eitaa logo
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
626 دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
3.9هزار ویدیو
934 فایل
اشعار ناب آیینی اثرشاعر ومداح اهل بیت (ع)حاج آرمین غلامی متخلص به (مجنون کرمانشاهی) شاعر۱۱/کتاب شعرآیینی،عاشقانه(فارسی،کردی)
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صوت روضه حضرت رقیه(س) مداح..حاج آرمین غلامی 🔴 حداکثری ☝️👇👇
بسم الله الرحمن الرحیم متن روضه شب چهارم صفر و روضه حضرت رقیه ..حاج آرمین غلامی بیاعمه که امشب خرابه گشته گلشن پدرآمدوبرگو،که چشم همه روشن مقتل بخونم برات ،منتخب طُریحی،حدائق الانس مرحوم بیرجندی از این مقاتل،کاملاً دقیق هیچ چیز از خودم نمیگم،فقط برات ترجمه کنم،بزرگان من و ببخشن،: فجاؤا بالرأس الشریف و هو مغطى بمندیل سر رو گذاشتن جلوش،یه پارچه رو سر،پارچه رو زدن کنار،دید یه سر بریده جلوش گذاشتن،با تعجب نگاه کرد، ما هذا الرأس این سر کیه؟نامرد گفت:قال رأسُ اَبوک ،این سر بابات ِ،تا نگاش به سر باباش افتاد،تا فهمید سر باباش ِ، فانکبت علیه تقبله و تبکى و تضرب على راسها و وجهها حتى امتلاء فمها بالدم دیدن محکم با دست میکوبه تو صورتش،رو لباش میزنه،دو دستی میزد رو سرش، تو بابای منی. اینقدر زد،صورتش ،دهانش خونی شد،سر رو نگاه کرد،گذاشت تو بغلش،یه نگاه به محاسن کرد، کلما مسحت الدم من شیبه احمر الشیب کما کان اول مرة هر چی خونها رو پاک میکرد با دستش،میدید دوباره محاسن خونی میشه،این خون تازه چیه،هرچی محاسنت رو پاک میکنم،....وای......حسین......،تازه اینجا اولین جمله ی بی بی است،تازه اولین خطاب به باباست، مقتل اینجا یه جمله آورده، یا ابه من جز رأسک...... یا ابى و من ارتقى من فوق صدرک قابضا لحیتک،بابا چه کسی جرأت کرده رو سینه ات بشینه،محاسنت رو تو دست بگیره،از این جمله ی رقیه میشه برداشت کرد،این دختر بالای گودال دیده،دیده والشمر جالسٌ علی صدره،داد بزن حسین......یه جمله از دردای خودش نگفته،ببین به بابا چی میگه، یا ابتاه من لنساء الثاکلات، بابا با این زنهای جوون مرده چه کنیم؟ یا ابتاه من للعیون الباکیات با این چشم های پر از اشک چه کنیم؟ یا ابتاه من للشعور المنشورات، با این موهای پریشون چه کنیم؟بعد یه نگاه کرد جمله اخری آدم و میکشه،صدا زد : یا ابتاه لیتنى کنت قبل هذا الیوم عمیاء ای کاش دخترت کور می شد،نمی دید،سرت رو این طوری جلوم بذارن، حالا فرج امام زمان(عج) بگو حسین.... آی جاموندهای از قافله ی شهداء،رقیه ی ثابت کرد هر که از قافله جا بمونه،آخرش به قافله می رسه،به اربابش میرسه،رقیه هم تو بیابون از قافله جا موند،اما اول کسی که سر بابا روبغل کرد به جرم اینکه ندارم پدر، زدند مرا شبیه مادرِ در پشتِ در، زدند مرا خبر نداشتم این‌ها چقدر نامردند خبر نداشتم و بی خبر زدند مرا ◼️ از ورودی شهر شام تا کاخ یزید ملعون... در نقل‌ها آمده است: آن روزی که أسرای آل الله را وارد شهر شام کردند، روز چهارشنبه‌ای بود.... و كانَ خارجُ البَلَدِ مِن كِثرة الخَلائق كعَرصَة المَحشر يَموجُ بَعضُها في بَعضٍ. ▪️بیرون از شهر، چنان مردم شام ازدحام کرده بوده که گویی صحنه محشر اتفاق افتاده بود؛ به طوری که بعضی روی بعضی دیگر، موج می‌خوردند. اول صبح، به وقت سپیده دم،سرهای مقدس و أسرای آل الله را وارد شهر کردند اما از کثرت ازدحام، وقت ظهر بود که اسرا با خستگی شدید، به گونه ای که بدن و مفاصل هر انسانی از دیدن آن ها به لرزه در می آید، به در کاخ یزید ملعون رسیدند. 📚نفس المهموم، ص ۴۳۲ 📚معالي السّبطين،ج۲ ص۱۴۱ 📚مقتل الحسين عليه السّلام،مقرم، ص۴۴٧ 🔴 حداکثری ☝️
روضه رقیه.س..mp3
7.12M
✌️✌️صوت روضه حضرت رقیه(س) مداح..حاج آرمین غلامی بیت الرقیه 🔴 حداکثری ☝️
روضه حضرت رقیه.س..mp3
23.8M
صوت روضه حضرت رقیه(س) مریض سرطانی بدست حضرت رقیه مداح..حاج آرمین غلامی مهندس کرم شنبه۲۹مردادماه ماه۱۴۰۲ 🔴 حداکثری ☝️
۲۰۲۳روضه حضرت رقیه...س....mp3
23.47M
✌️✌️صوت روضه حضرت رقیه(س) صوت نوحه وعزاداری مداح..حاج آرمین غلامی سادات حقیقی زاده، 🔴 حداکثری ☝️ 👇👇👇
متن روضه 1 السلام علیک یا بقیه بنت الحسین(ع) حاج آرمین غلامی 🔸مرا که دانه اشک است، دانه لازم نیست 🔸به ناله انس گرفتم، ترانه لازم نیست زبانحال بی بی رقیه سلام الله علیها... گوشه خرابه... 🔸نشان آبله و سنگ و کعب نی کافیست 🔸دگر به لاله رویم نشانه لازم نیست شب سوم محرم... معمولا رسمه... متوسل میشن به نازدانه ابی عبدالله... زهرای سه ساله... 🔸به سنگ قبر من بی‌گناه بنویسید 🔸اسیر سلسله را تازیانه لازم نیست چه کردن با این نازدانه...خدا... 🔸عدو بهانه گرفت و زد به او گفتم 🔸بزن مرا که یتیمم، بهانه لازم نیست (سازگار) نمیدونم تا حالا بچه یتیم دیدی یا نه... کنار بدن بابا دیدی چطور ناله میزنه... با زبان کودکی همه حرفهاش رو به بابا میگه... هرکی ناله این بچه ی یتیم رو بشنوه ناخودآگاه اشکش جاری میشه... اما ... هر جا شما بچه یتیم ببینید... حتما نوازشش می کنید... باهاش همدردی می کنید... من بمیرم برا یتیم ابی عبدالله... چه خوب نوازشش کردند... چه خوب باهاش همدردی کردن... کنار سر بابا... هر کجا رسیدن... بهش تازیانه زدند... بهش سیلی زدند... 🔸بزن مرا که یتیمم، بهانه لازم نیست گوشه خرابه... نیمه های شب... بی بی رقیه... شروع کرد به گریه کردن... هی بهونه بابا میگیره... میگه عمه جان زینب... من بابامو میخام عمه جان...بابام کجاست... بلاکش دوران زینب اومد کنار دختر نشست... صدازد... عمه جان انقده بی تابی نکن... عمه جان بابات رفته سفر برمیگرده انقدر گریه نکن... هرکاری کرد این دختر بچه آروم نشد... اهل خرابه از خواب بیدار شدند با صدای گریه خانم رقیه همه به گریه افتادن صدای ناله اهل خرابه بلند شد... خبر به کاخ یزید معلون رسید... خدا لعنتش کنه صدازد چه خبر شده... گفتن دختر ابی عبدالله... گوشه خرابه... هی بهونه بابا می گیره... نانجیب صدا زد... خوب ببرید سر بریده باباش حسین براش... یا صاحب الزمان... امان از اون لحظه ای که سر مقدس ابی عبدالله رو آوردن داخل خرابه... گذاشتند جلو دختر بچه... حالا تصور کن... یه دختر سه ساله... سر باباش رو در مقابلش بگذارن... چه حالی پیدا میکنه... تا نگاهش به سر بابا افتاد... صدا زد بابای خوبم... کجا بودی... يا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذي خَضَبكَ بِدِمائكَ! بابا... کی تو رو به خونت خضاب کرده... يا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذي قَطع وَ رِيدَيْكَ بابای خوبم... کی رگهای گردنت رو بریده... يا أبتاهُ مَنْ ذَا الَّذي أَيتمني علي صِغَر سِنّي (نفس المهموم 456) بابا... بگو ببینم... کی منو تو بچگی یتیم کرد... هی دست رو صورت بابا میکشه... هی نوازش میکنه... گریه میکنه... صدا زد... بابا... نبودی ببینی بعد از چی به سرمون اوردن بابا... يا أبتاهُ، منْ بَعدكَ وا غُرْبَتاهُ بابا... بعد از تو داد از غريبي (انوار الشهادة 244) خیمه هامون رو آتیش زدند...بابا دستهامون رو بستند...بابا طناب به گردنمون انداختند...بابا ما رو شهر به شهر به شهر گرداندند... بابا... نبودی ببینی از کربلا تا شام چقدر به ما تازیانه زدند... 🔸شامی ها بدند، بابا،بابا، بابا 🔸عمه رو زدن، بابا،بابا، بابا هر کجا ميخواستند به ما تازیانه بزنند عمه جانم زینب... بدن رو سپر میکرد... مبادا تازیانه به ما اصابت کنه... بابا اصلا باورم نميشه... 🔸زجر چه بی حیاست، بابا،بابا، بابا 🔸پس عمو كجاست، بابا،بابا، بابا 🔸صورت نیلی، بابا،بابا، بابا 🔸بچه و سیلی، بابا،بابا، بابا بابا... ببین صورتم کبود شده... موهای سرم سفید شده... مثل مادرم زهرا قدم خمیده... بابا دیگه طاقت ندارم... دیگه تنهام نزار... منم با خودت با خودت ببر بابا... انقدر کنار بدن بابا ناله زد... یدفعه دیدند دختر یکطرف افتاد سر بابا یکطرف... عمه جانش زینب اومد نگاه کرد دید دختر جان به جانان تسلیم کرده... 🔸ناز مرا به ضربت سیلی کشید خصم 🔸بابا گمان مبر که نوازشگرم نبود 🔸تا زنده ام به جان تو مدیون زینبم 🔸جز او کسی به فکر من و خواهرم نبود (و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبون)َ شعراء 227 -ادامه متن👇👇👇
بسم الله الرحمن الرحيم (؏ج) دوم صوت وسینه زنی حضرت رقیه(س) خنده بر پاره گریبانی مان می کردند خنده بر بی سر و سامانی مان می کردند پشت دروازه ی ساعات معطل بودیم خوب آماده ی مهمانی مان می کردند از سر کوچه ی بی عاطفه تا ویرانه سنگ را راهی پیشانی مان می کردند هر چه ما آیه و قرآن و دعا می خواندیم بیشتر شک به مسلمانی مان می کردند شرم دارم که بگویم به چه شکلی ما را وارد بزم طرب خوانی مان می کردند بدترین خاطره آن بود که در آن مدت مردم روم نگهبانی مان می کردند هیچ جا امن تر از نیزه ی عباس نبود تا نظر بر دل حیرانی مان می کردند ############# آتشِ عشقِ حسینی در دلم تا سر گرفت قابِ عکسِ دودمانم رنگِ خاکستر گرفت از طفولیَّت به من گفتند اربابم تویی! عشقِ تو از تک تکِ گهواره‌ها، نوکر گرفت هیچ کس را دستِ خالی رد نکردی، خوش‌مرام! هرچه دارد سائلِ درمانده، از این در گرفت آنقَدَر ذکر حسین از حَنجرِ من شد بلند می‌توان از تار‌هایش چوبه‌ی منبر گرفت بیرقت را نصب کردم، غُصه‌هایم عَزل شد رقصِ پرچم، ماتم از این قلب‌ِ غم‌پرور گرفت فرش‌هایِ روضه، قالیِ سلیمانِ من است تا نشستم روی آن، دیدم که روحم پَر گرفت ####### ◾نوحه حضرت رقیه(س)◾ عزا عزا بپا شد، خرابه کربلا شد(۲) زِداغِ این سه ساله نیلگون آسمان شد قامتِ دختِ علی از غم او کمان شد عزا عزا بپا شد، خرابه کربلا شد(۲) بزمِ عزا بگیرید پنجمِ ماهِ صفر رقیه جان سپرده کنارِ راس پدر عزا عزا بپا شد، خرابه کربلا شد(۲) چراغِ محفلِ ما امشب گشته خاموش زِ داغ یاسِ کبود زینب رفته از هوش عزا عزا بپا شد، خرابه کربلا شد(۲) یزیدِ بی مُروت رقیه دل کباب است زِ آه جانسوز او کاخ ستم خراب است عزا عزا بپا شد، خرابه کربلا شد(۲) به کنجِ این خرابه گنجِ حسین نهان شد که قبر او تا ابد به عالمی عیان شد عزا عزا بپا شد، خرابه کربلا شد(۲) سه ساله و یتیمه کتک زدن ندارد زخم دلِ رقیه نمک زدن ندارد عزا عزا بپا شد، خرابه کربلا شد(۲) زِ اهلِ این خرابه امشب رِسد نوایی گویند به آه و ناله رقیه جان کجایی عزا عزا بپا شد، خرابه کربلا شد(۲) عمه ی صاحب زمان شده به غم مبتلا ناله و سوزِ آهش رفته بسوی سماء عزا عزا بپا شد، خرابه کربلا شد(۲) رقیه جان نظر کن(هستی)و اهلِ عزا به(پرویزی)شافعه تو باشی روزِ جزا عزا عزا بپا شد، خرابه کربلا شد(۲) ############# ◾نوحۂ حضرت رقیه(س)◾ داد از جدایی، بابا کجایی(2) امشب بخوابم آمدی ای نازنینم گفتی که آیم از سفر ای مه جبینم دیگر ندارم من توان و تابِ هجران باز آ که درد من ندارد بی تو درمان داد از جدایی، بابا کجایی(2) این قصۂ تلخِ مرا هر کس شنیده از بهرِمن باریده خون از هر دو دیده کوهی زِ غصه ها بروی شانه دارم در گوشۂ ویرانسرا من خانه دارم داد از جدایی، بابا کجایی(2) امشب رقیه میرسد بر آرزویش سر را گرفته در بغل وُ کرده بویش ای سر کجا بودی که از ناقه فِتادم آندم که روی خاک صحرا سر نهادم داد از جدایی، بابا کجایی(2) بابا ندارم بعد تو من یار و یاور تنهاانیس و مونسم گردیده این سر شمع شب تار منی در این خرابه دنیا دِگر بعد از تو بهرِ من سرابه داد از جدایی، بابا کجایی(2) یارب بحق اشکِ چشم آن سه ساله کز بهر دوریِ پدر او کرده ناله (هستی)مدد کن تا نگارد روی دفتر (پرویزی)را نظر نما در روز محشر داد از جدایی، بابا کجایی(2) ########## 🔘دودمه حضرت رقیه(س)🔘 🏴 من رقیه دختر سلطانِ دین بر همه ام ۲ (دخترِ فاطمه ام)۲ بر لبم یا ابتا وُ یا حسین زمزمه ام ۲ (دخترِ فاطمه ام)۲ من رقیه نوگُلِ سه ساله ام ۲ (گُل یاس و لاله ام)۲ در خرابه از غم بابا به آه و ناله ام ۲ (گُل یاس و لاله ام)۲ حاج آرمین غلامی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲روضه رقیه خاتون.........mp3
14.11M
✌️✌️صوت روضه حضرت رقیه(س) مداح..حاج آرمین غلامی آل آقا ،کرمانشاه 🔴 حداکثری ☝️
بسم الله الرحمن الرحیم ❤️متن روضه حضرت‌_رقیه_سلام‌_الله_علیها ❤️بانوای،،حاج آرمین غلامی بگو به عشق بخواند کمی رساله‌ی ما را که احترام کند مرجع سه‌ساله‌ی ما را هزارشکر که اجداد من غلام تو بودند سپرده است خدا دست تو سلاله‌ی ما را چه افتخار بزرگی‌ست این که از دم خلقت سند زدند به عنوان تو قباله‌ی ما را یقین که اهل سعادت نمی‌شدیم، که جز تو کسی نگفت به ما فرق چاه‌وچاله‌ی ما را فقط تو از غم ما باخبر شدی و نگفتی که گوش کس نشنیده‌ست آه‌وناله‌ی ما را بریده بود دل ما از آستانه‌ی رحمت که گریه بر تو روا کرد استحاله‌ی ما را گدای هیچ‌کسی نیستیم غیر تو بی‌بی که دست لطف تو پر می‌کند پیاله‌ی ما را بهشت قسمت ما می‌شود اگر که رقیه به دست کوچکش امضا کند حواله‌ی ما را ادامه زمزمه 👆👆👆 سبک: خدا مادرم را کجا می‌برند بیا عمه زینب کفن کن مرا کفن با همین پیرهن کن مرا در این کنج ویران دهم جان به جانان غریبم غریب غریبم غریبم غریبم غریبم غریبم غریب(۲) سفرنامه ی من شده خواندنی شدم کنج ویرانه من ماندنی من و کنج ویران تو و این اسیران غریبم غریب غریبم غریبم غریبم غریبم، غریبم غریب(۲) الا همسفرها حلالم کنید همه گریه امشب به حالم کنید مه نور عینم یتیم حسینم غریبم غریب غریبم غریبم غریبم غریبم غریبم غریب(۲) رقیه(س) علیک  یا بنت  رسوالله یا رقیه یا بنت ابی عبد الله سلام ما به زهرای سه ساله بر آن طفلی که دارد آه و ناله بی بی جان  سلام  برآن صورت سیلی خورده ات سلام ما بر آن زانو های خسته ات سر سفره بی بی حضرت  رقیه س  نشستی  صداش بزن  اگر تمام غمهای عالم به دلت هست  بگو یا  رقیه یارقه یارقیه 😭 اگر مریض داری درد داری  اگر خدای ناکرده دکتر جواب کرده داری 😭 اگر همه درها ی عالم به رویت بسته شد از همه جا نا امید شدی بیا در خانه  بی بی رقیه 😭 آی دلشکسته ها کجای مجلس نشستی؟ بگو بی بی جان من جایی رو ندارم برم  آمدم در خانه شما  نا امیدم نکن بی بی جان سر سفره بی بی رقیه نشستی از دل صداش بزن بی بده مراد ما غم بده نجات ما (۳) بنت الحسین رقیه جان دخیلم ای خانم بی خانمان دخیلم 🌾🌾 بی بی بده  مراد ما @ از غم بده نجات ما دست من و دامان تو رقیه درد من و درمان تو رقیه 🌾🌾 بی بی بده مراد ما از غم بده  نجات ما ای  عا شقان مدفن رقیه بگیرید امروز دامن رقیه بادست های کوچکش کند باز صد ها گروه از درد ها رقیه 🌾🌾 امروز همه  دست توسل به دامن سوخته بی بی رقیه بگیریم  امروز همه یتیم نوازی کنن  خدا کنه یتیمی در این مجلس نباشه 😭 اخی 😭 چقدر خدا سفارش  یتیمارو به پیغمبرش کرد  یا رسوالله اگر کسی دست نوازش به سر یتیمی بکشه به اندازه موهای سرش خدا براش حسنه می نویسه امروز نمیدونم به چه نیتی تو این مجلس اومدی  اما می دونم خوب دری اومدی خوب جایی رو اومدی اخه می گن خدا تو دلهای شکسته است امروز اومدی در خانه یه دختر یتیم بی بابا  او مدی در خانه  یه دختری که بی برادر شده یه دختری که بی عمو شده محرم نداره 😭 حالا ا گه  دلت آماده شد اگه دلت شکست  یادت باشه  خدا دعای دلشکسته رو  چشم گریان را بیشتر اجابت می کنه اگه دلت شکست برا  امام زمانت دعا کن 😭 برا مریض ها دعا کن امروز دامن سه ساله امام حسین  را بگیر  نگاه به دستهای کوچکش نکنیا  به خدا با دستهای خسته اش گره های  بزرگی را بار کرده آی مریض دار ها آی جوون دار ها آی آبرو دار ها 😭 بگو رقیه جان من جایی رو ندارم  آمدم در خانه شما به امیدی نا امیدم نکن آخی 😭 قربان دل شکسته ات  بی بی سه ساله دلهارو روانه خرابه شام کنید  الهی هیچ  دختری چشم انتظار باباش نباشه آخی فدای آن سر از بدن جدات بشم  یا ابا عبد الله  آخی بمیرم برات رقیه جان  نیمه شب بهانه باباشو گرفت خیلی گریه کرد هرچه کردن آروم نشد صدا رسید بگوش یزید  گفت چه خبره خرابه گفتن دختر حسین بهانه باباشو گرفته  دستور داد سر بریده باباشو براش ببرند  سر بریده ر میان طبقی گذاشتند وارد خرابه کردن مقابل رقیه گذاشتند  صدا زد عمه  جان من که طعام نمی خواستم  من بابام را می خوام  با اون دستای کوچکش  روپوشو رو عقب زد دید این سر آشناست  این سر بریده باباست  سر بابا رو به سینه چسباند آی ناله دار ها کجای عالم رسم است برای دختری که داغ پدر دیده سر بریده پدرش رو برایش ببرند شروع کرد با سر بریده سخن گفتن با چه کسی محاسنت را به خون سرت خضاب کرد؟ با با چه کسی رگهای گردنت را برید بابا چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد یه مرطبه دیدند صدای نازدانه خاموش شد آمدند جلو دیدند سر یک طرف رقیه یک طرف
اخی بمیرم برات رقیه جان یه اشاره کنم روضه نمی خواد  فقط همینکه یه دختر بچه از ناقه افتاد بعد از ناقه  هی می گفت عمه دستم درد می کنه عمه می گفت رقیه جان مادرم هم همینطور بود هی می گفت عمه بازوم درد می کنه زینب می گفت رقیه  مادرمم هینطور بود هی می گفت عمه پهلوم درد می کنه  رینب  می گفت رقیه جان  مادرمم همینطور بود برا همین   بود وقتی از دنیا رفت زینب به یاد مادرش  افتاد اخه رقیه نیمه شب از دنیا رفت برای مادرش تشیع جنازه نگرفتند برا این دختر هم نگرفتند بی بی خودش طاقت نیاورد  بدن رقیه رو ِ غسل بده  زن ِغساله ای آوردند  زن غساله تا این بدن را دید گفت  من دست به این بچه نمی زنم  تا علتش را نگید چرا این بدن  اینقدر کبود است  چه بیماری داشته آی ناله دارها صدای ناله زینب بلند شد فرمود  از کربلا  تا شام هرچه گفت بابا تازیانه می خورد اخ  یتیمی درد بی درمان یتیمی یتیمی خواریه دوران یتیمی الهی طفل بی بابا نباشد اگر باشد در این دنیا نباشد اگر دوست پدر می بود به دستم کجا من در خرا به می نشستم به نامِ نامی او احترام بگذارید پس از حسین، علیه السلام بگذارید به غیر اسم علی، روی نسل خود نگذاشت به روی نسل خود این‌گونه نام بگذاشت یاحسین......؟ بانوای،،حاج آرمین غلامی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۰۲۳روضه وسینه زنی حضرت رقیه.س..mp3
14.16M
✌️✌️صوت روضه حضرت رقیه(س) صوت نوحه وعزاداری مداح..حاج آرمین غلامی منتظران امام زمان(عج)،کرمانشاه دوشنبه۳۰مرداد 🔴 حداکثری ☝️ 👇👇👇
روضه حضرت_رقیه_س ..حاج آرمین غلامی 🌹🏴🌹🏴🌹🏴🌹🏴 بابا، برلب رسید ازغصه جونم کجـا بـودی بـابـای مهـربونم تمـام دختـران شـامی امروز همه بابا شونو دادن نشونم ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎═‎ از من فقــط چشـم تری مانده پدر جان چـشم کـــبودم بر دری مانده پدر جان آرامشــــم آغـــوش گرمــت بـود و حالا با زخم هایـــم دلبــری مانــده پـدر جان زانــو بـغل کــــردم ببین کنــج خــــرابه این گریه ها بی مشتری مانده پدر جان بال و پـرم را زیــر چکــمه خـــرد کردند از من فقـط مشـتِ پری مانده پدر جان این دختـرت که روی ســر مــویی ندارد در حسرت یک روســری مانده پدر جان پس کی میایی پیـش مـن از روی نیـزه از تو چــرا تنها سـری مـانـده پدر جان ما هر چه غارت رفته بوده پس گرفتیم اما هنـوز انگشــتری مــانـده پدر جان،،، بسم الله الرحمن الرحيم (؏ج): ◾️ بابا نمی‌دانم... از جان من این زجرِ زجرآور چه می‌خواهد؟! ⚡️ مصیبت جانسوزِ جاماندن سه‌ساله آل الله از قافله و اذیت‌های زجر ملعون... راوی گوید: چون اسراء را به سمت شام می‌بردیم، در نزدیکی شهر «عسقلان» هوا بسیار گرم شد؛ لشکر پیوسته به اسبان خود آب می‌دادند و بقیه آب را بر روی زمین می‌ریختند و به اسراء نمی‌دادند. دختر خردسال حسین علیه‌السلام که فاطمه صغری (رقیه سلام‌الله‌علیها) نام داشت، خود را به سایه بوتهٔ خاری رسانید و در زیر همان سایه خوابش برد. وَ تَرکُوها وَ ارْتَحَلوا عَنها ▪️لشکر از آن وادی کوچ کرده و آن دختر را فراموش کردند. در مسیر، ناگهان زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها متوجه شد که آن نازدانه از قافله جا مانده است، فَبَکتْ و نادَت: ▪️لذا صدای گریه‌ آن بانو بلند شد و فریاد برآورد: یٰا قَوم! بِاللّهِ عَلیکم إصبِروا هُنَیئةً، فَقَد افتَقَدَتْ إبنَةُ أخی و قُرّةُ عَینی ▪️ای قوم! شما را به خدا قسم می‌دهم که کمی صبر کنید؛ دختر برادر و نور چشمم گم شده است. همهمه در بین لشکر بالا گرفت؛ در آن اثنا ، ملعونی به نام «زجر بن قیس» صدایش را بلند کرد و گفت: من می‌روم و هر گونه باشد آن دخترک را می‌آورم. 🔻 راوی گوید: من همراه زجر به عقب قافله به راه افتادیم؛ از همان دور، نگاهم به آن دخترک افتاد؛ از جای برخاسته بود و دست بر روی سرش گذاشته بود؛ گاهی به اطراف نگاه می‌کرد و گاه می‌نشست؛ گاه می‌دوید و بر روی زمین می‌افتاد و فریاد می‌کشید: یٰا عمّاه! یٰا عَمّتاه! یا أبتاه! یا أُختاه! یا أخاه.... گاه دیگر نمی‌توانست راه برود و بر روی ریگ‌های گرم بیابان می‌غلطید و پاهایش را با دست می‌گرفت. دیدم که تکه‌ای از لباسش را پاره کرد و از شدت حرارت ریگ‌ها، به کف پای خود پیچید. 🔻در همین حال بود که زجر به او رسید و با تازیانه‌اش بر تن آن دختر زد و بر سر او فریاد کشید: برخیز که اسبم هلاک شد تا تو را پیدا کردم! بعد دیدم که بر صورت آن دختر سیلی زد و آن دختر ناله « وا أبتاه! وا علیاه!» سر می‌داد. در آخر آن دخترک را بر عقب اسب خود انداخت و حرکت کرد. چون به قافله رسید آن دختر را از همان بالای اسب ، در عقب قافله بر روی زمین انداخت. 📚بحرالمصائب ج۷ ص۲۹۹ 📚سرورالمومنین (نسخه خطی) ص۱۶۳ آی.آی........بابا....باباااااا.. قلب تو از سنگه. دست از سرم بردار.🙏🏻😭 کشتی من و پاتو. از مجعرم بردار.🙏🏻😭 دستات چه سنگینه. تا میزنی هر بار. این غل و زنجیرو.. از گردنم بردار..🙏🏻😭 من مو سپیدم نزن. نزن🙏🏻🙏🏻 بچه شهیدم نزن نزن🙏🏻 اصلا میفهمی سه سالمه.؟ بابا ندارم نزن نزن🙏🏻🙏🏻😭 موهامو سوزوندی.. بستت نبود انگار😔😔🥹 دنبالم افتادی.. دست از سرم بردار🙏🏻🥹 چشمام نمیبینه 🥹 بس که هولم دادی🥹 گوشواره رو دیدم اون روز توی بازار🥹 عمه میبینه نزن. نزن🙏🏻 گریه اش میگیره نزن نزن🙏🏻😭 هر کی رد شد حتی. نگفت🥹 بچه میمیره نزن نزن اون شب که خوابم برد. مردم من از دوری. بابامو میخواستم .. اما نه اینجوری🥹 سر غرق خون بود و.. دندونشم خونی🥹🥹 موهاشم انگار که. سوزونده بود خولی🥹 تو رو بازار زدن زدن من رو تو انتظار زدن زدن چشمات به من بود رو نیزه ها من رو که هربار زدن زدن🥹 ‍ . بند ۱ عمه بریز آب روان آهسته روی پیکرش آرام تر حرکت بده اعضای جسم لاغرش دست به بازویش نزن خرد شده از سلسله زخمی شده پایش ز بس دویده پشت قافله بند ۲ عمه بریز آب روان آهسته آهسته ولی انگار که افتاده ای یاد غریبیّ علی شب بود و حیدر مانده بود با گریه های کودکان میزد به سر میگفت که: اسما بریز آب روان ..حاج آرمین غلامی