eitaa logo
کانال سخنرانی وحدیث مجمع الذاکرین ع ایتا @manbarmajma
8.8هزار دنبال‌کننده
953 عکس
980 ویدیو
164 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
◼️ سلمان ! فاطمه زهرا - سلام الله علیها - را دریاب...که اگر بر سر قبر رسول خدا - صلی الله علیه و آله - برود و گریبان چاک دهد، مدينه اهلش را می‌بلعد... وقتی که امیر المومنین علی علیه السلام را از خانه خارج کردند، فاطمه زهرا - علیها السلام - بیرون آمد و فرمود: ای ابوبکر! آیا می‌خواهی مرا بیوه کنی؟ وَ اللَّهِ لَئِنْ لَمْ تَکُفَّ عَنْهُ لَأَنْشُرَنَّ شَعْرِی وَ لَأَشُقَّنَ جَیْبِی وَ لَآَتِیَنَّ قَبْرَ أَبِی وَ لَأَصِیحَنَّ إِلَی رَبِّی ▪️به خدا سوگند اگر علی - علیه السلام - را رها نکنی، موهایم را بیرون می‌ریزم و پیراهن خود را پاره می‌کنم و بر سر قبر پدرم می‌آیم و به سوی پروردگارم ناله بر می‌آورم. فاطمه زهرا - سلام الله علیها - دست امام حسن و امام حسین - علیهما السلام - را گرفت و به سمت قبر پیامبر - صلی الله علیه و آله - راه افتاد. امیرالمؤمنین _در حالی که با طناب دست و پایش بسته بود و گردن مبارکش به زیر تیغ عمر بود _ به سلمان فرمود : أَدْرِکْ ابْنَةَ مُحَمَّدٍ فَإِنِّی أَرَی جَنْبَتَیِ الْمَدِینَةِ تُکْفَئَانِ وَ اللَّهِ إِنْ نَشَرَتْ شَعْرَهَا وَ شَقَّتْ جَیْبَهَا وَ أَتَتْ قَبْرَ أَبِیهَا وَ صَاحَتْ إِلَی رَبِّهَا لَا یُنَاظَرُ بِالْمَدِینَةِ أَنْ یُخْسَفَ بِهَا وَ بِمَنْ فِیهَا ▪️دختر محمد صلی الله علیه و آله، را دریاب؛ به خدا سوگند اگر موهایش را بیرون بریزد و پیراهن خود را پاره کند و بر سر قبر پدرش برود و به سوی پروردگارش ناله برآورد، می‌بینم که دو طرف مدینه بر هم قرار می‌گیرند [مدینه زیر و رو می‌شود] و در اندک زمانی زمین، مدینه را [به همراه کسانی که در آن هستند] خواهد بلعید. سلمان - رضی الله عنه - خود را به ایشان رساند و عرض کرد: ای دختر محمد! خداوند پدرت را برای رحمت مبعوث نموده است، برگردید. فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمود: یَا سَلْمَانُ یُرِیدُونَ قَتْلَ عَلِیٍّ مَا عَلَیَّ صَبْرٌ فَدَعْنِی حَتَّی آتِیَ قَبْرَ أَبِی فَأَنْشُرَ شَعْرِی وَ أَشُقَّ جَیْبِی وَ أَصِیحَ إِلَی رَبِّی ▪️ای سلمان! می‌خواهند علی علیه السلام را بکشند، من نمی توانم صبر کنم، پس بگذار بر سر قبر پدرم بروم و موهایم را بیرون بریزم و پیراهنم را پاره کنم و به سوی پروردگارم ناله برآورم. سلمان گفت: من می‌ترسم که زمین، مدینه را در خود فرو برد، علی علیه السلام مرا پیش شما فرستاده تا به شما بگویم که به خاطر او به خانه برگردید و از این کار منصرف شوید. صدیقه کبری علیها السلام فرمود: إِذاً أَرْجِعُ وَ أَصْبِرُ وَ أَسْمَعُ لَهُ وَ أُطِیعُ ▪️حال که علی - علیه السلام - اینگونه فرموده، پس بر می‌گردم و صبر می‌کنم و به امر ایشان گوش می‌کنم و از ایشان اطاعت می‌کنم. 📚 تفسیر عیاشی ج ٢ص۶٧ 📚 بحارالانوار ج ٢٨ص٢٢٩
◼️ امیرالمؤمنین علیه السلام، خودش این روزها از خانم خانه‌اش پرستاری می‌کند... در روایتی امام حسین علیه السلام فرمودند: «هنگامی که فاطمه دختر پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله (بعد از واقعه در و دیوار) بیمار شد، به امیرالمومنین علی علیه السلام وصیت کرد که موضوع بیماری وی را مخفی بدارد و هیچ کس را از بیماری او با خبر نکند. علی علیه السّلام نیز به وصیت او عمل کرد. وَ کَانَ یُمَرِّضُهَا بِنَفْسِهِ وَ تُعِینُهُ عَلَی ذَلِکَ أَسْمَاءُ بِنْتُ عُمَیْسٍ رَحِمَهَا اللَّهُ عَلَی اسْتِسْرَارٍ بِذَلِکَ کَمَا وَصَّتْ بِهِ ▪️حضرت امیر علیه السلام خودش پرستاری فاطمه زهرا علیهاالسلام را عهده دار بود و اسماء بنت عمیس طبق وصیت فاطمه علیهاالسّلام، در امر پرستاری آن بانو به علی یاری می‌رساند. 📚الامالی شیخ مفید ص٢٨١ 📚بحارالانوار ج ۴٣ص٢١٠ @manbarmajma
◼️ چیزی به جز یک شَبَه از فاطمه زهرا "سلام‌الله‌علیها"، باقی نمانده بود... نوشته اند که: ﻭَ ﺍَﻣَّﺎ ﻓﺎﻃمةُ ﻋﻠﻴﻬﺎﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻓﺒﻘﻴﺖُ ﺁﺛﺎﺭ ﺍﻟﻌَﺼﺮةِ ﺍﻟﻘَﺎسیةِ ﻓِﻲ ﺟِﺴﻤِﻬﺎ ﻭ ﺍَﺻﺒَﺤَﺖ ﻣﺮیضةً عَلیلةً ﺣَﺰینةً، ﻭ ﻟَﺰﻣَﺖِ ﺍﻟﻔﺮﺍﺵ ▪️و اما صدیقه کبری علیهاالسلام بعد از آن واقعه دردناک، آثار فشار در و دیوار و آن همه ضربه و سیلی و تازیانه، بر روی جسم شریفش باقی مانده بود ، از آن همه اذیت و آزار بیمار شده بود و در بستر افتاد بود. ﻭ ﻧَﺤِﻞَ ﺟِﺴﻤُﻬﺎ ﻭَ ﺫﺍﺏَ ﻟَﺤﻤُﻬﺎ ﻭ ﺻﺎﺭَﺕ ﻛَﺎﻟﺨِﻴﺎﻝ، ﻭ ﻣَﺮِﺿﺖْ ﻣﺮﺿﺎً ﺷﺪﻳﺪﺍ، ▪️روز به روز جسم شریفش نحیف تر می‌شد و گوشت بدنش ذوب می شد؛ به گونه ای که همانند یه شَبَه شده بود و شدیداً بیمار بود. امیرالمومنین علی علیه السلام، حال و روز بانوی خانه اش را از این و آن کتمان می نمود و خودش برای آن بانو مظلومه پرستاری می کرد و اسماء نیز امیرالمؤمنین علی علیه السلام را کمک می داد. ﻭ ﻣﺎ ﺭُﺅﻳَﺖْ ﺿﺎحِکةً ﺍِﻟَﻲ ﺍَﻥْ ﻗُﺒﻀَﺖ ▪️از آن روز به بعد دیگر خنده بر روی لب های صدیقه طاهره سلام الله علیها نیامد. مُعصّبةَ الرَأس، ناحِلةَ الجِسم، مُنهَدّةَ الرُکن، باکیةَ العَین، مُحترقةَ القَلب، یُغشَی ساعةً بعد ساعةٍ ▪️دائما سر مبارکش بسته بود؛ جسمش نحیف شده بود؛ شدیداً از پا افتاده بود؛ قلبش آتش گرفته بود؛ ساعتی به هوش می آمد و ساعتی دیگر از هوش می رفت. برگرفته از: 📚 دعائم الاسلام ج١ص٢٣٢ 📚 مؤتمر علماء بغداد ص۶٣ 📚امالی شیخ مفید ص٢٨١ 📚المناقب ج٣ص۴٣ @manbarmajma
🩸جملات جگرسوز فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها با امیرالمومنین علیه‌السلام در مسیر بازگشت به خانه ... در نقل‌ها آمده است: بعد از آنکه امیرالمومنین علیه‌السلام را به زور طناب و تازیانه به مسجد برای بیعت کشاندند، وقتی که امیرالمومنین علیه‌السلام از مسجد خارج شدند، فَلمّا رَأَتْهُ اِنکَبّتْ عَلیٰ کِتفَیهِ تُقَبّلُهُما و هِیَ تَقولُ ▪️تا نگاه فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها به مولا افتاد، پیش آمدند و سر مبارک خود را بر روی شانه‌های امیرالمومنین علیه‌السلام گذاشتند و ‌آنها را می‌بوسیدند؛ (گویا ردّ طناب، بر روی گردن و شانه‌های مولا باقی مانده بود) و می‌فرمودند: رُوحِی لِروحِكَ الفِداء و نَفسى لِنفسك الوَقا يا أبَا الحسن! 🔻جان من فدای جانت شود! من پیش‌مرگت بشوم یا ابا الحسن! اِنْ كنتَ في خيرٍ كنتُ مَعك وَ اِنْ كنتَ فى شرٍّ كنتُ مَعك ▪️من همواره پا به پای تو خواهم بود؛ چه این ماجرا به خیر تمام بشود چه به شرّ. فَبکیا جمیعاً ثُمّ أخَذَ السّبطَین مِن یَدِها و مَضَیٰا 🔻با این جملات، هر دو به گریه افتادند؛ سپس امام حسن و إمام حسین علیهماالسلام دست مادرشان را گرفتند و همگی به سمت خانه برگشتند. 📚الكوكب الدُّرّي،حائری مازندرانی، ج۱، ص۱۹۶. 📚احتجاج الزهراء «سلام‌الله‌علیها»،رضوی نجفی‌.ص ۱۴۰ 📚فاطمه الزهراء «سلام‌الله‌علیها» من المهد الی اللحد ص۲۷۷
🩸فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها با چه حالی بر سر قبر مطهر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله حاضر شدند ... در نقلی آمده است: در آخرین روزهای عمر شریف حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها بود که در یکی از شب‌ها به امیرالمومنین علیه‌السلام فرمودند: اگر شما اجازه بدهید می‌خواهم بر سر قبر پدرم بروم تا قبل از رفتنم از این دنیا با او وداع کرده باشم؛ چرا که وقت جدایی دیگر نزدیک شده است ای پسرعمو. در این‌جا بود که مولا علی علیه‌السلام به گریه افتادند و فرمودند: إنّكِ بِهٰذِهِ الحالةِ لَم تَستَطيعِي القِيام!؟ ▪️ شما با این حال حتی توانایی ایستادن را هم نداری؟ 📜 صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها فرمودند: چاره‌ای نیست دیگر؛ پس به پا خواستند و به سمت قبر مطهر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله راه افتادند. فَتارةً تَقومُ و تارةً تَطيح،حتّى وَصلَتْ إلىٰ قَبرِ رَسولِ اللهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله وَ مَعَها علیّ علیه‌السلام 🩸صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها در بین راه مکرّر زمین می‌خورد و باز بلند می‌شد تا اینکه به قبر مطهر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله رسید. فَلَمّا نَظَرَتْ إلىٰ القَبرِ أنَّتْ أنّةً تَزَلزَلتْ لَها الأرَضين ▪️پس همینکه نگاهش به قبر پدر افتاد چنان ناله‌ای زدند که زمین به لرزه افتاد. و قالت: يا أبتاه! سَكنتَ التُرابَ و فارَقتَ الأحبابَ و أسلَمتَنا لِلخُطوبِ و فَوادحِ الكُروبِ و بَكَتْ حتّى اِنصَدَعَ قَلبُها. 🩸سپس فرمودند: ای پدرجان! ساکن خاک‌ها شده ای و از دوستان جدا شده‌ای و ما را تسلیم سختی ها و مصیبت‌ها نمودی؟! سپس آن‌چنان گریستند که نزدیک بود قلب آن حضرت از هم پاشیده شود. 📜 امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: زهرای من! کم گریه کن که می.ترسم خودت را با این گریه ها از بین ببری؟! فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها فرمود: ای پسر عمو! مرا معذور بدار؛ چرا که فراق و خصوصا فراق پدرم، بد کامم را تلخ نموده است. ثُمّ أخَذَتْ قَبضةً مِنْ صَعيدِ قَبرهِ الشّريف و وَضعَتْها علىٰ أَنفِها و عَينِها و شَمَّتْها، و أنشَأتْ عليهاالسّلام: ▪️سپس آن بانوی مکرمه مشتی از خاک قبر رسول خدا صلی الله علیه و آله را برداشته و روی چشم ها گذارده و بوییدند و اشعاری چنین فرمودند: صُبَّتْ عَلَيّ‌ََََ مَصائبٌ لَو أنّها صُبَّتْ عَلَى الأيامِ صِرْنَ لَيالِيا 🩸چنان مصیبت ها بر سر من آوار شد که اگر بر سر روزها این مصائب آمده بود، تبدیل به شب می‌شدند. 📚مُسکّن الفؤاد،شهیدثانی، ص۱۱۲ (با اندکی تفاوت) 📚وفاة فاطمه الزهرا سلام‌الله‌علیها، بحرانی،ص۶۷ 📚 موسوعة الکبری عن فاطمه الزهرا سلام‌الله‌علیها، ج۱۵ ص۱۳۵
🩸یا فقط روزها گریه کن ... یا فقط شب‌ها ... امام صادق علیه‌السلام در روایتی فرمودند: حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها آن‌قدر بر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله گریه نمودند که اهل مدینه و‌ همسایه‌های آن حضرت ، از گریه‌های بی امان او، شکایت کرده و به آن حضرت گفتند: آذَيتِنا بِكثرةِ بُكائِك!! إمّا أنْ تَبكي بِاللَّيل، وَ إمّا أنْ تَبكي بِالنّهار. ▪️ما را با گریه‌هایت آزار می‌دهی! لا اقل یا فقط شبها گریه کن؛ یا فقط روزها. وكانَت عليهاالسلام تَخرُجُ إلىٰ مَقابر الشهداء، فتَبكي ▪️از آن به بعد، آن بانوی مظلومه به کنار قبور شهدا می‌رفت و در آنجا گریه می‌نمود. 📚المناقب ج۸ ص۲۱. 📚روضة الواعظين؛ ص۱۷۲. 📚مكارم الأخلاق؛ ص۳۱۵. 📚الأمالي، شیخ صدوق،ص۲۰۴ مجلس۲۹. ✍گریه ها می‌کرد تا امّت شود بیدار… حیف از صدای گریه‌اش اُمّت فقط بی خواب شد... https://eitaa.com/manbarmajma
🩸کسی جز خدا ، از شدّت اندوهِ صدّیقه کبری «سلام‌اللّه‌علیها» خبر نداشت... ➖ در روایتی امام صادق علیه‌السلام فرمودند: إِنَّ اللَّهَ لَمَّا قَبَضَ نَبِیَّهُ دَخَلَ عَلَی فَاطِمَةَ علیهاگ السلام مِنْ وَفَاتِهِ مِنَ الْحُزْنِ مَا لَا یَعْلَمُهُ إِلَّا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَأَرْسَلَ إِلَیْهَا مَلَکاً یُسَلِّی غَمَّهَا وَ یُحَدِّثُهَا 🔹 چون رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله از دنیا رفت، بر فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها چنان حزن و اندوهی وارد شد که کسی جز حق تعالی شدّت آن را نمی‌دانست. پس حق تعالی، جبرئیل را به سوی فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها فرستاد تا با او سخن گوید و شدت اندوه او را تسکین دهد... ➖ در تعبیر دیگری نیز امام صادق علیه‌السلام فرمودند: ... وَ کَانَ دَخَلَهَا حُزْنٌ شَدِیدٌ عَلَی أَبِیهَا وَ کَانَ جَبْرَئِیلُ علیه السلام یَأْتِیهَا فَیُحْسِنُ عَزَاءَهَا عَلَی أَبِیهَا 🔹 به خاطر شهادت پدر، حزن و اندوه شدیدی به سراغ صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها آمد تا اینکه هر روز جبرئیل به سوی او می‌آمد و به او دلداری می‌داد... 📚 الکافی؛ ج ۱ ص۲۴۰ و ۲۴۱. 📚بصائر الدرجات، ج۱ ص۳۱۸. ✍ نیمه‌جان علی، جوان علی گل نیلوفر کمان علی فاطمه جان بمان به جان علی سخنی، حرفی، همزبان علی رو نگیر از من اینقدر زهرا... صبح را تو چطور شب کردی دخترت سوخت بسکه تب کردی لعن «حَمّالة الحَطب» کردی همسرت را که جان به لب کردی آنقدر گفتی از سفر زهرا... غم گرفتی و حرف غم نزدی تا سحر سوختی و دَم نزدی شانه بر موی دخترم نزدی حرفی از زخم سینه هم نزدی با تو بَد کرد میخ در زهرا... با مدینه تو بی حساب شدی خانه به خانه‌اش عذاب شدی چقدر رو زدی جواب شدی سر من از خجالت آب شدی جلوی مردم گذر زهرا...
🩸حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها با دیدن پیراهن رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله از هوش رفتند... در روایتی امیرالمومنین علیه‌السلام فرمودند: من رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله در لباسش غسل دادم؛ بعد از دفن آن حضرت ، فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها پیاپی از من می‌خواست تا پیراهن پدرش را به او بدهم؛ تا اینکه در نهایت روزی پیراهن رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله را به او دادم؛ فإذٰا شَمَّتهُ غُشِیَ عَلَیها؛ فَلَمّا رَأَیتُ ذٰلکَ غَیَّبتُهُ. 🥀 همینکه آن پیراهن را گرفت، بوی رسول‌ خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله را از آن استشمام کرد و در همانجا غش کرد و بر روی زمین افتاد؛ من که این صحنه را دیدم، دیگر آن پیراهن را از دید او پنهان کردم. 📚احقاق الحق،قاضی نورالله،ج۱۰ ص۴۳۶ ✍ پیراهنی که نه خونی بود و نه زخمی، با دیدن آن، فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها از هوش رفتند ... آه از پیراهنی که هم زخمی بود و هم خونی؛ و هیچ‌کس هم آن را از دیده‌گان زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها نیز مخفی نداشت... 🩸... نيمه های ظهر بود که به همسر خويش «عبدالله» فرمود: «بستر مرا در حياط به زير آفتاب قرار بده.» عبدالله گوید: او را در حياط جاي دادم كه متوجه شدم چيزي را روي سينه خويش نهاده و مدام زير لب حرفي مي‌زند. به او نزديك شدم ديدم پيراهن حسين عليه‌السلام را كه خونين و پاره پاره است، بر روي سينه نهاده و مدام مي‌گويد: «حسين، حسين، حسين!... » لحظاتي نگذشت که دیگر روح مطهرش از این عالم مفارقت نمود . 📚مصائب و کرامات حضرت زینب علیهاالسلام،عزیزی،ص۱۶۷ 🗓 شعلهٔ آه مرا هر دلی اِدراک کند دود آن رَخت عزا بر تن افلاک کند یوسفی بود مرا پیرهنی باقی ماند تا که تشریح غم سینه صد چاک کند جان اگر هم بدهم پیرهنش را ندهم کاش یارم به همین جامه مرا خاک کند دست از چاک گریبان نکشیدم بی او کاش دستش برسد اشک مرا پاک کند سر او را که شکستند شکستم من هم آیینه می‌شکند جامه اگر چاک کند
🩸علی جان! شب‌ها خواب راحت ندارم... در نقلی آمده است: بعد از واقعه هجوم به خانه حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها روزی امیرالمومنین علیه‌السلام بر بالین بستر صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها حاضر شدند و احوال بانوی خانه‌اش را پرسیدند. زهرای مرضیه سلام‌الله‌علیها به مولا علی علیه‌السلام فرمودند: 🥀 شب گذشته خواب پدرم را دیدم که در یک جای بلندی ایستاده بود؛ گویا منتظر کسی بود؛ من جلو رفتم و عرضه داشتم: ای پدرجان! از این دنیا رفتید و مرا تنها گذاشتید؟! من بعد از شما، شبانه و روزم شده است اشک و غصّه! 📜 لا ألتَذُّ بِطَعامٍ وَ لا أتَهَنَّئُ بِمَنامٍ. ▪️نه هیچ بهره‌‌ای از غذا می‌برم؛ نه شب‌ها خواب راحتی دارم. 📚وفاة فاطمة الزهراء عليهاالسّلام،بحرانی،ص۱۲۳ 📚موسوعة الکبری، ج۱۵ ص۱۳۶ ✍ السلام ای سوره کوثر چطوری؟ بهتری؟ السلام ای یاس پیغمبر چطوری؟ بهتری؟ السلام ای لاله‌ی پرپر چطوری؟ بهتری؟ السلام ای بهترین مادر چطوری؟ بهتری؟ ای چراغ خانه‌ی حیدر چنین سو سو نزن پیش چشمان امیرالمؤمنین سو سو نزن چند وقتی هست که حال هوایت خوب نیست گریه کمتر کن گلم، گریه برایت خوب نیست باز حال بازوی مشکل گشایت خوب نیست فاطمه برخیز... حال بچه هایت خوب نیست باز با یک خنده‌ات این خانه را آباد کن حیدرت را از غم و رنج و محن آزاد کن فاطمه بی خوابیِ بسیار پیرت کرده است کنج بستر این تن تب‌دار پیرت کرده است آتش و میخ و در و دیوار پیرت کرده است تیزی و داغیِ آن مسمار پیرت کرده است هیچ کس باری ز روی شانه هایت برنداشت فاطمه ای کاش اصلا خانه‌ی ما، در نداشت این غمِ همواره همراهت عذابم می‌دهد دردهای سخت و جانکاهت عذابم می‌دهد سُرفه های گاه و بی گاهت عذابم می دهد این سیاهی بر روی ماهَت عذابم می‌دهد چند روزی بیشتر مهمان این ویرانه باش باز هم نانی بپز، گرمای این کاشانه باش ...