#مصائب_هجوم_به_بیت_ولایت
🩸 فرازهایی از «جسارتهای زبانیِ» دوّمی به حضرت صدیقه کبری سلاماللّهعلیها...
شخص «دوّمی» به شهادت تاریخ علاوه بر ضرب و شتم و قتل و دیگر ظلمهایی که در حق حضرت زهرا سلاماللهعلیها روا داشت، با زبانش نیز به آن حضرت جسارت کرده و آن بانوی مظلومه را آزرد؛ چند نمونه از این جسارتها را _ با عذرخواهی از محضر حضرت حجت ارواحنافداه _ نقل میکنیم:
👈 وقتی که اوّلی و دوّمی برای ظاهرسازی، به عیادت آن حضرت آمدند، صدیقه کبری سلاماللّهعلیها از آن دو، روی برگردانده و در آخر چنین فرمودند:
خدایا! تو شاهدی که این دو نفر، چقدر مرا در حیات و به هنگام رفتنم از این دنیا، آزار دادند؛ من شکایت از آنها را به نزد تو میآورم!
«اولی» با شنیدن این جملات، اشک تمساح ریخته و جزع و فزع کرد که در این هنگام «دوّمی» به او گفت: من تعجب میکنم از مردمی که تو را والی خود کردهاند!
📜 أَنْتَ شَیْخٌ قَدْ خَرِفْتَ تَجْزَعُ لِغَضَبِ امْرَأَةٍ؟!
▪️تو یک پیرمرد خِرفتی هستی که از غضب یک زن بیتابی میکنی؟!
خشم یک زن چه ارزشی دارد؟! چه مانعی دارد که شخصی یک زن را خشمناک کند!؟سپس هر دو بلند شدند و رفتند.(۱)
👈 وقتی که «دوّمی» هیزم به پشت خانه آن حضرت گذاشت، صدیقه کبری سلاماللّهعلیها از پشت در به او فرمودند:
وَیْحَکَ یَا عُمَرُ ! مَا هَذِهِ الْجُرْأَةُ عَلَی اللَّهِ وَ عَلَی رَسُولِهِ؟!
📜 ای عمر! وای بر تو! چگونه بر خدا و پیغمبر جسارت ورزیدی!؟
در اینجا بود که دوّمی در جواب آن حضرت، گفت:
📜 کُفِّی یَا فَاطِمَةُ! فَلَیْسَ مُحَمَّدٌ حَاضِراً
▪️بس کن ای فاطمه! محمد {صلیاللهعلیهوآله} کجا بوده الان؟!(۲)
👈 در ادامه قضیه هجوم، صدیقه کبری سلاماللّهعلیها در حالی که گریه میکرد، از پشت در فرمود: « خدایا! از فقدان پیغمبرت و از غصب آن حقی که تو برای ما آن حق را قرار دادی، به درگاهت شِکوه دارم.» در اینجا باز آن نانجیب به آن بانوی مظلومه گفت:
📜 دَعِی عَنْکِ یَا فَاطِمَةُ حُمْقَاتِ النِّسَاءِ ... وَ أَخَذَتِ النَّارُ فِی خَشَبِ الْبَابِ
▪️ای فاطمه! این حرفهای احمقانه زنانه را کنار بگذار! ... در همین حال بود که چوبههای در داشت آتش میگرفت.(۳)
📚(۱)علل الشرایع،ج۱ ص۱۸۵
📚(۲)بحارالانوار ج۵۳ ص۱۹
📚(۳)بحارالانوار ج۵۳ ص۲۰
#بستر_شهادت
🩸علی جان! شبها خواب راحت ندارم...
در نقلی آمده است:
بعد از واقعه هجوم به خانه حضرت زهرا سلاماللهعلیها روزی امیرالمومنین علیهالسلام بر بالین بستر صدیقه کبری سلاماللّهعلیها حاضر شدند و احوال بانوی خانهاش را پرسیدند. زهرای مرضیه سلاماللهعلیها به مولا علی علیهالسلام فرمودند:
🥀 شب گذشته خواب پدرم را دیدم که در یک جای بلندی ایستاده بود؛ گویا منتظر کسی بود؛ من جلو رفتم و عرضه داشتم: ای پدرجان! از این دنیا رفتید و مرا تنها گذاشتید؟! من بعد از شما، شبانه و روزم شده است اشک و غصّه!
📜 لا ألتَذُّ بِطَعامٍ وَ لا أتَهَنَّئُ بِمَنامٍ.
▪️نه هیچ بهرهای از غذا میبرم؛ نه شبها خواب راحتی دارم.
📚وفاة فاطمة الزهراء عليهاالسّلام،بحرانی،ص۱۲۳
📚موسوعة الکبری، ج۱۵ ص۱۳۶
✍ السلام ای سوره کوثر چطوری؟ بهتری؟
السلام ای یاس پیغمبر چطوری؟ بهتری؟
السلام ای لالهی پرپر چطوری؟ بهتری؟
السلام ای بهترین مادر چطوری؟ بهتری؟
ای چراغ خانهی حیدر چنین سو سو نزن
پیش چشمان امیرالمؤمنین سو سو نزن
چند وقتی هست که حال هوایت خوب نیست
گریه کمتر کن گلم، گریه برایت خوب نیست
باز حال بازوی مشکل گشایت خوب نیست
فاطمه برخیز... حال بچه هایت خوب نیست
باز با یک خندهات این خانه را آباد کن
حیدرت را از غم و رنج و محن آزاد کن
فاطمه بی خوابیِ بسیار پیرت کرده است
کنج بستر این تن تبدار پیرت کرده است
آتش و میخ و در و دیوار پیرت کرده است
تیزی و داغیِ آن مسمار پیرت کرده است
هیچ کس باری ز روی شانه هایت برنداشت
فاطمه ای کاش اصلا خانهی ما، در نداشت
این غمِ همواره همراهت عذابم میدهد
دردهای سخت و جانکاهت عذابم میدهد
سُرفه های گاه و بی گاهت عذابم می دهد
این سیاهی بر روی ماهَت عذابم میدهد
چند روزی بیشتر مهمان این ویرانه باش
باز هم نانی بپز، گرمای این کاشانه باش ...
🏴حضرت فاطمه سلاماللهعلیها فرمودند:
اگر آنچه را که دستور دادهایم به جا آورید و از آنچه که نهی نمودهایم دوری جویید، از شیعیان ما هستید و گرنه شیعهٔ ما نیستید
🏴حضرت زهرا سلاماللهعلیها فرمودند :
شیعیان ما بهترین اهل بهشتند؛
هرکس ما را و دوستانِ ما را دوست بدارد، دشمنِ دشمنان ما باشد و نیز دل و زبان او تسلیم ما شود، ولی در عمل با اوامر و نواهیِ ما مخالفت کرده و مرتکب گناه شود،👇
گرچه از شیعیانِ واقعی ما نیست، اما در عین حال او نیز در بهشت خواهد بود، منتهی پس از پاک شدن گناه👇
آری به این طریق است که به گرفتاریهای دنیوی و یا به شکنجه و مشکلاتِ صحنهٔ قیامت و یا سرانجام در طبقهٔ اولِ دوزخ کیفر دیده و پس از پاک شدن از آلودگیهای گناه، به خاطر ما از جهنم نجات یافته و در بهشت و در جوار رحمت ما منزل میگیرد.
📚بحارالانوار، ج۶۸ ،ص۱۵۵
@manbarmajma
#کانال_سخنرانی_مجمع_الذاکرین_ایتا
🏴#فضائل
▪️ برگی از فضائل حضرت زهرا
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
🌹خنده حضرت زهراء بهشت را روشن میکند
✨ لا یرون فیها شمسا و لا زمهریرا ( انسان آیه 13 ) ✨
در تفسیر این آیه حدیثی از ابن عباس آمده که چنین نقل می کند :
هنگامی که بهشتیان در بهشت هستند ناگهان نوری همچون آفتاب مشاهده میکنند که صحنه بهشت را روشن می سازد .
بهشتیان به رضوان میگویند: این نور چیست ؟ در حالی که پرورگار ما فرموده در بهشت نه آفتاب را میبینید نه سرما را ؟
در پاسخ رضوان میگوید : این نور خورشید و یا ماه نیست . حضرت علی و فاطمه سلام الله علیها خندان شده اند و بهشت از نور دندانشان روشن شده است.
📚 عوالم العلوم ج 11 ص 115
#کانال_سخنرانی_مجمع_الذاکرین_ایتا
#مصائب_غصب_فدک
#حضرت_زینب_علیهاالسلام
🩸آه... نفرین به روزگاری که پای دو «إنسیّةالحَوراء» را به میان مجلس دو نانجیب، باز کرد...
دو واقعه تاریخی...
دو مصیبت مُشابه...
دو عبارت لطیف...
که صدها روضه در آن نهفته است...
یک روز برای «مادر» و یک روز برای «دختر» :
👈 وقتی به صدیقه کبری سلاماللّهعلیها خبر رسید که ابوبکر، فدک را غصب نموده است، چادر به سر انداخته و پوشیه بر روی مبارکش کشید و همراه با زنهای بنی هاشم به راه افتاد،
📜 «حَتَّی دَخَلَتْ {فٰاطمَةُ} عَلَی أَبِی بَکْرٍ»
▪️تا اینکه فاطمه زهرا سلاماللهعلیها وارد مجلس ابوبکر شد.
در حالی که او بین جمع کثیری از مردانِ (نانجیب) از مهاجرین و انصارِ نشسته بود.
📚بلاغات النساء،ج۱ ص۱۶
📚الاحتجاج، ج۱ ص۲۵۴
👈 سالیانی نگذشت که مثل این واقعهٔ دردناک در شهر کوفه برای دخترِ این مادر ، تکرار شد...
📜 أُدْخِلَ عِيَالُ اَلْحُسَيْنِ علیهالسلام عَلَى اِبْنِ زِيَادٍ
▪️نوامیس سیدالشهداء علیهالسلام را وارد مجلس ابن زیاد کردند.
📜 فَدَخَلَتْ زَيْنَبُ أُخْتُ اَلْحُسَيْنِ فِي جُمْلَتِهِمْ مُتَنَكِّرَةً
▪️پس زینب کبری سلاماللّهعلیها در بین مخدّرات به صورت ناشناس وارد مجلس ابن زیاد شد.
📜 وَ عَلَيْهَا أَرْذَلُ ثِيَابِهَا، تَستُرُ وَجهَها بِکُمِّها لِأنَّ قِناعَها أُخِذَ مِنهٰا
▪️آن بانوی مظلومه، لباس مناسب شأنش را به تن نداشت و صورت مبارکش را با آستین، پنهان کرده بود؛ چون که معجرش را به غارت برده بودند.
📚الارشاد، ج۲ ص۱۱۵
📚المنتخب، ص۴۶۷
✍ما سرافکندهایم...شرمنده
از غم آکندهایم...شرمنده
متن روضه خودش جگرسوز است
ما سُرایندهایم...شرمنده
«دَخَلَتْ زَيْنَبُ عَلَی ابنِ زِياد»
همچنان زندهایم...شرمنده...
🥀 ▪️آجَرَکَ الله یا صاحِبَ الزَّمان ▪️ 🥀
🏴مقتل عددی حضرت سید الشهدا (ع)🏴
🍂برگ اول :
🍃در [ دو ] جا حضرت فاطمه سلام الله علیها ،حضرت رقیّه سلام الله را یاری کردند ؛ و به داد دل رقیّه خاتون رسیدند؛🍃
🥀 اولین بار حضرت در شام غریبان به خواب حضرت زینب سلام الله آمده و سفارش رقیه خاتون (س) را به ایشان می فرمایند ؛
✍مبکی العیون می نویسد ... شب شام غریبان، حضرت زینب (س)در زیر خیمه نیم سوخته،اندکی خوابید . در عالم خواب، مادرش حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها ) را دید. عرض کرد: مادر جان، آیا از حال ما خبر داری؟حضرت فاطمه زهرا علیه السلام فرمود: تاب شنیدن ندارم. حضرت زینب ( س) عرض کرد:پس شکوه ام را به چه کسی بگویم ؟حضرت فاطمه زهرا (س) فرمود: من خود هنگامی که سر از بدن فرزندم حسین (علیه السلام) جدا می کردند، حاضر بودم.!!اکنون برخیز و به دنبال رقیه برو .....
حضرت زینب (س) از خواب بیدار شد ،هر چه صدا زد، رقیه( س) را پیدا نکرد. با خواهرش ام کلثوم (س) در حالیکه گریه می کردندو ناله سر می دادند، از خیمه بیرون آمدند و دنبال رقیّه (س)می گشتند ،و دائم صدا میزدند رقیّه ...رقیّه...... تا اینکه نزدیک قتلگاه ، صدای رقیّه (س)را شنیدند . آمدند کنار بدنهای پاره پاره.... دیدند رقیّه (س) خود را روی پیکر مطهر پدرش ابی عبد الله انداخته است ، پدر را بغل کرده ، درد دل می کند ! حضرت زینب (س) او را نوازش کرد.در این وقت سکینه (س) هم آمد و با هم به خیمه برگشتند.
🥀و دومین بار هنگامی بود که حضرت رقیّه خاتون از ناقه بر زمین میخورند و از قافله عقب مانده و در بیابان گم میشوند ؛
کاروان از کوفه، راهی شام شد. در بین راه که سختی بر دختر امام حسین علیه السلام فشار آورده بود. شروع به گریه و ناله کرد. یکی از دشمنان چون آن فریاد ضجه را شنید، به رقیه ( س) گفت:
«اُسکُتی یا جاریه! فقد آذیتنی بِبُکائِک»؛ ای کنیز! ساکت باش، زیرا من با گریه تو ناراحت می شوم.آن نازدانه بیشتر اشک ریخت. دیگر بار آن مرد گفت: «اُسکُتی یا بنتَ الخارجی»؛ ای دختر خارجی! ساکت باش.رقیّه خاتون رو به سر پدر نمود و گفت:
«یا ابتاه قَتَلوکَ ظُلماً و عُدواناَ و سَمُّوک بالخارجی»؛ ای پدر! تو را از روی ستم و دشمنی کشتند و نام خارجی را هم بر تو گذاردند. پس از این جمله ها، آن مرد غضب کرد و با عصبانیت، رقیه ( س)را از روی شتر گرفت و از بالا بر روی زمین انداخت. رقیه ( س) از ترس، شروع کرد به دویدن در بیابان در همان زمان، قافله متوجه نیزه ای شد که سر امام حسین علیه السلام بر بالای آن بود. نیزه به زمین فرو رفته بود.[اِقتَلَعَ الرَّمحُ الذی کان َ عَلَیهِ الرَّاسُ الحُسَینِ مِن یَد ِحامِلِه وَانشَقَتِ الارضُ] دشمن هر چه سعی کرد که آن را در آورد، نتوانست.رئیس قافله نزد امام سجاد علیه السلام آمد و سبب این ماجرا و حکایت را پرسید.امام سجاد علیه السلام فرمود: یکی از بچه ها گم شده است تا او پیدا نشود، نیزه حرکت نخواهد کرد! حضرت زینب ( س)با شنیدن این سخن، خود را از بالای شتر به روی زمین انداخت و ناله کنان به عقب برگشت تا گمشده را پیدا کند.
زینب ( س) به هر سو می دوید. ناگهان چشمش به یک سیاهی افتاد. جلو رفت تا به آن رسید در آنجا یک زن را دید که سر کودکِ گمشده را به دامن گرفته است. رو به آن زن نمود و پرسید: شما کیستید؟ فرمود:«أنا أمُک فاطمه الزهراء، أظَنَنتِ إنّی أغفلُ عَن أیتامِ وَلَدی»؛ من مادر تو، فاطمه زهرا هستم. گمان می کنی من از یتیم های فرزندم غافلم ! زینب ( س)، رقیه ( س)را گرفت و به کاروان رساند و قافله به راه افتاد.
📚ناسخ التواریخ ...ص ۵۳۱
🍃🌺در راه ترویج مکتب معنوی عاشورا قدمی برداریم و با تبلیغ کانال مقتل خوانی و عاشورا پژوهی مبلغ نهضت عاشورا باشیم و در اجر معنوی آن سهیم شویم .🌺🍃
.
ارتباط با خادم @M09100599468
🥀 ▪️آجَرَکَ الله یا صاحِبَ الزَّمان ▪️ 🥀
🏴مقتل عددی حضرت سید الشهدا (ع)🏴
🍂برگ دوم :
🍃سر مطهر ابا عبدالله (ع) را [ دو ] فاطمه بر دامن گرفتند ؛
🥀و اما اولین فاطمه که سر را به دامن گرفت ،مادرش فاطمه زهرا (س) در شام غریبان در تنور خولی بود ؛
✍ریاض القدس می نویسد: که همسر خولی می گفت ؛ از تنور صدای محزونی شنیدم که یکی می فرماید: انا الغریب !!
زن خولی میگوید:مدهوش افتادم و در عالم رویا دیدم مطبخ سرا وسیع شد ،حوریان بهشتی و کنیزکان پاکیزه سرشتی ریختند به مطبخ خانه، حوریه فریاد می کرد.
طرقوا طرقوا !!!! راه دهید!!! راه دهید !!
که فاطمۀ زهرا(س) به دیدن سر فرزندش حضرت حسین ع می آید،ناگاه دیدم پنج حوری ازآسمان به زمین فرود آمدند و زنان سیاه پوش بیرون آمدند،و دور تنور، حلقۀ ماتم زدند .
دیدم در میان آن زنان یک زنی که سن وی از همه کمتر بود، گریبان دریده گریان گریان، دستش را در تنور برد و یک سر پر خون مجروحی که هنوز از رگهای گلویش خون جاری بود بیرون آورد،و به سینه چسبانید و از ته دل آهی کشید ،
و فرمود : ولدی ولدی یا حسین! ایها الشهید ! ایها المظلوم !قتلوک!و ما عرفوک! و من شرب الماء منعوک !
فرزندم ای حسین ! ای شهیدی که مظلوم ترا کشتند و نشناختند و از آب منعت کردند.!!
🥀 و دومین فاطمه که سر مطهر حضرت را به دامن گرفتند ،فاطمه بنت الحسین ،(رقیه خاتون سلام الله ) در خرابه بودند ؛
✍صاحب مصباح الحرمین می نویسد : طفل سه ساله امام حسین علیه السلام شبی از شبها پدر را در عالم رویا دید. خیلی خوشحال شد، چون رقیه س از خواب بیدار شد، پدر ش را ندید ،شروع به گریه کردن کرد . هر چه اهل بیت علیه السلام او را تسلی دادند، آرام نشد. سبب گریه را از او پرسیدند ،آن مظلومه در جواب گفت:
[ اَینَ اَبی، ایتونی بوالدی، وَ قُرَّهَ عَینی،] کجاست پدر من.... بیاورید پدر مرا ... نور چشم مرا .....اهل بیت رسالت علیه السلام به شیون در آمدند:
[ فضجوا بالبکاء وجددوا الأحزان و حشوا علی رؤسهم التراب ]اینقدر خاک خرابه به سر ریختند و [لطموا الخدود وشقوا الجیوب ]سیلی به صورتشون می زدند و گریبان چاک می کردند و [قام الصیاح ] ویرانه سراسر ناله و فریاد شد .همه با رقیه س هم ناله شدند ، و صدای گریه ایشان چنان بلند شدکه به گوش یزید پلید رسید.....وقتی یزید از من سبب گریه اهل بیت علیه السلام را پرسید؛ گفتم طفلی بیدارشده و بهانه پدرش را گرفته است . آن پلید گفت :
( ارفعوا راس ابیها الیها) سر پدرش رابرایش ببرید.( وَحَطَّوهُ بَينَ يَدَيهَا تَتَسَلَّى) مقابلش بیندازید تا آرام بشود .....
آوردند در دامن رقیه گذاشتند .چون روی سر ، روپوشی بود ،رقیه گمان کرد طَبَق غذاست ..!! صدا زد :
[مَا هَذَا؟ أَنَا لَم اَطلُب طَعَامَاً إِنِّی أُرِیدُ أَبِی!..] این چیه من که غذا نخواستم ..من بابایم را میخواهم.......به او گفتند :
هُنَا أَبُوکَ .... زیر این پوشش پدرتوست ...... فَرَفَعَت المِندِیلَ ؛ روپوش را کنار زد ؛ فَرَاَت رَأسَاً ..... سر بریده ای رادید .....فَفَزَعَت ....!! ترسید ....!! فَقَالَت :هَذَا رَأسُ مَن؟؟ با ترس و تعجب ،صدا زد این سر کیه ؟؟ گفتند :هَذَا رَأسُ أَبیِکَ...! این سر پدرته ..
.فَرَفَعَت الرَّأسَ ؛ سر را بلند کرد ؛ وَ ضَمَّتهُ الی صَدرِهَا...... به سینه چسبانید بی قرار شد.... بی اختیار شد......فانکبت علیه تقبله و
تبکی .....
.خودش را انداخت روی سر بابا می بوسید و گریه می کرد ....و تضرب علی راسها و وجهها حتی امتلاء فمها بالدم ...... اینقدر به سر و صورت و دهانش لطمه زد ؛ تا این که دهانش پر از خون شد .
🍂و شروع کرد درد دل کردن :
یا ابتاه ...من ذا الذی حضبک بدمائک .....؟؟ بابا ...چه کسی محاسنت را به خون خضاب کرده ......؟؟یا ابتاه.... من ذا الذی قطع وریدک .....؟؟.بابا جون ....چه کسی رگهای گلو یت رابریده....؟؟ یا ابتاه من ذا الذی ایتمنی علی صغر سنی .....؟؟.بابا...چه کسی من را به این کودکی یتیم کرد.....؟؟
🥀در نام رقیّه ،فاطمه پنهان است
🥀از این دو یکی جان و یکی جانان است
🥀در روی کبود هر دو پیداست خدا
🥀آینه کوچک و بزرگش یکسان است
🍃🌺در راه ترویج مکتب معنوی عاشورا قدمی برداریم و با تبلیغ کانال مقتل خوانی و عاشورا پژوهی مبلغ نهضت عاشورا باشیم و در اجر معنوی آن سهیم شویم .🍃🌺
ارتباط با خادم @M09100599468
4_5958417346740620441.mp3
2.82M
🏴 #ایام_فاطمیه
♨️بررسی علت تشییع و دفن شبانه حضرت زهرا (س)
👌 #پادکست بسیار شنیدنی
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
@manbarmajma
#کانال_سخنرانی_مجمع_الذاکرین_ایتا