eitaa logo
کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
39.6هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
3.2هزار ویدیو
364 فایل
﷽ جدیدترین اشعار،نوحه وروضه بامتن درکانال ما خوش آمدید 🌺🙏 مدیریت وتبلیغات 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
boromand-shor9.mp3
12.2M
خادم اهل بیت 🌺: بند اول علمگیرو علمدار جهانگیرو جهاندار شگرد رزم حیدر شده در تو پدیدار تو ابر قدری ابالفضل چون یل ام البنین قمر بنی هاشمی ولله و مهلقا و محجبین نعم الامیری عباس خیر کثیری عباس بی بدل و بی حمتی چه بی نظیر ی عباس عباس یا عباس بند دوم دلیرو دلاور توی رگهاته خون حیدر به خاک و خون کشیدی ز میمن تا میسر یه لشکر و حریفی تنها شیر بنی هاشمی تو بدرقته دعای زینب به میدون عازمی تو کرده ای غوغا عباس قاتل اعدا عباس برای اهل حرم هم بودی تو سقا عباس عباس یا عباس بند سوم امیر با صلابت قدو قامتت قیامت برای پهلوونا تو الگوی شجاعت تو کاشف الکبری به ولله امیر کربوبلایی همه نگاه ها به تو بوده چرا که تو مشکل گشایی حماسه سازی عباس که سر فرازی عباس وتوی بحث احساس تو یکه تازی عباس عباس یا عباس @majmaozakerine برومند
متن نوحه : خیمه ها می سوزد و شمع شب تارم شده در شب بیماریم آتش پرستارم شده ♬♫ ما که خود از سوز دل آتش به جان افتاده ایم ♬♫ از چه پس این شعله ها یار دل زارم شده ♬♫ ای فلک جان مرا هر چند می خواهی بسوز ♬♫ مدتی هست از قضا دل سوختن کارم شده ♬♫ مدتی هست از قضا دل سوختن کارم شده ♬♫ خیمه ها می سوزد و شمع شب تارم شده در شب بیماریم آتش پرستارم شده  جز غم امشب پیش ما یار وفاداری نماند در شب تنهائیم تنها همین یارم شده ♬♫ من که شب را تا سحر بی خواب و سوزانم چو شمع ♬♫ از چه دیگر شعله ها شمع شب تارم شده ♬♫ بس که اشک آید به چشمم خواب شب را راه نیست ♬♫ دود آتش از چه ره در چشم خونبارم شده ♬♫ جز دو چشمم هیچکس آبی بر این آتش نریخت مردم چشمان من تنها وفا دارم شده ───┤ ♩♬♫♪♭ ├─── نوحه خیمه ها میسوزد و شمع شب تارم شده
روضه و توسل حضرت علی اکبر علیه السلام شب هشتم محرم سید مهدی میرداماد↯ @majmaozakerine ⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️ ابی عبدالله چند جا تو کربلا یادِ مادرش افتاد،یکیش اونجایی بود که سینه ی شکسته ی قاسم رو به سینه چسبوند،امشب روضه ام روضه ی امیرالمؤمنینِ،آخ دلم برا حرمت یه ذره شده،یه نجف برا ما امضا کن.... چند جا روضه ی امیرالمؤمنین به یادِ ابی عبدالله افتاد،یاد باباش افتاد،چند تا روضه عجیب غربت امیرالمؤمنین بیداد میکنه... یه جا که علی اصغر رو روی دست گرفت،فقط گناه این بچه این بود که اسمش علی بود.... خود ابی عبدالله،روز عاشورا،جلو سنگ باران و تیرباران دشمن،گفت: مگه من حرامی رو حلال کردم؟حلالی رو حرام کردم؟ از من دروغی،فسقی،فجوری؟ چیِ جلو من سی هزار نفر لشکر کشیدید؟ یه نانجیب بلند شد،گفت:حسین هیچ گناهی نداری،میدونی چرا میخواهیم بُکُشیمِت ؟ "بُغضً لِاَبیک" تو بابات علیِ، گناه از این بالاتر...شروع کرد به امیرالمؤمنین دشنام دادن،جلو حسین به باباش ناسزا می گفت.... دیگه کجا یاد امیرالمؤمنین افتاد؟ وقتی علی اکبر رفت میدان....اسمش علیِ،شهادتش هم مثل امیرالمؤمنینِ،فرقش مثل پدر بزرگش شکافته شد، رفت میدان بار آخر،مرحوم مفید در ارشاد میگه:آخرین بار که رفت،ابی عبدالله دیگه رو پاش بند نبود.....ابی عبدالله خودش اجازه داد،زودم اجازه داد،عبارت میگه: "فَاسْتَاذَنَ اَباهُ فِی الْقِتالِ فَاذِنَ لَه" گفت:برم؟ گفت:برو...بار آخر نوشتن حسین هی می رفت رو بلندی نگاه می کرد،از قول خانوم سکینه نقل می کنن،میگه من کنار بابام تو خیمه نشسته بودم،بابام گوشش تو میدون بود،یه مرتبه شنید یکی میگه:" یا اَبَ عَلَیكَ مِنّى السَّلامَ" سکینه میگه دیدم چشای بابام سیاهی رفت،می خواست سوار اسب بشه،رکاب اسب رو گم کرد،دست و پاش رو گم کرد،پسرمِ،عزیزمِ،داره صدام میکنه...* صدای اکبرِ انگار،می شنوی صداش رو عباس نکنه افتاده از اسب،آخه بچه ام تک و تنهاست عصای پیریِ بابا،پاشو قلبِ منو نشکن *یه موقع یه پدر شهید گریه میکنه،بقیه باهاش گریه میکنن،صدای گریه تو گریه ها گم میشه،اما کسی با حسین گریه نکرد،همه هلهله کرد......* عصای پیریِ بابا،پاشو قلبِ منو نشکن گم شده تو خنده هاشون،صدایِ گریه های من واویلا،چیزی نمونده ازتنت واویلا،گوچه وا کردن زدنت *اونایی که توی کوچه های مدینه نبودن،گفتن:بیان.....* مثه خزون ریخت،بال و پر تو تموم لشکر ریختن سر تو *از بالای اسب نگاه کرد،دید وسط میدون گرد و خاکِ،همه دور یه سوار حلقه زدن،هی شمشیرا بالا میره،پایین میاد،خودش رو رسوند،مرحوم سید بن طاووس تو لهوف میگه:هر شهیدی رو که ابی عبدالله رفت بالا سرش،با اسب تا کنار بدن رفت، بعد از اسب پیاده شد،اما برا علی اکبر فرق داشت،نوشتن:هنوز به علی نرسیده طاقت نیاورد، "فَسَقَطَ مِنَ الفَرَس" از رو اسب افتاد،شیخ حُر عاملی میگه: دیدن دیگه نمیتونه بلند شه،داره رو زانوهاش راه میره،رسید بالا سر علی،پسرم! عزیزم!* می برم تو رو تا خیمه،اگه هلهله بذاره بغض شون رو خالی کردن،کینه هم اندازه داره دشمنا حیا ندارن،حتی از موی سفیدم می بینی انگار نه انگار من یه بابای شهیدم واویلا،میذارمت بینِ عبا واویلا،توان نداره دست و پام انگار بعد تو شکستم،بابات دیگه پا نمیشه وقتی پیکر رشیدت،قد این عبا نمیشه *بذار مثل قدیمیا روضه بخونم،مثل پیر غلاما،بعضی حرفا،یه عمری تازه است،قدیمی ها اینجوری روضه میخوندن: سر رو گذاشت رو زانو آروم نشد،سر رو چسبوند به سینه آروم نشد،سینه رو چسبوند به سینه آروم نشد،صورتش رو گذاشت رو صورت علی"وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ" همه گفتن حسین جون داد،مرحوم شوشتری میگه:روضه علی اکبر،روضه ی جون دادنِ حسینِ...حسین تکون نمیخوره،همه گفتن:کار پسر و پدر تموم شد،راست گفتن: حسین داشت آروم آروم جون میداد،یه مرتبه شنید یه صدایی داره میاد،برادر! پاشو خواهرت اومده،غیرت الله! پاشو.... این روضه یه جمله گریز میخواد،اینجا دید خواهر وسط نامحرماس،پا شد،علی رو رها کرد،زیر بغل های زینب رو گرفت،جوان های بنی هاشم رو صدا زد،اما ساعتی بعد،همین حسین دید دارن به زینب حمله می کنن،به خیمه ها حمله می کنن،به نیزه تکیه زد، صدا زد: من زنده ام...یه ناله بزن:حسین.... ________ 🌾🍃روضه جانسوز ویژه☘🌾 شب هشتم محرم 🔴حضرت علی اکبرعلیه السلام 🔴 ⚫️⚫️⚫️⚫⚫️⚫️⚫️ میرداماد @majmaozakerine
وساطت حضرت عباس (ع) برای شفای بیماری ناعلاج مرحوم آیت الله العظمی اراکی به نقل از آیت الله العظمی میرزا محمد حسن شیرازی رضی الله عنه گفت:من برای زیارت مرقد امام حسین (ع) از سامرا به کربلا روانه شدم در مسیر به یکی از طوایفی که در آن‌جا سکونت داشتند رسیدم. رئیس طایفه به من احترام خاصی گذاشت در همین هنگام زنی نزد من آمد و گفت: السلام علیک یا خادم العباس؛ سلام بر تو‌ای خادم عباس! من از سلام کردن آن زن تعجب کردم. از رئیس طایفه پرسیدم: این زن کیست؟ او گفت:خواهر من است. از اوپرسیدم: چرا او این گونه به من سلام کرد؟ آیا علتی دارد؟ گفت: بله گفتم: علتش چیست؟ گفت: من سخت بیمار بودم به طوری که همه بستگان از درمان و ادامه زندگی من ناامید شدند و مرگ هر لحظه به من نزدیک‏تر می‏‌شد. در حال احتضار بودم که ناگهان منظره‏ایی در برابر چشمانم آشکار شد. دیدم خواهرم بالای تپه‏‌هایی که در مقابل طایفه ما قرار دارد رفت و رو به بارگاه حضرت عباس (ع) کرد و با گیسوی پریشان و دیده گریان گفت: یا ابوالفضل (ع) از خدا بخواه برادرم را شفا دهد. ناگاه دیدم دو نفر بزرگوار به بالین من آمدند یکی از آن‏ها به دیگری گفت: برادرم حسین (ع)! ببین این زن مرا برای شفای برادرش واسطه قرار داده است پس از خدا بخواه او را شفا دهد. امام حسین (ع) فرمودند: برادرم! این شخص نزدیک است که از دنیا برود کار از کار گذشته است. باز خواهرم برای دومین بار و سومین بار از حضرت عباس (ع) تقاضای عنایت و لطف کرد ناگهان دیدم حضرت عباس (ع) با دیده گریان به امام حسین (ع) عرض کرد: برادرم! از خدا بخواه یا این بیمار را شفا دهد یا این که لقب باب‏ الحوائج را از من بگیرد. امام حسین (ع) با توجهی کامل فرمودند:ای برادر خدایت سلام می‏‌رساند و می‏‌فرماید: این لقب و موقعیت گران‏بها برای تو تا قیامت برقرار و برجاست و ما به احترام تو این بیمار را شفا دادیم. من خود را بازیافتم و از آن پس خواهرم هر کس که ارادت خاص داشته باشد و مقام نورانی او در قلبش جای گیرد او را خادم العباس (ع) می‏‌خواند و این راز سلام کردن خواهرم بود. منبع: پرچمدار نینوا، ص ۲۲۱، اقتباس از الوقایع و الحوادث، ج ۳، ص ۳۶ - ۳۷ شفای زبان بریده مادر و دست بریده پسر به دستان مبارک حضرت زهرا (س) و حضرت عباس(ع) عالم جلیل القدر محدث متقى، حضرت آیه الله آملا حبیب الله کاشانى رضوان الله تعالى علیه فرمود: یک عده از شیعیان در عباس آباد هندوستان دور هم جمع مى شوند و شبیه حضرت عباس (ع) را در مى آورند هر چه دنبال شخص تنومند و رشید گشتند تا نقش حضرت(ع) را روى صحنه در آورد پیدا نکردند. بعد از جستجوى زیاد جوانى را پیدا کردند ولى متأ سفانه پدرش از دشمنان سرسخت اهل بیت (ع) بود بناچار او را در آن روز شبیه کردند وقتى که شب فرا رسید و جوان راهى منزل مى شود موضوع را به پدرش ‍ مى گوید. پدرش مى گوید: مگر عباس (ع) را دوست دارى؟ جوان مى گوید: چرا دوست نداشته باشم، جانم را فداى او مى کنم. پدرش مى گوید: اگر اینطور است بیا تا دستهاى تو را به یاد دست بریده عباس(ع) قطع کنم. جوان دست خود را دراز مى کند. پدر ملعون بدون ترس دست جوانش را مى برد، مادر جوان گریان و ناراحت مى شود و گوید: اى مرد تو از حضرت فاطمه زهرا (س) شرم نمى کنى؟ مرد مى گوید: اگر فاطمه(س) را دوست دارى بیا تا زبان تو را هم ببرم، خلاصه زبان آن زن را هم قطع مى کند و در همان شب هر دو را از خانه بیرون مى اندازد و مى گوید: بروید شکایت مرا پیش عباس(ع) بکنید. مادر و پسر هر دو به مسجد عباس آباد مى آیند و تا سحر دم منبر ناله و ضجه مى زنند آن زن مى گوید: نزدیکیهاى صبح بود که چند بانوى مجلله اى را دیدم که آثار عظمت و بزرگى از چهره هایشان ظاهر بود. یکى از آن‌ها آب دهان روى زخم زبان من مالید فورى شفا یافتم. دامنش را گرفتم و گفتم: جوانم دستش بریده و بى هوش افتاد بفریادش ‍ برسید. آن بانوى مجلله فرموده بود آن هم صاحبى دارد. گفتم: شما کیستید؟ فرمود: من فاطمه (س) مادر حسین (ع) هستم. این را فرمود و از نظرم غایب شد. پیش پسرم آمدم، دیدم دستش خوب و سلامت است. گفتم: چطور شفا یافتى؟ گفت: در آن موقع که بى هوش افتاده بودم، جوانى نقاب دار بر سر بالینم آمد و فرمود: دستت را سر جاى خود بگذار وقتى که نگاه کردم هیچ اثرى از زخم ندیدم و دستم را سالم یافتم. گفتم: آقا مى خواهم دست شما را ببوسم یک وقت اشکهایش جارى شد و فرمود: اى جوان عذرم را بپذیر، چون دستم را کنار نهر علقمه جدا کردند. گفتم آقا شما کى هستید؟ فرمود: من عباس بن على (ع) هستم یک وقت دیدم کسى نیست. کرامات العباسیّه معجزات حضرت ابالفضل العباس بعد از شهادت
کرامات امام حسین عليه السلام اللّهــم صلّ علــي محمّــد و آل محمّــد و عجّــل فرجــــهم " عالم زاهد و وارسته زمانش مرحوم شيخ حسين بن شيخ مشكور رضوان الله تعالي عليه فرمود : در عالم رو يا ديدم در حرم مطهر حضرت ابا عبدالله (ع ) مشرف هستم و حضرت در آنجا تشريف دارند . يك نفر جوان عرب معدي (دهاتي ) وارد حرم شد و با لبخند به آن حضرت سلام كرد و حضرت با لبخند جوابش دادند . فرداي آن شب كه شب جمعه بود به حرم مشرف شدم و در گوشه حرم توقف كردم ناگهان آن جوان عرب معدي را كه در خواب ديده بودم وارد حرم شد و چون مقابل ضريح مقدس رسيد با لبخند به آن حضرت سلام كرد ولي حضرت سيدالشهداء (ع ) را نديدم و مراقب آن عرب بودم تا از حرم خارج شد . عقب سرش رفتم و سبب لبخندش را با امام (ع ) پرسيدم . و تفصيل خواب خود را برايش نقل كردم و گفتم چه كرده اي كه امام (ع ) با لبخند بتو جواب مي دهد . گفت : مرا پدر و مادر پيري است و در چند فرسخي كربلا ساكنيم و شبهاي جمعه كه براي زيارت مي آيم يك هفته پدرم را سوار بر الاغ كرده مي آوردم و يك هفته هم مادرم را مي آوردم . تا اينكه شب جمعه اي كه نوبت پدرم بود چون سوارش كردم مادرم گريه كرد و گفت : مرا هم بايد ببري شايد هفته ديگر زنده نباشم . گفتم : باران مي بارد ، هوا سرد است ، مشكل است ، نپذيرفت ناچار پدر را سوار كردم و مادرم را بدوش كشيدم و با زحمت بسيار آنها را به حرم رسانيدم و چون در آن حالت با پدر و مادرم وارد حرم شدم حضرت سيدالشهداء (ع ) را ديدم و سلام كردم آن بزرگوار برويم لبخند زد و جوابم را داد و از آن وقت تا بحال هر شب جمعه كه مشرف مي شوم حضرت امام حسين (ع ) را مي بينم و با تبسم جوابم را مي دهد . (26) اي كه بر دوست تمناي نگاهي داري بهر اثبات ارادت چه گواهي داري بايدت واله چو يعقوب شدن در شب و روز گر چو او يوسف گم گشته به چاهي داري از بردن اشك درون سوز نهاني بايد گر كه از درگه او خواهش جاهي داري تا كه هستي به گدايي در دربار حسين (ع ) عزت و فخر به هر مهتر و شاهي داري نام تو ثبت به ديباچه عشاق شود گر كه مهرش بدل خود پر كاهي داري اي كه در راه حسين استي و اولاد حسين (ع ) خوش به فرداي دگر پشت و پناهي داري اشك امروز بود توشه ره فردايت گر به ديوان عمل جرم و گناهي داري اجر پيوسته تو نزد حسين بن علي است تا كه در ماتم او اشكي و آهي داري كربلا آرزوي ماست حسين جان مددي چه بي منتظر چشم براهي داري خاك راه تو بود حامد و زر مي گردد گر كه بر خاك ره خويش نگاهي داري منبع.کتاب  كرامات الحسينية(معجزات حضرت سيدالشهداء عليه السلام بعد از شهادت)  قائمیه
4_6041937645850855481.mp3
6.98M
زمینه شب هشتم حضرت علی اکبر علیه السلام @majmaozakerine حجله بیارید جوونا واسه جوونِ حسین افتاده رو خاک تن ماهِ آسمون حسین زیر بغلاشو بگیرید آخه جَوون از دست داده زیر بغلاشو بگیرید روی تن اکبر افتاده بابا دید با نیزه زیرو روش کردن نیزه رو فرو توی گلوش کردن مؤذن حرم اذان بگو برا بابا یه یاعلی بگو پیش پدر پاشو از جا اشهد ان علیا ولی الله تسلیت بگید جوونا به ثارالله @majmaozakerine الهی توی روضه بابای شهید نباشه الهی نعش پسری پیش پدر نپاشه سخته برای هر پدری بمیره جوونش ببینه دست و پا روی خاک بزنه به صورتش خون بشینه با صورت آقا روی زمین افتاد همه گفتند اولش حسین جون داد پاشیده شد تنش تا دور دورا توی صحرا عمه اگه نبود کارش تموم میشد اینجا اشهد انا علیا ولی الله تسلیت بگید جوونا به ثارالله اونایی که از علی تو سینه کینه داشتند رو تن اکبر یه عالم زخم تازه کاشتند اونقده با نیزه زدنش نشناختش بابا پر از شک شد اونقده با نیزه زدنش بدن علی مُشبّک شد رشید کربلا پا تا سرش پُر از تیر شد موهاش سفید شد و بابا پیشش یهو پیر شد @majmaozakerine موذن حرم اذان بگو برا بابا یه یاعلی بگو پیش پدر پاشو از جا اشهد انا علیا ولی الله تسلیت بگید جوونا به ثارالله
هادی-یزدانی-ضربان-دل-جانم-ابوفاضل.mp3
2M
به هوای علم همیشه پای علم آرزومه که جون بدم واسه صاحب عزای علم با تو پر می گیرم دلم رو زر می گیرم اگه من با تو باشم آقا قیمت گوهر می گیرم ضربان دل جانم ابوفاضل سید و سالار شاهی و من سائل ماه عالم تاب بت شکن ارباب به فدای تو نوکراتو دریاب یا ابوفاضل جانم ابوفاضل ماه هاشمیون پناه فاطمیون با صفا میشه سینه تا از تو سخن میاد به میون امیر عالمم بده تو بیش و کمم تا تو رو دارم حله یا عباس تموم هم و غمم پسر زهرا پرچم تو بالا می تو نابه ساقی تاسوعا به تو وابستم از می تو مستم الدخیل آقا من به تو دل بستم یا ابوفاضل جانم ابوفاضل ای به گوش حسین تب خروش حسین یا ابوفاضل ای وفادار، ای علم به دوش حسین ساقی العطشان ، آب آور طفلان قربون چشمی که شده ای وای آماج تیر و کمان شدم آواره ، کار دلم زاره مشک سقایی تو شده پاره رو سفیدی تو شاه شهیدی تو آخرش دل از دنیا بریدی تو یا ابوفاضل جانم ابوفاضل @majmaozakerine
خسته از این زمونمو اینطوری روضه خونمو از من گرفتن ای خدا جوونمو پیرم میکنه غم تو ای علی اکبر پیش چشم من بزن تو دست و پا کمتر داری میری و میذاری تنها بابا رو باید چی بدم جواب اُم لیلا رو پاشو ای اکبرم اذان بگو برام ای مؤذن حرم گلاب ازت گرفتن گل پرپرم علی علی ، علی علی ، علی علی زار و خسته شـدی شبیه تسبیح از هم گسسته شدی عصای پیریِ من شکسته شدی علی علی ، علی علی ، علی علی ... آه و واویلتا ، علی علی (3) ... پلکی بزن نگام بکن از رو زمین جدام بکن بابای پیرتم بازم صدام بکن بین ما دوتا بیفته فاصله سخته گریه بین این صدای هلهله سخته آه ای جبرئیل قبیله بی پیمبر شد آه ای اکبرم رقیه بی برادر شد غرق تاب و تبی شبیه ترینِ خلق خدا به نبی پاشو تو سایه ی رو سر زینبی علی علی ، علی علی ، علی علی دشمن شادم علی منم با گریه های دمادم علی پاشو تا پیش تو جون ندادم علی علی علی ، علی علی ، علی علی ... آه و واویلتا ، علی علی (3) ... اینطوری سخته دیدنت ای لاله ای که چیدنت پیش چشام به خاک و خون کشیدنت پیر بی عصا چجوری از زمین پاشه چشماش خیره به جوون اِرباً اِرباشه بعد تو علی چی میشه گفت به این دنیا جز اینکه بگم پس از تو اُف بر این دنیا بودی آرامشم فدای پهلوی نیزه خوردت بشم به یاد مادر از سینه آه میکشم علی علی ، علی علی ، علی علی با اشکای خودم تنت رو می چینم تو عبای خودم چجور برم به خیمه به پای خودم علی علی ، علی علی ، علی علی ... آه و واویلتا ، علی علی (3) ...
سقا و میر لشکرم ای نور دیده ی ترم بی تو باید چجوری من حرم برم صد موج حیا تو دریای نگاهت بود وقتی اومدم رقیه چشم به راهت بود پاشو خیمه ها نداره امنیت بی تو میرن بچه ها اسیری عاقبت بی تو ای مِهر و ماه من پاشو باید یکی باشه همراه من کی بهتر از تو ای غیرت الله من برادرم ، برادرم ، برادرم ای یار مَهجبین بلند شو گریه های حسینو ببین پاشو تا که نَمونه علم رو زمین برادرم ، برادرم ، برادرم ... آه و واویلتا ، واویلتا واویلتا واویلتا ... تو خیمه منتظر همه تا که بیای از علقمه چی دیدی که فقط میگی یا فاطمه این باید بوی حبیبه ی رسول باشه عباسم داداش زیارتت قبول باشه داره علقمه شمیم یاس و نیلوفر چشمات بسته و سرت رو دامن مادر ای ساقی رشید نمیشه ای برادر ازت دل برید بدون تو اُمیدم شده نااُمید برادرم ، برادرم ، برادرم هستم سینه زنت کنار این دو دست جدا از تنت به قربون اون اَدرک اَخا گفتنت برادرم ، برادرم ، برادرم ... آه و واویلتا ، واویلتا واویلتا واویلتا ... غوغا تو کربلا شده فرق سرت دوتا شده پیوستگی ابروهات جدا شده تو این بی کسی نصیب من شده داغت پشت من شکست کمرشکن شده داغت ای جانِ حسین عزیز برادر زینب دلشوره دارم برای معجر زینب بی پروا میشن و تو میری و اینا بی حیا میشن و واویلا راهی خیمه ها میشن و برادرم ، برادرم ، برادرم میلرزه دست و پام میرم بگم با بُغضی که هست تو صدام برا اسیری آماده شَن بچه هام برادرم ، برادرم ، برادرم ... آه و واویلتا ، واویلتا واویلتا واویلتا ... سلامتی و ظهور آقا امام زمان صلوات جوادمقدم @majmaozakerine
  ⚫️ روضه حضرت علی اکبر (ع) / 1⃣ آن نازنین جوان عازم میدان گردید و از پدر بزرگوار خود رخصت جهاد طلبید، حضرت او را اذن کارزار داد. علی علیه السّلام چون به جانب میدان روان گشت آن پدر مهربان نگاه مایوسانه به آن جوان کرد و بگریست و محاسن شریفش را به جانب آسمان بلند کرد و گفت: ای پروردگار من! گواه باش بر این قوم هنگامی که به مبارزت ایشان می‌رود جوانی که شبیه ترین مردم است در خِلقت و خُلق و گفتار با پیغمبر تو و ما هر وقت مشتاق می‌شدیم به دیدار پیغمبر تو نظر به صورت این جوان می‌کردیم. خداوندا! بازدار از ایشان برکات زمین را و ایشان را متفرّق و پراکنده ساز و در طُرق متفرّقه بیفکن ایشان را و والیان را از ایشان هرگز راضی مگردان ؛ چه این جماعت ما را خواندند که نصرت ما کنند چون اجابت کردیم آغاز عدوات نمودند و شمشیر مقاتلت بر روی ما کشیدند. آنگاه بر ابن سعد صیحه زد که چه می‌خواهی از ما، خداوند قطع کند رحم تو را و مبارک نفرماید بر تو امر تو را و مسلّط کند بر تو بعد از من کسی را که تو را در فراش بکشد برای آنکه قطع کردی رحم مرا و قرابت مرا با رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلّم مراعات نکردی، پس به صوت بلند این آیه مبارکه را تلاوت فرمود: (اِنّ اللّه اصْطفی آدم ونُوحاً و آل اِبراهیم و آل عِمران علی العالمین ذُرِّیةً بعضُها مِن بعضٍ واللّهُ سمیعٌ علیمٌ. ) و از آن سوی جناب علی اکبر علیه السّلام چون خورشید تابان از افق میدان طالع گردید و عرصه نبرد را به شعشه طلعتش که از جمال پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلّم خبر می‌داد منوّر کرد شعر: ذکروُا بِطلْعتِهِ النّبیّ فهلّلوُا لمّا بدا بیْن الصُّفُوفِ و کبّروُا فافْتنّ فیهِ الناظِرُون فاِصْبعٌ یُؤْمی اِلیْهِ بِها و عیْنٌ تنْظُرُوا پس حمله کرد و قوّت بازویش که تذکره شجاعت حیدر صفدر می‌کرد در آن لشکر اثر کرد و رجز خواند: همی حمله کرد و آن لئیمان شقاوت انجام را طعمه شمشیر آتشبار خود گردانید. به هر جانب که روی می‌کرد گروهی را به خاک هلاک می‌افکند، آن قدر از ایشان کشت تا آنکه صدای ضجّه و شیون از ایشان بلند شد و بعضی روایت کرده اند که صد و بیست تن را به خاک هلاک افکند. این وقت حرارت آفتاب و شدّت عطش و کثرت جراحت و سنگینی اسلحه او را به تعب در آورد، علی اکبر علیه السّلام از میدان به سوی پدر شتافت عرض کرد که ای پدر! تشنگی مرا کشت و سنگینی اسلحه مرا به تعب درآورد.علی اکبر علیه السلام به سوی پدر شتافت و عرض کرد پدر تشنگی مرا کشت و سنگینی اسلحه مرا به تعب آورد آیا ممکن است به شربت آبی مراسقت کنی؟ حضرت سیلاب اشک از دیده فرمود و گفت: ای فرزند مقاتله کن زمان قلیلی پس مقاتله کن زمان قلیلی پس زود است که ملاقات کنی جدت محمد صلی الله علیه و آله و سلم راپس سیراب کند تو را به شربتی که تشنه نشوی هرگز و در روایت دیگر هست که امام فرمود بیاور زبانت را پس زبان علی را در دهان مبارک گذاشت و مکید و انگشتر خود را داد که در دهان مبارک بگذارد. 📚منبع: منتهی الامال، ص ۸۸۶ ۱۴۰۰
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم مُسمّط مربّع هشتم محرم حضرت علی اکبر علیه السلام زیر و‌‌‌ رو کن حالِ نوکر را برای گریه کردن آفریده حق مرا تنها برای گریه کردن آمدم تا خیمه‌ات آقا برای گریه کردن من کویرم می شوم دریا برای گریه کردن چشمِ بارانی نجاتم می دهد روزِ قیامت بِشکن این جام و سبو باشد سرِ ساقی ‌سلامت بدتر از من نیست امّا این حسین را دوست دارم جانِ زینب جانِ زهرا این حسین را دوست دارم بی قرارِ عشقم و تا این حسین را دوست دارم کربلا را کربلا را این حسین را دوست دارم هر کجا افتادم از پا او گرفته دستِ من را او خریده پای پرچم آبروی سینه زن را هر شبِ جمعه به سر دارم هوایش را خدایا دوست دارم دوست دارم کربلایش را خدایا دوست دارم روضه یِ پایینِ پایش را خدایا گوشه‌یِ شش گوشه‌یِ غرقِ صفایش را خدایا در حریمِ او حیا کردم نگفتم اِرباً اِربا امشب اینجا را حریمش می کنم با گریه‌کُنها گریه‌کُنها سینه‌زنها شاهِ تشنه داغ دیده جان به لب روی دو زانو تا جوان خود را کشیده بر روی تکّه حصیری جسمِ پاره پاره چیده لشکری خندیده وقتی اشکِ اربابم چکیده جای تیر و تیغ و قیچی روی تن الله اکبر او نکرده وقتِ دست و پا زدن الله اکبر تا حرم آمد مؤذّن بر روی تکّه حصیری لحظه‌یِ تشییعِ او ارباب حس می کرد پیری عمّه‌اش حس کرد روی بازویش بندِ اسیری پای این روضه بدان جا دارد اِی نوکر بمیری پای جسمِ اِرباً اِربا دلبرِ خود صدا زد ساعتی نگْذشته بود امّا خودِ او دست و پا زد
مداح_کربلایی_احمد_نظری نوحه_زنجیر_زنی حضرت_علی_اکبر ع سنتی وای و وای اکبرم ای گل پرپرم ای زجان بهترم علی اکبر جوانم علی آرام جانم انا فتحنا لک فتحا مبینا اکبر به میدان میرود ای حی دانا یارب نما رحمی بر این تازه جوانم ده نصرتی یارب به نور دیدگانم ترسم نیاید زین سفر آرام جانم خوش میخرامد در برم با قدر رعنا علی اکبر جوانم وای و وای اکبرم ای گل پرپرم ای زجان بهترم علی اکبر جوانم علی آرام جانم کامی از این تازه جوان آخر ندیدم شبها کنار بسترش من آرمیدم یارب چه زحمت ها که در پایش کشیدم شبها کنار بسترش من آرمیدم علی اکبر جوانم علی آرام جانم وای و وای اکبرم ای گل پرپرم ای زجان بهترم علی اکبر جوانم علی آرام جانم این آرزو بردم به دل ای حی سبحان چشم و دلم روشن شود گردد عصای پیری من از دل و جان اما جوانم در یم خون گشته غلطان علی اکبر جوانم علی آرام جانم وای و وای اکبرم ای گل پرپرم ای زجان بهترم علی اکبر جوانم علی آرام جانم اهل حرم از خیمه گه بیرون بیاید تماشای قدر علی اکبر نمایید علی اکبر جوانم علی آرام جانم اهل حرم از خیمه گه بیرون بیاید تماشای قدر علی اکبر نمایید جسم علی در عبای من گذارید پیرو جوون بر نعش اکبر خون ببارید علی اکبر جوانم علی آرام جانم وای و وای اکبرم ای گل پرپرم ای زجان بهترم علی اکبر جوانم علی آرام جانم کامی از این تازه جوان آخر ندیدیم شبها کنار بسترش من آرامیدم یارب چه زحمت ها که در پایش کشیدم شبها کنار بسترش من آرمیدم وای و وای اکبرم ای گل پرپرم ای زجان بهترم علی اکبر جوانم علی آرام جانم
1_445737539.mp3
10.05M
🔊 | كمتر دست و پـٰا بزن... 🎤 كربلايي سيدرضا نريماني محرم 🥀 @majmaozakerine
Poyanfar - Donya Mahale Gozare (128).mp3
3.15M
دنیا محل گذره‌ ولی از روضه هات نه حسین دنیا محل گذره از تو و کربلات نه حسین دنیا محل گذره‌ ولی از بین الحرمین نگو که بگذرم حسین کربلا خونه ی امیدمه خونه ی آقای شهیدمه حسین ای تموم باورم حسین چجوری از تو بگذرم حسین منو بخر ببر حرم حسین بخر ببر حرم حسین عزیزم حسین خیلی تو رو میخوام حسین با تو دنیا را دارم حسین خیلی تو رو میخوام حسین آقا تنهام نذارم حسین خیلی تو رو میخوام حسین همیشه تکیه گاهمی تو سختیا پناهمی دانلود مداحی دنیا محل گذره ولی از روضه هات نه محمد حسین پویانفر راهی که شروعشه روضه هات آخرش میرسه به کربلات حسین ای پناه آخرم حسین همیشه یار و یاروم حسین منو بخر ببر حرم حسین بخر ببر حرم حسین عزیزم حسین دنیا برام جهنمه اگه از تو جدا شم حسین دنیا برام جهنمه اگه پیشت نباشم حسین دنیا برام جهنمه اگه تو روضه ها نیام اگه تا کربلا نیام زندگی با غم تو سر میشه گریه هام آب رو آتیشه حسین سایه ی رو سرم حسین میبینی خیلی مضطرم حسین منو بخر ببر حرم حسین بخر ببر حرم حسین ای پناه آخرم حسین همیشه یار و یاروم حسین منو بخر ببر حرم حسین بخر ببر حرم حسین @majmaozakerine
4_5807471305238252588.mp3
10.84M
🎙فـایل صـوتـی ۱۴۰۰(شب اول) | شوق زیارت... هیـئـت بهشت عـباس(ع) @majmaozakerine