eitaa logo
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
626 دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
3.9هزار ویدیو
934 فایل
اشعار ناب آیینی اثرشاعر ومداح اهل بیت (ع)حاج آرمین غلامی متخلص به (مجنون کرمانشاهی) شاعر۱۱/کتاب شعرآیینی،عاشقانه(فارسی،کردی)
مشاهده در ایتا
دانلود
#🤞 و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده نفسِ حاج آرمین غلامی✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ یه وداع ویژه ایم داشت با خواهرش زینب ..صدا زد داداش ! جد ما از ما بهتر بود رفت.مادر ما زهرا رو‌کشتن ..بابامون علی رو از ما گرفتن. بردارم امام‌حسن به شهادت رسید اما امید من تو بودی ..تو بری من به کی دل خوش کنم..همه رو آرام‌کردی زینبو‌ آرام کن..میدونی چرا ؟چون حضرت فرموده بود اون لباس قدیمی و لباس کهنه رو برای من بیار..مادرش زهرای مرضیه اون شب که لباس رو به زینب داد..فرموده بود دخترم هر زمان حسین این لباس رو ازت خواست بدون چند ساعت بیشتر مهمونت نیست. لذا صدا زد داداش همه رو آروم‌کردی من و آروم نکردی..منم آروم‌ کن داداش...ابی عبدالله اشاره ای به قلب زینب کبری کرد،زینب کبری آرام شد.. ابی عبدالله رفت جنگ‌نمایانی کرد همین قدر بگم‌ که از بعد عاشورا ضرب المثل عرب عوض شد..تا روز عاشورا همه از شجاعت علی می گفتن..اما ابی عبدالله روز عاشورا کاری کرد مردم اگه میخواستن از شجاعت بگن ضرب المثلشون‌حسین ابن علی بود ..نقل مقتل اینه:جوری ابی عبدالله جنگید این خللی که تو این سی هزار نفر ایجاد شده جلوه‌ کرد... زخم ها دونه دونه زیاد شد اولین زخم‌ماری ابی عبداللهاین بود..ابی عبدالله رو‌مرکب بود یکم ایستاد استراحت کنه..از شدت جنگ ضعیف شده بود..ضعف پیدا کرده بود. نوشتن سنگی رها شد..این سنگ به پیشانی ابی عبدالله نشست خون جاری شد..آقای ما این لباس رو بالا زد تا این خون رو از پیشانی پاک کنه سینه ی آقا هدف شد..نوشتن اینجا حرمله تیری به سینه ی ابی عبدالله زد..هنوز ابی عبدالله رو‌ مرکبه ..تیر به سینه ی حسین نشست مقاتل نوشتن انقدر شدت این تیر انقدر سنگین بود همین یه تیر کار حسین ابن علی رو تمام‌می کرد.ابی عبدالله هرچی تلاش کرد تیر از جلو‌ بیرون نیومد..نوشتن تیر از پشت سر درآورده بود.آقا تیرو از پشت بیرون آورد..مثل ناپدان خون از سینه جاری شد.. صدا زد.. "بسم الله و بالله علی ملت رسول الله" این یهضربه ی کاری بود که به ابی عبدالله زدن.. ضربه کاری بعدی کجا بود.. نوشتن زرعة بن شریک ملعون ابی عبدالله که روی اسب بود این اسب هی به چپ و راست می‌کشید حسین رو مراقب بود آقا نیفته.. نوشتن این زرعة بن شریک نیزه ای به پهلوی حضرت زد.."فَسَقَطَ الْحُسَیْنُ عَنْ فَرَسِهِ إِلَى الْأَرْض عَلَى خَدِّهِ الْأَیْمَنِ" آقا با صورت راست به زمین افتاد.. حضرت وقتی میفرماد من صبح وشام برات اشک‌میریزم یا جداه..اشکم خشک بشه خون‌ گریه می کنم.. تا حالا دیدی کسی اشک‌هاش تبدیل به خون بشه؟ انقده دیگه اشک‌ ریخته اشکاش خشک شده داره خون میاد.. ضربه کاری بعدی خدا سنان رو لعنت کنه.. ارباب ما که افتاد رو زمین بعد کلی زخم که عرض کردم زخم‌های کم و بیش دیگه‌ای هم بود «من دارم کاری‌ها رو میگم.» سنان اومد جلو نیزه ای به ترقوه حضرت زد...ای کاش همین یکی بود نیزه رو بیرون آورد تو سینه حضرت فرو کرد.. دیگه این روانی ول نمی‌کرد حسینو، نیزه به سینه ی حضرت زد، نیزه رو انداخت..تیر وکمون‌ و‌ پیدا کرد اومد از یک قدمی تیر به گلوی حسین زد... امام باقر فرمود: پیغمبر نهی کردن حیوان‌ها رو اینجوری بکشن.. چه جوری؟ با نیزه زدن.. با شمشیر زدن.. با تیر زدن... با سنگ زدن ...با عصا زدن ..سنان معلون گفتم تیرو به سینه زد به ترقوه حضرت زد..تیر و‌ که به نیزه زد ابی عبدالله همه تلاششو کرد.. آقا به زحمت نشست.. دیدن دست برد زیر گلو‌ این خون گلو رو گرفت هی به صورت خودش میکشه..میگفت اینجوری میخوام برم پیش خدا..بگم‌ خدایا اینا حق منو بردن(خوردن) عمر سعد سوار مرکب دور قتلگاه می گشت می‌گشت می‌گفت برید، برید کار رو تموم کنید خیلی طول کشید ریختن سر ابی عبدالله.... ای حسین.. ↫ پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... _دهم_محرم آرمین غلامی۱۴۰۳ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 📽بشنویم | از‌جلسات👆👆 «مقتل خوانی و روضه ونوحه عاشورا,ع, » ◼️ صبح دهم محرم 🕌حسینیه شاملو"  کرمانشاه .حاج آرمین غلامی۱۴۰۳ 🏷روضه ی‌ عاشورا"ع"👇👇
زمینه عاشورایی.mp3
3.74M
# و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین اجرا شده به نفسِ حاج آرمین غلامی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ دارم تصور می‌کنم تموم بشه غصه و آه نبُـرّه اون خنجر کُند... شمر نره توو قتلگاه... خدایا! کمک کن... «شمر مرو به قتلگه... فاطمه می کند نگه...» *ای کاش خنجرت رو تیز کرده بودی نامرد...* دارم تصور می‌کنم، هیشکی نبینه اشکامو نتونه هیچ غارتگری؛ بدزده گوشواره‌امو خدایا! کمک کن... برگرده کاش معجری که رفته... برگرده انگشتری که رفته... عموی آب آوری که رفته... الهی که نریم به سوی شام سنگی نیاد رو سرِ ما از بام چوب نزنن به دندونِ بابام «سیدناالغریب حسین جانم » «کاشکی نیاد غروب عاشورا» مادرش کربلا صدا میزنه: بُنَیَّ ...بُنیَّ...* مادرت کنار قتلگاه صدا میزد: آه..آه.."بُنیَّ قتلوک،ذبحوک و من الماء منعوک..." گوید حسین من چه شد؟! نور دوعین من چه شد؟! گردد به دور خیمه گاه آید میان قتلگاه گوید حسین من چه شد؟! نور دوعین من چه شد؟! مگر کسی که کشته شد تنش برهنه می کنند...؟! مگر کسی که کشته شد سرش به نیزه می کنند...؟! حسین من حسین من ضیاء هر دو عین من.... یه دختری رو محملا خواب اسیری می بینه خواب می بینه رو صورتش گردِ یتیمی میشینه رباب لالایی می خونه الهی اصغر نمیره «همه صدا بزنید...حسین....» 📽بشنویم | از‌جلسات👆👆 «مقتل خوانی و روضه ونوحه عاشورا,ع, » ◼️ صبح دهم محرم 🕌حسینیه شاملو"  کرمانشاه .حاج آرمین غلامی۱۴۰۳ 🏷روضه ی‌ عاشورا"ع"👇👇
روضه و توسل به حضرت ابا عبدالله🤞 الحسین اجرا شده به نفسِ حاج آرمین غلامی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ *عاشوراخودش اراده ی میدان کرد وقتی تنها شد"وَ عَزِمَ عَلی لِقَاءِ القَوم لِمُهْجَتَه"اراده کرد بره میدان خونش رو فدا کنه...با همه وداع کرد.یه وقت دید اسب حرکت نمیکنه..یه نگاهی انداخت دید دختر آمده دستا رو دور دست اسب حلقه کرده.اجازه نمیده.. از سر مهربانی و شفقت یه نگاه به دختر انداخت. دختر بابا رو‌ نگاه کرد یه سؤال کرد"یَا أَبَ اسْتَسْلَمْتَ لِلْمَوْت؟"بابا! آیا تسلیم مرگ شدی؟ فرمود:دخترم ! "کیف لایَستَسلِمُ لِلموت ؟! "چطور تسلیم مرگ نشه اون کسی که"مَن لا ناصر و لامعین"اون کسی که غریب وتنها شده، کسی رو نداره، چطور تسلیم مرگ‌نشه؟! دخترش انگار سریع قبول کرد..فقط یه دخواست غیر ممکن کرد.صدازد.."یا أَبَ رُدَّنا الی حَرَمِ جَدِّنا..." حالا که اینجوریه ما رو برگردون مدینه... آقا شروع کرد گریه کردن ..* *عاشورا عصر از کنار گودی قتلگاه ذوالجناح برگشت سمت خیمه ها،زینش واژگون شده، بدنش پر از تیر شده، خون اباعبدالله روی گردنش ریخته...این دختر دوباره آمد جلو یه سوال کرد: فرمود: ""یَا جَوادَ أبِی!"ای اسب پدر! من یه سوال دارم!من که میدونم بابامو کشتن..." هَلْ سُقِیَ ابی أوْ قَتَلُوهُ عَطْشَاناً؟فقط به من بگو به بابای من آب دادن یا نه...؟* *چه تعبیری داره سیدبن طاووس:"لهم دویٌّ کدویِّ النَّحل"مثل صدایی که از کندوی زنبور عسل شنیده میشه،صدای مناجات شنیده میشد..."مابین قائمٍ و راکعٍ و ساجد..."یکی در قیام بود...یکی در رکوع بود...یکی در قنوت بود...یکی در سجده بود..* حالا دخترش داره میگه...* دارم تصور می‌کنم، این ماجرا عوض بشه سری نره رو نیزه‌ها، تقدیر ما عوض بشه خدایا! کمک کن... خدا خودت یه کاری کن، که فردا بارون بباره... دیگه نیازی نباشه، عمو بخواد آب بیاره خدایا! کمک کن... *امشب حال رباب رو تصور کن...همچین که علی رو میخوابونه؛میگه پسرم غصه نخور! روزای سخت تموم میشه...پسرم خدا تو رو تنها نمیذاره...اما فرداشب این موقع رباب هم همسر شهیده هم مادر شهید...* چی میشه شرمنده نشه سقّا عمو که رفت زودی بیاد اینجا خیره نشه کسی به سویِ(روی) ما چی میشه مشکا پر بشه از آب چی میشه که اصغر بشه سیراب الهی که، رباب نشه بی تاب «کاشکی نیاد غروب عاشورا» 📽بشنویم | از‌جلسات👆👆 «مقتل خوانی و روضه ونوحه عاشورا,ع, » ◼️ صبح دهم محرم 🕌حسینیه شاملو"  کرمانشاه .حاج آرمین غلامی۱۴۰۳ 🏷روضه ی‌ عاشورا"ع"👇👇