eitaa logo
کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
40.1هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
3.3هزار ویدیو
373 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 مدیریت 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
زمینه امام کاظم آقای عالمین.mp3
5.01M
زمینه / شور امام کاظم علیه‌‌السلام (سبک بارون کربلا) بند۱ آقای عالمین ، بی رمق کنج زندون کاظمین جون میده تشنه لب با یاد حسین، آقای عالمین ساعات آخره ، یا رضا ذکر موسی بن جعفره پا زمین می‌کشه ذکرش مادره ، ساعات آخره دم آخر چرا، خشکیده لباش تو غل و زنجیر دست و پاش یاد جدّش خیسه چشاش، ای خدا تو سیاهچال پر از، زخمه پیکرش کاش رضاش بود بالا سرش چشم به راش، مونده دخترش، ای خدا یا باب الحوائج، یا موسی بن جعفر... بند۲ چارده ساله آقا جون داد هر بار که اون پست بی حیا تو شکنجه گفت به مادر ناسزا، چارده سال ای خدا ای وای از این بلا، ولی باز شکر رأسش نیست رو نیزه ها معصومه ش هست پیش حضرت رضا، ای وای از کربلا به رقیّه ولی، توهین شد چرا، کوفه و شام و کربلا پیش چشمش رأس بابا، یاحسین تخته پاره شده، تابوت آقا، شکر ولی، نیست رو بوریا إرباً إربا و سر جدا یاحسین صلّی الله علیک یا اباعبدالله... @majmaozakerine
ای ولی نعمتِ ایران پدرت را کشتند آه ، ای شاهِ خراسان پدرت را کشتند در میان حرمت سینه زنان می گوییم ... وامصییت که رضا جان پدرت را کشتند آنقَدَر از نفس حیدری اش ترسیدند ... آخر از ترس ، هراسان پدرت را کشتند چارده سال ، سیه چالِ بلا جایش بود عاقبت در دلِ زندان پدرت را کشتند از بلا هر چه که می شد به سرش آوردند امتِ دور ، ز انسان پدرت را کشتند اشک ، در چشم و به لب ناله ی "خَلِّصْنی" داشت در عوض با لب خندان پدرت را کشتند تا که دیدند کسی نیست ، که یاری ش کند ... چقَدَر ساده و آسان پدرت را کشتند حتما آن لحظه که بارید ، برای جدش ... موقع بارش باران پدرت را کشتند گر چه از فرطِ شکنجه بدنش آب شده ... تو بگو با لب عطشان پدرت را کشتند ؟ گر چه اصلا غُل و زنجیر ، لباسش شده بود کِی دگر با تن عریان پدرت را کشتند
|⇦•دوباره از دل سیاه زندان... و توسل ویژۀ شهادت باب الحوائج حضرت امام موسی ابن جعفر علیه السلام به نفس حاج محمدرضا بذری•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ دوباره از دل سیاه زندان میاد صدای ناله ی ضعیفی از نفسای یوسف فاطمه نمونده غیر خِس خِس خفیفی نوری که برا اهل جهان مثل یه گنجه سهم همه ی ثانیه هاش آهِ و رنجه حالا نداره هیچ رمقی زیر شکنجه تک‌و تنها، توی زندون، براش فرقی نداره روز و شب رو سجاده، با گریه، داره میخونه"خَلِّصٰنِی یا رَب" آه! واویلا، آه! واویلا... تموم آدما قبول دارن‌ که زخم زبون یه خنجرِ بُرَّنْدَه است برا کسی که کوه غیرت باشه بردن اسم مادرش کُشنده است «گفت: زتازیانه و سیلی تو‌ندارم باک به ناسزای تو برمادرم هراس دارم » تا حرف علی رو میزنن با بغض و کینه وقتی زیر پا حُرمت مادر و میبینه سر وا میکنه توی دلش زخم‌ مدینه در ودیوار ،نوک‌مسمار، بمیرم رو‌خاک‌افتاده‌ مادر رخ نیلی ،زدن سیلی، جلو‌ چشم بارونیِ حیدر آه! واویلا، آه! واویلا... چیا سرش آوُرده بودن مگه؟ که‌ جای سالمی نداره تنش این سند غربت آقامونه زنجیر و وا نکردن از گردنش با اینکه پُر از زخمه ولی بال و پری هست توی قتلگاه شهید شده اما سَری هست میشه بدنش غسل و کفن تا پسری هست ته گودال، تنِ پامال، دارن اسبا میتازن رو‌ پیکر جلو‌چشمِ، تَرِ خواهر، به روی نیزه رأس برادر به گوش خاک سپردم تنت بپوشاند بد است کسی ببیند تو را عریان به باد گفتم اگر شد مرتبت بکند که تا خمیده نگردد دوباره مادر جان
14001206eheyat-bazri-zamine.mp3
2.64M
|⇦•دوباره از دل سیاه زندان... و توسل ویژۀ شهادت باب الحوائج حضرت امام موسی ابن جعفر علیه السلام به نفس حاج محمدرضا بذری•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
|⇦•عمری زدیم از دل صدا... و توسل ویژۀ شهادت باب الحوائج حضرت امام موسی ابن جعفر علیه السلام به نفس حاج میثم مطیعی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ عمری زدیم از دل صدا، باب الحوائج را خواندیم بعد از ربنا، باب الحوائج را روزیِ ما کرده خدا، باب الحوائج را از ما نگیرد کاش، یا باب الحوائج را هرکس صدایش کرد، بیچاره نخواهد شد کارش به یک مو هم رسد، پاره نخواهد شد یادش بخیر آن روزها که مادرِ خانه گه گاه میزد پرچمی را سر درِ خانه پُر می شد از همسایه ها دور و بر خانه یک سفره نذری، قدر وُسع شوهر خانه مادر پدرهامان همین که کم میاوردند یک سفره ی موسی بن جعفر نذر می کردند عَصر سه شنبه خانه ی ما رو به را می شد یک سفره می افتاد و درد ما دوا می شد با اشک،وقتی چشم مادر آشنا می شد :محسن عرب خالقی *مادرم به روضه خون میگفت: سفرهٔ موسی ابن جعفر دارم، روضهٔ موسی الکاظم برام بخون، روضه خون شروع می کرد روضه خوندن، اینجوری میخوند: «یه وقت دیدن در زندون باز شد، چهار تا غلام سیاه این بدن نحیف رو روی تخت پاره گذاشتن، هی صدا میزدن: "أَلَا وَ مَنْ أَرَادَ أَنْ يَرَى الْخَبِيثَ بْنَ الْخَبِيثِ‏ فَلْيَخْرُج‏‎.‎"میگفتن :"هَذَا إِمَامُ الرَّافِضَةِ فَاعْرِفُوهُ"...» مادرم چادر گلدارش رو روی صورت میکشید، برات ناله میزد... روضه خون باز شروع می کرد به روضه خوندن، میگفت : «صدا به گوش عموی هارون الرشید رسید، گفت چه خبره؟ گفتن: بدن موسی ابن جعفر رو از زندان بیرون آوردن ، اهانت میکنند، بی احترامی میکنند...عموی هارون پابرهنه به راه افتاد، عبا برداشت، عمامه برداشت، گفت: برید بدن رو بگیرید. بدن رو آوردند در بازاری به نام "سُوق الریاحین‌" گذاشتن . گفت منادی صدا بزنه: "أَلَا وَ مَنْ أَرَادَ أَنْ یَرَی الطَیب بْنِ الطَیب فَلْیَخٰرُجٰ" هرکسی میخواد بدن این آقای پاک رو ببینه باهاش وداع کنه بیاد، تشیع جنازه ی باشکوهی شد، مردم همه آمدند...» اینجا بود که میدیدم مادرم روی پا میزد هی میگفت: غریب کربلا حسین ... *
14001207eheyat-motiee-roze2.mp3
2.02M
|⇦•عمری زدیم از دل صدا... و توسل ویژۀ شهادت باب الحوائج حضرت امام موسی ابن جعفر علیه السلام به نفس حاج میثم مطیعی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
من هفتمین نور خدا هستم که زندانی شدم بر دست هارون الرشید افتاده قربانی شدم روزه گرفتم دائما جای رطب جای نمک وقت غروب تا میرسید افطار من میشد کتک واویلتا واویلتا واویلتا واویلتا واویلتا واویلتا کنج سیه چاله عدو پیر و زمین گیر میشدم ازدست سندی لعین بسته به زنجیر میشدم زیر گلویم سلسله راه نفس را میگرفت این سرفه های خونیم با یاد زهرا میگرفت واویلتا واویلتا واویلتا واویلتا واویلتا واویلتا زیر گلویم سلسله راه نفس را میگرفت این سرفه های خونیم با یاد زهرا میگرفت جسم ضعیف ولاغرم افتاده زیر چکمه ها طوفان شلاق ولگد جسم مرا کرده سیاه واویلتا واویلتا واویلتا واویلتا واویلتا واویلتا با چشمای خسته ام هر نوع جفا را دیده ام وقت نمازم ای خدا رقاصه ها را دیده ام در کنج زندان عدو لعن امیه کرده ام آن دم که پایم درد کرد یاد رقیه کرده ام😭😭 واویلتا واویلتا واویلتا واویلتا واویلتا واویلتا واحد سوزناک بسیارزیبا ◾️◾️◾️◾️◾️◾️
◼️ به فدای آن امامی که تاوانِ گناهِ شیعیان را به جان خرید... از امام موسى بن جعفر(علیهماالسلام) نقل شده است که فرمودند: إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ غَضِبَ عَلَى الشِّيعَةِ فَخَيَّرَنِي نَفْسِي أَوْ هُمْ فَوَقَيْتُهُمْ وَ اللَّهِ بِنَفْسِی ▪️خداوند عزوجل بر شيعیان غضب كرد، پس مرا مخير ساخت كه يا من و يا آنها فدا شويم، به خدا من با دادن جان خودم ايشان را حفظ كردم. 📚الكافی، ج‏۱، ص۶۴۶ 🔹تاریخ اینگونه وضعیت امام(علیه السلام) را شرح می دهد که؛ لا یَزالُ یَنتَقِلُ مِن سِجنٍ اِلَی سِجنِ ▪️آن حضرت همواره از زندانی به زندان دیگر منتقل می شد. 📚مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۴۳۲ @manbarmajma
◼️ به فدای آن امامی که تاوانِ گناهِ شیعیان را به جان خرید... از امام موسى بن جعفر(علیهماالسلام) نقل شده است که فرمودند: إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ غَضِبَ عَلَى الشِّيعَةِ فَخَيَّرَنِي نَفْسِي أَوْ هُمْ فَوَقَيْتُهُمْ وَ اللَّهِ بِنَفْسِی ▪️خداوند عزوجل بر شيعیان غضب كرد، پس مرا مخير ساخت كه يا من و يا آنها فدا شويم، به خدا من با دادن جان خودم ايشان را حفظ كردم. 📚الكافی، ج‏۱، ص۶۴۶ 🔹تاریخ اینگونه وضعیت امام(علیه السلام) را شرح می دهد که؛ لا یَزالُ یَنتَقِلُ مِن سِجنٍ اِلَی سِجنِ ▪️آن حضرت همواره از زندانی به زندان دیگر منتقل می شد. 📚مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۴۳۲ @manbarmajma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4240572439C6b1bcf7d93 کانال متن وروضه مجمع الذاکرین 👆 https://eitaa.com/joinchat/1696595994C786d9241b8 کانال مولودی مجمع الذاکرین 👆 https://eitaa.com/joinchat/3133210650Cbfe3d4343a کانال ترحیم خوانی مجمع الذاکرین 👆 https://eitaa.com/joinchat/2764505270C6df985bdd3 کانال اشعار عتبات و عالیات👆 https://eitaa.com/joinchat/496763156C729fae43fa کانال اشعار ونوحه ناب ترکی👆 https://eitaa.com/joinchat/4261478436Ca6e7c68257 کانال روضه دفتری👆 https://eitaa.com/joinchat/466354217Cce92b3a469 کانال ادعیه وگریز👆 https://eitaa.com/joinchat/4170252486C3302464344 کانال سخنرانی مجمع الذاکرین 👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029C6a1afef11d ⏫⏫⏫
📜قصيدة : هذا الغريب  ✒للشاعر : السيد سعيد الصافي الرميثي 🍂🍂🍂🍂🍂🍂 هذا الغريب منين .. وين أهله راحوا وين مات بسجن مظلوم .. و بيا ذنب مسموم  🍂🍂🍂🍂🍂🍂 عادة الميت يا شيعة لمن يسكن ونينه .. تحضر أولاده و أخوته عن يساره و عن يمينه .. هذا الي يوسده و يجبله و ذاك اليغمض له عينه .. احنا ما شاهدنا ميت بالحديد امـﮕـيدينه .. من شدة التـﮕـييد .. ينزف دما من الـﮕـيد باقي الأثر لليوم .. و بيا ذنب مسموم هذا الغريب منين .. وين أهله راحوا وين مات بسجن مظلوم .. و بيا ذنب مسموم 🍂🍂🍂🍂🍂🍂 موسى بن جعفر تميز كاظم الغيض بصفاته .. و لا سجون الطاغي ساعة بدلت سيرة حياته .. دمعته و لهجة دعائه و بـﮕـللب خاشع صلاته .. للفرج يحسب ليالي و بالفرج يدري مماته .. طامورة الأشرار .. ظلمتها ليل نهار من الشمس محروم .. و بيا ذنب مسموم هذا الغريب منين .. وين أهله راحوا وين مات بسجن مظلوم .. و بيا ذنب مسموم  🍂🍂🍂🍂🍂🍂 مرت أعوام على سجنه و للفرج معقوده ظنه .. شيعته المنتظره تنشد ياهو اليخبرها عنه .. ساعة السمعت إجاها طارش يبشرها منه .. الموعد الجمعة يـﮕـلها بشوفة الوالي نتهنه .. يا شيعة و الميعاد .. ﮔـلهم جسر بغداد نستقبل المظلوم .. و بيا ذنب مسموم هذا الغريب منين .. وين أهله راحوا وين مات بسجن مظلوم .. و بيا ذنب مسموم 🍂🍂🍂🍂🍂🍂 طلعت الشيعه تشوفه موسى بن جعفر أملها .. من بعد غيبه طويله بالسلامة يرجع لها .. و عاين و لاحت جنازة أربعه تولوا حملها .. سمعوا بناعي المنية ينعى و دموعه يهلها .. صاحوا يَناعي شصار .. و شعندك من أخبار تنعي بحزن و تحوم .. و بيا ذنب مسموم هذا الغريب منين .. وين أهله راحوا وين مات بسجن مظلوم .. و بيا ذنب مسموم 🍂🍂🍂🍂🍂🍂 عالجسر نادى المنادي هذا إمام الرافضيه .. الطيب ابن الطيب أصله من صلب حامي الحميه .. من رحم بضعة محمد فاطمة الزهراء الزﭼـيه .. ﭼـانت أطباعه السماحه و الحلم عنده سجيه .. ليش بسجن هارون .. ﮔـضى العمر مسجون بلوعه و ﭼـبد مألوم .. و بيا ذنب مسموم هذا الغريب منين .. وين أهله راحوا وين مات بسجن مظلوم .. و بيا ذنب مسموم 🍂🍂🍂🍂🍂🍂 ساعة الشخص طبيبه سم غدر و بـﭼـبده صابه .. يا خلـﮓ أردن أناشد اخوه ما عنده و ﮔـرابه .. يَلي تسأل هذا أهله بالمدينة للنجابه .. خيرة الله على البريه نزل عليهم كتابه .. من أطهر الأصلاب .. من أشرف الأنساب تقوى و فخر و علوم .. و بيا ذنب مسموم هذا الغريب منين .. وين أهله راحوا وين مات بسجن مظلوم .. و بيا ذنب مسموم 🍂🍂🍂🍂🍂🍂 ياللي تسأل شنهي ذنبه الكاظم بسجن الخليفه .. البايعوا جده الصميده بيعه سودا مو نظيفه .. للظلم وضعوا أساسه من عهد يوم السقيفه .. فاطمة كسروا ضلعها و بضعة الهادي الشريفه .. 🍂🍂🍂🍂🍂🍂 هذا الغریب منین کنج زندان بین زنجیر موسی جعفر نشسته هر دو دستش را به گردن یک یهودی زاده بسته استخوان هایش اسیر حلقه های کند و زنجیر زیر سنگینی آهن ساق پاهایش شکسته دور از همه تنها....جان میدهد موسیٰ از زندگی محروم....و بیا ذنب مسموم نیمه های شب سرش تا که بر سجده گذارد با لگد از خاک سجده ناگهان سر را برارد تا که میبیند رسیده سندی شاهک دوباره زیر لب گوید الهی تازیانه بر ندارد... زخمش نمک خورده....از بس‌ کتک خورده جسمش شده مصدوم....و بیا ذنب مسموم روز و شبهایش بهم خورده در این زندانِ اشرار از ستم از طعنه از زخم زبان ها دیده آزار تا که حرف بد به گوشش میرسد از این یهودی روضه میخواند که وای از قلب زینب بین بازار میخواند از شام و.... آزار و دشنام ‌و.. از زینب و کلثوم... و بیا ذنب مسموم جای فرزندش رضا زنجیر و غل شد همجوارش سر شود در رنج و سختی و شکنجه روزگارش در مصیباتِ غریبِ کاظمین این بس که هارون بین زندان یک زن بدکاره آورده کنارش خون میخورد کاظم....از جور این ظالم این زن کجا معصوم؟!....و بیا ذنب مسموم زهر کینه زد شراره بر تن موسی بن جعفر میگذارد صورتش را بر زمین چون شاه بی سر از جگر میسوزد و لب های خود را می فشارد زیر لب دارد نوایِ ای حسین مظلوم مادر افتاده روی خاک....با پیکری صد چاک مثل حسین مظلوم....و بیا ذنب مسموم محمدعلی_انصاری
ᬷ‌‌‌‌࿐ྀུ❀❥ ⓀⒶⓃⒶⓁⒻⒶⓏⒶⒺⓁ اعجاز امام کاظم علیه السلام در خروج از زندان مسیب، زندانبان امام موسی کاظم علیه السلام می‌گوید: سه روز قبل از شهادت امام مرا طلبید و فرمود: امشب عازم مدینه هستم تا عهد امامت پس از خود را به فرزندم علی واگذار کنم و او را وصی و خلیفه خود نمایم. گفتم:آیا توقع دارید با وجود این همه مامور و قفل و زنجیر، امکان خروج شما را فراهم کنم؟! فرمود: ای مسیب، تو گمان می‌کنی قدرت و توان الهی ما کم است؟ گفتم:نه، ای مولای من. فرمود:پس چه؟ گفتم:دعا کنید ایمانم قوی‌تر شود.امام چنین دعا کرد: خدایا او را ثابت‌قدم بدار. سپس فرمود:من با همان اسم اعظم الهی که آصف بن برخیا ( وزیر حضرت سلیمان علیه السلام ) تخت بلقیس را در یک چشم به هم زدن از یمن به فلسطین آورد، خدا را می‌خوانم و به مدینه می‌روم.ناگهان دیدم امام دعایی خواند و ناپدید شد. اندکی بعد بازگشت و با دست خود زنجیرهای زندان را به پای مبارک بست. سپس فرمود:من پس از سه روز از دنیا می‌روم. من به گریه افتادم. فرمود: گریه مکن و بدان که پسرم علی ابن موسی الرضا پس از من، امام توست. 📚بحار الانوار، ج 48، ص 224، ح 26 از عیون. فضیلت١٠٩٣ @manbarmajma •┈┈┈┈••✦•••♡•••✦••┈┈┈┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
14001208eheyat-hoseini-roze.mp3
5.65M
|⇦•دواى درد بى تابى... و توسل ویژۀ شهادت باب الحوائج حضرت امام موسی ابن جعفر علیه السلام به نفس کربلایی سیدمهدی حسینی•✾• @majmaozakerine
|⇦•دواى درد بى تابى... و توسل ویژۀ شهادت باب الحوائج حضرت امام موسی ابن جعفر علیه السلام به نفس کربلایی سیدمهدی حسینی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ دواى درد بى تابى در اين زندان به جز تب نيست كسى بين غل و زنجير مثل من معذب نيست كسى غير از دو زندانبان سراغ از من نميگيرد ميان آسمان من، ستاره نيست كوكب نيست غروبى گريه ميكردم، به ياد دخترم بودم اگر نامه ندادم غير خون اينجا مُرّكب نيست پَرِ زخم، دلِ مضطر، غل و زنجير، جاى تنگ همه اينها به جاى خود، نگهبان هم مؤدب نيست به كه گويم سر سجاده ام خيلي كتك خوردم كه اينسان ناجوانمردى ميان هيچ مذهب نيست خلاصه اينكه اين شبها نگهبان بدي دارم كه حتي دست بردار از سَرِ من نيمه شب نيست لگد خوردم، زمين خوردم، دمادم خون دل خوردم ولي اين چارده سالم، چنان يك روز زينب نيست نگهبان زد مرا اما، نگهبان داشت ناموسم زنى از خاندانم پا برهنه پشت مَركب نيست كسى معصومهٔ من را به بَزم مِى نخواهد برد شرابى نيست دستي نيست، چوبى بر روى لب نيست تنى دور از وطن دارم، ولى چندين كفن دارم شبيه جد عطشانم، تن من نا مرتب نيست :محمد جواد پرچمی *علی بن محمد نوفَلی میگه : وقتی هارون الرشید مأمور فرستاد دنبال موسی بن جعفر آقا مشغول نماز بود. نوشتن بیست و یک‌ نفر آقا رو دوره کردن یکی عمامه از سرش انداخت، یکی سجاده از زیر پاش می کشید، چنان آقا با صورت به زمین افتاد محاسنش به خون خضاب شد، مگه چه‌جوری انداختند روی زمین؟ دیدن شروع کرده به گریه کردن، هارون صدا زد: یا موسی! براچی داری گریه میکنی؟ شماها آستانه تحملتون بالاست؟! فرمود: برا خودم‌ گریه نمیکنم، یادِ مصیبتای جدم ابی عبدالله افتادم... عجب دنیايی است، عجب رسمیه، هرکس تو این عالم باب الحوائج شده وقتی میری نگاه میکنی میبینی اونایی که به مقام باب الحوائجی رسیدن، اونهایی بودن که بد جوری دست و پازدن، اونهایی بودن جون دادنشون فرق میکرد با بقیه... یه باب الحوائج علی اصغر بود، ابی عبدالله دید این بچه داره سخت دست و پا میزنه، خنجر رو برداشت گوشه ی قنداق رو پاره کرد گفت: حالا دست و پا بزن... یه باب الحوائج این‌جوری دست و پا زده... یه باب الحوائج هم‌ کنار نهر علقمه، ابی عبدالله تا رسید، نوشتن: دید عباس هی میخواد پاهاش روجمع‌کنه، امام اومده بالا سرش، خجالت میکشه جلوی ابی عبدالله پا نشده، نوشتن:"اِرْتَجَحُ جَسَدَه" دیدن از خجالت بدن عباس داره میلرزه... یه باب الحوائج هم اینجوری بود.... اما من بمیرم برا اون آقایی که تو قعر سیاه‌ چال هرچی اومد دست و پاش رو تکون بده این غل و زنجیر اجازه نداد...* هربلایی سرم آمد کفنم‌ دست نخورد وقت تشییع تنم پیروهنم پاره نشد ساق من‌ خم شده اما تن‌ من کامل بود قدر انگشت بریده بدنم‌ دست نخورد صَلی اللّه عَلیک یا مَظلوم صَلی اللّه عَلیک یا سَیدنَا الْعَطشان صَلی الّله عَلیک یا سَیِدنَا العُریان گریه زیاد کردم‌ روضه زیاد خوندم‌ پشت سرت خیلی وَ اِن یَکاد خوندم‌ وَاِنْ یَکادُ الَّذِینَ کَفَروا نیزه فرو شد به تنت وَاِنْ یَکادُ الَّذِینَ کَفَروا خودت بگو از کفنت @majmaozakerine
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴سبک زمینه یا شور شهادت حضرت امام موسی ابن جعفر علیه السلام و روضه ی کربلا 🏴بند اول منو شب و روز ناله،منو هوای زندان منو چشای خونبار،و خنده ی زندانبان منو چهارده ساله،اینا اسیرم کردن منو هی آزار میدن،از دنیا سیرم کردن خسته شدم من از سیه چال بلا خسته شدم دیگه از این حال و هوا خسته شدم بسکه شنیدم ناسزا راحت میشم حالا با این زهر جفا غریب آقام... 🏴بند دوم این در و دیوار داره،میکُنه گریه باهام از غل و زنجیر دیگه،شکسته ساق پاهام سایه ی شوم سِندی،روی سرم سنگینه تنم کبود و زخم از،شلاق این بی دینه مرگمو هر لحظه من از خدا میخوام خلصنی یا رب شده تو قنوت دعام مرغ شکسته پر که میگن اون منم کنج قفس ریخته دیگه همه پرام غریب آقام... 🏴بند سوم پاره شد از زهر آخر،این جگرم واویلا با لب تشنه خوندم،روضه ی تو یا جَدا من کنج زندان اما،تو روی خاک صحرا زیر سم مرکب ها،شدی مقطع الاعضا زدن به پیشانیه ی تو سنگ جفا میون خاک و خون زدی تو دست و پا نشسته بود یکی رو سینه ی تو آه با خنجرش برید سرت رو از قفا حسین آقام... ۱۴۰۱/۱۱/۲۳ 🙏التماس دعای خیر ✍️🎶کربلایی امیرحسین سلطانی @majmaozakerine