#امام_حسین_مناجات
#ورود_به_محرم
بزم عزای او نه تنها در زمین است
وقف بساط روضه اش؛ عرش برین است
هفت آسمان از غصه مشکی پوش هستند
آوازه ی ماه محرم بیش از این است
مرثیه خوان وقتی رسول الله باشد
سردسته ی گریه کنان روح الامین است
پیراهنش را بر فراز نیزه کردند
ماه محرم آمد و دل ها غمین است
تا ارمنی ها هم سر این سفره هستند
آن بار عامی را که می گفتم همین است
اجر رسالت در رفاقت با حسین است
این دوستی دستور قرآن مبین است
درسایه سار پرچمش آسوده هستیم
این خیمه ها این تکیه ها حصن حصین است
اسباب این وادی شفیع روز حشراند
فرش حسینیه خودش حبل المتین است
هرکس نشسته روی فرش روضه ی او
با حضرت زهرا یقینا همنشین است
سینه زنی ها مورد تحسین زهراست
سینه زن او مستحق آفرین است
باید براتم را شب اول بگیرم
وقتی تمام فکر و ذکرم اربعین است
آغاز راه کربلا غیر از نجف نیست
روزی من دست امیرالمومنین است
ما را برای گریه کردن آفریدند
با اشک در روضه سرشک ما عجین است
ما و جدایی از حسین امری محال است
این حرف ؛ حرف اولین و آخرین است
اصرار دارد دستگیر شمر باشد
باب نجات خلق عالم اینچنین است
دردی که دارد می کشد از نیزه ها نیست
دردی که در گودال دارد درد دین است
مثل سرش ؛ انگشترش را هم بدزدند
تنها نه خولی ساربان هم در کمین است
#علیرضا_خاکساری
#ورود_به_محرم
در روایات است وقتی ماه ماتم میرسد
مادرش زهرا دوباره با قدی خم میرسد
از دل افلاک چاووش محرم میرسد
آه! دارد نوبت تعویض پرچم میرسد
پرچم ماه عزا در عرش این پیراهن است
حضرت زهرا برایش اولین سینه زن است
#عباس_جواهری_رفیع
#امام_حسین_مناجات
#ورود_به_محرم
به نام خدا اول خط حسین
خدای کرم با مروت حسین
اگرچه سرش نیست خلوت حسین..
مرا باز هم کرده دعوت حسین
محرم شده خوش به حال من است!
چراغ حسینیه ها روشن است!
سر صف امامان و پیغمبران..
ته صف به چشمان تر نوکران
شبیه جوان مرده ها مادران..
همه گریه کن در غم سروران
سر سروران کیست غیر از حسین؟!
نبی هم گرفته ست خیر از حسین!
سلام علیک ای مسیحای من
رفیقم! عزیزم! تسلای من
مرا دست تو داده بابای من!
کسی را نیاور حسین جای من!
بزرگی کن از نو شکستم بده
بیا سینی چای دستم بده
خدایا به چشم تر پنج تن..
تب نوکری را نگیری ز من
مرا ثبت کن گریه کن، سینه زن
خودم را سپردم به تو ای حسن!
تو که از دوعالم حسینی تری..
مرا اربعین کربلا میبری؟!
نوشتم حسین و زبان لال شد
غرورم زمین خورد و پامال شد
زمین حسینیه گودال شد
سر کشتن شاه جنجال شد
ازین صحنه جبریل گریان شد
بزرگ بنی هاشمی عریان شده
#سیدپوریا_هاشمی
#ورود_به_محرم
بسم رب النور رب العشق رب العالمین
بسم احمد، بسم زهرا و امیرالمؤمنین
بسم رب الجود بسم مجتبی بسم الکریم
بسم ثارالله بسم الله رحمن الرحیم
باز هم فصل بهارِ گریه و آهم رسید
شکر می گویم دوباره ماه دلخواهم رسید
السلام ای بهترین ماه ای محرم السلام
السلام ای بهترین ارباب عالم السلام
از تو ممنونم که از غم راحتم کردی حسین
با تمام روسیاهی دعوتم کردی حسین
تو مسیحای منی و روضه ات دارالشفاست
گریه بر داغ تو بر هر درد بی درمان دواست
قطره ی اشکی سبب شد کور بینا بازگشت
با عصا آمد به سوی روضه با پا بازگشت
هست مدیون تو سر تا پا وجودم یا حسین
بی نگاهت صد کفن پوسانده بودم یا حسین
حرف پیر زیرکی همواره در یاد من است
مثل او این حرف در طوفان فریاد من است
«هر که هستم هر چه هستم بر کسی مربوط نیست»
جود اربابم حسین بن علی مشروط نیست
پیرهن مشکی به تن کردن عبادت کردن است
یا حسینِ ما همان قرآن تلاوت کردن است
واجب عینی است گریه قابل تبدیل نیست
کعبه هم تعطیل باشد روضه ات تعطیل نیست
گر چه دور افتاده ایم از کربلا، هیئت که هست
دست ما کوتاه مانده از حرم، تربت که هست
چادر زهرای اطهر سایبان روضه هاست
بانوی پهلو شکسته میزبان روضه هاست
روضه ای را که به پا کرده در این دنیا خودش
اختیارش نیست دست هیچکس الا خودش
بی اراده غرق ناله بی امان بی اختیار
گریه باید کرد مثل مادران داغدار
گریه های مادرانه یادگار فاطمه است
روضه خواندن کار ماها نیست کار فاطمه است
سوختی درآتش صحرا بُنَیّ سوختم
رفت غارت آن لباسی که برایت دوختم
کاش در گودالِ خون عطشان نبودی لااقل
پیش چشم این و آن عریان نبودی لااقل
#علی_ذوالقدر
#ورود_به_محرم
چگونه شکر بگویم که زنده ماندم من
به ماه روضه تو خویش را رساندم من
چگونه شکر بگویم اجل امانم داد
که باز چشم تر من به بیرقت افتاد
چه قدر شور دلم زد به ماه غم نرسم
به زیرسایه این بیرق و علم نرسم
به شوق این دهه ی شور وماتمت آقا
تمام سال شمردم همه نفس ها را
چگونه شکر بگویم که باز گریانم
شبیه زلف پریشان تو پریشانم
تمام ترس من این بود با دلی حیران
شب رقیه نباشم میان گریه کنان
امان دهید خودم بین روضه میمیرم
شب ششم جگرم را به دست میگیرم
برای روضه هفتم چه نذرها کردم
که لای لای بخوانم به دور اوگردم
سپرده ام به دو دستم کند گریبان چاک
برای آن همه اکبر که اوفتاده به خاک
میان روضه سقا که جان به لب آید
شبیه دخترکان تو لطمه خواهم زد
به چشم گفته ام از اشک پر کند مشکی
مگر ز شرم نریزد دگر عمو اشکی
شب دهم نفسم را دگر نمی خواهم
برای شام عزایت سحر نمیخواهم
تمام حاجتم این است تا که ظهر دهم
جنازه ام برود روی دوش این مردم
همان زمان که سماوات بر زمین افتاد
بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
میان خیل شغالان فتاد چون شیری
یکی به نیزه زد و دیگری به شمشیری
همه زدندو سپس شمر آمد و خنجر
نشست روی ورق های مصحف پرپر
برید سر زتنت با دوازده ضربه
جداشد اخر سرعرش از تن کعبه
#موسی_علیمرادی
#ورود_به_محرم
#رباعی
با اشک غمت خون دل آمیخته شد
بر فرق فلک خاک عزا ریخته شد
این صیحهی فاطمه است یعنی از عرش
پیراهن خونین تو آویخته شد
#سیدمیلادحسنی
#ورود_به_محرم
#رباعی
جبریل برای روضه ات دربان شد
در مجلس روضه،روضه خوان باران شد
از عرش به اذن حضرت صدیقه
پیراهن خونین تو آویزان شد
#امیر_فرخنده
#امام_حسین_مناجات
#ورود_به_محرم
سلام ماه محرم، سلام ماه حسین
سلام پرچم مشکیِ خیمه گاه حسین
هزار شکر نمردیم و فرصتی داریم
برای عرض ارادت به پیشگاه حسین
تمام عزت عالم میان روضه ی اوست
چه عزتی است که هستیم در پناه حسین
نوشته فاطمه نام تمامی ما را
به لطف آمدنِ روضه، در سپاه حسین
تمام سال اگر رفته ام به بیراهه
شدم به برکت این ماه، سر به راه حسین
جواز نوکری ام برترین مدال من است
جواز نوکری ام داده یک نگاه حسین
شبیه کل رسل اذن گریه داده به من
چه منتی است بر این عبد روسیاه حسین
شفاست تربت پاک و مقدس قبرش
رواست ذکر دعا تحت بارگاه حسین
دوباره بوی لباسی که غرق در خون است
رسانده است دلم را به قتلگاه حسین
چنان زدند به نیزه به پهلوی حضرت
رسید از ته مقتل صدای آه حسین
#محمد_جواد_شیرازی
#ورود_به_محرم
#رباعی
در غُصه و غم، پناه دادی ما را
در ظلمتِ شب، پگاه دادی ما را
در مجلس روضه یا اباعبدالله...
ممنونم از اینکه راه دادی ما را
#سید_مجتبی_شجاع
#ورود_به_محرم
باز، ای مه محرّم! پرشور سر زدی
واندر دلم شراره ز عاشور بر زدی
سختا! که روی تو مگر از سنگ کردهاند؟
کاینک دوباره حلقهٔ ماتم به در زدی
بازآمدیّ و بر دل مجروح من چو پار
از غصّه نیشتر زدیّ و بیشتر زدی
تو آن نهای مگر که به شر تاختی ز خیر،
وآنگاه ره به زادهٔ خیرُ البشر زدی؟
تو آن نهای مگر که بهجای کفی ز آب،
پیکان به حلق اصغر خونینجگر زدی؟
آن سر که چرخ روی به پایش همینهاد
بر نوک نی نموده، به هر رهگذر زدی
دستی که آستین ورا بوسه داد چرخ
در قطع آن تو دامن کین بر کمر زدی
با مُنقِذ بن مُرّة شدی یار، پس ز مکر
نزد پدر عمود به فرق پسر زدی
تو خود همان مهی که به پیشانی حسین
با سنگ جور نقشهٔ شقّ القمر زدی
تو خود همان مهی که به میل تنی شریر
در خمیهگاه آل پیمبر شرر زدی
بر پیکر امام امم با زبان تیغ
زخمی دهان نبسته، که زخمی دگر زدی!
شاهی که خاک مقدم او روحِ کیمیاست
بر نیزهٔ سنان سرش از بهر زر زدی
از کام خشک و چشم تر عترت رسول
تا حشر شعله در دل هر خشک و تر زدی
از روبهانِ چند برانگیختی سپه
وآنگه به حیله پنجهای با شیر نر زدی
از دادگر نگشته به شرم و سکینه را
سیلی به رخ ز مردم بیدادگر زدی
زینب که در سیَر ز علی بود یادگار
او را به تازیانهٔ هر بَدسیَر زدی
هر دم ز توست دیدهٔ «جیحون» گهرنثار
تا با چه زَهره بر شه والاگهر زدی
تاج الشعراء میرزا محمد نواب
#جیحون_یزدی
#امام_حسین_مناجات
#ورود_به_محرم
(باز این چه شورش است و چه ماتم شروع شد
آقا بیا که ماه محرم شروع شد)
لطف دعای توست اگر دم گرفته ایم
قد قامت الحسین در عالم شروع شد
ما آمدیم در به در جدتان شویم
باز اعتکاف ده شبه ی غم شروع شد
ما از نبودنت به خدا شکوه می کنیم
اصلا نبود توست که ماتم شروع شد
آقا بیا که گریه ی تو شور می دهد
وقتی زمان بارش چشمم شروع شد
ما گریه می کنیم تو تطهیرمان کنی
با گریه بود، توبه ی آدم شروع شد
قدری بیا ورق بزن آقا لهوف را
آتش بزن دل همه را، غم شروع شد
این گریه های روز و شبت ای عزیز من
با روضه های "ابن مقرم" شروع شد
روضه بخوان که قصه ی بیچارگی ما
با روضه های بردن خاتم شروع شد ...
بی اختیار از غم او آه می کشیم
وقتی که غارت تن درهم شروع شد
زینب رسید و گفت حصیری بیاورید
تشییع این جنازه ی مبهم شروع شد ...
این روضه ها مقدمه ی داغ کربلاست
زینب تمام زندگی اش زیر نیزه هاست
#رضا_تاجیک
#امام_حسین_مناجات
#ورود_به_محرم
بزم عزای او نه تنها در زمین است
وقف بساط روضه اش؛ عرش برین است
هفت آسمان از غصه مشکی پوش هستند
آوازه ی ماه محرم بیش از این است
مرثیه خوان وقتی رسول الله باشد
سردسته ی گریه کنان روح الامین است
پیراهنش را بر فراز نیزه کردند
ماه محرم آمد و دل ها غمین است
تا ارمنی ها هم سر این سفره هستند
آن بار عامی را که می گفتم همین است
اجر رسالت در رفاقت با حسین است
این دوستی دستور قرآن مبین است
درسایه سار پرچمش آسوده هستیم
این خیمه ها این تکیه ها حصن حصین است
اسباب این وادی شفیع روز حشراند
فرش حسینیه خودش حبل المتین است
هرکس نشسته روی فرش روضه ی او
با حضرت زهرا یقینا همنشین است
سینه زنی ها مورد تحسین زهراست
سینه زن او مستحق آفرین است
باید براتم را شب اول بگیرم
وقتی تمام فکر و ذکرم اربعین است
آغاز راه کربلا غیر از نجف نیست
روزی من دست امیرالمومنین است
ما را برای گریه کردن آفریدند
با اشک در روضه سرشک ما عجین است
ما و جدایی از حسین امری محال است
این حرف ؛ حرف اولین و آخرین است
اصرار دارد دستگیر شمر باشد
باب نجات خلق عالم اینچنین است
دردی که دارد می کشد از نیزه ها نیست
دردی که در گودال دارد درد دین است
مثل سرش ؛ انگشترش را هم بدزدند
تنها نه خولی ساربان هم در کمین است
#علیرضا_خاکساری