eitaa logo
کانال سخنرانی وحدیث مجمع الذاکرین ع ایتا @manbarmajma
8.8هزار دنبال‌کننده
952 عکس
980 ویدیو
164 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
◼️ زهرای من! حال که داری به دیدار پدرت می‌روی، همه ظلم هایی را که این امت در حق علی روا داشتند برای رسول خدا صلی الله علیه و آله، شرح بده... از جمله سخنانی که صدیقه کبری سلام الله علیها در ساعات آخر عمر شریفشان به امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند این بود که: يا أباالحسن،لَم يَبقَ لي إلّا رَمقٌ مِن الحياةِ و حان‌َ زمانُ الرَحيلِ و الوداع، فاستَمع كلامي فإنَّك لا تَسمعُ بعدَ ذلكَ صوتُ فاطمةَ أبدا. ▪️یا اباالحسن! دیگر رمقی برای زنده ماندن ندارم و زمان وداع و رفتنم نزدیک شده است؛ پس دل و جانت را به سخنانم بده؛ که دیگر بعد از این صدای فاطمه را نخواهی شنید. أُوصيكَ يا أباالحسن أَن لا تَنساني و تَزورَني بعدَ مماتي،فإنّي ما فارقتُك مدةَ حياتي و الآن أقيم في بيتِ الغُربة و الوَحشة و لا أجد من يرحم وحدتي ▪️وصیت می کنم تو را ای اباالحسن به اینکه مرا از یاد نبری و بعد از فوت من به زیارتم بیایی و سر قبرم حاضر شوی.؛چرا که من در مدت زندگی مان از تو جدا نشدم و دیگر دارم به خانه غربت و تنهایی می روم و کسی نیست که به تنهایی من رحم کند. فبَكَى عليُ عليه السّلام و قال:يا فاطمة،إذا لقيتَ حبيبي رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله فاقرئيه منّي السلام و اشرَحي له ما أصابَني من أمتِه من الظلم و العدوان. ▪️پس مولا علی علیه السلام به گریه افتاد و فرمود: فاطمه جان! حال که داری به ديدن حبیب من رسول خدا صلی الله علیه و آله می روی، سلام علی را به او برسان و همه ظلم ها و دشمنی هایی را که امتش در حق من روا داشتند برایش شرح بده. 📚 الکوکب الدری ج١ص٢۵٢ @manbarmajma
◼️ صدیقه کبری علیها السلام در وقت شهادت، اول برای مظلومیت ها و مصائب امیرالمؤمنین علی علیه السلام گریه می کند... در روایتی امام جعفر صادق علیه السّلام فرمودند: «موقعی که شهادت حضرت زهرای اطهر نزدیک شد، به گریه افتاد. حضرت امیر به وی فرمود: یَا سَیِّدَتِی مَا یُبْکِیکِ ▪️ «ای سیده من! چرا گریه می‌کنی؟ » فرمود: أَبْکِی لِمَا تَلْقَی بَعْدِی ▪️«برای آن مصیبت‌هایی که تو بعد از من خواهی دید. » فَقَالَ لَهَا لَا تَبْکِی فَوَ اللَّهِ إِنَّ ذَلِکِ لَصَغِیرٌ عِنْدِی فِی ذَاتِ اللَّه ▪️امیرالمؤمنین فرمود: «گریه نکن، به خدا قسم در راه رضای خدا آن مصائب نزد من کوچک و ناچیزند. » آنگاه به علی عليهماالسلام وصیت کرد که به عمر و ابوبکر اجازه تشییع جنازه و نماز ندهد. حضرت نیز به وصیت آن بانو عمل کرد. 📚روضة الواعظین ج١ص١۵٠ 📚بحارالانوار ج ۴۳ ص١٩١ @manbarmajma
◼️ ویژه شب جمعه، شب زیارتی سیدالشهدا علیه السلام ◼️زینبم! وقتی که حسینم این پیراهن رو از تو خواست بدان که دیگر آخرین دیدار تو با اوست... آخرین روزهای عمر شریف صدیقه کبری علیها السلام بود، که نوشته اند: أَعطتِ الزَهراء عَلَيهاالسّلام قميصَ إبراهيمَ الخليل لزَينب علیهاالسلام ▪️زهرای مرضیه علیهاالسلام، پیراهن حضرت ابراهیم علیه السلام را (که از آباء و اجدادش به ارث رسیده بود) به زینب کبری علیها السلام داد و فرمود: إذَا طَلبَه منكَ أخوكَ الحسينُ عليه السّلام فَاعلِمي أنَّهُ ضَيفكَ ساعةً،ثمّ يُقتلَ بأشدّ الأحوالِ بيدِ أولادِ الزنا ▪️وقتی که این پیراهن را برادرت حسین علیه السلام از تو طلب کرد، بدان که دیگر لحظاتی بیشتر مهمان تو نیست و ساعتی دیگر به سخت ترین حالت به دست اولاد زنا به شهادت می رسد. 📚عوالم العلوم:ج ١١ ص ٩٠٦ ح ١٥٧. 📚وقائع الشهور و الأيام للبيرجندی. 📚مسند فاطمة عليها السّلام للتويسركاني:ص ٣٢٤ ح ٢٠٣. @manbarmajma
◼️ سلمان ! فاطمه زهرا - سلام الله علیها - را دریاب...که اگر بر سر قبر رسول خدا - صلی الله علیه و آله - برود و گریبان چاک دهد، مدينه اهلش را می‌بلعد... وقتی که امیر المومنین علی علیه السلام را از خانه خارج کردند، فاطمه زهرا - علیها السلام - بیرون آمد و فرمود: ای ابوبکر! آیا می‌خواهی مرا بیوه کنی؟ وَ اللَّهِ لَئِنْ لَمْ تَکُفَّ عَنْهُ لَأَنْشُرَنَّ شَعْرِی وَ لَأَشُقَّنَ جَیْبِی وَ لَآَتِیَنَّ قَبْرَ أَبِی وَ لَأَصِیحَنَّ إِلَی رَبِّی ▪️به خدا سوگند اگر علی - علیه السلام - را رها نکنی، موهایم را بیرون می‌ریزم و پیراهن خود را پاره می‌کنم و بر سر قبر پدرم می‌آیم و به سوی پروردگارم ناله بر می‌آورم. فاطمه زهرا - سلام الله علیها - دست امام حسن و امام حسین - علیهما السلام - را گرفت و به سمت قبر پیامبر - صلی الله علیه و آله - راه افتاد. امیرالمؤمنین _در حالی که با طناب دست و پایش بسته بود و گردن مبارکش به زیر تیغ عمر بود _ به سلمان فرمود : أَدْرِکْ ابْنَةَ مُحَمَّدٍ فَإِنِّی أَرَی جَنْبَتَیِ الْمَدِینَةِ تُکْفَئَانِ وَ اللَّهِ إِنْ نَشَرَتْ شَعْرَهَا وَ شَقَّتْ جَیْبَهَا وَ أَتَتْ قَبْرَ أَبِیهَا وَ صَاحَتْ إِلَی رَبِّهَا لَا یُنَاظَرُ بِالْمَدِینَةِ أَنْ یُخْسَفَ بِهَا وَ بِمَنْ فِیهَا ▪️دختر محمد صلی الله علیه و آله، را دریاب؛ به خدا سوگند اگر موهایش را بیرون بریزد و پیراهن خود را پاره کند و بر سر قبر پدرش برود و به سوی پروردگارش ناله برآورد، می‌بینم که دو طرف مدینه بر هم قرار می‌گیرند [مدینه زیر و رو می‌شود] و در اندک زمانی زمین، مدینه را [به همراه کسانی که در آن هستند] خواهد بلعید. سلمان - رضی الله عنه - خود را به ایشان رساند و عرض کرد: ای دختر محمد! خداوند پدرت را برای رحمت مبعوث نموده است، برگردید. فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمود: یَا سَلْمَانُ یُرِیدُونَ قَتْلَ عَلِیٍّ مَا عَلَیَّ صَبْرٌ فَدَعْنِی حَتَّی آتِیَ قَبْرَ أَبِی فَأَنْشُرَ شَعْرِی وَ أَشُقَّ جَیْبِی وَ أَصِیحَ إِلَی رَبِّی ▪️ای سلمان! می‌خواهند علی علیه السلام را بکشند، من نمی توانم صبر کنم، پس بگذار بر سر قبر پدرم بروم و موهایم را بیرون بریزم و پیراهنم را پاره کنم و به سوی پروردگارم ناله برآورم. سلمان گفت: من می‌ترسم که زمین، مدینه را در خود فرو برد، علی علیه السلام مرا پیش شما فرستاده تا به شما بگویم که به خاطر او به خانه برگردید و از این کار منصرف شوید. صدیقه کبری علیها السلام فرمود: إِذاً أَرْجِعُ وَ أَصْبِرُ وَ أَسْمَعُ لَهُ وَ أُطِیعُ ▪️حال که علی - علیه السلام - اینگونه فرموده، پس بر می‌گردم و صبر می‌کنم و به امر ایشان گوش می‌کنم و از ایشان اطاعت می‌کنم. 📚 تفسیر عیاشی ج ٢ص۶٧ 📚 بحارالانوار ج ٢٨ص٢٢٩
‬‏◼️ به خدا قسم دیدم که دیوارهای مسجد از جا کنده شد... کتب شریف " الإحتجاج " از امام صادق - علیه السلام - نقل می کند که حضرت فرمودند: هنگامی که امیرالمؤمنین - علیه السلام - از منزلشان بیرون آورده شدند، فاطمه زهرا - علیها السلام - از خانه بیرون آمدند و تمام زنان بنی هاشم نیز با او بیرون آمدند و رفتند تا به نزدیک قبر [پیامبر صلی الله علیه و آله ] رسیدند و فرمودند: خَلُّوا عَنِ ابْنِ عَمِّی فَوَ الَّذِی بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ لَئِنْ لَمْ تُخَلُّوا عَنْهُ لَأَنْشُرَنَّ شَعْرِی وَ لَأَضَعَنَّ قَمِیصَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله عَلَی رَأْسِی وَ لَأَصْرُخَنَّ إِلَی اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی ▪️پسر عمویم را رها کنید، قسم به آن خدایی که محمد - صلی الله علیه و آله - را به حق برانگیخت اگر او را رها نکنید، گیسوان خود را پریشان کرده و پیراهن رسول خدا - صلی الله علیه و آله - را بر سر افکنده و به خداوند تبارک و تعالی فریاد خواهم زد. یقین بدانید که ناقه صالح، در نزد خدا از من گرامی تر نبود و بچه ی آن ناقه نیز در نزد خدا از فرزندان من گرامی تر نبود. سلمان گوید: کُنْتُ قَرِیباً مِنْهَا فَرَأَیْتُ وَ اللَّهِ أَسَاسَ حِیطَانِ الْمَسْجِدِ (مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله) تَقَلَّعَتْ مِنْ أَسْفَلِهَا ▪️ من نزدیک ایشان [فاطمه - سلام الله علیها -] بودم، به خدا سوگند دیدم که پایه دیوارهای مسجد رسول خدا - صلی الله علیه و آله - از پایین کنده شد، به طوری که اگر کسی می‌خواست، می‌توانست از زیر آن بگذرد. 📚الاحتجاج:ص ۵۶ 📚بحارالانوار ج ٢٨ص٢٠۶
◼️ امیرالمؤمنین علیه السلام، خودش این روزها از خانم خانه‌اش پرستاری می‌کند... در روایتی امام حسین علیه السلام فرمودند: «هنگامی که فاطمه دختر پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله (بعد از واقعه در و دیوار) بیمار شد، به امیرالمومنین علی علیه السلام وصیت کرد که موضوع بیماری وی را مخفی بدارد و هیچ کس را از بیماری او با خبر نکند. علی علیه السّلام نیز به وصیت او عمل کرد. وَ کَانَ یُمَرِّضُهَا بِنَفْسِهِ وَ تُعِینُهُ عَلَی ذَلِکَ أَسْمَاءُ بِنْتُ عُمَیْسٍ رَحِمَهَا اللَّهُ عَلَی اسْتِسْرَارٍ بِذَلِکَ کَمَا وَصَّتْ بِهِ ▪️حضرت امیر علیه السلام خودش پرستاری فاطمه زهرا علیهاالسلام را عهده دار بود و اسماء بنت عمیس طبق وصیت فاطمه علیهاالسّلام، در امر پرستاری آن بانو به علی یاری می‌رساند. 📚الامالی شیخ مفید ص٢٨١ 📚بحارالانوار ج ۴٣ص٢١٠ @manbarmajma
◼️ تویی که مرا اینگونه کتک می زنی، فاطمه زهرا سلام الله علیها را چگونه کتک زدی؟! صبح روز بعد از شهادت صدیقه کبری علیها السلام بود؛ مردم مدینه، درِ خانه صدیقه طاهره سلام الله علیها آمده بودند تا بر پیکر مطهر آن بانو نماز بخوانند. مقداد نگاهش به ابوبکر افتاد و رو به او کرد و گفت: ما شب گذشته، فاطمه زهرا سلام الله علیها را به خاک سپردیم. عمر به ابوبکر گفت : آیا من به تو نگفته بودم که این ها این کار را می کنند؟! مقداد گفت: إنَّ فاطمة عليها السّلام أوصَت بذلك؛أنّكم لا تصلّون عليها. ▪️ فاطمه زهرا سلام الله علیها این چنین وصیت نموده بود که شما بر آن بانو نماز نخوانید. فرفعَ عمر يدَه و ضربَ على رأسِ مقداد و وجهَه ضرباً عنيفاً حتى أَعيَى مِن كثرة الضرب،و خلّص الحاضرون المقداد من يده ▪️عمر دستش را بلند کرد و محکم به سر و صورت مقداد سیلی زد و آن قدر عمر، او را زد که از پا افتاد. مردم آن جا جمع شدند و مقداد را از دست او نجات دادند. مقداد از جا بلند شد و رو به عمر گفت: ماتت ابنةُ رسول اللّه عليها السّلام و الدَّم ينزفُ مِن جَنبها بسببِ ضربةِ سيفٍ و سَوط‍‌ٍ ضربتَها أنتَ،و أنا أحقرُ عندكم مِن علي و فاطمة عليهماالسّلام. ▪️دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله از دنيا رفت در حالی که از پهلویش به سبب آن ضربه ای که تو با غلاف شمشیر و تازیانه بر او زدی، خون جاری بود. منِ مقداد که خیلی کوچک تر از علی و فاطمة علیهما السلام هستم در نزد شما ( و عجیب نیست که تو این گونه مرا میزنی!) عمر و ابوبکر و اطرافیانشان وقتی این کلام مقداد را شنیدند، گفتند: ‌ علی بن ابی طالب به کتک خوردن در این ماجرا سزاوار است! ( چرا که او فاطمه علیهاالسلام را شبانه خاک سپرده است) پس به داخل خانه آمدند؛ مولا علی علیه السلام پای در خانه نشسته بود. عمر گفت: ای پسر ابوطالب! آن حسادت قدیمی ات را رها نکرده ای؟! خودت در غیاب ما، رسول خدا صلی الله علیه و آله را غسل دادی و این جا هم بر بدن فاطمه (علیها السلام) نماز خواندی و به پسرت حسن (علیه السلام) یاد دادی که به ابوبکر بگوید : « از منبر و جای پدرم پایین بیا»؟! عمر این ها را می گفت و امیرالمومنین علی علیه السلام ساکت نشسته بود. اما عقيل، جواب عمر را داد و گفت: و أنتم و اللّه أشدُّ الناس حسداً و أقدمُ عداوةً لرسول اللّه و أهل بيته عليهم السّلام؛ ضربتُموها بالأَمس و خرجَت مِن الدنيا و ظهرها مضرّجٌ بدمٍ،و هي غير راضيةٍ عنكما ▪️به خدا قسم، شما از همه مردم حسادتان بیشتر است. شما از همه مردم دشمنی تان با رسول خدا صلی الله علیه و آله و اهل‌بیت او بیشتر است. همین شما بودید که مثل دیروزی، فاطمه زهرا سلام الله علیها را کتک زدید و او از دنيا رفت در حالی که پشت سرش از ضرب تازیانه های شما هنوز خون آلود بود و هیچ گاه از شما راضی نشد. در پی سخنان عقيل، زنان بنی هاشم جمع شدند و با صدای بلند گفتند: همین شما بودید که خواستید رسول خدا صلی الله علیه و آله را به قتل برسانید اما نتوانستید؛ اما دخترش را دیروز کشتید و امروز می خواهید برادر رسول خدا صلی الله علیه و آله را بکشید؟! کمک می طلبیم از خدا و رسولش... کسی نیست شما را از کارهایتان باز بدارد؟! مسلمانی پیدا نمی شود که سخن حق بگوید که شما با وصی رسول خدا صلی الله علیه و آله و خلیفه بر حق او چه کردید؟! اما جز عده کمی، لب به سخن باز نکردند. 📚 کامل بهائی ج١ص٣١٢ @manbarmajma
◼️ چیزی به جز یک شَبَه از فاطمه زهرا "سلام‌الله‌علیها"، باقی نمانده بود... نوشته اند که: ﻭَ ﺍَﻣَّﺎ ﻓﺎﻃمةُ ﻋﻠﻴﻬﺎﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻓﺒﻘﻴﺖُ ﺁﺛﺎﺭ ﺍﻟﻌَﺼﺮةِ ﺍﻟﻘَﺎسیةِ ﻓِﻲ ﺟِﺴﻤِﻬﺎ ﻭ ﺍَﺻﺒَﺤَﺖ ﻣﺮیضةً عَلیلةً ﺣَﺰینةً، ﻭ ﻟَﺰﻣَﺖِ ﺍﻟﻔﺮﺍﺵ ▪️و اما صدیقه کبری علیهاالسلام بعد از آن واقعه دردناک، آثار فشار در و دیوار و آن همه ضربه و سیلی و تازیانه، بر روی جسم شریفش باقی مانده بود ، از آن همه اذیت و آزار بیمار شده بود و در بستر افتاد بود. ﻭ ﻧَﺤِﻞَ ﺟِﺴﻤُﻬﺎ ﻭَ ﺫﺍﺏَ ﻟَﺤﻤُﻬﺎ ﻭ ﺻﺎﺭَﺕ ﻛَﺎﻟﺨِﻴﺎﻝ، ﻭ ﻣَﺮِﺿﺖْ ﻣﺮﺿﺎً ﺷﺪﻳﺪﺍ، ▪️روز به روز جسم شریفش نحیف تر می‌شد و گوشت بدنش ذوب می شد؛ به گونه ای که همانند یه شَبَه شده بود و شدیداً بیمار بود. امیرالمومنین علی علیه السلام، حال و روز بانوی خانه اش را از این و آن کتمان می نمود و خودش برای آن بانو مظلومه پرستاری می کرد و اسماء نیز امیرالمؤمنین علی علیه السلام را کمک می داد. ﻭ ﻣﺎ ﺭُﺅﻳَﺖْ ﺿﺎحِکةً ﺍِﻟَﻲ ﺍَﻥْ ﻗُﺒﻀَﺖ ▪️از آن روز به بعد دیگر خنده بر روی لب های صدیقه طاهره سلام الله علیها نیامد. مُعصّبةَ الرَأس، ناحِلةَ الجِسم، مُنهَدّةَ الرُکن، باکیةَ العَین، مُحترقةَ القَلب، یُغشَی ساعةً بعد ساعةٍ ▪️دائما سر مبارکش بسته بود؛ جسمش نحیف شده بود؛ شدیداً از پا افتاده بود؛ قلبش آتش گرفته بود؛ ساعتی به هوش می آمد و ساعتی دیگر از هوش می رفت. برگرفته از: 📚 دعائم الاسلام ج١ص٢٣٢ 📚 مؤتمر علماء بغداد ص۶٣ 📚امالی شیخ مفید ص٢٨١ 📚المناقب ج٣ص۴٣ @manbarmajma
🩸جملات جگرسوز فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها با امیرالمومنین علیه‌السلام در مسیر بازگشت به خانه ... در نقل‌ها آمده است: بعد از آنکه امیرالمومنین علیه‌السلام را به زور طناب و تازیانه به مسجد برای بیعت کشاندند، وقتی که امیرالمومنین علیه‌السلام از مسجد خارج شدند، فَلمّا رَأَتْهُ اِنکَبّتْ عَلیٰ کِتفَیهِ تُقَبّلُهُما و هِیَ تَقولُ ▪️تا نگاه فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها به مولا افتاد، پیش آمدند و سر مبارک خود را بر روی شانه‌های امیرالمومنین علیه‌السلام گذاشتند و ‌آنها را می‌بوسیدند؛ (گویا ردّ طناب، بر روی گردن و شانه‌های مولا باقی مانده بود) و می‌فرمودند: رُوحِی لِروحِكَ الفِداء و نَفسى لِنفسك الوَقا يا أبَا الحسن! 🔻جان من فدای جانت شود! من پیش‌مرگت بشوم یا ابا الحسن! اِنْ كنتَ في خيرٍ كنتُ مَعك وَ اِنْ كنتَ فى شرٍّ كنتُ مَعك ▪️من همواره پا به پای تو خواهم بود؛ چه این ماجرا به خیر تمام بشود چه به شرّ. فَبکیا جمیعاً ثُمّ أخَذَ السّبطَین مِن یَدِها و مَضَیٰا 🔻با این جملات، هر دو به گریه افتادند؛ سپس امام حسن و إمام حسین علیهماالسلام دست مادرشان را گرفتند و همگی به سمت خانه برگشتند. 📚الكوكب الدُّرّي،حائری مازندرانی، ج۱، ص۱۹۶. 📚احتجاج الزهراء «سلام‌الله‌علیها»،رضوی نجفی‌.ص ۱۴۰ 📚فاطمه الزهراء «سلام‌الله‌علیها» من المهد الی اللحد ص۲۷۷