eitaa logo
کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
38.9هزار دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
3.1هزار ویدیو
359 فایل
﷽ جدیدترین اشعار،نوحه وروضه بامتن درکانال ما خوش آمدید مدیریت👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال مطالب کانال #صدقه_جاریه می‌باشد https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
. روضه و توسل جانسوز ویژۀ شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها به نفسِ حاج محمد رضا بذری ┄┅═══••↭••═══┅┄ همسایه ها به مجلس ختمت نیامدند من بودم و همین دو سه تا بچه های تو خیلی به مجتبای تو برخورد فاطمه فامیل کم گذاشت برای عزای تو جایِ تمام شهر خودم گریه می کنم از بس که خالی است در این خانه جای تو زهرا مرا ببخش که نگذاشت غربتم یک ختم با شکوه بگیرم برای تو ... _______ علی رو حلال کن ، ورم داره بازوت علی رو حلال کن ، که بشکسته پهلوت علی رو حلال کن برا لحظه ای که تو افتاده بودی در افتاده بود روت .. علی رو حلال کن .. علی رو حلال کن .. علی رو حلال کن ، عدو بی حیا شد علی رو حلال کن ، که غوغا به پا شد علی رو حلال کن برا لحظه ای که برا اولین بار که پایِ مغیره به این خونه وا شد علی رو حلال کن .. علی رو حلال کن .. _______ زهرا مرا ببخش که نگذاشت غربتم یک ختم با شکوه بگیرم برای تو ... از دست گریه های تو راحت شد این محل شِکوه نمی کنند به من از صدایِ تو *هر شب میومد کنارِ قبر زهراش .. یکی ازین شبا تا خواست در و ببنده دید صدا گریه میاد .. دید صدا صدایِ حسینِ ... میگه بابا امشب میری میشه منم ببری ؟.. من دلم برا مادر یه ذره شده .. نیمه شب دست حسینُ گرفت . با هم قدم قدم زنان اومدن کنارِ قبرِ بی بی ، چند قدم مونده به قبرِ بی بی دیدن حسین پا برهنه شد .. آروم آروم خودشو رسوند کنارِ قبرِ مادر .. دست به سینه گذاشت سلام داد .. یه وقت خودشو انداخت رو قبر مادر ، صورت به قبر گذاشت .. گفت مادر دلم برات تنگه ... مادر رفتی دیگه خبر از بچه هات نمی گیری .. ( کجا نشستن گریه کنا ، گفتمو التماسِ دعا ...) اینجا یه جا بود نیمه شب حسین صورت به قبرِ مادر گذاشت ... یه نیمه شبی هم بعدِ کربلا ، زینب اومد کنارِ قبرِ مادر ... صورت رو قبرِ مادر گذاشت ... گفت مادر ، یادته یه پیراهن بهم دادی به حسین بدم ؟ .. مادر هر دختری بره سفر ، سوغات می آره ، منم سوغات آوردم ... این پیراهن پاره پاره و خونی رو گذاشت رو قبرِ مادر ... مادر اینم سوغاتِ سفرِ زینب ... * ________ . @majmaozakerine
۱۴ ذکر توسل ویژه حلول ماه رجب المرجب و لیله الرغائب به نفسِ حاج محمد ┄┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄┄ حال و احوال گرفتار تماشا دارد نالۀ عبدِ گنهکار تماشا دارد آمدم گریه کنم تا تو نگاهی بکنی چون ستاره به شب تار تماشا دارد هرچه شد بین من و تو همه را پوشاندی آبرو داریِ ستار تماشا دارد ماه ماهِ رجب و قرعه به نام علی است کَرَم سفرۀ غفّار تماشا دارد عاشقِ نیمه شب صحن و سرای نجفم حرم حیدر کرّار تماشا دارد همۀ آرزویم یک سحر کرب و بلاست شبِ جمعه حرم یار تماشا دارد مادری اشک فشان و پسری پاره گلو گریه ها لحظۀ دیدار تماشا دارد روضۀ قحطی آب و لب عطشان حسین گوشۀ صحنِ علمدار تماشا دارد "کسی یارب چو تو بخشش ندارد تن من طاقت آتش ندارد" @majmaozakerine
منو تو که همدردیم    همدم آهه سردیم هر چی تو گفتی باشه    توروخدا برگردیم ‌ ‌ (برگردیم   اینجا چشام نم داره برگردیم     اینجا هواش غم داره برگردیم    نشه حرم آواره)2 (بمیره خواهر تو    بخدا میبرن روی نی سرتو)2 (حسین وای وای وای) سختیه راهو داداش    هرجوری بود سرکردیم اما دارم میمیرم         توروخدا برگردیم (برگردیم     کوفیا هستن سدت برگردیم      ارواح خاک جدت برگردیم      خواهر فدای قدت)2 (بمیره خواهر تو    چه بلایی میاد سر دختر تو)2 (حسین وای وای وای)                                       ‌ ‌💠﴾       اینجا اسیر زجر و        حرمله ی نامردیم واسه رباب میترسم       توروخدا برگردیم (برگردیم      درسته رامون دوره برگردیم       میمیره از دلشوره برگردیم       توروخدا هرجوره)2 (بمیره خواهر تو       شنیدم صدا ضجه ی مادرتو
┈•‌‌‌‌‌‌꧁بٰابُ༼﷽༽الْحَرَم꧂•┈ |⇦•کرب و بلا! چه سلامی... روضه و توسل تقدیم به جاماندگان از کنگرۀ عظیم اربعین به نفس حاج محمدرضا بذری •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● کرب و بلا! چه سلامی چه علیکی برهم زدی سامونِ زینب کرب و بلا! چه سلامی چه علیکی چیزی نموند از جونِ زینب ـــــــــــــ این خواهری كه بارِ غم دارد میارد با خواهرِ چل روزِ پیشَت فرق دارد *خیلی هامون دلمون می خواست امسال پیاده بریم کربلا، ما هم می رفتیم، چی میشد مگه؟ این همه زائر، ما هم یکی از اونا...بعضی ها قبل از اربعین میرن کربلا، فلانی چرا زود داری میری؟ میگن: داریم میریم کربلارو آب و جارو کنیم، اربعین کربلا مهمون داره، زینب میخواد بیاد... حسین جان! یکی یه جا میخواد مهمونی بره، صاحبخونه پا میشه میاد استقبالش، زینب اولین باره یه جا رفت کسی استقبالش نرفت...حتی تویِ شام از زینب استقبال کردن، اینجا کسی نیومد، توی شهر شام هفتصد زنِ رقاصه آوُردن، نوازنده ها نواختن...* این خواهری كه بارِ غم دارد میارد با خواهرِ چل روزِ پیشَت فرق دارد گریان به روی قبر تو سر میگذارد پیراهنت را رویِ سینه میفشارد از این سفر این است دستاوردِ زینب پاشو برایِ تو كفن آورده زینب اینجا همان جایی ست كه دلبر كُشی شد با داغِ اسماعیل ها هاجر كُشی شد در ساحلِ یك روز آب آور كُشی شد بر رویِ دستانِ حسین، اصغر كُشی شد اكبر همین جا پیكرش شد ارباً اربا قاسم همین جا سینه اش شد مثل زهرا اینجا تن پاكت میان خون وضو كرد شمر آمد و با خنجرش قصد گلو كرد خنجر نبُرّید و لعین كاری مگو كرد لج كرد و با چكمه تنت را پشت و رو كرد با پشتِ خنجر آنقَدَر زد تا سر افتاد بالای تلِ زینبیه خواهر افتاد * زینب گودالِ قتلگاه رو دید گریبان پاره نکرد، کنار جسم پاره پاره ی علی اکبرم اومد، کنار قبر علی اصغر هم اومد اما گریبان پاره نکرد، شام رو دید گریبان پاره نکرد، کوفه سَرِ حسین رو بالا نیزه دید گریبان پاره نکرد، دو جا زینب گریبان پاره کرد، یه جا تو مجلسِ یزید،یه جا هم مثل امروز اومد کنارِ قبرِ داداش، اول با تعجب قبرِ حسین رو تماشا کرد، گفت: داداش! یعنی من باور کنم زنده ام و کنارِ قبرِ برادرم ایستادم؟ مگه من نَفَسم به نَفَسِ تو بند نبود حسین؟ مگه من جونم به تو بند نبود حسین؟ دست برد زیرِ چادر گریبان پاره کرد...* آنان كه بابای تورا تكفیر كردند در چند ساعت، خواهرت را پیر كردند جسم تو را آماج صدها تیر كردند مركب سواران پیكرت را زیر كردند میتاختند و خاك مقتل گرم میشد با سُمِّ مركب استخوانت نرم میشد زخمی به بازوی تو خورد و دید خواهر سنگی به اَبروی تو خورد و دید خواهر نیزه به پهلوی تو خورد و دید خواهر پنجه به گیسوی تو خورد و دید خواهر تو روی نیزه رفتی و من روی محمل قرآن تلاوت كردی و بُردی ز من دل از بالِ جبرائیل شهپر را گرفتند اسبابِ معراجِ كبوتر را گرفتند از ما تقاصِ بدر و خیبر را گرفتند هر كار كردم باز معجر را گرفتند بی روسری بودم ولی با آستینم گفتم كه ناموس امیرالمؤمنینم بی تو میان كوچه و بازار رفتم با محملِ بی پرده در انظار رفتم قامت خمیده میانِ آن اشرار رفتم با دستهای بسته تا دربار رفتم یادم نرفته ازدحام مردها را بی قیدیِ دستان آن ولگردها را حسین قربانچه ع
|⇦•اربعینِ،دل غمینه... روضه و توسل تقدیم به جاماندگان از کنگرۀ عظیم اربعین به نفس حاج محمدرضا بذری •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● *امروز رباب اومد جلو زینب، گفت: زینب جان! چرا قبرِ علی اصغرم خالیِ؟ مگه بچه ی من قبر نداشت؟ اصغرم رو کجا بردن؟ حسین....* اربعینِ،دل غمینه از سفر برگشته زینبِ حزینه زار و خسته، دل شکسته با یه دنیا، غصه و غم تویِ سینه اکبرت کو؟اصغرت کو؟ غیرتی عباسِ من، آب آورت کو؟ چقدر خلوتِ دورت سَرِ تو رو نیزه بود، پس پیکرت کو؟ پاشو ببین، خواهرت و میشناسی یا نه؟ ببین رباب، همسرت و میشناسی یا نه؟ سکینه رو، دخترت و میشناسی یانه؟ آره یا نه؟ مهربون یار، میزنم زار چشمِ تو روشن، من و بردن به بازار من که دیدم، لحظه لحظه خون می بارید از دو چشمایِ علمدار بذار بگم، از اون محله ی یهودی بذار بگم، از ضربِ سیلی و کبودی بذار بگم، رقیه رو کشتن نبودی میگم حالا، بذار بگم گوشواره ی دخترت رو بردن النگویِ خواهرت رو بردن گهواره ی اصغرت رو بردن میگم حالا، بذار بگم اون کوچه های شهر شامُ شلوغی و اون ازدحامُ سَرِ شکسته، سنگِ بامُ بذاربگم، رو گردنا ردِ طنابُ دخترایِ ابوترابُ خواهرِ تو، بزمِ شرابُ *اولین دسته ی سینه زنیِ کربلا میدونی کی راه افتاد؟ امروز بود، وقتی امامِ سجاد دید همه چند ساعت سیر گریه کردن، یه وقت بلند شد، فرمود: خواهرا، مادرا! خدا خیرتون بده، اما گریه هاتون رو تموم نکنید، من کار دارم با این گریه ها، برا اکبرِ ما گریه کردید، برا اصغرِ ما گریه کردید، برا بابام حسین ناله زدید، اما میخوام دسته راه بندازیم، همه با هم بریم علقمه، یکی هست مادرش با ما نیومده، مادرا براش مادری کنن... این دسته راه افتاد، همه راه افتادن، ای اهل حرم میر و علمدارنیومد، یه وقت دیدن سکینه خودش رو رویِ قبرِ بابا انداخته، نمیاد، امام سجاد صدا زد: خواهرم! بیا، همه با هم باید بریم. گفت: داداش! من همین جا می مونم، همین جا برا عمو گریه میکنم، چرا نمیایی؟ گفت: داداش! من از عمو خجالت میکشم، آخه من بودم مشک رو به عموم دادم، عموم رفت دیگه برنگشت،حسین...*
|⇦•وقتی مرا در روضه دعوت .. و توسل تقدیم به ساحت مقدس حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها فاطمیه ۹۸ _حاج محمد بذری•✠• ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ وقتی مرا در روضه دعوت میکند زهرا یعنی کریمانه کرامت میکند زهرا بیش از پدر ، مادر محبت میکند زهرا از نانِ شب خرج رعیت میکند زهرا تفسیرِ نابِ آیه های هل اتی یعنی لطفِ بدون منت و بی انتها یعنی پیراهنش در دستِ خالی گدا یعنی شام زفافش هم عنایت میکند زهرا غم می زداید از دل سائل به یک لبخند با دست و دل بازی گدا را میکند خرسند یک روز نان سفره و یک روز گردنبند همواره لطفِ بی نهایت میکند زهرا هرکس مقیم خانه اش شد اهل ایمان شد مقداد شد میثم شد و عمار و سلمان شد از برکتش حتی یهودی هم مسلمان شد چادر نمازش هم هدایت میکند زهرا چیزی نمیخواهد در این دنیا برای خود روزی دهد همسایه را با ربنای خود پهلویش آزرده ست اما با خدایِ خود هرشب سر سجاده خلوت میکند زهرا یک عمر در کنج دلش یاد علی دارد تصمیم بر یاری و امداد علی دارد لحظه به لحظه بر لبش ناد علی دارد با ذکر مولایش عبادت میکند زهرا پا را که داخل میگذارد از در مسجد از ترس میلرزد به خود سرتاسر مسجد محو کلام آتشینش منبر مسجد با خطبه های خود قیامت میکند زهرا بوی شهادت میرسد از لحن سوگندش "لبیک یا حیدر" نوشته روی سربندش جان علی را میخرد با جان فرزندش از هستی اش خرجِ ولایت میکند زهرا با صورتِ نیلی و با چشمان کم سویش با سینه ی آزرده و با زخم بازویش با لاله های بسترش با درد پهلویش از غربت حیدر روایت میکند زهرا *دو جاست زن خیلی به مادر احتیاج داره .. یکی شبِ عروسیِ .. لحظۀ جان دادن خانم خدیجه سلام الله علیها اُم المومنین فرمود اسماء من دارم از این دنیا میرم اما نگرانِ فاطمه ام .. شبِ عروسیش نیستم برا دخترم مادری کنم میخوام از طرفِ من براش مادری کنی .. باید به خدیجه قول بدی .. بی بی جان چشم .. رسید تا شبِ عروسیِ خانم؛ یه وقت پیغمبر فرمود همه برن بیرونِ خانه دیدن اسماء یه گوشه ایستاده بیرون نمیره ، پیغمبر فرمود مگه نگفتم همه برن! دیدن اسماء داره گریه میکنه ، یا رسول الله من به خدیجه قول دادم .. تا این جمله رو گفت پیغمبر شروع کرد گریه کردن .. اینجا یه جاست که زن به مادر احتیاج داره .. یه جا دیگه ام موقعی که میخواد وضع حمل کنه .. زن به زن احتیاج داره .. لذا بین در و دیوار دیگه علی رو صدا نزد .. صدا زد فضه بیا محسنمُ کشتن ... حالا دل بده میخوام ناله بزنی .. همچنین که مریم مقدس وضع حمل کرد خطاب رسید : «وَ هُزِّي إِلَيْكِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُساقِطْ عَلَيْكِ رُطَباً جَنِيًّا ..» این درختِ نخلی که بالاسرتِ تکانش بده یه مقدار خرما برات بیاد .. زنی که تازه وضع حمل کرده خیلی نیاز به رسیدگی داره قوتش برگرده .. یا الله .. چه کردن ؟!.. هر کی از راه رسید مادرِ ما رو زد .. یکی با قلافِ شمشیر .. یکی با تازیانه ..* از ضربه هایِ داسِ بی احساس گلچین نه از بی حیاییِ غلاف تیغ بدبین نه از چشم شور و پای شومُ دست سنگین نه از درد تنهایی شکایت میکند زهرا .. اشک مرا پای شب مهتاب بگذارید تابوت را در گوشه ی سرداب بگذارید نزد حسینم نیمه شبها آب بگذارید این روزها دارد وصیت میکند زهرا فردای محشر باز محشرمیشود قطعاً مادر می اید دیدنی ترمیشود قطعاً با لطف او یک طور دیگر میشود قطعاً از ما گنهکاران شفاعت میکند زهرا هم سینه زن هم گریه کن هم روضه خوانش را هم چای ریزِ بی ریا و بی نشانش را تا دوستانِ دوستانِ دوستانش را با دست خود راهی جنت میکند زهرا کنجِ بستر یه باغِ لاله نشسته رویِ دامنِ زهرا خونِ تازه داره شب و روز میچکه از پیراهنِ زهرا وقتِ نماز وقتِ دعا دستاشُ که بالا میگیره .. تا که میاد دعا کنه آه نفسش چرا میگیره؟!.. چشمات میره چرا سیاهی! برات بمیره ، علی الهی .. رو میگیری از منه مظلوم حتی نکردی منو نگاهی اصلاً هوایِ خودتُ نداریُ حالت خرابِ ، حالت خرابِ همسایه برا عیادتت میان میگن ثوابِ ، میگن ثوابِ زهرایِ من؛ همین که هستی هم دل من گرم ، هم خونه گرمه زینب پیشِ تنورِ خونه دست حسن هم یه نونِ گرمه خونه رو که جارو زدی میگم همش ان شالله خیرِ .. باز دلهره دارم میگم که بشکنه دستِ مغیره
|⇦•خواهرت از راه رسیده.. و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام ویژۀ ایام اربعین به نفس حاج محمد بذری •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● خواهرت از راه رسیده نیمه جون و بی قرار و قد خمیده آخ نپرس از حالِ خواهر بیا داداش به استقبالِ خواهر دلم پرِ یه دلهره ببین چطور سکینه غصه می خوره ازم نپرس تو رو خدا نشد رقیه رَم بیارم کربلا .. حسین من،حسین من ضیاء هر دو عین من .. قدم قدم با قدِ خم ایشاالله اربعین میام سمت حرم حسین من،حسین من ضیاء هر دو عین من .. کو علمدار؟ کو اباالفضل؟ کوفه من افتادم از زانو ابالفضل از سرِ بام سنگ خوردم سیلی ها تو کوچه های تنگ خوردم میشنوی مرد؟! دارم یه درد شاگردِ قرآنم منُ مسخره کرد هرکی به من کنایه زد بدتر نبود از زخمی که همسایه زد حسین من،حسین من ضیاء هر دو عین من .. ازدحامُ ملآ عام دختر حرمله دف می زد سرِ بام مجلس شام.. مجلس شام.. مست کردند پیش من انگشترت رو دست کردند ببین سرم روسریُ نذاشتم از من بگیرن معجریُ تنم پر از کبودیِ سوغاتیِ
|⇦•سایه ی لطف تو باشه... و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده در ایام فاطمیه سال۱۴۰۰ به نفس حاج محمدرضا بذری•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ سایه ی لطف تو باشه روی سرم سرمو بالا میگیرم کم بشه این سایه اگه از رو سرم بهتره اصلا بمیرم مادر بهترین اتفاق زندگی راهِ میون بُره بندگی میشناسم من خودم رو با تو از همون بچگی من اگرچه نوکرم از فَلک فراترم اگه تو باشی مادرم زهرا اینه عینه باورم با مَلَک برابرم اگه تو باشی مادرم زهرا مادری کردی برام مادرم فدات مادر چی بگم از مقام تو مثل نماز واجبه احترامِ تو بهشتو با تموم خوبیاش خدا زده سند به نامِ تو مادر توی دستات کلیدِ جنتِ یا فاطمه نَویدِ جنتِ تو محشر مُهر تأیید تو تأییده جنتِ از تبار قنبرم از همه سرا سرم اگه تو باشی مادرم زهرا بی خیال محشرم میشه اگه بهشت نرم اگه تو باشی مادرم زهرا مادری کردی برام مادرم فدات مادر دعای خیر تو باشه پشت سرم عاقبتم بخیر میشه تموم دنیای منی ممنوتم هوامو داشتی همیشه مادر لبخند تو دعای مستجاب راه حلِ سوالِ بی جواب زندگی با تو یعنی این بهشت بی تو یعنی عذاب با همین چشِ ترم آبرومو میخرم اگه تو باشی مادرم زهرا اینه حرف آخرم در پناهِ حیدرم اگه تو باشی مادرم زهرا مادری کردی برام مادرم فدات مادر ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ @majmaozakerine
|⇦•دوباره از دل سیاه زندان... و توسل ویژۀ شهادت باب الحوائج حضرت امام موسی ابن جعفر علیه السلام به نفس حاج محمدرضا بذری•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ دوباره از دل سیاه زندان میاد صدای ناله ی ضعیفی از نفسای یوسف فاطمه نمونده غیر خِس خِس خفیفی نوری که برا اهل جهان مثل یه گنجه سهم همه ی ثانیه هاش آهِ و رنجه حالا نداره هیچ رمقی زیر شکنجه تک‌و تنها، توی زندون، براش فرقی نداره روز و شب رو سجاده، با گریه، داره میخونه"خَلِّصٰنِی یا رَب" آه! واویلا، آه! واویلا... تموم آدما قبول دارن‌ که زخم زبون یه خنجرِ بُرَّنْدَه است برا کسی که کوه غیرت باشه بردن اسم مادرش کُشنده است «گفت: زتازیانه و سیلی تو‌ندارم باک به ناسزای تو برمادرم هراس دارم » تا حرف علی رو میزنن با بغض و کینه وقتی زیر پا حُرمت مادر و میبینه سر وا میکنه توی دلش زخم‌ مدینه در ودیوار ،نوک‌مسمار، بمیرم رو‌خاک‌افتاده‌ مادر رخ نیلی ،زدن سیلی، جلو‌ چشم بارونیِ حیدر آه! واویلا، آه! واویلا... چیا سرش آوُرده بودن مگه؟ که‌ جای سالمی نداره تنش این سند غربت آقامونه زنجیر و وا نکردن از گردنش با اینکه پُر از زخمه ولی بال و پری هست توی قتلگاه شهید شده اما سَری هست میشه بدنش غسل و کفن تا پسری هست ته گودال، تنِ پامال، دارن اسبا میتازن رو‌ پیکر جلو‌چشمِ، تَرِ خواهر، به روی نیزه رأس برادر به گوش خاک سپردم تنت بپوشاند بد است کسی ببیند تو را عریان به باد گفتم اگر شد مرتبت بکند که تا خمیده نگردد دوباره مادر جان
. |⇦•فدای جود کسی که... مجتبی علیه السلام اجرا شده ماه مبارک رمضان به نفسِ حاج‌محمد رضا بذری ●━━━━━━─────── فدای جود کسی که هر آنچه را بخشید فقط به خاطر خشنودی خدا بخشید از ابتدا پدرش فکر ما گداها بود که سفره ی کرمش را به مجتبی بخشید غریب بود، اگرچه گدا فراوان داشت کریم بود، بدون سر و صدا بخشید کریم کار ندارد به اسم و رسم کسی غریبه را چه بسا بیش از آشنا بخشید ملامتش نکنید آن که را مدینه نرفت مدینه زائر خود را به کربلا بخشید گمان کنم که دگر مادری زمین نخورَد خدا فقط به حسن این چنین بلا بخشید گمان دیگرم این است که دم آخر به غیر قاتل مادر بقیه را بخشید خونِ جگر داد زد غریبی من را زهر بهانه‌ست کوچه کشت حسن را وای از آن مسجد و مرور بلایا بر سر منبر مغیره بود خدایا سبِّ علی می‌کنند و فکر بهشتند نامه ی بیعت به عمرو عاص نوشتند کشت مرا داغ کوثری که شکسته خاطره‌ی بغض مادری که شکسته حق بده هرروز زارزار‌ کنم من خاطره‌ی کوچه را چکار کنم من؟ آی کسی که سوال می‌کنی از من تا به کنون دیده‌ای کتک بخورَد زن؟! دست پلیدی به ظرف کوثر من خورد بشکند آن دست که به مادر من خورد *مناقشه است تو مجلس معاویه، همه بلند میشن یکی این میگه یکی اون میگه، همه دارن حرف میزنن جبل الصبر امام حسن ،دریای صبره، کوه صبره، عالم صبره،اما همین امام حسن که صبر وجودشو گرفته، صبر شاگرد مکتب امام حسن مجتباست. این عظمت صبردیدن یه جا بلند شد طاقت نیاورد اونم تا دید تو این جمع ،مغیره بلند شد. صدا زدتو دیگه چیزی نگو..انقده مادر مارو زدی محسن ما جان داد، سر و روی مادر ما رو خونی کردی...* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇