eitaa logo
کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
39.3هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
3.2هزار ویدیو
363 فایل
﷽ جدیدترین اشعار،نوحه وروضه بامتن درکانال ما خوش آمدید 🌺🙏 مدیریت وتبلیغات 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
🔸🔶《السَّلَامُ عَلَیکَ یَا عَبدُاللهِ بنَ الْحَسَنِ(ع)》🔶🔸 ✅در مقاتل آمده است که امام حسین(ع) در روز عاشورا؛ 📋《وَ قَدْ ضَعُفَ عَنِ الْقِتَالِ》 ♦️توان ایستادن نداشت و از جنگ باز ایستاد و سپس دعای قربانی خواند و فرمود : 📋《بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللهِ(ص)!》 سپس سر مبارک را به سوی آسمان بلند کرد و فرمود : 📋《إِلَهِی تَعْلَمُ أَنَّهُمْ یَقْتُلُونَ ابْنَ بِنْتِ نَبِیِّهِمْ》 ♦️خدایا! تو خود مى دانى که اینان فرزند دخت فرزانه پیامبرشان را مى کشند. 📋《ثُمَّ ضَعُفَ مِنْ کَثْرَةِ انْبِعَاثِ الدَّمِ فَلَبِثُوا قَلِیلًا ثُمَّ کَرُّوا عَلَیْهِ》 ♦️در همان لحظاتى که امام حسین(ع) در شهادتگاه خود با لب تشنه، در حالی که همچنان خون از او می رفت و ضعیف گشته بود و غرق در خون شده بود، دشمن قدری توقف نمود و سپس همگی به سمت ایشان یورش بردند. در این هنگام؛ 📋《فَخَرَجَ إِلَیْهِ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْحَسَنِ(ع) وَ هُوَ غُلَامٌ لَمْ یُرَاهِقْ مِنْ عِنْدِ النِّسَاءِ یَشْتَدُّ حَتَّى وَقَفَ إِلَى جَنْبِ الْحُسَیْنِ(ع) فَلَحِقَتْهُ زَیْنَبُ بِنْتُ عَلِیٍّ(س) لِتَحْبِسَهُ فَامْتَنَعَ امْتِنَاعاً شَدِیداً وَ قَالَ : لَا أُفَارِقُ عَمِّی!》 ♦️عبدالله فرزند امام حسن مجتبی(ع) از سراپرده بانوان بیرون آمد و شتابان خود را به عموى گرانمایه اش حسین(ع) رسانید تا عمو را یارى کند. در این هنگام؛ عمه اش زینب کبری(س) خود را به او رساند تا وى را به خیمه ها بازگرداند، امّا او پایدارى کرد و بازنگشت و فریاد بر آورد که : به خداى سوگند! از عمویم جدا نخواهم شد و او را تنها نخواهم گذاشت! 📋《فَأَهْوَى بَحْرُ بْنُ کَعْبٍ إِلَى الْحُسَیْنِ(ع) فَقَالَ لَهُ الْغُلَامُ : وَیْلَکَ یَا ابْنَ الْخَبِیثَةِ! أَ تَقْتُلُ عَمِّی؟ فَضَرَبَهُ بِالسَّیْفِ فَاتَّقَاهَا بِیَدِهِ فَبَقِیَتْ عَلَى الْجِلْدِ مُعَلَّقَةً فَنَادَى : یَا عَمَّاهُ! فَأَخَذَهُ وَ ضَمَّهُ إِلَیْهِ وَ قَالَ : یَا ابْنَ أَخِی! اصْبِرْ عَلَى مَا نَزَلَ بِکَ وَ احْتَسِبْ فِی ذَلِکَ الْخَیْرَ فَإِنَّ اللَّهَ یُلْحِقُکَ بِآبَائِکَ الصَّالِحِینَ》 ♦️در این هنگام یکى از تجاوزکاران اموى بنام بحر بن کعب به سوى امام حسین(ع) روى آورد، که عبدالله فریاد بر آورد : هان اى پلید زاده! آیا مى خواهى عمویم را به شهادت برسانى؟ آن پلید نیز شمشیرى بر آن کودک فرود آورد و عبدالله دست خود را سپر ساخت که دستش از بدن جدا شد! او در حالى که دستش تنها به پوست آویزان بود، فریاد بر آورد که : عمو جان مرا دریاب! امام حسین(ع) او را در آغوش کشید و بر سینه چسباند و فرمود : یادگار برادرم! بر آنچه در راه خدا بر تو فرود آمده است شکیبایى پیشه ساز و آن را به فال نیک بگیر و خیر بدان که خداى پر مهر به زودى تو را بر پدران و نیاکان شایسته کردارت ملحق خواهد ساخت. 📋《فَرَمَاهُ حَرْمَلَةُ فَذَبَحَهُ فَقَالَ الْحُسَیْنُ(ع) : اللَّهُمَّ إِنْ مَتَّعْتَهُمْ إِلَى حِینٍ فَفَرِّقْهُمْ فِرَقاً وَ اجْعَلْهُمْ طَرائِقَ قِدَداً وَ لَا تَرْضَ عَنْهُمْ أَبَداً》 ♦️پس آن گاه حرمله گلوى آن کودک محبوب را هدف تیر خود ساخت و سرش را از پیکرش جدا کرد! امام حسین(ع) پس از شهادت جانسوز نور چشم برادرش، عبدالله را در آغوش گرفت، و به آسمان رو کرد و فرمود : بار خدایا! اگر این بندگان ستمکار و گناه پیشه ات را تاکنون از نعمت هایت بهره ور ساخته اى، اینک آنان را تار و مار و مایه عبرت دیگران قرار بده و هرگز از آنان خشنود و راضی مباش!(۱)(۲) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : یک نفس آمده ام تا که عمو را نزنی که به این سینه مجروح تو با پا نزنی ذکر لا حول و لا از دو لبش می بارد با چنین نیزه سر سخت به لبها نزنی عمه نزدیک شده بر سر گودال ای تیغ می شود پر به سوی حنجره حالا نزنی نیزه ات را که زدی باز کشیدی بیرون می زنی باز دوباره شود آیا نزنی نیزه ات را که زدی باز نمی شد حالا ساقه نیزه خونین شده را تا نزنی من از این وادی خون زنده نباید بروم شک نکن این که پرم را بزنی یا نزنی 👤علیرضا لک 📚منابع : ۱)مثیر الأحزان ابن نما حلی، ص ٧٣ ۲)روضه الواعظین ابن فتّال نیشابوری، ص ٢٠٨
هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
‍ نوحه بسیار بسیارزیبا👌👌👌👌😭😭😭😭😭😭😭کانال محبان اهلبیت،ع، قسماً بالله داحی الأرض خلاق السماوات وبما جاء به جبریل من وحیاً وآیات أُنادی بکرامة ؛ إلى یوم القیامة ، سأذوق الموت بالعز ولا للذُلِ هیهات اگر از خنجر خونریز ؛ لب تشنه ببرند سرم را اگراز تیغ شکافند ؛ در این عرصه خونین جگرم را اگر از تیر سه شعبه ؛ بدهند آب عوض شیر ؛ گل نو ثمرم را اگر از داغ برادر ؛ شکند خصم ستمگر ، کمرم را قتیل العبرات ؛ أسیر الکربات أوهل تُکتَبُ أحزانیه فی الطف بحبر ودوات أبداً فالحزنُ لا یُکتـَبـوا إلا بالدموع الجاریات اگر از چهار طرف ؛ خصم زند بر جگرم تیر اگر آید به سرو کتف و تنم ؛ ضربت شمشیر اگر از سنگ شود ؛ غرق به خون روی منیرم اگر آتش عوض آب ؛ دهد خصم شریرم اگر از داغ پسر سوزم و ؛ صد بار بمیرم ظلمونی ؛ قتلونی ؛ وتناسو من أنا صارت الآلام فی أرض الأسالی وطنا کُل ما مرَ على الکوّن مِن الأحزانیَ قد مرَّ هُنا بخدایی که مرا خواسته با پیکرصد چاک ببیند به تنم زخم دو صد نیزه وشمشیر نشیند به ستمگرندهم دستم و ذلت نپذیرم اگر آرند به جنگم همهٔ اهل زمین را و سما را مظلوم حسین جانم مظلوم حسین جانم مظلوم حسین جانم منم و عهد الستم نگسستم نه شکستم بخدا غیر خدا را نپرستم بخدا من پسر شیر خدا و پسر فاطمه هستم عربیونً علوینً قُرَشیُـنّ شجری ؛ أُحدیون بدریونّ فاطمیونّ قَمری همه ی دار و ندارم ؛ همه هفتاد و دو یارم ؛ به فداى ره جانان منم و سرخى رویم ؛ منم و خون گلویم ؛ منم و حنجره عطشان منم و داغ جوانان ؛ منم و خاک بیابان ؛ منم و سم ستوران أنا للهادی حبیبونّ ؛ وفی الطَّف غریبونّ وسلیبونّ وتریبونّ وعجیبونّ أن أذوق الموت ضامی فمن عنی یحامی وشیبی لا خضیبوا منو رگهای بریده منم و قلب دریده منم و طفل صغیرم منم و کودکُ شیرم منم ودخت اسیرم منم و حی قدیرم أوهُلّ یعبدُ ربّ الکوّن فَوقَ الأرض مثلی ؛ فأنا المحرابُ مَن جاءَ بهِ السیفُ یُصلی لِما یُقتَلوا طفلی و تُسبا کُل أهلی ؛ لِِما یُقطَعوا نحری و لِما أُقتلوا ذامی و بجنبی ماءُ نهری منم و زخم فراوان منم و آیه قرآن منم و زخم زبانها منم وتیغ سنان ها همه آیید و ببینید مقام وشرفُ عزت مارا مظلوم حسین جانم مظلوم حسین جانم مظلوم حسین جانم وهنا الکُل یرا ؛ ما بی حالی قد جرا ؛ أویرضىَ المصّطفى خیر الورى ؛ أی مرسومٍ حسیناٍ أغفرا بخدا و برسول به علی ابن ابیطالب وزهراى بتول وشقیق المجتبى فحلِ الفحول ؛ لا أخی کیف بهِ ؛ إن راء الخیّل على صدر تجوّل به هفتاد و دو یارم به حبیبم به زهیرم به طُرِمّاح و به جُون و وهب پاک سرشتم بجلال و شرف عابس وعباس به عثمان و به جعفر به شهیدان عقیل و به خلوص دل عبد الله و قاسم به علی اکبر و داغش به علی اصغر و خونش یلطمُ البدر على الصدرُحزیناً بالیدین ودموعّ منه تجری کاللجین. وینادی بحدادی وهو مکسور الفؤادی یا عمادی یا مرادی یا حبیبی یا حسین مظلوم حسین جانم مظلوم حسین جانم مظلوم حسین جانم به گل یاس مدینه به رقیه به سَکینه به دل سوخته ی زینب کبری و دو فرزند شهیدش به لب تشنه اطفال صغیرم به تن خسته سجاد عزیزم من از این قوم ستمگر نگریزم نکنم بیعت و با خصم ستمگر بستیزم سر من بر سرنی راه خدا گوید، با دوست سخن گوید گردد هدف سنگ خورد چون نبینم بخدا غیر خدا را مظلوم حسین جانم مظلوم حسین جانم مظلوم حسین جانم بنبیاً عربیاً ورسولًٍ مدنی وأخیه أسد الله المسمی بعلی، و بزهراء بتولٍ و به أم ٍولدتها و بسبطیه و شبلیه هما نجل زکی و بسجاد و بالباقرِ والصادقِ حقا و بموسى و علیاٍ وتقیاٍ ونقی. وبذلعسکر والحجتةّ القائمِ بالحق الذی یضربُ بالسیف لحکماٍ أزلی بمحمد ومحمد بعلیاٍ وعلی مظلوم حسین جانم مظلوم حسین جانم مظلوم حسین جانم سبک نوحه عربی👇👇👇👇 مداحی های ناب ترکی وفارسی🌷
بانوای 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 یا حسین ببین که باورم شده اسم تو هر جا بیاد حرم شده چند روزیه خودت آقا خوب میدونی نمیرم هیئت آشوبم اما بازم میبینی که توی خلوتم برا تو سینه میکوبم اینا همش امتحانه زمونه ابتلا شد پیچیده اسم تو هر جا باز همه جا کربلا شد گوشه خونه ام که باشم یاد تو هستم همیشه هر جا که اشکم بریزه اون جا حسینیه میشه غریب مادر حسین جان **** هر جا که روضه باشه مقدسه من فقط بگم حسین برام بسه خدا رو شکر غم ارباب تو سینمه نمیدم این غم و از دست غصه نخور بگو زیر لب حسین حسین مادرش که حواسش هست مجلس ارباب عالم هیچ موقع خالی نمیشه هر جایی که روضه بر پاست فاطمه اونجاست همیشه تو خونتم روضه خون باش با دل زار و شکسته که اولین گریه کن هست مادر پهلو شکسته غریب مادر حسین جان **** تو دلم غصه و غم لبالبه داغم از مصیبتای زینبه یه سال و نیم تو سینشه داغ کربلا که دیگه صبرشو برده یه سال و نیم خدا میدونه غم حسین چی سر زینب آورده دنیا بدون داداشش جلوی چشماش سیاهه دل شکستش هنوزم تو گودی قتلگاهه یه سال و نیمه خدایا که بی قراره حسینه یه پیرهن خونی داره که یادگار حسینه غریب مادر حسین جان ..•🥀• 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
بیاد آن لحظه ای که قاسم از روی اسب افتاد ، صدا زد : یا عمّاه ادرکنی 1 ،عزیز فاطمه با عجله به سوی قاسم حرکت کرد ببیند دشمن دورش را محاصره کرده ، می خواهند سرش را از بدن جدا کنند . اما وقتی دیدند ابا عبدالله آمد همه فرار کردند، بدن قاسم زیر سم اسبها قرار گرفت همین که غبارها نشست . دیدند ابی عبدالله سر قاسم را به دامن گرفته ، دیگر لحظات آخر قاسم است از شدت درد پاهایش را به زمین می کوبد ، در همین حال فریادی کشید و جان به جان آفرین تسلیم کرد . بدن غرق به خون قاسم را بغل کرد به خیمه آورد کنار بدن جوانش علی اکبر گذاشت ، همه صدا بزنید حسین . @@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@ شب عاشورا هر کسی سخنی می گفت، تو بنی هاشم وقتی همه ساکت شدند، یه وقت قد رعناش را بلند کرد، سیزده ساله امام حسن علیه السلام، عرض کرد: عمو جان من هم فردا به شهادت می رسم، صورت قاسم را بوسید، پسر کریم باید کریمانه حرف بزند، فرمود مرگ در ذائقه تو چگونه است، شا گرد علی اکبر است، گفت: احلی من العسل، فرمود :فردا به بلایی عظیم گرفتار می شوی. مقابل دشمن رسید فریاد زد ای قوم استغا ثه ما خاک و آب نیست بابای من مگر پسر بو تراب نیست این جان و تن به نیزه و شمشیر تشنه است در زیر سم اسب نیازی به آب نیست این دل به جز برای ولایت نمی تپد غیر از غم وصال الهی شتاب نیست این سینه را برای عمو آفرید ه اند چسبیده تر ز سینه صافم کتاب نیست در قتل صبر از پدرم ارث برده ام یک ذره از بلای عظیمم عذاب نیست این استخوان سینه من یاورت عمو بهتر از این لشکر تو فتح باب نیست خط پدر به بازویم از بس شکسته شد یک حرفم نوشته از آن سطر ناب نیست جسمم درست مثل علی قطعه قطعه شد خواهی ببر کنار تنش بی ثواب نیست ابی عبدالله بغلش کرد قاسم که پایش به رکاب نمی رسید سینه به سینه حسین پا هاش کشیده می شد. عبدالله و قاسم هر دو اقتدا به زهرا (سلام الله علیها) کردند، قاسم اقتدا به پهلو و سینه ی مادر کرد. عبدالله از دست اقتدا به مادر کردند، دستش را آورد جلو، صدا زد یابن الزانیه ! عموی ما را می خواهی بکشی؟ (زبانحال) شاید قاسم شب عاشورا با برادر اینگونه گفته باشد: عبدالله بیا صحنه ای را یادآوری کنم، اون لحظه ای که طشت جلوی بابام بود، خون از دهان مبارک، اشک از چشمان بابام می ریخت، من کنار بابام بودم، سراسیمه عموم ابی عبدالله کنار بابام نشست، بابام تا چشمش به عمو افتاد، هر دو تا با هم گریه کردند، جمله ی بابام را یادم نمی ره، عمو گریه کرد، فرمود: غارت زده به اونی نمی گند که مالش را بردند، غارت زده به اونی می گند که برادری به خوبی تو را از دست می ده، بعد بابام گفت: حسین جان ! این طور گریه نکن، من غریب نیستم، الان تو و برادرم و خواهرم کنارم هستید، غریب تویی، تویی که بین دو نهر آب ناله می زنی، کسی به فریادت نمی رسه، عموم گریه کرد، بعد چشمای بی رمقش را بابام گردوند، تا رسید به من، دست من را گذاشت تو دست عمو حسین (علیه السّلام)، فرمود: این دو تا بچه تحویل خودت، سفارش ما را بابامون به عمو کرد … . اما من موندم فردا عموم می خواد سفارش زن و بچه اش رو به کی کنه؟ … . جهت مشاهده دیگر روضه ها و گریزهای شب ششم محرم و روضه حضرت قاسم بن حسن به ادامه مطلب مراجعه نمایید
هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
‍ 🌺 🌸 بسم الله سینه زن بازهم سینه بزن تو ماه غربت ارباب بی کفن بسم الله روضه خون اومد ماه جنون باز جمعیم دور هم چند خط روضه بخون بسم الله سینه زن بازم سینه بزن تو ماه غربت ارباب بی کفن ذکر عالمین(حسین) 4 غرق شور و شین(حسین) 4 فبک للحسین (حسین)4 بخون ای اکبر ناظم از علی اکبر و قاسم از روضه شش ماهه از قمر بنی هاشم سقای دشت کربلا اباالفضل دستش شده از تن جدا اباالفضل بسم الله دم بگیر پاشو پرچم بگیر با ذکر یا حسین هوش از عالم بگیر بسم الله محتشم بنویس از درد و غم شعری با جوهر اشک اهل حرم مجلس عزاست (حرم) 4 روضه ها بپاست (حرم) 4 روضه خون خداست (حرم)4 ذکر عالمین (حسین) 4 غرق شور شین (حسین)4 فبک للحسین (حسین)4 ماه روضه اربابه دل فاطمه بی تابه از تو آسمون چشما داره می باره خونابه کرببلا غوغا شده واویلا واویلا صاحب عزا زهرا شده واویلا واویلا در خیمه قحط آبه واویلا واویلا روز مرگ ربابه واویلا واویلا بسم الله آسمون از غم شو واژگون وای از حال حسین وای داغ جوون بسم الله نوکرا حیّ علی العزا امشب روضه بریم گودال قتله گاه ظالم از جفا (نزن)4 پیش چشم ما (نزن)4 بس کن از قفا (نزن)4 ذکر عالمین (حسین)4 غرق شور و شین (حسین) فبک للحسین (حسین) ذوالجنان به حرم برگرد کردی خون جگرم برگرد بشنو گریه ی این دختر دیگه با پدرم برگرد ای کشته دشت بلا حسین جان حسین جان گشته سرت از تن جدا حسین جان ..
اَلسَّلامُ عَلَیک یا اباعبدالله الْحُسَيْنِ(ع) نفس بادصباازحرمت مےآید اول صبح من و حسرت بین_الحرمین خم شوم تابہ کمر رو بہ سوے ڪربلا السلام اے پسر فاطمہ اَرباب حُسیْــن " 🤲
قسم به عصمت زهرا که تا زمان ظهور عزای غربتِ مهـدی کم از محرم نیست ▪️سلام داغ دارترین ▫️امام عصر علیه السلام " 🤲
الا ای قبله گاه دل كجایی؟ محرّم شد... نمی خواهی بیایی؟ بیا یك بار تا دورت بگردم بیا كه مُردم از داغ جدایی بیا یك سر به جمع سینه زن ها كه شاید بشنوم از تو صدایی فدای ناله های آتشینت میان روضه های نینوایی كنار قتلگه یا خیمه گاهی! نمی دانم كجای كربلایی! هوای روضه های صبح گاهت دل دیوانه را كرده هوایی شود آیا برای روضه خواندن مرا هم یک دهه دعوت نمایی؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
10.mp3
5.48M
روضه شب پنجم 🔘 عموجونم توی گودال دیدم افتادی جون دادم... 🔈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کامرانی: 🌹🌱صلوات دهه اول محرم به تعداد حروف ابجد🌱🌹 🌷روزاول ماه محرم: بنام حضرت مسلم ابن عقیل 170بار صلوات 🚩🌴⚫ 🌷روز دوم محرم: بنام امام حسین(ع) 128 بار صلوات 🚩🌴⚫ 🌷رورزسوم محرم: بنام حضرت رقیه(س) 315 بار صلوات 🚩🌴⚫ 🌷روز چهارم محرم: بنام جناب حر و بچه های حضرت زینب 218 بار صلوات 🌴⚫🚩 🌷روز پنجم محرم: به نام جناب زهیر و عبدالله ابن الحسن 222صلوات 🚩🌴⚫ 🌷روز ششم محرم: بنام جناب قاسم ابن الحسن(ع) 201 بار صلوات 🚩🌴⚫ 🌷روز هفتم ماه محرم: بنام حضرت علی اصغر(ع) 1401 بار صلوات 🚩🌴⚫ 🌷روز هشتم ماه محرم: بنام حضرت علی اکبر(ع) 333 بار صلوات 🚩🌴⚫ 🌷روز نهم محرم: حضرت ابالفضل(ع) 133 بار صلوات ⚫🌴🚩 🌷روز دهم محرم: جناب امام حسین(ع) 128 بار صلوات 🚩🌴⚫ 🌷59 بار صلوات به نیت تعجیل در فرج حضرت مهدی موعود(عج) 🚩🌴⚫ 🌹🌱اللهم عجل لولیک الفرج🚩🚩
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ شکر خدا با یا حسین جان و حسن جان روضه شده برپا، حسین جان و حسن جان فرش حسینیه شده بال ملائک ذکر فرشته ها حسین جان و حسن جان بر سر در قلب تمام ما نوشته لا حُبُّکَ اِلا حسین جان و حسن جان در هر دو عالم هم بگردی نیست هرگز ذکری چنین زیبا، حسین جان و حسن جان هر جا حسینیه شده فرقی ندارد دم می دهد زهرا حسین جان و حسن جان عبدالحسین هستیم و عبد مجتبائیم دل می برد از ما حسین جان و حسن جان دل شد حرم احساس تنهایی نکردیم داده به ما گرما حسین جان و حسن جان گریه برای هر کسی مکروه باشد جز گریه بر اینها، حسین جان و حسن جان از دست های فاطمه باید بگیرید کرب و بلا را با حسین جان و حسن جان...
شب ششم قاسم ابن الحسن بی‌زره رفت به میدان که بگوید حسن است ترسی از تیر ندارد زرهش پیرهن است... دست‌خطی حسنی داشت که ثابت می‌کرد سیزده سال، به دنبال حسینی شدن است! جان سر دست گرفت و به دل میدان برد خواست با عشق بگوید که عمو، جانِ من است ناگهان از همه سو نعره کشیدند که آی... تیرها! پَر بگشایید که او هم حسن است نه فرات و نه زمین، هیچ کسی درک نکرد راز این تشنه که آمادهٔ دریا شدن است...  
شب ششم قاسم ابن الحسن پیچیده در تمامی این دشت آه تو وای از صدای منقطع گاه گاه تو وای از سر شکسته و وای از سم ستور دارد چقدر مرثیه این قتلگاه تو سبز است سبز مثل پگاهت غروب تو سرخ است سرخ مثل غروبت پگاه تو جوشن تر از زره رجز یا علی علی ست دست علی و فاطمه ، پشت و پناه تو رفتی بدون جوشن و عالم دوباره دید خیبر شده تداعی این رزمگاه تو بازو و سینه و سر و پاهاست لشکرت افتاده تیر و نیزه به جان سپاه تو بوی مدینه می وزد از باغ پیکرت گل زخم های سینه و پهلو گواه تو شاعر کجا و مرثیه ی سرخ و نیلی ات دارم گریز می زنم از روی ماه تو_ آتش گرفته ایم بخوان با زبان چشم جاریست روضه های حسن در نگاه تو
بسم‌الله الرحمن الرحیم باد وقتی که برآن حلقه‌یِ گیسو اُفتاد دید در قلبِ حرم باز هیاهو اُفتاد سیزده بار زمین بوسه زده پایش را بسته بر بازویِ خود هدیه‌ی بابایش را بنویسید که خورشید نقابش شده ست باز زانویِ ابالفضل رکابش شده است به جُز این پیرهنش نیست نیازی هم نیست زِره ای قدِ تنش نیست نیازی هم نیست بگذارید رَوَد حوصله‌اش سَر رفته چه نیازی به زِره داشت به حیدر رفته آنکه مانند علمدار جگر دارد اوست آنکه شمشیرِ حسن را به کمر دارد اوست رخصتی تا دهدش ، سمت عمو می‌آيد چقدر بیرقِ عباس به او می‌آید دلِ میدان زده و هیچ هماورد نبود پیش او در دلِ این معرکه یک مرد نبود رجزی خواند بدانند بلاغت دارد شیر بر طرزِ کمین کردنش عادت دارد شد جمل ، بالِ همه ریخت حسن را دیدند یال و کوپال همه ریخت حسن را دیدند اَزرقِ شامی اگر چار پسر آورده چه خیالیست علی تیغِ دوسَر آورده چون علی بین اُحُد مانده ولی چیزی نیست چارصد یل اگر آید به علی چیزی نیست اَزَرق این ضربه‌ی شمشیر بخور چشمت کور خاک از نعره‌یِ یک شیر بخور چشمت کور پنج تن آمده بودند که پَرها را زد نیتِ پنج تن او کرده و سَرها را زد تا‌که هر ضربه‌یِ او زیرِ گلو می‌پیچید زودتر از همه تکبیرِ عمو می‌پیچید باد وقتی که بر آن حلقه یِ گیسو اُفتاد سنگ باران شد و میدان به هیاهو اُفتاد سنگ احساس ندارد که یتیمی سخت است سنگ آنقدر به او خورد که از رو اُفتاد نه توانی است به دست و نه رکابی است به پا نیزه‌ای خورد از این سو و از آن سو اُفتاد به زمین خورد ولی زیرِ لبی زهرا گفت راهِ یک نیزه همان لحظه به پهلو اُفتاد سرِ نجمه به روی شانه‌ی زینب ، غش کرد تا که پُر شد حرم از هلهله بانو اُفتاد آه از آن آه که در سینه مزاحم می‌دید وای از آن پنجه‌یِ بی رحم که بر مو اُفتاد قُوَتی داشت عمو  حیف  علی‌اکبر بُرد بر سرش آمد و یکباره به زانو اُفتاد عسل از کنج لبش ریخت ، سرش لشکر ریخت وسطِ قائله انگار که کندو اُفتاد کاش اینقدر نمی‌ریخت بهم این لشکر جای یک نعل همان وقت به ابرو اُفتاد (حسن لطفی ۹۴/۰۷/۲۷)