبیّ مطلق
که حق کرده در جان او آشکارش
به فرمانرواییّ عالم نشسته
زمین، خردهسنگی است گم در دیارش
جهان را بگردی، به عدل و به مردی
کسی نیست همتای ایل و تبارش
نمانده است جز او کسی در هیاهو
به مردانگی پای قول و قرارش
سلیمان و قالیچه اش را که خواندی؟
گره خورده با نام او پود و تارش
مسیحا اگر مرده را زنده می کرد
علی بوده در اصل آموزگارش
سلامت گذشت از بلا کشتی نوح
که سکان یاد علی بود یارش
برای علی بازی کودکانه است
تقلای اعجاز موسی و مارش
خلیل خدا نام او را صدا زد
به هنگامه ی سخت نمرود و نارش
شنیدم که خوش بوده آواز داوود
که تمرین ذکر علی بوده کارش
به تیغ دو دم می زند گردن از غم
کجا شیر بازی کند با شکارش؟
دل ما اگر خون شد از دوری او
غم او خزان است و این دل انارش
قلم ها نوشتند و لب ها سرودند
نگفتند حتی یکی از هزارش
از آفات عالم نبیند دمی غم
پناهنده شد هر کسی در حصارش
علی شمع جمع پریشان هستی است
فلک مثل پروانه گرد مدارش
همان کس که خورشید در خدمت او
قعود و قیام است لیل و نهارش
غم اوست معیار ایمان؛ طلا را-
نسنجیده زرگر مگر با عیارش
هر آنکس تکیده به کویش رسیده
مبدل به لبخند شد حال زارش
به هنگام محشر که بیم است یکسر
نشانده است او را خدا در جوارش
مسلمان هراس از قیامت ندارد
که گبر است در حشر امّیدوارش
ندارد یتیمی، نه رنجی، نه بیمی
که مهر است و نان است در کوله بارش
که رود از تکاپو رسیده است تا او
چنین سر بزیر است اگر آبشارش
که ابر دو دیده که پیشش رسیده
روان است باران بی اختیارش
که خورشید با آن تب سینهسوزش
گرفته است آرام در سایه سارش
می آید، زمان را به رامِش می آرد
قدم های مردانه ی با وقارش
«سلامٌ علی آل طه و یاسین»
سلام خدا تا قیامت نثارش
گرفته است در دست افسار دل را
جناب اولوالعزم دُلدُل سوارش
ترازوی سنجیدن خیر و شر را
به دست علی داده پروردگارش
قلم مو به دست علی بوده بی شک
که بوم بهشت است نقش و نگارش
اگر مفلسی وقت یاهو، بزن رو-
به شاهی که هیچ از گدا نیست عارش
خدای تعالی به عین و ل و یا
چه ها کرده با این کلام قصارش
به هر واژه از "الغدیر" امینی
قلم بوده در هر قدم بیقرارش
به شرح احادیث او تا رسیده
به شور آمده مجلسی در بِحارش
علی بوتراب است، پس خاک خلقت
نشسته است بر دامن او غبارش
سراسر پر از اوست دیر و کلیسا
یهود و نصارا همه دوستدارش
هر آنکس که اسب رشادت دوانده
رمیده است از هیبت کارزارش
نشسته است شاهانه بر مسند دل
چه شاهی! که عشق است خدمتگزارش
یکی می شود مالک تیغ بر کف
یکی می شود جابر ریزه خوارش
یکی می شود قنبر حلقه بر گوش
یکی می شود میثم سر به دارش
نظام زمانه ندارد کمانه
که دست علی کرده است استوارش
بپرس از نجف رفته ها تا بفهمی
به دوری چه ها می کشند از خمارش
اگر کفر یک سو و ایمان به سویی است
به جز حبّ او نیست نصف النهارش
بزن سنگ عشق علی را به سینه
که عشق است و مستیّ دیوانه وارش
به بتخانه می ماند آن مسجدی که
نمی آید اسم علی از منارش
به نون لنا خواندنِ این و آن ها
مگر می شود کاست از اعتبارش
به سویش دراز است؛ دست نیاز است
که سائل همین است دار و ندارش
الهی بیفتد به این سو نگاهش
الهی بیفتد به این سو گذارش
شنیدم که هرکس شود شیعهی او
علی می رسد موقع احتضارش
خدایا مرا هم به حبّش بمیران
بیارد مرا هم مگر در شمارش..
#سیده_ت_حسينى
#امام_رضا_علیه_السلام
امید چشم بیابان فقط امام رضاست
که استجابت باران فقط امام رضاست
تواب حج تمتع اگر به ما نرسید
بیا که حج فقیران فقط امام رضاست
عجیب نیست اگر زعفران سحرخیز است
که آفتاب خراسان فقط امام رضاست
بیار کاسه ی خالی که دست پر بروی
که نان سفره ی بی نان فقط امام رضاست
هنوز اول راهیم تا به او برسیم
بیا که آخر ایمان فقط امام رضاست
چه بی دلیل پی تاج و تخت می گردند
در این دیار که سلطان فقط امام رضاست
به احتضار مرا رو به او بخوابانید
که روح این تن بی جان فقط امام رضاست..
#سیده_ت_حسینی
#اصحاب
#ام_وهب
زن اینچنین که پر از شور و تاب و تب باشد
عجیب نیست که فرزند او وهب باشد
به تکیه گاه حسین آنچنان دلش قرص است
که از تحمل او صبر در عجب باشد
زنی که پس بفرستد سر جوانش را
به عشق زنده شده، گرچه جان به لب باشد
عمود خیمه به کف می زند به لشکر شام
به جای سوگ، دلش خیمه ی غضب باشد
چنین نترس و غیور است در مقابل کفر
به عشق آل علی هرکه منتسب باشد..
#سیده_ت_حسینی
#حضرت_اباالفضل_شهادت
چه قد رشیدی، عجب روی ماهی
برای دو دستت بمیرم الهی
علمدار لشکر، حسینت برادر
به تو تکیه کرده، عجب تکیه گاهی
برای تو دشمن امان نامه آورد
چه اوهام خامی، چه فکر تباهی
شنیدم لبت آب را تا که پس زد
کشید از دلش آه، آن هم چه آهی
تو را مشک سوراخ از پا در آورد
وگرنه حریفت نمی شد سپاهی
صدایش زدیّ و حسین آمد از راه
چه حس غریبی، چه ادرک اخاهی
الهی که دست مرا هم بگیری
تو را دارد و بس زن بی پناهی..
#سیده_ت_حسینی
#امام_سجاد_علیه_السلام
لاله های کربلایی یک به یک پژمرده اند
عشقبازان کی به یک مرگ طبیعی مرده اند؟
کار هرکس نیست کوتاهی نکردن وقت عشق
سجده های او ملک را نیز از رو برده اند
کینه اش را از غدیر خم به دل دارند، پس-
با پدر از یک کمین تیر شهادت خورده اند
می برند آه غم جانسوز او را هر طرف
بادها بیخود پریشان نیستند، آزرده اند
در مقاتل گرچه می گویند هفتاد و دو تن
خوب اگر دقت کنی سجاد را نشمرده اند..
#سیده_ت_حسینی
#حضرت_رقیه_شهادت
#رباعی
از غم نفس خرابه هم سر آمد
آن روز که آه سنگها در آمد
دیدند که اشک دخترک قطع شده
بابای رقیه بود، با سر آمد..
#سیده_ت_حسینی