مامان مشاور
📲💻🖥📸📼📺📚 #آسیب_رسانه تصور کنید بخواید محتوای یه پارچ آب رو بریزید توی یه لیوان چی میشه؟🥤💧 بله واضحه
#به_وقت_قدردانی
خدا رو شکر میکنم که این مطلب که حاوی توضیح،
اصلی ترین عامل اضطراب بچه های نسل ماست
رو هزار خواننده محترم خوندند
و با توجه به تعداد اعضای کانال این بازدید خیلی برام قابل تامل و احترام❤️✋
و ممنون میشم اگر فکر میکنید مطالب کانال بنظرتون میتونه نوری باشه توی مسیر والدگری یا زندگی کسی،
کانال رو به بقیه هم معرفی کنید👀🙏🤳
تا ان شالله شاهد پرورش انسان های سالم و توانمندی برای کشور عزیزمون باشیم
خب دستمال کشی و جاروی کفپوش های سالن و اتاق خواب و تراس رو با همکاری خعلی عالی پسرک و به همراه پرتاب کردن کتاب علوم خواهرش به کف تراس که اتفاقا خیس و خاکی بود انجام دادم(خدا رحم کنه واکنش صبیه محترمش رو😩)
و
گفتم بیام تجربه امروز صبح روبراتون بنویسم،
اول
ردیف به ردیف بشینید و قشنگ دل بدید تا بقول اصفهونیا برادون تعریف کنم
اون آخریا بیاید جلو بشینید و کمتر پچ پچ کنید با بغل دستیاتون و اگر چیز خنده داری هست بگید ماهم بخندیم
(یادتووونه مدرسه 🤣)
برای اینکه متن طولانی نشه ،تجربه در مطلب بعدی عنوان میشه😎👻
#مادرانه
#کلاس_اولی
قصه از اینجایی شروع شد که دخترک ما تصمیم گرفت،
تکالیف درسیش رو دقایقی قبل ازخواب یا دقایقی قبل از حرکت به سمت مدرسه اش بنویسه🥴
و تصور کن برای مادر طفلکش که سابقه نوشتن مشق در راه مدرسه و سر کوچه و قبل از رسیدن به خونه رو داره(همینقدر عجووول😶)
چقدر این دقیقه نودی بودنش امتحان الهی محسوب میشد🥵
و مدیونید فکر کنید که به ژن خونسردی و روحیه آرااااام شیرازی بودنش ربط داره،
اصصصصلا😅(زود قضاوت نکنید😜)
منم دیگه راه اومدم باهاش
چون بقول استادم مهم اینه بنویسه،مهم نیست کی مینویسه و تکلیف خودشه و مسئولیتش با خودشه،
خلاصه امروز دیگه خیلییی طول کشید و دوستاش اومدن دنبالش و نه مشقاش تموم شده بود و نه آماده بود و نه دوستش میتونست منتظرش باشه ونه اون میخواست مشق ننوشته بره و نه من میتونستم با امیرحسن بعدا ببرمش(بخطر چموشی و روحیه گشت و اکتشافش اندازه سه ساعت برام سخت میگذره این مسیر ده دقیقه ای )،نه باباش بود که ببرتش و نه دلش می اومد غیبت کنه(اول گفت نمیرم،بعد دید من واکنشی نشون نمیدم،گفت میخوااام برم)
و چون قبلا باباش بود و رو حساب اون کمی دیرتر میرفت اما این بار دید اوضاع بغرنج شده،
دیگه جونم براتون بگه که دم صبحی ،روضه ای به پا شد
منم بهش گفتم چند باره که داره اینجور میشه و من از این بابت دارم اذیت میشم(چون تکلیف اونه اما با بیقراری بابت تاخیرش داره به ما هم فشار میاره و این انعکاس رو طبیعی و بدون داد و سرزنش بهش نشون دادم چون حس واقعی ام تو اون لحظه بود )،
و یه فکر دیگه ای کن برای زمان مشق نوشتنت،
حالا برو مشقاتو تموم کن
ببینم چی میشه،
یهو یه کم بعد، صدای در همسایه روبرویی مون اومد و گفتم بپر نگاه کن،اگر زهرا داره با باباش میره با اونا بری،
و به اونا گفت صبر کنند تا آماده بشه
و شاد و خوشحال با اونا رفت
ولی فکر میکنم این استیصال امروز،پیامد خوبی برای دقیقه نود بودنش حساب بشه
و البته دست بر دعا هستم که ان شالله یادش نره و اگر فکر کردید تو خونه ماها از این ماجراها نیست سخت در اشتباهید
چون بووووخدااا بچه های ماهم مثل بچه های شمان و از مریخ از نیومدن😁
این بود انشای امروز من با موضوع روز خود را چگونه آغاز کردید😄
✍️#ز_زینی_وند(مشاور کودک و خانواده)
═🍃🌸🍃════════╗
@zahrazeynivand
╚════════🍃🌸🍃═╝
👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/930349260C148c63801b
مامان مشاور
#فانوس_دریایی_باشیم تا حالا به مکانیسم فانوس دریایی دقت کردید؟ کارش اینه که مسیر دریای پر تلاطم رو ب
#نکته_تکمیلی✋
میدونید نکته جالب چیه،
اینکه نه اونی که من اول وقت و داغ داغ مشقمو مینوشتم الزاما خوب و درست بود
نه انتخاب دخترم که میخواد آخر وقت بنویسه الزاما نقص یا اهمالکاری و سهل انگاری محسوب میشه
اینجاست که تفاوت در مدل انتخاب و برنامه ریزی وسط میاد و البته احترام به تفاوت کودک مون با ما،
چون اون هرچند میوه دل ماست و از نظر جثه کوچکتر از ماست
اما یه انسان دیگه است
و البته همون هوشمندی و تدبیری که درون ما هست
درون فرزندمون هم هست
و اگر جایی مسئولیت هاشون رو به موقع انجام نمیدن،باز هم در حیطه استحفاظی خودشونه و باید مشاهده گر باشیم و اجازه بدیم خودش با پیامد طبیعی عملش مواجهه بشه و دنبال راه دیگه ای بگرده
نه اینکه فانوس دریایی رو رها کنیم و ما بشیم سکاندار کشتی زندگی اون،
مثال فانوس دریایی و کشتی که یادتونه؟
😉
✍️#ز_زینی_وند(مشاور کودک و خانواده)
═🍃🌸🍃════════╗
@zahrazeynivand
╚════════🍃🌸🍃═╝
👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/930349260C148c63801b
مامان مشاور
#فراخوان یه سوال: اگر بخوام اسم کانال رو با توجه به محتوای اون تغییر بدم، چه پیشنهادی دارید؟🤔 به بهت
ممنون از همه دوستانی که در نظر سنجی شرکت کردند
اسامی زیادی پیشنهاد شد
اما واقعیتش اسامی مثل حس خوب مادری،مدرسه مامان ها، مادرانه های زیبا،
تربیت اسلامی، زندگی زیبا و ...
همه و همه در عین زیبا بودن بشدت برای من مسئولیت آوره و من خودم رو ابدا در حدی نمیدونم که اینجا بخوام چیزی رو به کسی یاد بدم یا اینکه بگم از مادری ام مدام حس خوب میباره(کما اینکه اینجا غر هم میزنم و خواهم زد😅)
یا الزاما مدل ارتباطم با بچه ها یا چیزی که اینجا مینویسم در قالب تربیت اسلامی باشه
یا اینکه زندگی خیلی زیبایی دارم😁(چون اینجا قراره واقعی باشم و بالاخره منم امتحانات و ابتلائات خودم رو دارم)
،
خوبه بدونید یکی از ترس های من اینه دیگران در موردم چیزی رو فکر کنن که نیستم،
برا همین چه تو مصاحبه ها یا دایرکت ها اگر کسی بگه خانوم دکتر، سریع میگم من هنوز دکترامو نگرفتم(هرچند اندازه دکترا واحد گذروندم و درس خوندم و بقول اون خانوم بازیگر دو تا فوق لیسانس دارم😂)
خلاااااصه
بین دو تا اسم
مادرانه هام(سابقا اسم پیچ اینستاگرامم هم همین بود)
و
مامان مشاور
کدوم نظرتونه؟
منتظرمااااا
پ.ن:دلیلم برای تغییر اسم اینه که محیط ایتا اسم عنوان کننده محتواست و مثل اینستاگرام نیست که مخاطب صفحه اصلی پیچ رو میبینه و اینجا اول با اسمت آشنا میشن و بعد قبول میکنند به کانال بپیوندند یا نه
آقاااااا✋📢📢📢📢
من با تذکر و تشر برخی دوستان در مورد اسم مادرانه به خودم اومدم و یه نگاه به لیست کانال هایی که دنبال میکنم،کردم
دیدم عهههه علییییه نه ببخشید،🤭
عههه خودم عضو سه تا کانالم که تو عنوانش مادرانه داره
پس با اجازتون
«مامان مشاور »
رو به عنوان اسم کانال تصویب میکنیم🥳
یه صلوات محمدی پسند بفرستید
May 11
مامان مشاور
#تامل با توجه به هدف کانال و روند مطالب ، این کلیپ چه پیامی روبه مخاطب القا میکنه؟ نظرات تون رو به
راستی از نمره پاسخ دهی تون به این سوال راضی نیستیمااا😒🙄
جواب ها زیاد بود و به یه نحوی درست بود اما اونی که من میخواستم نبود
اماااا
پیامی که این کلیپ به طرز نامحسوس داره به ذهن مخاطب متبادر میکنه میدونید چیه؟
یه جور جبر در شرایط
یه چرخه معیوب
همون حکایت همیشگی پوست موز بودن گذشته جلوی پامون
یعنی اگر من بچمو تنبیه بدنی میکنم چون منو تنبیه بدنی کردند و اشتباهات من تقصیر والدینمه😤
و این من چرا ضعیف و مجبوره؟🧐
این من چرا مسیر اشنای تربیتش رو میره نه مسیر آگاه؟🤨
این من چرا اینقدر تسلیم گذشته است؟😐
پس انتخاب و اختیار این من کجا رفته؟🤐
....
به جواب این سوالا خوب فکر کنید
و بعنوان جریمه دوباره از اول مطالب کانال رو بخونید 😈😁
✍️#ز_زینی_وند(مشاور کودک و خانواده)
═🍃🌸🍃════════╗
@zahrazeynivand
╚════════🍃🌸🍃═╝
👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/930349260C148c63801b
مامان مشاور
#مادرانه #کلاس_اولی قصه از اینجایی شروع شد که دخترک ما تصمیم گرفت، تکالیف درسیش رو دقایقی قبل ازخواب
#مادرانه
مشقاشو بعدازظهر نوشت
امشبم قبل ازخواب اصرار میکرد که بیا برنامه کلاسیم رو بهم بگو تا کیفم رو بچینم
چون میخوام فردا زود آماده بشم و برم🤩
و
اینا رو جوری میگفت که چشماش می خندید
و
من الان که دارم اینا رو مینویسم
بغضم گرفته که چقدر مادری رو با همه این پستی بلندی ها و
لحظات غیر قابل پیش بینی اش دوست دارم😍🥺
روزی که شلوغ شروع شد
اما
آروم تموم شد
و خدایی که کارش خیلییی درسته
شبت بخیر بنده خدا✋
#الحمدالله_علی_کل_حال
#حال_خوب
وقتایی که حالم خوبه
وقتایی که امید تو قلبم برق میزنه
وقتایی که دلم میگه اینجور نمی مونه
وقتایی که رو به راهم
وقتایی که انتظار روزای خوب رو میکشم
یهو به خودم میام
میبینم وسط کارای خونه
دارم ترانه این شعر رو زمزمه میکنم
🌺🌺🌺🌺🌺
از بچگی عید برام قاصد و مژده رسون روزای خوب بوده
همیشه باورم این بوده با اومدن سال جدید
اتفاقای جدید و خوبی خواهد افتاد و خدا سوپرایزهایی برام کنار گذاشته...
و این آهنگ ،آهنگ سال تحویل حدود ده سال پیش شبکه سه هست،
گفتم حال خوبش رو با شما هم شریک بشم😍
مامان مشاور
#حال_خوب وقتایی که حالم خوبه وقتایی که امید تو قلبم برق میزنه وقتایی که دلم میگه اینجور نمی مونه وقت
چند سال پیش یکی از نظریه پردازای غربی گفته بود: بچه شیعه ها دو تا بال دارن:
گذشته سرخ (کربلا)
و آینده سبز(ظهور امام زمان)
و همین ها اونا رو سر پا نگه میداره
🌱🌱🌱
و شاید این امید به آینده،
ثمره شوق به ظهور آقاجان مونه...🥺
الهی که زنده باشیم و ببینیمش😍
این یادداشت رو سال گذشته تو پیچم منتشر کردم
سوار ماشین زمان شدم و رفتم به بیست سال بعد☄️💫🌌🪐
#مادرانه
دور نیست روزی که تو دیگه یه دختر بچه پنج ساله شیرین زبون کمی تا قسمتی تخس و به همراه خشم رگباری پراکنده نیستی...🌪️🌫️
خیلی وقته صدای جیغ و من از این خونه میخوام برم ، از زبونت شنیده نشده...
اخه خودت الان مامان دوتا دختر کوچولو و خانوم خونه خودت هستی...
زنگ میزنی و میگی مامان نزدیک خونتونم،هستید بیام؟میگم:اره قلبم،اتفاقا بابا و بچه ها بیرونن و تنهام،بیا،قدمت روی چشم😍
چند دقیقه بعد صدای جوجه هات زودتر از صدای زنگ شنیده میشه و میاید داخل،
خسته و کلافه بنظر میای،از اون ذوق و برق همیشگی چشمات خبری نیست،تا سرگرم بو کشیدن و بوسیدن مغز بادوم هام هستم،🤶👼👶
یواشکی میگی مامان تحویل تو،من رسما رد دادم از دستشون...🥵
بچه ها رو به بهونه ای میفرستم تو حیاط آب بازی(دیگه اون موقع حقمه یه خونه حیاط دار داشته باشم😉🙃)
سریع میام سراغت و میگم:چیه دورت بگردم؟ چرا پکری؟🙁
میگی:مامان دیووونم کردن،حرف حرف خودشونه،نمیدونی وقتی عصبانی میشن چه در و گوهر هایی از دهنشو میریزه و انگار اون لحظه بچه های من نیستن...و یهو بغضت میترکه 😩
و میگی:دیشب گفت من دوست ندارم،تو مامان بدی هستی و میخوام از این خونه برم،من کجا اشتباه کردم تو تربیت شون؟😓
سفت بغلت می کنم...دیگه مثل بچگی هات تو بغلم جا نمیشی...اما موهای لخت و نرمت رو بو میکشم و به لری میگم:روله،جونم و سقت(جونم به فدات)تو کی اینقدری شدی؟ 🥺 غصه نخور میگذره مامان,این رفتارا یه دوره ای و یه عمری داره....تو فقط عشق بهش بده و صبور باش،خودت که میدونی چقدر عاشقت اند،
خودت میدونی که همه توان و دونسته هاتو گذاشتی وسط و این وقتا مثل یه باد و طوفانیه که میاد و میره،مهم اینه آسمون خونتون اکثر اوقات آفتابیه😉
دعای خیر من هم که همیشه پشت سرته،پس سخت نگیر و شلوغش نکن، یادت رفته بچگی های خودت رو؟☺️
میگی:عممممراا اگه من اینجور بودم،🤯
میخندم و میگم:بشین تا برات تعریف کنم از روزایی که کوله ات رو میبستی و با همه خشمت میگفتی من دارم میرم وبغض می کردی و ادامه میدادی: البته میدونم دلم براتون تنگ میشه😢 و ...
هاج و واج نگام میکنی و منتظر ادامه خاطرات خودتی که یهو امیر حسن کلید می اندازه و میاد تو حیاط و با دیدن دو تا دسته گل های تو سریع گرگ میشه و میافته دنبال شون و صدای خنده و جیغ شون قاطی میشه و موهای لخت و بور امیرحسن زیر آفتاب بیشتر برق میزنن و با دیدن داداش گل از گلت میشکفه و با شیطنت میگی :این پسرتم که انگار نمیخواد بزرگ بشه 😄
و کیلو کیلو قند تو دلم آب میشه از دیدن قد و بالای شما❤️
#طاقت_بیار
#خسته_نشو_که_عمر_سختیا_کوتاهه😁😅
✍️#ز_زینی_وند(مشاور کودک و خانواده)
═🍃🌸🍃════════╗
@zahrazeynivand
╚════════🍃🌸🍃═╝
👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/930349260C148c63801b
#زندگی_واقعی
بچه ها خوابیدند و من بالاخره نشستم سر نقدهای استاد داور که ببینم چی به چیه(کمتراز یکماه وقت دارم ایرادات رو برطرف و کار رو برای فارغ التحصیلی ارائه بدم)
اما نکته دردناکش اینه پنجاه درصد نقدهاش اصلا به کارم وارد نیست و خلاف آیین نامه است 😩🥵
هیچی دیگه منم حس طفلکی بودن بهم دست داد و نشستم به عریضه نویسی و دادخواهی از مدیر گروه مون🙈
هرچند بعیده هجده و هفتاد و پنجم ،نوزده بشه،🤧
اما حداقلش اینه برای دفاع باقی دوستام اوضاع بهتر بشه،😇
ولی یه ژان والژان بی اعصابی تو درونم هست که میگه برم در خونه استاد داور ،سطل زباله روبروی خونه شون رو آتیش بزنم یا مشقای نوه اش رو خط خطی کنم🤔
و قیافه ژان والژان درونم دقیییقا همین شکلیه👆
تا روحیه حق طلبی ام کاری دستم نداده برم بخوابم🤯
میخوام لامپارو خاموش کنم🙄
شماهم برید خونتون😒
بی اعصاب هم خودتونید😡😤
خدانگهدار✋