◾️یا فاطمة الزهرا(س)◾️
بسترت را جمع کن از خانه ، بیماری بس است
زیر چشمت گود افتاده است ، پس زاری بس است
از همان روزی که تو تب کرده ای تب کرده ام
خوب شو خوبم کنی سه ماه بیماری بس است
تو به فکر گریه ای من هم به فکر گریه ام
این تبسم کردن از روی ناچاری بس است
لاله ، لاله ،لاله، لاله، لاله، لاله ، ...تا به کی ؟
جای خالی در لباست نیست گل کاری بس است
من مرتب میکنم این خانه ات را تو فقط
لحظه ای هم دست از دیوار برداری بس است
ای شکسته بال پس کی استراحت میکنی
هر زمان که پا شدم دیدم تو بیداری ، بس است
این طرفداری از من کار دستت داده است
بعد ازاین کاری مکن دیگر طرفداری بس است
وقت کردی یک کفن هم بعد پیراهن بباف
زندگی کردن برای من بس است ، آری بس است
باشد امشب میروم پیش خدا رو میزنم
بسترت را جمع کن از خانه بیماری بس است
/آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)/
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه
#دوبیتی
بس کن مغیره بر سراوتازیان مزن
باضرب پابه همسر قامت کمان مزن
بس کن مغیره پیش دوچشمان مجتبی
باضرب کعبه نی به تن آن جوان مزن
-------------- -------------- ------------
باتازیانه ای بدنم رامغیره زد
دربین کوچه ای حسنم رامغیره زد
افتاده گوشواره ام ازگوش یاعلی
باضرب تازیانه تنم رامغیره زد
#آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)_
#حضرت_زهرا
بیمارخانه ام بدنت را تکان بده
بانوقبول صورت نازت نشان بده
خانه خراب گشتم وغم بر سرم نشست
همچون کبوتری به قفس این پرم شکست
ای مرغ آشیانه پرت را بریده اند
درکوچه ها تن وبدنت راکشیده اند
زهرا چقدر حال و هوایت پرازغم است
تقصیر سرفه است صدایت پرازغم است
آئینهی ترک ترک از سنگِ هاشکست
خانوم من عزیز علی غم به دل نشست
یکباره شدکه زندگیام را بهم زدند
زهرا تو را به کوچه همه پشتِهم زدند
قلبم کنارِ توست ولی نازمیکنی
این چند وقت پشتِ علی راز میکنی
آن خون تاولت سندی ازمدینه است
آن سرفهی غلیظ تو از درد سینه است
آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
حیدره خسته اگرزنده بماند بی تو
آرزو دارد دراین شهرنماند بی تو
تاسحرخواب نداری تو ز درد پهلو
چکند گرکه دگر حق بستاند بی تو
مرده ام فاطمه ازگریه ی پیوسته ی تو
اشک ازدیده علی ات بفشاندبی تو
بارها صدهاگره کوربدستم واشد
این گره روی گره خورده نداند بی تو
حاضرم بهرتو جان را بدهم ای زهرا
سره شرمنده ازاین روی نهاندبی تو
تامغیره میرسد تن حسن می لرزد
گریه هارا او ز دیده برهاندبی تو
دیگر ازکوچه بیادت رفت و آمدنکنم
انتقام توازاین دربستاند بی تو
ای زمین خورده کوچه چقدر مظلومی
فاطمه رفت زتن،تاب وتواند بی تو
حرف های دل خسته همه ازبی تابی است
حیدر حق توازاین خلق ستاندبی تو
آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه
#شام_غریبان #غسل
#دوبیتی
یک دست زمختی به سرت بنشسته
شلاق عدو روی پرت بنشسته
از من چقدر وقت گرفت آن کوچه
يعنی لگدی به پيكرت بنشسته
درکوچه ی باریک تنت افتاده
در زیر لگدها بدنت افتاده
برگشته ای ازکوچه ولیکن خاکی
ای فاطمه دیدم حسنت افتاده
آن پهلوی چون بهارهات خونی بود
آن چشم پر از ستارهات خونی بود
فهمیده از چادر خاک آلودت
در كوچه دو گوشوارهات خونی بود
#آرمین غلامی_(مجنون کرمانشاهی)_
⚜ ذکر صالحین ⚜
📜 ﻧﻘﺶ ﻣﺤﺒﺖ ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺎﻃﻤﻪ (ﺱ) ﺩﺭ ﻣﺤﺸﺮ📜
👌 ﺍﺯ ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻠﻤﺎﻥ ﻧﻘﻞ ﺷﺪﻩ ﻛﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ (ﺹ) ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻣﺤﺒﺖ ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺎﻃﻤﻪ (ﺱ) ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ:
👌ﺍﻱ ﺳﻠﻤﺎن ﻫﺮ ﻛﺲ ﺩﺧﺘﺮﻡ ﻓﺎﻃﻤﻪ (ﺱ) ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺪﺍﺭﺩ، ﺍﻭ ﺩﺭ ﺑﻬﺸﺖ ﻭ ﻛﻨﺎﺭ ﻣﻦ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻫﺮ ﻛﺲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺷﻤﻦ ﺑﺪﺍﺭﺩ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﺁﺗﺶ ﻣﻲﺷﻮﺩ. ﺳﻠﻤﺎن ﻋﻠﺎﻗﻪ ﻣﻨﺪﻱ ﺑﻪ ﻓﺎﻃﻤﻪ (ﺱ) ﺩﺭ ﻳﻜﺼﺪ ﻣﻮﺿﻊ ﺑﻪ ﺩﺭﺩ ﻣﻲﺧﻮﺭﺩ:
ﻛﻤﺘﺮﻳﻦ ﺁﻧﻬﺎ: ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻣﺮﮒ، ﻋﺎﻟﻢ ﺑﺮﺯﺥ، ﺩﺭ ﭘﺎﻱ ﻣﻴﺰﺍﻥ، ﻋﺮﺻﺎﺕ ﻣﺤﺸﺮ، ﭘﻞ ﺻﺮﺍﻁ ﻭ ﻣﺤﺎﺳﺒﻪ ﺍﻋﻤﺎﻝ.
ﺍﻱ ﺳﻠﻤﺎن ﻭﺍﻱ ﺑﺮ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻇﻠﻢ ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﻭﺍﻱ ﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺷﻮﻫﺮ ﺍﻭ ﺟﻔﺎ ﻧﻤﺎﻳﻨﺪ، ﺣﺘﻲ ﻭﺍﻱ ﺑﺮ ﺳﺘﻤﮕﺮﺍﻧﻲ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﻭ ﺷﻴﻌﻴﺎﻥ ﻭﻱ ﺳﺘﻢ ﻛﻨﻨﺪ.
👌ﺍﻳﻦ ﺣﺪﻳﺚ ﻣﻲﺭﺳﺎﻧﺪ ﻛﻪ محبت ﻭ ﻋﻠﺎﻗﻪ ﺑﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺎﻃﻤﻪ (ﺱ) ﺩﺭ ﻋﺮﺻﺎﺕ ﻣﺤﺸﺮ ﻧﻴﺰ ﻧﺠﺎﺕ ﺩﻫﻨﺪﻩ ﺍﺳﺖ.
📖ﻓﺮﺍﺋﺪ ﺍﻟﺴﻤﻄﻴﻦ، ﺝ 2، ﺹ 67، ﺵ 391
📖ﺗﺤﻠﻴﻞ ﺳﻴﺮﻩ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺍﻟﺰﻫﺮﺍ (ﺱ) ﺹ 269.
🌺اللهم عجل لوليك الفرج🌺
#حضرت_زهرا _چن رباعی ناب
تمام هستی من ازبرم رفت
همه دار وندارم گوهرم رفت
على تنها و دلخون شدخدایا
يگانه عشق من، تاج سرم رفت
شب آخربیادت غم گرفتم
بیادروی توماتم گرفتم
به دوشم میبرم زهراشبانه
سرتابوت تو دستم گرفتم
دل حیدر بیادت کوه درد است
اجاق خانه ی من سرد سرد است
بهارمن توبودی فاطمه جان
دگراز داغ تو رخساره زرد است
میان کوچه دستم بسته بودند
در میخانه را بشكسته بودند
میان در تنت رافاطمه جان
به ضرب تازیان آزرده بودند
شب آخر برایت سوگوارم
توان بردن جسمت ندارم
شب آخر سرسازش نداری
بیادت فاطمه نالان و زارم
_آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
کاش میشدفاطمه عمرتورا ازسرنوشت
کاش میشد این مصیبت راکمی بهترنوشت
کاش میشد آتش فاطمه دربین آن کوچه نبود
داستان کوچه راباگونه ای بهترنوشت
-آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بنویسید که آئینه محراب منم
بنویسید پاکیزه تر از آب منم
من همان دارو ندار حیدرم
نام اورا روی لبهامیبرم
دردلم یک آفرینش ساده گیست
قلب من صد نینوا آزاده گیست
قامتم یک نور با صد جلوه بود
سادگیم دل ز حیدر می ربود
برهمه اهل جهان فیضیه ام
در کرم یک حوزه علمیه ام
چادرزهرا حیا رازنده کرد
آبروی انبیا را زنده کرده. . .
✔️آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی")
#روضه_حضرت_زهرا
گوشوارم بشکست و ثمرم سوخت علی
بین آتش بخدا پلک ترم سوخت علی
هیزم آورد،که تا خانه بسوزد چکنم
بین آتش بدن مختصرم سوخت علی
ای همه دار وندارم غم تو کشت مرا
غم واندوه در این لانه پرم سوخت علی
رسمش این بود که تنها بروم درکوچه
شوق رفتن به دل این سفرم سوخت علی
خب حالی زمن خسته گرفتی آقا
بابت سینه ی من میخ درم سوخت علی
خوب شد پهلوی تودرد نداری حیدر
بالگدهای پیاپی کمرم سوخت علی
غربت کوچه مااز همه جانسوزتر است
ناله هایت درغم نوحه گرم سوخت علی
آتش ودود زبانه میکشد مابین در
بین دیوار ودر خانه سرم سوخت علی
بارمن افتادحیدر با لگدها بین در
نیست دیگرثمرم چون پسرم سوخت علی...
آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
❁﷽❁
#حضرت_فاطمه_سلام_الله_علیها
بنویسید که زهرا حرفی ازرفتن مزن
درد داردپهلویت خنده دگر بر من مزن
پیش پای من نفس هایت فتاده ازشمار
لاله ی من حرفی ازویرانی گلشن مزن
گفت پیغمبر علی دریاب زهرای مرا
گرکه باشد فاطمه حرفی توجوشن مزن
میروی اما توقع داشتم یافاطمه
حرفی از چشمان بی سو درپی بستن مزن
باسرافتادی میان آن در آتش زده
فاطمه حرفی زمن درپشت در اصلن مزن
بنویسیدبرایم فاطمه همسفراست
فاطمه درخانه ام حرفی تواز رفتن مزن
بود ه انددور و برت اسما وفضه فاطمه
حرفی ازتابوت مرگ خودبه پیش من مزن
پیرهن بهرحسینت بافتی با دست خود
فاطمه جان حسینت ناله و شیون مزن
#آرمین_غلامی_(مجنون کرمانشاهی)
:
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#مدح
#غزل
نقش آیینهی ایوانِ علی فاطمه است
همه جا نعره طوفان علی فاطمه است
قعطی عمر بشر درطلب رحمت اوست
بخداجلوه یِ باران علی فاطمه است
نفس حیدرفاطمه، چون نفسش فاطمه است
جان زهراست علی جانِ علی فاطمه است
دیده ام نقش نوشته روی کاشی حرم
نقش هرکاشی ایوان علی فاطمه است
فاطمه وقف علی بود وعلی وقف غمش
چونکه مهمان به سر خوانِ علی فاطمه است
مضجعِ حضرت حیدر بخدا درنجف است
بازمیگویم که جانانِ علی فاطمه است
من گدایم به در کوی تو ای شیر خدا
بازمیگویم که سلطانِ علی فاطمه است
ناله بر فاطمه کردیم که صاحب کرم است
صاحب روزی هرنانِ علی فاطمه است
گوشه ی صحن علی برسروبرسینه زدیم
چارهیِ حال پریشان علی فاطمه است
✍شاعر...
آرمین غلامی_(مجنون کرمانشاهی)
🏴🏴🏴
حضرت حسین(ع)_مدح
درسینه ی ماتابه ابدجای حسین است
جای فرح انگیز و فرح زای حسین است
جز ذات خداوند و رسولش که فهیمند
فهمیده کسی نیست ،که این جای حسین است
دل نیست دلی که نبود عاشق رویش
در خود ندهد جای تولای حسین است
انگار که برصفر به یکباره کنی ضرب
آن مذهب و آن مکتب منهای حسین است
آنروز به کرات در آنجا همه دیدند
قدرت به دو دستان توانای حسین است
تاحال ندیده است بخود چشم زمانه
این ضربت و آن خطبه غرای حسین است
قاضی نتوان گفت برآنکو به قضاوت
نادیده بینگارد اگر رای حسین است
تا حال کسی از سر تحقیق در این دهر
نشناخته جز فاطمه، دنیای حسین است
هیهات که آرد به جها ن کسی مثالش
(مجنون )چه کسی تالی و همتای حسین است
_آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
غیرتی شدن مردم از لحظۀ اجرای سکانس هجوم به خانۀ وحی در تئاتر ...🔥🚪
گفت زهرا جان:
شرمنده ام بخاطر من زخم خورده ای!
تقصیرِ دست بستۀ من شد حلال کن
ای کاش مدینه هم ...یک غیرتی.. پیدا می شد
بسم الله الرحمن الرحیم
#اشعارمقتل /امام_حسین(ع)
#شب جمعه
ای درسرازیری، گودالی نشسته
آیم به استقبالت ای،سینه شکسته
می سوخت جان خواهرت ،ای سربریده
کس" همچوزینب این مصیبتها ندیده
سر لوحه ی نجوای شبهایاحسین بود
غم دیدی اما مشق غمهایاحسین بود
گاهی سرت دنبال مرکب میکشیدند
قران زبالای نی ات را میشنیدند
دنبال تو اهل و عیالت می دویدند
باريسماني زينب را می کشیدند
زینب رسیده بر هواخواهیت آنجا
آوای او می کرد همراهیت آنجا
باهجرتو اهل وعیالت دل سپردند
دیدم که ازشمروسنان شلاق خوردند
در زیر دست و پای مرکبها دویدند
همشیره ات را در اسارت میکشیدند
دیدم شراب و وای از بزم حرامی
دیدم نگاه هیز نامردان شامی
گودال بود و بی خبر تونیزه خوردی
دیدم برادرپشت سرتونیزه خوردی
دیدم ز پهلو یا کمر تونیزه خوردی
دیدم که از چندین نفرتو نیزه خوردی
آمدبه گودال وتنت را جستجو کرد
با پا لگد زد پیکرت را پپشت و رو کرد
_آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
..
بسم الله الرحمن الرحیم
#اشعارمقتل /امام_حسین(ع)
#شب جمعه
برصورت برادر م ،ای بی حیانزن
با،پا به روی گردن شاه ولا نزن
افتاده پیکرش زنفس، بین قتلگاه
باتیغ ونیزه ها، به تنش بی هوانزن
افتاده ازنفس.همه دار وندارمن
رحمی نما به خواهرش،ای بی حیانزن
پیراهن و عبای تنش،را تودرمیار
ملعون لگد به جسم شه کربلانزن
آتش مزن به داروندارم .بیابرو
ملعون نمک به زخم دل مرتضا نزن
بس کن دگرتمام غرورم شکسته شد
بنماحیا حسین مرا ،بی حیانزن
با چکمه ات دگر به سر و صورتش بزن
شرمی نما وحرف... به خیرالنساء نزن
بر روی سینه ای و خجالت نمی کشی
پارا بکش زسینه وای! بی حیا نزن
موی حسین راوسط پنجه ات مگیر
هر طور می زنی بزنش، با عصا نزن
این نغمه میرسد"نوحوا علی الحسین"
ای شمر بی حیاتو غریب مرا نزن
باچکمه های خود. به روی سینه اش نرو
با پای خود قدم روی عرش خدا نزن
دیدم که دست و پا ی حسینم بریده شد
ای تشنه لب.. عزیز دلم... دست و پا نزن
_آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
..
بسم الله الرحمن الرحیم
#اشعارمقتل /امام_حسین(ع)
#شب جمعه
زیرتیغ لشگری بود پرت ريخت بهم
دل غمدیده ی تنهاخواهرت ريخت بهم
تشنه بودی بگمانم جگرت سوخت حسین
جگر ماه ز سوز اثرت ريخت بهم
لشگری نیزه بدست برتو هجوم آوردند
بین گودال چه رخ داد پرت ريخت بهم
باسره نیزه به زخم تو نمک پاشیدند
زیرباره نیزه وسنگ سرت ريخت بهم
پیرمردی باعصامیزدبه روی پیکرت
آنقدر زد به تنت تا کمرت ريخت بهم
مزنیدبرتن اوتانفسی تازه کند
چه بگویم که همه بال و پرت ريخت بهم
لشگری سوی حسین نیزه بدست آمده است
وسط این همه نیزه پیکرت ريخت بهم
روضه های توحسین جان چه گریزی دارد
پسری خورد زمین و کمرت ريخت بهم
ارباً اربا تن اکبر وسط میدان بود
در غم اوبخدابال وپرت ريخت بهم
_آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
..
#امام_حسین_علیه_السلام _روضه
زیرتیغ ونیزه شاهی از نوا افتاده است
رهبرعالم سرش ازتن جدا افتاده است
زیرخنجرهابه یاد مادرش فریاد زد
شاه عالم زیرتیغ ونیزه ها افتاده است
تیغ ونیزه جای خود اما امان از حرف بد!
پیکره شه .گیر مردی بی حیا افتاده است
در زمین کربلا ،شاهی بخون غلطیده است
با دلی پرغصه شاه کربلا افتاده است
دست بر زانو گرفته زینب غمدیده حال
یاد غارت کردن آن خیمه ها افتاده است
درمسیرشام وکوفه . هر دو دستش بسته شد
یاده سنگ کو فه و شام بلا افتاده است
زینب کبراچنین گفتا به اهل شامیان
این چهل منزل سر از پیکر جدا افتاده است
درمسیر این اسارت دیده ام من بارها
از سر نی راس شاهی زیر پا افتاده است
سربه روی نیزه برگرداندساقی حرم
گفت چشمانی به ناموس خدا افتاده است
_آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
..
-لینک جدید اشعارمجنون کرمانشاهی
امام_حسین_علیه_السلام _روضه
دربین قتلگه همه ی حرمتم شکست
باخنجری عدوبه روی سینه ام نشست
من زنده بودم و تن من زیرخنجراست
ملعون شمر،راه نفس را به سینه بست
با شعلههای آتش کین خیمه هابسوخت
این جغد شوم بر سر بام دلم نشست
گفتم امان دهید که یاری نمانده است
رحمی نکرد، بند امیددلم گسست
اهل و عیال من همه در خیمه منتظر
گفتم ترحمی به من ای قوم رزل وپست
عمامهام فتادومرا دوره کرده اند
ناگه به زیرسم ستور.استخوان شکست
ماراهوای کوی حسین بین سینه است
اینجا تمام روضه ی ما اشگ وناله هست
_آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
..
-لینک جدید اشعارمجنون کرمانشاهی
#نوحه کوردی_محرم
#نوحه کوردی_عاشورا_زنجیرزنی
سرو باخ لاله زاران چی. ودس ای روژگار
تشنه کامان تشنیانه آسمان واران بو وار
ای خزان. دارم شکانی وی زمانه بی خور
باد سرد لن ترانی وانکردی چاو مگر
ای خزان تف له مرامد بی حسینم کردیه
ای خم و درد پژاره تو و کو هاوردیه
باخ یاران چی وغارت هر دلی پر وخمه
جرگ یاران تو سوزانی وی عزا وماتمه
دلخوشی زینب ی بی که. دارعمره بوده بار
یه دعای طفلان زاره ای خدا. آوری بوار
خاک ایره شوره زاره زیو له خویند بیقرار
داره عمرد ای حسین گیان تاقیامت میوه دار
ماریه یی سر. وخویند جوره دریا کفته موج
قتله گاهت ای براگیان پر. وخوینه فوج فوج
بینه (مجنون)تاقیامت. مور مهرد دیده سر
م ارای دیدارت آقا هاتمه واشگ تر
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
@majnon1396
.. #امام_حسین_علیه_السلام
#اول_مجلسی
#اشعار
#غزل
تاحسین است، به مردم چه نیاز
تاکه آب است، تیمم چه نیاز
تاگلوهست مگو غیر ه حسین
تا اشاره است، تکلم چه نیاز
شده خاکستر من خاک رهش
بال و پر هست به هیزم چه نیاز
چکنم باز شرابش مست است
مستم ازعشق به آن خم چه نیاز
خاک ماشدفقط از خاک حسین
باتو هستیم به مردم چه نیاز
منه (مجنون) به سرم شورغم است
شیشه بشکست تهاجم چه نیاز
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
@majnon1396
.. #امام_حسین_علیه_السلام
#اول_مجلسی
#اشعار_
#غزل
سلطان کربلا ﺣﺮﻣت چیز ه دیگریست
آقاﻋﻨﺎﯾﺖ ﻭﮐﺮﻣت چیز ه دیگریست
.......................................
ذکرحسین حسین همه جا ﯾﮏ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﺍﺳﺖ
آقاهمیشه ﺫﮐﺮ ﻭﺩﻣت چیزه دیگریست
.......................................
اینجاشبی قدم به سره دیده ام بنه
ﺩﺭ ﻫﺮ ﻗﺪﻡ ﺯﺩﻥ ﻗﺪﻣت چیزه دیگریست
.......................................
خود وعده کرده ای که بگیری دست مرا
ای شافع جنان ﻗﺴﻤت چیزه دیگریست
.......................................
سلطان عشق شافع فردای محشری
شاهاﺩﺭ ﺁﻥ ﺳﺮﺍ ﻋلمت چیزه دیگریست
.....................................
..(مجنون ) به جزشمابه کسی رونمیزند
ارباب نزدحق ﻗﻠﻤت چیزه دیگریست.
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
@majnon1396
#پاداش و برکتی عجیب در هزینه کردن برای #امام_حسین
✅خداوند متعال در حدیثی قدسی می فرماید:
👌هر بنده ای مقداری از مالش را به خاطر محبّت به پسر دختر پیامبر به طعام یا غیر آن انفاق نماید؛ در دنیا هر #درهمی را به #هفتاد درهم به او برکت می دهم؛ و وی در بهشت در حال عافیت خواهد بود و گناهانش را می آمرزم.
(...و مَا مِنْ عَبْدٍ أَنْفَقَ مِنْ مَالِهِ فِي مَحَبَّةِ ابْنِ بِنْتِ نَبِيِّهِ طَعَاماً وَ غَيْرِ ذَلِكَ دِرْهَماً أَوْ دِينَاراً إِلَّا وَ بَارَكْتُ لَهُ فِي دَارِ الدُّنْيَا الدِّرْهَمَ بِسَبْعِينَ وَ كَانَ مُعَافاً فِي الْجَنَّةِ وَ غَفَرْتُ لَهُ ذُنُوبَهُ.)
📚مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل / ج10 / 319
کاش خدا قسمتم،
رزق حلالی کند
تا که توانم کنم
خرج عزای حسین
.
#یکشنبه های علوی
#فقط_حیدر_امیر_المومنین_است
یاعلی نقش جمال تو کشیدن چه خوش است
مددی، هو، ز لب عرش، شنیدن چه خوش است
کفتره گوشه نشین لب بام نجفم
یاعلی درحرمت شوق پریدن چه خوش است
آمده حضرت جبریل و حرم می خواهد
بوسه اش بر کف ایوان تو دیدن چه خوش است
زبیابان نجف سمت حرم خواهم رفت
همهٔ راه جنون وار دویدن چه خوش است
سنگ درّ نجفش شوروشعف دادمرا
نقش یا فاطمه گر داشت، خریدن چه خوش است
چو سرشتند ملائک گل آدم گفتند
حیدرا،از دَم تو روح دمیدن چه خوش است
جای جای حرمت جای قدوم زهراست
دم در تا به ضریح، حال خزیدن چه خوش است
دست برسینه کناره حرمت حضرت خضر
هر کجا حبّ علی بود، رمیدن چه خوش است
یاعلی،کاش که (مجنون) به طوافت برسد
زائری گفت نجف ،به که شدیداً چه خوش است
_آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
قنبر کیست ؟؟؟
*جوان کافری عاشق دختر عمویش شد ،عمویش پادشاه حبشه بود .*
*جوان رفت پیش عمو و گفت: عمو جان من عاشق دخترت شده ام آمدم برای خواستگاری .*
*پادشاه گفت: حرفی نیست ولی مهر دختر من سنگین است .*
*گفت: عمو هر جه باشد من میپذیرم .*
*شاه كفت : در شهر بديها (مدينه) دشمنی دارم که باید سر او را برایم بیاوری آن وقت دختر از آن تو.*
*جوان گفت: عمو جان این دشمن تو اسمش چیست.*
*گفت: اسم زیاد دارد ولی بیشتر او را به نام علی بن ابیطالب می شناسند.*
*جوان فورا اسب را زین کرد با شمشیر و نیزه و تیر و کمان و سنان راهی شهر بدی ها شد.*
*به بالای تپه ی شهر که رسید دید در نخلستان جوان عربی درحال باغبانی و بیل زدن است.*
*به نزدیک جوان رفت گفت: ای مرد عرب تو علی را میشناسی.*
*گفت: تو را با علی چکار است؟*
*گفت: آمده ام سرش را برای عمویم که پادشاه حبشه است ببرم چون مهر دخترش کرده است.*
*گفت: تو حریف علی نمی شوی.*
*گفت: مگر علی را میشناسی.*
*گفت: بله من هر روز با اون هستم و هر روز او را میبینم.*
*گفت: مگر علی چه هیبتی دارد که من نتوانم سر او را از تن جدا کنم.*
*گفت: قدی دارد به اندازه ی قد من هیکلی هم هیکل من.*
*گفت: خب اگر مثل تو باشد که سهل است .*
*مرد عرب گفت: اول باید بتونی من رو شکست بدی تا علی را به تو نشان بدهم ،خُب چی برای شکست علی داری؟*
*گفت: شمشیر و تیر و کمان و سنان.*
*گفت: پس آماده باش ، جوان خنده ای بلند کرد و گفت تو با این بیل میخواهی مرا شکست دهی پس آماده باش شمشیر را از نیام کشید.*
*گفت: اسمت چیست مرد عرب جواب داد عبدالله.*
*پرسید: نام تو چیست؟*
*گفت: فتاح، و با شمشیر به عبدالله حمله کرد.*
*عبدالله در یک چشم بهم زدن کتف و بازوی جوان کافر را گرفت و به آسمان بلند کرد و به زمین کوبید و با خنجر خود جوان خواست تا او را بکشد که دید اشک از چشمهای جوان جاری شد.
گفت: چرا گریه میکنی؟*
*جوان گفت: من عاشق دختر عمویم بودم آمده بودم تا سر علی را ببرم برای عمویم تا دخترش را به من بدهد حالا دارم بدست تو کشته میشوم.*
*مرد عرب جوان را بلند کرد گفت: بیا این شمشیر سر مرا برای عمویت ببر.*
*گفت: مگر تو کی هستی؟*
*گفت: منم اسدالله الغالب علی بن ابیطالب، كه اگر من بتوانم دل بنده ایی از بندگان خدا را شاد کنم حاضرم سر من مهر دختر عمویت شود.*
*جوان بلند بلند زد زیر گریه و به پای مولای دو عالم افتاد و گفت: من میخواهم از امروز غلام تو شوم یا علی(ع)*
*پس فتاح شد قنبر،،، غلام علی بن ابیطالب.*
یا علی به حق قنبرت دست ما راهم بگیر ، بر جمال پرنور مولا علی(ع) صلوات