مجتبی خرسندی:
بسم الله الرحمن الرحیم
غزال شب اول محرمالحرام؛
مسلم دلاور بود
مثل عمویش تیغ میچرخاند و صفدر بود
وقتی رجز میخواند
از پهلوانها یک سر و گردن فراتر بود
اصلونسب یعنی
او هم برادرزاده، هم داماد حیدر بود
در خطبهخواندن هم
با تیغ برّان زبان مثل پیمبر بود
پایان هر بیعت
در شهر کوفه ماجرای پشتوخنجر بود
ای بیوفا کوفه!
ای کاش از اول نمیگفتم بیا کوفه!
ویران شود ایکاش
یا که ببلعد مردمان خویش را کوفه
با خانواده نه!
مولای من حتی خودت تنها نیا کوفه
خوش نیست پایانش
وقتیکه عهدش را شکست از ابتدا کوفه
خیری در اینجا نیست
میبارد از دیوار و درهایش بلا کوفه
آواره شد مسلم
در کوفه بین چارهها بیچاره شد مسلم
یاد حسین افتاد
وقتی که بند از بند جانش پاره شد مسلم
از نسل پاکان بود
اما اسیر لشکری مِیخواره شد مسلم
غربت همین بس که
دلخوش به عهد کوفی بدکاره شد مسلم
در آخرین لحظه
مرثیهخوان کودک و گهواره شد مسلم
از روی بام افتاد
در پیش چشم پستها، عالیمقام افتاد
صدها حکایت داشت
خونی که از لبهای او در چشم جام افتاد
گفتند باخنده
زنهای کوفه عاقبت پیک امام افتاد
میدید ازآن بالا
آتش به جان چادر اهل خیام افتاد...
میدید ازآنجا که
زینب مسیرش با چهوضعی سمت شام افتاد
شعر از؛ گروه ادبی "یاقوت سرخ"
انجمن شعر آیینی شهرستان بروجرد
اللهم عجّل لولیک الفرج.
بسم الله الرحمن الرحیم
غزال شب دوم محرمالحرام؛
با نام کربلا
مستی شروع میشود از جام کربلا
حیّ علیالحرم
پیچیده در حسینیه پیغام کربلا
پیراهن حسین
در اهتزاز آمده بر بام کربلا
مُحرم شدند تا
بر تن کنند جامهی احرام کربلا
زینب به گریه گفت؛
ختم بهخیر باد سرانجام کربلا
طوفان نهفته است...
در این مسیر ظاهراً آرام کربلا
خیمه بنا کنید
یکروضه در حسینیهی دل بهپا کنید
ای اهلبیت من
حالا عمل به وعدهی "قالو بلی" کنید
اینجا بهشت ماست
خود را به آستان خدا پاگشا کنید
با صبر بر بلا
از خود خدای عزّوجل را رضا کنید
بر قد و قامت
عباس و قاسم و علیاکبر دعا کنید
هرکس شهید شد
بر جسم او بهجای کفن بوریا کنید...
نوحوا علیالحسین
تنها دلیل گریهی ما از ازل حسین
مردن سعادت است
وقتی که مرگ را بکند چون عسل حسین
نام تو ذکر ماست
از وقت شیر خوردنمان تا اجل حسین
با گریه کردنم
مانند حر گرفته مرا در بغل حسین
در بین مشکلات
بوده همیشه و همهجا راهحل حسین
الشِّمرُ جالِسٌ...
زینب صداش میزند از روی تل؛ حسین...
زانو رکاب شد
تا پردهدار اهلحرم آفتاب شد
لشکر اضافه کرد
پس رفتهرفته خانهی هستی خراب شد
نُه روز بعد از آن
با خون سر محاسن آقا خضاب شد
نُه روز بعد از آن
سقا کنار علقمه از غصّه آب شد
نُه روز بعد از آن
تازه شروع روضهی "بسکنرباب" شد
نُه روز بعد از آن
دست مخدرات حرم در طناب شد...
شعر از؛ گروه ادبی "یاقوت سرخ"
انجمن شعر آیینی شهرستان بروجرد
اللهم عجّل لولیک الفرج
Shab02Moharram1400[01](1).mp3
15.81M
|⇦•#روضه و توسل ویژۀ ورود خاندان آل الله به سرزمین کربلا اجرا شده شبِ دوم محرم ۱۴۰۰به نفس حاج میثم مطیعی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
|⇦•#روضه و توسل ویژۀ ورود خاندان آل الله به سرزمین کربلا اجرا شده شبِ دوم محرم ۱۴۰۰به نفس حاج میثم مطیعی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
چشاشو بسته رو ذوالجناح بین راه
بلند شد از خواب، میخونه إنا لله
میگه دیدم تو دشت سرخی
مرگ از راه اومده استقبال
راه معراجم و میدیدم میون گودال
خدا میخواد بریزه خونم آخر
با خنجری بریده شه این حنجر، خدای خوبم
هرچی که اون اراده کرده خوبه
که خیر من توو خواستهی محبوبه،خدای خوبم
«حسین حسین حسین حسین آقاجان»
اعوذ بالله از غربت این صحرا
*آخه وقتی رسید کربلا، پرسید اسم این سرزمین چیه؟ آقا به اینجا غاضریه میگن.
اسم دیگه م داره یا نه؟! به اینجا نینوا میگن...
اسم دیگه چیه؟ آقا به اینجا میگن:کربلا...
یه وقت صدا زد: "اللهم انی اعوذ بک من الکرب والبلاء..."
"اِنزِلوا..."پیاده بشید...
هاهُنا وَاللهِ مَحَطُ رِحالِنا..."
اینجا بار به زمین بگذارید...
وَ مُناخُ رِکابِنا...
و مَسفَکُ دِمائِنا...
اینجا خون ما رو به زمین می ریزند...
وَ مَذبحُ اطفالِنا...
اینجا سر از بدن شیرخواره ها جدا می کنند...*
اعوذ بالله از غربت این صحرا
پناه بر قرآن از گریههای بابا
تا برداشت مشتی از خاکش رو
گف وعدهگاهِ ما همین جاس
گفت ده روزِ دیگه روی نیزه
سرِ ما بالاس...
عمو برا عمه رکاب می گیره
ولی شده عمّه به چشماش خیره
*آخه مثل فردایی عباس اومد برای زینب رکاب بگیره...علی اکبر آمد...قاسم آمد...زینب با احترام پیاده بشه ولی یه دلهره ای زینب رو اذیت می کنه...
یادش آمد اون روزی که از مدینه بیرون آمد؛وقتی مردم مدینه جمع شده بودند؛عباس از دهلیز خانه بیرون آمد؛شمشیر رو از نیام بیرون کشید؛صدا زد:
"یا ایهاالناس! غُضّوا ابصارَکم! "
آی مردم! چشماتون رو ببندید...زینب میخواد سوار ناقه بشه...
خدا رحمت کنه...حاج آقامجتبی می فرمود:مردایی که دو طرف کوچه ایستاده بودند؛برگشتند سمت دیوار و سرها رو پایین انداختند...
علیامخدره سوار ناقه بشه...
فردا هم با احترام پیاده شد اما بمیرم عصر روز یازدهم..."
اعوذ بالله از غربت این صحرا
پناه بر قرآن از گریههای بابا
تا برداشت مشتی از خاکش رو
گف وعدهگاهِ ما همین جاس
گفت ده روزِ دیگه روی نیزه
سرِ ما بالاس...
عمو برا عمه رکاب می گیره
ولی شده عمّه به چشماش خیره
امون ای دنیا...
رباب علی رو دست بابا میده
طفلی توو این شلوغیا ترسیده
امون ای دنیا...
«حسین حسین حسین حسین آقاجان»
*حالا گذشت...روز دوم محرم رسید روز عاشورا...میخواد بره میدان...دخترش آمد باهاش حرف بزنه...*
بیا برگردیم سمت مدینه بابا
*دیروز چی گفتیم؟
مسلم گفت: برگرد...
فِداکَ بابی و امی...
پدر و مادرم به فدات؛ برگرد...*
بیا برگردیم سمت مدینه بابا
بیا برگردیم جون سکینه بابا
*کجا گفت؟!
چطور گفت؟!
ان الحسین علیه السلام لما نظر الی اِثنین
وَ سبعینَ رَجُلاََ مِن اهلبیته صَرعی..."
وقتی دید ۷۲نفر روی خاک صحرا ایستادند..
"التفت إلى الخيمة..."
اومد کنار خیمه...
" وَ نادى: يا سُكَينة يا فاطمة يا زينب يا أمَّ كلثوم عليكن مني السلام....
خداحافظ...
فنادته سكينة: يا أبه استسلمت للموت؟
آیا تسلیم مرگ شدی؟
چه جوابی داد؟
"فقال: كيف لا يستسلم للموت من لا ناصر له و لا معين...."
کسی که یار و یاوری نداره چه کنه؟!
یه حرفی زد دل آقا رو سوزوند...
فقالت: يا أبه ردنا إلى حرم جدنا.
ما رو برگردون مدینه...
صدا زد:
" هيهات لو ترك القطا لنام..."
اگر مرغ قطا رو به حال خودش میگذاشتند از خوشی می خوابید...
" فَتَصارَخنَ النِّساء ..."
زن ها شروع کردن ناله زدن...
"فَسَكَُتهُنَّ الحسين عليه السلام...."
حسین زن ها رو ساکت کرد...*
بیا برگردیم سمت مدینه بابا
بیا برگردیم جون سکینه بابا
من دوس دارم توو خونه بازم
دور هم جمعمون جمع باشه
اما این صحرا جمع مارو
از هم میپاشه...
هر چی گلِ تو باغمون پرپر شه...
حتی علیِ اصغرم بی سر شه...
بمیرم واسش...
دست عمو میافته روی خاکا
میشه علیِّ اکبر إربا إربا
بمیرم واسش
«حسین حسین حسین حسین آقاجان»
شاعر: سید مهدی سرخان
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
سبک:زمینه سوزناک آقا قاسم بن الحسن(علیه سلام)
متن:داغ علی اکبرم...
مداح:حاج #سید_مجید_بنی_فاطمه
#شب_ششم_محرم
داغ علی اکبرم، تو قلب من تازه شد
غرق به خون دیدمت، داغ حسن تازه شد
قاسمم...
دیدم تورو دوره کردن و، از مرکب انداختن
دیدن زره نداری، به پیکرت تاختن
کبوتر مهاجرم، امانت برادرم
یه کم دیگه دووم بیار، پاشو با هم بریم حرم
ای شاخه شمشادم، شیر بنیهاشم
به حال من رحمی، یابن الحسن قاسم
یابن الحسن قاسم
رفتی که جنگیدنو، نشون میدون بدی
کی فکر میکرد اینجوری، رو دست من جون بدی
قاسمم...
وقتی تنت پاره پاره شد، هنوز نفس داشتی
اشکای داغ منو، به خونت آغشتی
یهجور منو صدا زدی
یهجوری دستوپا زدی
آتیش به سینهٔ منو
به قلب خیمهها زدی
افتادی و عالم، یاد حسن افتاد
نقش هزاران هلال، رو این بدن افتاد
ای شاخه شمشادم، شیر بنیهاشم
به حال من رحمی، یابن الحسن قاسم
یابن الحسن قاسم
#شب_ششم_محرم
#کربلایی_سید_مجید_بنی_فاطمه
#زمینه
#مرگ_بر_آمریکا
#انتقام_سخت
#
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
1_1659235450.mp3
3.83M
نوحه شب ششم محرم
حضرت قاسم
مجید بنی فاطمه
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
#شب_اول_محرم
#_حضرت_مسلم_علیه_السلام
سلام حضرتِ بی خانمانِ من برگرد
غریبِ قافلهی بی نشان من برگرد
سلام از لب من که پیام تو بودم
فقط به جرم همینکه سلام تو بودم
سلام آنکه همین کوفه بر زمینش زد
فقط به خاطر تو سنگ بر جبینش زد
صدا زدند سلام حسین را کشتیم
پسر عموی امام حسین را کشتیم
سلام از بدنی که پُر از ستاره شده
سلام از تن مسلم که پاره پاره شده
سلام از لبِ پا خوردهام فدای سرت
سلام از تنِ تا خوردهام فدای سرت
سلام از جگری که جراحتش تازه است
سلام از بدنی که میانِ دروازه است
از این تَنی که نه سر دارد و نه سامانی
مگر که خاک شوم دست نامسلمانی
کسی که نیست میا که سلام رفته حسین
سرِ من و سرِ هانی به شام رفته حسین
مرا ببخش ولی شرح غم شنیدنی است
مرا ببخش ولی مقتلم شنیدنی است
سلام آنکه گرفتار درد غربت شد
کسی که کشتهی هجده هزار بیعت شد
کسی که نامهی یکصد هزار تن را دید
بجای آنهمه یاری پیر زن را دید
جماعت آمدم و خواندهام فُرادا را
کسی نبود بخوانم نماز عشاء را
دو کودکم دو گرسنه دو تشنهی معصوم
سپردهام به شُرِیح السلام یا مظلوم
کسی نبود به ما بین خانه جا بدهد
کسی نبود به دستم کمی غذا بدهد
هرآنچه بر سر ابنِ مُسَهَّر آوردند
سرِ من و سر هانیِ بی سر آوردند
کشان کشان نوک قلابها تنم بردند
چه زود کوچهی قصابها تنم بردند
حرام زادهای از پا کشید بندم کرد
به زور با سر قنارهای بلندم کرد
سلام از جگری که جراحتش تازه است
سلام از بدنی که میان دروازه است
چه غم که دشنهی قلاب میخورد بدنم
تمام روز فقط تاب میخورد بدنم
به زیر آتش این آفتاب میسوزم
برای دربه دریِ رُباب میسوزم
سرِ سلامت اگر رفته است سرم آقا
فدای دخترکانت دو دخترم آقا
خدا کند که مرا نور دیده نشناسد
اگر رسید پدر را حمیده نشناسد
به یاد آمدنت با نسیم نالیدم
هرآنچه بر سر تو میرسد خودم دیدم
که تشنه میشوی آب را نمیبینی
به خواب کودک بی خواب را نمیبینی
تو هم شبیه من از حال میروی آقا
میان تنگی گودال میروی آقا
میا که داغ تو آتش به استخوانم زد
سنان به نیتِ تو نیزه بر دهانم زد
*قیس ابن مسهر صیداوی ، سفیر امام که بعد از حضرت مسلم در کوفه شهید شد.
* جمعا پنج فرزند حضرت مسلم چهار پسر و یک دختر شهید شدند.
* شیخ مفید از یکصدهزار نامه کوفیان گزارش می کند.
#حسن_لطفی
#
🍇
#مه_دل_چه_نهیرنه_قرار_اینجه...
#امام_حسین_ورودیه_کربلا_مازنی
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀
مه دل چه نَهیرنه قرار،اینجه کجه هَسّه برار
حسین تِره جانِ مِه مار،اینجه کجه هَسّه برار
حسین مه دل شُوردَکِته،دیگه تِه خواخر هِکِته
چه اینجوریّه این دیار،اینجه کجه هَسّه برار
اینجه کِجِه ره مُوندنه؟انگاری بوی خون دِنه
این همه مَردِم اَسب سوار،اینجه کجه هَسّه برار
وِشون کِجایی هَسّنِه؟شمشیرشه تن دَوِسّنه
اَمه جادارنّه چیکار؟اینجه کجه هَسّه برار
حسین تِه بلامِه سینه،بِرو دَگِردیم مدینه
اینجه اَمِه کاربُونه زار،اینجه کجه هَسّه برار
تَرسِمه مِه بِرارزاعون،مِه جانِ حسنِ وَچون
بَوِّن به بِلایی دچار،اینجه کجه هَسّه برار
تَرسِمِه اینجه تیرجا،اصغر ره بَیریم شیرجا
اَمان ازدلِ وِنِه مار،اینجه کجه هَسّه برار
تَرسِمه بَوّیی ای غریب،ازعلی اکبربی نصیب
دیگه بُومه غصه ی بار،اینجه کجه هَسّه برار
تَرسِمه ای شاه کَرَم،عباس دَس بَوّه قَلَم
تِه وَچُون بُونِّه تارومار،اینجه کجه هَسّه برار
تَرسمه اینجه ازعطش،حسین ته دل بَهیره تَش
دیگه تِه چِش بَوینه تار،اینجه کجه هَسّه برار
اینجه اگه کربلاعه،مِه مارگِته پُربلاعه
گیرنّه مه داروندار،اینجه کجه هَسّه برار
نَکِنه خوانه دَکِفه ،بین من وته جدایی
اُف برته بادای روزگار،اینجه کجه هَسّه برار
تَرسمه ای پُورعلی،تِره بَکوشِن مِه پَلی
مه جان مارِیادگار،اینجه کجه هَسّه برار
تَرسمه که تِه بَهوویی،ازظلم وجفای کوفی
مه چِشِ پیش نیزه سوار،اینجه کجه هَسّه برار
اگه بَهیمه سرآخر،تِه قاتلِ جا همسفر
تِه غریبی ره زَمّه جار،اینجه کجه هَسّه برار
ازکَرَم ته مهربون،«مداح»بَهییه روضه خون
هَسه وِنِسّه افتخار،اینجه کجه هَسّه برار
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀
شعر:علی اکبراسفندیار«مداح»