بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
آشوب بدی در دلم انداخت مغیره
باقنفذملعون به سویم تاخت مغیره
یک لشکروحشی هم جمع اند به کوچه
در خاطر من ، خاطرغم ساخت مغیره
بگرفت کمربندعلی ، فاطمه ی او
باضربت پابر تن اوتاخت مغیره
شد جنگ میان عمر وفاطمه، ای وای
باصرب لگد بهره تو پرداخت مغیره
از لعل لبت ، خون وسط کوچه چکیده
کاینگونه زد آتش دل و بگداخت مغیره
در بین همه مدعیان ، فاطمه تنهاست
جان داد برای تو و نشناخت مغیره
باضرب غلافی به زد قنفذملعون
تا پرچم آشوب برافراخت مغیره
برگردن حیدر وسط کوچه طناب است
روبه صفتی بودکه بنواخت مغیره
دوری و جدایی زتو سخت است عزیزم
جان دادی و صد حیف چنین ، باخت مغیره
#آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الر حیم
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
مغیره وه، چه خیال بدی به سر دارد
هوای کشتن زهرامیان در دارد
بگوکه قنفذ ملعون رود ازآن کوچه
مگر بمیرد از این فکر دست بردارد
چنان میان دره خانه بر زمین افتاد
تمام شهر ازاین حال ما خبر دارد
به کوچه یک تنه بالشکر عمر سخت است
میان کوچه عزیزه تو دردسر دارد
بگومغیره وقنفذ ، نزن که زهرا مرد
مزن که فاطمه درسر غمی دگر دارد
چه غصه ای ؟ به خدا غصه علی باشد
مزن که روح پیمبر به ما نظر دارد
به گردن تو علی ریسمان خبر دارد ؟
که همسره تو علی، دست بر کمر دارد ...
🔸شاعر:
#آرمین _غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
________________
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا
درد خودرا ازعلی ات فاطمه،پنهان مکن
خانه رابارفتنت ، براین سرم ویران مکن
درد داری فاطمه ، این، خانه راجارو مزن
حیدرت رامضطرب درداغ این هجران مکن
گوشه ای ازخانه، از این زخم میپیچی به خود
بهره دلداری به زور، این چهره را خندان مکن
زجر داری میکشی، وقتی که خود را میکِشی
بیش از این زهرامرا،شرمنده از طفلان مکن
لااقل آهی بکش، جان علی سرفه مزن
خانه رابارفتنت بهر علی زندان مکن
بر سرت افتاده رفتن، حرفی از رفتن مزن
با نگاه مضطرت این جمع را گریان مکن
بشکند دستِ مغیر ه دست وبازویت شکست
کس نگفت براو که اینگونه توبا قرآن مکن
بین خانه همسرم توچهره پنهان میکنی
باگزیدن برلبانت درد خود پنهان مکن
-شاعر:
آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
یک شب برای خاطره ما فاطمه بمان
چشم و چراغ من، توبیا،فاطمه بمان
نبضت چه کُند می زند!ای همسرعلی
جدی نگیر بغض مرا، فاطمه بمان
پیش علی، سفارش تابوت را نده!
کوری چشم عایشه ها فاطمه بمان
دست علی مده ، توزکافور وسدر خود
عطرخوش بهشت خدا فاطمه بمان
بانو دو تا مکن تودگرحرف حیدرت
من قول داده ام بخدا فاطمه بمان
بشکسته شد غرور علی با رفتن تو
درکوچه گفته ام همه جا فاطمه بمان
زخم تو کاردست علی میدهدمرو
بانوتویی طبیب و دوا فاطمه بمان
مویت اگر چه سوخت، زهرامیان در
افتاده ای به گریه چرا؟ فاطمه بمان
درکوچه ها جواب سلامم نمی دهند
با غربتم کنار بیا فاطمه بمان
سوزم برای تو، که صدایم گرفته است
ای روضه خوان خانه ی ما فاطمه بمان
🔸شاعر:
#آرمین غلامی_مجنون کرمانشاهی
__________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
#آرمین غلامی_مجنون کرمانشاهی
▶️
برای مادر خود، صاحب الزمان گرید
دراین عزای غم آلود،چه بی امان گرید
عزانموده برایش، کسی که منتظر است...
به فاطمیه دلم، سوی آسمان گرید
هم آبرو و هم ایمان و هم ولازهراست
که اشگ دیده براین بیت و آستان گرید
نبسته دل به کسی غیر تو دلم بانو
که دل سپردنِ در این جهان عیان گرید
ببین که نوکری خانه ی تو سلطانی است
دراین عزا ی، توخیرالنسا جهان گرید
تمام صحبت دیروز من، بنام توست
حکایتی شده ای بر تو، داستان گرید
برای مادرپهلوشکسته ، می نالم
دلم برای توبانو زعمق جان گرید
از آتشی که فراگیر شدبرآن دیوار
اگرکسی که شنید بی امان گرید
میان آن درو دیوار مادری سوزد
دودیده ی علی برقامتی کمان گرید
علی ببین که چرا چهره اش کبود و شده؟!
ز دود و شعله به چادر، دراین میان گرید
میان کوچه زند قنفذومغیره به او
رسیده و همه ی روضه زان میان گرید
نگفته ام مگر ازآن حسین و دندانش
برلبان حسین چوب خیزران گرید
⏹
-شاعر:
آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
بسم الله الرحمن الرحیم
#سبک_منم بایدبرم..
#شورسینه زنی_حضرت_زهرا (س)
سبک...منم بایدبرم..
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
--زهرای من مرو...زهرای من مرومرو2.
نگیر روتو ازم،بیانگام کن عزیزم
، ببین که از غمت، اشک چشامو میریزم
علی رو کن حلال، واسه ی زخم بازوات
علی رو کن حلال، واسه درد پهلوات
علی رو کن حلال ، واسه دستاش که بسته شد
نشد که برداره ، در رو از روی پهلوات
--زهرای من مرو...زهرای من مرومرو2.
خدا رو چی دیدی،آخه خدا مهربونه
دلای عاشقو، خدابه هم می رسونه
ولی وای از اونی، که با زور هیزم
همه هستی شون و، یه جا می سوزونه
زمین می خوردی و ، منم زمین گیرم حالا
همه میگن دیگه، تمومه کاره توچرا
علی رو کن حلال ، به حال تو جفا شده
علی رو کن حلال ، که محسنت فدا شده
علی رو کن حلال ، برای اون روزای سخت
ببخش اگه پای عدوبه خونه وا شده
--زهرای من مرو...زهرای من مرومرو2.
خدا را چی دیدی، خدا که داره می بینه
غریب تو کوچه ها،گیرت آوردن، مدینه
همه تنم بسوخت، که پیش من زنم بسوخت
علی وداغ تو، این تو و زخم رو سینه
علی رو کن نگاه ، توچی از من گذاشتی
تو قلبم من غم و، داغ رفتن گذاشتی
اون بقچه روکه تو، دادی بدست زینبت
کنار اون کفنا، پیرهن گذاشتی
--زهرای من مرو...زهرای من مرومرو2.
خدا را چی دیدی، چقدر ناامیدی
بگو که می مونی، نگو که تو بریدی
وقتی گفتم بهت، هنوزم توجوونی
روتو گرفتی و، تو خجالت کشیدی
--زهرای من مرو...زهرای من مرومرو2.
شاعر:
آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
#بعدازشهادت حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_مولا
رطب باغ علی صرف تو وختم توشد
همه ی زندگیم درهمه جا، رفت زدست
فاطمه مجلس ختمت ، عده ای باخنده
طعنه میزد که گل شیرخدارفت زدست
-آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
#اشعار_شهادت_و_مصائب_اهل_بیت
#شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
شانه بزن دوباره توبا دست لاغرت
داردهوای شانه سر موی دخترت
مادربه گوشه ای بنشستم به اشگ واه
دیدم که شدخزان همه ی آن برگ وبرت
آب وغذا نخورده ای، ای مادرچرا
دارد حسین آه ونوا دربرابرت
شکرخدا، گمان كنم امروز بهتری
حرفی بزن بگوسخنی ،جان دخترت
مادر برای دلخوشی خانه ات بمان
نالیده هم حسین وحسن در برابرت
شبها نفس که می كشی ، آهت به خس خس است
خونابه می چكد همه شب ،بین بسرت
دارد سه ماه میرسدازدرده ناله ها
پنهان شکسته چهره ی تو زیر معجرت
مادر مروبمان، شب دیگرکنار ما
درپیچ وتاب گشته ای مادربه بسترت
شاعر: #آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
#بعدازشهادت حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_مولا
بی توزهرا جان، علی چون مرده ای تبخیر شد..
در کنار قبر تو با غصّه ها تسخیر شد
پوستت بر استخوان چسبیده بود در وقتِ غسل
وای شرمنده فقط، روی لبم تکبیر شد...
وقت غسلت دستِ من تا خورد بر بازوی تو،
ذهن وفکرم ،با غلافِ بی ادب درگیر شد..
شستشو دادم من آن خون سرِ پهلوی تو
ازفراقت قامتم در هم شکست و پیر شد
یک به یک کَندم ز روی سینه ،خون ولخته را
رفتی وحیدر دگر از زندگی اش سیر شد
یاد داری نیمه شب جسمت درون خاک شد
حیدرت رنجیده خاطر بهر این تصویر شد
وقت غسل تو مگر خونابه ها کممی شدند؟
نیمه ی شب آمدو تشییعِ جسمت دیر شد
در کفن پیچیدمت زهرا و رفتی توز دست
درفراقت مردم وغمهای من تکثیر شد
🔸شاعر:
#آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
#بعدازشهادت حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_مولا
بارفتنت ، ماندن برایم سخت باشد
ماندن دراین بزم سرایم سخت باشد
رویت کبود و قامتی خم، دست لرزان!
بعدتو این لحن صدایم سخت باشد
رفتی و چشمان علی باران گرفته
امشب چرا حال و هوایم سخت باشد
من آرزوی مرگ دارم بی تو زهرا
تاثیرِ آمینِ دعایم سخت باشد
در قلب حیدر تا ابدتوجاودانی
گمنامیت زهرابرایم سخت باشد
🔸شاعر:
# آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
#بعدازشهادت حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_مولا
رفتی ودیگرنپرسد،هیچ کس احوال من
مردم ازهجران تو،رحمی نما بر حالِ من..
کودکانت را ببین دیگر زپا افتاده اند
آمدم برقبر تو، ای کوکبِ اقبالِ من
این لحدرا باز کن ، حرفی بزن باشوهرت
انتظارت میکشداطفالت ای،بی بالِ من
کاش می مُردم نمی دیدم سر قبر توام
مرگِ حیدر را طلب ،ای کعبه ی آمالِ من
درمیان قبر زهرا جان، چه راحت خفته ای
گردِ آه وغم نشسته فاطمه بر شالِ من..
گوییا در خاک پنهان گشته ای ..دستم بگیر
فاطمه بنگر دلِ از غصّه مالامالِ من
رفتی و بدجور می ریزد بهم..حال علی
فاطمه پژمرده شدرخساره ی اطفالِ من
بعد تو شبها نمی خوابد، همه اطفال تو
رفتنت خانه خرابم کرده ، ای آمالِ من
🔸شاعر:
#آرمین غلامی-(مجنون_کرمانشاه)_
_______________________________
بسم الله الرحمن الرحیم
#اشعار_بعدازشهادت_و_مصائب_اهل_بیت
#شهادت_بعدازحضرت_فاطمه_زهرا_س
یاد آن روز که درخانه توبودی زهرا
حال درزیرلحد خفته تنت ای حورا
رفتنت فاطمه جان کشت مرایکباره
رفتنت کردمرا فاطمه جان بیچاره
فاطمه با پسرش از گذری رد میشد
دست ملعون پلیدی به رهش سد میشد
یادآن روز عمر، راه ز زهرا بگرفت
وسط کوچه ره ، بضعه طاها بگرفت
یاد آنروز که سیلی چه غریبانه زدند
شعله وآتش کین، برگل و پروانه زدند
رفتن وپر زدنت فاطمه جان زود بود
بر دره خانه ی تو هاله ای از دود بود
یادآن روزکه پهلوی تو را بشکستند
ریسمان برسره دست وگردنم می بستند
دیده ام فاطمه، بین در و دیوار شدی
وای من، خسته از آن ضربه ی مسمار شدی
دیده ام فاطمه گلبرگ علی پرپر شد
سینه ات سوخت ومجروح ز میخ در شد
بعده تو فاطمه از غصب فدک میگویم
من ازآن کوچه ی تنگ و ز کتک میگویم
کمر سرو تودر کوچه کمان شد،چکنم
اشک حیدرزغمت باز روان شدچکنم
رفتی وذکرتورافاطمه برلب دارم
تا ابدازعمرودشمن تو بی زارم
قبر نورانی تو راه نشانم داده
سره این خاک تو را ماه نشانم داده
بی تو قرآن علی، آیه ندارم زهرا
غیر خورشید رخت سایه ندارم زهرا
منکه با سوز و دعا ، نام تورامیخوانم
برسره قبرتوتا وقت سحر، مهمانم
عهد بستم به دلم ، باتوکنم طی سحرم
جلوه روی توشد زنده چنین درنظرم
کاشکی با دل او خاک ، مدارا بکنی
بسته ام دیده به تو، درد مداوا بکنی
فاطمه نور دلم هستی و میسوزم من
درکناره قبره تو، شمع دلفروزم من
شمع کاشانه ی من بوده ای و آب شدی
پای من سوختی و گوهر نایاب شدی
دیده ام فاطمه ،باتو در و دیوار چه کرد،
دوریت فاطمه با حیدر کرار چه کرد
آتش عشق علی شعله بر آن جانت شد
شب سوم علی ات بود، که مهمانت شد
شاعر: #آرمین_غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹