..
اربعین عشق
آسمان شب شده در ماتم مهر و ماه است
داغ هفتاد و دو گل فاجعه ای جانکاه است
کاروان اسرای علوی در راه است
زنگ این قافله انگار صدایش آه است
کاروان آمد و بر کرببلا حاضر شد
"روز هجران و شب فرقت یار آخر شد"
عطر #یوسف برسد لیک نه از پیراهن
اثری نیست از او غیر مزاری به وطن
چو لگدمال شد از سمّ ستور دشمن
عطر سیب است که پیچیده در این دشت محن
وطن شاه همین #قتلگه بایر شد
روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
بهر دلسوختگان مرقد دلداری هست
"گرچه گل نیست ولی صحنه ی گلزاری هست"
درد دل در دل هر سوخته طوماری هست
گرچه آن روز نشد، وقت عزاداری هست
قلم از وصف غم اهل حرم قاصر شد
روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
یاد آن گل که بر او تیغ و سنان بود که ریخت
چشمها چشمه شد و اشک روان بود که ریخت
از شترها به زمین خیل زنان بود که ریخت
فصل پاییز شد و برگ خزان بود که ریخت
مجلس روضه ی بر خون خدا دایر شد
روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
این رباب است که گشته لغتش وای حسین
ذکر او بود علی مرثیتش وای حسین
گاه می گفت علی وای #عطش وای حسین
اصغرم از عطش افتاده به غش وای حسین
کودکم در دم آخر به پدر ناصر شد
روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
داغها تازه شد و هیئت غم گشت به پا
آن یکی گفت پدر آن دگری گفت اخا
آن یکی گفت ببین قامت من گشته دوتا
آن یکی رفت به دنبال مزار سقا
اربعین بود و حرم معتکف حائر شد
روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
در کنارش زینب (س) با الفِ دال نشست
یاد آن روز که در پهنه ی گودال نشست
اربعین، غم به دلش مثل چهل سال نشست
کوه صبر است نیفتاد ز پا، حال نشست
گر چهل روز بر این موج بلا صابر شد
روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
یادش آمد که در آن روز عذابش دادند
آب می خواست که با تیر جوابش دادند
با دم کودک شش ماهه خضابش دادند
تشنه لب بود که با خنجر، آبش دادند
از بلندای حرم قائله را ناظر شد
روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
چه سخنها است که با جان برادر دارد
تن بی سر خبر از غصه ی خواهر دارد؟
گریه ها کرد از این خاک که بر سر دارد
دید قبرش اثر از گریه ی مادر دارد
هر شب جمعه بر او #فاطمه (س) هم زائر شد
روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
آسمانها و زمین از غم وتر الموتور
تا ابد اشک بریزند بر این قبه ی نور
لحظه هامان شده هر روز چو یوم عاشور
سوخت از آتش او هرکه از او کرد عبور
کاتبی از حرمش کرد گذر، شاعر شد
روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
#جواد_محمودآبادی
#اربعین
🖤😭 به پیشگاه #امام_حسن_مجتبی (ع)
#عود
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
در کویرِ خشکسالی ها، خدای جود بود
او که دریا بود و دستانش همیشه رود بود
کوه ها...! از چشمه ی احسان او لبریز شد
همچنان اما #حسن، خاکی ترین موجود بود
دست او بخشید و چشمش، عشق را فریاد زد
روز و شب بارید؛ این میخانه، نامحدود بود
پله ی منبر به پایش بوسه زد در کودکی
گاه در محراب، محو صورتِ #محمود بود
رفت از دوش #نبی بالا و یک لبخند چید
ساعتی از روز را اینگونه او خشنود بود
او #نبی بود و #علی بود و #حسین و #فاطمه
در #حسن، چیزی فراتر از #حسن مشهود بود
از هزاران حُسن خُلقش، این یکی را قاب کن
«در عمل، او بیشتر از آنچه می فرمود... بود»
آه... ابراهیم شد! بت ها به دست او شکست
انتخابِ این گلستان، آتش نمرود بود
چادری آتش گرفت و بوی غربت پخش شد
#فاطمه، شمعِ شبستان و #حسن چون عود بود
بعدِ #مادر زندگی سخت است... #مادر، زندگی ست!
سخت بود اما به هر زحمت که می شد بود، بود
دَلوْ را انداخت تا آبی به خواهرها دهد
سر به چاهِ خانه برد و گفت #مادر، زود بود!
عزمِ مسجد کرد تا آرام گیرد لحظه ای
پیش چشمش کوچه اما دود بود و دود بود
ریخت او در تشتِ رسوایی کمی از روضه را
سال ها در انتظار جامِ زهرآلود بود
#محمد_عابدی
#یاحسین_علیه_السلام
دل ، پا دَریِ کُهنهٔ در زیرِ پایِ توست
آشفته ای که مُضطربِ #کربلای توست
با اِذنِ #فاطمه به دلم رتبه داده اند
شُکرِ خدا که هر #شب_جمعه گدایِ توست💔
#فاطمیه
#شب_جمعست_هوایت_نکنم_میمیرم
#شب_جمعه
#کربلا
.
#ناحلة_الجسم
ناحلة الجسم من، یک دمی آرام باش
شهد به کامم در این، تلخی ایام باش
آینه ی پاک من، گرچه ترک خورده ای
بهر علی (ع) باز هم، آینه و جام باش
گرچه در این کوچه ها ، نیست کسی یار من
خیز و پناه علی (ع) ، در ملأ عام باش
من اسداللهم و، بند به دستم زدند
فاطمه (س) همدرد این، شیر، در این دام باش
سوخت علی (ع) از غمت، جان به فدای قدت
چند قدم با علی (ع) ، همره و همگام باش
حجتِ بر اهل بیت (ع) ، قبله نمای ولی
پای به پای علی (ع) ، حُجة الاسلام باش
ای غم تو قاتلم، داغ نزن بر دلم
حل بنما مشکلم، مرهم آلام باش
دانه ی درّ نبی (ص) ، کم نشود قدر تو
گر شده رویت کبود، درّ سیه فام باش
ای گل نیلوفری، ای گل یاس #علی (ع)
جای کفن فکر یک، جامه ی احرام باش
خاستگه هل اتی، لحظه ی افطار شد
باز مهیای یک، سفره ی اطعام باش
داغ تو مرگم دهد ، هجر شکستم دهد
پشت و پناه علی (ع) ، حیدر صمصام باش
فکر علی (ع) نیستی، در پی یک چاره بر
گریه ی اطفال خود، وقت شب هنگام باش
عزم نکن بر سفر، خورده به جانم شرر
چند صباح دگر، مادر ایتام باش
راحت جانم نرو یار جوانم نرو
نیست توانم نرو، فکر سرانجام باش
گشته وجودت خیال ، گشت شفایت محال
رفتی اگر ساکنِ، مرقد گمنام باش
شام غریبان تو، روز سیاه علی است
همدم من، چاره ی، غربت آن شام باش
#جواد_محمودآبادی
#محرم_الزهراء
1403/09/11
ایام #شهادت #حضرت #فاطمه #زهرا (س) تسلیت
#فاطمیه #حضرت_زهرا
#شهادت_مادرم_افسانه_نیست
#السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ، السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ #فاطِمَهَ وَخَدِیجَهَ، السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ #أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ، السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ #الْحَسَنِ_والْحُسَیْنِ، السَّلامُ عَلَیْکِ یَا #بِنْتَ وَلِیِّ اللهِ، السَّلامُ عَلَیْکِ یَا #أُخْتَ وَلِیِّ اللهِ، السَّلامُ عَلَیْکِ یَا #عَمَّهَ وَلِیِّ اللهِ، السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ #مُوسَی_بْنِ_جَعْفَرٍ وَرَحْمَهُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ
چشم بر آمدنت گنبد گردون دارد
شعف از گفتن یا فاطمه خاتون دارد
بانی خلق زمین شاخه ی طوبا هستی
خبر از آمدنت شاخه ی زیتون دارد
جای دارد که بپرسیم همه از لیلی
چه کسی دور و برش این همه مجنون دارد
هر کسی دل بدهد دست تو دیگر چه زمان
دل مضطر دل غمگین دل محزون دارد ؟؟
باید از صحن گوهرشاد به فیضیه رسید
عتبه بوسی ات انگار که قانون دارد
ساغر ما همگان کاسه ی سقاخانه ست
هرکسی خورده از آن حال دگرگون دارد
ما که از خانه ی پرفیض تو بیرون نرویم
اصلا این خانه مگر راه به بیرون دارد؟
نرود حب تو از سینه برون رمز حیات
عاشقت مهر تو را در رگ و در خون دارد
هر چه ما روز و شب از خوبی تو بنویسیم
باز هم کشف کمالات تو مضمون دارد
شاعر عاشق شد اگر شعر پراکنده نوشت
عشق با دست تو بر طالع من بنده نوشت
نقشی از فاطمه در صفحه ی مرآت تویی
قره العین نبی کوثر بالذّات تویی
هر دم و بازدمت آیه ی نوری بانو
باء بسم الله تفسیر کمشکات تویی
حجت الله به مدحتگری ات مشغول است
ذکر لبهای رضا اکثر اوقات تویی
از همان جا که تو هم اُمّ ابیها بودی
می توان گفت که یوکابد تورات تویی
دختر باب حوائج که شبیه پدرش
وقت احسان و کرم می کند افراط تویی
کعبه دارد به سرش قصد طواف حرمت
حرم الله تویی قبله ی میقات تویی
کم ندارد به جهان شاه خراسان خواهر
ولی ای اُمّ کرم عمه ی سادات تویی
بار سوهان مرا داده حلاوت نامت
راز سربسته ی شیرینی سوغات تویی
جان به قربان تو که جانِ " رضاجان " هستی
ما همه عبد و تو همشیره ی سلطان هستی
نجم و نور و قمر و شمس و ضُحا معصومه
تالی حضرت اُمُّ النُّجبا معصومه
شعر می خوانم و از محضر تو شرمنده م
"تو" نشسته ست اگر جای "شما" معصومه
بر در خانه ی تو دست توسل بزنم
باز کن پنجره ای رو به خدا معصومه
در دلم پهن شده سفره ی ختم صلوات
هر نفس زمزمه ام صَلِّ عَلی معصومه
چه قدر راضیه و مرضیه و زهرایی
چه بخوانیم تو را فاطمه یا معصومه ؟
مادرت حضرت صدیقه نگه داشته است
جای خالی تو را زیر کسا معصومه
ما به نام تو بخوانیم امام خود را
حضرت کاظم ما هست اَبامعصومه
نامه در نامه جواب همگان را دادی
در غیاب پدر خود حبذا معصومه
ان یکاد لب ما عرض سلامی به تو شد
می کنی از همگان دفع بلا معصومه
مرده هم در وسط صحن تو جان می گیرد
عطر و بوی حرمت روح فزا معصومه
اِشفَعی لی که به غیر از تو ندارم یاری
چشم امید همه روز جزا معصومه
کاش می شد که خودت عیدی مان را بدهی
کاظمین و نجف و کرببلا معصومه
دل بی تاب تماشای دو تا مرقد رفت
قبل مشهد سفری جانب قم باید رفت
#علیرضا_خاکساری
#شعر_آیینی_مذهبی_هیئت
#مدح_منقبت_میلادیه
#کریمه_اهل_بیت
#دهه_کرامت
#اسعدالله_ایامکم
🔥🖤😭 پیشکش به #دلسوخته_کربلا_و_شام #امام_سجاد (ع)
این آقا
................
مردم! چه کشید در #سفر این آقا
از هرچه #خبر داشت خبر این آقا
در #خیمه، هزار بار دستانش رفت
بر #پهلو و بر #سر و #کمر این آقا
میرفت و میآمد نفسش با سختی
آری شده بود #محتضر این آقا
#آتش که به جان #خیمه افتاد نسوخت
آنقدر که داشت #چشم_تر این آقا
در #بند_اسارت به دل #مقتل رفت
کرد از وسط #روضه، گذر این آقا
شد #قافلهسالار و شنید از سر #نی
هرآنچه که باید از #پدر این آقا
هم دلنگران خواهرش #فاطمه بود
هم دلنگران یک #پسر این آقا
#دروازهی_ساعت چه به روزش آورد
دید از همه #داغ بیشتر این آقا
باید که میان #مَحرمانت باشی
تا درک کنی چه رفت بر این آقا
شد آب، میان #شاپرکها چون #شمع
شد قطره به قطره #مختصر این آقا
مثل عمویش #حسن جگرسوخته بود
از بس که جگر داشت جگر این آقا
با #خطبهی_غرّاء_و_عمیقش در #شام
بر #سنگدلان داشت #اثر این آقا
در ظاهرِ امر، شاخهای بود اما
بر #ریشهی_ظلم شد #تبر این آقا
امروز نبود روزیِ #روضه و #اشک
در #شامِ_بلا نبود اگر این آقا
#محمد_عابدی