eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
41هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
3.4هزار ویدیو
379 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 مدیریت 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم ،روضه وداع با تو برای من غم عالم نماندنی است با من بمان که با من و تو  غم نماندنی است این غم کجا برم که برایم میان شهر یک یار مانده است که آن هم نماندنی است گفتم طبیب آمد و تا دید وضعِ در برگشت و رفت و گفت مریضم نماندنی است پهلو و سینه، صورت و بازو، عزیز من با این همه جراحت مبهم نماندنی است مرهم گذاشت زینب و دادت بلند شد با گریه گفت این تن درهم نماندنی است مثل خیال گشته‌ای و گفت بسترت بیهوده است افاقه‌ی مرهم..‌. نماندنی است سهمِ حسین بی کفنی شد، کفن چه سود ؟ وقتی کفن نه پیرهنی هم نماندنی است تا فرصت است بوسه بگیر از حسین که.. از زخمِ نیزه‌های دمادم نماندنی است بوسه بگیر از بدنش که همین بدن  زیر هزار ضربه‌ی محکم نماندنی است (حسن لطفی ۴۰۳/۰۹/۱۴) *می‌سوزم از غمی كه ميان هزار خصم يک يار مانده بهر تو ، آن هم نماندی‌است (استاد حاج علی انسانی)
‍ . |⇦• سلام الله علیها ویژۀ ایام فاطمیه با نوایِ کربلایی سید رضا نریمانی ┅═•┄⊰↭⊱•┄═┅ خدانگهدار ای مهربونم ای هم‌زبونم ، چراغِ خونه‌‌ م خدانگهدار بانویِ خسته‌ م از پا نشستی ، از پا نشستم یادم نمیره اون کوچه و در دیوار و مسمار ، آتیش و هیزم یادم نمیره تو گریه کردی من گریه کردم میون مَردُم یادم نمیره من که یه روزی با این دو دستم خیبر شکستم یادم نمیره همسایه‌هامون زل میزدن به طناب دستم گفتن علی نظر شدی، خندیدن یه کم شکسته‌تر شدی، خندیدن رد شدن از کنار من میگفتن سلامتی پدر شدی؟! خندیدن... خدانگهدار ای یارِ جونی هنوز برا من تو پهلوونی سرت رو پایین چرا گرفتی؟ نبینم اینجور عزا گرفتی عیبی نداره ، بیا خیال کن اصلاً ندارم هیچ زخم و دردی عیبی نداره ، اشکاتُ پاک کن زینب نبینه که گریه کردی عیبی نداره فدا سرِ تو اگه سرم خورد گوشۀ دیوار عیبی نداره ، دیگه گذشته... هروقت که خواستی این میخ‌ُ بردار ببین حسن رو زانوهام خوابیده دیده تو گریه میکنی ترسیده مادر براش بمیره خواب دید انگار پریده از خواب و تنش لرزیده علی مانده‌ست و ردّ خون کوچه، چشم ما روشن و این حیدر شکستن را خودت بانو تصور کن تصور کن علی را در میان بغض این خانه سکوت میخ و آهن را خودت بانو تصور کن کنارم باش تا آخر ، فلانی داشت می‌خندید غرور تلخ دشمن را خودت بانو تصور کن یازهرا .... *کارهای غسل بی‌بی که تموم شد، کفن که تموم شد، امیرالمؤمنین یه نگاهی انداخت دید کسی نیست کمکش کنه. گرچه امام صادق (ع) فرمودند انقدر بدن مادر ما نحیف و لاغر شده بود که بعضیا میگن امیرالمؤمنین تابوت رو یه تنه بلند کرد.... علامه حسن زاده آملی نقل میکنه میگه امیرالمؤمنین صدا زد حسن جان برو سلمان رو خبر کن، سلمان بیاد کمک علی کنه. سلمان میگه تو خونه نشسته دیدم درِ خونه رو میزنن؛ -چه خبره این وقت شب! کیه؟ تا در رو باز کردم دیدم امام حسن سر به دیوار گذاشته؛ سلمان بیا میخوایم مادرمون رو تشییع کنیم. میگه اومدم تو خونه‌ی علی، دیدم چه اوضاعیه؛ بچه‌ها یه طرفن، زینب یه طرف، حسن و حسین یه طرف، یه طرف هم امیرالمؤمنین سرتا پا خونی و سرتا پا خاکی؛ تا چشمش تو چشم سلمان افتاد هم‌دیگه رو بغل کردن: سلمان دیدی چه خاکی به سرم شد، دیدی فاطمه‌‌م رو ازم گرفتن ....* یازهرا .... ____ •┄┅═○◉↭◉○═┅┄•
Bazri_Shahadat_Hazrat-Zahra_1400.mp3
10.49M
🏴 السلام علیکِ یا فاطمة الزهرا 🔊 بدرود امیدم، همه دار و ندارم باید بدنت رو توی تابوت بزارم ... ◼️ 🎤حاج محمد رضا غمناک ترین حادثه زندگی من مهر من و مهتاب شب بندگی من با اشک به دیوار و در کوچه نوشتم این کوچه شده باعث شرمندگی من از ناله من موج گرفت خشک ترین رود از رفتن تو کوچه این شهر مه آلود بدرود بهشتم،نفسم،عشق عزیزم آهسته برو،پشت سرت اشک بریزم... بدرود قرارم،همه دار و ندارم باید تورو به خالق منان بسپارم میگن در جنت دیگه مسمار نداره اونجا کسی با بال ملک کار نداره باید روی گلبرگ شقایق بنویسند گل تاب فشار در و دیوار نداره... انگار گلم اومده بودی که بری زود کز روز تولد به تنت رخت سفر بود بدرود بهشتم،ملکم،روح بلندم بند کفنت رو باید انگار ببندم بدرود امیدم،همه دار و ندارم باید بدنت رو توی تابوت بزارم ... .
4_5949385893805560540.mp3
934.5K
🏴 سلام الله علیها 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ میروی تو از - آشیانه نیمه های شب - مخفیانه میبرم بارِ - غصه ات را همره تابوت - روی شانه ۲ (ای همه حاصلم داغ تو قاتلم حل کن این مشکلم زهرا یا زهرا) ۲ [ الوداع فاطمه ۳ زهرا یا زهرا ] 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ همزبان من - همسر من ای به سختی ها - یاور من شد کفن پوش آن - پیکر تو رخت ماتم بر - پیکر من ۲ (ای نگار علی کن نظر تو بر این حال زار علی زهرا یا زهرا) ۲ [ الوداع فاطمه ۳ زهرا یا زهرا ] 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ میکشم از روی تو خجلت در دلم مانده - آه حسرت پشت در زهرا - پیکرت سوخت سوزد این قلبم - تا قیامت ۲ (ماه تابنده ام از تو شرمنده ام بعد تو زنده ام زهرا یا زهرا) ۲ [ الوداع فاطمه ۳ زهرا یا زهرا ] .
باز هم دارد صدای گریه بالا می رود امشب از بیت علی آرایه بالا می رود در میان گریه ها «الجارُ ثُمَّ الدّارُ» گفت در جوابش دادِ هر همسایه بالا می رود! عاملان شرع و قرآن کور و کر بودند چون پشت در دارد صدای آیه بالا می رود هر شبانه روز ماهی بود و زهرا آب شد پس چرا هِی طول هر ثانیه بالا می رود؟! حرف پیغمبر به یاد حیدر افتاد و چه دید؟ لحظه لحظه ارزش این هدیه بالا می رود وقت غسل فاطمه لرزید دست حیدر و آه ، دیگر شدت مرثیه بالا می رود😭
دیروز بود انگار عشقت در گلم رفت‌ گفتی علی!غم‌های عالم از دلم رفت.. دیروز بود انگار با تو پا گرفتم خندیدی و آرام دستت را گرفتم دیروز بود انگار شب را کور کردیم یک خانه کوچک به زحمت جور کردیم دیروز بود انگار رونق داشت باغم با بودن تو غم نمیامد سراغم دیروز بود انگار گل با شمع بودیم شب‌ها سر یک سفره باهم جمع بودیم دیروز بود انگار دنیا کام من بود در شهر عنوانم علی صف شکن بود دیروز بود انگار دادم این خبر را گفتم که زهرا هست بفروشم سپر را دیروز بود انگار فکرم ماندنت بود زیباترین اوقات من نان پختنت بود دیروز بود انگار با شور جوانی می ایستادی تا نماز شب بخوانی امروز اما غم گرفته خانه ام‌ را سر درد اذیت میکند ریحانه ام را امروز اما هر نمازش بی قنوت است هرچیز میگویم جواب او سکوت است امروز اما راه من بن بست خورده بانوی من سیلی ز مردی پست خورده امروز اما بخت حیدر واژگون است هرجای بستر را که میبینیم خون است امروز اما سوخت مغز استخوانم با من وصیت کرد بانوی جوانم امروز اما غم دلم را زیرو رو کرد از حال زهرایم مغیره پرس و جو کرد امروز اما کوثر من در مدینه زخم عمیق میخ در دارد به سینه امروز اما خاک شسته جامه ام را گم کرده ام در کوچه ها عمامه ام را.. امروز اما سر به زیر شهر هستم دنیا بدان من با تو دیگر قهر هستم امروز اما داغ زد بر روی داغم فرمود وای از کشته ی خاک عراقم.. گفتم حسین دیدم دو چشمان ترش را فرمود میبرند لب تشنه سرش را
صاحب عزای حضرت خیر النسا، بیا ای بانی شکسته دل روضه ها، بیا درد فراق تو به خدا می کشد مرا رحمی نما به حال دل این گدا، بیا از بس به هجر روی تو عادت نموده ایم دل می رود به سمت گناه و خطا، بیا ما در میان بحر گنه غوطه می خوریم آقا نجاتمان بده از این بلا، بیا مشغول خویش و بندۀ دینار و درهمیم فکری به حال نوکر زهرا نما، بیا لطف تو بوده گریه کن مادرت شدیم ای سفره دار واسعۀ هل اتا، بیا ای آخرین نگار دل آرای فاطمه آقای من! برای رضای خدا، بیا آقا به حقّ چادر خاکی مادرت آقا به حقّ داغ دل مرتضی، بیا
بسم الله الرحمن الرحیم بعد از شهادت برای گریه علی  بی تو کم بهانه ندارد ولی به غیرِ همین هق‌هقِ شبانه ندارد درِ شکسته ، دو دستان بسته ، کوچه‌ای باریک برای گریه علی بی تو کم بهانه ندارد مرا که روز  سکوتِ یتیم‌های تو کُشته‌است به خانه‌ای که دری بین آستانه ندارد خدا کند نرسد صبح   برنخیزم از خاکت کجا رَوَم که علی بی تو آشیانه ندارد هرآنکه دید مرا نیمه شب دراینجا گفت : که این غریبه هرآنکس که هست خانه ندارد به زینب تو فقط سرسلامتی حَسنت گفت مدینه بعدِ تو یک مجلسِ زنانه ندارد نخواستی که بیافتد زمین علی ، چه بد اُفتاد شبیه روضه‌ی تو روضه‌ای زمانه ندارد : رسید طعنه‌ی قنفذ به کودکانِ غریبم چنان زدم که پس از این توانِ شانه ندارد کسی نگفت مغیره بزن! ولی به علی زن زنی که خورده زمین ضربِ تاریانه ندارد (حسن لطفی
. روضه متنی تو آه می كشی و... گفت: هرنفسی كه بی بی می كشید ، از دهنش خون جاری می شد، تو آه می كشی و  خون چكد ز پیروهنت تو راه می روی و سرخ می شود حسنت زهرا💔 جان تو نان نمی پزی و سفره ی شبم خالی است تو نان نمی پزی و سفره ی شبم خالی است نه آب می خوری و آب می شود بدنت وای وای وای علی می گه: گفت فاطمه بگیر پرده ، ببینم چه آمده به سرت بگیر پرده ، ببینم چه آمده به سرت بلندتر شده این روزها نفس زدنت مادر مادر مادر چگونه در به رُخم باز كرده ای تنها كه غرق خون شده پا در مسیر آمدنت تو گریه می كنی و من به سینه می كوبم برای زخم دو چشمت ، برای زخم تنت امام زمان زگیسوان پریشان زینبم پیداست كه مانده نقش غلافی به دست شانه زنت بس سوخته باغ ما دگر سر نزنید این خانه ی آتش زده را در نزنید مادر مادر از ما كه گذشت مادری را دیگر در خانه به پیش چشم دختر نزنید آخ مادر مادر مادر مادر... خدا مادراتون براتون نگه داره، دیدید خونه ای كه،اون خونه مادر از دست داده، یازهرا اگر اون خونه دختر و پسر داشته باشه، تا وارد خونه بشه، جای خالی مادرش و ببینه، اون پسر كم میاره،  از خونه می زنه بیرون، بمیرم برات یه وقت ،ابی عبدالله وارد خونه شد، دید خانم زینب چادر مادرشو سر كرده،  داره نماز می خونه، جای خالی مادرشو كه دید، كم آورد از خونه زد بیرون، اومد تو شهر مدینه، اومد،تو كوچه های مدینه ،صدا زد، ای مردم نامرد شهر مدینه !!!حالا راحت شدید مادرمو كشتید؟ بذار معرفی كنم كیم، حسینم این همه بر سینه آذرم نزنید نمك به زخم دل،  درد پرورم نزنید چرا؟ در این مدینه همین جا سر مرا ببرید وای وای وای ..چی می خواد بگه در این مدینه همین جا سر مرا ببرید چرا؟ اما غلاف تیغ به بازوی مادرم نزنید آ ی زهرا... آ ی زهرا... آ ی زهرا.... یه وقت یه عده اراذل ریسمان به گردن علی انداختند، غیرتی ها كجا نشستند، باید ناله بزنی ، امام زمان میون شما داره گریه می كنه، علی رو دارن می كشن،می کشن !!! میون این مردم مدینه كه وایستاده بودن تماشا می كردند، یه مرد یهودی بر علی و زهرا گریه كرد، ای وای ای وای، ای وای مادر ..مادر ...مادر گفت:  نه اون علی كه من می شناسم، این علی نیست،  آخه اون علی در خیبرو از جا كند، من باورم نمیشه، ریسمان به گردنش انداختند، جلو خانمش دارن می زنن، یا زهرا، حقشو ادا می كنی بگم،؟ ای وای ای وای، همین طوری كه دارن مولا رو می كشن، غیرتی ها، آخه مولا غیرت الله، یه وقت خانم خودشو كشوند رو زمین،گفت : كجا می بری علی مو ؟ صبر كن،  یه وقت مولا صبر كرد، سرشو پایین گرفت، نگاه نكرد فاطمه شو، یا زهرا... گفت: مولا جان سرتو بالا بگیر، نذار اهل مدینه به ما بخندند، ای وای غیرتیا مولای یا مولای، سرت رو بالا بگیر تو مرد خونمی، تو مرد عالمی، گفت: فاطمه، غیرتم اجازه نمی ده، نمی تونم سرم رو بالا بگیرم، گفت: علی!!! این دفعه رو به خاطر دل زهرا سرت رو بالا بگیر، یه بار دیگه ببینمت، آقا جیگرش آتیش گرفت، تا سرش رو آورد بالا دید سینه و صورت زهرا خونیه، گفت: فاطمه جای پنجه ی كیه رو صورتت؟ در خونه ی فاطمه رو آتیش زدند، شعله اش كشید كربلا، ساکت نباشی،ای وای ای وای.... یه وقت خیمه های حسین رو آتیش زدند، اموالشو به غارت بردند، یه وقت زینب اُمد،  گفت حسین، حسین، حسین ،حسین... مادرم وصیت كرده، زیر گلوتو ببوسم، آقا جان حسین حسین، این جا تو مدینه مادرو زدند، ریسمان  به گردن علی انداختند، بی حرمتی كردند، كربلا، خود آقایی كه صاحب حرمت بود، جلوی زن و بچه اش حرمت شو ریختند، اسباشونو نعل تازه زدند بر بدن حسین تازوندند، نیزه دارا اُمدند، ای وای یكی با شمشیر می زد، یكی با نیزه می زد، اونایی كه حربه ایی نداشتند، دامناشونو پر سنگ كردند،  به. سرو بدن حسین،می زدن ای وای ای تشنه لب تو طاقت خنجر نداشتی ای وای ای وای... ای تشنه لب تو طاقت خنجر نداشتی گویا غریب بودی و مادر نداشتی حسییییین هرکی میخواد بره کربلا...این دستاتو نشون بده به حسین،بگو آقا جان این دستا خالیه.. این سیاهی که تنم کردم آبروی منه.... آقا آبروم نره.... شب جمعه اس شب زیارتی حسینه.. دوست داری بین الحرمین باشی..این دستاتو بیار بالا طوری صدا بزن حسینو ،که صدات برسه حرم حسین آقا بگه جان حسین از سویدای دلت صدا بزن یاحسیییین....... .
. متنی و توسل جانسوز ویژۀ شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها ___ علی رو حلال کن ، ورم داره بازوت علی رو حلال کن ، که بشکسته پهلوت علی رو حلال کن برا لحظه ای که تو افتاده بودی در افتاده بود روت .. علی رو حلال کن .. علی رو حلال کن .. علی رو حلال کن ، عدو بی حیا شد علی رو حلال کن ، که غوغا به پا شد علی رو حلال کن برا لحظه ای که برا اولین بار که پایِ مغیره به این خونه وا شد علی رو حلال کن .. علی رو حلال کن .. ___ زهرا مرا ببخش که نگذاشت غربتم یک ختم با شکوه بگیرم برای تو ... از دست گریه های تو راحت شد این محل شِکوه نمی کنند به من از صدایِ تو *هر شب میومد کنارِ قبر زهراش .. یکی ازین شبا تا خواست در و ببنده دید صدا گریه میاد .. دید صدا صدایِ حسینِ ... میگه بابا امشب میری میشه منم ببری ؟.. من دلم برا مادر یه ذره شده .. نیمه شب دست حسینُ گرفت . با هم قدم قدم زنان اومدن کنارِ قبرِ بی بی ، چند قدم مونده به قبرِ بی بی دیدن حسین پا برهنه شد .. آروم آروم خودشو رسوند کنارِ قبرِ مادر .. دست به سینه گذاشت سلام داد .. یه وقت خودشو انداخت رو قبر مادر ، صورت به قبر گذاشت .. گفت مادر دلم برات تنگه ... مادر رفتی دیگه خبر از بچه هات نمی گیری .. ( کجا نشستن گریه کنا ، گفتمو التماسِ دعا ...) اینجا یه جا بود نیمه شب حسین صورت به قبرِ مادر گذاشت ... یه نیمه شبی هم بعدِ کربلا ، زینب اومد کنارِ قبرِ مادر ... صورت رو قبرِ مادر گذاشت ... گفت مادر ، یادته یه پیراهن بهم دادی به حسین بدم ؟ .. مادر هر دختری بره سفر ، سوغات می آره ، منم سوغات آوردم ... این پیراهن پاره پاره و خونی رو گذاشت رو قبرِ مادر ... مادر اینم سوغاتِ سفرِ زینب ... * ____
. عمّار می‌گوید: به خانه آقا و مولایم امیرالمومنین رفتم و از ایشان اجازه‌ ورود گرفتم. به من اجازه فرمودند و داخل شدم. ایشان را در حالی که محزون و اندوهگین نشسته بودند، یافتم و حسن در سمت راست و حسین در سمت چپ ایشان نشسته بودند. گاهی به حسین علیه‌السلام نگاه می‌کرد و می‌گریست و گاهی به حسن علیه‌السلام. هنگامی‌که به حال او و فرزندانش نظاره کردم از خود بیخود شده، اشک‌هایم جاری شد و به شدت گریستم. هنگامی‌که آرام شدم عرضه داشتم: اجازه سخن به من می دهید فرمود: بگو ای ابا الیقظان! عرضه داشتم: شما امر بر صبر کردن در مصیبت می نمایید. پس این اندوه طولانی (در این مصیبت) چیست؟ در حالی که شیعیان شما به خاطر خانه‌نشینی و غیبت شما آرام ندارند و این امر بر آن‌ها سخت است. می‌گوید حضرت به من نگاه کرده و فرمود: ای عمّار! همانا مصیبت کسی که من از دست داده ام بسیار سخت است. من رسول خدا را با از دست دادن فاطمه از دست دادم. او برای من موجب آرامش و تسلیت بود. هنگامی‌که سخن می‌گفت در گوش من صدای رسول خدا می پیچید و هنگامی‌که راه می رفت مثل رسول خدا راه می‌رفت و من درد فراق را جز با دوری او احساس نکردم و چه بزرگ است مصیبتی که به من رسیده است. هنگامی‌که او را در جایگاه غسل قرار دادم، فهمیدم که استخوانی از پهلوی او شکسته است و پهلویش از ضربه تازیانه ها سیاه شده و او آن را از من مخفی می نمود که می ترسید مبادا اندوه من بیشتر شود و به حسن و حسین نمی نگرم مگر اینکه اشک راه گلویم می گیرد و به زینب گریان نگاه نمی‌کنم مگر اینکه دلم به حال او به رقّت در می آید. سپس حضرت با عمار از منزل خارج شدند و شیعیان به یکدیگر بشارت آن را دادند. 📚منابع: انوار العلومة، ص ۲۱۴ 👈برگرفته از کتاب فاطمیه ماثور، حجه الاسلام شیخ محسن حنیفی، صفحه ۱۳۰ @majmaozakerine
5.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥀آفتاب شب یلدای همه گریه ی پشت تمنای همه هیچکس یاد غریبی تو نیست گریه کن جای خودت، جای همه🥀 🔸صابر خراسانی الّلهُـمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَـــ‌الْفَـــرَج