eitaa logo
روزمرِگی های من و مامان
60.2هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
4 فایل
🫶آغوش مادرانه‌ام برایت گستره است🫶 با روزمرگی‌های مادرانه👩‍👧‍👦 آموزش دستپخت مادرانه🍛🍲 آموزش‌ها و سرگرمی ارتباط با من: 🧕 @ghorbani_29 تبلیغات: 🤳 https://eitaa.com/joinchat/520225055Cabc0a1c423
مشاهده در ایتا
دانلود
گاهی اوقات یک افتادنِ خوب لازمه تا بدونید واقعا کجا ایستادید🪴 سلام صبحتون بخیر 🩷🍂🩷 ✍️روزمرِگی_من_و_مامان https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
سلام و احترام دوستان گرامی امروز با مطالب 🍃 مطبخ 🌳 زندگی بی دغدغه 🌷پاسخ به سوال آشپزی 🌿ارسالی و.....در خدمت شما هستیم
سلام وقتتون بخیر میشه طرز درست کردن پودر سوخاری را توضیح بدید؟ پاسخ👇 سلام عزیزم شما برای درست کردن پودر سوخاری نیاز به پودر نان تست یا هر نان حجیم دیگر ۵۰۰ گرم، پودر سیر، پودر تخم گشنیز، فلفل سیاه، فلفل قرمز، زردچوبه،پودر جوز هندی، نمک، پودر پیاز و پودر پاپریک از هر کدام نصف قاشق غذا خوری. همه مواد را با پودر نان تست مخلوط کنید. نکته: اگر از نان همبری یا باگت استفاده میکنید بهتر اینه که داخلش رو خالی کرده و بعد تیکه شون کرده و همه رو توی سینی فر قرار بدید. فر رو روی ۱۶۰ درجه سانتیگراد تنظیم میکنیم. سینی رو توی فر قرار میدیم تا نونها تست بشن. ✍️کانال روزمرگی من و مامان https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
بمناسبت ولادت پیامبر صلی الله و سلم "من پسر زنی هستم که با دست هایش از بزها شیر می دوشید"؛ این را به عرب بیابانی گفت. عرب بیابانی از هیبت پیامبری که همة قبایل به او ایمان آورده بودند؛ لکنت گرفته بود. آمده بود جمله ای بگوید و نتوانسته بود و کلماتش بریده بریده شده بودند. رسول الله از جایش بلند شده بود؛ آمده بود نزدیک و ناگهان او را در آغوش گرفته بود؛ تنگ تنگ؛ آن طور که تنش تن او را لمس کند و در گوشش گفته بود: «من برادر توام؛ اَنَا اَخوکُ». گفته بود فکر می کنی من کی ام؟ فکر می کنی پادشاهم؟ نه، من از آن سلطان ها که خیال می کنی نیستم. «من اصلاً پادشاه نیستم؛ لَیسَ بَمَلکٍ». ادامه👇
من محمدم؛ پسر همان بیابان هایی هستم که تو از آنها آمده ای. «من پسر زنی هستم که با دست هایش از بزها شیر می دوشید»؛ حتی نگفته بود که پسر عبدالله و آمنه است. حرف دایة صحرانشینش را پیش کشیده بود که مرد راحت باشد. آخرش هم دست گذاشته بود روی شانة او و گفته بود: «هَوِنٌ علیک؛ آسان بگیر»؛ مرد بیابانی خندید و صورت او را بوسید؛ «عجب برادری دارم». راستی هم عجب برادری بود؛ یک برادر با کارهای عجیب و غریب؛ مثل دوست های خجالتی؛ از آنها که صداشان در نمی آید. بعضی وقت ها یک جوری با مردم راه می آمد که مردم سر به سرش می گذاشتند. قرآن می گوید: مردم به او می گفتند: «زودباور» است؛ حالا حتی تعبیرشان یک ذره از این هم تندتر بود؛ فکر می کردند مثلاً خودشان زرنگ ترند؛ (وَ یَقوُلونَ هُو أُذُن، قُلْ اُذُنُ خَیْرٌ لَکُمْ).[1] این «اُذُن»، یک معنی این جوری می دهد. از آن طرف نامه می فرستاد به دربار خسرو پرویز و قیصر که بیایید تسلیم من شوید و آب هم تو دلش تکان نمی خورد و از این طرف مردم می آمدند خانة او؛ ناهار می ماندند و بعد از ناهار هم می نشستند برای خودشان گپ می زدند؛ اصلاً هم حواسشان نبود که این پیغمبر است و از حرف بیخودی اذیت می شود. آن وقت نمی گفت به اینها: «برید خونه تون». جوری شد که خدا دخالت کرد و آیه نازل شد؛ «مردم! این پیغمبر من، دارد اذیت می شود؛ خودش حیا می کند بگوید؛ من به شما می گویم» إِنَّ ذلِکُمْ کانَ یُؤْذِی النَّبِیَّ فَیَسْتَحْیِی مِنْکُمْ وَ اللَّهُ لا یَسْتَحْیِی مِنَ الْحَقِّ.[2] ✍️روزمرِگی_من_و_مامان https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
خاطره خنده دار این خاطره جذاب مربوط به حدود 40 سال قبل است، مادرم وقتی که نوجوان بودم در حین این که روش پخت غذاهای مختلف را برایم می گفت، برای خواهران بزرگ تر تقسیم می کرد میگفت توی خانه پدرتان پختن غذا و خانه داری را یاد بگیرید تا در خانه شوهر دچار مشکل نشید بعد مادرم تعریف میکرد با یک زوجِ تازه مزدوج، دوست خانوادگی بودند. تازه عروس در خانه پدری، تمرین آشپزی نکرده بود و غذا پختن نمی دانست. به همین خاطر غذا پختن برایش تبدیل به معضلی شده بود. القصه؛ تازه داماد یک بار به ایشان گفته بود که: «من قسمت چرب انتهای بدن مرغ را دوست دارم! و می خورم!!» انگار کنید که دنبه ی گوسفند بوده برایشان 😝 شبی این زوج گرامی، پدر و مادرم را به خانه شان دعوت می کنند و در کمال ناباوری تازه عروس میزبان،‌ قاطی پلو درست کرده بود با همان قسمت مرغ، آن هم به تعداد زیاد. متوجه شدید چه کرده بود؟ قصد تازه عروس خوشحال کردن همسر و تهیه غذای جدید و متفاوت بود ، اما از شدت منحصر به فردی غذا، پدر و مادرم و همسرش تا حد دل درد خندیده بودند و همسرش گفته بود: «من گفتم دوست دارم ولی نه این قدر!» این غذا تاکنون به هیچ لیست غذایی انتخابی یا پیشنهادی وارد نشده است و حتی در چین و ماچین هم نمی خورندش!! توصیه فنی برای تازه عروس ها: هیچگاه غذایی را که برای اولین بار می پزید، برای مراسم مهمانی در نظر نگیرید. درس عبرتی می شود مثال زدنی!!😄 ✍️کانال روزمرگی من و مامان http://ble.ir/join/ZGFiODBlYz
سلام و احترام دوستان گرامی امروز با مطالب 🍃 مطبخ 🌳شهیدانه 🌷پاسخ به سوال آشپزی 🌿ارسالی و.....در خدمت شما هستیم
طرز تهیه شیرینی توت سفید مواد لازم : 100 گرم بادام آسیاب شده 100 گرم پودر قند 2 قاشق غذاخوری گلاب پودر بادوم رو هم میتونیم به صورت آماده از فروشگاه های لوازم قنادی تهیه کنیم و هم اینکه خودمون درستش کنیم به این صورت که برای 2 الی 3 ساعت بادوم های با پوست رو خیس میکنیم تا بتونیم پوستشون رو به راحتی بکنیم. بعد از پوست کندن، بادوم ها رو روی یک پارچه تمیز پهن کرده و در جای خشک و نسبتا گرم قرار میدیم تا دوباره خشک و ترد بشن و بعد آسیابشون میکنیم تا خوب پودر بشن.حالا بادوم، پودر قند و گلاب رو با هم مخلوط میکنیم و با قاشق هم میزنیم. بهتره گلاب رو کم کم اضافه کنیم تا مخلوطمون خیلی نرم نشه.بعد از اینکه مخلوط رو کمی با قاشق هم زدیم و مواد تقریبا با هم مخلوط شدن، با دست شروع به ورز دادن مواد میکنیم تا مخلوطمون به صورت خمیری دربیاد. اصلا لازم نیست که مواد رو زیاد ورز بدیم همین که به صورت خمیر منسجمی دربیاد کافیه.از خمیر تکه هایی کوچیک برداشته و با دست به شکل توت درش میاریم و بعد با خلال پسته تزیینش میکنیم.در نهایت شیرینی توتی رو داخل شکر میغلتونیم تا کاملا به شکر آغشته بشه و بعد روی کاغذ روغنی میذاریمش. بعد در ظرف مخصوص شیرینی میچینیم ✍️روزمرِگی_من_و_مامان https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
♡ قبل از رسیدن عید دغدغه خانه‌ تکانی را داشت، و نگران من بود که دست‌ تنها کاری نکنم. به من می‌گفت: تنهایی کار نکن، مخصوصاً وقتی به آشپزخانه رسیدی به من بگو مرخصی بگیرم، چند روز قبل از شهادتش از سوریه تماس گرفته بود گفت: «آخر سال نزدیک است وقتی برگشتم چند روزی خانه هستم با هم همه‌ جا را تمیز می‌کنیم، تو خودت را اذیت نکن. امسال ایام عید می رویم سفر، هم شمال و از آن طرف هم مشهد. نظرت چیه؟» گفتم: «خیلی هم عالی». گفت: «پس دست به چیزی نزن تا بیایم». برای تحویل سال دوست داشت حتماً در خانه سفره هفت‌سین پهن کنیم. به من می‌گفت: دوست دارم همگی دور سفره بنشینیم، کمک می‌کرد و از هر چیزی که برای عید خرید کرده بودیم سر سفره می‌آورد، و اول همه تأکید روی قرآن داشت. مقداری پول لای قرآن می‌گذاشت و به من و فاطمه اول از همه عیدی می‌داد، قبل از تحویل سال قرآن می‌خواند و بعد قرآن را دست من می‌داد تا من هم بخوانم. بعد از سال تحویل تلفن را بر می‌داشت و به مادرش زنگ می‌زد و تبریک می‌گفت. به پدر و مادر من هم زنگ می‌زد، بعد شروع می‌کرد برنامه‌ریزی که کجاها باید برویم. معمولاً اول خانه پدر ایشان، بعد هم خانه مادر من و سایر اقوام. تمام آن چند روزی که برای عید خانه بود را سعی می‌کرد به من و بچه‌ها خوش بگذرد، مسافرت، تفریح، رستوران، و اگر مهمان منزل ما می‌آمد با گشاده‌رویی برخورد می‌کرد و حتی چند روز آنها را نگه می‌داشت. همسر شهید محرم ترک ✍️کانال روزمرگی من و مامان https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
ارسالی از شما👆 حتما برای بیماران خانمهای باردار و افراد سالمند حتما از این طریقه پخت استفاده کنید هم مقوی است هم اطمینان دارید که گوشت بلدرچین کاملا پخته شده ✍️روزمرِگی_من_و_مامان https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb