eitaa logo
منگنه‌چی
4.5هزار دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
2.3هزار ویدیو
83 فایل
درباره‌ی منگنه‌چی @mangenechi_ma تبلیغات و تبادل با منگنه‌چی @mangenechi_tab
مشاهده در ایتا
دانلود
╲\╭┓ ╭‌🌺🍃 ┗╯\╲ روز بیست و پنجم ماه مبارک رمضان: 🔹 زهرا مرشدلو از نیشابور 🔹 علی جمالی از گلپایگان ╲\╭┓ ╭‌🌺🍃 ┗╯\╲ ضمن عرض تبریک این دو بزرگوار برای دریافت جایزه، به آیدی زیر پیام بدن لطفاً @mahdavibasir @mangenechi
🌼🌿 🌼 سؤالات روز بیست و ششم: وارد لینک شوید؛ به دو سؤالی که از محتوای مطالب امروز کانال تهیه شده، جواب دهید و ارسال فرمایید. https://survey.porsline.ir/s/BIXo2JfO مهلت پاسخ‌گویی تا ساعت ۵ صبح فرداست. یعنی یکشنبه ۱۹ فروردین. موفق باشید. 🌼🌿 @mangenechi اگه درباره‌ی سؤالات، مشکلی پیش اومد از این آیدی بپرسید @mahdavibasir
غیبت سردار حاجی زاده در راهپیمایی روز قدس امسال هم خبر ساز شده... امیر علی.. کجایی ناقلا؟😁 کرمانشاه؟ تبریز؟ بوشهر؟ یا تهرانی و از قصد نیومدی راهپیمایی تا صهیونیست ها بیشتر بترسن تو خودشون.. 🤣 @sarbazseyedali31313
°•○●°•🍃•°●○•° 🌸🍃 🌸🍃 قسمت هفدهم 🌸🍃 ادامه‌ی فصل دوم: تو را می‌خواهم و فقط توانست بگوید: چشم. _ حرف آخر هم اینه که حقوق من خیلی زیاد نیست. توی این سال‌ها هرچقدر تونستم پس‌انداز کردم. الان صد هزار تومن کل دارایی منه. حالا می‌خوام شما تصمیم بگیری. می‌تونیم با این پول یه خرید عقد مفصل براتون انجام بدیم و طلا و لباس و کیف و کفش بخریم، یا می‌تونیم از خریدمون کم کنیم و این پس‌انداز رو برای سرمایه‌ی زندگی‌مون نگه داریم و خونه زندگی بسازیم باهاش. نظر شما چیه؟ اعظم بدون اینکه نیازی ببیند که تردید کند یا فکر کند، بلافاصله گفت: قبول دارم. حالا طلا و لباس مهم نیست؛ حیفه حاصل زحمت چندین‌ساله‌ت رو یه روزه خرج کنیم تموم بشه. به ‌نظر منم نگه داریم برای خونه خریدن. عباس چشم‌هایش را با آسودگی و خوشحالی بست و لبخند زد. بعد انگار ناگهان چیز مهمی یادش افتاده باشد، چشم‌هایش را باز کرد و روی صندلی جابه‌جا شد: راستی اعظم خانم! شما هم اگه حرفی دارید، سؤالی دارید، چیزی می‌خواید بگید، بگید. اعظم یک لحظه جا خورد. باید چیزی می‌گفت؟ چه باید بگوید؟ اصلاً به جزئیات مسائل زندگی فکر نکرده بود. فقط می‌دانست عباس را دوست دارد و ظاهرش را می‌پسندد. شاید تنها چیزی که از ذهنش گذشت این بود که بگوید: ممنون که مرا انتخاب کردی. ممنون که این‌همه صبوری کردی تا من با کلنجارهایم کنار بیایم. ممنون که این قدر خوب و بزرگ هستی. ولی صدای بلندگوی آزمایشگاه اجازه نداد اعظم چیزی بگوید. منشی اعلام کرد که امروز هیچ آزمایشی انجام نمی‌شود و آزمایشگاه °•○●°•🍃•°●○•° 🌸🍃 @mangenechi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌟🌿 خدا را سپاس که فرمان و سپاسش بر بندگان جاری است و شکوه‌مندی‌اش با کرمش آشکار است و دست لطفش به سخاوت گشوده. خدایی که گنجینه‌هایش کاستی نپذیرد و بخشش بسیارش، جز جود و کرم بر او نیفزاید. همانا او توانمند و بسیار بخشنده است. ▫️دعای افتتاح▫️ 🌟🌿 ╔═.🌟🌿.═════╗ @mangenechi ╚═════.🌟🌿.═╝
┄┅◈🔸◈┅┄ سُبْحَانَ الْحَنَّانِ الْمَنَّانِ؛ سُبْحَانَ الرَّءُوفِ الرَّحِيمِ‏؛ سُبْحَانَ الْجَبَّارِ الْجَوَادِ؛ سُبْحَانَ الْكَرِيمِ الْحَلِيمِ‏؛ سُبْحَانَ الْبَصِيرِ الْعَلِيمِ؛ سُبْحَانَ الْبَصِيرِ الْوَاسِعِ ┄┅◈🔸◈┅┄ 3⃣ ╔═🔸◈═════╗ @mangenechi ╚═════🔸◈═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄┅◈🔅◈┅┄ سلام بر شما که روح قرآن هستید و جان رمضان! سلام بر شما که از نفس‌های مبارکتان تمام هستی متبرّک می‌شود و از تلاقی عطر با رایحه‌ی دل‌انگیز ردای سبزتان، رنگ و بوی آسمان به زندگی‌ اضافه می‌شود! صبحم را، جانم را، عمرم را، به یک لحظه روزه‌داری‌تان هدیه می‌کنم مولای بی‌مثال من! ┄┅◈🔅◈┅┄ ╔═🔅◈═════╗ @mangenechi ╚═════🔅◈═╝
•••❈❂🌼🍃 نکته‌هایی از جزء بیست و هفتم قرآن کریم •••❈❂🌼🍃 @mangenechi
┄◈🍃🌼🍃◈┄ علاج فقر به شکل اصولی در هر جامعه‌ای، از راه استقرار عدالت اجتماعی و نظام عادلانه در محیط جامعه است، تا کسانی که اهل دست‌اندازی به حقوق دیگرانند، نتوانند ثروتی را که حقّ همگان است، به سود خود مصادره کنند. این یک وظیفه‌ی دولتی و حکومتی است؛ امّا مردم هم به نوبه‌ی خود وظیفه‌ی سنگینی بر دوش دارند. اجرای برنامه‌های اجتماعی فقط در بلندمدّت و میان‌مدّت و به‌تدریج امکان‌پذیر است؛ امّا نمی‌شود منتظر ماند تا برنامه‌های اجتماعی به ثمر برسد و شاهد محرومیت محرومان و فقر گرسنگان در جامعه بود. این وظیفه‌ی خودِ مردم و همه‌ی کسانی است که می‌توانند در این راه تلاش کنند. همه باید خود را موظّف به مواسات بدانند. مواسات یعنی هیچ خانواده‌ای از خانواده‌های مسلمان و هم‌میهن و محروم را با دردها و محرومیت‌ها و مشکلات خود تنها نگذاشتن؛ به سراغ آنها رفتن و دست کمک‌رسانی به سوی آنها دراز کردن. امروز این یک وظیفه‌ی جهانی برای همه‌ی انسان‌هایی است که دارای وجدان و اخلاق و عاطفه‌ی انسانی هستند؛ امّا برای مسلمانان، علاوه بر این‌که یک وظیفه‌ی اخلاقی و عاطفی است، یک وظیفه‌ی دینی است. 📚 آداب روزه‌داری، احوال روزه‌داران؛ حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، ص ۲۲۴ ┄◈🍃🌼🍃◈┄ 🔗 ╔═🌼🍃◈═════╗ @mangenechi ╚═════🌼🍃◈═╝
┄◈🍃🌸🍃◈┄ مولای من! از برایم بگو 7️⃣2️⃣ ┄◈🍃🌸🍃◈┄ 🔗 ╔═🌸🍃◈═════╗ @mangenechi ╚═════🌸🍃◈═╝
👌 این مطلب رو با دقت بخونیم، نکته خیلی مهمی داره ✅ یه توئیت از یه تست ساده 🔻سر کلاس دانشگاه صنعتی شریف 🤫 بخاطر بلندتر بودن صدای مخالف! @mangenechi
🌕توصیه ای مهم برای ایام پایانی ماه رمضان 💠آیت‌الله فاطمی نیا : 🔹️از اولياء الهی سينه به سينه ، يک يادگاری دارم كه عمل به آن بركات فراوانی دارد. ماه مبارك رمضان ، اين ضيافت الهی را با يك زيارت جامعه ي كبيره به اخر برسانيد . در اثر اين عمل اين ضيافت چنان رنگين خواهد شد كه آثارش از عقول ما خارج است و روزی به كار خواهد آمد كه آن روز هيچ چيز ديگري به كار نخواهد آمد. @sulook
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹🍂 این جملات، نه از شبکه‌ی افق سیمای جمهوری اسلامی، بلکه از شبکه‌ی BBC داره پخش می‌شه! دیگه واضح‌تر از این چه جوری باید برای بعضیا موضوع روشن بشه؟! @mangenechi
╲\╭┓ ╭‌🌺🍃 ┗╯\╲ روز بیست و ششم ماه مبارک رمضان: 🔹 الهه داسی از مشهد 🔹 محمد پارسا محمد پور رشنو از ایلام ╲\╭┓ ╭‌🌺🍃 ┗╯\╲ ضمن عرض تبریک این دو بزرگوار برای دریافت جایزه، به آیدی زیر پیام بدن لطفاً @mahdavibasir @mangenechi
. دوستان با عرض پوزش امروز پرس لاین به مشکل خورده نتونستیم فرم سؤالات رو بفرستیم. به محض برطرف شدن مشکل سؤالات رو منتشر می‌کنیم ان شاء الله
🌼🌿 🌼 سؤالات روز بیست و هفتم: وارد لینک شوید؛ به دو سؤالی که از محتوای مطالب امروز کانال تهیه شده، جواب دهید و ارسال فرمایید. https://survey.porsline.ir/s/3xDsrdum مهلت پاسخ‌گویی تا ساعت ۵ صبح فرداست. یعنی دوشنبه ۲۰ فروردین. موفق باشید. 🌼🌿 @mangenechi اگه درباره‌ی سؤالات، مشکلی پیش اومد از این آیدی بپرسید @mahdavibasir
°•○●°•🍃•°●○•° 🌸🍃 🌸🍃 قسمت هجدهم 🌸🍃 ادامه‌ی فصل دوم: تو را می‌خواهم تعطیل است. همه‌ی جمعیتی که توی سالن انتظار نشسته بودند، با تعجب و پچ‌پچ‌کنان از آزمایشگاه بیرون آمدند و پراکنده شدند. اعظم و عباس هم همراه فاطمه خانم سوار تاکسی شدند و برگشتند خانه. همین ‌که از در رفتند داخل، وسط راه‌پله‌های ورودی، سعید سراسیمه به استقبالشان آمد: مامان! مامان! امام از دنیا رفت! اعظم بهت‌زده زل زد به لب‌های سعید که این کلمات را مثل آوار بر سرش ریخته بود. عباس مثل آدمی که ناگهان کمرش شکسته باشد، همان وسط پله‌ها نشست و تکیه داد به دیوار و فاطمه خانم چنان جیغ کشید و گریه سر داد که انگار همین حالا درست وسط روضه‌ی قتلگاه، به مراسم روضه رسیده باشد. *** روزهای بعدی چنان سیاه و تلخ بودند که نه ‌تنها اعظم، بلکه تمام مردمی که آن روزها سیاه‌پوش و عزادار و سراسیمه و سرگردان توی خیابان‌ها راه افتاده بودند، هرگز فراموش نخواهند کرد. میلیون‌ها بیت شعر، میلیون‌ها سطر متن، میلیون‌ها دقیقه فیلم، میلیون‌ها قطعه عکس در همان روزها ثبت شد. ولی تمام این‌ها نمی‌توانند حقیقت واقعه‌ی آن روزهای ایران را نشان بدهند. غم و درد مثل اکسیژن در هوا معلق بود. انگار نفس نمی‌کشیدیم. در هر دم و بازدم، درد می‌کشیدیم. اعظم نگرانی عباس را هم داشت. لحظه‌ای که این خبر دهشتناک را شنید، همان‌جا دم در خداحافظی کرد و گفت: باید برگردم اهواز. حتماً حالت آماده‌باش اعلام می‌کنن. باید اونجا باشم. حالا دو هفته گذشته بود و هیچ خبری از عباس نبود. پایان فصل دوم °•○●°•🍃•°●○•° 🌸🍃 @mangenechi