eitaa logo
کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
40.1هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
3.3هزار ویدیو
373 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 مدیریت 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحيم من اگر طُرفه گدایت نشوم پس چه کنم؟ نوکری خسته برایت نشوم پس چه کنم؟ ای مسافر! که شدی راهیِ صحرا برگرد ذرّه ای گردِ عبایت نشوم پس چه کنم؟ آرزویم شده یک لحظه فقط درکِ حضور من اگر جَلدِ هوایت نشوم پس چه کنم؟ ای عزادارِ حقیقی ِ حسین... آمده ام.. ناله ای بینِ نوایت نشوم پس چه کنم؟ روضه خوانیِ تو جانسوزترین صوتِ خداست من اگر محوِ صدایت نشوم پس چه کنم؟ از خودت دور نکن ،آمده ام سینه زنی بسته بر شالِ عزایت نشوم پس چه کنم؟ گرچه که دردسرم خیر ندارم اصلأ همرهِ کرببلایت نشوم پس چه کنم؟ آخرین مردِ خدا،حجّتِ حق..مبهوتم من اگر طُرفه گدایت نشوم پس چه کنم؟
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ تو کیستی؟ آئینه ی دنیای دیگر معصومه ای, جامانده در معنای دیگر بی خود "کریمه" نام زیبایت نگفتند معنا شدی انگار در دریای دیگر عشق امام هشتمین با تو عجیب است خواندند تو را هم زینب کبرای دیگر دنبال قبر حضرت صدیقه بودم.. دیدم تو هستی حضرت زهرای دیگر ای بانوی عظما.. اغیثینی کریمه آئینه ی زهرا.. اغیثینی کریمه تو بین نسوان ولایی، بی قرینی ای دختر موسی ابن حعفر بهترینی این ملک ما دارد شرف با مرقد تو راحت بگویم عزت ایران زمینی یک جذبه ای دارد زیارت در حریمت از بسکه بانوی نجابت..دلنشینی دنیا اگر فرضأ شود انگشتر عشق مابین این خاتم تو تنها یک نگینی اخت الرضا،جان رضایت یک نگاهی بر حال و روز این گدایت یک نگاهی دستم به دامانت برایم یک دعا کن حاجات قلبم را خودت امشب روا کن در گیر و دار زندگی گم کرده راهم لطفی کن ای بانو گدایت را صدا کن با این سیه رویی تفضل کن.. رضا را از این گنه کار زمین خورده رضا کن ای دختر موسی ابن جعفر حاجتم ده با طرفة العینی دلم را کربلا کن من کربلایی می شوم در روضه هایت عالم فدای هق هقی از گریه هایت در گوشه ای تنهای تنها جان سپردی باحجم سنگینی ز غمها جان سپردی در بین سینه نامه ای را می فشردی خیلی غریبانه در اینجا جان سپردی حرمت به تو کردند بی بی.. مردم قم با این وجود از داغ آقا جان سپردی با گریه های تو همه آتش گرفتند با یا رضای تو همه آتش گرفتند بی بی فدای عمه ات که در محن مرد در گوشه ای افتاد و دور از وطن مرد می گفت زیر لب حسین جان خسته هستم با یاد گودال بلاها لطمه زن مرد مابین دستانش در آن آخر نفس ها با ناله های یا حسین با پیرهن مرد ای وای از پیراهنی که پاره پاره ست از روضه ی زینب دل ما پر شراره ست @majmaozakerine
سینه ای خواهم سراسرنور درسالِ جدید حنجری خواهم تماماً شور در سالِ جدید ذرّه ای غافل نشو از رحمتِ بی انتها.. تاشوی یک بندۀ مشکور درسالِ جدید ابتدایِ سال را آغاز کن با اشک و آه میشوی بافاطمه محشور درسالِ جدید حضرت موسی ابن جعفرحاجتت را میدهد در نگاهش میشوی منظور در سالِ جدید روز مبعث شادی ات آغاز کن بی واهمه با رسولِ حق شوی مأجور در سالِ جدید بهرِ تعجیلِ فرج حتماً دعا کن ای عزیز تا ظهورِ او شود مقدور در سالِ جدید مثلِ فطرس در بزن بی وقفه در بابُ الحسین یک سلامی کن ز راهِ دور درسالِ جدید می برد ما را به شهرِ کربلا.. اربابِ عشق تا بگیرم درحرم یک شور در سالِ جدید ✍
در بهارِ گریه ، بی شک آه و ماتم بهتر است جاری از چشمانِ غمگین،آبِ زمزم بهتر است چشمِ خود را باز کن بر بیرقِ صاحب علم هر چه بارانی شوی ماهِ محرّم بهتر است در محافل بر سر و سینه بزن بی ادّعا شورِ این ایّام از سستی مسلّم بهتر است منبری یا مستمع یا روضه خوان یا گریه کن هرچه باشی پیشِ زهرایِ معظّم بهتراست در کنارِ خاتم پیغمبران در روضه ها ضجّه و زاری ز آه ساده و کم بهتراست هر نَفَس با یک حسین احیا کند کلّ جهان این نَفَس ها از دمِ عیسی ابن مریم بهتر است مطمئنم که هیاهو،زمزمه ها از سکوت در عزایِ اشرفِ اولاد آدم بهتر است 🔸شاعر: ________
بی لیاقت بودم و شور و نوا قسمت نشد اربعین آمد وَ لیکن کربلا قسمت نشد علّتش را جستجو کردم میان قلبِ خود روسیاهی ام سبب شد که عطا قسمت نشد رفتن و رخصت گرفتن از علی یادش بخیر دیدی آخر گنبدِ شیرخدا قسمت نشد؟ دور ماندم از مواکب ..از هیاهوی راه چای شیرینِ عراقی ها چرا قسمت نشد یادِ دختر بچّه های سینی چایی به دست.. حیف شد حسّ ِ خوبی آن راهها قسمت نشد سفره های بی ریا یادش بخیر و لطف ها یادش بخیر نانی از نان های بینِ سفره ها قسمت نشد هرچه بود از سفره ها یک خاطره مانده بجا در نهایت... رفتن کرببلا قسمت نشد..
بی لیاقت بودم و شور و نوا قسمت نشد اربعین آمد وَ لیکن کربلا قسمت نشد علّتش را جستجو کردم میان قلبِ خود روسیاهی ام سبب شد که عطا قسمت نشد رفتن و رخصت گرفتن از علی یادش بخیر دیدی آخر گنبدِ شیرخدا قسمت نشد؟ دور ماندم از مواکب ..از هیاهوی راه چای شیرینِ عراقی ها چرا قسمت نشد یادِ دختر بچّه های سینی چایی به دست.. حیف شد حسّ ِ خوبی آن راهها قسمت نشد سفره های بی ریا یادش بخیر و لطف ها یادش بخیر نانی از نان های بینِ سفره ها قسمت نشد هرچه بود از سفره ها یک خاطره مانده بجا در نهایت... رفتن کرببلا قسمت نشد..
پیاده روی اربعین -(قلبِ این گریه کُنت را باصفا کن یا حسین قلبِ این گریه کُنت را باصفا کن یا حسین در میانِ خیلِ عشّاقت..صدا کن یا حسین اربعین آمد ولی امسالِ محرومم ز تو.. هیئتِ ما را بیا و کربلا کن یا حسین بیرقی سردر زدم این هم بجای بیرقت.. روضه ی ما را خودت دور از ریا کن یا حسین می دهم از دور آقا جان سلامی با ادب.. در جوابش یک نگاهی بر گدا کن یا حسین جای موکب...این غذای هیئتی را می خورم این طعامِ روضه را پُر از شفا کن‌ یا حسین در کنارِ مادرت یک سر بزن ..ذبحِ عظیم.. حنجره ها را پُر از شور و نوا کن یا حسین ای همه کاره...دلِ ما را از اینجا پر بده.. چون‌ کبوتر جَلدِ آن صحن و سرا کن‌ یا حسین ما برادر می شویم انگار در زیرِ عَلَم.. این محبّت را سراسر کیمیا کن یا حسین زائرم امسال هم..امّا به نوعِ دیگری.. خواهشاً شوری دگر در دلِ بپا کن یا حسین شاعر:
هرچه خوبی می شناسی جمع در یافاطمه ست تکیه گاهِ ما یقین دارم که تنها فاطمه ست شکر می گویم خدا را که غبارِ این درم.. آبرو و اعتبارِ گریه کُن ها..فاطمه ست رشته های چادرش حبل المتینِ انبیاست ناجی هر عاشقی در روزِ عقبا فاطمه ست مرده را جان می دهد با یک دعای مضطرش در حقیقت الگوی صدها مسیحا فاطمه ست کارِ این بانوی عظما دستگیری از فقیر.. سفره دارِ بینوایان بینِ دنیا فاطمه ست از گنهکارانِ امّت لحظه ای غافل نشد.. این بدان معناست که امیّدِ فردا فاطمه ست مادرِ کلّ ِ امامان.. مادرِ ساداتِ عشق.. مفتخر هستیم چونکه مادرِ ما فاطمه ست فاطمیون.. کلّ ِ دنیا را بهشتی می کنند.. ای بنازم باغِ زیبا و مصّفا فاطمه ست.. حضرت ختمِ رسل مادر خطابش می کند صاحبِ این کلمه ی امّ ابیها فاطمه ست کفو و همتایش علی شیرخدا باشد فقط همسرِ والامقام و نفسِ مولا فاطمه ست
هرچه خوبی می شناسی جمع در یافاطمه ست تکیه گاهِ ما یقین دارم که تنها فاطمه ست شکر می گویم خدا را که غبارِ این درم.. آبرو و اعتبارِ گریه کُن ها..فاطمه ست رشته های چادرش حبل المتینِ انبیاست ناجی هر عاشقی در روزِ عقبا فاطمه ست مرده را جان می دهد با یک دعای مضطرش در حقیقت الگوی صدها مسیحا فاطمه ست کارِ این بانوی عظما دستگیری از فقیر.. سفره دارِ بینوایان بینِ دنیا فاطمه ست از گنهکارانِ امّت لحظه ای غافل نشد.. این بدان معناست که امیّدِ فردا فاطمه ست مادرِ کلّ ِ امامان.. مادرِ ساداتِ عشق.. مفتخر هستیم چونکه مادرِ ما فاطمه ست فاطمیون.. کلّ ِ دنیا را بهشتی می کنند.. ای بنازم باغِ زیبا و مصّفا فاطمه ست.. حضرت ختمِ رسل مادر خطابش می کند صاحبِ این کلمه ی امّ ابیها فاطمه ست کفو و همتایش علی شیرخدا باشد فقط همسرِ والامقام و نفسِ مولا فاطمه ست
هرچه خوبی می شناسی جمع در یافاطمه ست تکیه گاهِ ما یقین دارم که تنها فاطمه ست شکر می گویم خدا را که غبارِ این درم.. آبرو و اعتبارِ گریه کُن ها..فاطمه ست رشته های چادرش حبل المتینِ انبیاست ناجی هر عاشقی در روزِ عقبا فاطمه ست مرده را جان می دهد با یک دعای مضطرش در حقیقت الگوی صدها مسیحا فاطمه ست کارِ این بانوی عظما دستگیری از فقیر.. سفره دارِ بینوایان بینِ دنیا فاطمه ست از گنهکارانِ امّت لحظه ای غافل نشد.. این بدان معناست که امیّدِ فردا فاطمه ست مادرِ کلّ ِ امامان.. مادرِ ساداتِ عشق.. مفتخر هستیم چونکه مادرِ ما فاطمه ست فاطمیون.. کلّ ِ دنیا را بهشتی می کنند.. ای بنازم باغِ زیبا و مصّفا فاطمه ست.. حضرت ختمِ رسل مادر خطابش می کند صاحبِ این کلمه ی امّ ابیها فاطمه ست کفو و همتایش علی شیرخدا باشد فقط همسرِ والامقام و نفسِ مولا فاطمه ست
یازهرا🌺: هرچه خوبی می شناسی جمع در یافاطمه ست تکیه گاهِ ما یقین دارم که تنها فاطمه ست شکر می گویم خدا را که غبارِ این درم.. آبرو و اعتبارِ گریه کُن ها..فاطمه ست رشته های چادرش حبل المتینِ انبیاست ناجی هر عاشقی در روزِ عقبا فاطمه ست مرده را جان می دهد با یک دعای مضطرش در حقیقت الگوی صدها مسیحا فاطمه ست کارِ این بانوی عظما دستگیری از فقیر.. سفره دارِ بینوایان بینِ دنیا فاطمه ست از گنهکارانِ امّت لحظه ای غافل نشد.. این بدان معناست که امیّدِ فردا فاطمه ست مادرِ کلّ ِ امامان.. مادرِ ساداتِ عشق.. مفتخر هستیم چونکه مادرِ ما فاطمه ست فاطمیون.. کلّ ِ دنیا را بهشتی می کنند.. ای بنازم باغِ زیبا و مصّفا فاطمه ست.. حضرت ختمِ رسل مادر خطابش می کند صاحبِ این کلمه ی امّ ابیها فاطمه ست کفو و همتایش علی شیرخدا باشد فقط همسرِ والامقام و نفسِ مولا فاطمه ست
. بسم الله الرحمن الرحيم هر کجا درمانده گردیدی بگو یا فاطمه از زمانه گر که رنجیدی بگو یا فاطمه دینِ پیغمبر خلاصه می شود در اهل بیت گر که در این راه چرخیدی بگو یا فاطمه فاطمه آموخته انفاق با دستِ تهی .. هر کجا اينگونه بخشیدی بگو یا فاطمه شیعیان را مثلِ اولادش محّبت می کند کینه را از سینه بر چیدی بگو یا فاطمه زیرِ پایِ مادران.. جنّت تداعی می شود سر به پایش گر که سائیدی بگو یا فاطمه روضه هایِ مادری باید پُر از غوغا شود اشک را بر گونه پاشیدی بگو یا فاطمه هرچه می خواهی بخواه از مادرِعالم نه غیر تا درِ این خانه بگزیدی بگو یا فاطمه خوف را راهی نده در قلبِ خود ای سینه چاک هر کجا یک ذرّه ترسیدی بگو یا فاطمه .
مناجات باخدا می شود از منِ افتاده ز پا در گذری معصیت کارم و از جرم و خطا در گذری تو مگر دوست نداری که شوم پاک و زلال کافی است از همه ی عُجب و ریا در گذری بخشش از نامِ تو پیداست خداوندِ کریم جای دارد که از این بی سر و پا در گذری تو خدایی..تو بزرگی تو پناهی به همه.. آمدم گردنِ کج ...تا ز وفا در گذری رجبیّه است منم غافل از این ماهِ عظیم می شود خالقِ هستی ز گدا در گذری وَ به مولودِ همین ماه قسم خسته شدم به علیآً چه شود باز خدا در گذری؟ آبروی منِ بیچاره الهی نرود یاالله... می شود از منِ افتاده ز پا در گذری شاعر:
مناجات با امام حسین(ع) -(باز هم این نوکری ها میشود یک اعتبار... بازهم این نوکری ها می شود یک اعتبار تا ابد چشمِ تری ها می شود یک اعتبار تا نَفَس دارم طوافت می کنم شمعِ وجود بال و پر خاکستری ها می شود یک اعتبار چون رسول ترک مجنون می شوم در روضه ها نازنین!این دلبری ها می شود یک اعتبار دل هواییِ زیارت می شود هر صبح و شام صحبت از بال و پری ها می شود یک اعتبار از نگاهت دور نندازی مرا..سالارِ عشق.. دائماً دل مضطری ها می شود یک اعتبار "جانِ زهرا مادرت دستی بگیر از نوکرت" "تا شود پیوسته آقاجان غباری بر درت" گرچه برانی از درِ خود..آبرویم می رود گر نخوانی نوکرِ خود..آبرویم می رود مثلِ یک گردی نشستم بر عبایت یا حسین گر برانی از سرِ خود..آبرویم می رود با محبّت یک نگاهی کن به قلبم یا حبیب با نگاهِ دیگرِ خود...آبرویم می رود.. من به زیرِ سایه ات آرام می گیرم حسین گر که برداری پرِ خود..آبرویم می رود.. از میانِ روضه هایت وای اگر رانده شوم یاوری کن یاور خود..آبرویم می رود.. "جانِ زهرا مادرت ردّم نکن از درگهت" "قوّتی ده تا بمانم تا ابد بینِ رهت" ای تمامِ عزّتم شان و وقارم یاحسین نوکریّ ِ توست تنها افتخارم یا حسین مادرت باعث شده عاشق شوم نوکر شوم من فقط دل را به دستت می سپارم یاحسین کاش وقتِ مردنم اذنی دهی..با آبرو تا که از عمقِ وجودِ خود برآرم یا حسین چون رعیّت آمدم پُر کن تو کشکولِ مرا ای تمامِ اعتبارم..شهریارم یا حسین لحظه ای حاشا که تنهایم گذاری سیدی یک قدم بگذار ..وقتِ احتضارم یا حسین "جانِ زهرا مادرت آقا عنایاتی بکن" "با صدای خسته ی خود هم ملاقاتی بکن" شاعر:
پای بابا را بغل کردی رها کن دخترم سعی کن از کودکت رفعِ بلا کن دخترم نبضِ قلبش می زند..این ماههای آخری محسنت را گاهگاهی هم صدا کن دخترم بارِ شیشه داری و غصّه برایت خوب نیست جای اندوه و بُکا..بهرم دعا کن دخترم می روم از پیش تان،دلواپسِ این خانه ام خواهشاً یاریِ جانِ مقتدا کن دخترم بی‌کس و تنها شود حیدر پس از پروازِ من پس حمایت از یدِ شیر خدا کن دخترم دیدی آتش می رود بالا ز دربِ خانه ات با شجاعت خویش را مستِ ولا کن دخترم سعی کن مسمار نَنشیند به روی سینه ات دائماً در زیرِ لب ذکرِ خدا کن دخترم 🔸شاعر: ____________
@ می روی از هوش و گاهی پلک خود وا می کنی گاه گاهی زیر لب از درد نجوا می کنی هرچه می گویم دعا کن بهر استشفای خود از چه رو ای جان من امروز و فردا می کنی؟ می گزی لب را ز فرط درد یک حرفی بزن زیر معجر می روی و دیده دریا می کنی من "علی" ام شوهرت ، گویا که نامحرم شدم! از چه رویت را ز "حیدر" باز اخفا می کنی؟ زهره ی زهرا دوباره بر امیر خود بتاب اینچنین زهرایی خود را تو معنا می کنی؟ خواهشی دارم حلالم کن اگر مقدور بود این تویی با بخششت انگار غوغا می کنی رخصتی ده تا بگیرم زیر بازوی تو را دست تو بانو شکسته ناله بر پا می کنی از تنت چیزی نمانده جز شَبَه ای کوثرم دست و پنجه نرم با اندوه غم ها می کنی در کنار بسترت خیبر شکن از پا فتاد می روی از هوش و گاهی پلک خود وا می کنی 🔸شاعر:
🏴 اشعار ============================== گوش من سنگین شده بابا شنیدن مشکل است دست هایم راببین نازت خریدن مشکل است نا نمانده تاکه بردارم سرت را از زمین راس خونینت درآغوش کشیدن مشکل است لکنتی افتاده در گفتار من.. بابا ببخش با دهانی که شکسته بوسه چیدن مشکل است قدر چل سال از زمانه باز سختی دیده ام بیش از این پای شما بابا چکیدن مشکل است خواستم تاروی زانویم بگیرم این سرت دیدم انگاری دگر قامت خمیدن مشکل است مردم وزنده شدم تا در خرابه آمدی روی ماهت را به‌روی نیزه دیدن مشکل است از زبانت جمله ای گفتی؟ بگو تا بشنوم گوش من سنگین شده بابا شنیدن مشکل است 🔸شاعر: ============================= 🔹
می روی منزل به منزل باشتاب آقای من بسکه خوردی سنگ..گردیدی گلاب آقای من از همان بالای نیزه سر بگردان..کن نگاه.. چهره ام مکشوفه شد دور از نقاب آقای من بیکس و تنهایی ام را پر کن ای لب تشنه سر گفتگویی گر کنی دارد ثواب آقای من تا تو هستی پیشِ چشمانم ..ندارم واهمه بی تو می افتم فقط در اضطراب آقای من بعدِ تو کارم شبانه روز گریه کردن است نقش می بندد به چشمانم‌ سراب آقای من سنگ بر پیشانی ات تا خورد مُردم یا حسین مثلِ زلفِ تو منم در پیچ و تاب آقای من غم نخور هرجا که باشم پرچمت بالا برم می کنم در شام قطعاً انقلاب آقای من شاعر:
کاش می شد که ببینم رخِ ماهت مثلاً یا که می خورد به من طُرفه نگاهت مثلاً سالها منتظرم تا ڪه مسیرت بشود... ڪوچه ی ما و شوم گرد به راهت مثلاً خواب دیدم که طوافت بکنم ار سرِ شوق قبله ام گشته همان خالِ سیاهت مثلاً خواب دیدم گذر افتاده مرا خیمه ی سبز وَ شدم صاحبِ دل جزوِ سپاهت مثلاً دعوتم کن پسرفاطمه تا ڪه برسم.. بر تماشای تو و گاه به گاهت مثلاً َ چقَدَر دیدنِ رخسارِ شما بینِ خیال.. ڪندن از راهِ تو ارباب شده امرِ محال.. کاش می شد که شوم عینِ گدا مثلِ قدیم کاش می شد که بخوانیم مرا مثلِ قدیم کاش می شد که دعایی بکنم بهرِ ظهور وَ دعایی بڪنی روحِ دعا مثلِ قدیم کاش می شد که مطّهر بشوم با نگهی.. باز گردم مگر از راهِ خطا مثلِ قدیم می زنم چنگ به دامانِ شما یابن الحسن به امیدی ڪه دهی برگ و نوا مثلِ قدیم چاره ی کارِ مرا گر پیِ درمان طلبی.. برسان زود مرا ڪرببلا مثلِ قدیم با تو ششگوشه ی ارباب ..زیارت بکنم بی تو واللّه ڪه احساسِ حقارت بکنم چه کسی گفته که افتاده ام از چشمِ شما؟ چه کسی گفته که تحویل نگیری تو گدا؟ چه کسی گفته که خوشحال شوی ازغم و درد؟ چه کسی گفته که غافل بشوی سیدّنا؟ چه کسی گفته که غمخوارِ محّبان نشوی؟ چه کسی گفته که خواهی همه را بینِ بلا؟ مهربان تر ز تو پیدا نشود صاحب عصر آبرومند ترین فردِ خدایی به خدا.. آبرویم بخر و باز بخر بارِ مرا.. بده چیزی ڪه منم یوسفِ دل از،فقرا با تو اصلاً نزنم رو به کسی حضرت عشق کاش می شد که ببینم بخدا دولت عشق روز میلادِ تو گفتم که گره وا بشود شادی شیعه ی دلخسته مهّیا بشود روز میلادِ تو گفتم فرجت می رسد و سینه ی سوختگان ..واله و شیدا بشود روز میلادِ تو گفتم پدرِ آینه ها.. نامه ی نوڪری ما مگر امضابشود روز میلادِ تو آمد ..سپری شد صد حیف وَ نشد دیده ی عشّاق ڪه دریا بشود روز میلادِ تو رد شد پُر اندوه و غمم.. کاش با آمدنت عاطفه معنا بشود رشته ها پنبه شده وای که حسرت زده ام وضع و حالم بنگر آه ڪه غربت زده ام 🔸شاعر:
ای کاش می شد بندگی از سر بگیرم از صاحبِ این ماه...چشمِ تر بگیرم ماهِ خدا آمد ،رسیدم با تباهی... ای کاش می شد تا دوباره پر بگیرم دادم جوانی را ز کف با آرزوها نابرده رنجم..آمدم تا زر بگیرم تا کی به دنبالِ خرابی ..روسیاهی من آمدم از درگهش بهتر بگیرم آهی نباشد در بساطم وای بر من کی می شود در دل چراغِ آیه ..روشن ای کاش دریابی اسیرِ مبتلا را بشنو ز حلقِ بنده ات شور و نوا را با گردنی کج آمدم الغوث یا رب دریاب این آلوده ی پُر از خطا را بردار باری ڪه خراب است و..شکسته قّدِ منِ دلواپسِ بی دست و پا را خیلی ضعفم دستگیری کن خدایا نگذار بر دوشم دمی بارِ بلا را اغفر لنا یا ربنّا هستم پشیمان دنیا شده دردیده ام مانند زندان پاڪیزه ام کن ای خدا که روسیاهم پستم اسیرم بنده ای غرقِ گناهم کارِ تو باشد دستگیری ...جلوه ی عشق دستی رسان بر یاری ام گم کرده راهم از هرچه کردم توبه ای اللّه توبه.. تو خوب می دانی که مشتاقِ نگاهم راهم بده آرام کن قلبِ شکسته در دامنِ خود می دهی یارب پناهم؟ اغفرلنا این بنده را باید ببخشی خوبی بدیها را خدا باید ببخشی ای مهربان تر از پدر از مادرِ من بنما ترّحم بر دو چشمانِ ترِ من رانده شدم از کلّ درهایی که رفتم.. وا کن به رویم دربِ خانه دلبرِ من خشکیده ام خشکیده تر از برگِ زردم پُر کن ز جامِ اشک مولا ساغرِ من جایی بده در بینِ دامانت خدایا دستی بکش دستِ نوازش بر سرِ من بارم بخر ای مهربان جانِ حسینت اسمِ مرا بنده بخوان جانِ حسینت
در بهارِ گریه ، بی شک آه و ماتم بهتر است جاری از چشمانِ غمگین،آبِ زمزم بهتر است چشمِ خود را باز کن بر بیرقِ صاحب علم هر چه بارانی شوی ماهِ محرّم بهتر است در محافل بر سر و سینه بزن بی ادّعا شورِ این ایّام از سستی مسلّم بهتر است منبری یا مستمع یا روضه خوان یا گریه کن هرچه باشی پیشِ زهرایِ معظّم بهتراست در کنارِ خاتم پیغمبران در روضه ها ضجّه و زاری ز آه ساده و کم بهتراست هر نَفَس با یک حسین احیا کند کلّ جهان این نَفَس ها از دمِ عیسی ابن مریم بهتر است مطمئنم که هیاهو،زمزمه ها از سکوت در عزایِ اشرفِ اولاد آدم بهتر است 🔸شاعر: ________
مصائب راه شام -( چه مصیبت های عظمایی کشیدم بین راه) چه مصیبت های عظمایی کشیدم بین راه هربلایی را به جان خود خریدم بین راه می رود منزل به منزل کاروان با اضطراب هیچ می دانی گل زهرا چه دیدم بین راه داخل هر شهر از بهر تماشا آمدند مثل یک شمعی خدایی که چکیدم بین راه از من بی خانمان چیزی نمانده غیر پوست بس که الفاظ رکیکی را شنیدم بین راه این اسارت هم بلای خانمان سوزی شده گاه گاهی جامه ی صبری دریدم بین راه دخترت افتاد از ناقه به صحرای مخوف در نبود او زجان خود بریدم بین راه زجر خیلی زد گلت را با قساوت یا حسین گرچه که من ناز او خیلی کشیدم بین راه دل شکسته بود این زهرای کوچک از همه از غم این دخترت آخر خمیدم بین راه راه شامات است دارد ماجراهایی عجیب غیر زیبایی در این وادی ندیدم بین راه شاعر:
مردمِ سرمست در شامِ بلا آماده اند پشتِ دروازه نشسته..بی ریا آماده اند شهر آذین بسته شد، شادند اهلِ این دیار سازها آماده و رقاصّه ها ..آماده اند باز شد دروازه و سرها به روی نیزه ها سنگ ها در مشت با قصدِ رجا آماده اند در میانِ هر سری یک محملِ بی پرده است بر تماشای نوامیسِ خدا ..آماده اند چشم ها هیز و رُخِ نوباوگان است بی نقاب دختران می لرزند و اهلِ جفا آماده اند وای از اهلِ یهود و کوچه ی باریک شان آتش و هم سنگها هم چوب‌ها آماده اند کینه های بدر و خیبر موج زد در قلب ها باز هم این قوم..بهرِ ناسزا ..آماده اند هتک حرمت می کنند بر حضرت شاهِ نجف بهر لعنت گفتنِ شیرِ خدا ..آماده اند روضه خوان!دیگر نخوان که صبرمان لبریز شد بهرِ مردن مطمئنم شیعه ها آماده اند 🔸شاعر:
. من خریدار غمت هستم ابانا یا کریم غصه‌دار ماتمت هستم ابانا یا کریم گوشه صحرا گرفتی روضه‌ای بی مستمع من فدای زمزمت هستم ابانا یا کریم اشک می‌ریزی دمادم در عزای مادرت مات و مبهوت دمت هستم ابانا یا کریم بستری گردیده زهرا، کی عیادت می‌روی؟ پارکاب محکمت هستم ابانا یا کریم از جراحاتش بگو، تا بشکنم بغض گلو پس بگو گر محرمت هستم ابانا یا کریم رو به قبله کرده‌ام صدیقه را آه ای خدا داغدار مریمت هستم ابانا یا کریم پرچم مشکی خود را بر سرم حائل نما ریشه‌های پرچمت هستم ابانا یا کریم عج ✍ .