#_شهادت_مسلم_ع
ابن العقیل بودودلیری سواره بود
مردی که در سپهر شجاعت ستاره بود
درکوفه او اجازه جنگ آوری نداشت
آماده باش، منتظر یک اشاره بود
آمدبه کوفه تاکه بگیردوفا وعهد
از این که مانده بود دلش پرشراره بود
هجده هزارنامه زمردم روانه کرد
در جستجوی یافتن راه چاره بود
آمدحسین تاکه به عهدش وفا کند
در حلقه محاصره صدها سواره بود
مسلم اسیرمردم وقومی که بیوفاست
دیدی که زخم هاش فزون از شماره بود
کوفه میا که شد سرمسلم جدازتن
برخاک کوچه پیکر مسلم ستاره بود
کوفیه میا که دست به دستان تیغ بود
آقا سه شعبه در پی ذبحی دوباره بود
شرمنده ام که نوشتم حسین بیا
آقامیاکه پیکر من پاره پاره بود
.
کوفه میا که غارت خیمه کند عدو
دعوا سر کشیدن یک گوشواره بود
اشعار مجنون کرمانشاهی(آرمین غلامی):
#_شهادت_مسلم_ع
✅ #آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
@majnon1396
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#شب_سوم_ماه_مبارک_محرم
#اباعبدالحسین_علیهم_السلام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌹
درسینه ی ماتابه ابدجای حسین است
جای فرح انگیز و فرح زای حسین است
جز ذات خداوند و رسولش که فهیمند
فهمیده کسی نیست که معنای حسین است
دل نیست دلی که نبود عاشق رویش
در خود ندهد جای تولای حسین است
انگار که برصفر به یکباره کنی ضرب
آن مذهب و آن مکتب منهای حسین است
آنروز به کرات در آنجا همه دیدند
قدرت به دو دستان توانای حسین است
تاحال ندیده است بخود چشم زمانه
این ضربت و آن خطبه غرای حسین است
قاضی نتوان گفت برآنکو به قضاوت
نادیده بینگارد اگر رای حسین است
تا حال کسی از سر تحقیق در این دهر
نشناخته جز فاطمه، دنیای حسین است
هیهات که آرد به جها ن کسی مثالش
(مجنون )چه کسی تالی و همتای حسین است
_آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
#_روضه طفلان مسلم بن عقیل علیهم السلام-مرحوم كافی
اقایان عزیز! خدا قسمتتان کند به عراق بروید. وقتی می خواهید از بغداد به سمت کربلا بروید اگر نگاه کنید ، بین درخت های خرما دوتا گنبد کوچک پیداست. به راننده می گویید: اینجا کجاست؟ میگوید :قبر دوتا بچه های مسلم بن عقیل است. وقتی داخل حرمشان می شوی خدا شاهد است نه واعظ میخواهی نه زیارتنامه خوان ونه روضه خوان همین که پایت را داخل حرم این دوبچه می گذاری و دوتا قبر کوچک را پهلوی هم می بینی اتش میگیری. بعد از شهادت مسلم درکوفه وشهادت امام حسین(ع) اهل بیت را به کوفه اوردند. دوتا بچه های مسلم نزد شریح قاضی بودند. شریح با اینکه علیه حسین (ع) فتوای جهاد داده بود اما دوتا بچه های مسلم را لو نداد و انها را در خانه نگه داشت. اهل بیت(ع)وقتی به کوفه امدند، شریح با یک طرح دستی دوتا بچه ها را به زین العابدین(ع) رساند. نمی دانم این حرف را امشب بگویم یا نه؟ ای زن ومرد! نمی دانم خبر دارید یا نه؟ زینب(ع) را درکوفه دوازده روز به زندان بردند. بچه های فاطمه(ع) را دوازده روز به زندان بردند. نمی دانم مفتشین انها چطور فهمیدند که دوتا بچه بر اهل بیت(ع) اضافه شده است؟ انها فهمیدند که دوتا بچه در خانه شریح بوده اند وبه اقا زین العابدین (ع) تحویل داده شده اند. عبیدالله یک حساسیت عجیبی نسبت به مسلم بن عقیل و بچه هایش داشت. وقتی خواستند ال محمد(ص) را از زندان بیرون اورند، یک مأمور از طرف عبیدالله دم در زندان ایستاد و گفت: بچه و بزرگ باید خودشان را معرفی کنند تا من اسامی آنها را بنویسم. می خواست بچه های مسلم را پیدا کند. تمام زن ومرد اسامی اشان یادداشت شد. به این دو تا بچه که رسید، گفت: امیر، عبیدالله دستور داده که ما این دو تا بچه را نگه بداریم و باید همین جا بمانند. آقایان عزیز! یک دفعه صدای این دو بچه بلند شد که ای خدا! ما گوشه زندان چه کنیم؟ امام چهارم(ع) هر چه اصرار کرد تا این دو بچه هم همراه آنها بیاید فایده ای نداشت. برای این دو بچه یک زندان بان تعیین کردند. هر روز نزدیک غروب آفتاب فقط دو تا قرص نان جو برایشان می آوردند. برادر بزرگتر اسمش محمد است. یک روز صدا زد: داداش! اینها هر روز غذا را نزدیک غروب آفتاب می آورند خوب است روزها را روزه بگیریم. این بچه ها روزها را روزه می گرفتند. زندانی آنها یک سال به طول کشید. اواخر، یک پیرمرد که اسمش مشکور بود زندان بان آنها شد. یک روز بچه ها به این پیرمرد گفتند: پیرمرد! بگو بدانیم آیا تو پیغمبر اسلام (ص) را می شناسی؟ گفت: من مسلمانم او پیغمبر است، چطور نشناسمش؟ گفتند: بگو بدانیم آیا تو علی (ع) را می شناسی؟ گفت: او امام من است من چطور نشناسمش؟ گفتند : پیرمرد! بگو بدانیم آیا تو حسن را می شناسی؟ گفت: امام دوم من است. گفتند پیرمرد! بگو بدانیم تو حسین را می شناسی؟ گفت: آری امام سوم من است. خدا لعنت کند آنهایی را که پارسال حسین(ع) را کشتند. من مدتی است برای حسین(ع) دارم گریه می کنم. گفتند: پیرمرد! بگو بدانیم آیا مسلم بن عقیل را می شناسی؟ گفت: آری ، نماینده امام حسین(ع) بود. به کوفه آمد او را هم کشتند. پیرمرد گفت: اینها چه سوالی است که می کنی؟ برای چه اینها را از من می پرسید؟ یک وقت گفتند: آی پیرمرد! ما بچه های مسلم بن عقیل هستیم. آی غریب مسلم!...
پیرمرد گفت: آقا زاده ها! چرا زودتر خودتان را به من معرفی نکردید؟ در زندان باز است اگر می خواهید بروید آزادید. اگر هم می خواهید بمانید من غلام شما هستم. هر کار بگویید می کنم. گفتند: پیرمرد! اجاز بدهی ما برویم به خدا دلمان برای مادرمان تنگ شده است. صدا زد: آقا زاده ها! چشم من آزادتان می گذارم بروید. این کار برای من مسئولیت دارد، شاید کشته هم شوم اما این کار را می کنم. فقط یک لطفی بکنید الان می ترسم آزادتان کنم. می ترسم بروید و شما را دستگیر کنند. بگذارید شب شود آن وقت برودید. شب شد. زندان بان در زندان را باز کرد، گفت: دو سه ساعتی بچه ها در کوچه سرگردان بودند. تا بالاخره سر از فرات، کنار نخلها در آوردند. خسته شده بودند. نشستند سر به درخت خرما گذاشتند و خوابیدند. ای کاش آن شب آنجا نخوابیده بودند. صبح شد. زنهای عرب می آمدند از آنجا آب می بردند. کنیز حارث آمد کنار شریعه مشکش را آب کند دید دو تا بچه زیر درخت نشسته اند و دارند گریه می کنند. گفت: شما که هستید؟ گفتند: ما یتیمان مسلم هستیم. آنها را به خانه آورد. به زن حارث گفت: خانم! دو تا مهمان برایت آورده ام اما این مهمان ها خیلی قیمتی هستند. این مهمانها خیلی با ارزش هستند. گفت: از کجا پیدایشان کردی؟ کنیز جریان را گفت. این زن بچه ها را شست و شو داد. لباسهایشان را عوض کرد. گفت: آقازاده ها! من جای مادر شما هستم. مبادا غصه بخورید.
آی آقازاده های مسلم! امشب لطفی کنید از خدا بخواهید تا خدا حوائج این مردم را که این جور دارند عاشقانه برای شما گریه می کنند برآورد. آی قرض دارها! امشب
اشعارناب محرمی
بین خوبان درّنابم کرده ای
ذرهّ بودم،آفتابم کرده ای
درمیان بزم عشاقت حسین
آمدی وانتخابم کرده ای
گرچه خارم بین گلها مانده ام
بد بُوام،اماگلابم کرده ای
گربَدَم بردرگه لطفت حسین
کی زدرگاهت جوابم کرده ای
هرشب ازباران اشکم ترشدم
یاحسین باگریه خوابم کرده ای
بی شماره صدگنه کردم ولی
با نگه غرق ثوابم کرده ای
تامنِ مجنون هوایت می کنم
درشرارعشق آبم کرده ای
شعر..آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
******
این اشک من نشانۀ عرض ارادت است
درمجلس عزای توبودن سعادت است
هرروزوشب به مادرخودمی کنم دعا
زیراکه هرچه داده به من ازولادت است
ازکودکی برای حسین اشک ریختم
این منصبی است بهردوچشمانم عادت است
یک قطره اشک خودبه دوعالم نداده ام
زیراکه اشک روضۀ توسعادت است
هرجاکه روضه بوده بپا،آمدم حسین
کارت به وقت مردن من یک عیادت است
عفوم نما،اگرچه گنهکار و بد شدم
اماهمیشه حاجت من یک شهادت است
مجنون به غیرکوی توراهی نرفته است
قبل ازولادتم به توعرض ارادت است
شعر..آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
******
بیا زِدرگه خود،حسین جوابم مکن
مرانم ازدرِخود،خانه خرابم مکن
گریه کن توهستم اگرچه آلوده ام
میان نوکرانت،به بدحسابم مکن
به روزمحشرحسین،میان عاشقانت
مرابه روسیاهی آنجاخطابم مکن
توصاحب بهشتی،مرابه درب دوزخ
بابستن پلک خودمولاعذابم مکن
آنجابحق زهرا،به اشک روضه هایت
به آتش جهنم،توانتخابم مکن
فردای محشرآنجادرپیش حوض کوثر
باهُرم یک نگاهت آقاتوآبم مکن
مجنون وادی تو،دارد هوای لیلی
لیلای من کجایی،امشب جوابم مکن
شعر..آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
******
آن کس که سینه چاک مُحَّرم نشدحسین
هرگزبه پیشگاه تومَحرم نشد حسین
باشدتمام روضة توجنت خدا
آدم بدون گریه ات آدم نشدحسین
بردیدگان ماقدمی کن تومَرحَمت
این برگ خشک قابل شبنم نشدحسین
آن اشک روضه های توباشددوای درد
امابه زخمهای تومَرهم نشدحسین
گرسینه می زنم همگی ازلطف شماست
آن داغ لعل تشنه مجسم نشدحسین
مجنون به گریه،روی سرش دست فاطمه است
این اشکِ تونصیب دوعالم نشدحسین
شعر..آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
******
چون پرچمی به روی سرم سایه گُستری
هرچه بگویمت،توزخوبان برتری
من پرزنان به سوی حرمخانه می روم
تاگنبدقشنگ توباشد،کبوترم
هرگزمرازقبروقیامت هراس نیست
ذکرتویاحسین،شده است شورمحشرم
امشب مرادوباره ابالفضل خوانده است
شکرخداکه برتوحسین جان نوکرم
ماراخدابرای عزای توآفریده است
نوکراگرشدم،بُودازنذرمادرم
مجنون تمام هستیِ خودکرده نذرتو
امشب سری بزن به نفس های آخرم
شعر..آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
.. #امام_حسین_علیه_السلام
#اول_مجلسی
#اشعار_محرم
#غزل
سلطان کربلا ﺣﺮﻣت چیز ه دیگریست
آقاﻋﻨﺎﯾﺖ ﻭﮐﺮﻣت چیز ه دیگریست
.......................................
ذکرحسین حسین همه جا ﯾﮏ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﺍﺳﺖ
آقاهمیشه ﺫﮐﺮ ﻭﺩﻣت چیزه دیگریست
.......................................
اینجاشبی قدم به سره دیده ام بنه
ﺩﺭ ﻫﺮ ﻗﺪﻡ ﺯﺩﻥ ﻗﺪﻣت چیزه دیگریست
.......................................
خود وعده کرده ای که بگیری دست مرا
ای شافع جنان ﻗﺴﻤت چیزه دیگریست
.......................................
سلطان عشق شافع فردای محشری
شاهاﺩﺭ ﺁﻥ ﺳﺮﺍ ﻋلمت چیزه دیگریست
.....................................
..(مجنون ) به جزشمابه کسی رونمیزند
ارباب نزدحق ﻗﻠﻤت چیزه دیگریست.
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
@majnon1396
30.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ روضه شهادت حضرت مسلم (ع)
37.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ روضه شهادت حضرت مسلم (ع)
امام_حسین_علیه_السلام
م هر چه دیرم وه تولای حسینه
روح دعا رمزه تمنای حسینه
عهد الستی بستمه، م تا قیامت
چاوه دلم مسته تماشای حسینه
هر سر وه پای توکفیدن،جاودانه
هر سر که بوده ن، گرم سودای حسینه
به به نمازی که، له بین قتلگاهه
ای فخره تنها سهم والای حسینه
مرده دلیله، عشق تو باور نکردن
تنیا دلِ زنده پذیرای حسینه
وه نَحنُ وَجهُ الله یه بیه مسلّم
وجه خدا واللهِ سیمای حسینه
وه روژه محشر که گره ،وه کار دیریم
چاوه فلک وه قد و بالای حسینه
تو کعبه بیده ، قاطیه حُجاج بیمه
م لحظه لحظه وه حسین محتاج بیمه
#آرمین_غلامی
(مجنون کرمانشاهی)