eitaa logo
کانال سخنرانی وحدیث مجمع الذاکرین ع ایتا
6.9هزار دنبال‌کننده
702 عکس
767 ویدیو
122 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🩸گوشه‌ای از حالات امام صادق «علیه‌السّلام» در مصیبتِ سیدالشهداء «صلوات‌الله‌علیه» حضرت امام صادق علیه‌السّلام همواره، روضه‌دارِ عزای سیدالشهداء علیه‌السلام بودند و به هر بهانه به یاد آن حضرت می‌افتادند و منقلب می‌شدند ... در پاره‌ای از روایات، به احوالاتِ امام صادق علیه‌السلام به هنگام یاد سیدالشهداء «صلوات‌الله‌علیه» ، اشاراتی شده است که برخی از آن‌ها را ذکر می‌کنیم: 🔖 چنان غَمی بر قلب آن حضرت می‌نشست که دیگر اختیار حال خود را نداشتند ... روزی جناب ابابصیر در محضر امام صادق علیه‌السلام بودند که یکی از فرزندان آن حضرت وارد شدند؛ امام علیه‌السلام آن پسر را به آغوش کشیدند و به شدت گریه کردند ... سپس به جناب ابابصیر فرمودند: 📋 یَا أَبَا بَصِیرٍ إِذَا نَظَرْتُ إِلَی وُلْدِ الْحُسَیْنِ أَتَانِی مَا لَا أَمْلِکُهُ بِمَا أَتَی إِلَی أَبِیهِمْ ... (۱) ▪️ای ابابصیر! هر گاه به یکی از فرزندان امام حسین علیه‌السلام نگاه می‌کنم، حالتی به من دست می‌دهد که دیگر اختیار آن حال را ندارم به خاطر مصیبتی که بر سر جدّشان اباعبدالله الحسین علیه‌السلام آوردند ... (امام صادق علیه‌السّلام «فرزند خودشان» را می‌بینند، اما به یاد مصائب جدّ غریب‌شان سیدالشهداء علیه‌السلام می‌افتند!؟ گوئیا دنبال بهانه‌اند برای بی‌تاب شدن برای اباعبدالله الحسین علیه‌السلام ...) ؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛ 🔖 مانند مروارید، قطرات اشک از چشمان‌شان می‌افتاد ... عبدالله بن سنان گوید: در روز عاشورا خدمت امام صادق علیه‌السّلام رسیدم؛ 📋 فَأَلْقَیْتُهُ کَاسِفَ اللَّوْنِ ظَاهِرَ الْحُزْنِ وَ دُمُوعُهُ تَنْحَدِرُ مِنْ عَیْنَیْهِ کَاللُّؤْلُؤِ الْمُتَسَاقِطِ.(۲) ▪️دیدم که رنگ چهره آن حضرت پریده، سرتاپای وجودش را حزن گرفته است؛ اشک از چشمان مبارکش همانند دانه‌های مروارید، می‌افتاد. ؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛ 🔖 با یاد سیدالشهداء علیه‌السلام دیگر در آن روز، تبسّمی هم بر لب نداشتند ... در روایت آمده است: 📋 مَا ذُکِرَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ فِی یَوْمٍ قَطُّ فَرُئِیَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُتَبَسِّماً فِی ذَلِکَ الْیَوْمِ إِلَی اللَّیْلِ (۳) ▪️هیچ روزی نبود که یادی از سیدالشهداء علیه‌السلام در نزد امام صادق علیه‌السّلام بشود، مگر آنکه دیگر کسی آن حضرت تا شب، خندان نمی‌دید. و یا در جای دیگر فرمودند: 📋 فَمَا أَنْغَصَ ذِکْرَ الْحُسَیْنِ علیه‌السلام لِلْعَیْشِ!إِنِّی مَا شَرِبْتُ مَاءً بَارِداً إِلَّا ذَکَرْتُ الْحُسَیْنَ (۴) ▪️یادِ سیدالشهداء علیه‌السلام چقدر عیش و آسایش را تلخ و ناگوار مى‌كند! من هيچ گاه آب سرد نمى‌نوشم مگر اينكه امام حسين علیه‌السلام را ياد مى‌كنم! ؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛ 🔖 به گونه‌ای گریه می‌کردند که نزدیک بود از حال بروند و غشّ کنند ... راوی گوید: وقتی که از امام صادق علیه‌السلام پرسیدم: چگونه می‌شود در یک بدن (پیکر مطهر سیدالشهداء علیه‌السلام) بیش از هزار زخم جا شود؟! 📋 فبَکیٰ عِندَ ذٰلکَ یَکادُ اَنْ یُغشیٰ عَل‍َیه.(۵) ▪️در این هنگام، حضرت آن‌قدر گریه کردند که نزدیک بود، غش کنند و از حال بروند! 📚(۱) کامل الزیارات، ص۸۳ 📚(۲) مصباح المتهجد، ص۵۴۷ 📚(۳) الأمالی الصدوق، ص۱۲۲ 📚(۴) الأمالی الصدوق، ص۲۰۵ 📚(۵) بحر المصائب، ج۵ ص۲۴۵
✨﷽✨ ■شهادت امام جعفرصادق (ع) تسلیت■ ✍امام صادق علیه السلام در آخرین لحظات حیات که مرگ را نزدیک دیدند، دستور دادند که تمام خانواده و خویشان بر بالینش جمع شوند و پس از آنکه همه در کنار امام حاضر شدند ، چشم باز کرد و به صورت تک تک آنها نظر افکند و فرمودند: «اِنَّ شَفاعَتَنا لا تَنالُ مُسْتَخِفّاً بِالصَلاةِ» شفاعت ما شامل کسی نمی شود که نمازش را سبک بشمارد. ❶ هرگز از دین و معتقدات مردم جستجو مکن که بدون دوست خواهی ماند. ⇦وسائل الشیعه ج۱۲ ص۸۶ ❷ محبوب ترین برادرانم نزد من کسی است که عیب های مرا نزد من هدیه آورد. ⇦اصول کافی ج۳ ص۴۵۲ ❸ هرکس به پدر و مادر خود با نگاه خشمگین و دشمنی نگاه کند در حالیکه آن دو به او ظلم کرده باشند، خداوند نمازش را قبول نکند ⇦وسائل الشیعه ج۲۱ ص ۵۰۱ ❹ خداوند بندگانش را به چیزی سخت تر از خرج کردن پول آزمایش نکرده است. ⇦خصال ج۱ ص۸ ❺ کسی که هنگام صبح صدقه بدهد، خداوند نحوست و شومی آن روز را از او دور مےکند. ⇦مکارم الاخلاق ص۲۴۳ 📚‍ احادیث الطلاب ص۷۱۲ تا ۷۲۷ ✨شهادت رئیس مذهب شیعه، امام جعفر صادق عليه السلام تسلیت باد✨ https://eitaa.com/manbarmajma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 🏴 ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ 🍁چرا به ایشان صادق می گویند مگر بقیه ائمه راستگو نبودند: ❗️در روایتی امده است که ابی خالد به امام سجاد علیه السلام عرضه داشت: 🔷امام بعد از شما چه کسی است؟ ❗️امام فرمود: فرزندم محمد همان که دانش را می شکافد. ❗️گفت بعد محمد چه کسی امام است؟ 🗯فرمود: که نامش نزد آسمانیان است 🔷راوی گفت چگونه تنها ایشان متصف به صادق شده اند در حالی که همه شما صادق هستید؟ ❗️امام پاسخ داد: پدرم از پدرش و ایشان از پیامبر برایم حدیث نقل کرده اند که فرمود: 🗯وقتی فرزندم متولد شود او را بنامید چون پنجمین فرزندش به نام جعفر به ادعای امامت می کند او در نزد خدا جعفر است که بر خداوند دروغ می بندد . ❗️ در این موقع اشکهای امام جاری شد فرمود: 👈گویا می بینم که خلیفه ستمگر زمان را وادار می کند که به جستجوی ولی خدا و امام غائب که خدا حافظ او است بر آیند» 📚بحار الانوار ج47 ص9 @manbarmajma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 🏴 ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ مناظره امام صادق با کسی که خدا را قبول نداشت روایتی درباره چگونگی مناظره امام صادق که درود خدا بر او باد، با فردی که منکر خدا بود در اصول کافی ذکر شده که در متن زیر می خوانید. در سرزمین مصر، مردی به نام «عبدالملک» می‌زیست و به دلیل اینکه نام پسرش عبدالله بود، به او «ابو عبدالله» (پدر عبدالله) می‌گفتند. عبدالملک منکر خدا بود، و اعتقاد داشت جهان هستی خود به خود آفریده شده است. او که شنیده بود که امام شیعیان، حضرت صادق که درود خدا بر او باد، در مدینه زندگی می‌کند، به مدینه سفر کرد تا درباره خداشناسی با امام مناظره کند. وقتی که به مدینه رسید و از امام سراغ گرفت، به او گفتند: «امام برای انجام مراسم حج به مکه رفته است». پس به مکه رفت و امام را در کنار کعبه مشغول طواف دید. وارد صفوف طواف کنندگان شد و از روی عناد به امام تنه زد. امام با ملایمت پرسید: نامت چیست؟ او گفت: عبدالمَلِک (بنده سلطان) امام پرسید: کُنیه تو چیست؟ عبدالملک گفت: ابوعبدالله (پدر بنده خدا) امام گفت: این مَلِکی که تو بنده او هستی، چنان‌که از نامت چنین فهمیده می‌شود، از حاکمان زمین است یا از حاکمان آسمان؟ وانگهی مطابق کنیه تو پسر تو بنده خداست. بگو بدانم او بنده خدای آسمان است، یا بنده خدای زمین؟  عبدالملک چیزی نگفت. امام به عبدالملک گفت، صبر کن تا طواف من تمام شود، بعد از طواف نزد من بیا تا با هم گفت و گو کنیم. هنگامی که امام از طواف فارغ شد، او نزد امام آمد و در برابرش نشست، گروهی از شاگردان امام نیز حاضر بودند، آن‌گاه بین امام و او مناظره ای این چنین در گرفت: امام: آیا قبول داری که این زمین زیر و رو و ظاهر و باطن دارد؟ منکر خدا: آری. امام: آیا زیر زمین رفته‌ای؟ منکر خدا: نه. امام: پس چه می‌دانی که در زیر زمین چه خبر است؟ منکر خدا: چیزی از زیر زمین نمی‌دانم، ولی گمان می‌کنم که در زیرزمین، چیزی وجود ندارد. امام: گمان و شک، یک‌نوع درماندگی است، آن‌جا که نمی‌توانی به چیزی یقین پیدا کنی. آیا به آسمان بالا رفته‌ای؟ منکر خدا: نه. امام: آیا می‌دانی که در آسمان چه خبر است و چه چیزها وجود دارد؟ منکر خدا: نه. امام: عجب! تو که نه به مشرق و نه به مغرب رفته‌ای، نه به داخل زمین فرو رفته‌ای و نه به آسمان بالا رفته‌ای، و نه بر صفحه آسمان‌ها عبور کرده‌ای تا بدانی در آن‌جا چیست، و با آن همه جهل و ناآگاهی، باز منکر هستی؟ آیا شخص عاقل به چیزی که ناآگاه است، آن را انکار می‌کند؟ منکر خدا: تا کنون هیچ‌ کسی با من این‌گونه سخن نگفته و مرا این چنین در تنگنای سخن قرار نداده است. امام: بنابراین تو در این راستا، شک داری که شاید چیزهائی در بالای آسمان و درون زمین باشد یا نباشد؟ منکر خدا: آری شاید چنین باشد. امام: کسی که آگاهی ندارد، بر کسی که آگاهی دارد، نمی‌تواند برهان و دلیل بیاورد. ای برادر مصری! از من بشنو و فراگیر، ما هرگز درباره وجود خدا شک نداریم، مگر تو خورشید و ماه و شب و روز را نمی‌بینی که در صفحه افق آشکار می‌شوند و به ناچار در مسیرتعیین شده خود گردش کرده و سپس باز می‌گردند و آن‌ها در حرکت در مسیر خود مجبور هستند. اکنون از تو می‌پرسم: اگر خورشید و ماه، نیروی رفتن و اختیار دارند، پس چرا برمی‌گردند؟ و اگر مجبور به حرکت در مسیر خود نیستند، پس چرا شب، روز نمی‌شود و به عکس، روز شب نمی‌گردد؟ ای برادر مصری! به خدا سوگند، آن‌ها در مسیر و حرکت خود مجبورند، و آن کسی که آن‌ها را مجبور کرده، از آن‌ها فرمانرواتر و استوارتر است. منکر خدا: راست گفتی. امام: ای برادر مصری! بگو بدانم، آن‌چه شما به آن معتقدید، و گمان می‌کنید روزگار گرداننده موجودات است، و مردم را می‌برد، پس چرا روزگار آن‌ها را بر نمی‌گرداند، و اگر بر می‌گرداند، چرا نمی‌برد؟ ای برادر مصری! همه مجبور و ناگزیرند، چرا آسمان در بالا، و زمین در پائین قرار گرفته، چرا آسمان بر زمین نمی‌افتد، و چرا زمین از بالای طبقات خود فرو نمی‌آید، و به آسمان نمی‌چسبد، و موجودات روی آن به هم نمی‌چسبند؟ وقتی که گفتار و استدلال‌های محکم امام به این‌جا رسید، عبدالملک که در میان مناظره در نظر خود دچار شک و تردید شده بود به مرحله ایمان رسید و در حضور امام ایمان آورد و به یکتائی خدا گواهی داد و گفت: آن خدا است که پروردگار و حکم فرمای زمین و آسمان‌ها است، و آن‌ها را نگه داشته است. عبدالملک تازه مسلمان به امام عرض کرد: مرا به‌ عنوان شاگرد، بپذیر. امام صادق که درود خدا بر او باد، به هشام بن حکم، شاگرد برجسته‌اش فرمود: عبدالملک را نزد خود ببر، و احکام اسلام را به او بیاموز. هشام که آموزگار زبردستی برای مردم شام و مصر بود، عبدالملک را نزد خود طلبید و اصول عقائد و احکام اسلام را به او آموخت، تا این‌که او دارای عقیده ای پاک و استوار شد. @manbarmajma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا