eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
2.2هزار دنبال‌کننده
1 عکس
1 ویدیو
54 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
ناامیدم، دوباره مایوسم باز با دست خالی آمده ام باز هم چون همیشه محتاجم به امام جواد رو زده ام او مراد است و من مریدترین او جواد است و من گرفتارم نذر کردم گدای او باشم شکر حق که گدای دربارم هر زمان غرق در نیاز شدم دست لطفش به من عطا کرده او همیشه به وقتش آمده است دردهای مرا دوا کرده دست حاجات من گره خورده به نگاه پر از کرامت او کاش که قسمت منم بشود در مضیفش، غذای حضرت او حرمش حس دلنشین دارد همه جای حرم خراسانیست هر طرف را که خوب می بینی مملو از زائران ایرانی است انس داریم از تولدمان به امام رئوف و‌ فرزندش به جوادش که ما قسم دادیم خوب حس کرده ایم لبخندش این پسر زندگی سلطان است جلوه ی دیگر امام رضاست خلق ‌و خویش شبیه فاطمه است این پسر کوثر امام رضاست مشت خود را به خاک می کوبید ناله می زد "لاَخرَجَنَّهُما" پدرش سینه می زد و می سوخت تا که می گفت "اَحرَقَنَّهُما" از پدر غرق اشک می پرسید واقعا مادرم در آتش سوخت؟! مادرم سوخت! محسنش هم سوخت؟! پر تاج سرم در آتش سوخت؟! مادری بود از بس این آقا روضه اش روضه‌ی حسن شده بود قاتلش یار همزبانش شد آه! با مادر هم سخن شده بود: آه آتش به جانم افتاده آه مادر! برس به فریادم مثل فرزندهای دیگر تو دم آخر به خاک افتادم لبم از تشنگی کبود شده عطش از رنگ و روی من پیداست پهلویم تیر می کشد مادر این هم از غربت بنی الزهراست آه مادر! از آتش این زهر دست و پا می زنم به روی زمین کاش یک قطره آب می دادند کاش یک قطره آب ... آه ... همین کاسه ی آب را مقابل من بر زمین زد چقدر می خندید آتشم می زد آن کنیزی که در برم نانجیب می رقصید جگرم پاره پاره شد مادر خون چکیده ز گوشه ی دهنم زهر اثر کرده و کبود شدم درد افتاده در تمام تنم هرچه شد نیزه بر تنم نزدند و سه شعبه به قلب من نزدند کسی اینجا به فکر غارت نیست چنگ بر کهنه پیرهن نزدند بغضهای عزای کرببلا در میان دل شکسته‌م ماند ساربانی نبود اطرافم آخر انگشترم به دستم ماند هیچکس بی وضو و با چکمه وای من روی سینه ام ننشست هیچکس پشت و رو نکرد مرا هیچکس سینه‌ی مرا نشکست آه از قلب خسته‌ی زینب ضربانی که باز تند شده آه از ضربه‌ی دوازدهم آه از خنجری که کند شده بدنم زیر آفتاب اما بدنم زیر دست و پاها نیست سر پاداش بردن سر من بین شمر و سنان که دعوا نیست
صد عریضه عرض کردم خدمت تو بارها نامه ی من را بخوان، از بین این طومارها درد آب و نان ندارم؛ درد من دوری توست التفاتی کن، نظر کن، سوی ما بیمارها یک نگاهت می رساند سوی ما نور امید یک نگاهت می تکاند از دلم زنگارها من همیشه خاطرت را خواستم آقای من! عاقبت من خیر می بینم از این اصرارها دیدی، اما با بزرگی چشم پوشی کرده ای ما فراوان دیده ایم آقا از این رفتارها دلخوشی ماست که از جانب ارباب ها می رسد هر روز و شب  روزی خدمتکارها کاش بعد مرگ هم نامت نیفتد از لبم تا سرانجامم شود چون میثم تمارها عهد کردم مثل تو باشم عزادار حسین یاریم کن با دعایت پای استمرارها شد شب سوم دل ما هم خراباتی شده وای از داغ خرابه رفتن دلدارها (صد پسر در خون بغلتد گم نگردد دختری) حرف من را خوب می فهمند دختردارها گفت می دانی چه بر روز رقیه آمده؟ دست بسته می روم در کوچه و بازارها نان و خرما شامیان بر ما تصدق می کنند خسته ام از طعنه ها و خسته از آزارها
(باز این چه شورش است و چه ماتم شروع شد آقا بیا که ماه محرم شروع شد) لطف دعای توست اگر دم گرفته ایم قد قامت الحسین در عالم شروع شد ما آمدیم در به در جدتان شویم باز اعتکاف ده شبه ی غم شروع شد ما از نبودنت به خدا شکوه می کنیم اصلا نبود توست که ماتم شروع شد آقا بیا که گریه ی تو شور می دهد وقتی زمان بارش چشمم شروع شد ما گریه می کنیم تو تطهیرمان کنی با گریه بود، توبه ی آدم شروع شد قدری بیا ورق بزن آقا لهوف را آتش بزن دل همه را، غم شروع شد این گریه های روز و شبت ای عزیز من با روضه های "ابن مقرم" شروع شد روضه بخوان که قصه ی بیچارگی ما با روضه های بردن خاتم شروع شد ... بی اختیار از غم او  آه می کشیم وقتی که غارت تن درهم شروع شد زینب رسید و گفت حصیری بیاورید تشییع این جنازه ی مبهم شروع شد ... این روضه ها مقدمه ی داغ کربلاست زینب تمام زندگی اش زیر نیزه هاست
چشم ما منتظران از غم تو بارانیست تا نیایی به خدا خیر در این دنیا نیست حسرت دیدن تو قلب مرا سوزانده آتشی جز غم تو در دل من برپا نیست انتظار فرجت افضل الاعمال من است که به جز دیدن تو بر لبم استدعا نیست ما از این روضه به آن روضه به دنبال توایم کار ما تا تو نیایی همه سرگردانیست تا نیایی به خدا بی کس و کاریم همه بی تو ای زندگی ام! زندگی ام زیبا نیست همه جا هستی و روی سر ما سایه ی توست همه جا هستی و روی تو به ما پیدا نیست شب پنجم سفری سوی مدینه برویم بُعد منزل نبود، این سفری روحانی ست نه ضریحی و رواقی و نه گنبد؛ صد حیف سایبانی به روی قبر بنی الزهرا نیست ای حسن جان! دل ما شوق زیارت دارد بین آن صحن و سرایی که محرم جا نیست نظری کن که برای پسرت گریه کنیم پسری که پر از عشق است و دلش طوفانی ست از حرم آمد و خیره شد و با قاتل گفت این چه وضعیت سر بریدن قربانیست؟! از روی سینه ی او پای خودت را بردار نانجیب! عرش خدا معرکه ی دعوا نیست اینقدر ضربه نزن! حنجره اش ریش شده مگر این حنجره جای بوسه ی زهرا نیست؟!
امشب شروع این غزلم یک روایت است نقل است انتظار ظهورت عبادت است گویا جهاد کرده و شمشیر می زند پاداش انتظار یقینا شهادت است گویا که زیر خیمه ی سبزت نشسته ایم آری که انتظار، مسیر سعادت است حتی هزار سال دگر صبر می کنیم‌ صبرِ برای آمدنت هم عبادت است من با امید زنده ام ای آخرین امید این اعتقاد قلبی من از ولادت است آقا حلال کن که صداقت نداشتم آقا بیا بیای من، از روی عادت است امشب بیا که با تو به کرببلا رویم من حسرتم همیشه و هر جا، زیارت است عطر مدینه پر شده در صحن کربلا آری حسن به روضه ی ارباب دعوت است امشب دخیل خانه ی ابن الکریم باش مه پاره ای که او خودش اهل عنایت است قاسم ادامه ی حسن و راه سبز اوست او مثل خانواده ی خود باب حاجت است مثل حسن به معرکه شمشیر می زند او وارث‌ جمل، و نماد رشادت است دارند نیزه ها ز تنش سهم می برند در زیر سم اسب هم او با کرامت است
می‌نویسیم که در دل غم هجران داریم ما کویریم که شوق نم باران داریم گرچه دل خسته از این معرکه‌ی بیدادیم می‌نویسیم که ما منتظر فریادیم خسته از فتنه‌ی دنیای غبارآلودیم چاره‌ای نیست فقط منتظر موعودیم همه زخمیم که یک روز علاجش برسد در مسیریم که یک روز سراجش برسد عمرو عاصان زمان حرف عدالت دارند خودشان قاضی و از حکم شکایت دارند شمر کیشان زمان، تشنه‌ی قدرت هستند ساربان‌های زمان در پی فرصت هستند هرچه نفرین بفرستیم بر این ظلم، رواست سالیانی‌ست که هر لحظه ی ما عاشوراست الغرض یوسف زهرا! نفسی نیست مرا جز تو ای یار! که فریادرسی نیست مرا اثر ظلم به هرجای زمین معلوم است آهِ در بغض زمان، آهِ دل مظلوم است در سکوتند همه، شرط مسلمانی نیست جرم آن کودک مظلوم فلسطینی چیست هرکه از حق شده محروم، تو را می‌خواند مادر کودک مظلوم، تو را می‌خواند وای بر طایفه‌ای که همه در خواب خوشند لعن الله بر آن قوم که نوزاد کشند طفل مذبوح که دیدیدم همه جان دادیم به خدا یاد غم طفل رباب افتادیم ... آه که پای همین روضه شدم بیچاره با دو انگشت هم این حنجره می‌شد پاره
نگاه کن دلمان را، تکان بده آقا بیا و رزق فراوانمان بده آقا چه می شود که شبی در کنار تو باشم بیا و خیمه ی سبزی نشان بده آقا تو از همان شب اول مراقبم بودی برای توبه نمودن زمان بده آقا من از تو غیر خودت را دمی نمی خواهم صلاح هرچه که باشد، همان بده آقا به این سیاهی بیرق تو روسفیدم کن اگرچه نامه سیاهم؛ امان بده آقا حسین، در همه احوال فکر و ذکر من است بیا به سینه زنانت توان بده آقا شب مصیبت اعظم به وقت کرببلاست بیا به گوش دل ما اذان بده آقا برای اینکه بر این داغ خوب گریه کنم به چشمهای من اشک روان بده آقا خدا کند که در این روضه جان دهیم همه برای اینکه بمیریم جان بده آقا سفارش است که امشب بلند گریه کنیم زبان بگیر و به ما هم زبان بده آقا
گمگشته ام در این راه أینَ بَقیةَ الله از سینه می کشم آه أینَ بَقیةَ الله رفتیم تا که از دست، خوردیم تا به بن بست گفتیم گاه و بیگاه أینَ بَقیةَ الله در روضه های ارباب ما غصه دار و بی تاب گفتیم ناخودآگاه أینَ بَقیةَ الله ما اشتباه کردیم از بس گناه کردیم افتاده ایم در چاه أینَ بَقیةَ الله هستیم ما یتیمش از دامن کریمش دستان ماست کوتاه أینَ بَقیةَ الله تنها برای حاجت کردیم ما شکایت بودیم ما چه خودخواه أینَ بَقیةَ الله در روضه های سقا شد ذکر نوحه ی ما وقت مصیبت ماه أینَ بَقیةَ الله امروز بی قرار است بی تاب و غصه دار است در این فغان جانکاه أینَ بَقیةَ الله بی دست شد اباالفضل تا دست من بگیرد هر روز و شب در این ماه أینَ بَقیةَ الله ای نوکران عباس گریه کنان عباس گویید غرق در آه أینَ بَقیةَ الله گر بغض در گلویید سینه زنان بگویید أینَ بَقیةَ الله أینَ بَقیةَ الله
🏴 علیه السلام 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ ماه سقا - برخیز از جا ۲ شد زائر تو - حضرت زهرا پهلو شکسته - آمده اینجا بگو زیارتنامه چگونه خواندی سلام خود را به مادرم رساندی مدینه را تا به کربلا کشاندی ۲ وای اباالفضل اباالفضل اباالفضل ۳ الله الله / یا غیرتَ الله ۲ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ ای یار من - سردار من ۲ غمت نشسته - در بین سینه چشم انتطارت - مانده سکینه اینجا که دستت افتاده دل کباب است اینجا مزار رویاهای رباب است از داغ پرپر شدنت در اضطراب است ۲ وای اباالفضل اباالفضل اباالفضل ۳ الله الله / یا غیرتَ الله ۲ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ ای آب آور - ماه لشگر ۲ بعد از تو عباس - شود جسارت خواهر من هم - رود اسارت منزل به منزل او با قد شکسته تا شام غم می رود او با دست بسته غم نگاه تو در دلش نشسته ۲ وای اباالفضل اباالفضل اباالفضل ۳ الله الله / یا غیرتَ الله ۲ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ ای جان من - جانان من ۲ بر پیکر تو - نیزه نشسته چشم قشنگت - در خون نشسته تیری شبیه نیزه است بر دیده ی تو جانم فدای دست بریده ی تو می بینم اینجا مشک دریده ی تو ۲ وای اباالفضل اباالفضل اباالفضل ۳ الله الله / یا غیرتَ الله ۲ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ یابن الحیدر - یار رهبر ۲ دستت ز پرچم - جدا نکردی بیرق من را - رها نکردی یار ولایت ماندی ماه عشیره بودی تا آخر تو نافذ البصیره بعد تو روزگارم شد تار و تیره ۲ وای اباالفضل اباالفضل اباالفضل ۳ الله الله / یا غیرتَ الله ۲ ...................... . 🏴 ویژه دسته عزاداری امام_حسین علیه السلام 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ یابن الزهرا - از عاشورا ۲ رسد عزیزم - جانم بر لب بگوید عالم - بیچاره زینب تو را ببینم در خاک و خون طپیده سه شعبه ای قلب پاک تو‌ دریده تا شام می روی تو با راس بریده ۲ وای حسین جان حسین جان حسین جان ۳ الله الله / یا غیرتَ الله ۲ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ من گریانم - روضه خوانم ۲ باید ببینم - در قتلگاهت یک جسم بی سر - با اشک و آهت من بی وضو موی تو را شانه نکردم از دست شمر و‌ حرمله من غرق دردم باید کجا دنبال راس تو بگردم ۲ وای حسین جان حسین جان حسین جان ۳ الله الله / یا غیرتَ الله ۲ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ شاه عطشان - ماه عریان ۲ چه کرده با تو - در اوج محنت تمام جسمت - رفته به غارت انگشتر تو در دست ساربان است عمامه ی تو آقا سهم سنان است خولی سرت را برده، خنده کنان است ۲ وای حسین جان حسین جان حسین جان ۳ الله الله / یا غیرتَ الله ۲ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ عشق خواهر - شام آخر ۲ بنشین کنارم - صبر و‌ قرارم تا روی پایت - سر بگذارم باید تو را در بی کسی قطعا ببینم در بین صحرا بی پیراهن ببینم عریان بمانی و بی کفن ببینم ۲ وای حسین جان حسین جان حسین جان ۳ الله الله / یا غیرتَ الله ۲ 👇
🏴 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ "سربند" ای حرارت قلبم - ای حلاوت پر شور با تو تا ابد هستم - مع امام منصور عشق آتشین/ یار دلنشین اهدنا الصراط الاربعین الحقنا بالحرم - کربلا الحقنا بالحسین - ربّنا الحقنا بالحسین 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ عهد می کنم امشب - عاشقانه چون اصحاب تا که بگذرم از جان - پای حضرت ارباب ذکر ما شده / تَحتَ لِواک یاحبیبی کُلُّنا فِداک ای محبوب دل - عالمین الحقنا بالحبیب - یاحسین الحقنا بالحبیب 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ آرزوی ما این است - با تو همقدم باشیم وقت مردن ای آقا - گوشه ی حرم باشیم کاش من ز غم/ها رها شوم زیر پرچمت فدا شوم هستی تو تا ابد - نور عین روزی ام کن شهادت حسین ای عشق عالمین 👇
صد عریضه عرض کردم خدمت تو بارها نامه ی من را بخوان، از بین این طومارها درد آب و نان ندارم؛ درد من دوری توست التفاتی کن، نظر کن، سوی ما بیمارها یک نگاهت می رساند سوی ما نور امید یک نگاهت می تکاند از دلم زنگارها من همیشه خاطرت را خواستم آقای من! عاقبت من خیر می بینم از این اصرارها دیدی، اما با بزرگی چشم پوشی کرده ای ما فراوان دیده ایم آقا از این رفتارها دلخوشی ماست که از جانب ارباب ها می رسد هر روز و شب  روزی خدمتکارها کاش بعد مرگ هم نامت نیفتد از لبم تا سرانجامم شود چون میثم تمارها عهد کردم مثل تو باشم عزادار حسین یاریم کن با دعایت پای استمرارها شد شب سوم دل ما هم خراباتی شده وای از داغ خرابه رفتن دلدارها (صد پسر در خون بغلتد گم نگردد دختری) حرف من را خوب می فهمند دختردارها گفت می دانی چه بر روز رقیه آمده؟ دست بسته می روم در کوچه و بازارها نان و خرما شامیان بر ما تصدق می کنند خسته ام از طعنه ها و خسته از آزارها
چشم وا كرده شدم دست به دامان حسن مادر افکند مرا در یم احسان حسن روزی از دست علی خوردم و از  خان حسن از همان روز شدم بی سر و سامان حسن بر جبینم  بنویسید مسلمان  حسن دل خود را سر هر بام هوایی نکنم طلب عشق ز هر بی سر و پایی نكنم  رو به هر قبله و هر قبله نمایی نكنم پیش هر سفره كه پهن است گدایی نكنم نان هر سفره حرام است به جز نان حسن چه مقامی و چه نامی چه مرامی دارد چقدر لطف به بیمار جذامی دارد خنده در پاسخ آن سائل شامی دارد وه که ارباب دو عالم چه امامی دارد همه اینها غزلی هست به دیوان حسن آنکه نامش شده احلی من عسل كیست حسن آنكه بخشندگیش گشته مَثل كیست حسن معنی حی علی خیر العمل كیست حسن مرد نام آور پیكار جمل كیست حسن شتر سرخ زمین خورد ز طوفان حسن ارث مظلومیت از غربت بابا دارد قد خم ،سینه ی خون ،دیده ی دریا دارد جگری سوخته از زخم زبانها دارد گر بگوییم غریب الغربا جا دارد خون شد از یاد غمش قلب محبان حسن زهر آمد به سراغش جگرش ریخت به هم جگرش ریخت به هم بال و پرش ریخت به هم زینبش آمد و چشمان ترش ریخت به هم همه ی خاطره ها در نظرش ریخت به هم دل پریشان شده از حال پریشان حسن چقدر سخت گذشته است به او در کوچه چه مراعات نظیریست حسن ،در ، کوچه باز هم خاطره ی گریه و مادر کوچه قاتل جان حسن می شود آخر کوچه کوچه عمریست که آورده به لب جان حسن  (چشم نامرد به ناموس علی تا افتاد) وای بر من زد و بر صورت گل جا افتاد ناگهان روی زمین حضرت زهرا افتاد خواست تا پا بشود باز هم اما افتاد شعله ی آه كشد سینه ی سوزان حسن