eitaa logo
کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
40.1هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
3.3هزار ویدیو
373 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 مدیریت 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
آخرین قربانی ذریه ی پیغمبرم من علی اصغرم باب من باشد حسین زهرای اطهر مادرم من علی اصغرم طفل چون نامش علی شد اصغرش هم اکبر است در شجاعت حیدر است گر چه باشد شیرخواره شیر مرد لشگر است در شجاعت حیدر است ای مدال افتخارم ای امید آخرم لایی لایی اصغرم کنده ام قبر تو را با دست خود پشت حرم لایی لایی اصغرم خون می چکد از حنجر خشک علی اصغر لب تشنه دهد سر مانده به روی دست من این غنچه ی پرپر لب تشنه دهد سر روی دست شاه دین شش ماهه پرپر می زند خنده اصغر می زند زینب اندر خیمگه بر سینه و سر می زند خنده اصغر می زند نام آب هر که برد طعمه ی شمشیر شود پدرت پیر شود تو چه گفتی که گلویت هدف تیر شود پدرت پیر شود مزنید تیر سه شعبه به گلوی پسرم به خدا من پدرم خون شد از داغ علی اصغر عطشان جگرم به خدا من پدرم آمدم تا که کنم رفع گرفتاری تو می کنم یاری تو بند قنداقه گسستم به هوا داری تو می کنم یاری تو دست و پا گم کردم و می بوسم از پا تا سرت دیدنی شد حنجرت اصغرم کشتی مرا با خنده های آخرت دیدنی شد حنجرت تا روز ابد من ز تو شرمنده ام اصغر تویی غنچه ی پرپر من پشت حرم قبر تو را کنده ام اصغر تویی غنچه ی پرپر پسر فاطمه فرمود که جان در تعب است اصغرم تشنه لب است علی از فرط عطش مضطر و در تاب و تب است اصغرم تشنه لب است امشب حرم آل علی آب ندارد رسان آبی به طفلان از تشنگی اصغر به خدا تاب ندارد رسان آبی به طفلان سند غربت من شد گلوی پاره‌ی تو منم آواره ی تو وای بر حال دل مادر بیچاره‌ی تو منم آواره ی تو گر چه من شش ماهه ام اما ز نسل حیدرم من علی اصغرم تشنه لب هستم ولی سیراب حوض کوثرم من علی اصغرم آخرین یار تو ام، سرباز میدان تو ام جان به قربان تو ام شیر خواره هستم و شمشیر برّان تو ام جان به قربان تو ام جگر مادرت از تشنگی ات سوخته است آتش افروخته است تیر را حرمله بر حنجره ات دوخته است آتش افروخته است تو به میدان آمدی یا حیدر خیبر شکن ای علی اصغر من با سلاح گریه‌ات بر قلب این لشکر بزن ای علی اصغر من گرچه در ظاهر علی اصغر ولی در باطنم من علی اکبرم روی دستان پدر بر قلب لشگر می زنم من علی اکبرم خون شده اشک دو چشمان قتیل العبرات بسته شد آب فرات بر همه اهل حرم گشته حرام آب حیات بسته شد آب فرات سفره ی این خانوده شیر میدان پرور است هر نفر یک لشگر است اکبر و اصغر ندارد کودکش هم حیدر است هر نفر یک لشگر است امشب حرم آل علی آب ندارد علی خواب ندارد از سوز عطش قلب حرم تاب ندارد علی خواب ندارد چشم همه بر دست شما درصف محشر مدد یا علی اصغر آقای قیامت بشوی با تن بی سر مدد یا علی اصغر سوی میدان می‌روی از خیمه خارج می ‌شوی ای علی اصغرم در دو دنیا عاقبت باب الحوائج می شوی ای علی اصغرم این که آوردم به روی دست کرار من است مرد پیکار من است کوچک است اما چنان عباس علمدار من است مرد پیکار من است بند قنداقش حریف جنگ صد ها لشگر است یادگار حیدر است شیرخواره چون علی شد اصغرش هم اکبر است یادگار حیدر است امشب حرم آل علی آب ندارند عمو جرعه ی آبی طفلان حسین بن علی خواب ندارند عمو جرعه ی آبی پسرم جای پدر کشته‌ی این تیر شدی چه قَدَر پیر شدی! آمده حرمله؛ از زندگی‌ات سیر شدی چه قَدَر پیر شدی! نام مولا روى او بوده ست و يك پا حيدر است اين على اصغر است شيرخوار من براى خود على اكبر است اين على اصغر است تا بگيرد حق باباى خودش را مى رود سوى زهرا مى رود او به خوابى گرم در آغوش بابا مى رود سوى زهرا مى رود لشگری در پیش رویت هست و تنها می روی ای علی اصغرم گوئیا داری به استقبال زهرا می روی ای علی اصغرم دردها را حضرتِ شش‌ماهه درمان می‌کند مرحبا طفل رباب زائران را اربعین سوی تو مهمان می‌کند مرحبا طفل رباب تو غریبی جای من دیگر در این گهواره نیست ای به قربانت پدر من نمی خواهم گلویی را که پاره پاره نیست ای به قربانت پدر
هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
صلی الله علیک یا مظلوم یا اباعبدلله ‏ تا از جگر سوخته دم زد اصغر آتش به دل اهل حرم زد اصغر تا خواست که با پدر به میدان برود ‏آرامش خیمه را بهم زد اصغر ؛ حسین....‏ ای آب جهان مهریه ی مادر تو ای خنجر خصم خسته از حنجر تو‏ هرکه گره دارد امشب گره اش را وا کند. ‏مولاجان صد ها گره بزرگ را بگشاید یک ناخن کوچک علی اصغر تو. حسین...صدها گره بزرگ را بگشاید ‏یک ناخن کوچک علی اصغر تو. باید صحنه را مجسم کنی تا دلت بسوزد. آقایی که هیچ سائلی را ناامید ‏نکرده سائل آمد اظهار نیاز کرد. اقا فرمودند اُکتُب حاجَتَک حاجتت را بنویس. حاجتش را نوشت. آقا نامه ‏اش را نخواند فرمود حاجاتُکَ مَقوِیَه همه ی حاجتهایت را روا کردم. گفت آقا نمی خوانی ببینی چه نوشتم؟ ‏فرمودند نامه ات را نمی خوانم چون وقتی نامه ات را بخوانم چند لحظه جلوی حسین خجالت می کشی می گویی ‏آیا جوابم را می دهد یا نمی دهد؟ شیخ شوشتری می گوید : آقایی که انقدر راضی نبود سائلی جلویش خجالت ‏بکشد می گوید انقدر خجالت کشید وقتی قنداقه ی علی را روی دست گرفت. حسین...‏ لَم تَرحَمونی فَرحَموها و الطِّفلَ ارَضیع أما تَرَونهُ کیفَ یتلذّی عطشا تلذی را برایت معنا کنم.: صیاد وقتی ‏ماهی را از آب میگیرد می اندازد کنار ساحل ماهی سه حالت دارد . اول بالا و پایین میپرد . دوم بدنش ‏میلرزد. تو این دوتا حالت اگر ماهی را به آب برسانی زنده میشود . حالت سوم این دهانش را از عطش وا ‏میکند و میبندد . یعنی تلذی یعنی جگرش آتش گرفته از عطش. در این حالت اگر ماهی را به آب هم ‏برسانی دیگر زنده نمیشود. ابی عبدلله میگوید اگر آبش هم بدهید می میرد. اما آب بدهید پسرم تشنه نمیرد. ‏حسین...‏ خدا عذاب حرمله را زیاد کند. یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش میسپارم به تو از چشم حسود ‏چمنش . ‏ مصرع اول مال حافظ است زبانحال ابی عبدلله .ست. قنداقه را رو دست گرفته یا رب این نوگل خندان که ‏سپردی به منش می سپارم به تو از چشم حسود چمنش. ‏ شاعر خوش ذوق چند بیت اضافه کرده: اکبرم رفت و دگر اشک به چشمم خشکید ای خدا اشک بده تا ‏بچکانم دهنم. حسین...‏ این شعر را تحویل بگیر امشب در خانه ات هم برای شاهزاده گریه میکنی. انقدر گریه کردم برای اکبرم ‏اشکهایم تمام شده. آب ندارم به اصغرم بدهم. خدا چند قطره اشک به حسین بده. اشکهایم را در دهان ‏اصغرم بچکانم. وسط دشت چرا آمده این ماهیگیر ؟ ماهی زرد مرا لرزه فتاده به تنش. در بیت آخر خیلی ‏جانسوز سروده . خطاب کرده به حرمله ی ملعون خدا عذابش را زیاد کند. آهای حرمله تیر تو تیر تو چشم ‏ابوالفضل به آن روز انداخت عباس دیگر نتوانست چشمم را وا کند . تیر تو چشم ابوالفضل به آن روز انداخت ‏ اینکه اندازه ی تیر است تمام بدنش حسین....‏ جمله هم برای پدر مادرهای شهدا فیض ببرند : هرکه در عالم یک یاحسین گفته قطره ی اشکی ریخته از ‏این مصیبت امشب فیض ببرد . خدایا محرمهایی که هست و ما زیر خاکیم دست ما از ین روضه ها کوتاه ‏می شود مارا در ثواب روضه های آینده ی گریه کنان حسین شریک گردان. خدایا گریه ی بر ابی عبدلله روزیِ ‏هر لحظه و ساعت ما قرار بده. ‏ شاعر عرب می گوید: روز عاشورا سر قنداقه ی اصغر دعوا شده بود . آسمانیها می گفتند اصغر مال ماست. حَمله ‏ی عرش می گفتند بدهید زینت عرشش کنیم. حوران می گفتند بدهید ما شیرش بدهیم. اهل زمین می گفتند ‏قنداقه را بدهید زینت کره ی زمینش کنیم. حرمله آمد وسط میدان. گفت اهل زمین و آسمان باهم دعوا ‏نکنید من الان اصغر را دوتایش می کنم. حسین...‏ غم مخور ای طفل ربانی قشنگ من خودم تیر از گلویت میکشم غم مخور ای کودک خاص من قتلگاهت ‏می شود آغوش من غم مخور ای آخرین سرباز من غم مخور ای آخرین سرباز من غم مخور ای کودک ‏جانباز من. ا ز لبان غنچه اش آمد ...... بوی شیر و بوی عشق و بوی خون.‏ ‏ شیخ شوشتری میگوید: خیلی از رباب خجالت کشید . مرحوم سقازاده ی واعظ منبریِ با حال و باصفایی ‏بوده . آذری بوده اهل دل بوده فرمودند یک شبی کنار کوچه ای رد می شدم دل شب بود. دیدم مردی ‏سرش را به دیوار گذاشته خیلی غریبانه دارد گریه می کند رفتم جلو آقا کمکت کنم کاری از من می آید ؟ ‏گفت نمی توانی برایم کاری کنی. گفتم حالا بگو . شاید بتوانم. گفت بچه ی شیرخواره ام مریض بوده بردمش ‏نزد طبیب بین راه بچه ام جان داده بچه ام لای این پتوی این هم دم در خانه ام است . یک ساعته ایستادم ‏می خواهم بروم تو رویم نمی شود. ‏ ارباب عزیز ما یک قدم می آمد طرف خیمه می ایستاد. بروم جواب رباب را چه بدهم ؟ چه بگویم؟ ز گل ‏گل چید گلچینی گلی را شنیده ست پس صدای بلبلی را که ای گلچین گلی چیدی و رفتی ندانستی ‏که آزردی دلی را. ‏
داری میری میدون پسرم شده دل ما خون پسرم همه حرم صف کشیدن با دل پریشون پسرم داری میری میدون پسرم شده دل ما خون پسرم همه حرم صف کشیدن با دل پریشون پسرم علی علی اکبر ولدی علی علی اکبر ولدی علی علی اکبر ولدی علی علی اکبر ولدی شبیه پیمبر خداحافظ خداحافظ آینه ی حیدر خداحافظ خداحافظ یا علی اکبرخداحافظ خداحافظ یاعلی اکبرخداحافظ خداحافظ شبیه پیمبر خداحافظ خداحافظ آینه ی حیدر خداحافظ خداحافظ یا علی اکبرخداحافظ خداحافظ یاعلی اکبرخداحافظ خداحافظ گریه برای پدر سخته پیش یه پسر سخته جلوی همه خیمه سخته سخته گریه برای پدر سخته پیش یه پسر سخته جلوی همه خیمه سخته سخته لذت پدر وقتیه که میشینی با جونش جوونش لحظه ای که میشنوه اون حال خوش اذونش اذونش عصای پیریشه بابا میمیره هی براش دغ میکنه اگه یه روز یه خار بره تو پاش دغ میکنه اگه یه روز یه خار بره تو پاش عصای پیریشه بابا میمیره هی براش دغ میکنه اگه یه روز یه خار بره تو پاش دغ میکنه اگه یه روز یه خار بره تو پاش علی اکبرم گل پرپرم علی اکبرم گل پرپرم علی اکبرم گل پرپرم علی اکبرم گل پرپرم
دیدی انگشتتو میذاری تو دست نوزاد سفت ومحکم میگیره امشب امیدوارم حضرت علی اصغر همونطور دستتو بگیره ان شاء الله 🙏 اللهم عجل لولیک الفرج بحق حضرت علی اصغر(ع) ❤️ 🏴🕯🏴🕯🏴🕯🏴 ‌شبتون حسینی
💔 همين كه چشمِ به راهم به بارگاه افتاد دگر ز چشم تر من وقار ماه افتاد حسين نام تو عين شروع باران است به حا و سين نرسيديم و سيل راه افتاد ✋ صبحتون حسینی🌸
غافلم، باز خبردارم کن یوسف فاطمه، بیدارم کن بار سنگین گناه آوردم از سر لطف، سبک بارم کن ای طبیبی که پی بیماری نظری بر دل بیمارم کن آمدم توبه کنم، پاک شوم مهربان... خالی از اغیارم کن کمکم کن نروم سمت گناه با کتک هم شده وادارم کن بین عشاق حسین بن علی بی بهایم، تو بهادارم کن آمدم بین عزا جان بدهم کشته ی قافله سالارم کن وسط گریه، میان روضه لحظه ای لایق دیدارم کن بر غم ذبح عظیم اصغر تا خود حشر گرفتارم کن ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خدا را ناله کمتر کن نلرزان آسمان، اصغر منال ای بلبل شیدا ز بی آبی در این صحرا که از جور عدو اینجا بهارم شد خزان اصغر در این صحرا مباش ایمن ز کید و حیلۀ دشمن بیا از آب، دل بر کن مریز اشک روان اصغر ندارد چاره ای بابت کند از آب سیرابت مگر اینجا دهد آبت خدنگ جانستان اصغر در این گرما ز بی آبی چو ماهی در تب و تابی بخواب این درد بی خوابی گرفت از تو توان اصغر زمین تَف کرده از گرما گدازد جان و دلها را فضای کربلا گویا شده آتشفشان اصغر در این دشت جهّنم گون که بارد آتش ازگردون دلت ازتشنگی شد خون به وصفش کو زبان اصغر خدا را رحم کن بر من مکن ای جان من شیون به جای آب این دشمن دهد تیر و سنان اصغر خیال آب از سر کن بیا رحمی به مادر کن فدایت گریه کمتر کن مزن آتش به جان اصغر مکن آه و نوا جانا که روزی انتقامت را کَشَد زین قوم بی پروا خدای لا مکان اصغر سر انجام عمویت را ببین مَخراش رویت را به تیر اینجا گلویت را مَده دیگر نشان اصغر همین لشکر ز گمراهی چو نمرودند و تو ماهی از این قوم آب می خواهی مخواه آب الامان اصغر نه آبت می دهند اینان نه اَرجَت می نهند اینان که پست و گمرهند اینان نمی دانی بدان اصغر دگر ((شبخيز)) بس اینجا بیا بگذر از این سودا مزن آتش به قلب ما تو را جان همان اصغر
مداحی آنلاین - زیر بارون آسمون همیشه حرمت داره - نریمان پناهی.mp3
4.04M
🔳 احساسی 🌴زیر بارون آسمون همیشه حرمت داره 🌴زیر بارون دل من حس زیارت داره 🎤 👌فوق زیبا
بسم الله الرحمن الرحیم بگو هنوز برایت کمی توان مانده بگو هنوز برای حسین جان مانده؟ فقط برای نمازی کنار بابا باش هنوز نیمه‌ای از روز تا اذان مانده کمر شکسته ام از حال و روز من پیداست عجیب برجگرم داغ این جوان مانده بیا به گریه‌ی این پیرمرد رحمی کن عصای من نشکن، قامتی کمان مانده نسیم هم بدنت را به دست می‌گیرد شبیه مشت پری که در آشیان مانده شدی شبیه اناری که دانه دانه شده کمی به خاک و کمی دست باغبان مانده شبیه مادر من جمع می‌کنی خود را که بین پهلوی تو درد بی امان مانده چنان به روی سرت ریختند،ترسیدم هزار شکر که از تو کمی نشان مانده (حسن لطفی)
بسم الله الرحمن الرحیم پیشِ چشمانِ همه دست به زانو اُفتاد خواست تا پاشود ای وای که با رو اُفتاد باید او پاشود از  خاک جگر جمع کُنَد یک عبا پَهن کُنَد تا که پسر جمع کُنَد پیرمَرد است عصا خواست ولی خندیدند او کم آورد  عبا خواست ولی خندیدند این اَنارِ حرم است آه چرا ریخته است چقدر حضرت اکبر به عبا ریخته است تا علی رفت   به دنبالِ دلش راه اُفتاد قبلِ شهزاده ببین رویِ زمین شاه اُفتاد یک "پدرجانِ"دگر از پسرش خواست نَشُد این جوانمُرده پس از این کمرش راست نَشُد پیشِ چشمان همه دست به زانو اُفتاد بغلش کرد ولی حیف که بازو اُفتاد هیچکَس زیرِ بغلهایِ پدر را نگرفت دست تنهاست کسی جایِ پدر را نگرفت نیزه‌ای خورد تکان ، از جگرش داد کشید دست بر سینه که زد با پسرش داد کشید غارتِ قامتش اینجا صلواتی شده بود بدنش با شن و شمشیر چه قاطی شده بود ساعتی از بدنش از بدنش تیغ کشید با دو انگشتِ خودش از دهنش تیغ کشید لَخته لَخته زِ دهانش چقدر خون آوَرد تکیه میداد به آن نیزه که بیرون آوَرد بِینِ آغوش کشیدش  تَنِ او بند نَشُد خواست تا بوسه بگیرد همه دیدند  نَشُد کاش سمتِ حرم اکبر نَبَرَد برخیزد عمه‌اش دست به معجر نَبَرَد برخیزد از علمدار کمک خواست که خواهر را بُرد خواهری آمد و با خود دو برادر را بُرد پیشِ چشمان همه دست به زانو اُفتاد دید پَهلویِ علی را و به پهلو اُفتاد به عبا جمع نمود و به عبا پَهنَش کرد بُرد در خیمه کنارِ شهدا پَهنَش کرد عصر شد خیمه‌ی آتش زده با دختر سوخت هم عبا سوخت و هم خیمه و هم اکبر.... (حسن لطفی ۹۸/۰۶/۱۶)
بسم‌الله الرحمن الرحیم خواهم که بوسه ات زنم اما نمی شود جایی برایِ بوسه که پیدا نمی شود لب را به هم بزن،نفسی زن که هیچ چیز.... ...شیرین تر از شنیدنِ بابا نمی شود این پیرمرد بی تو زمین گیر می شود بی شانه ی تو مانده اگر پا نمی شود هر عضو را که دیده ام از هم گشوده است جز چشمِ تو که بر رُخِ من وا نمی شود خشکم زده کنارِ تو و خنده هایشان خواهم بلند گردم از این جا نمی شود ای پاره پاره تر زِ دلِ پاره پاره ام گفتم بغل کنم بدنت را،نمی شود باید کفن به وسعت یک دشت آورم در یک کفن که پیکر تو جا نمی شود حجله گرفته پایِ تنت مادرم ببین اشکم حریفِ گریه ی زهرا نمی شود (حسن لطفی)
بسم الله الرحمن الرحیم بگو هنوز برایت کمی توان مانده بگو هنوز برای حسین جان مانده؟ فقط برای نمازی کنار بابا باش هنوز نیمه‌ای از روز تا اذان مانده کمر شکسته ام از حال و روز من پیداست عجیب برجگرم داغ این جوان مانده بیا به گریه‌ی این پیرمرد رحمی کن عصای من نشکن، قامتی کمان مانده نسیم هم بدنت را به دست می‌گیرد شبیه مشت پری که در آشیان مانده شدی شبیه اناری که دانه دانه شده کمی به خاک و کمی دست باغبان مانده شبیه مادر من جمع می‌کنی خود را که بین پهلوی تو درد بی امان مانده چنان به روی سرت ریختند،ترسیدم هزار شکر که از تو کمی نشان مانده (حسن لطفی)
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم  یاصاحب الزمان حیف دلی صرفِ انتظار نکردیم کار زیاد است و ما کار نکردیم زحمت ما با تو بوَد حضرتِ رحمت غیر گِره رویِ شانه بار نکردیم این عرقِ شرمِ ماست ریخت که محسن رفت و سَری خرجِ اقتدار نکردیم خسته شدم پایِ غمت  پیرغلامی... گفت که یک کار از هزار نکردیم کاش که پیش تو بگوییم  بنامت هرچه که کردیم اگر ، قمار نکردیم اهل مناجات برد فیضِ ملاقات سعی کمی هم پِیِ دیدار نکردیم مَرکب ما نه که ما مَرکب اوییم نَفس نگون را چرا مهار نکردیم مرقد جدّت دلِ گریه کنان است وای اگر سینه را مزار نکردیم علتش این بود مادرِ تو حرم بود این شب جمعه اگر هوار نکردیم ناله‌ی شهزاده بود شاه زمین خورد گفت که زخم تو در شمار نکریم وضع تو پیداست از گفتن دشمن: هیچ کسی را چنین شکار نکردیم پیکر تو آخرش به روی زمین ماند آه علی جان بگو چه کار نکردیم (حسن لطفی)
بسم‌الله الرحمن الرحیم به رویِ خاک جگر ریخته و یا پسرم به روی خاک پسر ریخته و یا جگرم بلند می‌شوم و باز می‌خورم به زمین بلند می‌شوم و می‌خورد زمین کمرم هزار بار بمیری ولی نبینی که... به رویِ دست جوانِ تو دست و پا بزند شکستن کمرت سخت و سخت‌تر اینکه جوانِ تو نتواند تو را صدا بزند تو را همین که زدم بوسه‌ای پشیمانم که کاش بوسه بر این نیمه جان نمیدادم بغل گرفتم و دیدم به خاک می‌ریزی ببخش کاش تنت را تکان نمی‌دادم نشسته مادرم و می‌زند به پهلویَش زدند نیزه که حرف مدینه را نزنند خدا بخیر کند خواهرانِ تو جمع‌اند خدا کند که پس از تو سکینه را نزنند یکی به سینه‌ی خود میزنم یکی به سرم یکی یکی زِ تنت نیزه می‌کشم بیرون ببین که مادرم اینجاست تا نفَس بِکِشی ببین که از دهنت نیزه می‌کشم بیرون (حسن لطفی)
 یارب‌الحسین..‌ این چهره اگر جلوه کُنَد ماه بگیرد این اکبرِ لیلاست  شهزاده اگر آه کِشَد شاه بمیرد این اکبرِ لیلاست (حسن لطفی ۹۸/۰۶/۱۵)
غلامرضازاده شب 8.mp3
2.1M
|⇦•کار از کار گذشته .. و توسل به حضرت علی اکبر سلام الله علیه اجرا شده شب هشتم محرم ۹۸ به نفس حاج محمدرضا غلامرضازاده •✾ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
|⇦•کار از کار گذشته .. و توسل به حضرت علی اکبر سلام الله علیه اجرا شده شب هشتم محرم ۹۸ به نفس حاج محمدرضا غلامرضازاده •✾ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ کار از کار گذشته بدنت پاشیده سینه و پهلو و حتی دهنت پاشیده نه فقط من همه ی اهل حرم هم باشند قابل جمع شدن نیست تنت پاشیده خواست با دستش ببندد پلکِ اکبر را نشد خواست تابا گریه شوید پلکِ دیگر را نشد روی زانو چهار دستُ پا رسیده بر سرش خواست زینب نشنود لبخند لشگر را نشد گفت بابایی بگو اما فقط یک با شنید هر چه میکوشید بایِ حرفِ آخر را نشد با دو انگشتش میانِ حلق دنبال چه است خواست تابیرون کشد یک تکه خنجر را نشد *یا اباعبدالله کمک کن امشب برات گریه کنیم ..(زبانِ حال) آخه وقتی از کنار بدن علی اکبر میومد به جای اینکه به سمت خیمه ها بیاد به سمتِ دشمن میرفت .. (چرا ؟ آخه دیگه چشاش جایی و نمیبینه حسین ..)عباس رفت زیر بغلش و گرفت داداش خیمه ها این طرفه .. حسین آرام جانم.... حسین روح و روانم .... خرده های استخوان از سینه بالا میرود خواست تا خالی کند هر بار حنجر را نشد خواست زینب تا که بردارد حسینش را نشد خواست بابا هم کشد تا خیمه خواهر را نشد یک مرتبه برگشت حسین .. گفت بنی هاشم بیاید بدن علی رو بردارید .. دیگه رمق تو پاهام نمونده ... هرجا نشستی پنج مرتبه یا حسین .. •┄┅══༻○༺══┅┄•
Fadaeian_Moharam_9807_03.mp3
3.61M
|⇦•ای لَبَت خشک‌تر از .. و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده شب هشتم محرم ۹۸ به نفس سید رضا نریمانی •✾ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
|⇦•ای لَبَت خشک‌تر از .. و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده شب هشتم محرم ۹۸ به نفس سید رضا نریمانی •✾ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ای لَبَت خشک‌تر از ساحل دریا پسرم خجلم از تو نشد آب محیا پسرم دیدی آخر همه زانو زدنم را دیدن کمکم کن منِ افتاده ز پا را پسرم مثل تسبیح تنت یکصدویک دانه شده با تنت ذکر گرفتم که خدایا پسرم چه داغی نشوندی ، تو دل من نمون روی خاکا ، با این بدن پاشو بار دیگه ، قدم بزن برای بابا .. دل از دیدن تو ، نمیشه سیر بابات اومده ، ناتوان و پیر ببین خم شدم ، دستمو بگیر عصای بابا .. از خیمه رفتی و ، بردی دل منو دریای من گرفت ، غم ساحل منو میگردم از غمت ، دشت ستاره رو پیدا نمیکنم ، اون جسم پاره رو پر از سوت و کف شد ، دور و برت زمین میخورم ، پیش پیکرت سرم خم شد از غم ، روی سرت نفرین به دنیا .. گل من چه پرپر ، آوردنت گلابم چقد بد ، فشردنت عبا کم اومد واسه ، بردنت ای اِرباً اِربا .. نامرد مردما ، بدجور کشتنت هی جمع میکنم ، منها میشه تنت پاشو نگات کنم ، حتی یه بار علی بابای پیرتو ، تنها نذار علی بهاری که دیده ، خزونشُ نفس‌هاش بریده ، اَمونشُ نشسته کنار ، جوونشُ روضه میخونه .. حسین مونده با ، سوز گریه‌هاش علی و ، پریشونی باباش کسی دل ، نمی‌سوزونه براش دلش چه خونه .. ای میوۀ دلم ، وقت رسیدنت این لشکر حسود ، از شاخه چیدنت از داغ دیدنت ، موهام سفید شده تو زخم خوردیُ ، بابات شهید شده شاعر: داود رحیمی میخوام أِربأ اربا رو برات معنا کنم .. میدونی یعنی چی؟! همچین که افتاد رو گردن اسب؛ تا شمشیر به فرقش زدن این خون ها داره جاری میشه خودشُ انداخت رو گردن اسب که نیفته؛ این خونا اومد جلو چشم اسبُ گرفت اسب تربیت شده‌ست باید برگرده سمت خیمه‌ها .. اما راهُ اسب گم کرد .. عوض این که بره سمت خیمه‌ها رفت توو دشمن گفتن برین کنار تا بیاد.. کوچه رو باز کردن،این طرف و اون طرفه کوچه... کوچه باز کردن ، شمشیرا رو آوردن هرکی هرچی داشت رفت آورد؛ یهو ابی‌عبدالله دید این نیزه‌ها داره بالا میره؛ شمشیرا داره بالا میره... یا اللّه حرفم تمام؛ اینجا یه جا بود تو کوچه یه جوون گیر افتاد، اما یه جوون دیگرم من سراغ دارم توو یه کوچۀ دیگه گیر افتاد ... اینجا فرقش اینه، این جوون مَرده میتونه تحمل کنه اما اون جوون... همچین که این دست رفت بالا مادر ما نقش زمین شد.... •┄┅══༻○༺══┅┄•
haj mansur Arzi _ babolharam.mp3
2.06M
|⇦•یا به جایی خبر مرگِ پسر را.. و توسل به حضرت علی اکبر سلام الله علیها اجرا شده روز هشتم محرم ۹۸ به نفس استاد حاج منصور ارضی •✾