#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#غزل_مرثیه
باورم نیست که آب گشته تنت فاطمه جان
دردها برده توان از بدنت فاطمه جان
تو به هر بار نفس،تر شود از خون لبهات
خون خشک مانده به دور دهنت فاطمه جان
آه ازآن آه که هر گاه تو جانکاه کشی
گل نماید به روی پیرهنت فاطمه جان
چه شده با تو که بر لب زده ای مهرسکوت
منکه دلتنگ شدم برسخنت فاطمه جان
داغ هجران تو را سخت فراموش کند
دختر خونجگر و گریه کنت فاطمه جان
بین طفلان تو از زینب و کلثوم و حسین
بیشترگشته پریشان،حسنت فاطمه جان
ای بهارم، چقدر زود خزان از ره بغض
شعله انداخت به باغ و چمنت فاطمه جان
لااقل حرف که با من نزنی،درد و دلت
تو بگو با پسر ناله زنت فاطمه جان
#اسلام_مولایی
#صلوات
@majmaozakerine
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#غزل_مرثیه
دوچشمم گشته دریایی،که جسمت آب گردیده
الا ای بیقرارم شوهرت بیتاب گردیده
تمنا میکنم کمتر ز جام دیده می افشان
که اشک از فرط گریان بودنت خوناب گردیده
گرفتی روزوشب ازبسکه رویت رازمن،زهرا
که دلتنگ تو حتی مهر با مهتاب گردیده
توئي آن ساحل آرامشم کز بحر اندوهت
نصیب این دل طوفان زده ،گرداب گردیده
اگرچه تشنه یک خنده ات چشمان من باشد
ولی از گریه بسیار تو سیراب گردیده
غریبی را ببین یارب،که از اندوه بسیارم
درون سینه جایی بی محن نایاب گردیده
به جای چشم بیدارت که شبها را نیاسوده
نصیب بخت من حتی به روزش خواب گردیده
ازآن روزیکه باب خانه ام را خصم آتش زد
دگر زخم زبان و طعنه بر من باب گردیده
#اسلام_مولایی
#صلوات
@majmaozakerine
.
#وداع_با_ماه_رمضان
به کجا می روی ای ماه خدا آهسته
ترک ما میکنی ای ماه دعا آهسته
تازه عادت به توکرده دل آشفته من
میروی باچه شتابی به کجا آهسته
میروی لیک بدان،حاجت این عبدذلیل
تا به امروز نگشته ست روا آهسته
با فراقت چه کنم، هجر تو مشگل باشد
دوری ات را نبود تاب، مرا، آهسته
چه سحرها که شدی مونس وهمسفره ما
با تو دردی نبود بهر دوا آهسته
بار سنگین فراقت کمرم می شکند
قامتم تا که نگشته ست دو تا آهسته
شاکریم از تو که ما را تو پذیرا گشتی
دلمان با تو به خود دید صفا، آهسته
بر سر سفره نمک گیر تو بودیم، ولی
ما شکستیم نمکدان تو را آهسته
گرچه میل سفرت هست ولیکن هرگز
نشدی از من آلوده جدا آهسته
قدر لطف تو نفهمید گدا، اما باز
داد ما را شب قدر تو بها آهسته
کاش جانم به لب آید زفراقت جانا
دوری از تو نبود طاقت ما آهسته
#اسلام_مولایی ✍
..............................................................
.
#مسلم_بن_عقیل_ع
#شب_اول_محرم
#حضرت_مسلم
(( حضرت مسلم علیه السلام ))
اینجا کسی به جان تو جانت نمیشود
بی تاب میشوی و توانت نمیشود
توتشنه میشوی وبه جزنیزه هاحسین
چیزی نصیب لعل لبانت نمیشود
آقا به حال دخترکانت امان بده
اینجا کسی ضمان امانت نمیشود
شش ماه را میار که از سوی حرمله
سهمی به غیر زخم زبانت نمیشود
کوفه میاکه جزلب شمشیرودشنه ها
چیزی نصیب جسم جوانت نمیشود
عباس را به یورش سرنیزه ها مبر
یک تن غمین قد کمانت نمیشود
#اسلام_مولایی ✍
....................
.
#شهادت_حضرت_مسلم
رحم بر حال دل مادر غم پرور کن
سوی این شهرمیا،فکرعلی اصغر کن
کار چشمان من از گریه بسیار گذشت
تو بیا رحم به چشمان تر خواهر کن
آب شد شمع وجود من شرمنده حسین
جان مسلم تو بیا رحم به آب آور کن
سوی این شهرعلی کش به کجا میایی
لا اقل فکر جوانی علی اکبر کن
کوفیان وعده سوغات سفر میدادند
چاره ایدوست تو برغارت از معجر کن
کاش از اهل حرم صرفنظر میکردی
جای زن نیست دراین ظلم سرا باورکن
خنجرو نیزه وشمشیرمهیا شده است
رحم برقاسم و بر ساقی مه پیکرکن
#مسلمیه
#اسلام_مولایی ✍
#حضرت_مسلم
...........................................................................
.
#مسلم_بن_عقیل_ع
#شب_اول_محرم
جز گریه از این دیده بیدار نیاید
جز ناله ز نخل جگرم بار نیاید
اینجاسخن ازدست وسروتیغ وعمودست
ای کاش در این شهر علمدار نیاید
گلهای حرم راتو به همراه میاور
در کوفه به جز خوار شدن کار نیاید
از بی کسی ام هست هویدا،دراین شهر
سهمی به من زار به جز دار نیاید
ابکاش در این شهر نیفتد گذر تو
ایکاش که زینب سر بازار نیاید
کاری زمن غمزده و زارحسین جان
جز سر بنهادن سر دیوار نیاید
از غربت خود با تو بگویم،که دراینجا
از کوفه و کوفی به کسی یار نیاید
اینجا نبود جای تو برگرد،که کوفه
از بهر دل زار تو غمخوار نیاید
#اسلام_مولایی ✍
#حضرت_مسلم
...........................................................................
.@majmaozakerine
..
#رباعی و #دوبیتی
#حضرت_مسلم
مگر که کوفی ظالم ز من گناهی دید
که بین کوفه سفیرت چه بی پناهی دید
میا، به جان رقیه اگر بیائی تو
زبان گشودن شش ماهه رانخواهی دید
شرمندگی گرفته نفس را به سینه ام
من روضه خوان کوچه تنگ مدینه ام
کوفه میا تو را به رقیه قسم ،حسین
آخر به یاد روی کبود سکینه ام
از غربت تو سینۀ زارم شده دلتنگ
بگذر از این شهر پر از حیله ونیرنگ
هرجاسخن ازغارت وجنگ است حسین جان
ترسم که خورد بر زینب ز جفا سنگ
من رفتم و از من به تو ای شاه سلامی
بالای سر دارم و اینست پیامی
شمشیر مهیا شده بر کشتنت آقا
اینجا تو میا نیست دراین شهر مرامی
حیف است که بر پیکر تو تیر ببارد
بر پیکر نو ضربۀ شمشیر ببارد
سرنیزه شده تشنۀ خون بدن تو
حیف است که بر پیکر تو سیر ببارد
خنجر شده لب تشنۀ خشکیده گلویت
سرنیزه و شمشیر مهیاست به سویت
صد حیف نشد تا که ببوسم رخ نازت
صد حیف که سرزنیزه زند بوسه به رویت
اینجا سخن از عشق و وفانیست برگرد
درکوفه نشانی ز صفا نیست برگرد
هرجا سخن از خنجر تیز است آقا
حرفی به جز از رأس جدا نیست برگرد
کوفه هدفی جز تن صدپاره ندارد
امّید در این شهر ره چاره ندارد
اینجا سخن از بستن آب است،برگرد
توتاب عطش داری و شیرخواره ندارد
از ساغر گردون می اندوه چشیدم
خیری من از این شهر جفاپیشه ندیدم
اینجا تو میا نیزه و شمشیر مهیاست
از ضربت آنان به تن خویش،کشیدم
ازکوفه و کوفی صفتان خسته و زارم
جز ناله در این شهر طرفدار ندارم
کاری زمَن ایدوست نیاید، به جزاینکه
از بیکسی و غربت تو اشک ببارم
جا شد به تنم نیزه و شمشیر حسین جان
پر شد همۀ پیکرم از تیر حسین جان
از بام زدند بر سر سودازده ام سنگ
ازضعف شدم زار و زمینگیر حسین جان
لب،تشنه ودل،خسته ودندان شکسته
اینها همه فخر است که جانباز تو هستم
شادم که زعشق تو سرم بر سر دار است
این دار گواه است که سرباز تو هستم
اینجا کمر بر قتل تو بستند مردم
بازار شمشیر و سنان غوغاست آقا
جمعی همه خنجر به دست در انتظارند
مقصودشان رأس تو و سقاست آقا
کوفه میا که قامتت از غم کمان شود
از بهر داغ قاسم و عباس و اکبرت
با خود سه ساله را تو میاور به همرهت
ترسم که تازیانه شود سهم دخترت
در حیرتم که این همه لشگر کجا روند
دارند همه به همرهشان خنجر و سنان
تیر سه شعبه دیدم و از بغض حرمله
ترسم که اصغرت نگشاید دگر زبان
آیی اگر به کوفه میاور رقیه را
اینجا سخن زکعب نی و تازیانه هاست
با نیزه ها و خنجر و شمشیرها حسین
جسم تو و تن اکبر نشانه هاست
رحمی به حال خواهر غم پرورت نما
رحمی به حال نجمه و حال سکینه کن
این کوفه چون مدینۀ زهرا کش است وای
یادی زآتش در و مسمار و سینه کن
از بهر غربتی که تو داری حسین من
در هر گذر به یاد تو چشمم پر آب شد
تیرسه شعبه ای که بدیدم به چشم خویش
جانم پر از شراره به حال رباب شد
ای شه میا به کوفه که این قوم کینه جو
طرحی برای کشتن اکبر کشیده اند
نفرین به چشمهای حریص و پلیدشان
گویا که گوشواره و معجر ندیده اند
اینجا کمر به قتل تو بستند حسین جان
حرفی ز وفا و ز حیا نیست در اینجا
تو جای خودت ،اکبرو عباس همینطور
حتی نکنند رحم به شیرخواره ات آقا
سوگند به زهرا که همین است دعایم
ایکاش در این شهر نیفتد گذر تو
ترسم که بیائی،غم عباس ببینی
ترسم که ز داغش بشود خم کمر تو
#اسلام_مولایی
#مسلمیه
#شب_اول_محرم
......................................................................
.
#شب_سوم_محرم
#اسلام_مولایی ✍
(( حضرت رقیه سلام الله علیها ))
گرفته جای سرت امشب به روی دامانم
رسیده ای به کنارم دمی که بیجانم
دوچشم من شده مبهوت ماه رخسارت
اگر چه سوی نمانده دگر به چشمانم
رخم کبود و بسان هلال قامت من
شبیه فاطمه در بین خیل طفلانم
چنان به صورتم از کینه خصم زد سیلی
که خون گرفته دهان را به جای دندانم
که گفته تشنه آبم،به جان تو سوگند
برای دیدن روی تو بود،عطشانم
ز داغ دیدن رأس بریده ات بر نی
همیشه خونجگر و غصه دار و گریانم
به یاد بوسه چوبی که بر لبت میخورد
لبم بهانه گرفته ست و اشک افشانم
امان ز کعب نی و تازیانه و سیلی
که برده قوتم از پا و چشم و دستانم
تحملی نبود بی تو ماندنم، بابا
مرا ببر تو به همراه خود ، نمی مانم
#حضرت_رقیه سلامالله
................................................................
.
#زبانحال #حضرت_زینب
#اسلام_مولایی ✍
حیف شد حیف، نَمُردم به کنار بدنت
کاش میشد که ببوسم همه اعضای تنت
بر روی خاک تنت ماند و سرت بر نیزه
بوریا شد کفن آن بدن بی کفنت
آه از آن نیزه که بر لعل لبت زخمی زد
خون روان بود از آن زخم،هنوز از دهنت
رفتی از پیش دلم با دو جهان غصه به دل
بهر من ماند فقط ناله ز یاد مِحَنَت
معجرم رفت به تاراج عدو گاهی که
ز تنت برد به تاراج، عدو پیرهنت
..................
.
#زبانحال_حضرت_زینب
راهی نبود ، تا که تنت را به بر کشم
معجر نبود، تا که حجابی به سر کشم
باید ز دیدن تن صد پاره ات حسین
آهی زعمق دل ، زدلِ شعله ور کشم
در شعله های سرکش دشمن خیام سوخت
منت ز بیکسی، زدوچشمان تر کشم
ای جان من به جان تو سوگند بعد تو
باید که جام مرگ خودم را به سر کشم
زین پس به یاد ماه حرم، ماه کربلا
بر روی خاک عکس جمال قمر کشم
زخمی ز زخم نیزه به پهلوت دیده ام
آهی به یاد مادر و مسمار در کشم
#اسلام_مولایی ✍
.......................................................
گفتگو با #حضرت_زهرا_س
خانه را با رفتنت ماتم سرا دیگر مکن
در حضورم چشم هایت را ز غصه؛ تر مکن
چند ماهی ست که نشنیده صدایت را علی
این چین این چند روزه عمر خود را سر مکن
سوی من بنما نگاهی من پسر عم توام
امتداد دیده هایت را به سوی در مکن
زینبت را باور بی مادری مشگل بود
از فراقت شعله بر جان و دل دختر مکن
حتم دارم کودکانت بعد تو جان می دهند
با نبودت کودکان خویش، غم پرور مکن
از نگاهت گشته پیدا بسته ای بار سفر
جان زهرا جان حیدر را پر از آذر مکن
خواهشی دارم ز تو ای پیش مرگِ مرتضی
با نوای ناله ات خون بر دل حیدر مکن
وا مکن در این سرا پای جدایی، فاطمه
دست بردار زِ نالیدن، تو با غم سر مکن
خانه ی بی فاطمه زندان حیدر می شود
من پریشانم تو بیش از این مرا مضطر مکن
یا علی گوی و ز جا برخیز ای بیمار من
پیکرت را بیش از این مأنوس با بستر مکن
#اسلام_مولایی
💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
..
#رباعی و #دوبیتی
#حضرت_مسلم
مگر که کوفی ظالم ز من گناهی دید
که بین کوفه سفیرت چه بی پناهی دید
میا، به جان رقیه اگر بیائی تو
زبان گشودن شش ماهه رانخواهی دید
شرمندگی گرفته نفس را به سینه ام
من روضه خوان کوچه تنگ مدینه ام
کوفه میا تو را به رقیه قسم ،حسین
آخر به یاد روی کبود سکینه ام
از غربت تو سینۀ زارم شده دلتنگ
بگذر از این شهر پر از حیله ونیرنگ
هرجاسخن ازغارت وجنگ است حسین جان
ترسم که خورد بر زینب ز جفا سنگ
من رفتم و از من به تو ای شاه سلامی
بالای سر دارم و اینست پیامی
شمشیر مهیا شده بر کشتنت آقا
اینجا تو میا نیست دراین شهر مرامی
حیف است که بر پیکر تو تیر ببارد
بر پیکر نو ضربۀ شمشیر ببارد
سرنیزه شده تشنۀ خون بدن تو
حیف است که بر پیکر تو سیر ببارد
خنجر شده لب تشنۀ خشکیده گلویت
سرنیزه و شمشیر مهیاست به سویت
صد حیف نشد تا که ببوسم رخ نازت
صد حیف که سرزنیزه زند بوسه به رویت
اینجا سخن از عشق و وفانیست برگرد
درکوفه نشانی ز صفا نیست برگرد
هرجا سخن از خنجر تیز است آقا
حرفی به جز از رأس جدا نیست برگرد
کوفه هدفی جز تن صدپاره ندارد
امّید در این شهر ره چاره ندارد
اینجا سخن از بستن آب است،برگرد
توتاب عطش داری و شیرخواره ندارد
از ساغر گردون می اندوه چشیدم
خیری من از این شهر جفاپیشه ندیدم
اینجا تو میا نیزه و شمشیر مهیاست
از ضربت آنان به تن خویش،کشیدم
ازکوفه و کوفی صفتان خسته و زارم
جز ناله در این شهر طرفدار ندارم
کاری زمَن ایدوست نیاید، به جزاینکه
از بیکسی و غربت تو اشک ببارم
جا شد به تنم نیزه و شمشیر حسین جان
پر شد همۀ پیکرم از تیر حسین جان
از بام زدند بر سر سودازده ام سنگ
ازضعف شدم زار و زمینگیر حسین جان
لب،تشنه ودل،خسته ودندان شکسته
اینها همه فخر است که جانباز تو هستم
شادم که زعشق تو سرم بر سر دار است
این دار گواه است که سرباز تو هستم
اینجا کمر بر قتل تو بستند مردم
بازار شمشیر و سنان غوغاست آقا
جمعی همه خنجر به دست در انتظارند
مقصودشان رأس تو و سقاست آقا
کوفه میا که قامتت از غم کمان شود
از بهر داغ قاسم و عباس و اکبرت
با خود سه ساله را تو میاور به همرهت
ترسم که تازیانه شود سهم دخترت
در حیرتم که این همه لشگر کجا روند
دارند همه به همرهشان خنجر و سنان
تیر سه شعبه دیدم و از بغض حرمله
ترسم که اصغرت نگشاید دگر زبان
آیی اگر به کوفه میاور رقیه را
اینجا سخن زکعب نی و تازیانه هاست
با نیزه ها و خنجر و شمشیرها حسین
جسم تو و تن اکبر نشانه هاست
رحمی به حال خواهر غم پرورت نما
رحمی به حال نجمه و حال سکینه کن
این کوفه چون مدینۀ زهرا کش است وای
یادی زآتش در و مسمار و سینه کن
از بهر غربتی که تو داری حسین من
در هر گذر به یاد تو چشمم پر آب شد
تیرسه شعبه ای که بدیدم به چشم خویش
جانم پر از شراره به حال رباب شد
ای شه میا به کوفه که این قوم کینه جو
طرحی برای کشتن اکبر کشیده اند
نفرین به چشمهای حریص و پلیدشان
گویا که گوشواره و معجر ندیده اند
اینجا کمر به قتل تو بستند حسین جان
حرفی ز وفا و ز حیا نیست در اینجا
تو جای خودت ،اکبرو عباس همینطور
حتی نکنند رحم به شیرخواره ات آقا
سوگند به زهرا که همین است دعایم
ایکاش در این شهر نیفتد گذر تو
ترسم که بیائی،غم عباس ببینی
ترسم که ز داغش بشود خم کمر تو
#اسلام_مولایی
#مسلمیه
#شب_اول_محرم
......................................................................
.
#بعد_از_شهادت_امام_علی
#امام_علی
#اسلام_مولایی ✍
رفت آنکه دلش از ظلم فلک پربار بود
همه دم سهم دل خونجگرش آزار بود
رفت درخواب،دوچشمی که سر سجاده
تا سحرگاه پی اشک فشان بیدار بود
باغبان رفت و زهجران جگرسوز خودش
آتشی زد به دل و شعله وران گلزار بود
گرچه دلبربه وصال دل و دلدار رسید
لیک،داغش به حسین وحسنش دشوار بود
نه فقط بیت علی بلکه همه کون و مکان
از غم شیر خدا غمزده و زار بود
وای بر دختر غمدیده و غم پرور او
آنکه قلبش به غم و غصه گرفتار بود
گوئی از رفتن بابای غریبش،باز هم
در دل خانه غم فاطمه تکرار بود
رفت بابا ولی افسوس برای زینب
روز روشن به نظر همچو شب تار بود
وای از کرببلا و همه ی خاطرهاش
خاطراتی که شرربارتر از نار بود
همره خیل زنان بین کف و هلهله ها
خواهری دربه در کوچه و بازار بود
همره سلسله با قافله با حرمله بود
آنزمانی که به نی راس علمدار بود
یاعلی دختر تو دربه در شام شد
قسمت او همه جاطعنه و دشنام شد
.........................................
#رباعی
سوز غم مرتضی دلم را سوزاند
ایکاش که او به خانه خود میماند
تا تیغ به فرق او به محراب زدند
گفتند مگر علی نماز هم میخواند
#اسلام_مولایی
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
..
#رباعی و #دوبیتی
#حضرت_مسلم
مگر که کوفی ظالم ز من گناهی دید
که بین کوفه سفیرت چه بی پناهی دید
میا، به جان رقیه اگر بیائی تو
زبان گشودن شش ماهه رانخواهی دید
شرمندگی گرفته نفس را به سینه ام
من روضه خوان کوچه تنگ مدینه ام
کوفه میا تو را به رقیه قسم ،حسین
آخر به یاد روی کبود سکینه ام
از غربت تو سینۀ زارم شده دلتنگ
بگذر از این شهر پر از حیله ونیرنگ
هرجاسخن ازغارت وجنگ است حسین جان
ترسم که خورد بر زینب ز جفا سنگ
من رفتم و از من به تو ای شاه سلامی
بالای سر دارم و اینست پیامی
شمشیر مهیا شده بر کشتنت آقا
اینجا تو میا نیست دراین شهر مرامی
حیف است که بر پیکر تو تیر ببارد
بر پیکر نو ضربۀ شمشیر ببارد
سرنیزه شده تشنۀ خون بدن تو
حیف است که بر پیکر تو سیر ببارد
خنجر شده لب تشنۀ خشکیده گلویت
سرنیزه و شمشیر مهیاست به سویت
صد حیف نشد تا که ببوسم رخ نازت
صد حیف که سرزنیزه زند بوسه به رویت
اینجا سخن از عشق و وفانیست برگرد
درکوفه نشانی ز صفا نیست برگرد
هرجا سخن از خنجر تیز است آقا
حرفی به جز از رأس جدا نیست برگرد
کوفه هدفی جز تن صدپاره ندارد
امّید در این شهر ره چاره ندارد
اینجا سخن از بستن آب است،برگرد
توتاب عطش داری و شیرخواره ندارد
از ساغر گردون می اندوه چشیدم
خیری من از این شهر جفاپیشه ندیدم
اینجا تو میا نیزه و شمشیر مهیاست
از ضربت آنان به تن خویش،کشیدم
ازکوفه و کوفی صفتان خسته و زارم
جز ناله در این شهر طرفدار ندارم
کاری زمَن ایدوست نیاید، به جزاینکه
از بیکسی و غربت تو اشک ببارم
جا شد به تنم نیزه و شمشیر حسین جان
پر شد همۀ پیکرم از تیر حسین جان
از بام زدند بر سر سودازده ام سنگ
ازضعف شدم زار و زمینگیر حسین جان
لب،تشنه ودل،خسته ودندان شکسته
اینها همه فخر است که جانباز تو هستم
شادم که زعشق تو سرم بر سر دار است
این دار گواه است که سرباز تو هستم
اینجا کمر بر قتل تو بستند مردم
بازار شمشیر و سنان غوغاست آقا
جمعی همه خنجر به دست در انتظارند
مقصودشان رأس تو و سقاست آقا
کوفه میا که قامتت از غم کمان شود
از بهر داغ قاسم و عباس و اکبرت
با خود سه ساله را تو میاور به همرهت
ترسم که تازیانه شود سهم دخترت
در حیرتم که این همه لشگر کجا روند
دارند همه به همرهشان خنجر و سنان
تیر سه شعبه دیدم و از بغض حرمله
ترسم که اصغرت نگشاید دگر زبان
آیی اگر به کوفه میاور رقیه را
اینجا سخن زکعب نی و تازیانه هاست
با نیزه ها و خنجر و شمشیرها حسین
جسم تو و تن اکبر نشانه هاست
رحمی به حال خواهر غم پرورت نما
رحمی به حال نجمه و حال سکینه کن
این کوفه چون مدینۀ زهرا کش است وای
یادی زآتش در و مسمار و سینه کن
از بهر غربتی که تو داری حسین من
در هر گذر به یاد تو چشمم پر آب شد
تیرسه شعبه ای که بدیدم به چشم خویش
جانم پر از شراره به حال رباب شد
ای شه میا به کوفه که این قوم کینه جو
طرحی برای کشتن اکبر کشیده اند
نفرین به چشمهای حریص و پلیدشان
گویا که گوشواره و معجر ندیده اند
اینجا کمر به قتل تو بستند حسین جان
حرفی ز وفا و ز حیا نیست در اینجا
تو جای خودت ،اکبرو عباس همینطور
حتی نکنند رحم به شیرخواره ات آقا
سوگند به زهرا که همین است دعایم
ایکاش در این شهر نیفتد گذر تو
ترسم که بیائی،غم عباس ببینی
ترسم که ز داغش بشود خم کمر تو
#اسلام_مولایی
#مسلمیه
#شب_اول_محرم
......................................................................
.
#امام_زمان مناجات با امام زمان علیه السلام محرم 1401
#اسلام_مولایی
((امام زمان عجل الله تعالی فرجه))
با خیال تو فقط،واله و شیدا باشیم
قطره ایم وبه عنایات تودریا باشیم
رازدل را به کسی غیرتوافشا نکنیم
غم نداریم،اگر،پیش تو رسوا باشیم
ماهمانیم که ازهجر تودیوانه شدیم
افتخاریست که مجنون تو لیلا باشیم
رخ عیان کن زپس پرده هجران ایدوست
تا به آن خال لبت گرم تماشا باشیم
گرچه ما لایق دیدار نباشیم ،ولی
به تمنای رخت غرق تمنا باشیم
این روا نیست که توباشی وماای جانا
جان به لب گشته وآواره وتنهاباشیم
ازفراق تو چه گویم که ندارد پایان
ما مهیای وصال تو دل آرا باشیم
سرخوان تونشستیم که جایی نرویم
طالع ماست،نمک خوار تو آقا باشیم
درد ما دوری از توست خودت میدانی
پس بیا تا که گرفتار مداوا باشیم
زود آی که نادیدن تو سخت بود
کی شود شاهد رخسار تو مولا باشیم
........................
#مناجات
(( غزل امام زمان عج ))
با من آلوده دل تا کی مدارا میکنی
از چه رو اینقدر با این بینوا تا میکنی
نیست انصاف،من باشم به گرداب گناه
تو برای کرده هایم دیده را دریا کنی
بی حیایم،تو ببخشایم که در وقت گناه
من اسیر نفس خویش و تو تماشا میکنی
بسکه لطفت بیکران وبی نهایت جودتوست
این ندار رو سیه را هم تو دارا میکنی
پیر شد چشمم ز بسکه اشک آلود تو شد
گر بیایی دیده ی فرسوده برنا میکنی
خوش به حال آنکه شدرویت برایش جلوه گر
کی برای ما تو رخسارت هویدا میکنی؟
این دل غمدیده و پر درد از داغ فراق
خود بگو کی با وصال خود مداوا میکنی
آخر این دنیا ظهورت را تماشا میکند
خود بگو دیگر چرا امروز و فردا میکنی؟
این دل غمدیده ام دارد هوای کربلا
کی برات کربلایم را تو امضا میکنی
#اسلام_مولایی
...............اللهم عجل لولیک الفرج:
امام زمان(عج)-مناجات محرمی-شب پنجم و ششم
اشکهای ما به دامان کریمی میسد
نامهی حاجات ما با یاکریمی میرسد
هرکه در این روضه میآید برای معرفت
پایش آخر بر صراطِ مستقیمی میرسد
هرچه از منبر جدا بودم ضرر دیدم ضرر
خوش به آنکه محضرِ عبدالعظیمی میرسد
پردهها اُفتاد تا چیزی نفهمیم از غمت
ما نمیمیریم چون لطفِ عظیمی میرسد
بوی تربت میرسد از آن محاسن از حرم
هر کجایی بویِ سیبت با نسیمی میرسد
رحمتت در این مجالس خوب و بد را جمع کرد
حتم دارم بر سرم دستِ رحیمی میرسد
این دو شب این گریهها بوی یتیمی میدهد
این دو شب با مادری مردِ کریمی میرسد
حسن لطفی
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام_محرم
#مناجات_محرمی_امام_زمان_عج....................................................اللهم عجل لولیک الفرج:
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی #شب_دهم
#حسن_لطفی
بد جور دلشکسته ای و گریه میکنی
از اشک چهره شسته ای و گریه میکنی
بگذار تا عبایِ تو را ما تکان دهیم
بر خاکها نشسته ای و گریه میکنی
امشب به صبح امر بفرما طلوع مکن
امشب عجیب خستهای و گریه میکنی
خونِ جگر برای شما قوت شب شده
با ناله عهد بستهای و گریه میکنی
زنجیرها که پشتِ تو را زخم کردهاند
هر روز بینِ دستهای و گریه میکنی
هیات تمام شد همه رفتند و تو هنوز
یک گوشه نشستهای و گریه میکنی
آبی بزن به صورتِ مادر،زِ دست رفت
چون مادرت شکستهای و گریه میکنی
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام_محرم
#مناجات_محرمی_امام_زمان_عج
اللهم عجل لولیک الفرج:
امام زمان(عج)/ مناجات محرمی/ روضه اسارت اهل بیت(ع)😭
با غصه های آل عبا گریه می کنی
در اوج روضه های عزا گریه می کنی
ما با گناه اشکِ تو را در می آوریم
از سوز بی وفایی ما گریه می کنی
ای صاحب عزا، تو به این روضه های ما
می آیی و بدون صدا گریه می کنی
«گاهی نجف، مدینه، گهی کربلا و گاه»
در مشهد امام رضا گریه می کنی
بر کشته ی فتاده به هامونِ کربلا
بر داغ سید الشهدا گریه می کنی
این روزها به حال دل زینب اسیر
در ماجرای شام بلا گریه می کنی
بر رأس های رفته به بالای نیزه ها
با خیزران و طشت طلا گریه می کنی
حالا دوباره چشم تو را خون گرفته است
با غصه های آل عبا گریه میکنی?😭
. اللهم عجل لولیک الفرج.
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام_محرم
#مناجات_محرمی_امام_زمان_عج
اللهم عجل لولیک الفرج:
امام زمان(عج)-مناجات محرمی
شکر خدا که باز عزادارتان شدیم
خوشبخت، ما که گرمی بازارتان شدیم
پرچم زدیم، تکیه زدیم و علم زدیم
شکر خدا که کارگر کارتان شدیم
بیرق به دوش و حلقه به گوش و سیاهپوش
منت خدای را که عزادارتان شدیم
از بامتان اگرچه هر از گاه میپریم
بیخود نیامدیم گرفتارتان شدیم
این ماه، بار عام غذاهای حضرتیست
مثل همیشه نانخور دربارتان شدیم
از دولت حسین و ز الطاف روضههاست
اینکه دوباره لایق دیدارتان شدیم
باید چگونه شکر کنیم این مقام را
با گریههای هر شبمان یارتان شدیم
والشمر جالسٌ... نفس مادرت گرفت
ما را ببخش باعث آزارتان شدیم