eitaa logo
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
620 دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
4.2هزار ویدیو
934 فایل
اشعار ناب آیینی اثرشاعر ومداح اهل بیت (ع)حاج آرمین غلامی متخلص به (مجنون کرمانشاهی) شاعر۱۱/کتاب شعرآیینی،عاشقانه(فارسی،کردی)
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم علیه‌السلام 🔹مجنون کرمانشاهی به هوای تو،به لب نغمه یارب شده است بی‌جهت نیست که دل، مست توزینب شده است وه چه گویم من از آن ذات که ممسوسِ خداست زینب است و صفتش ، جلوه مخصوصِ خداست وجنات وحرکات و سکناتش مولا مادرش خدیجه بوده‌ست مگر یا زهرا؟ زینب است، خُلقِ عظیمش سرِ احسان دارد ازقدومش چقدر فاطمه مهمان دارد قمروشمس شداز دیدن رویش سرمست بلبلان ازقدمش قدح گرفتن به دست روی رخساره زاعجاز، قمر می‌گردد تا به خورشید بگوید نرو، برمی‌گردد زینب آمدبه جهان جلوۀ کوثر آمد سرّ لولاک، از اول گل حیدر آمد آمدوعطر حضورش به هوا پیجیده است نفس پنج تن آل عبا پیچیده است ذاتش آیینه در آیینه چو حیدرگشته زینب است،از شب معراجِ خودش برگشته... با نقاب آمدنش پیش همه دیدنی است به اباالفضل که همچوفاطمه دیدنی است کیست زینب دخترسروِ خرامانِ بهشت حرف حق را قلم مجنون این شهر نوشت: « دخترشاه جهان کیست به غیر اززینب که به مژگان شکند خنده به هرواژه ی لب خاک پایش که در دست نسیم افتاده سمت و سو داده به تحریر، منه آزاده کربلا ازقدم نام شمانام گرفت تشنه گان معرفت ازمی توجام گرفت أشهدُ أنّ... به این زن، ولی باید گفت دراذان نام تورا،بعدِ علی باید گفت جلوی چشم پدر، رد شدنش دیدن داشت وه گل باغ محمّد شدنش دیدن داشت سحر آوردجهان عطر و، شمیم صلوات می‌وزد بر سر این خانه نسیم صلوات رحمت واسعه ای ، تشنۀ الطافِ تو دشت دشت از چشمۀ چشمان تو پر برمی‌گشت کیست زینب، که چوزهرا شده از کل جهات باز هم بر گل رخساره ی زینب صلوات خالقت وه،به تنت جامۀ احسان دیده‌ست مادری بودن تو بر چه کسی پوشیده‌ست؟... می‌شود صیدغمت جلوه میدان زینب باز شد برغمت آغوش بیابان زینب دیدی آن‌گونه که شد دشت پر از هرسخنت کربلا رنگ گرفت از نفس پیرهنت ذات تو گرچه خلاصه شدۀ پنج تن است زیبا دشت پر از عطر حسین و حسن است بیشتر ریخت بهم ،حال دلت قاسم بود کشت یکباره تورا داغ بنی‌هاشم بود منه (مجنون)همه شب باغم تو صبح کنم نام توزینب کبرا(س)شده حک روی تنم 📝 (مجنون) ✅ سروده-شنبه13-آذر1400-کرمانشاه
بسم الله الرحمن الرحیم علیه‌السلام 🔹مجنون کرمانشاهی به هوای تو،به لب نغمه یارب شده است بی‌جهت نیست که دل، مست توزینب شده است وه چه گویم من از آن ذات که ممسوسِ خداست زینب است و صفتش ، جلوه مخصوصِ خداست وجنات وحرکات و سکناتش مولا مادرش خدیجه بوده‌ست مگر یا زهرا؟ زینب است، خُلقِ عظیمش سرِ احسان دارد ازقدومش چقدر فاطمه مهمان دارد قمروشمس شداز دیدن رویش سرمست بلبلان ازقدمش قدح گرفتن به دست روی رخساره زاعجاز، قمر می‌گردد تا به خورشید بگوید نرو، برمی‌گردد زینب آمدبه جهان جلوۀ کوثر آمد سرّ لولاک، از اول گل حیدر آمد آمدوعطر حضورش به هوا پیجیده است نفس پنج تن آل عبا پیچیده است ذاتش آیینه در آیینه چو حیدرگشته زینب است،از شب معراجِ خودش برگشته... با نقاب آمدنش پیش همه دیدنی است به اباالفضل که همچوفاطمه دیدنی است کیست زینب دخترسروِ خرامانِ بهشت حرف حق را قلم مجنون این شهر نوشت: « دخترشاه جهان کیست به غیر اززینب که به مژگان شکند خنده به هرواژه ی لب خاک پایش که در دست نسیم افتاده سمت و سو داده به تحریر، منه آزاده کربلا ازقدم نام شمانام گرفت تشنه گان معرفت ازمی توجام گرفت أشهدُ أنّ... به این زن، ولی باید گفت دراذان نام تورا،بعدِ علی باید گفت جلوی چشم پدر، رد شدنش دیدن داشت وه گل باغ محمّد شدنش دیدن داشت سحر آوردجهان عطر و، شمیم صلوات می‌وزد بر سر این خانه نسیم صلوات رحمت واسعه ای ، تشنۀ الطافِ تو دشت دشت از چشمۀ چشمان تو پر برمی‌گشت کیست زینب، که چوزهرا شده از کل جهات باز هم بر گل رخساره ی زینب صلوات خالقت وه،به تنت جامۀ احسان دیده‌ست مادری بودن تو بر چه کسی پوشیده‌ست؟... می‌شود صیدغمت جلوه میدان زینب باز شد برغمت آغوش بیابان زینب دیدی آن‌گونه که شد دشت پر از هرسخنت کربلا رنگ گرفت از نفس پیرهنت ذات تو گرچه خلاصه شدۀ پنج تن است زیبا دشت پر از عطر حسین و حسن است بیشتر ریخت بهم ،حال دلت قاسم بود کشت یکباره تورا داغ بنی‌هاشم بود منه (مجنون)همه شب باغم تو صبح کنم نام توزینب کبرا(س)شده حک روی تنم 📝 (مجنون) ✅ سروده-شنبه13-آذر1400-کرمانشاه
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 # بسم الله الرحمن الرحیم جلوه زهرانما تا روز محشر زینب است همچو زهرای مطهر خوب و بهتر زینب است کیست این بانوطهارت را طهارت می دهد همچوزهرای مطهر، نام اطهرزینب است میکند گهگاه نام اوتجلی درجهان عشق بازی درمیان طفل و مادر زینب است مادرش همواره رهبر در میان مردم است بعدمولایش حسین دلدارورهبر زینب است هر کجا که رفت نامش درجهان شدآشکار چون به آن معنی است که اصل پیمبر زینب است کیست او دخت علی مرتضی وفاطمه است عشق زهرا، درجهان ثانی حیدر زینب است خواهم از دست علی از فاطمه روزی گرفت ساقی کوثر علی و دخت کوثر زینب است خلقت نورانی اش، ماقبل خلقت بوده است جلوه کرده در جهان ،معنای علت بوده است افتخاری نیست بالاتر برای فاطمه زینبش امدجهان باهردعای فاطمه زینب از، بدو تولد با خدا محشور بود رزق زینب بین آغوش توزهرا نور بود نزد بابایش مقدم بوده او بر کارها فاطمه بوسیده دست دخترش را بارها کیست زینب سرّ حق درسینه های حیدر است عکس وجه الله در آیینه های حیدر است روشنایی جنان حق، به نور زینب است ذکر تسبیح خدا،دربحر طور زینب است قبل هرکس مادرش پا می گذارد در بهشت وا شودگر درب جنت با حضور زینب است قدسیان خدمتگزار مادرش گردیده اند صد ملک گویاکه مامور امور زینب است کیست تنهاعقل کل و هرچه جز او جهل کل فهم دنیا خود، ز فهم و ازشعور زینب است روزمحشر کور میگردد تمام چشم ها آن زمانی که فقط وقت عبور زینب است درجهان صاحب زمان ازعمه اش الگوگرفت آن زمان تاکه رسد،عصر ظهور زینب است نیست غیر از زینبش سنگ صبور ی برحسین پس حسین ابن علی سنگ صبور زینب است بین کوفه چون امیرالمومنینش بود ا و پایه اسلام شد تا اصل دینش بوداو خطبه های زینبی فصل الخطاب کوفه شد فاطمه چشم انتظار انقلاب کوفه شد در تمام لحظه ها اودر کنارحیدراست خطبه های زینبی چون ذوالفقار حیدراست یک تنه درکوفه از حیدر حمایت کرده بود هر چه را که داشته خرج ولایت کرده بود فتنه نمرود را زینب چنین خاموش کرد ابن مرجانه به کوفه خطبه اش را گوش کرد بنگرش،در کام دشمن فتنه ها را زهر کرد با تمام کوفیان او تا قیامت قهر کرد زینبی گرهرکه شدپس همره وهمراه ماست سوریه مانند خوزستان و کرمانشاه ماست راه زینب روشنی ،هر ره پیروزی است راه هر مردی مثال مهدی نوروزی است آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) حضرت زینب (س) مدح تاریخ سروده-دوشنبه8-آبان-1400-کرمانشاه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@majnon1396 حمد لله که مسلمان امام کاظمم نوکروعبد غلامان امام کاظمم بی نیازم ز جهانی که هم اکنون تا ابد بر سر سفره ی احسان امام کاظمم شده ازقوت وغذای تو جهان سیر شها طالب لقمه ای از نان امام کاظمم همه ی زندگی ام رابه تو مدیون شده ام چونکه من بر سر پیمان امام کاظمم پدرم بود نامت به من آموخت شبی عاشق بوسه به ایوان امام کاظمم اذن دیدار زیارت بده بر ماتوشبی عاشق گنبد جانان امام کاظمم روزگاریست که ننگ توام وغرق گنه هرکه ام جزء محبان امام کاظمم مهرت خودرا ز سرم کم مکن ای شاه کرم چون یتیمی زیتیمان امام کاظمم بخدامدح وثنایت همه جا، جار زنم یکی از نغمه سرایان امام کاظمم همه شب باغم توغرق سعادت هستم ذره ام ریزه خور خوان امام کاظمم کاش(مجنون) سحری طوف مزار تو کند زائر گنبد و ایوان امام کاظمم شعر :آرمین غلامی(مجنون)
@majnon1396 سروبستان نبی از دهنت خون میریخت درسیه چاله زاعضای تنت خون میریخت زیر آن مشت ولگدها به زمین افتادی زیریک تکه عبا ازبدنت خون میریخت میکشدجسم تورا سندی ملعون به زمین ازسروصورت وزنجیره تنت خون میریخت جگرت سوخت زخرمای به سم آلوده زسره رنگ عقیق یمنت خون میریخت ضرب شلاق ولگدپای توراخرد نمود ازدوساق سره زانوی تنت خون میریخت بخداپای ترک خرده دگر پانشود پامشوچونکه ازاین پاشدنت خون میریخت دم افطار غذایت شده شلاق ولگد دولبت پاره شد واز دهنت خون میریخت غل وزنجیرتنت راچقدرآزرده دم آخربه یقین از دهنت خون میریخت
@majnon1396 باضربه ای ،روح مسيحا برزمین خورد یوسف به زندان بلایا برزمین خورد چشم انتظار دیدن روی رضابود وقت سحر باضربت پابرزمین خورد این كشتى صبر و فرج ساحل ندارد با موجى از آنسوى دريا برزمین خورد فيض حضورت را کسی هرگزنفهمید به دست ملعون جسم مولا برزمین خورد عطر نفسهاي توپیچیده به زندان آن باغ جان بهره شكوفا برزمین خورد دربندافتاد ی تویاموسی ابن جعفر آن پرچم «انا فتحنا» برزمین خورد خون مى‏ چكد از ساق پایت بین زندان آن هفتمین دلداره زهرا برزمین خورد جان رضا از دوريت بر لب رسيده است (مجنون)ازاین درد وبلایابرزمین خورد 👉 🔹 🔹
@majnon1396 پشت زندان چه ازدحام شده ست كار مولای ما تمام شده ست تازیانه بدست قاتل بود رفته ازدست ماتمام وجود بین زندان هوای غم برپاست مردکی گرم پاي كوبى هاست جسربغداد بى سكون شده است جگرپاره،حوض خون شده است خردوگشته دوساق پاهایش ازسیه چاله آید آوایش گشته ارباب ماجگر پاره مى رود خون شبيه فـــوّاره درسیه چاله ها چه سرگشته ست درعزایت رضا برگشته ست غسلِ خون كرده ساق پاهایت لرزه دارد صدای آوایت مادری موى مي كَند برتو پسری ضجّه مى زنـدبرتو کنج زندان رسیده ، مـــادر تو تازیانه نشسته بر سر تو ! بین زندان صدا زدى ، مادر چه قدر دست و پا زدى ، مادر اگه این مصرعو گرفتی،حقشو ادا کن مادرش داره با نور عینش،موسی ابن جعفر حرف میزنه تاکه ، سيلي زدت دو عالم سوخت داره به موسی ابن جعفر میگه... تاکه ، سيلي زدت دو عالم سوخت تاکه مویت كشيد قلبم سوخت گیسوی مولا گرفت،انقده سیلی زد به صورت آقامون 😭😭 درعزا غش كنم ، ز حال رَوَم واای، ناله ات را هنوز مي شنوَم ناله ی غم زدل مِكش ، موسی پنجه بر خاك كَم بِكش ، موسی چی دارم میگم؟؟؟ خردگشته چرا دوپاهایت درسیه چاله آمدآوایت از تو دارد طلب ، دل پرخون كه به تو تكـــيه داده این ملعون ازتو عمّامه و ردا بُرده تازیان برتو،بی هواخورده تازیان بر سر تومیلرزد قاتلت بی هوا تورا میزد باسروصورت، شده نیلی خورده ای تازیان، گهی سیلی قتلگاه توگشته زندانت آمده ازمدینه مهمانت شیون وناله برتو کرده رضا برلبانش نشسته آه ونوا چه کند درعزای تو(مجنون) شده درماتم شمادلخون
@majnon1396 به روی دست غلامان بدنش رابردند به روی تخته ی در بود تنش را بردند جگرش دراثر زهرجفا بودکه سوخت عضو عضو بدنش زیربلابود که سوخت درودیوار برایش چه پریشان شده بود کنج زندان بلابی سر و سامان شده بود همدم و مونس وغمخوار ندارد چه کند کنج زندان بلا یارندارد چه کند اشگ میریخت ولی مجلس اغیار نرفت روضه میخواند ولی اوسر بازار نرفت کس به زندان به سرو صورت او سنگ نزد یا که بابغض به پیراهن او چنگ نزد خبری ازسر و از بزم می و جام نبود خاندانش بخدا در ملاء عام نبود وای من ضرب لگد حال سجودش نزدند بین زندان بلا بود و عمودش نزدند کنج زندان تن او بودولی چاک نشد لیک خونابه ازآن پیرهنش پاک نشد اوغریب است ولی هفت کفن داشت به تن ناله هاباید کنیم مابرحسین بی کفن گریه کن (مجنون)برای آن غریب کاظمین درعزای هفتمین مظلوم عالم گو حسین
@majnon1396 کنج زندان بین زنجیر سرت ریخت بهم درقفس بوده ای و بال و پرت ریخت بهم کی توان گفت کجا تکیه به دیوار زدی ضرب شلاق ولگدها کمرت ریخت بهم تشنه بودی وزدی سرفه ی خشکی توشها لخته ی خون لبت دور و برت ریخت بهم اثرات گریه ات نیمه ی شب بودبلند چند تاری مژه از پلک ترت ریخت بهم به عصا هست نیازش همه پیران جهان یاوری نیست ببیند پسرت ریخت بهم کودکی بیش نبودی به بره حضرت عشق سر پیری به سیه چال پرت ریخت بهم شد جراحات تنت لخته خونابه چرا زندگی تو به یاد پسرت ریخت بهم
@majnon1396 درهوای زدنت بد دهنی آمده بود مردک پست پی هر زدنی آمده بود به رویِ ساقِ ترک خورده بلندم میکرد تازیانه پیِ هر پا شدنی آمده بود کارما دل به سوی جذبِ خدا ساختن است سوی ماها نظر قلب زنی آمده بود کنج زندان مردکی بودکه دشنامم داد ناسزابود که باهرسخنی آمده بود بس موی سرمن مردک ملعونه کشید موی آشفته به هر آمدنی آمده بود لنگه دربخدا زیرتنم جای گرفت درعزایم دلِ هر سینه زنی آمده بود