#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#مصیبت_درودیوار
#مصیبت_بستر_پردرد
#غزل
درخانه حال فاطمه ات روبراه نیست
دربین بستراست وشبش غیر آه نیست
می خواست جان دهد به ره تو ولی نشد
حیدررفیق بی کسی ات نیمه راه نیست
من میروم ولی ،توفراموش من مکن
آسوده باش فاطمه ات بی پناه نیست
یک دست من میانه کوچه شکسته شد
در دیده گان خسته ام،اذن نگاه نیست
جرم وگناه فاطمه ات دوستی توست
اینجا علی محب تو بودن گناه نیست
ملعون لگدبه در زد ومحسن ز بار رفت
اینجامیان کوچه کسی سر به راه نیست
زهرا کجا و سیلی نامردمان کجا
هفتادمردجنگی ویک پهلوان کجا
درکوچه زیر ضربه ی پا،دست و پا نزن
کشتی مرا دگر، تو علی راصدا نزن
بانوی قدخمیده من،من فدای تو
زهرای من تو حرفی ازین ماجرا نزن
زهرابه کوچه ها، تو شدی تازیانه خور
درکوچه تازیانه به او بی حیا نزن
از کوچه ای گذشت و که نامحرمان پراست
قنفذ به فاطمه، سخن نابجا نزن
دیدم به کوچه ؟! فاطمه ام میخورد زمین
دیگرمغیره برتن اوضرب پا نزن
اصلا به جان فاطمه سوگند خورده ام
درکوچه تازیانه برای خدا نزن
اذنم بده دمی ،که شود ریسمان جدا
دربین کوچه فاطمه را بی هوا نزن
زهرا کجا و سیلی آن بی حیا کجا
(مجنون)علی کجاو غم کوچه ها کجا
_آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
#حضرت_زهرا
ای چاره سازه خانه توبیچاره ام مکن
درغربت بدون خود آواره ام مکن
این بارچندم است که حالت شده وخیم
بانوبه غصه های خودت کن مراسهیم
باهرنفس نفس ،زدنت میروی زهوش
ناقوس مرگ تو بخدامیرسدبگوش
خون آیدازنفس زدنت بانوی علی
تاول زده تمام تنت بانوی علی
کس حامی تودروسط کوچه هانبود
دیدم که بازوی توشده فاطمه کبود
این بار چندم است مرامیکنی نگاه
دانی که میشودعلی زار،بی پناه
هنگام غسل پیکره تونازمی
کنم
بااشک دیده من ،کفنت باز می کنم
دارم به این بهانه به تومیکنم نظر
شب راکناره این تن تومیکنم سحر
پلکی تبسمی نفسی یاسخن بگو
دق کرده ام،توبا علی ات کن،بگو مگو
بانو بخواب فاطمه هر طور راحتی
یاچشم واکن و،زعلی کن شکایتی
خواهی بُرو ولی ،توجواب حسن بده
گردیده قلب حیدرت ازعالمی زده
پُشتم شکستهای کمرم راتوخم مکن
بانو توسایه ات زسرخانه ،کم مکن
بایک نگه،توچارهی درد مرا بده
بانوتو دستمالِ نبرد مرا بده
ازبهره لاله زاره خزانم گریستم
با آستینه بین دهانم گریستم
دارم به نیمه شب سره تابوت میکشم
بااشک دیده ،دست به پهلوت می کشم
بابغض سینه ناله به دستت میکشم
دستی به شانه های شکستت میکشم
رفتی وخانه ام همه درهم شکسته شد
گویاکه هفت جای تو باهم شکسته شد
تو رفتی و زداغ توحیدر تمام کرد
بارفتن توفاتح خیبر تمام کرد
آتش میان آن درو دیوار شروع کرد
مسماروخون تازه زمسمارشروع شد
بارفتن تو جان من از دست میرود
دیدم به کوچه قاتل تومست می رود
پیش حسن حسین چقدر زجه میزند
زینب نگر،کناره ی در زجه میزند
زینب به گریه گفت که مادر تمام کرد
آن مادره شکسته پر،آخر تمام کرد
من میروم ،بدون من حیدر چه میکنی
با چوبهای شعلهورِ در چه میکنی
وای از مغیره کارِ خود آخر به سر رساند
باتازیانه ها به سر وپهلویت کشاند
این بار چندم است میکنمت فاطمه صدا
دارم به این بهانه زتو میشوم جدا
_آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
فاطمیه،_بستری شدن زهرا(س)
اگردربسترمرگم، علی جانم، حلالم کن
به سرآمددگرعمرم نمی مانم،حلالم کن
تمام عمره نه ساله که باتومن نمودم سر
به هرلحظه به هرجایی،زتوخوانم٬ حلالم کن
اگر باران عشق توزچشمهانم شده جاری
غم دوری توکرده چوویرانم، حلالم کن
اگر غم سینه ی من را فشارد مثل هر روزه
ببین چون پیره زن گشتم،علی جانم٬ حلالم کن
میان کوچه هامردم،ز دشمن طعنه ها دیدم
به یادم باش یاحیدر پریشانم، حلالم کن
شب آخر،کناره من،بیابنشین محبوبم
بده دستان گرمت را به دستانم حلالم کن
_آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
-اشعارناب حضرت زهرا (س)-روضه
بین درمغنعه ی روی سرت میسوزد
بین آتش همه ی بال وپرت میسوزد
شده ای حامی حیدر وسط این همه مرد
بین در،چادروروی ومعجرت میسوزد
فاطمه در قفسی سوخت میان آتش
پیش چشمان علی، بال و پرت میسوزد
نیمه شب ،گریه مکن...بانوی کاشانه ی من
دست و بازوی تو با چشم ترت میسوزد
ای خانهی ناروشن ِ من! زهرارفت
آه ِ زهرا شده آوار و درت میسوزد
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
_اشعارناب وحماسی فاطمیه
هستم خراب باده ی ایمان فاطمه
شادم شدم گـــدای غزل خوان فاطمه
روزی ما همه به سرسفره ی شماست
هستم همیشه ریزه خورِ خوان فاطمه
عاشق شدیم و بس به دعای تویاعلی
گشتم به عاشقانه مسلمان فاطمه
گشتم گدای این دره میخانه ی علی
ازلطف و جودو بخشش و احسان فاطمه
عمری شراب کوثری او زبـانزد است
هستم خراب باده ی جوشان فاطمه
بانوبه یک نگاه علی جذبمان نمود
شد نسل در به در، همه سلمان فاطمه
حجب و حیای خادمه هایت زبانزد است
گشته دوعالمین همه حیران فاطمه
هستیِ وجان خود به علی کرده اوفدا
ماتم به عزم راسخ و ایمان فاطمه
بودی تو یک تنه همه ی لشگرعلی
درکوچه گشته رزم نمایان فاطمه
مولای عاشقان جهان گرچه خانم است
عشق علی میان رگت در تلاطم است
نــوكـــر نـوشـــت:
زهرایِ (س)اطهری وتو، عشقِ شَهِ نجف
توِ خُطبه خوان حیدری وتو عَلَم به کَف
، لوح و قلم اگرچه همه بندهٔ تو اَند
زهرا سَنَد، به نامِ تو شد «مُهرِ از طَرَف
_آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)_
اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
🔶 السلام علیکِ یا فاطمه الزهرا(س)
مینشیند هرکبوتر روی بام فاطمه
باغ جنات خدا در زیر گام فاطمه
گفت خالق روز اول باتمام مردمان
کل ملک عالمین باشدبه نام فاطمه
گر علیِ مرتضی ساقی حوض کوثراست
ساقی کوثرعلی سرمست جام فاطمه
زاهدان گر چه بنازند به فردوس برین
جنت خالق خودش پابست نام فاطمه
صدهزاری همچو حاتم شد گدای درگهش
مریم و سارا کنیزوهم غلام فاطمه
# نطق حیدر در نظرها گرچه باقی مانده است
جلوه خون شهیدان از قیام فاطمه
وای زهرا درمیان کوچه ها افتاده است
شدفدایی علی #مشی ومرام فاطمه
در میان آن همه مردانه اوکرده قیام
خواری آن دومی شدانتقام فاطمه
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شعر #حضرت_زهرا #فاطمیه #آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)_
🎵 #شعرحضرت زهرا(س)
-
گوهر نایاب عشقی فاطمه
شاه بیت باب عشقی فاطمه
نخل طوبای علی مرتضا
صاحب محراب عشقی فاطمه
مرضیه ، زهرا ، بتولی ، فاطمه
راضیه القاب عشقی فاطمه
بی قراری بی قرار عاشقان
مضطر و بی تاب عشقی فاطمه
هستی از هستت شده برپا ولی
مهر عالم تاب عشقی فاطمه
اعتبار عالمین از هست تو
مادر اصحاب عشقی فاطمه
سرور زنها تویی خاتون عشق
چلچراغ ناب عشقی فاطمه
هاجر و مریم ، اسیر محضرت
دختر ارباب عشقی فاطمه
زینب آن شاگرد دانشگاه تو
گفته درس ناب عشقی فاطمه
تو شفیع عالمی در روز حشر
ماه عالم تاب عشقی فاطمه
💠 #حاج آرمین غلامی_(مجنون)
#برای_دیگران_بفرستید
اشعار ناب حضرت زهرا(س)
هر که باشد فاطمی سرور شود
او نمی از حوض کوثر می شود
هر که باشد فاطمی ، سوزد پرش
می رسد زهرا به بالین سرش
هر که باشد فاطمی تنها شود
همنشین حضرت مولا شود
هر که باشد فاطمی حق سر دهد
جان خود را در کف حیدر دهد
هر که باشد فاطمی سیلی خورد
ارثیه از حضرت زهرا برد
هر که باشد فاطمی رويش کبود
همچو حیدر می کند در خون سجود
هر که باشد فاطمی گیرد علم
تا که گردد هر دو دستانش قلم
هر که باشد فاطمی غوغا کند
خویش را لب تشنه سقا کند
💠 # آرمین غلامی_(مجنون)
#برای_دیگران_بفرستید
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
سرنوشت_قاتلان_امام_حسین
◾️ عاقبت شتربانی که لباس امام حسین (علیه السلام) را دزدید...
یکشنبه ۲۷بهمن،۹۸_
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
#برای_دیگران_بفرستید
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
#آرمین غلامی_مجنون کرمانشاهی
▶️
برای مادر خود، صاحب الزمان گرید
دراین عزای غم آلود،چه بی امان گرید
عزانموده برایش، کسی که منتظر است...
به فاطمیه دلم، سوی آسمان گرید
هم آبرو و هم ایمان و هم ولازهراست
که اشگ دیده براین بیت و آستان گرید
نبسته دل به کسی غیر تو دلم بانو
که دل سپردنِ در این جهان عیان گرید
ببین که نوکری خانه ی تو سلطانی است
دراین عزا ی، توخیرالنسا جهان گرید
تمام صحبت دیروز من، بنام توست
حکایتی شده ای بر تو، داستان گرید
برای مادرپهلوشکسته ، می نالم
دلم برای توبانو زعمق جان گرید
از آتشی که فراگیر شدبرآن دیوار
اگرکسی که شنید بی امان گرید
میان آن درو دیوار مادری سوزد
دودیده ی علی برقامتی کمان گرید
علی ببین که چرا چهره اش کبود و شده؟!
ز دود و شعله به چادر، دراین میان گرید
میان کوچه زند قنفذومغیره به او
رسیده و همه ی روضه زان میان گرید
نگفته ام مگر ازآن حسین و دندانش
برلبان حسین چوب خیزران گرید
⏹
-شاعر:
آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا
گل ضرب پا خورد وبراو، گلزار میسوخت
در زیرپاها، له شدو ، دیوار میسوخت
خیلی نمی دانم چه پیش آمد درانجا
گل غرقِ خون شد، برسرِ مسمار میسوخت
حیدر دو دستش بسته شد با ریسمانی
زهرابه پیش حیدر کرار میسوخت
ناگه فشار آمد به بار شیشه ی گل
دیدم رخ آن غنچه بردیوار میسوخت
محسن به ضرب پا، زبارش رفت حیدر
دیدم که بین شعله ها آن، یار میسوخت
تا سِرّ مُستودع فداشد فضه آمد
دربین آتش مَحرم اسرار میسوخت
جسم حسین درکربلا، افتاد ازاسب
هم پیرهن، هم شال، هم دستار میسوخت
با کینه بر حلقوم او با نیزه جا کرد
جسمش به زیر دستِ نیزه دار میسوخت
آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
عمرلگد زد وبر سینه مانده، میخ در
خدا کمک کند این روضه خوانده، میخ در
میان آن درو دیوار، محسنت میسوخت
ببین که بردر این خانه مانده میخ در
خدا چقدر بزرگ است جرم این ملعون
که باره شیشه زهراشکانده، میخ در
ببین که فاطمه این سو گرفته مولا را
بگو چهل نفر آن سو، کشانده، میخ در
خدا تکان ندهد روزگار صبره علی
غبار چادر مادر تکانده، میخ در
کبوتری که فتاده میان آتش و دود
به لانه با پر زخمی کشانده، میخ در
ببین که موی سیاه غزل سپید شده
برای فاطمه، این روضه خوانده، میخ در
🔸شاعر:
#آرمین_غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
_______________________