🌟🌟
🌱سلمان فارسى حکایت نماید:
روزى حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه علیها بر پدرش ، رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله وارد شد.
وقتى رسول خدا چشمش بر چهره فاطمه افتاد، او را گریان و غمگین دید، به همین جهت علّت را جویا شد؟
حضرت زهراء سلام اللّه علیها در پاسخ پدر اظهار داشت : اى رسول خدا! روز گذشته بین من و همسرم ، علىّ بن ابى طالب علیه السلام جریانى اتّفاق افتاد که با یکدیگر ضمن صحبت ، شوخى و مزاح مى کردیم و من جمله اى را به عنوان شوخى به شوهرم گفتم ، که موجب ناراحتى او شد.
و چون احساس کردم که همسرم ناراحت است ، از سخن خویش غمگین و پشیمان گشتم و از او خواهش کردم تا از من راضى و خوشحال گردد.
و او نیز عذر مرا پذیرفت و شادمان شد و با خنده روئى با من مواجه گشت و احساس کردم که از من راضى مى باشد؛ ولى اکنون از خداى خود وحشت دارم که مبادا از من خشمگین و ناراضى باشد.
♦️رسول خدا صلى اللّه علیه و آله با شنیدن چنین مطالبى اظهار نمود:
اى دخترم ! همانا رضایت و خوشنودى شوهر همانند رضایت و خوشنودى خداوند متعال خواهد بود و غضب و ناراحتى شوهر سبب نارضایتى و ناراحتى خدا مى گردد.
و سپس افزود: هر زنى که خداوند را همچون حضرت مریم عبادت و ستایش کند؛ ولیکن شوهرش از او ناراضى باشد، عبادات و اعمال او مقبول درگاه خدا قرار نمى گیرد.
اى دخترم ! بدان که بهترین اعمال ،فرمان بُردارى و تبعیّت از شوهر است ، البتّه در مواردى که خلاف اسلام و قرآن نباشد بعد از آن ، بهترین کارها براى زن ریسندگى است ، یعنى کارهاى سبک و فردى ، به دور از نامحرمان را انجام دهد.
اى دخترم ! هر زنى که زحمات و مشقّات خانه دارى را تحمّل کند و خانه دارى نماید و براى رفاه و آسایش اعضاء خانواده اش تلاش نماید، همانا او اهل بهشت خواهد بود.
#داستانیاززندگیحضرتزهرا(س) "1"
#همسرداری
@maktabozrynab
🏴
🌱ملاقات در بستر بیماری
✍ابن قتیبه یکی از تارخ نویسان اهل تسنن در کتاب خود آورده است:
پس از گذشت مدّتی از جریان #سقیفه، روزی عمر به ابوبکر گفت: ما فاطمه، دختر رسولالله را از خودمان خشمناک و ناراحت گردانیدهایم، بیا با یکدیگر به ملاقات و دیدار او رویم تا از ما راضی و خوشنود شود.
لذا هر دو حرکت کردند و چون به درب منزل رسیدند، اجازه ورود خواستند؛ ولی به ایشان اجازه داده نشد.
بهناچار حضور امام علی علیهالسلام آمدندو دراینباره با او سخن گفتند؛ بنابراین امام علی علیهالسلام برای آنها اجازه ورود طلبید و چون وارد شدند، روبروی حضرت زهراء سلاماللهعلیها نشستند.
و حضرت زهرا روی خود را از آنها برگرداند، سلام کردند، امّا حضرت جوابشان را نداد.
ابوبکر گفت: ای حبیبه رسولالله! سوگند به خدا که من تو را بیش از دخترم، عایشه دوست دارم. روزی که پدرت از دنیا رفت، ایکاش من مرده بودم؛ علّت آنکه تو را از حقّ میراث پدرت منع کردم، چون شنیدم که فرمود: ما #ارثیهای به جای نمیگذاریم، آنچه از اموال ما باقی بماند، #صدقه است.
در این هنگام، فاطمه سلاماللهعلیها فرمود: اگر حدیثی را از پدرم رسول خدا برایتان بگویم، تأیید میکنید؟ گفتند: آری.
فرمود: خداوند را بر شما گواه میگیرم، آیا نشنیدید از پدرم، رسولالله صلی الله علیه و آله که میفرمود: رضایت فاطمه رضایت من است، خشم و غضب فاطمه خشم و غضب من میباشد، هرکه فاطمه را دوست دارد مرا دوست داشته است و هر که او را خشمگین و ناراحت کند، مرا خشمگین و ناراحت کرده است؟!
گفتند: بلی، چنین سخنی را از رسولالله شنیدهایم.
حضرت فاطمه فرمود: خدا و ملائکه را شاهد و گواه میگیرم که شما دو نفر مرا خشمگین و ناراحت کردهاید و من از شما خوشحال و راضی نخواهم شد تا پدرم، رسول خدا را ملاقات کرده و شکایت شما را به او کنم.
ابوبکر گفت: از خشم خداوند و غضب فاطمه به خداوند پناه میبرم و سپس در حال گریه از نزد حضرت خارج شدند
#داستانیاززندگیحضرتزهرا(س) "2"
#اللهمصلعلیفاطمهوامهاوابیهاوبعلهاوبنتهاوبنیهاوالسرالمستودعفیهابعددمااحاطبهعلمک
@maktabozeynab
🌟
📓در کتاب سلیم بن قیس، اثبات الوصیة و تفسیر عیاشی از منابعِ نخستین شیعه، آمده است که در این واقعه که به شکستن و آتش زدن درِ خانه انجامید، (محسن) جنین فاطمه(س)، سِقط شد و پس از مدتی، فاطمه(س) به شهادت رسید.
📚 منابع اهلسنت آتش زدنِ در و آسیب دیدن فاطمه را انکار کرده و راویان آن را به رافضی بودن متهم کردهاند.
⁉️درباره عوامل بروز این واقعه گفته شده است که ابوبکر نیازمند #بیعت امام علی(ع) بود تا جایگاه #خلافت خود را مستحکم سازد.
بهگفته محمدهادی یوسفی غروی (زاده ۱۳۲۷ش)، پژوهشگر تاریخ اسلام، این واقعه حدود ۵۰ روز پس از رحلت پیامبر(ص) رخ داده است.
بنابر نقل کتاب سلیم و کتاب الامامة و السیاسة، فاطمه(س) در ملاقاتی که ابوبکر و عمر با او داشتند، با یادآوری #حدیث_بَضعة خدا را گواه گرفت که آن دو نفر او را آزرده و خشمگین کردهاند.
در منابع اهلسنت از ابوبکر نقل شده که در آخرین لحظات عمرش گفت: کاش دستور ورود به خانه فاطمه را نداده بود.
#داستانیاززندگیحضرتزهرا "3"
#اللهمصلعلیفاطمهوامهاوابیهاوبعلهاوبنتهاوبنیهاوالسرالمستودعفیهابعددمااحاطبهعلمک
@maktabozeynab
💫💫
عروس به سوى حجله یا #خانه_بخت
💠در احادیث متعدّدى وارد شده و نیز مورّخین ثبت کرده اند:
چون جشن عروسى #حضرت_فاطمه زهراء سلام اللّه علیها برگزار شد و خواستند که آن عروس بى همتا را به خانه سعادت و بخت ببرند، جبرئیل ، میکائیل و اسرافیل علیهم السلام به همراه #هفتادهزارفرشته در مشایعت آن عروس شرکت کردند.
پس مرکب حضرت رسول صلى اللّه علیه و آله را که به نام دُلدُل معروف بود آوردند و عروس را برآن سوار نمودند.
و لِجام آن را جبرئیل علیه السلام در دست گرفت و اسرافیل کنار مرکب مواظب عروس بود و میکائیل نیز مِشگ و عنبر دود مى کرد.
هنگام حرکت عروس از منزل پدر به سوى منزل سعادت یعنى خانه شوهر #جبرئیل تکبیر مى گفت و دیگر همراهان و مشایعت کنندگان نیز مى گفتند: ((اللّه اکبر)).
و از همان زمان بود که شعار تکبیر و صلوات در مجالس عروسى و جشن هاى مذهبى مرسوم گردید.
💠در برخى از روایات گفته شده که در شب عروسى ، یک ظرف شیر توسّط حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله براى عروس و داماد فرستاده شد و فرمود که آن را بیاشامند.
و در بعضى دیگر از روایات چنین آمده است که صبح عروسى ، خود حضرت رسول براى عروس و داماد شیر آورد و فرمود: بیاشامید.
صبح عروسى ، پدر عروس جهت دیدار داماد و عروس به منزل ایشان تشریف آورد و ضمن تبریک و تهنیت و بیان تذکّراتى به هر دو نفر، فرمود:
فاطمه جان ! تو را به شخصى شوهر دادم ، که سرور تمام صالحان و نیکان دنیا و آخرت مى باشد.
و سپس خطاب به داماد کرد و فرمود:
این دخترم بسیار عزیز است ، پس هر که او را گرامى دارد، مرا گرامى داشته و هر که به او توهین نماید، مرا توهین کرده است .
و نیز فرمود: خداوند، زمین را #مهریّه و $صداق دخترم فاطمه قرار داد؛ پس هر که روى زمین راه رود و مخالف وى باشد، همانا #غاصب خواهد بود
#داستانیاززندگیحضرتزهرا "4"
#اللهمصلعلیفاطمهوامهاوابیهاوبعلهاوبنتهاوبنیهاوالسرالمستودعفیهابعددمااحاطبهعلمک
@maktabozeynab
🌟🌟
#داستانیاززندگیحضرتزهرا(س) "5"
#هجرتبهسوىمدینه
💠امام جعفر صادق صلوات اللّه علیه حکایت فرماید:
حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله در سنین چهل و پنج سالگى بود که فاطمه زهراء سلام اللّه علیها در بیستم ماه جمادى الثّانى ، در شهر مکّه چشم به جهان گشود، و مدّت هشت سال در این شهر مقدّس اقامت کرد.
و در آن هنگام که حضرت رسول صلّلى اللّه علیه و آله از مکّه معظّمه به مدینه منوّره مهاجرت نمود، حضرت زهراء سلام اللّه علیها به همراه همسرش ، امیرالمؤ منین علىّ بن ابى طالب علیه السلام و تعدادى از زنان مهاجر که عایشه نیز همراه آن ها بود، به سوى مدینه منوّره رهسپار شده و مهاجرت نمودند.
و هنگامى که حضرت زهراء وارد شهر مدینه گردید، پدرش رسول خدا صلّلى اللّه علیه و آله او را به منزل مادر اءبو ایّوب انصارى بُرد و مدّتى را در آنجا سکونت گُزید.
و پس از گذشت مدّتى که حضرت رسول صلوات اللّه علیه و سلامه با امّ سلمه ازدواج کرد، فاطمه زهراء سلام اللّه علیها را نزد همسرش امّ سلمه انتقال داد.
امّ سلمه گوید: چون رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله دخترش ، فاطمه زهراء سلام اللّه علیها را نزد من آورد، امور زندگى او را به من واگذار نمود.
و او بسیار با ادب و در حدّ اءعلاى کمالات بود و نسبت به مسائل زندگى بیش از من آشنا و اهل معرفت بود.
⚜عایشه و گریه حضرت زهراء علیها السلام
💠حضرت صادق آل محمّد صلوات اللّه علیهم حکایت فرماید:
روزى عایشه به طرف فاطمه زهراء سلام اللّه علیها آمد و به آن حضرت عتاب کرد و بر سرش فریاد کشید:
اى دختر خدیجه براى چه این قدر به خود مى بالى و فخر مى کنى ؟مگر مادرت چه فضیلتى بر ما دارد؟او هم زنى مانند ما خواهد بود.
چون حضرت فاطمه سلام اللّه علیها صداى عایشه و آن زخم زبان ها را شنید، گریان شد و به نزد پدرش ، رسول خدا صلوات اللّه علیه حرکت کرد.
در این هنگام ، حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله علّت گریه دخترش را جویا شد.
فاطمه زهراء سلام اللّه علیها اظهار داشت : پدرجان ، رسول خدا! عایشه نام مادرم را به زشتى یاد کرد و من از این موضوع اندوهناک و گریان شدم .
💠حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله با شنیدن این سخن ، غضبناک شد و به عایشه خطاب کرد و فرمود:
اى حُمیراء! آرام و ساکت باش ، چرا که خداوند متعال ، زن پر محبّت و صاحب فرزند را میمون و مبارک گردانیده است .و خدیجه نیز از همان جمله زنانى مى باشد، که رحمت و فیض خداوند متعال ، شامل حالش گشته و تاکنون براى من چند فرزند آورده است . و اى عایشه ! تو از جمله کسانى هستى که خداوند تو را عقیم و ناتوان از زایمان قرار داده است
#حضرت_زهرا
#اللهمصلعلیفاطمهوامهاوابیهاوبعلهاوبنتهاوبنیهاوالسرالمستودعفیهابعددمااحاطبهعلمک
@maktabozeynab
#داستانیاززندگیحضرتزهرا «6»
🌟دلسوزى دختر براى پدر🌟
💠حضرت امام علىّ بن موسى الرّضا به نقل از پدران بزرگوارش علیهم السلام حکایت فرماید:
روزى امیرالمؤ منین علىّ علیه السلام فرمود: زمانى که در کنار پیامبر اسلام صلّلى اللّه علیه و آله ، به همراه دیگر اصحاب مشغول کَندن خندق بودیم ، فاطمه زهراء سلام اللّه علیها بر ما وارد شد و قطعه نانى را که همراهش بود، تقدیم پدرش پیامبر خدا کرد.
پیغمبر خدا صلّى اللّه علیه و آله خطاب به دخترش کرد و فرمود: این نان را از کجا آورده اى ؟
فاطمه زهراء سلام اللّه علیها اظهار داشت : مقدارى نان پخته ام ، یک قرص نان را سهم حسن و حسین کنار گذاشتم و این مقدار را هم براى شما آورده ام .
رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود:
اى فاطمه ! این اوّلین طعامى است که پس از سه روز داخل شکم پدرت مى شود
#حضرت_زهرا
#اللهمصلعلیفاطمهوامهاوابیهاوبعلهاوبنتهاوبنیهاوالسرالمستودعفیهابعددمااحاطبهعلمک
@maktabozeynab
دسترسی آسان به مطالب کانال #مکتب_الزینب
از طریق #هشتکهای ذیل میتوانید مطالب کانال را مطالعه فرمایید:
#فرزندپروری #امامزمانمانرابشناسیم
#رفتار_والدین_با_نوجوان
#تربیت_پسربچهها #دنیای_کودک
#همسرداری #والدین_بدانند
#نوجوان #دنیای_نوجوان
#نقش_پدر #بلوغ_زودرس
#فضای_مجازی #مهدویت
#حاجتروایی #حکایت_خوبان
و مطالب متنوع دیگر👇
#نقش_پدردرتربیت_کودک
#گناهان_کبیره و....#احادیث_مهدویت
#رازهای_تربیتی_کودکونوجوان
#نکات_کلیدی_همسرداری_موفق
#داستانیاززندگیحضرتزهرا و
👈 #قرض_الحسنه_مکتب_الزینب
💫لینک کانال مکتب الرینب👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1931542547Cdcc6ed9c61
🌟🌟
#داستانیاززندگیحضرتزهرا (س) «7»
شادمانى ملائکه از #قضاوت حضرت زهراء سلام اللّه علیها
💠امام حسن عسکرى علیه السلام حکایت فرمود:
روزى دو نفر زن همسایه ، که یکى از آن دو نفر از دوستان وشیعیان اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام و دیگرى از مخالفین و از دشمنان ایشان بود، بر سر مسئله اى از مسائل دین با یکدیگر اختلاف ونزاع پیدا کردند؛ و چون به توافق نرسیدند، جهت رفع اختلاف وروشن شدن حقیقت نزد فاطمه زهراء سلام اللّه علیها شرف حضور یافتند.
🌟حضرت زهراء سلام اللّه علیها پس از توجّه به سخنان دو طرف و شنیدن استدلال هر دو نفر، حقّ را با زن شیعه دانست و استدلال و محاجّه او را تشریح نمود،
و او چون بر رقیب مخالف خود تسلّط یافت ، شادمان و خوشحال گردید.
و امّا زن مخالف چون دلیلى بر حقّانیت خود نداشت تسلیم شد و ساکت ماند.
پس از آن ، حضرت زهراء سلام اللّه علیها خطاب به زن شیعه کرد و فرمود: همانا ملائکه به جهت پیروزى و شادمانى تو، شادمان گردیدند و شیطان بسیار غمگین و محزون گشت .
💠امام حسن عسکرى علیه السلام در ادامه فرمایش خود افزود: در این هنگام ، خداوند متعال به ملائکه خطاب نمود و فرمود:
اى ملائکه ! اکنون چون فاطمه زهراء، گشایشى براى این زن باایمان به وجود آورد و او را شادمان و مسرور نمود؛ پس درجات او را در بهشت چندین برابر افزایش دهید.
و به برکت این روز، هرکس که براى بنده ضعیفى از بندگان من گشایشى ایجاد کند، ترفیع درجات عالیه ، در بهشت برایش ثبت و محسوب کنید
#حضرت_زهرا
@maktabozeynab
🌟🌟
قرائت قرآن و گردش سنگ آسیاب "8"
💠حضرت جواد الا ئمّه ، امام محمّد تقى صلوات اللّه علیه حکایت فرماید:
روزى پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله توسّط سلمان فارسى رضوان اللّه تعالى علیه پیامى براى حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه علیها فرستاد.
سلمان گوید: همین که جلوى درب منزل آن مخدّره رسیدم ، ایستادم و سلام کردم ؛ سپس متوجّه شدم که حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه علیها مشغول قرائت قرآن است و آهسته آیات قرآن را بر لب زمزمه مى نماید.
و دیدم که سنگ آسیاب بدون آن که دست حضرت روى آن باشد، در حال چرخش و دور زدن است و کسى را نزد حضرتش نیافتم .
برگشتم نزد رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و عرضه داشتم : یا رسول اللّه ! جریان مهمّ و عظیمى را مشاهده کردم !!
حضرت فرمود: آنچه را دیدى بیان کن ؟
گفتم : همین که جلوى درب منزل دخترت ، فاطمه سلام اللّه علیها رسیدم و سلام کردم ، متوجّه شدم که وى آهسته قرآن مى خواند و سنگ آسیاب مى چرخید و کسى را هم نزد او نیافتم .
پس حضرت رسول صلّلى اللّه علیه و آله تبسّمى نمود و اظهار داشت :
اى سلمان ! خداوند قلب دخترم ، فاطمه را سرشار از ایمان نموده است ، او تمام وجودش ایمان و یقین مى باشد و غرق در طاعت و عبادت پروردگار گشته بود.لذا خداوند متعال فرشته اى را به نام روفائیل رحمت فرستاده است تا وى را کمک نماید. و همان فرشته بوده است که سنگ آسیاب را براى دخترم فاطمه ، مى چرخانیده است . و سپس افزود: بدان که خداوند مهربان تمام امور دنیا و آخرت فاطمه را کفایت خواهد نمود
#حضرت_زهرا
#داستانیاززندگیحضرتزهرا
@maktabozeynab
🌟🌟
#داستانیاززندگیحضرتزهرا "9"
سه همسر میهمان و خرماى بى هسته
💠عبداللّه فرزند سلمان فارسى از قول پدرش حکایت نماید:
پس از گذشت ده روز از رحلت رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله ، از منزل خارج شدم و در مسیر راه ، امیرالمؤ منین علىّ بن اءبى طالب علیه السلام مرا دید وفرمود:
اى سلمان ! تو بر ما جفا و بى انصافى کردى .
عرض کردم : یا امیرالمؤ منین ! کسى مثل من ، بر شما جفا نخواهد کرد، ناراحتى و اندوه من براى رحلت رسول اللّه صلّلى اللّه علیه و آله مانع شد که بتوانم به ملاقات و زیارت شما موفّق شوم .
امام علیه السلام فرمود: اى سلمان ! همین امروز بیا به منزل حضرت فاطمه سلام اللّه علیها؛ چون او علاقه دارد تو را ببیند و مى خواهد که تحفه و هدیّه اى را از بهشت تقدیم تو نماید.
گفتم : آیا بعد از وفات رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله ، فاطمه زهراء سلام اللّه علیها براى من تحفه بهشتى در نظر گرفته است ؟!
حضرت فرمود: بلى ، دیروز فراهم شده است .
پس من با سرعت روانه منزل آن بانوى جهان بشریّت گشتم ، هنگامى که وارد منزل ایشان شدم حضرت را مشاهده کردم که در گوشه اى نشسته و چادر کوتاهى بر سر خود افکنده است .
وقتى نگاه حضرت بر من افتاد، اظهار داشت : اى سلمان ! پس از وفات پدرم بر من جفا نمودى !
گفتم : اى حبیبه خدا! فردى چون من چگونه مى تواند بر شخصیّتى مثل شما جفا کند؟!
حضرت زهراء سلام اللّه علیها پس از آن فرمود: آرام باش ، بنشین و در آنچه برایت مى گویم دقّت کن و بیندیش .
روز گذشته در حالى که درب منزل بسته بود، من در همین جا نشسته بودم و در غم و اندوه فرو رفته بودم .
ناگهان متوجّه شدم که درب منزل باز شد و سه حوریّه بهشتى که تاکنون فردى به زیبائى شکل آن ها ندیده بودم با اندامى نمونه و بوى عطر دل انگیز عجیبى ، با لباس هاى عالى وارد شدند و من با ورود آن ها از جاى خود برخاستم ؛ و پس از خوش آمد گوئى به آنان ، اظهار داشتم : آیا شما از اهالى شهر مکّه یا مدینه هستید؟
گفتند: ما اهل مکّه و مدینه و بلکه از اهل زمین نیستیم ، ما حورالعین مى باشیم و از دارالسّلام بهشت به عنوان دیدار با تو به اینجا آمده ایم .
پس من به یکى از ایشان که فکر مى کردم از آن دو نفر دیگر بزرگ تر است گفتم : نام تو چیست ؟
در جواب پاسخ داد: من مقدوده هستم ؛ و چون علّت نامش را پرسیدم ، گفت : خداوند مرا براى مقداد، اءسود کندى آفریده است .
سپس به دوّمى گفتم : نام تو چیست ؟
گفت : ذرّه ؛ وقتى علّت آن را سؤ ال کردم ، جواب داد: من براى ابوذر غفارى آفریده شده ام .
و هنگامى که نام نفر سوّم را جویا شدم ، گفت : سلمى هستم ، و چون از علّت آن پرسیدم ، اظهار داشت : من از براى سلمان فارسى مهیّا گشته ام .
و پس از آن مقدارى خرماى رطب که بسیار خوش رنگ و لذیذ و خوش بو بود به من هدیه دادند.
💠سپس حضرت زهراء سلام اللّه علیهافرمود: اى سلمان ! این خرما را بگیر و روزه خود را با آن افطار نما، و هسته آن را برایم بیاور.
سلمان گفت : من رطب را از آن حضرت گرفتم و از خدمت ایشان خارج شدم و چون به هرکس مرور کردم ، اظهار داشت : آیا با خود مِشک عطر همراه دارى ؟ و من مى گفتم : بلى .
و چون رطب را در دهان نهادم و روزه خود را با آن افطار نمودم هسته اى در آن نیافتم ، فرداى آن روز بر حضرت زهراء سلام اللّه علیها وارد شدم و عرض کردم : رطب بدون هسته بود!
فرمود: آرى ، درخت آن را خداوند در دارالسّلام بهشت ، کشت نموده است با کلام و دعائى که پدرم رسول خدا آن را به من آموخته است تا هر صبح و شام بخوانم .
اظهار داشتم : اى سرورم ! آیا آن را به من تعلیم مى نمائى ؟
حضرت فرمود: هرگاه خواستى تب و ناراحتى تو برطرف گردد، این دعا را بخوان :
نُّورَ مِنَ النُّورِ، اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذى خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ، وَ اءنْزَلَ النُّورَ عَلىَ الطُّورِ، فى کِتابٍ مَسْطُورٍ، فى رِقٍّ مَنْشُورٍ، بِقَدَرٍ مَقْدُورٍ، عَلى نَبىٍّ مَحْبُورٍ، اَلْحَمْدُلِلّهِ الّذى هُوَ بِالْعِزِّ مَذْکُورٌ، وَ بِالْفَخْرِ مَشْهُورٌ، وَ عَلىَ السَّراءِ وَ الضَّراءِ مَشْکُورٌ، وَ صَلَّى اللّهُ عَلى سَیِّدن ا مُحَمّدٍ وَ آلِهِ الطّاهِرینَ.))
💠سلمان فارسى گوید: من این دعا را به بیش از هزار نفر از اءهالى مدینه و مکّه که مبتلى به تب شدید بودند تعلیم نمودم و به برکت این دعا و لطف خداوند، جملگى شفا یافتند.
#حضرت_زهرا #حاجت_روایی
@maktabozeynab
💫💫
#داستانیاززندگیحضرتزهرا «10»
هر چیز را با هرکس مگو و مخور
💠امام محمّد باقر علیه السلام حکایت فرموده است :
روزى رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله به منزل دخترش حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه علیها وارد شد و چون مقدارى نشست خطاب به وى کرد و فرمود: دخترم ، فاطمه ! بلند شو و آن ظرف غذا را بیاور.
همین که آن ظرف غذا را آورد، دیدند که داخل آن پر از آبگوشت داغ است و آماده خوردن مى باشد.
سپس رسول خدا، امام علىّ، حضرت زهراء و دو فرزندشان امام حسن و امام حسین صلوات اللّه علیهم از آن طعام میل نمودند و باقى مانده آن را تا مدّت سیزده روز مرتّب مورد استفاده قرار مى دادند ولیکن از آن غذا کاسته نمى شد.
تا آن که روزى اُمّ ایمن ، امام حسین علیه السلام را دید، که مشغول خوردن غذاى پخته مى باشد، به ایشان گفت : این نوع غذا را از کجا آورده اى ؟
حضرت فرمود: مدّت چند روزى است که غذاى ما در منزل ، از همین خوراک مى باشد.
اُمّ ایمن به منزل حضرت زهراء سلام اللّه علیها وارد شد و گفت : اى فاطمه ! اگر امّ ایمن چیزى داشته باشد، براى شما هم است و در آن شریک مى باشید؛ ولى اگر یک روز شما چیزى یافتید، امّ ایمن از آن محروم خواهد بود؟!
حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه علیها مقدارى از آن غذاى آبگوشت را که هنوز تازه بود براى امّ ایمن آورد و او هم از آن طعام خورد و در همان روز ظرف غذا به پایان رسید.
وقتى حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله تشریف آورد و متوجّه شد که غذا تمام شده است ، فرمود:
چنانچه از آن غذا به دیگرى نمى دادى پایان ناپذیر بود و تمامى ما اهل بیت تا آخر از آن مى خوردیم و باز هم باقى مى ماند.
سپس امام محمّد باقر علیه السلام فرمود: اکنون ظرف آن غذا نزد ما موجود است تا آن که به دست امام زمان ، قائم آل محمّد صلوات اللّه علیهم اءجمعین خواهد رسید
#حضرت_زهرا
@maktabozeynab