#من_منتظرم!
شاید بخشی از صحبت ها برای قدیمی های کانال تکراری باشه اما انسان فراموشکاره و مطرح کردن دوباره بحث ل
کسی منتظره که استندبای باشه. آمادهی آماده!
کلید رو بزنن بلند میشه. نه اینکه بهش بگن آقا تشریف آوردن بخواد تازه شیش ماه بره کلاس عقاید، سه ماه هم آموزش نظامی، قرآن و یه زبان دیگه هم یادبگیره برای تبلیغ و .....
اوووه. کلی طول میکشه
منتظر کسیه که الآن آماده ست!
همونطور که یک بیچاره مثل من آماده نیست...
ما ۳ نوع نفهمی داریم.
۱. نفهمی ژنتیکی
وقتی حضرت موسی میخواست قومش رو به خدا دعوت کنه ،
از خدا خواست وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني * يَفْقَهُوا قَوْلي
نمیخواست که بگه انتگرال دوگانه بگیرید، مشتق این تابع مثلاً دیفرانسیلها رو حل بکنید ک نفهمن چیه. میخواست بگه بت نپرستید، خدا رو بپرستید، چیز سختی نمیگفت. چرا میگه خدایا ی کاری بکن بفهمند؟
••چون ژنتیکی آی کیو پایین داشتن••
۲. نفهمی به علت گناه
گناه ولو اینکه من توبه کنم یک درجه ای از روح من رو غبار آلود میکنه.
مثلا طرف شراب خورده توبه کرده خدا بخشیده. اما اثرش رو بدن فرد هست.
روی روح هم همینطور.
اینجاست که آیت الله حسن زاده میفرمان خدایا ،
+استغفار خواستن غفران توست .
با خاطره گناه چه کنم..؟😔💔
گناه کردن ولواینکه توبه به همراه داشته باشه منو از یهمرتبه ای پایین میکشونه
مثلا دیگهنمیتونم آقای بهجت بشم.
موضوع بحث ما،
نوع سوم نفهمی هست
۳. نفهمی عمدی
یکی ازانواع نفهمی عمدی اینه که
من به یک علقههایی که خدا نفرموده، تعلّق پیدا میکنم بعد با دستورات خدا تعارض میکنه. موقع تعارض مجبور میشم خودمو به نفهمی بزنم!
چند تا مثال تاریخی بزنم بیام سر بحث خودمون.
عبیدالله بن عباس ،
فرمانده سپاه امام حسن بود.
امام ۱۲ هزار نیرو داشتن و مشخص بود که سپاه مقابل مغلوب میشه.
معاویه مبلغ هنگفتی درهم هدیه داد به عبیدالله. بعدش گفت اگه این پول رو میخوای باید حسن رو ول کنی. یا اینکه پول رو بهم پس بدی.
حدود ۱۰ میلیارد امروز ما.
اینجوری شد که عبیدالله پول رو انتخاب کرد و با پشت کردنش به امام ۸ هزار نفر از سپاه امام حسن رفت !
حتی جانماز زیر پای امام رو هم کشیدن بردن از خیمه...
نمیتونست که بگه پول گرفتم
گفت الان که فکر میکنم میبینم معاویه برای امامت مناسب تر از حسن بن علیه.
برای حفظ آبرو
امام ش رو فروخت!
#من_منتظرم!
چند تا مثال تاریخی بزنم بیام سر بحث خودمون. عبیدالله بن عباس ، فرمانده سپاه امام حسن بود. امام ۱۲
بخاطر همینه که
میگه دیدم خواهر عرض کرد داداش، میخوام بهت بگم،این اصحاب و یاراتو امتحان کردی؟ فردا میمونن پای رکابت؟(اخه زینب داغ دیده ست) چرا اخه میدونه یه روزه امام حسنو شبونه تنها گذاشتن،همه رفتن،معاویه لعنت الله علیه همه رو خرید...
داداش من هنوز مدینه یادمه،اینا نكنه فردا مثه بابام علی تو رو تنها بذارن؟نكنه اینها مثه یارای داداش حسنم باشن؟ اینها رو امتحان كردی؟
هدایت شده از #من_منتظرم!
فرمود خواهر یک به یک را آزمودم
هر چند خود از قلبشان آگاه بودم
هدایت شده از #من_منتظرم!
تا این حرفها رو حبیب شنید، دست و پاش شروع كرد لرزیدن
ز این گفت و گو رنگ حبیب از رخ پریده
انگار بر تن جامه ی جان را دریده
انگار اینجا مرگ خود را آرزو کرد😭😭
هدایت شده از #من_منتظرم!
سراسیمه رفت خیمه یار ها...
+چی شده حبیب؟
- خبر ندارید، بانو زینب نگرانه، اونوقت ما اینجا نشستیم
هدایت شده از #من_منتظرم!
+خیالت راحت باشه خانوم جان!
تا ما هستیم یه مو از سر حسینت كم نمیشه، همین حرف رو عمل كردن،فردا تا اصحاب بودن، اجازه ندادن یه نفر از بنی هاشم میدان بره، نشون دادن تو عمل،یكی یكی اول اصحاب رفتن، وقتی اصحاب به شهادت رسیدن، دیگه بنی هاشم رفتن ...💔
بریم مثال دوم
یه عالِمی بود،
کتاب باز بود. نسخه های خطی زیادی داشت و روشون خیلی حساس بود.
علامه مجلسی هرچی بهش اصرار کرد این چند تا کتاب رو بهم بده از روش بنویسم پس بدم نداد .
چند مدت بعد از مرگ این عالم بزرگ
عالمی خوابش رو دیدکه
لحظهای که میخواستند بهش بگن «مَن رَبُّک؟» دیدند گریه میکنه. گفت شیطون اومده بود اون نسخهی شیخ طوسی رو گرفته بود و میگفت اگر جواب بدی پاره میکنم.
علقه جلوی انسان رو میگیره!
بخاطر همین
در آخر دعای عدیله اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْعَدِيلَةِ عِنْدَ الْمَوْتِ....
ان شاءالله که موقع جون دادن بتونیم از علقه هامون دل بکنیم و مومن از دنیا بریم
حوصله دارید مثال سوم رو هم بگم؟
وقتی حضرت امام میخواستن نامه بدن یکی ببره برای گورباچف بخونه
آیت الله جوادی رو میفرستن!
سر کوچه نگاه نمیکنن یکی داره رد میشه معلوم نیست کیه بگن تو برو نامه رو بخون.
یک آدم مورد اعتماد رو میفرستن به عنوان وکیل!
امیر المؤمنین میخواستن به معاویه نامه بفرستن
جریر بن عبدالله بجلی
رو فرستادن