eitaa logo
کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
40.1هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
3.3هزار ویدیو
367 فایل
﷽ جدیدترین اشعار،نوحه وروضه بامتن درکانال ما خوش آمدید 🌺 مدیریت وتبلیغات👇تبلیغ پزشکی نداریم @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
|⇦• و توسل جانسوز ویژۀ ایام شهادت کریم آل الله امام حسن مجتبی علیه السلام به نفسِ حاج علی آینه چی •✾• ┄┅═══••↭••═══┅┄ باز هم رویِ لبم قصۀ مادر گل کرد *الحمدالله همۀ شما اهلِ روضه اید حقشُ ادا میکنید ..* باز هم رویِ لبم قصۀ مادر گل کرد باز هم در نظرم مادر من می سوزد *در آتش گرفته بود .. مادرم بینِ در و دیوار بود ...* بر لبم روضۀ « لایوم کیوم العاشور » عالم از زمزمۀ آخر من می سوزد *حالا امام حسن داره برا منو تو روضه میخونه :* چشم وا کردم و دیدم که به صحرایِ غمی خیمه هایی ست که دور و بر من می سوزد دختری می دود و رویِ لبش این آواست: عمه دریاب مرا ، معجرِ من می سوزد .. _____ روزی که طشت پر زدل پاره پاره شد تازه دلم شبیه به آن گوشواره شد زهر جفا مرا نکشت گوشِ پاره کشت از بس که دردهای دلم بی شماره شد _____ برایِ من که تو کوچه دیدم مادر نیمه جونه حالا رفتن با زهرِ کین مثه آزادی میمونه .. میریزه خون از رو لبم گریه نکن ای زینبم ___ این که چیزی نیست کربلا باید حنجر و خنجر ببینی روزِ عاشورا در دلِ گودال یک تنِ بی سر ببینی .. خصم هر چند که یک ضربه زد اما مادر آن چنان خورد به دیوار که دیوار گریست ________ ┄•┄┅═══••↭••═══┅┄•
🎼 طفل را از وسطِ خاک .. |⇦•روضه و توسل جانسوز به باب الحوائج حضرت علی اصغر سلام الله علیه به جهت دفع بلا از همۀ بلاد ، خصوصاً کشور عزیزمان ایران با نوایِ حاج علی آیینه چی •✾• ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ گرچه از دور از آن فاصله ها زد ، بد زد آتش انگار که بر کربُبَلا زد بد زد اصلا اینبار کماندار چه با زور کشید به سه شعبه همۀ حَنجره را زد بد زد دست و پا داشت که می زد پدر انداخت عبا نفسِ آخر خود زیرِ عبا زد بد زد .. اولین بار که چشمش به ربابش اُفتاد اندکی حرف نزد بعد صدا زد بد زد بُرد در بینِ عبا تا که نبیند چه شده مادرش گفت بگو تیر کجا زد بد زد؟ گرچه بر چشمِ ابالفضل همین تیر نشست بدتر از چشمِ عمو بود که تا زد بد زد پشتِ خیمه به سرِ قبر ، حرامی آمد نیزه برداشت و مانندِ عصا زد بد زد طفل را از وسطِ خاک کشیدند به نِی بچه را باز نوکِ نیزه که جا زد بد زد نیزه دارَش زِ سر نیزه سرش را انداخت سَر که اُفتاد زمین ضربه یِ پا زد بد زد رهگذرهای دَمِ کوچه به هم می گفتند حرمله تیر به این بچه چرا زد بد زد سالها بود همین جمله فقط کارِ رباب نانجیب آنهمه لبخند به ما زد .... بد زد @majmaozakerine •┄┅══༻○༺══┅┄•