eitaa logo
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
626 دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
3.9هزار ویدیو
934 فایل
اشعار ناب آیینی اثرشاعر ومداح اهل بیت (ع)حاج آرمین غلامی متخلص به (مجنون کرمانشاهی) شاعر۱۱/کتاب شعرآیینی،عاشقانه(فارسی،کردی)
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم یک شب برای خاطره ما فاطمه بمان چشم و چراغ من، توبیا،فاطمه بمان نبضت چه کُند می زند!ای همسرعلی جدی نگیر بغض مرا، فاطمه بمان پیش علی، سفارش تابوت را نده! کوری چشم عایشه ها فاطمه بمان دست علی مده ، توزکافور وسدر خود عطرخوش بهشت خدا فاطمه بمان بانو دو تا مکن تودگرحرف حیدرت من قول داده ام بخدا فاطمه بمان بشکسته شد غرور علی با رفتن تو درکوچه گفته ام همه جا فاطمه بمان زخم تو کاردست علی میدهدمرو بانوتویی طبیب و دوا فاطمه بمان مویت اگر چه سوخت، زهرامیان در افتاده ای به گریه چرا؟ فاطمه بمان درکوچه ها جواب سلامم نمی دهند با غربتم کنار بیا فاطمه بمان سوزم برای تو، که صدایم گرفته است ای روضه خوان خانه ی ما فاطمه بمان 🔸شاعر: غلامی_مجنون کرمانشاهی __________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹
بسم ‌الله الرحمن الرحیم غلامی_مجنون کرمانشاهی ▶️ برای مادر خود، صاحب الزمان گرید دراین عزای غم آلود،چه بی امان گرید عزانموده برایش، کسی که منتظر است... به فاطمیه دلم، سوی آسمان گرید هم آبرو و هم ایمان و هم ولازهراست که اشگ دیده براین بیت و آستان گرید نبسته دل به کسی غیر تو دلم بانو که دل سپردنِ در این جهان عیان گرید ببین که نوکری خانه ی تو سلطانی است دراین عزا ی، توخیرالنسا جهان گرید تمام صحبت دیروز من، بنام توست حکایتی شده ای بر تو، داستان گرید برای مادرپهلوشکسته ، می نالم دلم برای توبانو زعمق جان گرید از آتشی که فراگیر شدبرآن دیوار اگرکسی که شنید بی امان گرید میان آن درو دیوار مادری سوزد دودیده ی علی برقامتی کمان گرید علی ببین که چرا چهره اش کبود و شده؟! ز دود و شعله به چادر، دراین میان گرید میان کوچه زند قنفذومغیره به او رسیده و همه ی روضه زان میان گرید نگفته ام مگر ازآن حسین و دندانش برلبان حسین چوب خیزران گرید ⏹ -شاعر: آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) 👉 🔹 🔹
بسم الله الرحمن الرحیم بایدبرم.. زنی_حضرت_زهرا (س) سبک...منم بایدبرم.. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ --زهرای من مرو...زهرای من مرومرو2. نگیر روتو ازم،بیانگام کن عزیزم ، ببین که از غمت، اشک چشامو میریزم علی رو کن حلال، واسه ی زخم بازوات علی رو کن حلال، واسه درد پهلوات علی رو کن حلال ، واسه دستاش که بسته شد نشد که برداره ، در رو از روی پهلوات --زهرای من مرو...زهرای من مرومرو2. خدا رو چی دیدی،آخه خدا مهربونه دلای عاشقو، خدابه هم می رسونه ولی وای از اونی، که با زور هیزم همه هستی شون و، یه جا می سوزونه زمین می خوردی و ، منم زمین گیرم حالا همه میگن دیگه، تمومه کاره توچرا علی رو کن حلال ، به حال تو جفا شده علی رو کن حلال ، که محسنت فدا شده علی رو کن حلال ، برای اون روزای سخت ببخش اگه پای عدوبه خونه وا شده --زهرای من مرو...زهرای من مرومرو2. خدا را چی دیدی، خدا که داره می بینه غریب تو کوچه ها،گیرت آوردن، مدینه همه تنم بسوخت، که پیش من زنم بسوخت علی وداغ تو، این تو و زخم رو سینه علی رو کن نگاه ، توچی از من گذاشتی تو قلبم من غم و، داغ رفتن گذاشتی اون بقچه روکه تو، دادی بدست زینبت کنار اون کفنا، پیرهن گذاشتی --زهرای من مرو...زهرای من مرومرو2. خدا را چی دیدی، چقدر ناامیدی بگو که می مونی، نگو که تو بریدی وقتی گفتم بهت، هنوزم توجوونی روتو گرفتی و، تو خجالت کشیدی --زهرای من مرو...زهرای من مرومرو2. شاعر: آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم حضرت_زهرا رطب باغ علی صرف تو وختم توشد همه ی زندگیم درهمه جا، رفت زدست فاطمه مجلس ختمت ، عده ای باخنده طعنه میزد که گل شیرخدارفت زدست -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم شانه بزن دوباره توبا دست لاغرت داردهوای شانه سر موی دخترت مادربه گوشه ای بنشستم به اشگ واه دیدم که شدخزان همه ی آن برگ وبرت آب وغذا نخورده ای، ای مادرچرا دارد حسین آه ونوا دربرابرت شکرخدا، گمان كنم امروز بهتری حرفی بزن بگوسخنی ،جان دخترت مادر برای دلخوشی خانه ات بمان نالیده هم حسین وحسن در برابرت شبها نفس که می كشی ، آهت به خس خس است خونابه می چكد همه شب ،بین بسرت دارد سه ماه میرسدازدرده ناله ها پنهان شکسته چهره ی تو زیر معجرت مادر مروبمان، شب دیگرکنار ما درپیچ وتاب گشته ای مادربه بسترت شاعر: غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم حضرت_زهرا بی توزهرا جان، علی چون مرده ای تبخیر شد.. در کنار قبر تو با غصّه ها تسخیر شد پوستت بر استخوان چسبیده بود در وقتِ غسل وای شرمنده فقط، روی لبم تکبیر شد... وقت غسلت دستِ من تا خورد بر بازوی تو، ذهن وفکرم ،با غلافِ بی ادب درگیر شد.. شستشو دادم من آن خون سرِ پهلوی تو ازفراقت قامتم در هم شکست و پیر شد یک به یک کَندم ز روی سینه ،خون ولخته را رفتی وحیدر دگر از زندگی اش سیر شد یاد داری نیمه شب جسمت درون خاک شد حیدرت رنجیده خاطر بهر این تصویر شد وقت غسل تو مگر خونابه ها کم‌می شدند؟ نیمه ی شب آمدو تشییعِ جسمت دیر شد در کفن پیچیدمت زهرا و رفتی توز دست درفراقت مردم وغمهای من تکثیر شد 🔸شاعر: غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم حضرت_زهرا بارفتنت ، ماندن برایم سخت باشد ماندن دراین بزم سرایم سخت باشد رویت کبود و قامتی خم، دست لرزان! بعدتو این لحن صدایم سخت باشد رفتی و چشمان علی باران گرفته امشب چرا حال و هوایم سخت باشد من آرزوی مرگ دارم بی تو زهرا تاثیرِ آمینِ دعایم سخت باشد در قلب حیدر تا ابدتوجاودانی گمنامیت زهرابرایم سخت باشد 🔸شاعر: # آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم حضرت_زهرا رفتی ودیگرنپرسد،هیچ کس احوال من مردم ازهجران تو،رحمی نما بر حالِ من.. کودکانت را ببین دیگر زپا افتاده اند آمدم برقبر تو، ای کوکبِ اقبالِ من این لحدرا باز کن ، حرفی بزن باشوهرت انتظارت میکشداطفالت ای،بی بالِ من کاش می مُردم نمی دیدم سر قبر توام مرگِ حیدر را طلب ،ای کعبه ی آمالِ من درمیان قبر زهرا جان، چه راحت خفته ای گردِ آه وغم نشسته فاطمه بر شالِ من.. گوییا در خاک پنهان گشته ای ..دستم بگیر فاطمه بنگر دلِ از غصّه مالامالِ من رفتی و بدجور می ریزد بهم..حال علی فاطمه پژمرده شدرخساره ی اطفالِ من بعد تو شبها نمی خوابد، همه اطفال تو رفتنت خانه خرابم کرده ، ای آمالِ من 🔸شاعر: غلامی-(مجنون_کرمانشاه)_ _______________________________
بسم الله الرحمن الرحیم یاد آن روز که درخانه توبودی زهرا حال درزیرلحد خفته تنت ای حورا رفتنت فاطمه جان کشت مرایکباره رفتنت کردمرا فاطمه جان بیچاره فاطمه با پسرش از گذری رد میشد دست ملعون پلیدی به رهش سد میشد یادآن روز عمر، راه ز زهرا بگرفت وسط کوچه ره ، بضعه طاها بگرفت یاد آنروز که سیلی چه غریبانه زدند شعله وآتش کین، برگل و پروانه زدند رفتن وپر زدنت فاطمه جان زود بود بر دره خانه ی تو هاله ای از دود بود یادآن روزکه پهلوی تو را بشکستند ریسمان برسره دست وگردنم می بستند دیده ام فاطمه، بین در و دیوار شدی وای من، خسته از آن ضربه ی مسمار شدی دیده ام فاطمه گلبرگ علی پرپر شد سینه ات سوخت ومجروح ز میخ در شد بعده تو فاطمه از غصب فدک میگویم من ازآن کوچه ی تنگ و ز کتک میگویم کمر سرو تودر کوچه کمان شد،چکنم اشک حیدرزغمت باز روان شدچکنم رفتی وذکرتورافاطمه برلب دارم تا ابدازعمرودشمن تو بی زارم قبر نورانی تو راه نشانم داده سره این خاک تو را ماه نشانم داده بی تو قرآن علی، آیه ندارم زهرا غیر خورشید رخت سایه ندارم زهرا منکه با سوز و دعا ، نام تورامیخوانم برسره قبرتوتا وقت سحر، مهمانم عهد بستم به دلم ، باتوکنم طی سحرم جلوه روی توشد زنده چنین درنظرم کاشکی با دل او خاک ، مدارا بکنی بسته ام دیده به تو، درد مداوا بکنی فاطمه نور دلم هستی و میسوزم من درکناره قبره تو، شمع دلفروزم من شمع کاشانه ی من بوده ای و آب شدی پای من سوختی و گوهر نایاب شدی دیده ام فاطمه ،باتو در و دیوار چه کرد، دوریت فاطمه با حیدر کرار چه کرد آتش عشق علی شعله بر آن جانت شد شب سوم علی ات بود، که مهمانت شد شاعر: (مجنون کرمانشاهی) 👉 🔹 🔹
بسم الله الرحمن الرحیم صلّـی‌اللّه‌علــیكِ‌یافاطـــمه‌‌الزهـــــرا: •🏴 ✿ درفراق تو همه جان علی می لرزد زیرااین قبرتورا، ای گل طاها دیدم ✿ پهلوان تو زمین خورد ، کجایی زهرا نیمه شب ، خودبه سر قبر تو زهرا دیدم ✿ بشکند دست عمرکه... اثرش معلوم است ✿ جای دستش به روی صورت حورا دیدم ✿ شده جبریل هم آوای من وطفلانت ✿ درغمت ولوله در عرش معلّی دیدم ✿ پدرت بود تنت را وسط قبر گرفت ✿ من از این شرم، چه گویم ، چه خدایا دیدم ✿ به پدرجان تو زهرا، به چه رویی گویم ✿ "نقش بر روی زمین، ام ابیها دیدم شاعر: آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) ━━━━━⊰✾✿✾⊱━━━━━
بسم الله الرحمن الرحیم تاسحرگوشه ی قبره ، توپریشانت منم خیس ِ باران غمت هستم ومهمانت منم عاقبت کشت مرا، رفتنت ای فاطمه جان پای تابوت تو،ای یارپریشانت منم در کنار قبرتو، حیدربه سینه میزند در نماز لیلة الدفن تو گریانت منم سوت و کور،است نه فامیل! نه همسایه ، ببین در کنار بچه ها قاری قرآنت منم دست لرزانِ حسین(ع) ومجتبی (ع) در دست من با محبت! جورِ دیگر مرد میدانت منم از غذا افتاده اندوطفل ها لاغر شدند با چه بغضی پایِ سفره خیره بر نانت منم زیر نور ماه زانو زدعلی بر روی خاک آشنای هر شبِ این قبر پنهانت منم شاعر: غلامی _(مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم چند روزی میشود، بی دلبرم میرسدبرگوش آه فاطمه یاد دارم بالگدهای عمر پشت درشد قتلگاه فاطمه میرسد هرشب نوای آه وغم... زیر سقف وسر پناه فاطمه حال حیدر میشودهرشب وخیم... درهوای روی ماه فاطمه رفتی و هرشب نسیمی خسته ام میچکم در عمق اه فاطمه شوهرت هر روز زانو در بغل خیره می ماند به راه فاطمه همسرم از تو برایم یادگار مانده یک چادر سیاه فاطمه می وزد در لانه ام عطر پر مرغ عشق بی گناه فاطمه خودنمایی میکنداین میخ در در میان قتلگاه فاطمه برسر قبرت گذارم صورتم یک تنه هستم سپاه فاطمه درکناره قبر تو با آه وغم مانده یک شب تاصباح فاطمه آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) 👉 🔹 🔹
بسم الله الرحمن الرحیم بانوی من ، مَردُم ، دگر ، رفتی سه روزه زهراي من ای همسفر ، رفتی سه روزه رفتی زکاشانه ، بیابرگرد زهرا مهمان شده نزد پدر ، رفتی سه روزه زانوبغل کرده علی درماتم تو شد پير خيبر بي سپر ، رفتی سه روزه بانو نمي آيد صداي آه آهت از درد پهلو تا سحر ، رفتی سه روزه بيمار بدحال علی درخاک خفتی جان داد ه ای تو بي خبر ، رفتی سه روزه بانوبه یاد سينة مجروح وزارت من ماندم و اين ميخِ در ، رفتی سه روزه سيلي به رخسارت میان کوچه هاخورد كشتند یارم در گذر ، رفتی سه روزه دیدم که هستيِ مرا آتش كشيدند شد دامن تو شعله ور ، رفتی سه روزه دل تنگم و آیم کناره قبر ت ای یار هر نيمه شب با چشم تر ، رفتی سه روزه -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) 👉 🔹 🔹
بسم الله الرحمن الرحیم حضرت_زهرا رفتی وبر سقفِ ما بارانِ نم‌نم آمده فاطمه در آشیانم یک جهان غم آمده سیل دارد می‌برد این خانه ام،کاری بکن در نگاه حیدره تو، آب زمزم آمده فاطمه بارفتنت ،جان علی رفته زدست چار طفلم بینِ آغوشِم چه باهم آمده قبرتو دارالشفای هرشب تنهایی است برسر خاکت عزیزم اسم اعظم آمده اشکهایم ای شکسته سینه خاکت خیس کرد دخترت پشت سرم زهرا به سویم آمده فاطمه آنروزها زخمت چرا بهتر نشد اشکهای زینبت بهره تومرحم آمده رفتی وبنگرکه دارد بچه‌ام جان می‌دهد گوییا انگار در کامِ حسن سم آمده آمدم اندر بقیع تا راز خود گویم به تو درپی ام ،طفلان تو، یکباره باهم آمده مادرحیدربیا، حالِ عروست را ببین بین کوچه برعلی ،چند ابن‌ملجم  آمده بر تودر اُفتاد ه زهرا و از آن رد شدکسی بار شیشه داشتی آن ضرب محکم آمده چادرت خاکی و من هم این محاسن روی خاک تو زمین خوردی سرِ من خاکِ عالم آمده ریسمان بر گردنم افتاد وتودرآتشی ضرب وشتمی ،بر  سرِ طفلانِ ما هم آمده رفتی و حالا برای زینبِت دلواپسی آه می‌بینی که در گودال یکدم امده وای من بسیار بسیار، است آن سرنیزه ها زینبم درپیش آن لب تشنه باغم آمده 🔸شاعر: (مجنون کرمانشاهی) _______________________________
بسم الله الرحمن الرحیم ✨شب جمعه✨ هرشب جمعه همه دنیا به نامم میشود روبه قبله سوی تو عرض سلامم میشود من نمیدانم چه سری دارد این نام عجــیب هرکجایی نام تو تــکه کلامم میشود آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) 🍃✨🌸✨🍃✨🌸✨🍃
بسم الله الرحمن الرحیم بانو سه روزه نیستی اندر کنارم امشب به روی قبر تو سر می‌گذارم بانوسه روزه خانه ام داردغم تو از دست رفته بعد تو زهرا، قرارم! زهرا به قرآن ‌خواندنت دلتنگ هستم کوثر بخوان بار دگر تامن ببارم رفتی نگاهت از رهایی حرف می‌زد درخانه ام، دیگرتو راهرگز ندارم زهرای من ،در بین دررفتی زدستم رفتی ومن،هر روز و شب چشم‌انتظارم سر می‌گذارم روی قبرت ، تاسحرگاه دارم تمناسر ز خاکت برندارم -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) 👉 🔹 🔹
بسم الله الرحمن الرحیم جمعه الحسین علیه‌السلام قتلگاه دربین گودالی سرت را جمع کردی درگوشه ای بال و پرت را جمع کردی درزیرخنجر، دست وپایی میزدی تو ای بسمل زینب ،سرت را جمع کردی برسینه ات باچکمه میزدشمرملعون دیدم که این سوپیکرت را جمع کردی خنجربه روی گردنت افتاده دلبر باخنجرملعون سرت را جمع کردی گودال را شستی به تنهایی حسین جان خونابه ی جسم وپرت را جمع کردی پایی زدوجسم توبرگرداندای وای درزیرخنجرپیکرت را جمع کردی شدازقفا راست بریده ای برادر خونابه های حنجرت را جمع کردی 📝 غلامی-(مجنون کرمانشاهی) 👉 🔹 🔹
بسم الله الرحمن الرحیم ✨شب جمعه✨ ازتویک عمریست کسب آبروکردم حسین با لباس مشکی ات همواره خو کردم حسین بهرمجنون ازبرای توشب جمعه خوش است درپی لیلا ی خود هرجا وضو کردم حسین دیده ام بی اشک بی خیراست،رزقش رابده بهرتو ازاین جهان چشمم سبو کردم حسین حق تودر روضه ها با اشک گفته میشود درمیان گریه باتو گفتگو کردم حسین پاک کردی دامن آلوده ام راهرکجا روسیاهی دلم باتو رفو کردم حسین حامی کل علمداران تو ، عباس شد چه هراس از این و آن ، ذکر عمو کردم حسین دل بدستت داده ام ، دیگربریدم ازهمه هرکجایی کربلایت آرزو کردم حسین شادم ازاینکه به کوی توپناه آورده ام! خوب و بد آقابه سمتت ب،از رو کردم حسین  دیدن صحن وسرایت آرزوی هرکسی است ازتودورم لیک صحنت، آرزو کردم حسین تاحسین گویم خدا،شهری معطر میشود هرکجا بانام تو من، های و هو کردم حسین آب خوردنهای ما هابوی،روضه میدهد فکر خشکی لب و بغض گلو کردم حسین میکند آیات قرآن روضه خوانی درغمت میکندخاربیابان روضه خوانی درغمت 🔸شاعر: غلامی_(مجنون کرمانشاهی) _________________
بسم الله الرحمن الرحیم جمعه الحسین علیه‌السلام قتلگاه ناگهان ازسره، اسبی گل طاها افتاد ازفرس بودبه گودال که بابا افتاد درسرازیری گودال ؛ سری برخاک است یوسف فاطمه برخاک بلایاافتاد پدرم بین مناجات و نماز است ولی بین گودال گمان،حضرت موسی افتاد یوسفم از همۀ اهل جهان دل می‌بُرد به روی خاک گل، خوش قد و بالا افتاد بهترین در سَکَنات و وَجَنات و حَسَنات اَشبهُ النّاس به صدیقۀ کبری افتاد به زمین عشق اباالفضل میان گودال ذوالفقار علی عالی اعلی افتاد کیست او ، مشتری اش هست خداوندکریم درحرم با رجزش، زینب کبری افتاد درحرم، من چه بگویم که چه شد ازعم او بخداپاسخ این شاید و امّا افتاد 📝 غلامی-(مجنون کرمانشاهی)_ 👉 🔹 🔹
بسم الله الرحمن الرحیم البنین (س) کنج بقیع نشسته ام اما نیامدی عباس من توای یل دنیا، نیامدی ... مانده‌ست دل منه مادر، به راه تو تو پاسخی به هرچه معمّا، نیامدی ... رفتی ومادر تو، عزاداریش به راست زیباقمربه لیله ِ دلها، نیامدی ... افسرده دل به دامن تفتیده ام رسید ای روح آسمانی دریا، نیامدی ... ای حسّ پاکِ گم شده، ام ،بی بنین والاترین بهانه دنیا نیامدی ... تو از تبار آینه‌هایی ، به کربلا ای آخرین ذخیره مولا نیامدی ... ام البنینم و غزلم ناتمام ماند این است قسمتِ دلِ من، تا نیامدی ... آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی
بسم الله الرحمن الرحیم بنشسته ای کناربقیع ازنوای تو کاخ یزیدگشته خراب ازِ دعای تو😭 ختمی گرفته ای توبرای یلان خود آوای گریه میرسدازاین بنای تو همسایه ها به مجلس تو ناله میزدند دیگرنمانده دربره تو؛بچه های تو😭 دلواپسی مکن، که دگر دیرگشته است فامیل آمده همه گی ازبرای تو😭 جایِ تمام شهر خودت گریه کرده ای از بسکه پرنواست در این خانه نای تو😭 ختمی گرفته ای توبرای حسین خود این ختم گریه ها همگی از برای تو😭 از دستِ گریه هایِ تو دیگر جهان گریست شِکوه نمی کند کسی از آن صدای تو😭 بانوبه تیغ فتنه ی کوفه نیاز نیست خونِ یلان تو به فدای نوای تو     -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) اللهم صل علی محمد وآل محمد
بسم الله الرحمن الرحیم زیرتیغ ودشنه هابود، یلانت کشتند شیرمردانِ جگردارِ جوانت کشتند تاشنیدی پسرت رفت ،زمین گیرشدی ازهمه مردم این شهر، شماسیرشدی داغ شیران نرت، علت خونین بالی ست گفتی ای خلق که جایِ پسرانم خالی ست گفتن از بی کسی ات حال بُکاء می خواهد مادر داغِ جوان دیده، عصا می خواهد چه بگویم!؟ که از این بغض، صدا می بارد چه کسی گوشه ی تابوتِ تو رابردارد بردل و جان وتنت، غصه و غم می ریزد داغدیده زغمش، زود به هم می ریزد توبیا،لحظه ی آخر کمی از ماه بگو ازنگاه دلکش دلبر دلخواه بگو کیست تا روضه ای از مشک بخواند به برش یک دلِ سیر ببارد به عزای قمرش درعزای پسرانت جگر عالم سوخت پایِ این روضه دلِ حاکم یثرب هم سوخت بعده عباس تو شدراهی گودال حسین وای ازکوفه وشام، معجر و خلخال حسین سرعباس وحسینت همه برنیزه نشست عاقبت، ام بنین، سینه محبوب شکست پسرانت همه افتاد، به خاک صحرا خنده ی حرمله ها کشت دل زینب را -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) اللهم صل علی محمد وآل محمد
بسم‌ الله الرحمن الرحیم البنین_س_شهادت غلامی_مجنون کرمانشاهی ▶️ تونبودی وبه ما طعنه غريبانه زدند «آتش کین به در، خرمن پروانه زدند» تونبودی که ببینی که در آتش هستیم همه درآتش آن رند بلاکش هستیم ماجرای پسران تونیایدبه بیان «شرح این دشت، مگر شمع برآرد به زبان» تونبودی گل و غنچه، همه یکباره بسوخت «ديدی ای غم! که دل عشق دگر بار بسوخت قامت سرو، یلان تو کمانی شده بود بعده عباس به ما، نیزه پرانی شده بود همه آرامش دل، دیدن ساقی شده بود رفت یکباره زدستم همه ی بود ونبود آه! هجده گل از این باغ، نچيديم و بسوخت ما اسیریم و به گردش نرسيديم و بسوخت تونبودی،؟ جرم مابود فقط عشق علی دیده ام دیدبه نی، ام بنین راس جلی غم مرگ پسران بود به دل دنیایی ریخت هر گوشه‌ی چشمم ز غمش دریایی رفت عباس توو، شیریلانت بانو «وين اشارت ز جهان بودنشانت بانو قبرعباس کجا؟ صحن علمدار کجاست؟ «زینبم گو که! آرامگه يار کجاست؟» -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسم‌ الله الرحمن الرحیم البنین_ع البنین_س__شهادت غلامی _(مجنون کرمانشاهی) ▶️ کیستم ام البنینم، روزگاری داشتم مادرم من، در خزان غم بهاری داشتم بین این شهرودیاره خود قراری داشتم جزحسین وخانواده، اصلاً چه کاری داشتیم؟! که رسیدند و شهان خانه ام راسر زدند در میان کربلا پروانه ام را سرزدند دربقیع نالیده ام از،اهل کینه بعد تو نالم هرشب یار من ازعمق سینه بعد تو روضه هادارم ز آه آتشین بعد تو مادرت تنهای تنها در مدینه بعد تو همچونخلی داغ اولادم ، تبر خم کرده است کوه عمرم، زیر بار غم کمر خم کرده است کربلا، گرگان چه ها کردند با سرمایه ها از امام دین چه چیزی مانده غیر از آیه ها خانه ی سبز نبی ، افتاده غیراز پایه ها روضه ی ام البنین گرم است باهمسایه ها مردم این شهراظهار تاسُّف می کنند برمن ِ صاحب عزا غم راتعارُف می کنند بی پسرگشتم ،مراغم می شمارد روزگار بردل من، زخم تازه می گذارد روزگار یامرادر دست غصّه می سپارد روزگار بعد اولادم دگرخیری ندارد روزگار دربقیع شد بیت الاحزان ابالرّیحانتین روضه خوان ام البنین و گریه داردبر حسین ناله ونفرین دارد اوبه قوم انحراف کعبه ی او زیرخاک و خاک راخیس طواف بی حیایی همچوشمروخولی از جزیه مُعاف یادروزی که عمرمیزدبه زهرا با غلاف کربلا! آینه ها، تاب ترک خوردن نداشت آی مردم ! طفل ما، جان کتک خوردن نداشت مادره عباس درد زانو ازما تومپوش وای ابر تیره زیر ابرو ازماتومپوش روضه ی آن زخم و آن بازو ازماتومپوش روضه ازتیرو ز درد پهلو ازماتومپوش قلب خودراباحسین پیوند می زد دربقیع درد داشت امّا به غم لبخند می زد دربقیع کربلا آنان که با قصد جسارت آمدند باقساوت پا به پای جهل امّت آمدند آن جماعت با تنی گرم جنابت آمدند درمدینه وای من بهر عیادت آمدند دلخوشی دل ام البنین نابود شد خاطرات روشن یک عمرزینب دود شد ناله کن ام البنین چون بی صدایم بعد از این ابری ام ، بارانی ام ، غرق عزایم بعد از این داغدار روضه های کربلایم بعد از این روضه خوان خامس آل عبایم بعد از این زینبم از مقتل خون خدا بهرم بگو ظهر عاشورا چه دیدی، کربلا بهرم بگو پیش چشمان من و تو خنجرش را می کِشد قاتلش می آید و بال و پرش را می کشد روی خاک تشنه نقش پیکرش را می کشد می بُرد وقتی سوی خیمه سرش را می کشد وای ای، ام بنبن تصویر غمناکی شده چادر خاکی زینب بازهم خاکی شده ⏹ © -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا