صد جا شمرده ام تو به دادم..
#روضه و توسل ویژۀ شهادت حضرت علی ابن موسی الرضا علیه السلام _ سید محمد جوادی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
#بسماللهالرحمنالرحیم
🔴
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
بی اعتنا به گنبد و گلدسته و ضریح
این بار آمدم که ببینم تو را فقط ..
*یا امام رضا .. دلاتون هوایی حرم امام رضاست میدونم .. اما یه کاری کن امام رضا بیاد تو جلسه ...*
صد جا شمرده ام تو به دادم رسیده ای
*هرجا زمین خوردم اول گفتم یا امام رضا .. آخه شما هم تو کوچه تا بیای خونه هی زمین خوردی آقا ..*
صد جا شمرده ام تو به دادم رسیده ای
دورست از تو اینکه بیایی سه جا فقط
*به خدا هرجا گره به کارمون میخوره میاد .. یا امام رضا .. جانِ جوادت امشب یه نظری به ما کن امام رضا .. قربونِ حرم با صفات ..*
در بینِ کوچه هایِ خراسان دلش گرفت
از اینکه آمده است به ایران دلش گرفت
هرچند شد عزیزِ خراسان طبیعی است
یوسف اگر به خاطرِ کنعان دلش گرفت
آن چند دانه حبه ی انگور را که خورد
از هرچه میهمانی و مهمان دلش گرفت
*گفت میرم مجلسِ مامون بر میگردم اباصلت ، اگه دیدی عبا رو سر گرفتم بدون زهرم دادن .. اباصلت نشسته دل نگران ، داره لحظات رو میشماره خدایا آقام کی میاد چه جوری میاد ..
یه وقت دید آقا آمد ، عبا رو سرشِ .. هی چند قدم راه میره رو زمین میشینه .. هی میگه جگرم .. قربونِ این ناله ها و اشک ها ..
جگرم میسوزه ..
بال و پرم میسوزه ..
وارد حجره شد ، میگه هی می نشست پا میشد ، بعضی نقل ها میگه ۵۰ بار نشست هی بلند شد .. هی میگه جگرم .. یه وقتایی هم هی صدا میزنه پسرم ..
از بس شبیه مادرش افتاد بر زمین
در انتهایِ کوچه سرش را گرفته بود
چشم انتظارِ دیدنِ روی جواد بود
خیلی بهانه ی پسرش را گرفته بود ..
بر روی خاک بود که پیچید بر خودش
*صدا زد اباصلت فرشایِ حجره رو جمع کن .. میخوام مثل جدِ غریبم بال بال بزنم .. اباصلت میگه گلیمُ جمع کردم دیدم آقا پیراهنشُ بالا زده سینه مبارکشُ رو خاک گذاشته مثل مار گزیده به خودش میپیچه .. هی زیرِ لب میگه غریب حسین ..
لحظاتِ آخر ، انقده جوادشُ صدا زد ، اباصلت میگه یه وقت دیدم درای حجره باز شد .. یه آقازاده نورانی وارد شد فرمود من جواد ابن الرضا هستم .. جلو آمده سر مبارکِ حضرتُ رو زانوهاش گذاشت .. یه پدر آرزوش همینه لحظات آخر سرشُ رو پای پسر بزاره .. بابا وقتی سر رو زانو پسر میزاره آروم میشه .. چشم به چشم پسر باشه راحت جان میده .. اینجا جوادالائمه سرت رو به زانوش گذاشت .. دست تو گیسوانت کرد گفت بابا آروم باش .. بابا خودم بدنتُ تشییع میکنم .. خودم کفنت میکنم .. با دستِ خودم تو خاک میگذارمت .. (بگم صدا ناله ت بلند شه؟!..) امام رضا حجره وسیع بود راحت جون دادی اما جد غریبت تو گودال گیر افتاد .. همه ریختن تو گودال ..
امام رضا یه سنگ به پیشانیت نخورد .. امام رضا با اسب از رو بدنت رد نشدن .. امام رضا جوادتُ سیلی نزدن .. تا نفس داری و زنده ای گریه کن .. یکی دو شب دیگه آواره میشی میگی کجا روضه برم ..
یا امام رضا بدنت رو با احترام تشییع کردن .. خدا خیر بده نوعروسانِ خراسانُ .. پیش مادرش رو سفیدمون کردن یه جا دیگه ام سراغ دارم خوب مهمان نوازی کردن علما بزرگان و سادات از شهر بیرون اومدن گفتن این دختر موسی ابن جعفر .. این همونیِ که باباش از سندی ابن شاهک خیلی سیلی خورده .. آی امام رضا ایرانیا غوغا کردن .. زن ها اومدن گفتن مهریه هامون حلالتون فقط اجازه بدید بریم تشییع جنازه ی عزیز فاطمه .. آخه این آقا اینجا مادر نداره ، این آقا خواهر و دختر نداره .. جمعیت انبوهی آمد .. انقده گل ریختن رو این بدن .. اما کربلایی ها .. زینب اومد دید یه نقطه پر از سنگه .. سنگا رو کنار زد ( آی بمیرم ..) دید یه بدنِ پاره پاره .. یه بدنِ بی سر .. یه بدنی که پر جای سم اسبِ ... نشست رو خاکا .. داداش جان با بدنت چه کردن .. این کلامه معصوم علیه السلامِ میگه به اندازه نگین انگشتر جا سالم رو بدن نبوده ..ببین زینب چی کشیده .. یه وقت دیدن خم شد ، لب ها رو رگ های گلوی بریده گذاشت ..
هرچی نفس داری بگو حسین ...
#انتقام_سخت
#روضه_امام_رضا_علیه_السلام
#ویژه_ایام_صفر
•┄┅══༻○༺══┅┄•
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
⚜️🍂⚜️سینه زنی زمینه زیبا _ ویژۀ وداع با ماه محرم و صفر _ حاج امیر کرمانشاهی ⚜️🍂⚜️
✼═══┅🥀❃🥀┅═══✼
❗️ توجه ❗️:
جهت استفاده ، روضه ها حتما به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
✼═══┅🥀❃🥀┅═══✼
محرم صفر زود گذشت
شبِ آخرِ ذکرِ ما
حسین جان حسین جان حسین
رضا جان رضا جان رضا
چه روزایی خوبی ، بود
چه شب هایِ خوبی بود
مثله چشم بهم زدن تموم شد
داره میگذره عمرم
مثله بیشتر عمرم
باز ماهِ محرم آرزوم شد
حلالم کن ، ارباب
برام کاشکی دست به دعا شی
همین کافیه به غلامت
بگی تو یه خسته نباشی
حسین ... حسین وای ...
دو ماهِ سیاه پوشمُ
دو ماهِ که سینه زدم
یه پایِ دلم کربلا
حالا راهیِ مشهدم
چه روزایی خوبی ، بود
چه شب هایِ خوبی بود
با این گریه ها شدم خدایی
بازم صحنِ گوهرشاد
بازم پنجره فولاد
یک عمرِ منم امام رضایی
حلالم کن ارباب
برایِ تو بازم نمردم
به جز یا حسین رو لب هام
دو ماهِ که اسمی نبردم ...
حسین ... حسین وای ...
تو از آسمونا ببین
چشایِ پر از ابرِ من
میشه یا حسین گفتنم
چراغی تویِ قبرِ من
چه روزایِ خوبی بود
چه شب هایِ خوبی بود
شورِ ماتمِ تو عالمیِ
عشقِ تو مدالِ من
با تو خوبِ حالِ من
وعدۀ منو تو فاطمیه
حلالم کن ارباب
به جز تو کسی رو ندارم
شاید سالِ دیگه نبودم
بیا وقتِ مردن کنارم ....
حلالم کن ارباب
برام کاشکی دست به دعا شی
همین کافیه به غلامت
بگی تو یه خسته نباشی
حسین ...
#حاج_امیر_کرمانشاهی
#روضه_امام_رضا_علیه_السلام
#سینه_زنی
#ویژه_ایام_صفر
@majmaozakerine
✼═══┅🥀❃🥀┅═══✼
•
برا محرم دلتنگم..
#سینه_زنی #وداع_با_محرم_صفر _ کربلایی حسین سیب سرخی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
حالا گمون کنم باید
زحمتُ آقا کم کنیم
سیاهیارو جمع کنیم
حلالمون کن آقا ..
از همین حالا
برا محرم دلتنگم
میباره اشکم دلتنگم
دیگه دمادم دلتنگم
حلالم کن ارباب .. حلالم کن ارباب ..
دو ماه نوکراتُ پذیرایی کردی
ما بد بودیم اما تو آقایی کردی
چه روز و شب هایی گذشت
تو جمعِ نوکرایِ تو
میونِ روضه هایِ تو
چقدر برات سینه زدم
خودت منو صدا زدی
که اومدم تو این دو ماه
با کوله باری از گناه
تو خوبی کن که من بدم
از همین حالا
برایِ هیئت دلتنگم
برا رقیه ت دلتنگم
برا روضه ت دلتنگم
حلالم کن ارباب .. حلالم کن ارباب ..
حالا گمون کنم باید
زحمتُ آقا کم کنیم
سیاهیارو جمع کنیم
حلالمون کن آقاجون ..
ان شالله بعد از این دو ماه
مادرت از ما راضیِ
وقتِ خداحافظیِ
حلالمون کن آقاجون ..
سینه زنی هامو بزار کنار
برا شبِ اول قبر من
سوزِ ناله هامو بزار کنار
برا شبِ اول قبر من
پیرهن سیاهمُ بزار کنار
برا شبِ اول قبر من
سینه ی کبودمُ بزار کنار
برا شبِ اول قبر من
عشقِ تو و جودتُ بزار کنار
برا شبِ اول قبر من
نوکر تو بودمُ بزار کنار
برا شبِ اول قبر من
تو لحظه هایِ آخرم
بیا به من سری بزنم
به سینه ی کبودِ من
تو مهر نوکری بزن
ما حلقه به گوشانِ این خیمه و درگاهیم
ما مزدِ عزاداری از فاطمه می خواهیم
دو ماه از غم تو چنین غرقِ دردیم
با لطفِ تو آقا عزاداری کردیم
دلم گرفته به خدا ، به من یه مهلتی بده
دوباره فرصتی بده اشک بریزم برا غمت
تو رو جونِ امام رضا
نوکرتُ خجل نکن
دستای منو ول نکن
تا باز بیاد محرمت
از همین حالا
دم غروبا دلتنگم
برا تو آقا دلتنگم
تموم شبها دلتنگم
رنج و غم و دردمُ بزار کنار
برا شبِ اول قبر من
اشک و آهِ سردمُ بزار کنار
برا شبِ اول قبر من
هرچی گریه کردمُ بزار کنار
برا شبِ اول قبر من
تو لحظه هایِ احتضار
برس به داد نوکرت
روی سرم دستی بکش
قسم به چشمایِ ترت
تا جان به بدن داریم ما پیروِ این راهیم
ما مزدِ عزاداری از فاطمه می خواهیم
چشایِ پر آبُ بزار کنار
برا شبِ اول قبرِ من
این حال خرابُ بزار کنار
برا شبِ اول قبرِ من
گریه به اربابُ بزار کنار
برا شبِ اول قبرِ من
این نفسِ خسته مو بزار کنار
برا شبِ اول قبرِ من
این دلِ شکسته مو بزار کنار
برا شبِ اول قبرِ من
پایِ تو نشسته مو بزار کنار
برا شبِ اول قبرِ من
ندارم هیچ کسی رو من خدا میدونه غیرِ تو
تمامیِ امیدمه فقط دعایِ خیرِ تو
تا ذکرِ حسین باشد آماده و همراهیم
ما مزد عزاداری از فاطمه میخواهیم
ــــــــــــــــــ
#کربلایی_حسین_سیب_سرخی
#سینه_زنی
#ویژه_ایام_محرم
#ویژه_ایام_صفر
•┄┅══༻○༺══┅┄•
/
⇦🕊روضه و توسل بسیار جانسوز ویژۀ شهادت امام سجاد علیه السلام _حاج آرمین غلامی ↯
┄┅═══••↭••══
┄┅═══••↭••═══┅┄
الحمدالله امشب همۀ گریه کنا دور هم جمع شدن ... شامِ شهادتِ امام سجادِ ... خیلی این آقا غریبه ... از غربت این آقا همین بس ، 35 سال گریه می کرد ... براش غذا می آوردن میزاشت کنار گریه می کرد ... آب براش می آوردن میزاشت کنار گریه می کرد ... هی می گفتن آقا چرا انقدر گریه میکنی؟... ناله ش بلند میشد می گفت خودم دیدم ... بابام گشنه بود ... تشنه بود کشتنش ....
همچین که از کربلا برگشتن مدینه . وقتی بشیر اومد خبر آورد برا اهل مدینه ، دسته دسته مردم میومدن بیرون از شهر به آقا تسلیت می گفتن ... بعد از اینکه تسلیت می گفتن و دلداری میدادن ؛ یه سوالی هم می پرسیدن . میگفتن آقا چه طوری شد باباتونُ کشتن ؟ .... فقط یه جمله جواب میداد ... میگفت فقط همینُ بهتون بگم ، حیوانات هم کربلا آب خوردن .... «انَا بْنُ مَنْ قُتِلَ صَبْراً» "1" من فرزند اون آقایی ام که با قتلِ صبر کشتنش ... یعنی چی آقا ؟.. یعنی یواش یواش کشتنش .... یعنی چی ؟.. یعنی اول نیزه زدن ... بعد با شمشیر زدن ... تازه سنگ زدن ... سنگاشون که تموم شد ریختن تو گودال .....
ته گودال پیکر افتاده ...
توی گودال ، مادر افتاده ... خواهر افتاده ...
مویِ بابایت به بادکین رها افتاده بود
در فضا ی اشک وناله بی هوا افتاده بود
روی ناقه پیکرت رابسته اند بر اشتران
یاکه آیاتِ وجودِ تو جدا افتاده بود
درمیان آتش تب پیکرت سوزدچرا
یا که آتش در دل آل عبا افتاده بود
در اسارت دیده ای که عمه ات رامیزدند
عمه ات زینب گمانم که ز پا افتاده بود
عاقبت دید ی هرآنچه که نباید دیده دید
خواهره زار توگویا ا ز صدا افتاده بود
دیده ای که کاروانی را اسارت برده اند
تازیانه ازچه بین خیمه ها افتاده بود
روضۀ گم شدن و دفنِ رقیه میخواند
*میگه دید دو تا دختر بچه ها میدویدن از این حجره به اون حجره ... شروع کرد گریه کردن ... آقا چی شده ؟ ... فرمود یاده رقیه افتادم ... یاده فرار بچه ها افتادم ... اون لحظه ای که خیمه ها رو آتیش زدن ... خودم بهشون گفتم «عَلَیکُنَّ بِالفرار» ....*
روضۀ گم شدن و دفنِ رقیه میخواند
تا به صحرا و خرابه نظرش می افتاد
گوسفندی جلویش ذبح که می شد یادِ
خنجر کُند و گلویِ پدرش می افتاد ...
حسین ......
*تا میدید گوسفندی رو سر میبرن ، سریع میومد به قصاب می گفت ، ببینم آب بهش دادی یا نه ؟... عرضه می داشتن آقا ما مسلمانیم ، خوده شما به ما یاد دادید آب بدید به قربانی ... آقا مینشست گریه می کرد ... بیا برات تعریف کنم ... یه عده به ظاهر مسلمون بابایِ منو آب بهش ندادن ....
آی حسین ....*
گریه بر کشتۀ عریان خوب است
گریه بر دامن طفلان خوب است
گریه بر آن لب و دندان خوب است
گریه خوب است که هر شب باشد
گریه بر چادر زینب باشد ....
*اینم بگمُ التماسِ دعا ... یه چیزی همیشه این آقا رو اذیت می کرد ... تا نگاه به دستاش می کرد ... هی می گفت با همین دستا خاک کردم ... با همین دستا بود بوریا آوردم ... با همین دستا بود بابامُ تو قبر گذاشتم ....*
1_ اللهوف في قتلى الطفوف السيد بن طاووس ج 1 ص 90
#حاج آرمین غلامی
#روضه_امام_سجاد_علیه_السلام
#بازگشت_کاروان_به_مدینه
#اسارت_خاندان_اهل_بیت_علیهم_السلام
#ویژه_ایام_صفر
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━
.
|⇦•اي به برج عفاف بَدرِ تمام...
#روضه و توسل ویژه اربعین حسینی اجرا شده شب اربعین ۱۴۰۰ به نفس حاج محمود کریمی
●━━━━━━───────
اي به برج عفاف بَدرِ تمام
اي علي پيش پات کرده قيام
زينب اي نقش عشق را نقاش
زينب اي رسم مِهر را رسّام
اي محبت کنيز دربارت
اي صفا پیش پات عبد و غلام
اي کتاب قيام را مُطلع
اي به عشق حسين حُسن ختام
همنوای حسن، به وقت قعود
هم قطار حسین وقت قیام
اي که طاها تو راست جدّ بزرگ
اي که حيدر تو راست باب گرام
اي که زهراست مهربان مامت
کس نشد چون تو اينچنين اکرام؟
اي به روي تمام نامردان
هم چو زهرا کشيده تيغِ کلام
* از همه بلاد سفیر اومده میخواد قدرت نمایی کنه یزید، میخواد خاندان آل الله رو یزید کوچیک کنه، اما بی بی زینب دسته بسته، جلوی همه صدا زد: " إنّي لأستصغرُ قَدْرَك " یزید! تو رو کوچیک میبینم، عددي نيستي، كي هستي؟...*
خطبه هايت طنين صوت علي است
يا ز مادر گرفته اي الهام؟
زينبي، حيدري، تو زهرائي
حزن، آنسان ترا محاصره کرد
اي که از قامت هلالي تو
راست گرديده قامت اسلام
*امام سجاد فرمود: عمه جان! به دوراهی رسیدیم، یه طرف میره سمت مدینه، یه طرف کربلا....
سر این دوراهی همه حداقل یه بار تو زندگیشون می مونن ،کربلا برم؟نرم؟ خوش به حال اونایی که دوراهی شون رو اول رفتن کربلا ،بعد رفتن مدینه ...*
داداش یادم نرفته دور تو جنجال کردند
جمعیتی را وارد گودال کردند
آن ده سواری که تو را پامال کردند
وقت غنیمت صحبت از خلخال کردند
دیرآمدمکاری ازدستم برنیامد
سرنیزه شمر از دهانت در نیامد
دیرآمدم دیدم سرت دستکسی رفت
عمامه پیغمبرت دست کسی رفت
هم گوشوار دخترت دست کسی رفت
هم نازنین انگشترت دست کسی رفت
دیر آمدم اول تورا نشناختم من
خود را کنار پیکرت انداختممن
ــــــــــــــــــ
#حضرت_زینب
#روضه_امام_حسین
#حاج_محمود_کریمی
#ویژه_ایام_صفر
#اربعین
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.
⚜️🍂⚜️روضه و توسل جانسوز _ هفت صفر به روایتی شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام _سید مجید بنی فاطمه ⚜️🍂⚜️
✼═══┅🥀❃🥀┅═══
✼═══┅🥀❃🥀┅═══✼
یارب نصیبِ هیچ غریبی دگر مکن
دردی که گیسوانِ حسن را سپید کرد
با صد امید حامی مادر شدم ولی
سیلی زنی امید مرا نا امید کرد
*قدیم کاروان میخواست بره کربلا ، اول می رفتند بقیع رو زیارت می کردند بعد می رفتند کربلا ؛ گوشۀ حرم ابی عبدالله دیدن یه پیرمرد ایرانی شمع روشن کرده گریه میکنه،زیر لب میگه:قربونت برم حرم نداری ... آقا جان زائر نداری ... قبرت چراغ نداره ... اومدن جلو گفتند : این آقا که این همه زائر داره، لوسترای زیبا، حرم به این قشنگی داره ... گفت:دست از دلم بردار، بقیع بودم اومدم کربلا ، نذر امام حسن داشتم یه شمع روشن می کردم ، تا شمع روشن کردم تو بقیع نگهبانای بقیع منو زدند، حالا اومدم نذرم رو حرم داداشش ادا کنم، می خوام بگم:حسین جان!داداشت خیلی غریبه ...
اما من اینجوری بگم دادت بلندشه: غریب اون کسی نیست که زائر نداره، غریب اون کسی نیست که حرم نداره ، غریب به کسی میگن جلو چشمشش مادرش رو بزنن ، اما چون سن و سالی نداره نمیتونه کاری بکنه ، آخ مادر ...
یه وقت بی بی زینب سلام الله علیها وارد شد دید پاره های جگر حسنش بالا اومده ، روضۀ من همین یه جمله ست ، اینقدر به سر و صورت زد ، یه وقت دید حسن سرش رو بالا آورد ، لبها خونیِ ، یه نگاه کرد صدا زد : زینب دیگه راحت شدم ... دیگه چشمم به اون کسی که جلو راهِ مادرمُ گرفت نمی افته ...
کربلا وقتی ابی عبدالله نامۀ امام حسن رو باز کرد دید نوشته ، حسین جان! من کربلا نیستم کمکت کنم ، بذار قاسم عوض من بره میدون ، چقدر حساس بود نسبت به حسین . میخوام دلت رو ببرم کربلا ، بعد کوچه ، امام حسن این ذکر رو می گفت:
الهی بشکنه دستِ مغیره
میونِ کوچه ها بی مادرم کرد
*این همیشه ورد زبون همۀ بچه های حضرت زهرا هم بود ، اما تا رسیدن کربلا این نوحه رو یه نفر عوض کرد ، اونم یه خانمی بود ، هی می گفت:*
الهی حرمله دستت قلم شه
کبوتر بچمو از من گرفتی
حسین ...
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#روضه_امام_حسن_علیه_السلام
#تخریب_بقیع
#فاطمیه
#ویژه_ایام_صفر
✼═══┅🥀❃🥀┅═══✼
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
سید_مجید_بنی_فاطمه
#روضه_امام_حسن_علیه_السلام
#تخریب_بقیع
#فاطمیه
#ویژه_ایام_صفر
@majmaozakerine
✼═══┅🥀❃🥀┅═══✼
|⇦•خوش آمدی تو از سفر بابا..
#روضه و زمزمه بسیار جانسوز ویژۀ شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها به نفس مرحوم حاج حسن جمالی •ೋ
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
چوبی به لبت نشسته دیدم
دندان تو رو شکسته دیدم
چشمان تو را پر آب دیدم
دورِ سرِ تو شراب دیدم ..
ــــــــــــــــــ
خوش آمدی تو از سفر بابا
تو رو خدا منو ببر بابا
کجا یهو تو بی خبر بابا
گذاشتی رفتی ..
دیگه تموم گریه و زاریم
تموم این شبایِ بیداریم
آخه نگفتی دختری داری
گذاشتی رفتی ..
نزار بازم بهم جسارت شه
همین لباس پاره غارت شه
منو ببر که عمه راحت شه
بابا بابایی ..
نبودی از همه کتک خوردم
یه جوری زد که عمه گفت مُردم
به خاطرِ تو طاقت آوردم
بابا بابایی ..
*رقیه گفت به ما انتطار یعنی چه ..
چهل منزل طوری انتظارِ امامش رو کشید که وقتی به وصالش رسید براش جون داد ..*
بیابونا نمیره از یادم
بابا تو راهِ کوفه جون دادم
تو خواب من از رو ناقه افتادم
بابا بابایی ..
سه ساله تُ چقدر دادن آزار
گوشایِ خونیمو دیدی انگار
بزار بگم چی شد تویِ بازار
بابا بابایی ..
ما رو به همدیگه نشون میدن
به زور گوشواره هامو دزدیدن
به مجلس مِی ما رو کشیدن
بابا بابایی ..
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#مرحوم_حاج_حسن_جمالی
#شب_سوم_محرم
#ویژه_ایام_صفر
#ویژه_ایام_محرم
|⇦•دامنچشم من ...
#روضه و توسل به کریم اهل بیت امامحسن مجتبی علیه السلام اجرا شده به نفس کربلایی حسین طاهری •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
عبدالزهرا روضه خون بود، در عالم رؤيا خواب امام حسن مجتبي عليه السلام رو ديد، آقا! فرمود: عبدالزهرا! چرا روضه ي مارو نمي خوني؟ گفت: آقاجان! من يه عُمري روضه خون شما هستم، مگه روضه ي شما همين نيست كه به ما رسوندن، روضه ي زهر و طشت و پاره هاي جگر شما؟ آقا فرمود: اين روضه مَنِ، اما اون روضه اي كه من رو كشت اين روضه نبود، به گريه كن هاي ما بگيد: بچه بودم مادرم ميخواست از خونه بره بيرون، گفتم: مادر! مگه ميشه بدون من بيرون بري؟ پسر بزرگت منم، كجا بدون من ميخواي بري؟ حتي روايت ميگه: ابي عبدالله هم كوچيك بود اومد جلو گفت: مادر! منم ببر، بي بي يه نگاهي بهش كرد، فرمود:" سَيَقتُلُك " يعني بعداً تو رو ميكُشن، همه با تعجب نگاه مي كردن مگه چه اتفاقي ميخواد بيوفته، اما حسين رو با خودش نبرد يعني موقعِ قتلِ حسنِ...
امام حسن ميگه:با چه غروري دستم رو انداختم توي دستِ مادرم، يه نگاه به بابام كردم، بابا خيالت راحت من دارم با مادرم ميرم، همه جا رو هم نگاه مي كردم كسي نگاهِ چپ به مادرم نكنه، رفتيم مسجد از اونجا برميگشتيم خونه، تا رسيديم به كوچه ي بني هاشم، عبدالزهرا! نانجيبي كه در همه ي عالم مثالش پيدا نميشه، بين راه اومد راهِ من و مادرم رو سد كرد؛ قباله ي فدك دست مادرم بود، نانجيب گفت: فاطمه! قباله ي فدك رو بده من، مادرم گفت: قباله رو نميدم، خدا برا هيچ بچه اي نياره، جلو چشمم چنان به صورت مادرم زد، تا به خودم اومدم ديدم مادرم روي زمين افتاد... عبدالزهرا اينجا بود، گوشواره ي مادرم شكست، واي مادرم! مادرم! مادرم...
عبدالزهرا! تا اينجا دستِ من توي دستِ مادرم بود، اما از اينجا به بعد من عصاي دستِ مادرم شدم، هي ميگفت: مادر چيزي نشده، اما چشمام يه كم تار مي بينه... ديدم مادرم داره راه رو اشتباهي ميره...
ديگه امام حسن بعد اين حادثه روز خوش نديد، تا ساليان سال نيمه ي شب بلند ميشد، شروع مي كرد گريه مي كردن... مي گفت:....*
«مگه يادم ميره من بودم و يه گُلِ پرپر
مگه یادم میره خونابه ی بالِ کبوتر
مگه یادم میره زخمِ رویِ صورت مادر»
دامن چشم من از گریه به دریا اُفتاد
چشم زخمی شده از کارِ تماشا اُفتاد
پاره هایِ جگرم می چكد از كُنجِ لبم
عاقبت قرعه به نامِ منِ تنها افتاد
باز هم خاطره هایم همگی زنده شدند
راه من باز بر آن كوچه ی غم ها اُفتاد
یاد آن کوچه که با مادر خود می رفتم
به سرم سایه ای از غربتِ بابا اُفتاد
کوچه بن بست شد و در دل آن وانفسا
چشم نامرد به ناموس علی تا اُفتاد
آنچنان زد که رَهِ خانه ی خود گُم كردیم
آنچنان زد که به رخساره ی گُل جا اُفتاد
گاه می خورد به دیوار و گَهی رویِ زمین
چشمِ زخمی شده از کار تماشا اُفتاد
من از آن دست کشیدن به زمین فهمیدم
گوشواری که شکسته است در آنجا اُفتاد
شانه ام بود عصایش ولی از شدت درد
من قدم خم شد و او هر قدم اما اُفتاد
#شاعر حسن لطفی
* امام حسن تو بستر افتاده، تا شنيد خواهرش زينب ميخواد بياد فرمود: طشتي كه خونآبه و پاره هاي جگرِ من توي اونه رو زود جمع كنيد، زينب نبايد من رو اينجوري ببينه، حسين جان! زير بغل هاي من رو بگيريد من بشينم، زينب من رو نبايد اينجوري ببينه، يه نگاه كرد ديد همه دارن گريه ميكنن، هيچي بهشون نگفت، تا ديد حسين داره گريه ميكنه، صدا زد: حسين جان! تو چرا داري گريه ميكني؟ برا چي گريه نكم، امامم رو دارم از دست ميدم، آقام رو، داداشم دارم از دست ميدم، يه وقت امام حسن فرمود: "لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِالله" حسين جان غصه ي من رو نخور، امروز همه ي شما كنار من جمع شديد، تو هستي، زينب هست، اباالفضل هم هست، اما يه روزي مياد كربلا يه عده نانجيب دوره ات ميكنن، تا تو فرياد ميزني همه هلهله ميكنن...
يا امام حسن! خوب شد گفتيد طشت رو جمع كنن، آخه خواهرتون زينب كبري يه جايِ ديگه اي قرارِ طشتي رو ببينه، اما نه با پاره هاي جگر، وارد مجلس يزيد ملعون كه شد، ديد ميان طشتِ طلا يه سَرِ بريده گذاشتن، يزيد چوب ميزنه، سر قرآن ميخونه …ناله بزن: حسين!...*
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_امام_حسن_علیه_السلام
#ویژهٔ_ایام_صفر
گفتی: اربعین میام کرب و بلا ...
#سینه_زنی ویژه پیاده روی اربعین اجرا شده سال۱۴۰۱
گفتی: اربعین میام کرب و بلا
اَلْوَعدِ وَفا، اَلْوَعدِ وَفا
گفتی: وعدمون حرم، پایین پا
اَلْوَعدِ وَفا، اَلْوَعدِ وَفا
همه رو دیدم
همه جا رفتم
نشد اون روز که
کربلا رفتم
حَرَمَ اللّه حَرَم
عرشِ مُعَلّیٰ حَرَم
دلم آروم نشد
هیچ جایی اِلا حَرَم
ته دنیا حَرَم
جَنَتُ الاَعلیٰ حَرَم
شبِ جمعه میاد
حضرت زهرا حَرَم
اُطْلُبْنٰا، اُطْلُبْنٰا
کربلا کربلا
هوامو داره یَلِ اُمِّ بَنین
چی بهتر از این، چی بهتر از این
علقمه دیدنی میشه اربعین
چی بهتر از این، چی بهتر از این
سرو کار ما با اَباالفضلِ
ذکر طوفانی، یا اَباالفضلِ
دشمنش لال میشه وقتی میگه اُسْکُتوا
یه تنه با یه لشکر تا میشه روبرو
توی خیمه میگه: رقیه! جانم عمو!
پس چرا ساکتی؟ بلند اباالفضل بگو
یا اَباالفضل! یا اَباالفضل!...
#اربعین
#کربلایی_محمدحسین_حدادیان
#ویژه_ایام_صفر
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
جامونده ها بیاید امشب شب شماست
امشب دلای ما بی تاب کربلاست
ای کاش توکوچهها حیرون بشه دلم
بپرسم از عراقیها بگمحرمکجاست؟
چرانشد برم زیارتش؟ نشد
نشد نصیب من لیاقتش چرا؟
نشد پیاده راه برم بیاد غربتش
دلمفقط یه کربلا میخواد..
حرف یه پیرمرد زد شعله بردلم
فهمید که مهمون یه موکب دیگه ام
گریه میکرد میگفت ای زائر حسین
اگر که خونه ام کوچیکه شرمنده توأم
حسین چهکردی با دلای ما؟
حسین امام باوفای ما ..
حسین همیشه دست خودته کرببلای ما
دلم فقط یه کربلا میخواد...
*بشارة المصطفی نوشته : عطیه گفت: اولین زائر قبر امامحسین جابر بن عبدالله انصاری بود "خَرَجتُ مَعَ جابِرِ بنِ عَبدِ اللّه ِ الأَنصارِیِّ زائِرَینِ قَبرَ الحُسَینِ بن علي"ما به نیت زیارت اومدیم بیرون ."فَلَمّا وَرَدنا کَربَلاءَ"وقتی وارد کربلا شدیم " دَنا جابِرٌ مِن شاطِئِ الفُراتِ فَاغتَسَلَ،"جابربن عبدالله رفت کنار نهر فرات غسل کرد ، لباس پاکیزه پوشید ،خودش رومعطر کرد ،آرام ،آرام قدم برمیداشت ، "ثُمَّ لَم یَخطُ خُطوَةً إلّا ذَکَرَ اللّه َ تَعالى."هرقدمی که برمیداشت یاد خدا میکرد ،میدونی یعنی چی ؟*
کنار قدمهای جابر سوی نینوا ره سپاریم
کنارِ قدم های جابــر؛ سویِ نینوا رهسپاریــم…
ستون های این جـاده را ما؛ به شوقِ حــرم می شمـاریم
شبیه رباب وُ سُکَینه؛ برای شما، بیقــراریم…
از این سختی وُ دوریِ راه؛ به شوقِ تو، باکی نداریم!
"*حَتّى إذا دَنا مِنَ القَبرِ قال: "وقتی به قبر مطهر آقا رسید گفت :"ألمِسنیهِ " عطیه دست منو بذار روی قبر حسین، همچینکه دستش روی قبرآقا گذاشت" فَخَرَّ عَلَى القَبرِ مَغشِیّا عَلَیهِ"از حال رفت، روی قبر حبیبش افتاد" فَرَشَشتُ عَلَیهِ شَیئا مِنَ الماءِ" آب آوُردم روی صورتش ریختم "فَلَمّا أفاقَ "وقتی به هوش آمد سه دفعه صدازد: "یا حُسِین"جوابی نشنید صدازد: "حَبیبٌ لا یُجیبُ حَبیبَهُ." عزیر دلم! حبیب من! چرا جواب منونمیدی؟ خودش جواب خودش روداد ،"وأنّى لَکَ بِالجَوابِ وقَد شُحِطَت أوداجُکَ عَلى أثباجِک"،میدونی یعنی چی؟یعنی توچطور میخوای جواب من رو بدی؟! در حالی که خون رگهای بریده گلوی تو روی شانه وپشت و کتف تو سرازیر شده " وفُرِّقَ بَینَ بَدَنِکَ ورَأسِک"بین سر و بدنت جدایی افتاده، بدنت کربلا موند، سرت رو شهر به شهر بردن...
وقتی این سر رومیبردن شهربه شهر، کو به کو، برزن به برزن بردن این سر رو بالای نیزه میزدن، غیرتیا! این سر رو هی میبردن بالای نیزه شب هر منزلی که میرسیدن سر و پایین میاوردن لذا در بعضی از روایات هست وقتی سر رو به نیزه میزدن، این نیزه سر رو به چپ و راست بازی میداد ....*
آروم یهکاروان از راه دور میاد
با حالتی غریب با زخمای زیاد
*یه کاروانِ دیگه داره میرسه کربلا گفتن ساربان مارو ببر کربلا "قالوا لِدلیل مُرْ بنا علی طریق كربلا فوصلوا الی موضع المصرع" رسیدن کنارقتلگاه "فوجدوا جابر بن عبدالله"جابر رو دیدن ،این دخترها از بالای مرکبها خودشون رو روی زمین انداختن... *
آروم یهکاروان از راه دور میاد
با حالتی غریب با زخمای زیاد
خیره شدن ولی به سمت علقمه
میگن خدارو چی دیدی شاید عمو بیاد
یکی با اشکای روان میاد
یکی با حال نیمهجون میاد
یکی با صورت کبود وبا قد کمونمیاد
حسین ..زینب رسید به کربلا
اگه امسال
میومدم الان توو موکبا بودم
منم یکی از اون پیادهها بودم
توو جادهی نجف به کربلا بودم
اگه بودم
به پای زائرای تو میافتادم
برای دیدنت سرم رو میدادم
که اربعین تو نمیره از یادم
گدا مگه جز تو کیو داره؟
یا ثارالله و ابن ثاره
چشام فقط برا تو میباره
یا ثارالله وابن ثاره
چکار کردی؟
که وقتی اسم تو میاد دلم میره
دلم توو جادهها قدم قدم میره
تا میشنوم یکی داره حرم میره
چکار کردم؟
میگن اجازه نیست که زائرت باشم
اجازه نیست دیگه مسافرت باشم
یه شب توو کربلا مجاورت باشم
گدا مگه جز تو کیو داره؟
یا ثارالله و ابن ثاره
چشام فقط برا تو میباره
یا ثارالله وابن ثاره..
#اربعین
#حاج_میثم_مطیعی
#ویژه_ایام_صفر
ميخواي حالِ مادرمون فاطمه رو بالاي بستر باباش بفهمي؟...*
بس کُن عزیزِ تا سحر بیدار بس کُن
کُشتی مرا از گریه ی بسیار بس کُن
ای چند شب بیدار مانده، آب رفتی
ای چند شب گریانِ من، اینبار بس کُن
از اشك کنارِ بسترم خیس است زهرا
آتش نزن بر این تنِ تَب دار بس کُن
*ببين پيغمبر نگرانِ چيه...*
رویت ندارد طاقتِ این اشکها را
طاقت ندارد اینهمه آزار بس کُن
*اينقدر گريه مي كرد بالا بستر بابا، ديديد دختر آخرين لحظات بابا، بالاي بسترِ باباش گريه ميكنه؟ از قديم هم گفتن: گريه كُنِ بابا دخترِ..."يه اشاره كنم، اربعيني ها، اونايي كه به نيابت از رقيه زيارت كرديد، كربلا نگذاشتن دخترش گريه كنه، داغِ گريه رو به دلش گذاشتن...*
باید ببینی روزهایِ بعد از این را
باید بمانی با غمی دشوار بس کُن
باید بگویم روضه هایِ بعد خود را
باید بسوزی بعد از این دیدار بس کُن
ای کاش بعد از من کسی جایت بگوید
با هیزم و با آتش و با دیوار بس کُن
*پيغمبر فرمود: زهرا جان! غصه نخور، اولين كسي كه مياد پيش بابات، تو هستي، زود به من ملحق ميشي...*
ای کاش میگفتند خانوم بچه دارد
ای کاش میگفتند با مسمار بس کُن
*نانجيب خودش نوشته: چنان لگدي به در زدم....يكي نبود بگه اين خانوم باردارِ، اين خونه داغ ديده است، بابا از دست داده...*
در کوچه می اُفتی کَسی غیر از حسن نیست
با گریه می گوید که در انظار بس کُن
* ميگن: امام حسن فقط هفت سال داشت، اون موقعي كه زهرا گفت: بيا بريم بايد يه مردي همراهم باشه، علي كه نميشه، تو بيا، خيلي دلش خوش شد، مادرم رويِ من يه حسابِ ديگه اي باز كرده، من ديگه مرد شدم، اما يه داغي به دلِ امام حسن گذاشتن، تا آخر عمرش از يادش نرفت...*
در کوچه می اُفتی و می گوید به قنفذ
اُفتاد دستِ مادرم از کار بس کُن
دستت مغیره بشکند حالا که اُفتاد
از چادر او پایِ خود بردار بس کُن
*حالا كه افتاده رويِ زمين، لااقل بريد عقب....
لحظه هاي آخر پيغمبر داره به علي سفارش ميكنه، ديد علي صورتش داره برافروخته ميشه، هي ميگه: " عَلَي رأسي، عَلَي عَيني" به روي چشم، چشم صبر ميكنم، يه وقت ديدن علي رو زانو بلند شد، يا رسول الله! بازم بايد صبر كنم؟ فرمود: آره، اگه فاطمه رو هم جلوت زدن، دستات رو بستن بازم صبر كن...
من ميگم: يا رسول الله! خبرها رو جلو جلو دادي، گفتيد چه بلايي سرش ميآد، دستورِ صبر بهش دادي، اين گذشت، علي بود، مردِ مردايِ عالم، يه روزي هم اومد كربلا، دخترش بالاي قتلگاه، مي ديد، يه زن، كسي بهش خبر نداده بود، ديد "و الشِّمْرُ جَالِسٌ عَلَی صَدْرِه" زينب رو كرد به سمت مدينه"صَلّی عَلَیکَ مَلیکُ السَّماءِ هذا حُسَینٌ مُرَمَّلٌ بِالدِّماءِ مُنْقَطَعُ الاعْضاءِ..."
بگذار یک جمله هم از گودال گویم
خون گریه ات را کربلا بگذار بس کُن
وقتِ هزار و نُهصدو پنجاه زخم است
ای نیزه ی خونبار، این اصرار بس کُن
این ناله هایِ دخترت پیشِ حرامی است
با شمر می گوید نزن نشمار… بس کُن
#شاعر حسن لطفی
#حاج_محمد_کمیل
#روضه_پیامبر_اکرم_صلوات_الله_علیه
#ویژه_ایام_صفر
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
دل فاطمه غوغاست
چشای علی دریاست
سر حسین و حسن
رویِ دامن طاهاست
صدا میاد از دو لب های پیغمبر
خدا برسه به داد دل حیدر
یا علی،
من برم در خونت آتیش می گیره
یا علی،
من برم یکی پس این در می میره
دو عالم زیر دینِ امیر ثقلینِ
وصیت آخرش برای حسنینِ
آمادۀ روزگار خزون باشید
مراقبِ حال مادرتون باشید
یا علی،
بعد من فاطمه از عالم سیر میشه
یا علی،
بعد من دو سه روزه زهرا پیر میشه
صدا میاد از دو لب های پیغمبر
خدا برسه به داد دل حیدر
یا علی،
من برم در خونت آتیش می گیره
یا علی،
من برم یکی پس این در می میره
بیا فاطمه جونم
برات روضه بخونم
دم سفره از غمِ
حسینم پریشونم
حسین چقدر از غم تو زدم ناله
قرار من و تو بین یه گوداله
یا حسین،
همه رسولا میشن مدیونت
یا حسین،
زنده می کنی منو با خونت
صدا میاد از دو لب های پیغمبر
خدا برسه به داد دل حیدر
صدا میاد از دو لب های پیغمبر
خدا برسه به داد دل حیدر
یا علی،
من برم در خونت آتیش می گیره
یا علی،
من برم یکی پس این در می میره
#حاج_محمود_کریمی
#روضه_پیامبر_اکرم_صلوات_الله_علیه
#ویژه_ایام_صفر
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
"صَلَّ اللهُ عَلَیکَ یٰا عَلی اِبنِ موسَی أَلرّضٰآ، یا أیُّهَا الرَّئُوف"
قربونِ حرمت برم، ای آقای مهربون! وقتی میام تو حرمت، مقابلِ ضریحت می ایستم، انگار پدر و مادرم بغلم گرفتن، قربون پلک های زخمی تو برم که برای جد غریبت هی اشک می ریختی، هی روضه میخوندی...
مرحوم محدث قمی نقل میکنه: بدن امام رضا رو هم شبونه دفن کردن، عروسای نوقان داشتن میرفتن خونه ی بخت، دیدن یه بدنی رو غریبانه دارن تشییع میکنن، همین که فهمیدن بدنِ جگر گوشه ی زهراست، به شوهراشون گفتن: مهریه های ما حلال و آزاد، هر چی هدیه براشون آوُردن نذر امام رضا کردن، بدن امام رضا رو گُل بارون کردن، رفتن یه عده گُل آوُردن بریزن رویِ تابوتِ آقا، درستش هم همینه، بدنِ بچه ی زهرا احترام داره، کربلا هم زن های بنی اسد اومدن از فرات آب ببرن، دیدن یه عده بدنِ بی سر روی زمین افتاده، اینجا هم زنها واسطه شدن بنی اسد اومدن، میخوان این بدنهارو شناسایی و دفن کنن... ای بی کفن حسین!...*
یابن شبیب گریه به جز داغ او مکن
این حرف را به پیش کسی بازگو مکن
ناموس جَدِّ ما روی تل با اشاره گفت
ای بی حیا! حسینِ مرا زیر و رو مکن
یابن شبیب تیغ به حنجر کشید شمر
رگها وگوشتهای گلو را برید شمر
یابن شبیب ضربه به پهلوی او زدند
در پیش عمه چنگ به گیسوی او زدند
*ای حسین...*
بگو چکار کنم تا تو را تکان ندهند
لباس های تنت را به این و آن
#روضه_امام_رضا_علیه_السلام
#کربلایی_سید_مهدی_حسینی
#ویژه_ایام_صفر
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
روضه و توسل جانسوز _ ویژۀ ایامِ اربعین
بگیر جان مرا بر همین تراب حسین
که جان بگیرم از این لطف بی حساب حسین
یه دونه حسین امروز بیشتر بگی غنیمتِ، معلوم نیست اربعین سال دیگه نَفَسی باشه، من یه جوری میخوام حسین بگم،اگه سال آخرِ که اربعین زنده ام بتونم یه یاحسین بیشتر بگم
نه نای ماندن دارم .....
چندین میلیون زائر میگن رسیدن کربلا، این زائرا همه یه طرف، زینب یه طرف، این زائرا که رسیدن کربلا تو راه خیلی پذیرایی شدن، بهترین غذاها،بهترین رسیدگی ها،کافی ِ بفهمن زائر یه خار تو پاش رفته، همه سبقت می گیرن مداواش کنند،اما یه نفر نگفت:زینب چهل روزِ داره کتک میخوره و تازیانه میخوره
نه نای ماندن دارم نه روی برگشتن
اگه مدینه بپرسه: حسینت رو کجا گذاشتی اومدی؟
مخواه تا که بمانم در این عذاب حسین
ندیده مثل شب و روزهای زینب را
به عمر خویش نه ماه و نه آفتاب حسین
اسیر دردم ،اسیر غمم، چهل روز است
چهل شب است، ندارم به دیده خواب حسین
داداش چهل شب ِ نخوابیدم،میدونی از کی دیگه نخوابیدم؟ "اهل روضه اید همه ی شماها، اربعین یعنی مرور روضه های گذشته،چون همه ی روضه ها رو امروز زینب برا حسین خونده، اربعین یعنی از اول محرم هر چی روضه شنیدی دوباره تکرار کنی و داد بزنی" داداش میدونی از کی دیگه خواب از چشمام رفت؟ از اون وقتی که دیدم دست به کمرت گرفتی، دیدم از علقمه داری برمی گردی، دیدم صدای غصه و ناله ات همه ی کربلا رو گرفته
{دامن کشان رفتی دلم زیر و رو شد
چشم حرامی با حرم رو برو شد
بیا برگرد خیمه ای علمدارم
من و تنها نگذار ای کس و کارم}
حسین.....
چهل شب است که میگویم السلام علیک
چهل شب است که نشنیده ام جواب حسین
این جوری نبوده ، این مصرع رو من قبول ندارم، حسین جان من که یادم ِ هر موقع تو رو صدا زدم جوابم رو دادی،کافی بود بفهمی دل زینب برات تنگ شده،هر موقع حس می کردی بهانه ات رو گرفتم،حس می کردی باید یه نگاه کنی، یه نیرو به زینب بدی خودت رو نشونم میدادی، دروازه ی کوفه دیدی همه دارن سنگ میزنن، دیدم سرت بالا نیزه ها داره قرآن میخونه،"روز سکوت نیست امروز، امروز بچه های حسین با اشاره حرف میزدن،چون صداشون در نمی اومد" داداش! مگه میشه سری که بالا نیزه قرآن بخونه با خواهرش حرف نزنه؟ من با نگاه باهات حرف زدم، دیگه کجا من رو نگاه کردی؟ داداش یادتِ، اونجایی که من رو بردن محله ی یهودیا،من و بردن کوچه و بازار،چشمت به زینب افتاد چشمات رو بستی،اما داداش هرچی یادم بره، این آخری رو یادم نمیره،داداش! اون شب هم که اومدی خرابه،میخواستی دل دخترت رو آروم کنی،دیدم سر بریدت رو از روی خاک برداشت
بابا!
دخترت از دنیا بریده
بدون تو خوشی ندیده
ببین همه موهام سفیده
بابا!
حسین واسه دخترت اومدی،اما دل من رو بردی، وقتی نگاه کردم دیدم سر یه طرف افتاد، دخترت یه طرف، ناله
#ویژه_ایام_صفر
#اربعین
صد جا شمرده ام تو به دادم..
#روضه و توسل ویژۀ شهادت حضرت علی ابن موسی الرضا علیه السلام _ سید محمد جوادی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═
بی اعتنا به گنبد و گلدسته و ضریح
این بار آمدم که ببینم تو را فقط ..
*یا امام رضا .. دلاتون هوایی حرم امام رضاست میدونم .. اما یه کاری کن امام رضا بیاد تو جلسه ...*
صد جا شمرده ام تو به دادم رسیده ای
*هرجا زمین خوردم اول گفتم یا امام رضا .. آخه شما هم تو کوچه تا بیای خونه هی زمین خوردی آقا ..*
صد جا شمرده ام تو به دادم رسیده ای
دورست از تو اینکه بیایی سه جا فقط
*به خدا هرجا گره به کارمون میخوره میاد .. یا امام رضا .. جانِ جوادت امشب یه نظری به ما کن امام رضا .. قربونِ حرم با صفات ..*
در بینِ کوچه هایِ خراسان دلش گرفت
از اینکه آمده است به ایران دلش گرفت
هرچند شد عزیزِ خراسان طبیعی است
یوسف اگر به خاطرِ کنعان دلش گرفت
آن چند دانه حبه ی انگور را که خورد
از هرچه میهمانی و مهمان دلش گرفت
*گفت میرم مجلسِ مامون بر میگردم اباصلت ، اگه دیدی عبا رو سر گرفتم بدون زهرم دادن .. اباصلت نشسته دل نگران ، داره لحظات رو میشماره خدایا آقام کی میاد چه جوری میاد ..
یه وقت دید آقا آمد ، عبا رو سرشِ .. هی چند قدم راه میره رو زمین میشینه .. هی میگه جگرم .. قربونِ این ناله ها و اشک ها ..
جگرم میسوزه ..
بال و پرم میسوزه ..
وارد حجره شد ، میگه هی می نشست پا میشد ، بعضی نقل ها میگه ۵۰ بار نشست هی بلند شد .. هی میگه جگرم .. یه وقتایی هم هی صدا میزنه پسرم ..
از بس شبیه مادرش افتاد بر زمین
در انتهایِ کوچه سرش را گرفته بود
چشم انتظارِ دیدنِ روی جواد بود
خیلی بهانه ی پسرش را گرفته بود ..
بر روی خاک بود که پیچید بر خودش
*صدا زد اباصلت فرشایِ حجره رو جمع کن .. میخوام مثل جدِ غریبم بال بال بزنم .. اباصلت میگه گلیمُ جمع کردم دیدم آقا پیراهنشُ بالا زده سینه مبارکشُ رو خاک گذاشته مثل مار گزیده به خودش میپیچه .. هی زیرِ لب میگه غریب حسین ..
لحظاتِ آخر ، انقده جوادشُ صدا زد ، اباصلت میگه یه وقت دیدم درای حجره باز شد .. یه آقازاده نورانی وارد شد فرمود من جواد ابن الرضا هستم .. جلو آمده سر مبارکِ حضرتُ رو زانوهاش گذاشت .. یه پدر آرزوش همینه لحظات آخر سرشُ رو پای پسر بزاره .. بابا وقتی سر رو زانو پسر میزاره آروم میشه .. چشم به چشم پسر باشه راحت جان میده .. اینجا جوادالائمه سرت رو به زانوش گذاشت .. دست تو گیسوانت کرد گفت بابا آروم باش .. بابا خودم بدنتُ تشییع میکنم .. خودم کفنت میکنم .. با دستِ خودم تو خاک میگذارمت .. (بگم صدا ناله ت بلند شه؟!..) امام رضا حجره وسیع بود راحت جون دادی اما جد غریبت تو گودال گیر افتاد .. همه ریختن تو گودال ..
امام رضا یه سنگ به پیشانیت نخورد .. امام رضا با اسب از رو بدنت رد نشدن .. امام رضا جوادتُ سیلی نزدن .. تا نفس داری و زنده ای گریه کن .. یکی دو شب دیگه آواره میشی میگی کجا روضه برم ..
یا امام رضا بدنت رو با احترام تشییع کردن .. خدا خیر بده نوعروسانِ خراسانُ .. پیش مادرش رو سفیدمون کردن یه جا دیگه ام سراغ دارم خوب مهمان نوازی کردن علما بزرگان و سادات از شهر بیرون اومدن گفتن این دختر موسی ابن جعفر .. این همونیِ که باباش از سندی ابن شاهک خیلی سیلی خورده .. آی امام رضا ایرانیا غوغا کردن .. زن ها اومدن گفتن مهریه هامون حلالتون فقط اجازه بدید بریم تشییع جنازه ی عزیز فاطمه .. آخه این آقا اینجا مادر نداره ، این آقا خواهر و دختر نداره .. جمعیت انبوهی آمد .. انقده گل ریختن رو این بدن .. اما کربلایی ها .. زینب اومد دید یه نقطه پر از سنگه .. سنگا رو کنار زد ( آی بمیرم ..) دید یه بدنِ پاره پاره .. یه بدنِ بی سر .. یه بدنی که پر جای سم اسبِ ... نشست رو خاکا .. داداش جان با بدنت چه کردن .. این کلامه معصوم علیه السلامِ میگه به اندازه نگین انگشتر جا سالم رو بدن نبوده ..ببین زینب چی کشیده .. یه وقت دیدن خم شد ، لب ها رو رگ های گلوی بریده گذاشت ..
هرچی نفس داری بگو حسین ...
#سید_محمد_جوادی
#روضه_امام_رضا_علیه_السلام
#ویژه_ایام_صفر
@majmaozakerine
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
#فهرست
برای دسترسی به روضه و نوحه ماه محرم
لطفا #هشتک های زیر را دنبال بفرمایید👇👇👇👇👇👇👇
#روضه_حضرت_مسلم_بن_عقیل_علیه_السلام
.
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
#روضه_حضرت_مسلم_علیه_السلام
#روضه_ورود_به_کربلا
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#روضه_حضرت_زهراسلام_الله_علیها
#روضه_حضرت_عبدالله_بن_حسن_علیه_السلام
#روضه_اطفال_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#روضه_حضرت_قاسم_بن_حسن_علیه_السلام
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#روضه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#روضه_حضرت_عباس_علیه_السلام
#روضه_امام_حسین_علیه_السلام
#روضه_اسارت_اهلبیت_علیهم_السلام
#روضه_امام_سجاد_علیه_السلام
#روضه_دفن_شهدای_کربلا
#شب_اول_محرم. #حضرت_مسلم_ع
#شب_اول_محرم_۱۴۰۱
#شب_دوم_محرم. #ورودیه_محرم
#شب_دوم_محرم_۱۴۰۱
#شب_سوم_محرم. #حضرت_رقیه_س
#شب_سوم_۱۴۰۱
#شب_چهارم_محرم #دوطفلان_زینب_س
#شب_چهارم_۱۴۰۱
#شب_پنجم_محرم. #عبدالله_ابن_حسن
#شب_پنجم_محرم۱۴۰۱
#شب_ششم_محرم. #حضرت_قاسم_ابن_الحسن
#شب_ششم_محرم۱۴۰۱
#شب_هفتم_محرم. #حضرت_علی_اصغر
#شب_هفتم_۱۴۰۱
#شب_هشتم_محرم. #حضرت_علی_اکبر
#شب_هشتم_۱۴۰۱
#شب_نهم_محرم. #حضرت_عباس_ع
#شب_نهم_۱۴۰۱
#شب_دهم_محرم.
#شب_دهم_۱۴۰۱
#شب_عاشورا
#شب_یازدهم_محرم
#شب_دوازدهم_محرم
#شب_سیزدهم_محرم
#شام_غریبان
#وداع
#اربعین
#شب_جمعه
____
#بازگشت_کاروان_به_کربلا
#روضه_اربعین
#روضه_حضرت_رسول_صلی_الله_علیه_وآله
#رحلت_پیامبر
#حضرت_رسول_اکرم
#روضه_امام_حسن_علیه_السلام
#شهادت_امام_حسن
#روضه_امام_حسن_ع
#روضه_امام_سجاد_علیه_السلام
#شهادت_امام_سجاد
#روضه_امام_رضا_علیه_السلام
#روضه_امام_رضا
#شهادت_امام_رضا
#بیست_و_هشتم_صفر
#ویژه_ایام_صفر
#سیاه_پوشان
#زمینه
#زمزمه
#واحد_سنگین
#واحد_تند
#واحد
#شور. #احساسی
#سه_ضرب
#سنتی
#نوحه_سنتی
#مسجدی
#زنجیرزنی
#دودمه
#ترکی
#مازنی
#کردی
#دشتی
.
هشتک یا "کلمه آبی رنگ" را لمس "کلیک کنید" و در پایینِ صفحه ،سمت چپ، علامت ۸یا بالا (↑ و ↓)را بزنید و از متن و صوت بهرمند شوید.
.
https://eitaa.com/joinchat/4240572439C6b1bcf7d93
كَرَم كنارِ كريميِ تو كم آورده
به پيشگاه تو درياي غم نم آورده
نبود داغ تو كمتر ز داغ عاشورا
خدا ميانِ صَفَر يك مُحَرَم آورده
گذاشت نان و نمك، آب و زهر، همسر تو
چه سفره ي افطاريِ فراهم آورده
يك عُمر خونِ جگر خورده اي و حالا او
براي زخم تو مرهم كه نَه سَم آورده
براي تير زدن برتنمطهر تو
چقدر آن زنِ ملعونه آدم آورده
جدا مكن به بد و خوب، مادرت ما را
ميان مجلس سوگ تو درهَم آورده
دوباره بين غزل نام مادرت بردم
مرا ببخش اگر خاطرِ تو آزردم
مرا ببخش اگر باز ناله سر دادی
مرا ببخش اگر یاد کوچه افتادی
*غریب اونکسی نیستش که حرمنداره، غریب اون کسی نیستش که زائر نداره، غریب اون کسی نیستش که یار و یاوری نداره، غریب اون کسی است که جلو چشمش مادرش رو بزنن نتونه کاری بکنه ..*
همیشه زخم غمی کهنه روی بالت بود
سپید موی تو شد گرچه پنج سالت بود
تو قامتی که شد از غم خمیده را دیدی
تو آنچه که هیچ کسی هم ندیده را دیدی
به روی خاک تو دیدی ستاره افتاده
به پیش چشم خودت گوشواره افتاده
غریب آقا ..غریب آقا ...
چگونه قلب تو دیگر به سینه ات بند شود
چگونه فاطمه از خاکها بلند شود
گرفت دست تو را و کمی تبسم کرد
ولی چه فایده که راه خانه را گم کرد
#روضه_امام_حسن_علیه_السلام
گریز به حضرت ابالفضل
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#ویژه_ایام_صفر
میریزه اشکام آخه دست من نیست
غمی مثه غربتِ تو وطن نیست
با اینکه اهل بیت همه غریبن
هیچکی غریب تر از امام حسن نیست
غربت آقام انقدر وسیعه
که میزنه آتیش به جون شیعه
براش بمیرم زائرای قبرش
کبوترای خاکیِ بقیعه
دنیا نمیخواست راحتش بذاره
از در و دیوار غم براش بباره
تو همه چی شبیه مادرش شد
حتی تو خونش امنیت نداره
این نوه ی پیمبره مدینه
با جگر پاره روی زمینه
آخه کجا دیدید که روزه داری
روزش رو وا کنه با زهر کینه
یه روز خوش ندیده تو حیاتش
سَمّی که خورد از غما داد نجاتش
داره میسوزه و میون تشتی
لخته به لخته ریخته خاطراتش
*اول کاری که امام حسن کرد،اون زنِ ملعونه روگفت زود برو، قربون محبتت آقاجان!... فرمود: زود برو حسینم بیاد زنده ات نمیذاره...
اینقدر غریبِ، چندبار زهرش دادن، زود گفتنخواهرش زینب بیاد، با عجله زینب اومد، طلب تشتی کرد، زینب خوشحال شد گفت: مثل دفعات قبل زهر رو بالا میاره، خواهر داره نگاه میکنه، یه وقت نگاه کرد دید پاره های جگر حسن، لبا خونیِ، سر رو بالا آورد، گفت: زینب راحت شدم، دیگه از حالا به بعد چشمم به مغیره نمی افته، زینب به سر و صورت زد، مگه میشه زینب حسین رو صدا نکنه! گفت: زود خبر بدید داداشم بیاد، تا اباعبدالله اومد دید برادرش جگرش پاره پاره است، حسن رو بغل گرفت، آقای من! مولای من! چه بلایی سرت اومده؟ ابی عبدالله بغلش گرفت، سر امامحسن رو شونه ی حسین افتاد...
چقدر خوبه که آدم این لحظه ها داداشش بغلش بگیره، صدازد: حسینجان! همه بچه هام رو به تومی سپارم ، حسین جان گریه نکن داداش! اما فقط بهت بگم " لَا يَوْمَ كَيَوْمِكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ" هیچ روزی مثل روز تو نیست...
اما همینجا یه سؤال دارم حسین جان! اینجا داداش حسنت رو تونستی بغل بگیری، دوتایی دست رو گردن هم انداختین، حرف میزدید، اما چی کشیدی کنار اون بدنی که دست نداشت ... گفت میخوام بغلت کنم نمیتونم، میخوام ببینمت چشمی ندارم ...
یادت باشه اکه حسین رو توگودال کشتن، اباالفضل رو همتوی گودال کشتن، گفت: حسینجان! من رو سمت خیمه ها نبر،به دودلیل، یکی اینکه از روی سکینه خجالت میکشم، یکی اینکه اگه من رو اینجوری از گودال بیرون ببری میفهمن بی علمدارشدی، میترسم به خیمه ها حمله کنن...حسین ...*
#روضه_امام_حسن_علیه_السلام
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#ویژه_ایام_صفر
ابی عبدالله میگن هفتاد چوبه تیر از تابوت برادرش امام حسن مجتبی کشید بیرون، نشست کنار بدن، شروع کرد حرف بزنه...گفت:داداش! غارت زده به اونی نمیگن که مالش رو بردند...غارت زده به من میگن که برادری مثل تو رو از دست دادم...
اما این جمله خیلی آشناست، این جمله ما رو می بره علقمه، آخه ابی عبدالله این آخرین باری نبود که تیر از توی پیکر بیرون می کشید، ابی عبدالله آخرین باری نبود که این جمله رو فرمود...کنار نهر علقمه هم اومد، نشست بغل بدن برادرش عباس، یکی یکی این تیرها رو از تو بدن عباسش در می آوُرد، یک مرتبه عباس یه نگاهی بهش کرد... حسینم! خونا رو از رو چشمای من پاک کن..بذار یه بار دیگه ببینمت داداش...اونجام ابیعبدالله این حرفو زد.گفت: داداش غارت زده منم که دارم تو رو از دست میدم....
من امشب میخوام برم کوچه های مدینه، مگه میشه نام امام حسن برده بشه و نام کوچه های مدینه برده نشه...؟!خودش به عبدالزهرا در عالم رؤیا فرمود:این جوری برام روضه بخون: اون روزی که دستم به دست مادرم بود، از کوچه ها رد می شدیم... همچین که جلوی ما رو اون نانجیب گرفت...همچین که اون نامرد تو گوش مادرم زد، مادر ما یه کمی خودش رو جمع و جور کرد،گفت:...*
پسرم! من درست می بینم؟
آسمان مدینه دود شده...
گونه ام درد میکند مادر
تو ببین صورتم کبود شده؟
حسنم!
تو که دیدی چه ضربه ای خوردم
مادرت را ببین چه مظلوم است
درد را می شود تحمل کرد
تو ببین جای دست معلوم است؟
*میخواهیم بریم خونه، این جوری نمیشه حسن جان!...*
قبل از اینکه به این محل برسیم
خانه از دوردست پیدا بود
جانِ مادر بیین کجا هستیم
خانه ما همین طرف ها بود؟!
حالت از حال من وخیم تر است
ضربه روحیِ بدی خوردی
مادرت را ببخش میدانم
بین کوچه به جای من مُردی
حسنم!
حال و روزِ خوشی ندارم من
حال و روز تو بهتر از من نیست
لب ببند و نگو چه رخ داده
روضه ما دوتا به گفتن نیست
روضه اینجا تمام شد شاید
خانه مرتضی ولی روضه ست
اینکه مجبور می شوم مِن بعد
رو بگیرم من از علی روضه ست
ــــــــــــــــــ
به جون مادرم،ازت نمیگذرم
بردار پاتو از چادر مادرم
حیف که قدت ازم، نامرد بلندترِ
برو یه کم عقب ناموسِ حیدرِ
غیرت مگه نداری،حرمتش رو نگه دار
مگه نمی بینی که با سر خورد به دیوار
چه ضربه ای زدی که شکسته زیر ابرو
کُشتی مادرم رو ضربه نزن به پهلو
خونه از این وَره،کجا داری میری؟!
می کشیم تا که دست به پهلو می گیری
مادر تو رو خدا بلند شو از زمین
بگو مدد علی،امیرِمؤمنین
بد زدنت...جلو چشای حسنت
ناحِلَةَ الجِسم شدی،چقدر می لرزه بدنت
من ایستاده بودم،دیدم که در افتاد
حسن ناله می زد،بابا مادر افتاد
تو افتاده بودی، درم روی زانوت
دیدم هر کی رد شد،لگد زد به پهلوت
#روضه_امام_حسن_علیه_السلام
#سید_رضا_نریمانی
#ویژه_ایام_صفر
محرم صفر زود گذشت
شبِ آخرِ ذکرِ ما
حسین جان حسین جان حسین
رضا جان رضا جان رضا
چه روزایی خوبی ، بود
چه شب هایِ خوبی بود
مثله چشم بهم زدن تموم شد
داره میگذره عمرم
مثله بیشتر عمرم
باز ماهِ محرم آرزوم شد
حلالم کن ، ارباب
برام کاشکی دست به دعا شی
همین کافیه به غلامت
بگی تو یه خسته نباشی
حسین ... حسین وای ...
دو ماهِ سیاه پوشمُ
دو ماهِ که سینه زدم
یه پایِ دلم کربلا
حالا راهیِ مشهدم
چه روزایی خوبی ، بود
چه شب هایِ خوبی بود
با این گریه ها شدم خدایی
بازم صحنِ گوهرشاد
بازم پنجره فولاد
یک عمرِ منم امام رضایی
حلالم کن ارباب
برایِ تو بازم نمردم
به جز یا حسین رو لب هام
دو ماهِ که اسمی نبردم ...
حسین ... حسین وای ...
تو از آسمونا ببین
چشایِ پر از ابرِ من
میشه یا حسین گفتنم
چراغی تویِ قبرِ من
چه روزایِ خوبی بود
چه شب هایِ خوبی بود
شورِ ماتمِ تو عالمیِ
عشقِ تو مدالِ من
با تو خوبِ حالِ من
وعدۀ منو تو فاطمیه
حلالم کن ارباب
به جز تو کسی رو ندارم
شاید سالِ دیگه نبودم
بیا وقتِ مردن کنارم ....
حلالم کن ارباب
برام کاشکی دست به دعا شی
همین کافیه به غلامت
بگی تو یه خسته نباشی
حسین ...
#حاج_امیر_کرمانشاهی
#روضه_امام_رضا_علیه_السلام
#سینه_زنی
#ویژه_ایام_صفر
@majmaozakerine
✼═══┅🥀❃🥀┅═══✼
|⇦•اگر چه گریه ...
#مناجات و توسل به امام زمان روحی له الفدا اجرا شده ۲۹ ماه صفر ۱۴۰۱ به نفس حاجمحمد رضا طاهری •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
اگرچه گریه نمودند و ما با غمتان
مرا ببخش مرا ببخش
نمرده ام پس از محرّمتان...
لباس مشکی من یادگاری زهراست
چگونه دل کنم از آن چگونه از غمتان
بگیر امانتی ات را خودت نگه دارش
که چند وقت دیگر میشویم مَحرمتان
برای سال دگر نه برای فاطمیه
برای روضه ی مادر برای ماتمتان
آقا دلم بگیر که محکم ترش گره بزنی
به لطف فاطمه بر ریشه های پرچمتان
هزارشکر که از لطف پنجره فولاد
میان حلقه ی ماتم شدیم هم دمتان
یا امام رضا..
بیا دوباره بخوان روضه های یابن الشبیب
که من دوباره بسوزم دوباره با دَمتان
چه شام ها که زدی سر به گریه ام امّا
مرا ببخش که نمردم به پای مَقدمتان
«یا صاحب الزمان..»
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#مناجات_امام_زمان_عجل_الله_تعالی
#ویژهٔ_ایام_صفر
#حاج_محمد_طاهری
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
▪️روضه و توسل_پیغمبر اکرم صلوات الله علیه و امام حسن علیه السلام و امام رضا علیه السلام_سید مهدی میرداماد▪️
🔳▪️▪️🔲▪️▪️🔳
اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یااَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّةِ بِمُوالاتِکُمْ عَلَّمَنَا اللَّهُ مَعالِمَ دِینِنا وَاَصْلَحَ ماکانَ فَسَدَ مِنْ دنیانا
مُلک وجود غرق در اندوه و در عزاست
آغاز صبح غربت زهرا و مرتضاست
قرآن عزا گرفته و عترت شده غریب
شهر مدینه را به جگر داغ مصطفاست
خون گریه کن مدینه،کز این ماتم عظیم
گر آسمان خراب شود بر سرت رواست
*مگه چه خبر شده مدینه؟!!*
گشتند انبیا،همه چون فاطمه یتیم
زیرا عزای قافله سالار انبیاست .....
خلقت چه لایق است که صاحب عزا شود
عالم عزا گرفته و صاحب عزا خداست
اهل ولا به هوش که با رحلت نبی 2
شهر مدینه یکسره آبستن بلاست
قومی برای غصب خلافت شدند جمع
یا لَلعَجَب! وصی پیمبر، علی،کجاست؟!
*کجاست مولا؟بگم صدا نالت بلند شه*
دار الولا محاصره،زهراست پشت در
دود وشراره بر فلک از بیت کبریاست ...
آتش زدن به خانه ی ریحانه ی رسول
پاداش رنج های شب و روز مصطفاست
┗━━━ ▪️▪️◾️▪️▪️━┛
*فرمود: "ما اوذی النبی مثل ما اوذیت" هیچ پیامبری اندازه ی من اذیت نشد؛بیست و سه سال تمام هرجور خواستند اذیتش کردند،هر تهمتی خواستند بهش زدن؛مگر نمیگن کسی برلت کاری میکنه عرقش خشک نشده مزدش رو بده؛مردم مدینه آب غسل پیغمبر خشک نشده مزدش رو دادن ...؛کاری کردن مادر ما بین در و دیوار صداش بلند شد ..." مگه دعای ندبه نخوندی "قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی" ذوی القربی کیان؟مگه کسی غیر از بی بی دوعالم و امیرالمومنین و حسنین؟ یادتون رفت پیغمبر چقدر حسن رو بغل میکرد؟چقدر حسین رو رو دوشش سوار میکرد؟یادتون رفت چقدر نوه هاش رو میبوسید ؟ پیغمبر میبوسید و گریه میکرد..." هروقت امام مجتبی رو بغل میکرد لباش رو میبوسید؛همتون اهل کنایه اید و اهل روضه،هر وقت ابی عبدالله رو بغل میکرد زیر گلوشو میبوسید ... آقا چرا؟میفرمود:این لبا یه روز از زهر کبود میشه ..." پیغمبر اجازه بدن ما از همین روزنه بریم کنار بقیع "السلام علیک یا ابامحمد" آقاجان گداهای هرساله اومدن؛آقاجان من الان دارم از حرم امام رضا میام؛شما یه غریبی،امام رضا هم یه غریبه،انقدر این شبا تو حرمش شلوغه ..."(مگه عربه نیامده بود از مدینه؟گفت:شنیدم ایرانیا یه امام غریب دارن برم یه سری به غریب ایران بزنم)،وارد حرم امام رضا شد اول یه نگاه به در و دیوار،یه نگاه به زائرا،به ازدحام جمعیت کرد به این همه چراغ؛برگشت عقب ...." گفت آقاجان اگر غریب میخوای بیا مدینه؛بیا ببین چهارتا سنگ گذاشتند ...*
"شاعر:استادحاج غلامرضاسازگار"
#سید_مهدی_میرداماد
#ویژه_ایام_صفر
#روضه_پیامبر_اکرم_صلوات_الله_علیه
#روضه_امام_حسن_علیه_السلام
#روضه_امام_رضا_علیه_السلا
|⇦• #روضه و توسل به امام مجتبی(ع) ویژۀ ایام تخریب بقیع توسط وهابیت ملعون به نفس حاج سید محمد جوادی •✾•
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
غبار صحنِ تو بر درد جان دواست بقیع!
*ان شالله یه شب با هم مدینه رو خاکا بشینیمُ برا بچه هایِ غریبِ فاطمه گریه کنیم ..*
خرابههایِ تو، باغ بهشت ماست، بقیع!
اگر چه روی به کعبه نماز میخوانیم
تو قبلۀ دل مایی ، خدا گواست ، بقیع!
*قربون اون چشمی که میتونه برا امام حسن گریه کنه .. (چرا )؟! چون سفرۀ ابی عبدالله یه سفرۀ عمومی همه میان .. اما این سفره اختصاصیِ همه نمیتونن سر سفره ی امام حسن باشن .. اگه براش خوب گریه کنی مادرش دست شکسته شو بالا میاره ، میگه اینا برا پسرِ غریبم دعا کردن ..*
اگر چه روی به کعبه نماز میخوانیم
تو قبلۀ دل مایی، خدا گواست، بقیع!
تو همچو فاطمه در شهر خویش تنهایی
غریبی و، همه کس با تو آشناست، بقیع!
*نکنه اسم امام حسن بیاد ، فقط منتظر کوچه و سیلی باشی .. معلومه هرجا بگی یه بچه دستش تو دست مادرش بود صدا ناله بلند میشه ..*
به آن چهار امامی که در بغل داری
برای ما حرمت مثل کربلاست بقیع!
علی نگفت، به جان علی قسم، تو بگو
که قبر گمشدۀ فاطمه کجاست بقیع؟
*میگه دیدم پشتِ پنجره هایِ بقیع بلند بلند گریه میکنه .. (قدیمیا میگفتن: مدینه گفتی و کردی کبابم ..) میگه زدم رو شونه ش گفتم حالت با همه فرق میکنه ؟ گفت من بچه سیدم ، مادرم زهراست .. گفتم خو اینجا این همه سید ، فقط تو سادات نیستی که .. گفت من با بقیه یه فرقی دارم ؟ فرقت چیه؟! گفت همه مدینه رو گشتم دنبال قبرِ مادرم اما اثری و نشانی از قبر مادرم زهرا نبود ..
بی بیِ بی حرم قبرت کجاست مادر
هنوز ناله ی زهراست از مدینه بلند
هنوز لرزه بر اندام مجتبی ست بقیع
*اجازه بدید برا امام حسن روضه بخوانم .. آقاییی که بعدِ کوچه دیگه آب خوش از گلوش پایین نرفت .. هر وقت از کوچه رد شد سر به دیوار گذاشت ..به قول آذریا : آی نَنَه .. آی نَنَه .. یارالی نَنَه .. خدا بهتون خیر بده اینجوری برا زهرا گریه میکنید .. راستی اگه تو کوچه بودید میدیدی چی جوری فاطمه رو سیلی زدن .. به خدا مادر ما رو بی هوا زدن ...
جوان نَنَه .. جوان نَنَه ..
با اینکه سن و سالی نداشت اما زود محاسنش سفید شد ، وقتی گفتن آقا چرا اتقدر زود محاسنت سفید شد ؟ گفت آخه من دیدم تو کوچه .. میگه رو پنجه هام بلند شدم .. دستامو بالا آوردم دیدم نمیتونم .. هی میگفتم نزن ...
نزن ، نزن تو سیلی به زن .. نزن ، نزن ..
یه چشمی بهم بزنی میبینی محرم اومده .. ان شالله زنده باشیم .. امام حسن ، اگه قرارِ بمیرم روزیم کن برا حسین بمیرم .. آقام .. آقام ..
روضه بخوانم .. بدنِ علی رو شب دفن کردن ، بدنِ فاطمه رم شب دفن کردن .. بدنِ پیغمبرم شب دفن کردن گفتن دیگه این بدنُ روز بلند کنیم با احترام ..اما اهل دل میگن کاشکی این بدنم شب دفن میکردن .. بدنُ تشییع کردن ، وصیت کرده گفته راضی نیستم زیر تابوتم قطره ی خونی ریخته بشه ..
فلانی اومد این بدنُ محاصره کرد .. گفتن چته؟! گفت من از این حسن بدم میاد .. بگم حقشو ادا میکنی؟ گفت از مادرشم بدم میومد .. اولین تیرُ خودش به چله ی کمان گذاشت .. گفت این بدنُ تیر باران کنید ..
قاسم سه ساله داره نگاه میکنه .. (زبان حال) با نگاهش داره به عمو عباسش میگه عمو داری نگاه میکنی بابامو تیر باران کردن .. آی غریب حسین ...
(چرا میگی غریب حسین ؟!) آره امام حسین امامِ میدونه داغ امامُ برادر چیه .. اما صبر کرد ، گفت حسن به من دستورِ صبر داده گفته راضی نیستم ، صبر صبر ..
تاریخ نوشته هفتاد تا تیر به این بدن زدن .. نشست یکی یکی این تیرها رو بیرون آورد گفت غارت زده به اون نمیگن که اموالش غارت بشه .. غارت زده به منِ حسین میگن که برادری مثله تو رو از دست دادم .. (بریم کربلا) هفتاد تا تیر به این بدن زدن زینب شنید ولی ندید ..
شنیدن کی بود مانند دیدن .. اما یه جا عمه جانِ ما اومد بالایِ بلندی .. دید شمشیر دار با شمشیر میزنه .. نیزه دار با سرنیزه میزنه .. یه عده که سلاح ندارن لباسایِ عربی رو پر سنگ کردن .. با حوصله عزیزِ زهرا رو سنگ میزدن ..
حسین ....
#سید_محمد_جوادی
#روضه_امام_حسن_علیه_السلام
#تخریب_بقیع
#ویژه_ایام_صفر
#روضه_شب_جمعه