#حضرت_مسلم علیهالسلام
#شهادت_حضرت_مسلم علیه السلام
#شب_اول_محرم
#مسلمیه
کوهى ز درد بر سر شانه کشيده ام
گشتم ولى براى تو يارى نديده ام
ذکر قنوت هاى نمازم عوض شد
کوفه مياست ذکر سحر تا سپيده ام
هر جا که رو زدم به در بسته خورده ام
دور تمام شهر به عشقت دويده ام
نذر نگاه دو على ات اين دو پسر
قربان خاک پاى رقيه حميده ام
بازارهاى کوفه غرور مرا شکست
من طعم حرف هاى بدش را چشيده ام
گفتم به طوعه هر چه که شد پشت در ميا
چون داغديده غم يک خميده ام
تاثير ضربه هاى لگد روى دنده هاست
از مادرت بپرس دگر من بريده ام
ديدم يکى سه شعبه مخصوص ميخرد
در فکر چشم و سينه و حلقى دريده ام
پشت قباله زن خولى سر شماست
با گوش خويش قول و قرارى شنيده ام
اينان به سر بريدن من قانع نيستند
بنگر لباسهاى بريده بريده ام
در کوچه هاى شهر تنم ريخته حسين
از هر کجا که رد شده ام ضربه ديده ام
يک عمر زحمت پدرت را هدر مده
دلواپس عقيله قامت رشيده ام
گفتا زنى که کهنه شده چادرم چه غم
نقشه براى چادر زينب کشيده ام
حاجيه خانم است و بزرگ مدينه است
چادر شبيه چادر ايشان نديده ام
#قاسم_نعمتی
#مسلم_بن_عقیل
4_5987718348073341194.mp3
زمان:
حجم:
2.77M
#زبانحال_امام_یا_مسلم علیهالسلام
#زمینه
#شب_اول_محرم
#سعیده_کرمانی
#سعید_حمیدیان_فر
بند اول
باد موافق توی این بیابون
پیامتو به گوش من رسونده
روضتو خونده واسمو آخرین
سلامتو به گوش من رسونده
سلام خدا به زخم سرت
به جراحتای پیکرت
میام به زودی واسه ی
جواب سلام آخرت
آهم میرسه به تربت تو
اشکم میچکه با غربت تو
سخته خبر شهادت تو
سردار غریبم ای یار غریبم
بند دوم
چه سخته اخبار شهادتت رو
دختر تو رو دامنم بشنوه
چقدر غریب و بیکسی که باید
وصیتاتو دشمنم بشنوه
میبینی تو موج غم منو
میبینی با قد خم منو
شهری که سفیر منو کشت
میکشه یه روزی ام منو
گریونه چش گلای باغت
روز گار من تلخه با داغت
من موندم و ماتم فراقت
سردار غریبم ای یار غریبم
بند سوم
چه رازیه که هرکی عاشقم شد
با لبای تشنه باید بمیره
سنگی که دندون تو رو شکسته
پیشونی منو هدف میگیره
تو رو زدنت به جای من
غصه نخوربرای من
شاید سرم بیاد ولی
نمیرسه کوفه پای من
غوغایی میشه برا سر من
میشه قطعه قطعه پیکر من
مقتل رو میبینه خواهر من
#عرفه
#مسلمیه
4_5987718348073341194.mp3
زمان:
حجم:
2.77M
#زبانحال_امام_یا_مسلم علیهالسلام
#زمینه
#شب_اول_محرم
#سعیده_کرمانی
#سعید_حمیدیان_فر
بند اول
باد موافق توی این بیابون
پیامتو به گوش من رسونده
روضتو خونده واسمو آخرین
سلامتو به گوش من رسونده
سلام خدا به زخم سرت
به جراحتای پیکرت
میام به زودی واسه ی
جواب سلام آخرت
آهم میرسه به تربت تو
اشکم میچکه با غربت تو
سخته خبر شهادت تو
سردار غریبم ای یار غریبم
بند دوم
چه سخته اخبار شهادتت رو
دختر تو رو دامنم بشنوه
چقدر غریب و بیکسی که باید
وصیتاتو دشمنم بشنوه
میبینی تو موج غم منو
میبینی با قد خم منو
شهری که سفیر منو کشت
میکشه یه روزی ام منو
گریونه چش گلای باغت
روز گار من تلخه با داغت
من موندم و ماتم فراقت
سردار غریبم ای یار غریبم
بند سوم
چه رازیه که هرکی عاشقم شد
با لبای تشنه باید بمیره
سنگی که دندون تو رو شکسته
پیشونی منو هدف میگیره
تو رو زدنت به جای من
غصه نخوربرای من
شاید سرم بیاد ولی
نمیرسه کوفه پای من
غوغایی میشه برا سر من
میشه قطعه قطعه پیکر من
مقتل رو میبینه خواهر من
#عرفه
#مسلمیه
#حضرت_مسلم_علیه_السلام_شهادت
#مسلمیه
آن روزهای خوب کنار حبیب بود
این روزهای آخر عمرش غریب بود
از آن جماعتی که به پابوسش آمدند
یک تن نمانده بود خدایا عجیب بود
در روضهاش برای علی گریه میکنم
در مرکز خلافت مولا غریب بود
مضطر شد آنقدر که به دیوار سر گذاشت
“آقا میا”ی او دم اَمَّن یُجیب بود
گاهی زنان غیورتر از مرد میشوند
چون طوعهای که بین لئيمان نجیب بود
سر روی بام و تن پی مرکب به کوچهها
این هم حکایتی ز فراز و نشیب بود
دیدند روی خاک، سری غلط میخورد
القصه اولین سر خَدُّالتَّريب بود
#سیدمیلاد_حسنی
#حضرت_مسلم_شهادت
#مسلمیه
گرچه دیدم از همه آزار «أبکی لِلْحسین»
سنگ خوردم از در و دیوار «أبکی لِلْحسین»
مرد پیش دشمنش از گریه خودداری کند
من که چشمم هست گوهربار «أبکی لِلْحسین»
من پسر دارم چه غم دارم اگر آواره ام
وای این آقاست دختر دار «أبکی لِلْحسین»
گرچه دست و پا زدن با دست بسته مشکل است
فکر گودالم به روی دار «أبکی لِلْحسین»
آنقدر که نی سفارش داده اند این کوفیان
قتلگاهش میشود نیزار «أبکی لِلْحسین»
آنقدر بغض علی دارند ، بعد از کشتنش
باز هم دارند با او کار «أبکی لِلْحسین»
کاش میشد می نوشتم با علی اصغر نیا
داغ شش ماهه بود دشوار «أبکی لِلْحسین»
کاش میشد مینوشتم بیشتر از مشک آب
بهر زینب پوشیه بردار «أبکی لِلْحسین»
ترس آن دارم که اینجا پای زینب وا شود
کنج زندان و سرِ بازار «أبکی لِلْحسین»
ترس آن دارم سرش سر دربیارد از تنور
عاقبت آن سرور و سالار «أبکی لِلْحسین»
...
وقتی گریه مسلم را دیدند از روی طعنه گفتند
کسی که داعیه سلطنت و طمع حکومت دارد
این طور گریه نمیکند حضرت مسلم فرمودند
وٰلكِن أبكي لِأَهلِيَ المُقبِلينَ إلَيَّ،
(أبكي للِحُسَين وآلِ الحُسَين)
ریاض القدس ج ۱ ص ۵۶۶
#عبدالحسین
#حضرت_مسلم_شهادت
#مسلمیه
آن روزهای خوب کنار حبیب بود
این روزهای آخر عمرش غریب بود
از آن جماعتی که به پابوسش آمدند
یک تن نمانده بود خدایا عجیب بود
در روضهاش برای علی گریه میکنم
در مرکز خلافت مولا غریب بود
مضطر شد آنقدر که به دیوار سر گذاشت
“آقا میا”ی او دم اَمَّن یُجیب بود
گاهی زنان غیورتر از مرد میشوند
چون طوعهای که بین لئيمان نجیب بود
سر روی بام و تن پی مرکب به کوچهها
این هم حکایتی ز فراز و نشیب بود
دیدند روی خاک، سری غلط میخورد
القصه اولین سر خَدُّالتَّريب بود
#سیدمیلاد_حسنی
#حضرت_مسلم_شهادت
#مسلمیه #عامیانه
اینجا فکر همگی سیم و زره
بحثشون همه رو قیمت سره
الهی که نشنوه اینو رباب
سرشیرخوار از همه گرونتره
اگه حالا توی زنجیر افتادم
توی کوچه ها زمین گیر افتادم
مثل مادر تو بی پناه شدم
توی تنگی کوچه گیر افتادم
الهی که غم تورو پیر نکنه
تورو غصه ها زمین گیر نکنه
الهی علی اکبرت حسین
توی تنگی گذر گیر نکنه
اینجا غم از در و دیوار میباره
کوچه بنی هاشم زیاد داره
مادرت یه کوچه دید ای وای اگه
زینبت تو کوچه هاش پا بزاره
الهی که من فدای دخترات
دور نکن سقارواز مخدرات
حرف گوشواره و خلخال شنیدم
فکر سوغاتن تموم دشمنات
#موسی_علیمرادی
#حضرت_مسلم_شهادت
#مسلمیه
گرچه دیدم از همه آزار «أبکی لِلْحسین»
سنگ خوردم از در و دیوار «أبکی لِلْحسین»
مرد پیش دشمنش از گریه خودداری کند
من که چشمم هست گوهربار «أبکی لِلْحسین»
من پسر دارم چه غم دارم اگر آواره ام
وای این آقاست دختر دار «أبکی لِلْحسین»
گرچه دست و پا زدن با دست بسته مشکل است
فکر گودالم به روی دار «أبکی لِلْحسین»
آنقدر که نی سفارش داده اند این کوفیان
قتلگاهش میشود نیزار «أبکی لِلْحسین»
آنقدر بغض علی دارند ، بعد از کشتنش
باز هم دارند با او کار «أبکی لِلْحسین»
کاش میشد می نوشتم با علی اصغر نیا
داغ شش ماهه بود دشوار «أبکی لِلْحسین»
کاش میشد مینوشتم بیشتر از مشک آب
بهر زینب پوشیه بردار «أبکی لِلْحسین»
ترس آن دارم که اینجا پای زینب وا شود
کنج زندان و سرِ بازار «أبکی لِلْحسین»
ترس آن دارم سرش سر دربیارد از تنور
عاقبت آن سرور و سالار «أبکی لِلْحسین»
...
وقتی گریه مسلم را دیدند از روی طعنه گفتند
کسی که داعیه سلطنت و طمع حکومت دارد
این طور گریه نمیکند حضرت مسلم فرمودند
وٰلكِن أبكي لِأَهلِيَ المُقبِلينَ إلَيَّ،
(أبكي للِحُسَين وآلِ الحُسَين)
ریاض القدس ج ۱ ص ۵۶۶
#عبدالحسین
#حضرت_مسلم_شهادت
#مسلمیه
زلف تو در چنگ پیچ و تاب نیفتد
موی سفید تو در خضاب نیفتد
راه نبندند بر تو مردم کوفه
پرده نشینت در اضطراب نیفتد
سر به بیابان کربلا نگذاری
جسم تو بی سر در آفتاب نیفتد
دوره نگیرند کوفیان پسرت را
اکبرت از اسب با شتاب نیفتد
نشکند از بی برادری کمر تو
دست اباالفضل بر تراب نیفتد
داغ عطش بر دلت دمی ننشیند
حنجر طفلت به التهاب نیفتد
تشنگی از نای اصغرت نبرد نا
از عطش آن چشمها به خواب نیفتد
دختر شیرین زبانت آب بنوشد
تا به لبش هول آب آب نیفتد
راهی گودال اگر شدی نظری کن
تا که سکینه به آب و تاب نیفتد
سنگ نگیرد نشانهات روی مرکب
پای نگین تو از رکاب نیفتد
گردن باریک تر ز موی تو ای گل
مثل در شیشهی گلاب نیفتد
کار به عمامه و عبات ندارم
پیرهنت دست شیخ و شاب نیفتد
زینبت از خیمه قتلگاه نیاید
چشم حرامی بر آن جناب نیفتد
کاش در آن های و هو به جای النگو
دست زنان حرم طناب نیفتد
فاصلهی ناقه تا تراب زیاد است
دخترت از ناقه بر تراب نیفتد
معجر و چادر که هیچ در دل بازار
سایهی زنها هم از نقاب نیفتد
راهت بر مجلس شراب نیفتد
چشمت در تشت بر رباب نیفتد
یابن الزهرا سفر به خیر ، الهی
زلف تو در چنگ پیچ و تاب نیفتد
#وحید_عظیم_پور
#حضرت_مسلم_بن_عقیل
#مسلمیه
گل بودم و به بزم خزان میهمان شدم
پژمردم و شکستم و افسرده جان شدم
کوچه به کوچه خانه به دوشم در این دیار
همچون نسیم طائر بی آشیان شدم
افتاده ام زچشم همه کوفیان حسین
در کوچه های شهر چو اشک روان شدم
هر صبح شاهد است نسیمی گذر نکرد
از من مگر که دست به دامان آن شدم
دارد صدای قافله ات می رسد که من
با گریه های خود جرس کاروان شدم
از بس که سنگ خوردم و آقا شکسته ام
سر تا به پا چو حجره شیشه گران شد
با دیدن سه شعبه ای اندازه علی
تیر آنچنان کشید دلم تا کمان شدم
از بس که پاره های تنم بین شهر ریخت
چون دانه های سبحه بی ریسمان شدم
ای کشتی نجات به دادم نرس برو
آخر تو را به موج بلا بادبان شدم
ای کاش کس اسیر نیاید در این دیار
من که چنین نیامده بودم چنان شدم
#موسی_علیمرادی